مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
سلام دوستان
مشكل من خاص و متفاوت از ديگران است و مطمئن هم نيستم قابل حل باشد ولي عنوان مي كنم شايد فرجي شد و من هم نهايت تلاشم را كرده باشم
پدر و مادرم پير و ناتوان و بيمار هستند و نياز به مراقبت دارند. خواهرم پدر و مادرم و من را به شدت آزار مي دهد. به شدت وسواس دارد ، شديدا كنترل گراست و با كوچكترين موردي كه مخالف نظرش باشد شروع به پرخاش و آزار و كتك كاري مي كند. ايشان با اينكه مدرك كارشناسي دارد در خانه مي نشيند و هيچ كاري نمي كند. زباله نگه مي دارد و اجازه دور ريختن به كسي نمي دهد اگر بخواهيم چيزي بپزيم بايد ايشان اجازه بدهد. تمام مواد گوشتي داخل يخچال چون اجازه استفاده نمي دهد فاسد مي شود. به رفتن به روضه و گرفتن نذري علاقه زياد دارد تا دو سال پيش كه سر كار نمي رفتم مرا با كتك مجبور مي كرد كه با او همراهي كنم. اگر قرار باشد چيزي براي خانه خريداري كنيم بايد حتما نظر ايشان باشد. شايد باورتان نشود كوچكترين مسئله اي باعث مي شود ايشان شروع به كتك زدن من يا مادرم يا پدرم بكند. هر كاري مي كنيم دكتر نمي رود، من نمي دانم ايشان بيماري مغزي دارد يا اعصاب، از صبح تا شب در رخت خواب دراز مي كشد و مي گويد سرم درد مي كند. مادرم 10 سال پيش سكته مغزي كرد بعد از آن حالتهاي خواهرم بدتر شد. در زمان بيماري مادرم آنقدر از او كتك خورده ام كه حدي ندارد. موهايم را از سرم مي كند و مي رخت جلويم بعد از آنكه مادرم تا حدي بهبود يافت ديگر نتوانست اين رفتار را با من داشته باشد. در واقع مادرم سنگر محافظ است. او بسيار حسود است و اگر خانه اقوامي برويم كه وضع مالي بهتري دارند تا يك هفته به قول خودش توي كما است . وقتي قرار است چيزي خريداري كنيم مي گويد مثلا پرده دايي بسيار مجلل است بايد عين آن را بخريم. شايد ما متمول نباشيم ولي خدا را شكر محتاج ديگران نيستيم. البته بگويم قبل از اينكه مادرم مريض هم شود همينطور بود يادم مي آيد كه شب امتحان ارشد به بهانه الكي يك كتك مفصل از او خوردم. مادرم مي گويد انقدر حرسم داد كه آخرش سكته كردم. خواهرم خيلي راحت بين پدر و مادرم دعوا مي اندازد و آنقدر از ديگران بد مي گويد كه ميانه ما هم با اشنايانمان خراب مي شود. استعداد زيادي به تعبيرهاي ديگر از روابط و حوادث دارد كه شايد هر كس ديگري هم باشد تحت تاثير قرار مي گيرد. من نمي دانم بايد با او چطور رفتار كنم. من خواهرم را دوست ندارم چون از بچگي فقط از او زورگويي و كتك ديده ام، ولي مي خواهم زندگي آرامي داشته باشم. متاسفانه برادر يا خواهر ديگري ندارم كه پشت پدر و مادرم و من باشند و در 90% مواقع فقط تحمل كردن را آموخته ام. اگر بتوانيد راه كاري نشان دهيد كه بتوانيم وضعيت خانه را آرام كنيم ممنون مي شوم.
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
با سلام
لطف ميكنيد اطلاعات بيشتري بديد. مثلاً اينكه شما چند نفر در خانه هستيد و آيا خواهرتون از بچگي همين رفتارهارو داشته و آيا بيماري خاصي ندارن مثلاً كم خوني، تيروئيد و ...؟ شما خودتون چند سالتون هست؟ آيا خواهرتون تمايل به ازدواج و تشكيل خانواده داره و از اين جور اطلاعات كه بتوان سرنخي براي اين رفتارها پيدا كرد
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هما11
با سلام
لطف ميكنيد اطلاعات بيشتري بديد. مثلاً اينكه شما چند نفر در خانه هستيد و آيا خواهرتون از بچگي همين رفتارهارو داشته و آيا بيماري خاصي ندارن مثلاً كم خوني، تيروئيد و ...؟ شما خودتون چند سالتون هست؟ آيا خواهرتون تمايل به ازدواج و تشكيل خانواده داره و از اين جور اطلاعات كه بتوان سرنخي براي اين رفتارها پيدا كرد
دوست عزيزم از پاسخ شما بسيار متشكرم
ما 4 نفريم، من و خواهر و مادرم و پدرم،
آيا خواهرتون از بچگي همين رفتارهارو داشته؟ نه دقيقا همين رفتارها رو،
خواهرم بعد از 8 سال ازدواج ماد و پدرم به دنيا آمده و براي همين خيلي مراقبش بودند و خواسته ها شو بر آورده مي كردند در دوران مدرسه شاگرد با هوش و زرنگي بود تا اينكه در دوران دبيرستان يك سري رفتارهاي عجيبي مي كرد مثلا سر امتحان حالش بد مي شد. با يد بگويم به شدت كمال گرا است و هر چيزي بايد بهترينش فراهم شود، بد شدن حالش در امتحان هم براي اين بود كه نمي توانست كامل تمام سئولات را پاسخ دهد و انتظار داشت كه هميشه اول باشد. در سال سوم يكي از دوس را تجديد آورد و بزرگترين ضربه زندگيش بود.او اين مدرسه را عوض كرد و بعد از آن اصلا درس نمي خواند دانشگاه كه قبول شد به زور خانواده ام به شهرستان محل تحصليش رفت و كارداني 2 ساله را در 3 سال تمام كرد و بعد از آن كارشناسي شهيد بهشتي قبول شد ولي انتظار داشت كه مثل دختر عمه ام پزشك شود كه با آن درس خواندن نمي شد (هميشه حسادت دختر عمه ام را مي كرد). در زمان كودكي اگر دعوايي بين ما رخ مي داد جور ديگري براي مادرم تعريف مي كرد كه نهايتا با من برخورد مي شد براي همين من خيلي گوشه گير و منزوي بودم.
من 33 ساله ام و خواهرم 2 سال بزرگتر است. براي تشكيل خانواده انتظار دارد پسر شاه پريان به خواستگاري يك آدم علاف و لوس بيايد. الان خيلي رفتارهاي بچگانه هم براي جلب توجه و صد البته اعمال قدرت از او سر مي زند.
قبل از ورود به دانشگاه يك سري داروهاي اعصاب مي خورد. يعني سابقه بيماري اعصاب و روان دارد كه داروها حالش را بدتر مي كرد. يك مدت هم دكتر اعصاب ديگر مي رفت كه داروي بيش فعالي كودكان (ريتالين) به او داده بود. (كه من فكر مي كنم بهترين دوره درمان را داشت و اخلاقش آن موقع خيلي بهتر بود) ولي ديگر هر كاري مي كنيم دكتر نمي رود . 5 سال است مي گويد سرش درد مي كند ولي نمي دانم اين درد تا چه حدي است. ولي به نظر مي رسد اين درد طوري نيست كه او را وادار كند به دكتر برود. بيشتر از اين سر درد براي كنترل ديگران استفاده مي كند. منظورم آن است كه مي گويد چون حالم خوب نيست شما بايد مطابق ميل من رفتار كنيد
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
سلام سارا 2010،
به نظره من، بیا و با خواهرت از در دوستی وارد شو، با هم دوست بشید، اگه نمی تونی کاراهاش رو تحمل کنی، یه مدت فیلم بازی کن و باهاش رفیق شو، بهش بگو هر چی تو می گی و از این حرفا، اعتمادش رو جلب کن و خلاصه یه کاری کن که تو رو هم تو جبهه ی خودش ببینه، بعدش برو پیش یه مشاور (خودت تنها) و کم کم کمکش کن که تغییر کنه، مثلاً یه مدت، روی یه خصوصیت اخلاقیش کار کنین، یا این که بهش نشون بده که به مطالعات روانشناسی علاقه مندی و می خوای یه سری خصوصیات و اخلاقیات بدت رو بر طرف کنی، که اون هم علاقه مند بشه و خودش پی گیره درمانش بشه!
می دونی چی می گم؟ منظورم اینه که شما به زور نمی تونین درمانش کنین، باید به طور غیر مستقیم بهش بفهمونی که هر کسی از نظره اخلاقی ایراداتی داره، حتی خوده شما و چقدر خوبه که به این خصوصیات پی ببره و درمانشون کنه!
این رو خودش باید متوجه بشه، خودش باید به فکر درمان بیوفته!
هر چی شما بهش بگید بیماری، بدتر می شه!
حالا شما بیا برا شروع، به چشم یه انسان نیازمند بهش نگاه کن و اذیتش نکن و خصوصیات بدش رو به روش نیار و بهش محبت کن! حتی اگه کتک زد، بازم کارت رو ادامه بده، اگه مادر رو زد، تو فقط برو وسطشون و جداشون کن!
بعدش باید بری سراغ مرحله ی بعدی، که همون بیدارسازیش هست دیگه!
آخه خواهرت هم گناهی نداره، این جوری تربیت شده! فقط باید یکی بهش بفهمونه که امکان داره تربیت پدر و مادر درست نبوده باشه و وقتی خوده انسان به بلوغ رسید، باید تربیت خودش رو از نو آغاز کنه!
موفق باشید دوست من.:72::72:
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ایوب
سلام سارا 2010،
به نظره من، بیا و با خواهرت از در دوستی وارد شو، با هم دوست بشید، اگه نمی تونی کاراهاش رو تحمل کنی، یه مدت فیلم بازی کن و باهاش رفیق شو، بهش بگو هر چی تو می گی و از این حرفا، اعتمادش رو جلب کن و خلاصه یه کاری کن که تو رو هم تو جبهه ی خودش ببینه، بعدش برو پیش یه مشاور (خودت تنها) و کم کم کمکش کن که تغییر کنه، مثلاً یه مدت، روی یه خصوصیت اخلاقیش کار کنین، یا این که بهش نشون بده که به مطالعات روانشناسی علاقه مندی و می خوای یه سری خصوصیات و اخلاقیات بدت رو بر طرف کنی، که اون هم علاقه مند بشه و خودش پی گیره درمانش بشه!
می دونی چی می گم؟ منظورم اینه که شما به زور نمی تونین درمانش کنین، باید به طور غیر مستقیم بهش بفهمونی که هر کسی از نظره اخلاقی ایراداتی داره، حتی خوده شما و چقدر خوبه که به این خصوصیات پی ببره و درمانشون کنه!
این رو خودش باید متوجه بشه، خودش باید به فکر درمان بیوفته!
هر چی شما بهش بگید بیماری، بدتر می شه!
حالا شما بیا برا شروع، به چشم یه انسان نیازمند بهش نگاه کن و اذیتش نکن و خصوصیات بدش رو به روش نیار و بهش محبت کن! حتی اگه کتک زد، بازم کارت رو ادامه بده، اگه مادر رو زد، تو فقط برو وسطشون و جداشون کن!
بعدش باید بری سراغ مرحله ی بعدی، که همون بیدارسازیش هست دیگه!
آخه خواهرت هم گناهی نداره، این جوری تربیت شده! فقط باید یکی بهش بفهمونه که امکان داره تربیت پدر و مادر درست نبوده باشه و وقتی خوده انسان به بلوغ رسید، باید تربیت خودش رو از نو آغاز کنه!
موفق باشید دوست من.:72::72:
دوست عزيز از پاسخ شما بسيار سپاسگزارم
متاسفانه اين راه را امتحان كرده ام (منظورم از در دوستي وارد شدن و محبت كردن) خواهرم از من باهوشتر است براي همين وقتي به قول معرف بهش رو مي دهي (محبت و دوستي) سريع سوارت مي شود و مي گويد ديدي مي خواستي خرم كني!!
البته هوش او به همين موارد ختم مي شود (هوش اجتماعي خيلي بالايي دارد) ولي در بقيه موارد ضعيف است. براي همين است كه مي تواند تعابير متفاوتي از روابط و رويدادها بكند كه شايد به نظر شنوند درست باشد. وقتي به او محبت مي كني سريع به جريان غلبه مي كند و فرصت بدست آمده براي اعمال قدرت بيشتر استفاده كند. رفتار خواهرم با ساير افراد بسيار خوب است و به راحتي حتي از كسي كه متنفر است با خوش خلقي رفتار مي كند. ولي در اين مورد من بسيار ضعيفم و اصلا توان تظاهر كردن را ندارم ( لو مي دهم، كه اين را يك ضعف خودم مي دانم) البته من در بقيه موارد مثلا رياضيات قوي ترم.
در واقع اون هميشه روابط رو پيش مي بره (اين را هم بگويم در برخي موارد حرفهايي كه از رخدادها مي كند درست است و اين جايي است كه اصلا مغز من قادر به تحليل نيست)
براي مشاوره پيش چه كسي بروم؟ آيا به روانشناس مراجعه كنم يا مشاور اختلال شخصيت؟
شما درست مي گوييد من هم مشكل دارم متاسفانه اعتماد به نفس زيادي ندارم (از او مي ترسم) و زماني كه شروع به پرخاشگري مي كند غالبا يا من هم مقابله مي كنم و يا در رختخواب شروع به گريه مي كنم تا اين وضعيت تمام شود و سكوت مي كنم. يعني واقعا نمي دانم وقتي كه عصباني است و مي دانم كه عصبانيتش بي جا يا از زياده خواهيش است نمي دانم رفتار صحيح چيست؟
متاسفانه خواهرم خودش را داراي مشكل نمي داند و عنوان مي كند خانواده اش داراي مشكل هستند و هميشه آرزوي مرگ پدر و مادرم را مي كند كه نتوانسته اند او را به خوشبختي مورد نظر او برسانند. (پدري كه متمول نيست تا نيازهاي كوچك و بزرك او را فراهم كند و مادري كه مريض است و نمي تواند مانند ساير مادران نيازهاي وي را فراهم كند)
اين حرف كه شما مي گوييد كه تربيت درستي نداشته صحيح است. چند سال قبل پيش يك مشاور رفتم همين حرف را زد، ولي راه حلي كه پيش پايم گذاشت منطقي نبود، اين خانم مشاور مي گفت مستقل شو و به تنهايي زندگي كن، ولي پدر و مادرم به من احتياج دارند و نمي توانم انها را تنها بگذارم.
به نظر شما خواهرم بيماري مغزي دارد يا اعصاب يا اختلال شخصيت دارد؟
جهت گيري من براي درمان به چه سمتي بايد باشد؟
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
اینطور که شما از خواهرت تعریف کردی به نظرم ادم کمالگرایی میاد که اعتماد به نفس ضعیفی داره و این پرخاشگریش واکنشی هست برای پوشوندن نداشتن اعتماد به نفس و نرسیدن به حد بالای موفقیتی که دلش میخواد.
شما کار خیلی سختی داری ولی میتونی بهش کمک کنی.باید بهش این اطمینان خاطر رو بدین که دوسش دارین حتی اگه تو کارش موفق نباشه.حتی اگه پزشکی نخونه.یعنی محبتتون بی قید و شرطه.
باهاش همدردی کن و بهش بگو میدونی چه خواهر با استعدادی داری.اجازه بده سفره دلش رو پیشت باز کنه و ازعلائقش بگه.تشویقش کن که دنبال کارای مورد علاقش بره.
بهش بگو هنوز یادته چه دانش اموز با استعدادی بوده و هنوزم حتی تو سن 35 سالگی ایمان داری اگه شروع کنه موفق میشه.
خلاصه کاری کن که فکر نکنه همه تواناییها و استعداداش سوخته و هدر رفته.باید به فکر بیفته که شروع کنه.کم کم که شروع به فعالیت کنه حتما روحیش بهتر میشه و از اون واکنشهای تدافعی کم میشه.
بعد میتونی بهش بگی منم فلان مشکل رو دارم دلم میخواد برم پیش مشاور یا چند جلسه رفتم عالی بود اگه دوست داری تو هم بیا.
تشویقش کن کلاسای ورزشی ثبت نام کنه و اکتیو بشه و هرگز بخاطر عقایدش تحقیرش نکن.
خواهرت شرایط حساسی داره نرسیدن به موقعیت تحصیلی که میخواسته و احتمالا پیدا نکردن شریک زندگی مناسب اونو حساس و کمی گوشت تلخ کرده.اما بهتر شدن روحیه اش رفتاراش هم بهتر میشه انشاا...
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
اینطور که شما از خواهرت تعریف کردی به نظرم ادم کمالگرایی میاد که اعتماد به نفس ضعیفی داره و این پرخاشگریش واکنشی هست برای پوشوندن نداشتن اعتماد به نفس و نرسیدن به حد بالای موفقیتی که دلش میخواد.
شما کار خیلی سختی داری ولی میتونی بهش کمک کنی.باید بهش این اطمینان خاطر رو بدین که دوسش دارین حتی اگه تو کارش موفق نباشه.حتی اگه پزشکی نخونه.یعنی محبتتون بی قید و شرطه.
باهاش همدردی کن و بهش بگو میدونی چه خواهر با استعدادی داری.اجازه بده سفره دلش رو پیشت باز کنه و ازعلائقش بگه.تشویقش کن که دنبال کارای مورد علاقش بره.
بهش بگو هنوز یادته چه دانش اموز با استعدادی بوده و هنوزم حتی تو سن 35 سالگی ایمان داری اگه شروع کنه موفق میشه.
خلاصه کاری کن که فکر نکنه همه تواناییها و استعداداش سوخته و هدر رفته.باید به فکر بیفته که شروع کنه.کم کم که شروع به فعالیت کنه حتما روحیش بهتر میشه و از اون واکنشهای تدافعی کم میشه.
بعد میتونی بهش بگی منم فلان مشکل رو دارم دلم میخواد برم پیش مشاور یا چند جلسه رفتم عالی بود اگه دوست داری تو هم بیا.
تشویقش کن کلاسای ورزشی ثبت نام کنه و اکتیو بشه و هرگز بخاطر عقایدش تحقیرش نکن.
خواهرت شرایط حساسی داره نرسیدن به موقعیت تحصیلی که میخواسته و احتمالا پیدا نکردن شریک زندگی مناسب اونو حساس و کمی گوشت تلخ کرده.اما بهتر شدن روحیه اش رفتاراش هم بهتر میشه انشاا...
بهار عزيزم شما بهترين درك رو از موقعيت ايشان داريد. :43: واقعا از شما ممنونم:43:
لطفا به من بگوييد پيش كدام مشاور يا روانپزشكي بروم
من واقعا مي خواهم كمك كنم چون آرامش به خانواده ما بر مي گرده در واقع من به خودم كمك مي كنم نه به اون
واقعا توصيفي كه از ايشان كرديد درست بود.:104: نمي دانم چه بايد بكنم كه كلاس ورزشي برود
اگر سر كار نمي رفتم، مي رفتم ثبت نام مي كردم و دستش را مي گرفتم و مي بردم ورزش ولي تشويق فايده اي ندارد.
من به خاطر كارهاي عجيب و غير منطقي مثل نگه داشتن چيزهاي بلا استفاده و زباله يا حرفهاي عجيب، تحقيرش نمي كنم ولي مادرم اين كار را مي كند، مادرم پير است و متوجه نيست كه رفتار صحيح چيست بعضي جا كه نبايد محبت كند، محبت مي كند جاي ديگر كه بايد سكوت كند كاري مي كند كه دعوا راه بيفتد.
متاسفانه رفتار مادرم هم با ايشان صحيح نيست. من واقعا مستعصل هستم كه اين جو را چطور بايد هدايت كنم تا همگي به ارامش برسيم (با توجه به اينكه هوش اجتماعي بالايي هم ندارم)
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
اولین قدم اینه که کاری کنید تا خواهرتون سفره دلش رو پیش شما باز کنه و برای این کار شما باید پیشقدم بشی برای دردل.مثلا بهش بگو یادته تو مدرسه چقد دانش اموز زرنگی بودی.یا از خاطره مشترک دوران بچگی شروع کن و حرف رو کم کم به خودش بکش.بذار حرف بزنه.بزار بگه چقد دلخوره از اینکه اون چیزی که میخواسته نشده.اونوقت تو باید بهش بگی اما همون وقت که سر امتحان حالت بهم خورد هم دوست داشتم و میدونستم با استعدادی.یا وقتی تجدید شدی هم باز شک نکردم.
بذار از رشته مورد علاقش بگه.اونوقت تو بهش بگو مطمئنی که میتونه دوباره شروع کنه.چطوره از یه کلاس کامپیوتر یا رشته هنری شروع کنه؟
مطمئن باش سرنخها رو خودش تو حرفاش بهت میده.تو باید از همونا استفاده کنی و ادامه بدی.برای ورزش هم مطمئنا ساعتایی بیکار هم هستی با هم هماهنگ کنید کلاس ورزشی مثل ایروبیک برید.
در مورد مادرت هم باید باز حالت درددل ایجاد کنی.مثلا بهش بگو مادر چون پیر شده خیلی ایراد میگیره.اما مهربونه.اینو با لبخند بگو.این حرفت تخریب شخصیت مادرت نیست.بلکه فقط به خواهرت نشون میده مادرت بخاطر سنش ممکنه با همه همچین رفتاری داشته باشه نه فقط اون.
خیلی شده ما خواهر برادرها هم با هم درددل کردیم و شاید گاهی یه غیبت کوچولو از پدر مادرامونم کردیم.خوب این بهمون ارامش میده که کسی خونه هست که باهامون همدرده.
میتونی غیرمستقیم به خوندن کتابای روانشناسی ترغیبش کنی.مثلا یه کتاب همه فهم روانشناسی بردار و یه مدت جلوش بخون اگه حس کردی کمی کنجکاو شده بهش بگو کتاب قشنگیه دوست داری بخونیش؟یا اون کتاب رو بذار دم دستش.
اگه کاربریت شارژ بود لینک یه وبلاگ که خودم خیلی ازش استفاده کردم رو برات میفرستادم.
مشاور خاصی من نمیشناسم اما به کارشناسا خبر میدم بیان بهت بگن.
در مورد هوش اجتماعی هم نمیدونم تعریف تو چیه ولی همین که برای خاطر خواهرت اینجا تاپیک زدی معلومه هوش اجتماعی خوبی داری.
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
اولین قدم اینه که کاری کنید تا خواهرتون سفره دلش رو پیش شما باز کنه و برای این کار شما باید پیشقدم بشی برای دردل.مثلا بهش بگو یادته تو مدرسه چقد دانش اموز زرنگی بودی.یا از خاطره مشترک دوران بچگی شروع کن و حرف رو کم کم به خودش بکش.بذار حرف بزنه.بزار بگه چقد دلخوره از اینکه اون چیزی که میخواسته نشده.اونوقت تو باید بهش بگی اما همون وقت که سر امتحان حالت بهم خورد هم دوست داشتم و میدونستم با استعدادی.یا وقتی تجدید شدی هم باز شک نکردم.
بذار از رشته مورد علاقش بگه.اونوقت تو بهش بگو مطمئنی که میتونه دوباره شروع کنه.چطوره از یه کلاس کامپیوتر یا رشته هنری شروع کنه؟
مطمئن باش سرنخها رو خودش تو حرفاش بهت میده.تو باید از همونا استفاده کنی و ادامه بدی.برای ورزش هم مطمئنا ساعتایی بیکار هم هستی با هم هماهنگ کنید کلاس ورزشی مثل ایروبیک برید.
در مورد مادرت هم باید باز حالت درددل ایجاد کنی.مثلا بهش بگو مادر چون پیر شده خیلی ایراد میگیره.اما مهربونه.اینو با لبخند بگو.این حرفت تخریب شخصیت مادرت نیست.بلکه فقط به خواهرت نشون میده مادرت بخاطر سنش ممکنه با همه همچین رفتاری داشته باشه نه فقط اون.
خیلی شده ما خواهر برادرها هم با هم درددل کردیم و شاید گاهی یه غیبت کوچولو از پدر مادرامونم کردیم.خوب این بهمون ارامش میده که کسی خونه هست که باهامون همدرده.
میتونی غیرمستقیم به خوندن کتابای روانشناسی ترغیبش کنی.مثلا یه کتاب همه فهم روانشناسی بردار و یه مدت جلوش بخون اگه حس کردی کمی کنجکاو شده بهش بگو کتاب قشنگیه دوست داری بخونیش؟یا اون کتاب رو بذار دم دستش.
اگه کاربریت شارژ بود لینک یه وبلاگ که خودم خیلی ازش استفاده کردم رو برات میفرستادم.
مشاور خاصی من نمیشناسم اما به کارشناسا خبر میدم بیان بهت بگن.
در مورد هوش اجتماعی هم نمیدونم تعریف تو چیه ولی همین که برای خاطر خواهرت اینجا تاپیک زدی معلومه هوش اجتماعی خوبی داری.
بهار جان از شما خيلي متشكرم
خواهرم در بروز احساسات و خواسته هاي و احساساتش اصلا مشكلي نداره تقريبا هميشه سفره دلشو برامون (من و مادرم) باز مي كنه هر چند من بطور متقابل حرفهايم را به او نمي زنم، دقيقا مي دانم احساسش در هر موردي چيست، محال است چيزي را كه اذيتش مي كند در دلش نگه دارد يا خواسته هايش را عنوان نكند.
مي دانم به آشپزي و شيرني پزي علاقه دارد هر چه سعي مي كنم در اين راه قدم بگذارد شروع نمي كند. چون رشته تحصيلي اش طوري است كه بايد زير دست ديگران كار كند كه با روحيه رياست طلب او جور در نمي آيد يعني محال است از كسي اطاعت كند.
در مورد مادرم هم بارها با او صحبت كرده ام بهبود اوضاع زياد طول نمي كشد و بر مي گردد به وضعيت اول
روحيه اش با تشويق و ترغيب اصلا سازگار نيست، اصلا به مطالعه علاقه ندارد بجز اطلاعات عمومي كه به حل جدول مربوط مي شود (به حل جدول كلمات علاقه زيادي دارد گاهي مرا مجبور مي كند كه روي جدولهاي او فكر كنم كه متاسفانه من از اين كار نفرت دارم (از جدول بدم مي آيد))
كلا علايق من با او دقيقا 180 درجه متفاوت است و از لحاظ اخلاقي هم كاملا متفاوت هستيم)
در طول دوران دبيرستان درسهايي او ضعيف بود من قوي بودم و برعكس
يك زماني به زبان انگليسي علاقه داشت كه الان آن را از دست داده (جالب است بدانيد من در دبيرستان از زبان كمترين نمره را مي گرفتم)
ممنونم كارشناسان را خبر مي كني
يك مدتي كتابهاي روانشناسي مي خواندم، رفتار من در كودكي شبه بيماران اوتيسمي بوده
در رياضيات و كارهاي عملي فني بطور غير عادي قوي هستم ولي قادر نيستم ارتباطات طولاني با افراد برقرار كنم ،زياد از روابط سر در نمي آورم، علاقه ايي به حضور در جمع ندارم، غالبا از ديگران مي ترسم، هميشه منتظرم كه از جمع خارج شوم و تنها شوم، بيان احساس و خواسته هايم بسيار سخت است كنترل جمع و جهت دهي به يك عده برايم سخت است (براي همين مي گويم هوش اجتماعي پايين دارم)
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
[align=justify]سلام سارا جان، خوبی عزیزم؟:46:
فکر نمی کنی خیلی روی خواهرت تمرکز کردی؟
نوشتی که می خوای همه خانواده رو به آرامش برسونی، به نظر من از خودت شروع کن. اگه خودت به آرامش برسی، و از زندگیت لذت ببری، بهترین کمک رو به پدر و مادرت و خواهرت می کنی.
شاد باش و شادی رو به خونه تون ببر، تا قلب پدر و مادرت شاد بشه.
به جای تلاش برای برطرف کردن عوامل منفی، عوامل مثبت رو تقویت کن.
عزیزم از خودت برام بگو. از بقیه ی زندگیت (غیر از خواهرت) بگو. می خوام با هم عوامل مثبت رو کشف و تقویت کنیم. نظرت چیه؟[/align]
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آسو
[align=justify]سلام سارا جان، خوبی عزیزم؟:46:
فکر نمی کنی خیلی روی خواهرت تمرکز کردی؟
نوشتی که می خوای همه خانواده رو به آرامش برسونی، به نظر من از خودت شروع کن. اگه خودت به آرامش برسی، و از زندگیت لذت ببری، بهترین کمک رو به پدر و مادرت و خواهرت می کنی.
شاد باش و شادی رو به خونه تون ببر، تا قلب پدر و مادرت شاد بشه.
به جای تلاش برای برطرف کردن عوامل منفی، عوامل مثبت رو تقویت کن.
عزیزم از خودت برام بگو. از بقیه ی زندگیت (غیر از خواهرت) بگو. می خوام با هم عوامل مثبت رو کشف و تقویت کنیم. نظرت چیه؟[/align]
ممنون از پاسخت
ولي ما واقعا مشكل داريم، وقتي خواهرم حضور ندارد همه ما آرام هستيم و مشكلي نداريم، همين كه چند ساعت از خانه خارج مي شود نفس راحت مي كشيم. مادرم بارها از خدا مرگ او را خواسته تا شايد به آرامش برسد. ولي من اينطور نيستم هر چند او را دوست ندارم.
من علايق خاصي ندارم، كاري كه انجام مي دهم دوست دارم و ساعتها مي توانم روي آن متمركز شوم
كارهاي منزل اغلب به دوش من است، البته خريد كردن خانه را از دوره دبيرستان به من محول كرده اند بخاطر اين كارها ناراضي نيستم، كلا از بيكار نشستن بدم مي آيد.
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
[align=justify]سارا جان من کاملا درک می کنم که مشکل دارید. خط به خط پست هات رو با دقت خوندم که بتونم موقعیت و احساساتت رو حس کنم.
خیلی وقتا پیش میاد که یه سنگ بزرگ میفته وسط جاده زندگی آدم و راه رو مسدود می کنه. ما هم با همه قدرتمون سعی می کنیم سنگ رو حرکت بدیم (مشکل رو برطرف کنیم، مسئله رو حل کنیم). اما این تلاش از یه حدی که بیشتر شد، دیگه بهتره سنگ رو رها کنیم و در عوض عضلاتمون رو قوی کنیم. اینجوری بعد از مدتی که به سمت سنگ (مشکل) برگشتیم، می بینیم زور ما از وزن اون بیشتر شده.
برای همینه که می گم: به جای مبارزه با عوامل منفی، عوامل مثبت رو تقویت کن.
پیش نیاز اینکار اینه که تمرکزت رو از خواهرت و رفتارش برداری. و فعلا شرایط رو همینجور که هست بپذیری. تو همین شرایط هم می شه شاد بود. فقط باید راهش رو پیدا کنی.
نوشتی وقتی خواهرت خونه نیست، ساعات خوبی رو می گذرونید، تمرین کن وقتی اون هم هست، با مامان و بابا خوش باشید. (این باعث می شه محیط خونه امن تر بشه، و مشکلات خواهرت هم به تدریج کاهش پیدا کنه. چون به نظر می رسه مشکل اصلی ایشون از عدم اعتماد به نفس هست و این هم احتمالا از عدم امنیت ناشی شده)
ورزش کن، با دوستات خوش بگذرون، برو تو طبیعت، کارهایی رو انجام بده که شادت می کنن، حقیقتا شاد...
اینجوری خستگی روحیت برطرف می شه. بعدا می تونی برگردی و کاستی های روانی ای که درگیرشون هستی رو برطرف کنی. و بیشتر و بیشتر اون سارایی بشی که دوست داری باشی.
با اینکار تاثیر مثبت و چشمگیری روی روحیات خواهرت، و پدرومادرت می گذاری.
[/align]
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آسو
[align=justify]سارا جان من کاملا درک می کنم که مشکل دارید. خط به خط پست هات رو با دقت خوندم که بتونم موقعیت و احساساتت رو حس کنم.
خیلی وقتا پیش میاد که یه سنگ بزرگ میفته وسط جاده زندگی آدم و راه رو مسدود می کنه. ما هم با همه قدرتمون سعی می کنیم سنگ رو حرکت بدیم (مشکل رو برطرف کنیم، مسئله رو حل کنیم). اما این تلاش از یه حدی که بیشتر شد، دیگه بهتره سنگ رو رها کنیم و در عوض عضلاتمون رو قوی کنیم. اینجوری بعد از مدتی که به سمت سنگ (مشکل) برگشتیم، می بینیم زور ما از وزن اون بیشتر شده.
برای همینه که می گم: به جای مبارزه با عوامل منفی، عوامل مثبت رو تقویت کن.
پیش نیاز اینکار اینه که تمرکزت رو از خواهرت و رفتارش برداری. و فعلا شرایط رو همینجور که هست بپذیری. تو همین شرایط هم می شه شاد بود. فقط باید راهش رو پیدا کنی.
نوشتی وقتی خواهرت خونه نیست، ساعات خوبی رو می گذرونید، تمرین کن وقتی اون هم هست، با مامان و بابا خوش باشید. (این باعث می شه محیط خونه امن تر بشه، و مشکلات خواهرت هم به تدریج کاهش پیدا کنه. چون به نظر می رسه مشکل اصلی ایشون از عدم اعتماد به نفس هست و این هم احتمالا از عدم امنیت ناشی شده)
ورزش کن، با دوستات خوش بگذرون (چند تا دوست خوب داری؟)، برو تو طبیعت، کارهایی رو انجام بده که شادت می کنن، حقیقتا شاد...
اینجوری خستگی روحیت برطرف می شه. بعدا می تونی برگردی و کاستی های روانی ای که درگیرشون هستی رو برطرف کنی. و بیشتر و بیشتر اون سارایی بشی که دوست داری باشی.
با اینکار تاثیر مثبت و چشمگیری روی روحیات خواهرت، و پدرومادرت می گذاری.
[/align]
دوست خوبم از پاسخ شما سپاسگزارم
سالها است كه با اين مشكل مي سازيم و براي اين كار هم از همين روش شما استفاده مي كنيم. مدتي آرامش هست دوباره شروع مي شود چون مشكل سر جايش است، سنگ تكان نخوره و اين سنگ در طولاني مدت زخمهاي زيادي را ايجاد مي كند، من معتقدم بايد يك راهي براي حل مشكل وجود داشته باشد ولي نمي دانم چه بايد بكنم دلم نمي خواهد تا آخر عمر تحمل كنم. شايد اگر زودتر اقدام مي كرديم الان شرايط اينچنين نداشتيم چون روز به روز اخلاقش بدتر مي شود. شايد از ديگران و اقوام كمك مي گرفتيم وضعيت چنين نبود
من از روابط اجتماعي خوشم نمي آيد از بودن در كنار ديگران راحت نيستم، (برايم مثل عذاب مي ماند، گفتم هوش اجتماعي بالايي ندارم) مطالعه كارهاي تحقيقاتي خودم كه علاقه دارم را انجام مي دهم و لذت مي برم هر چند آدم خيلي شادي نيستم ولي غمگين هم نيستم (راستش من خودمم يعني هماني كه دوست دارم باشم اگه ديگران اصرار به تغيير دادن من نداشته باشند) ولي مي خواهم مشكلم را هم حل كنم
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
سارای عزیز
- منظور شما از این که به شدت وسواس دارد چیست؟
-منظور شما از این که تمایل به جمع آوری زباله دارد چیست ؟
- به چه دلیل به شما اجازه استفاده از گوشت های داخل یخچال را نمی دهند؟
- منظور شما از استعداد ارائه تعابیر دیگر از روابط و . . . چیست ؟
- تجویز روانپزشک ایشان و دلیل تجویز ریتالین چه بوده است ؟
- آیا مشکلات طرح شده تنها در ارتباط با اعضای خانواده وجود دارد و یا در رابطه با دیگر آشنایان و دوستان نیز چنین رفتارهایی در ایشان مشاهده می شود؟
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
دوست عزيزم از پاسخ شما سپاسگزارم
منظور شما از این که به شدت وسواس دارد چیست؟
منظورم كارهاي غير ضروري تكراري، براي مثال قرار بود پرده تهيه كنيم چندين بار پنجره را اندازه گيري مي كند ضمنا به اندازه گيري سايرين اعتماد ندارد، در اين مواقع بايد همپاي او كارهايي كه مي گويد را انجام دهيم وگرنه شروع به پرخاش مي كند. يا مثلا به شستشوري با ماشين لباسشويي اعتمادي نداري، لباسهاي خودش را در دست مي شورد. اجازه استفاده از اين دستگاه را به سايرين نمي دهد. بايد حتما خودش اين كار را انجام دهد. حتي اگر مورد ضروري باشد. بايد خودمان در دست آن را بشوريم اگر چيزي روي زمين بريزد ساعتها داد و بيداد مي كند. اگر جايي را تميز كند تا 1 ماه در آن دور و بر نبايد آفتابي شويم كافي است شيشه اي را تميز كند واي به روزمان است كه اشتباها دستمان به شيشه بخورد ساعتها نعره مي كشد. اگر من ظروف را بشويم يك بار ديگر او مي رود مي شويد، كلا كار ديگران را قبول ندارد. وقتي از خانه خارج مي شويم چند بار بر مي گردد ببيند درب رابسته يا نه، اگر اتاق كثيف باشد يا بايد خودش جاروب كند يا بايد تحمل كنيم و مدتها در كثافت باقي بمانيم. بقيه موارد هم از اين قبيل است كلا نشانه هاي وسواس شديد دارد.
منظور شما از این که تمایل به جمع آوری زباله دارد چیست ؟
موارد غير ضروري مثل كاغذهاي رنگي شكلات، ليوان يك بار مصرف طرح دار يا رنگي، قوتي سوهان يا حلواي ارده روزنامه و مجله باطله (به اندازه يك كوه) يا زباله هايي از اين قبل كه هيچ كارايي ندارد و فقط جا گير است و اعصاب ديگران را بهم مي ريزد.
به چه دلیل به شما اجازه استفاده از گوشت های داخل یخچال را نمی دهند؟
آشپزي من و مادرم را قبول ندارد و از غذاهايي كه ما مي پزيم نمي خورد و استفاده ما را از اين مواد فقط اتلاف مواد غذايي مي داند. چون خودش هم حوصله آشپزي يا هر كار ديگر ندارد مواد غذايي در يخچال فاسد مي شوند.
منظور شما از استعداد ارائه تعابیر دیگر از روابط و . . . چیست ؟
اگر كسي حرفي بزند تعبير ديگري از آن حرف مي كند و به اتفاقات يا حرفهايي كه در گذشته زده شده مرتبط مي كند و از يك كاه كوه مي سازد. اين مورد حتي در حركات بي منظور هم صدق دارد. مثلا اگر جايي هستيم و كسي جايش را تغيير مي دهد فورا براي آن حرف درست مي كند و هزار و يك تعبير مرتبط با خودش يا ما روي آن اعمال مي كند. اگر پدر حرف بي منظوري بزند با تعبير يا لحن ديگر آن را عنوان مي كند كه باعث ايجاد دعوا بين مادر و پدر مي شود ( اين مورد در سنين پايين تر زياد بود تقريبا الان تا جايي كه بتوانم دخالت مي كنم و موارد را اصلاح مي كنم)
تجویز روانپزشک ایشان و دلیل تجویز ریتالین چه بوده است ؟
فقط مي دانم آن موقع هم سر درد داشت، پزشكش كه دكتر مغز و اعصاب مادرم هم بود اصلا خوش اخلاق نيست و هيچ توضيحي نمي دهد- يك بار هم پزشك مشكوك به ام- اس بود كه با آزمايشات دقيق مورد رفع شد نمي دانيد وقتي دكتر به او گفته بود كه مشكوك به ام- اس است چه كارهايي كه نمي كرد من واقعا فكر مي كردم رفتني است:103:
آیا مشکلات طرح شده تنها در ارتباط با اعضای خانواده وجود دارد و یا در رابطه با دیگر آشنایان و دوستان نیز چنین رفتارهایی در ایشان مشاهده می شود؟
در مقابل ديگران خودش را كنترل مي كند ولي بعدا سر ما خالي مي كند، مثلا اگر جايي باشيم كه چيزي از نظر ايشان تميز شسته نشده يا حرفي زده شده و ايشان بهش برخورده اصلا ناراحتي خودش را بروز نمي دهد ولي بعدا كه با ما تنها مي شود ساعتها غر مي زند و شكايت مي كند.( كلا با ديگران تعارف و رو دواسي زيادي دارد) چند وقت پيش جايي مهمان بوديم و خودش اصرار كرد كه ظروف غذا را بشورد چشمتان روز بد نبيند خارج شدن از منزل ميزبان همان و داد و بيدا ايشان همان تمام مدت به مادر و پدرم ومن فحش مي داد كه مگر من كلفت شما هستم چقدر آنها بيشعور بودند و مرا گذاشتند كه ظروف را بشورم و يك قشقرق حسابي راه انداخت خلاصه ما سه نفر از ترس كپ كرده بوديم
به پول و ماديات خيلي اهميت مي دهد با اينكه عاشق پول است ولي سر هيچ كاري نمي رود بارها اقواممان برايش كار جور كرند چون ميز رياست نبود و كار منشي گري بود نرفت. كافي است چيزي بخريم (مخصوصا پدرم كه خريد او را قبول ندارد) ساعتها در مورد اينكه با قيمت زياد خريديم يا جنس خوبي نيست اعصاب همه را داغون مي كند.
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shiva64
ببخشید اینو میگم،ولی یه کمی واقع بین باشیم. کی می تونه با یه همچین آدمی تو خانواده زندگی کنه؟ آدمی که حتی از ترس بودنش نمیشه غذا درست کرد یا حتی خونه رو نظافت کرد و پدر و مادر و سارا رو کتک می زنه! یا به زور ببریدش دکتر اگه نمی تونید از دیگران کمک بگیرید یا اینکه واقعا نمی دونم شاید اگه جای شما بودم تهدیدش می کردم که اگه دست روی بقیه بلند کنه ازش شکایت می کنم. چون در اکثر موارد کوتاه اومدن در مقابل یه همچین شخصی فایده نداره و اونو وقیح تر می کنه. اینجور آدمها رو روان بقیه اعضای خانواده هم تأثیر میذارن. معمولا به شخصی میشه کمک کرد که خودش هم رفتار زشتش رو قبول داشته باشه و بخواد تغییر کنه یا درمان شه. واقعا برات دعا می کنم خیلی ناراحت شدم.
دوست عزيزم از همدردي شما واقعا سپاسگزارم
مادر و پدرم تا اين اواخر به خاطر رودرواسي و آبرو داري هيچ وقت به اقواممون چيزي از رفتارهايش نمي گفتند (اصرار من براي كمك گرفتن از ديگران بي فايده بود) غافل از اينكه صداي داد و بيدادش هفت آسمان مي رود. مقابله با او فايده ندارد چون سر لجباز ي كه بيفتد شمر هم جلو دارش نيست. محبت زيادي هم فايده اي ندارد چون سريعا از جو موجود براي اعمال قدرت استفاده مي كند.
خودش عنوان مي كند سرش درد مي كند يا در واقع مشكل مغزي دارد و بجز دكتر مغز و اعصاب جاي ديگري نخواهد رفت (هر چند سه سال است كه مي خواهد دكتر مغز و اعصاب راهي شود و فقط حرف است)
ولي من بعيد مي دانم مشكل او با دكتر مغز و اعصاب حل شود او مشكلات رفتاري دارد كه طي سالها به دليل عدم توجه و آگاهي والدينم تشديد شده (ضمنا اين را هم بگويم يك سري از رفتارها و آزارهايش را دايي خودم با خانواده اش دارد)
اين كاملا درست است رفتار او روي روان ما هم تاثير دارد، وقتي بلند صحبت مي كند فشار مادر بالا مي رود و من تپش قلب مي گيرم در اين مواقع كسي جرئت ندارد به او بگويد خودت را كنترل كن چون بيشتر عصباني مي شود و كار بيخ پيدا مي كند.
شكايت كردن هم مطمئنم والدينم راضي به اين كار نمي شوند (در ضمن ايشان واقعا بيمار است و با شكايت مشكل حل نمي شود)
حال به من بگوييد به كدام روان پزشك يا مشاور مراجعه كنم؟ (مي شود لطفا به مديران اطلاع بدهيد براي درمان مشكلات رفتاري افراد بزرگسال جايي را معرفي كنند
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
آخه بعضی موقع ها آبرو داری دیگه جواب نمی ده. اگه کسی رو میشناسید تو دوستاش یا فامیل که ازش حرف شنوی داره توسط اونها مجبورش کنید که حتما دکتر بره. البته اول یه دکتر خوب پیدا کنید و خودتون شرایط خواهرتون رو براش توضیح بدید بعد با هر روشی که میدونید جواب میده مجبورش کنید که بره پیش دکتر.
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
سارای عزیز
مشکل کمی پیچیده است. ایشان تا حدودی دارای علائم اختلال وسواس جبری و همچنین تا حدودی دارای علائم اختلال شخصیت وسواسی هستند ( این دو با یکدیگر تفاوت دارند. ممکن است فرد دارای تنها یک اختلال و یا هردو با هم باشد ). از سوی دیگر بستر روابط خانوادگی می تواند منجر به تشدید علائم و یا تغییر آن شود. تشخیص اولیه درباره مشکل ایشان در مرحله اول نیازمند بررسی کامل وضعیت رفتاری ایشان در منزل از دید اعضای خانواده و در مرحله بعد مشاوره حضوری می باشد. در هرحال به نظر نمی رسد فضای مجازی فرصت و امکانات کافی جهت این مهم را فراهم سازد. توصیه میکنم در صورت عدم همراهی ایشان به همراه والدین خود جهت دریافت خدمات تخصصی به روانشناس مراجعه فرمایید ( تاکید می کنم در مرحله اول به روانپزشک مراجعه ننمایید. در صورت ملاقات حضوری ایشان با روان شناس و در صورت صلاحدید درمانگر چنانچه لازم باشد ایشان به روانپزشک ارجاع خواهند شد)
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
دوست عزيز titapeli از شما بسيار سپاسگزارم
فكر مي كنم شما متخصص هستيد يا اطلاعات زيادي در اين زمينه داريد، به نظر شما اينكه به كدام روانشناس مراجعه كنيم فرقي نمي كند؟
شما مي توانيد جايي (افرادي) را معرفي كنيد كه به ما كمك كنند؟
باز هم از توضيحات و راهنمايي شما سپاسگزارم
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
دوست عزيز titapeli جان
كمي در مورد اين دو اختلال شخصيت مطالعه كردم بسياري از نشانه هاي آن را هم كه من فراموش كرده بودم بگويم در خواهرم هست (مثل پر حرفي و خساست)، مادرم قبل از بيماريش بسيار كنترل گر و بد اخلاق بود، در مورد خواهرم نمي دانم (چون خواهرم را قبل از بيماري بسيار دوست داشت) ولي هرگز احساسات من را در نظر نمي گفت (كلا رفتار دوستانه اي نداشت اما وظايفش به عنوان مادر مثل پخت و پز و رفت و رو و شست وشو را كامل انجام مي داد) الان رفتارش برعكس شده و خواهرم را به هر دليلي سرزنش مي كند.
مادر من هم وسواس در حد معمول داشت جالب اينكه بعد از سكته علايم وسواس مادرم كاهش يافت.
راستي فراموش كردم بگويم 2 سال پيش هنگام خانه تكاني سر خواهرم به در خورد و بعد از آن هرزگاهي اعلام مي كند سرم باد كرده ولي من متوجه منظورش يا احساسي كه از باد كردگي سر دارد نمي شوم.
دوست عزيز آيا حسادت شديد خواهرم هم از نتايج اختلال وسواسي است يا مربوط به چيز ديگري است.
باز هم از توجه شما ممنونم
دوستان عزيز باز هم خواهش مي كنم يك روانشناس خوب برايم معرفي كنيد
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
سارای عزیز
توجه داشته باشید که من تنها عنوان کردم که بعضی از علائم چنین اختلالاتی در ایشان مشاهده می شود ولی اختلال خاصی را در ایشان عنوان نکردم. اینکار مستلزم بررسی تخصصی خارح از فضای اینترنت می باشد پس پیش از تلاش برای نامگذاری بر مشکلات ایشان به متخصص مراجعه فرمایید. چنانچه معرفی متخصصین به اشخاص برخلاف قوانین تالار نباشد توصیه من به شما در این مورد مراجعه به آقای دکتر علیرضا عابدین است. کلینیک ایشان در سعادت آباد- خیابان علامه قرار دارد. متاسفانه شماره تلفن ایشان را در اختیار ندارم. با توجه به سبک کاری ایشان گمان میکنم هزینه های درمان و طول مدت درمان توسط ایشان بالا باشد پس لازم است در این رابطه اطلاعات لازم را کسب کنید.
موفق باشید
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
سارا جان بهتره قبل از اینکه یه متخصص خواهرت رو ویزیت کنه بهش برچسب نزنی. الان باید شما دو تا کار انجام بدی.اول اینکه شرایط فعالیت بیرون از خونه رو برای خواهرت فراهم کنی و دوم تشویقش کنی برای مراجعه به مشاور. برای مورد اول این برای همه ادما پیش میاد که وقتی مدت زیادی از محیط کار دور هستند کمالگرا بشن.در واقع گاهی ما خواسته های عجیب و غریبی هم تو محیط کار نداریم اما شرایط جوری هست که باید از بعضی چیزا صرف نظر کرد. شما باید خواهرتون رو با ادمایی که الان یا قبلا شاغل بودن اشنا کنی تا نه از سر نصیحت بلکه طی یه صحبت خودمونی بهش بگن شرایط واقعی کار چیه؟یا خودشون با چه شرایط سختی کنار اومدن تا کم کم تو کارشون بالا اومدن.از طرف دیگه دنبال یه کار مناسب هم براش بگردین یادتون باشه همه این کارا باید در طول زمان نسبتا زیادی انجام بشه و گرنه یه شبه یا یه ماهه ادم تغییر نمیکنه. در مورد مشاور هم خوبه برای خودتون یه وقت مشاوره بگیرین و از خواهرتون بخواید همراهتون بیاد تا تنها نباشید.وقتی خواهرت روند درمان شما یا صحبتهای اون مشاور رو بشنوه کم کم میل پیدا میکنه مشکلات خودش رو هم درمان کنه. یادتون باشه خواهرت شرایط حساسی داری طوریکه کاملا میتونه براش سوء تفاهم پیش بیادکه شما دارین بهش برچسب مشکلدار یا بیمار روانی میزنین و اینجوری نه تنها مقاومت میکنه بلکه پرخاش هم میکنه.
RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر
دوست عزيزم titapeli جان
از محبت و توجه بدون چشم داشت شما واقعا سپاسگزارم
براي تمام دوستاني كه اين سايت را ايجاد كرده اند و دوستاني مانند همه شما كه بدون هيچ چشمداشتي با ديگران همفكري و همدردي مي كنيد توفيق روز افزون از خداوند متعال خواستارم اميدوارم همه شما در زندگي موفق و خوشبخت باشيد.
دوست عزيزم بهار جان چون من در تمام عمر از خواهرم حرف شنوي داشتم خواهرم چندان به حرفهاي من توجه نمي كند از دخترم عمه ام كه او را عاقل مي داند براي تشويق روند درماني كمك مي گيرم.
با توجه به روحيه و سن خواهرم ايشان بايد يك فعاليت (خود آفرين) كه كارفرمايي ندارد مثل شيريني پزي را آغاز كند مي دانم الان توان اين كار را ندارد بايد كمي وضعيتش بهبود و تثبيت يابد.
با توجه به مشاهدات بايد حدس titapeli عزيز درست باشد قبلا دكتر مغز و اعصاب يكي از داروهايي كه مربوط به اختلال شخصيت وسواسي جبري است و در سايت نوشته بود را به ايشان تجويز كرده بود و من فراموش كرده بودم (چون مطالعات پزشكي ندارم از داروها هيچ سر در نمي آورم) و فكر مي كنم دكتر مغز و اعصاب هم بدون اينكه ما در مورد رفتارهاي خواهرم به ايشان توضيح دهيم خودش حدس زده بوده (اين را هم بگويم اگر جلوي خواهرم يكي از رفتارهايش را به كسي بگويم (حتي دكتر) بعدا سر از تنمان جدا مي كند)
زدن برچسب بيماري اين حسن را دارد كه رفتارهاي پرخواشگرانه خواهرم به ديد بيماري نگاه مي شود و تحمل ما بالاتر مي رود
باز هم از شما سپاسگزارم
برايم دعا كنيد، پيگير درمان خواهرم خواهم بود