نمایش نسخه قابل چاپ
من یه دختر26ساله هستم 2 ساله از نامزدم به خاطر اخلاق تندش و بد دلیش به زور طلاق گرفتم و اصلا تا الان ندیدمش تو این مدت هم خیلی خوشحال بودم که از دست اون دیو وحشتناک خلاص شده بودم .تو اون دوران همه بدنم کبود و سیاه بود.الان 2،3ماهی هست که مثل خوره به ذهنم افتاده دلم میخواد ببینمش احساس میکنم هنوز دوسش دارم به من بگید چیکار کنم دارم خفه می شم
اینم مطمئنم که با اون هیچوقت خوشبخت نمیشدم
سلام دوست عزيز
خوش آمدي :328:
عنوان موضوع شما مبهمه اينجوري كمتر كسي كمكت ميكنه.عناويني مثل كمكم كنيد و ...
خلاف قوانين هست لطفا در ارسال بعدي خود عنواني كه گوياي
كامل مشكلتون باشه بفرستين تا مديران عوض كنن.
من یه دختر26ساله هستم 2 ساله از نامزدم به خاطر اخلاق تندش و بد دلیش به زور طلاق گرفتم و اصلا تا الان ندیدمش تو این مدت هم خیلی خوشحال بودم که از دست اون دیو وحشتناک خلاص شده بودم .تو اون دوران همه بدنم کبود و سیاه بود.الان 2،3ماهی هست که مثل خوره به ذهنم افتاده دلم میخواد ببینمش احساس میکنم هنوز دوسش دارم به من بگید چیکار کنم دارم خفه می شم
اینم مطمئنم که با اون هیچوقت خوشبخت نمیشدم
عزيزم لازم نيست دوباره مشكلتو بفرستي.
خب ازت ميخوام بپرسم دلت برا چي تنگ شده؟ واسه به قول خودت اون ديو وحشتناك كه تنتو كبود ميكرد؟؟؟
البته بهت حق ميدم . دلتنگي و ... اوايل قطع يك رابطه طبيعيه
ولي بايد كم كم فراموشش كني البته 2 سال هم مدت كمي نيست.
خب براي شروع ميخوام بهت توصيه كنم اين تاپيك رو ببيني. لطفا تمام لينكهاي اونو با دقت بخوون و عمل كن
فراموش كردن يك رابطه ناموفق
سلام دوست عزیز
به نظرم تو بهترین کار و کردی چون می دونستی که خوشبخت نمیشدی الانم که دلت تنگ شده طبیعیه اما به قبلت فکر کن
دوستش داشتی درسته هیچ گذشته ای رو نمیشه پاک کرد هیچ شخصی رو که توی زندگیت نقشی داشته نمیشه حذف کرد معلومه که توی ذهنت میاد و نمیتونی بطور کامل فراموشش کنی ولی اینم معلوم بود که
اگه این زندگی ادامه پیدا می کرد اخرش همین میشد پس چه بهتر که قبل از اینکه خیلی دیر بشه تموم شد سخته طلاق ولی گاهی راه درست فقط همون میشه به اینا فکر کن:305:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
ممنونم گلنوش جان همه لینکهارو که معرفی کرده بودی خوندم خیلی خوب بود واقعا مفید بود
مرسی از راهنمایی تون
فرانک جان الان از سر کار رسیدم حرفات آرومم کرد ممنونم
راستی با نامزدم همکلاس بودم ترم آخر باهم ازدواج کردیم یهم میگفت اونقدر دوست دارم که نمی خوام غیر از من یا کسی به عنوان خواستگارت حرف بزنی اولین و آخرین خواستگارت باید من باشم من احمقم فک میکردم دوسم داره
بعد اینکه درسم تموم شد نذاشت برم سر کار
خیلی داغونم کرد همش اذیتم میکرد ولی با این حال هر روز قربون صدقه ام می رفت میزد و بعدش معذرت می خواست و گریه می کرد
الانم بعد 2سال تازه احساس میکنم با این اوصاف هنورم دوسش دارم نمی دونم چم شده
سلام
این پست رو من دادم حتما بخون ن ن ن ن
http://www.hamdardi.net/thread-21779.html
در ضمن اگر مشکل فقط بد دلی بود باید بدونی که بددلی درسته خوب نیست اما از علاقه شدید میاد که باید منطقی حل بشه ... نه با طلاق .. نه با گفتن دیو
اون دیو فقط عاشقت بود فقط تو رو برای خودش میخواست اون دیو عاشق بود د د د
من چیزی نمیدونم گفتی بددله منم جواب دادم چیزای دیگشو خر ندارم
عزیزم احساس دلتنگی بعد از جدایی کاملا طبیعیه هر ادمی بطور ناخود اگاه دلش برای اولین کسی که توزندگیش میاد تنگ میشه حتی اگه خیلی بد باشه اما گاهی اوقات باید عاقلانه و مصلحت اندیشانه عمل کنه به این فکر کن که اگر با اون بودی الان چه محدودیت هایی داشتی والان چه ازادی هایی داری به اینده وزندگی زیبا ودلخواه خودت فکر کن مطمعنا اگر مشکل نداشتید جدا نمیشدید الانم که جداشدی به برگشت فکرنکن بعد هم مگه از اون خبر داری؟ یا میبینیش هنوز ازدواج نکرده؟
با خودت روراست باش
الان توی اتاقت بشین و نذار کسی بیاد تو. بعدش کاملا برو توی اون فضایی که چند سال پیش بودی.
با تمام وجود تصور کن هنوز جدا نشدید و الان قراره نامزدت بیاد خونتون بهت سر بزنه.
ببین چه حسی داری.
حالا چشماتو ببند و تصورکن نامزدت الان پیشته که یهو یه اس ام اس از یه مزاحم میاد واست. حالا ببین نامزدت چه عکس العملی نشون میده. حالا تو چه حالی داری؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hesamr
متاسفانه به نظر می رسه شما به این موضوع توجه نکردین که وقتی مردی به دلیل دوست داشتن یه زن ، می زنه سیاه و کبودش می کنه ، صد در صد بیماره
خانم sanam1234
این قبیل مشکلات روانی رو ممکنه بشه با دارو درمانی تا حدی کنترل کرد ، اما این جور افراد هیچ وقت درمان نمیشن . دست از رویا پردازی بردارید و بدونید تصمیم تون برای جدا شدن از اون آدم کاملا درست بوده . یکی از نزدیک ترین بستگان من دقیقا دچار همین مشکل بود و علیرغم توصیه های بنده و سرورم استاد دکتر سهامی ، تصمیم گرفت با اون مرد زندگی کنه و الان بعد از گذشت 8 سال ، از نظر روانی واقعا نابود شده .
لطفا این احساسات بی مورد رو که شما رو وادار می کنه تصمیم های غیر منطقی و نادرست بگیرید کنار بذارید و واقع بین باشید
سلام
وقتی ازش طلاق گرفتی و جدا شدی دیگه اصلا دلیلی نداره حتی یه ذره بهش فکرکنی البته اینکه می گی احساس می کنی دوسش داری به قول دوستان طبیعیه چون خوب بهش عادت کردی و این حسی که داری فقط و فقط عادته که یه مدت بگذره دیگه تموم می شه. نگران نباش سرت و با کارای دیگه و دوستای جدید گرم کن. هر وقت اومد تو ذهنت سریع بندازش بیرون و به یه کار دیگه مشغول شو ایشا ا... وقتی یه نفر دیگه اومد تو زندگیت مطمئن باش دیگه حتی یه ذره بهش فکر نمی کنی و معنی واقعی شوهر رو می فهمی ایشاا...