-
تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
سلام به همه دوستاي گلم
ميخوام ازتون خواهش كنم بياييد با هم تجربه هامونو با مجرداي عزيز تالار تقسيم كنيم.
ازتون ميخوام در مورد معيارهاتون و ابنكه چطور فهميدين خواستگارتون يا كسي كه رفتيد خواستگاريش ، اون معيار خاصو داره.
مثال: من خوش قولي خيلي برام مهم بود از شوهرم پرسيدم شما خوش قولي يا بد قول؟
ايشون هم جواب داد اگه ترافيك نباشه و مشين هم پنچر نشه، خوش قولم!!!!
اما اي دل غافل! تعريف خوش قولي از نظر من و ايشون يه 45 دقيقه اي تفاوت داره:311:
من اگه بگم 9 ميام دقيقا 9 اونجام ولي ايشون اگه بگن 9 احتمالا تا يه ربع به 10 خودشونو ميرسونن:311:الته از نظر خودشون خوش قولن ها:311:
البته الان دارم ميسازم ولي اگه خداي نكرده در مورد يه چيز خاص بود چه؟ من بايد امتحان ميكردم نه فقط به يه جواب اكتفا ميكردم
در ضمن اگر كسي تجربه تلخي داره و يا چشاشو رو بعضي از مسائل بسته ميتونه بيان كنه.
همچنين كسايي كه ميگن اي كاش ...قبل عقد ...
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
احترام گذاشتن به خانواده ها برام خیلی مهم بود چون اگه شوهرم به خانواده خودش احترام نمی گذاشت قطعا هیچوقت یاد نمی گرفت به من و
خانواده ام احترامی بگذارد.:72:
گلنوش جان از بابت تاپیک خوبت تشکر می کنم.:72:
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
احترام گذاشتن به خانواده ها برام خیلی مهم بود چون اگه شوهرم به خانواده خودش احترام نمی گذاشت قطعا هیچوقت یاد نمی گرفت به من و
خانواده ام احترامی بگذارد
گلنوش جان از بایت تاپیک خوبت تشکر می کنم.
چشمك جان ممنون از پاسخت
اينجا هدف اينه كه راه فهميدن اون معيار خاص هم گفته بشه.در واقع
ميخوام تاپيك كاربردي باشه نه فقط صرف نام بردن معيار تا مجردها بدانند چگونه عمل كنند.
پس شما در ارسال بعدي بگيد چطور و چگونه متوجه شدين طرفتون اخترام ميذارن؟
پ.ن: پست هايي هم كه مطابق هدف تاپيك نباشند حذف خواهد شد.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
من این موضوع را بعد از خواستگاری یعنی قبل ازاینکه به او جوابی بدهم پرسیدم ایشان هم به من گفتند که اگه برام مورد احترام نبودند برای خواستگاری ، از آنها نمی خواستم که مرا همراهی کنند و خودم به تنهایی و بدون مشورت با آنها و بدون احترام به نظر خانواده ات می آمدم.
حرف ایشان را پذیرفتم و در مدت آشنایی متوجه احترامات ایشان شدم که چطور به نظرات انها احترام می گذاشت:72:
البته این راهم بگم احترام باید اعتدال داشته باشه تا به دخالت تبدیل نشه
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
[color=#800000]من استقلال واسم خیلی مهم بود ولی حتی نتونستم وقتی عقد بودیم به همسرم بگم.و البته خانوادش اجازه نظر دادن بهش نمی دادن.اگه قبل از عقد عنوان می کردم همسرم قابلیت انعطافش بیشتر می شد.الان بعد 2 سال تازه دارم حس می کنم همسرم تغییر کرده ولی من این وسط چه قدر حرص خوردم بماند.چه شبائی تا صبح گریه کردم بماند.[/color]
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
من این موضوع را بعد از خواستگاری یعنی قبل ازاینکه به او جوابی بدهم پرسیدم ایشان هم به من گفتند که اگه برام مورد احترام نبودند برای خواستگاری ، از آنها نمی خواستم که مرا همراهی کنند و خودم به تنهایی و بدون مشورت با آنها و بدون احترام به نظر خانواده ات می آمدم.
حرف ایشان را پذیرفتم و در مدت آشنایی متوجه احترامات ایشان شدم که چطور به نظرات انها احترام می گذاشت:72:
البته این راهم بگم احترام باید اعتدال داشته باشه تا به دخالت تبدیل نشه
تجربه مثبت 1:نتيجه ميگيريم كه خانم چشمك در مورد معيار احترام با اعتماد به حرف خواستگار و همچنين طي روند آشنايي و گذشت مدت زمان متوجه شدن كه طرف مورد نظرشون،اين معيارو دارن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
من استقلال واسم خیلی مهم بود ولی حتی نتونستم وقتی عقد بودیم به همسرم بگم.و البته خانوادش اجازه نظر دادن بهش نمی دادن.اگه قبل از عقد عنوان می کردم همسرم قابلیت انعطافش بیشتر می شد.الان بعد 2 سال تازه دارم حس می کنم همسرم تغییر کرده ولی من این وسط چه قدر حرص خوردم بماند.چه شبائی تا صبح گریه کردم بماند.
تجربه منفي 1 : خانم رايحه عشق با اينكه معيار استقلال براشون مهم بوده حتي در موردش
صحبت هم نكردن و نتيجه اين شده كه 2 سال عذاب كشيدن تازه همسرشون كمي تغيير كرده.
http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...59ca929d68.gif
پ.ن: تجربه هاي مثبت با رنگ سبز و تجربه هاي منفي با رنگ قرمز مشخص خواهند شد.
حتما لازم نيست تجارب در مورد همسر فعلي باشد.اگر كسي هم به خواستگاري آمده ويا به خواستگاري اش رفته ايد و متوجه شديد با شما منطبق نيست دليلش را بگوييد.
مجردهايي هم كه به هر دليل طرف خود را نپسنديده اند هم ميتوانند شركت كنند
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه منفي 2: خودم هم در اطرافيان اين قضيه را درك كرده ام.هيچ گاه قبل از تصميم قطعي
و مشورت با پدر و مادر نظر خود را چه مثبت چه منفي اصلا بروز ندهيد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pid='76120' dateline='1241339374
[align=justify]
من از دختران خوب سایت میخوام که در جلسات خواستگاری نظر قطعی خودشون رو بروز ندند . چون برای من این اتفاق افتاد . البته من مجبور به این امر شدم . چون دو مرتبه (از طرف خانواده پسر )صریحا ازم خواسته شد که نظرمو بگم و وقتی من به اتفاق خانواده تصمیمون رو گرفتیم ، البته بعد از جلسات متعدد صحبت دو نفر و جواب + دادیم ، کمتر از 12 ساعت دیگه باهامون تماس گرفتند که استخاره بد امد . حال خودتون قضاوت کنید که چه بلایی سر روحیه دختر میاد.
از اقایون هم خواهش مبکنم تا تصمیم شون رو نگرفتند در صحبتها ابراز محبت و علاقه نکنند.[/align]
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
اینکه همسرم ابراز احساسات اش به صورت زبانی زیاد باشه خیلی واسم مهم بود اما نمی دونستم چطور باید بفهمم , و بسنجم این معیار رو(هنوز با همدردی آشنا نشده بودم!!!) و البته فکر میکردم همه مردا احساساتشون رو بروز می دن!!!الان با این موضوع کنار اومدم.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
در مورد تجربه تسنيم الهي بعدا صحبت ميكنيم.
اما تجربه خودم در مورد ميزان خرج كردن مرد:
من ميخواستم ببينم همسسر آيندم خسيسه يا متعادل يا دست و دلباز؟
ولي خودم فكر ميكردم اگه بپرسم آقا شما خسيسيد؟ مسلما با اين جواب رو به رو ميشم:
نه اصلا
همون طور كه هيچ خسيسي از نظر خودش اصلا خسيس نيست.
تو يه مقاله از اينترنت خوندم كه سوالا رو نبايد كلي پرسيد مثل همين سوال بالا.
منم به همون روش مقاله عمل كردم و جواب گرفتم....
تجربه مثبت 2:
تو مقاله نوشته شده بود بايد پرسيد شما بيشتر اقتصادي( دال بر حسابگري و خساست) هستيد يا دست و دلباز؟
همچنين با چند سوال جزيي ديگر مثل سوال در مورد نحوه خرج كردن درامد زن و مرد
و اينكه ايشان اصلا قبول دارند مرد عهده دار زندگي است
ميتوان شخصيتش را در اين مورد فهميد.
همسر من جواب داد چه شما كار كنيد چه نكنيد خرج خانه و خانواده به عهده من و وظيفه من است ، گفت من بيشتر دست و دلبازم گفت اگر داشته باشم حتما خرج ميكنم چون معتقدم پول براي خرج كردن است نه پس انداز كردن
خب حالا هم بعد از اين همه مدت ميبينم واقعا راست گفته و اقعا به هر طريق سعي داره آرامش منو برقرار كنه.:43:
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
اول یه نکته:
معیارها برای فرد باید مشخص ، عینی و اولویت بندی شده باشند. معیارهای اصلی (در نبود این معیار دیگه فرد جلوتر نمیره و این گزینه حذف میشه) و فرعی تعیین شده و حتما روی کاغذ نوشته شوند.
در روز خواستگاری ، تمام موارد و نکات ریز می تونه نشانه هائی برای کمک به انتخاب صحیح باشه. از محل سکونت گرفته ، تابلوها ، دکوراسیون منزل و...... تا نحوه صحبت پدر ومادر با همدیگه ، پدر و مادر با عروس (داماد) و خانواده با همدیگه ... حتی مواردی که در حد فیلم بازی کردنا باشه و...
حالا تجربه :
در خصوص هم کفو بودن از لحاظ فرهنگی:
برا خواستگاری رفته بودیم ، پدر دختر محترمانه همسرش رو صدا نمی زد ، در خطابها به اون بی احترامی هم نمی کرد اما اونجور که شایسته بود جلوی ما احترام خانواده اش رو نگه نمی داشت ، حتی دخترش رو هم با ....خانم نمی گفت. این نشانه ای برا من بود که بیشتر دقت کنیم روی فرهنگ خانوادگیشون و بعد از بررسی بیشتر تونستیم تصمیم خوبی بگیریم.
در خصوص هم کفوی از لحاظ اعتقادی: (ملاک من غیر از شیعه بودن ، توجه ویژه به امام زمان هم بود)
روزی که خونه همسرم اینا برا خواستگاری رفته بودیم ، چند تابلو در این خصوص جلب توجه می کرد (یه اللهم کن لولیک ، یه عکس گل نرگس با یه بیت شعر زیبا درخصوص حضرت مهدی) اینا نشانه بود ، با بررسی بیشتر معلوم شد جای خوبی اومدیم والانه همگام با هم برای زنده نگه داشتن نام اماممون تلاش می کنیم الحمدلله
دقت کنید میگم نشانه ونه ملاک !
موضوعات/ نشانه های مطرح شده نیاز به بررسی بیشتر داره تا بشه ملاک تصمیم گیری.
یادمه برا اینکه بررسی کنم که آیا همسرم آینده ام همراه است یا خیر ، یکی از ملاکهام این بود که مثلا در حین خرید و یا قدم زدن به بهانه بستن بند کفشم می نشستم اگه دختر خانوم وایمیساد و منتظر می موند تا بند کفشم رو ببندم اون رو همراه می دونستم واگه می رفت اونور تر و ویترین مغازه ها رو نگاه می کرد کمتر و اگه اصلا متوجه نشستن من نمی شد که دیگه ....
در مجموع نه خوشم میومد کسی ازم مستقیما سوالی رو بپرسه (که مثلا خسیسی یا دست و دلباز) و نه خودم مستقیما سوال می پرسدم ، و سعی می کردم لابلای حرف زدنهای معمول به جوابهام برسم.
اگه هم سوالی بود غیر مستقیم و با "نظر شما راجع به ...."
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
یکی از خواستگارهام مراحل اولیه شناخت را به دست اورده بودیم .همه چیز خوب به نظر می رسید اما احساس می کردم یه جای کار اشکال داره .
با کسب اجازه از خانواده ها قرار شد که من و ایشون با هم بیرون بریم .
نکاتی که از بیرون رفتن با ایشون متوجه شدم :
ایشون به عنوان یک مرد هیچ برنامه ریزی برای اینکه کجا بریم نداشت وخیلی منفعل عمل می کرد.
بعد از اینکه من لابی یک هتل را پیشنهاد دادم این من بودم که باید جای نشستن را مشخص می کردم و یا اینکه من باید با گارسون صحبت می کردم چون ایشون سکوت کرده بودند.روابط اجتماعی پایین
در همون جلسه اول که بیرون رفتیم خواستند که از مبایلشون از من عکس بگیرند در حالی که من هنوز به ایشان جواب بله نداده بودم.عجول ومحق
ایشون نسبت به ظاهر من خیلی اظهار نظر میکردند وحتی نسبت به ظاهر دیگران هم اظهار نظر می کردند که نگاه کن این خانم چقدر چاق هست من خوشم نمی یاد .ظاهر بین وگستاخ و خود شیفته
همین نشونه ها باعث شد که بدون هیچ فکر کردنی همون شب وقتی برگشتم بهشون برخلاف نظر مثبت خانواده ها جواب منفی بدم .
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه مثبت 3:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baby
اول یه نکته:
معیارها برای فرد باید مشخص ، عینی و اولویت بندی شده باشند. معیارهای اصلی (در نبود این معیار دیگه فرد جلوتر نمیره و این گزینه حذف میشه) و فرعی تعیین شده و حتما روی کاغذ نوشته شوند.
در روز خواستگاری ، تمام موارد و نکات ریز می تونه نشانه هائی برای کمک به انتخاب صحیح باشه. از محل سکونت گرفته ، تابلوها ، دکوراسیون منزل و...... تا نحوه صحبت پدر ومادر با همدیگه ، پدر و مادر با عروس (داماد) و خانواده با همدیگه ... حتی مواردی که در حد فیلم بازی کردنا باشه و...
حالا تجربه :
در خصوص هم کفو بودن از لحاظ فرهنگی:
برا خواستگاری رفته بودیم ، پدر دختر محترمانه همسرش رو صدا نمی زد ، در خطابها به اون بی احترامی هم نمی کرد اما اونجور که شایسته بود جلوی ما احترام خانواده اش رو نگه نمی داشت ، حتی دخترش رو هم با ....خانم نمی گفت. این نشانه ای برا من بود که بیشتر دقت کنیم روی فرهنگ خانوادگیشون و بعد از بررسی بیشتر تونستیم تصمیم خوبی بگیریم.
در خصوص هم کفوی از لحاظ اعتقادی: (ملاک من غیر از شیعه بودن ، توجه ویژه به امام زمان هم بود)
روزی که خونه همسرم اینا برا خواستگاری رفته بودیم ، چند تابلو در این خصوص جلب توجه می کرد (یه اللهم کن لولیک ، یه عکس گل نرگس با یه بیت شعر زیبا درخصوص حضرت مهدی) اینا نشانه بود ، با بررسی بیشتر معلوم شد جای خوبی اومدیم والانه همگام با هم برای زنده نگه داشتن نام اماممون تلاش می کنیم الحمدلله
دقت کنید میگم نشانه ونه ملاک !
موضوعات/ نشانه های مطرح شده نیاز به بررسی بیشتر داره تا بشه ملاک تصمیم گیری.
یادمه برا اینکه بررسی کنم که آیا همسرم آینده ام همراه است یا خیر ، یکی از ملاکهام این بود که مثلا در حین خرید و یا قدم زدن به بهانه بستن بند کفشم می نشستم اگه دختر خانوم وایمیساد و منتظر می موند تا بند کفشم رو ببندم اون رو همراه می دونستم واگه می رفت اونور تر و ویترین مغازه ها رو نگاه می کرد کمتر و اگه اصلا متوجه نشستن من نمی شد که دیگه ....
در مجموع نه خوشم میومد کسی ازم مستقیما سوالی رو بپرسه (که مثلا خسیسی یا دست و دلباز) و نه خودم مستقیما سوال می پرسدم ، و سعی می کردم لابلای حرف زدنهای معمول به جوابهام برسم.
اگه هم سوالی بود غیر مستقیم و با "نظر شما راجع به ...."
تجربه مثبت 4:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
یکی از خواستگارهام مراحل اولیه شناخت را به دست اورده بودیم .همه چیز خوب به نظر می رسید اما احساس می کردم یه جای کار اشکال داره .
با کسب اجازه از خانواده ها قرار شد که من و ایشون با هم بیرون بریم .
نکاتی که از بیرون رفتن با ایشون متوجه شدم :
ایشون به عنوان یک مرد هیچ برنامه ریزی برای اینکه کجا بریم نداشت وخیلی منفعل عمل می کرد.
بعد از اینکه من لابی یک هتل را پیشنهاد دادم این من بودم که باید جای نشستن را مشخص می کردم و یا اینکه من باید با گارسون صحبت می کردم چون ایشون سکوت کرده بودند.روابط اجتماعی پایین
در همون جلسه اول که بیرون رفتیم خواستند که از مبایلشون از من عکس بگیرند در حالی که من هنوز به ایشان جواب بله نداده بودم.عجول ومحق
ایشون نسبت به ظاهر من خیلی اظهار نظر میکردند وحتی نسبت به ظاهر دیگران هم اظهار نظر می کردند که نگاه کن این خانم چقدر چاق هست من خوشم نمی یاد .ظاهر بین وگستاخ و خود شیفته
همین نشونه ها باعث شد که بدون هیچ فکر کردنی همون شب وقتی برگشتم بهشون برخلاف نظر مثبت خانواده ها جواب منفی بدم .
نتيجه ميگيريم خانم بي نهايت و آقاي بي بي هر دو با توجه به نشانه ها و بررسي رفتار فرد در يك موقعيت خاص ، تصميم گيري كرده اند.
به نظر من اين نوع محك زدن بهترين نوع شناخت ميتونه باشه .به هر كدوم از اين عزيزان 1 رتبه تعلق ميگيره
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
من با خواستگارم به توافقاتی رسیده بودیم. ایشون از من پرسیدند که آیا من شرطی برای عقد دارم. من هم گفتم بله شرط ادامه تحصیل . ایشون در جواب گفتند درسته ما با هم ادامه تحصیل میدهیم.
اما زمان نوشتن عقد که شد ایشون گفتند من این شرط رو امضاء نمی کنم و من ازاول گفتم با هم ادامه تحصیل میدهیم، آگر توانستیم با هم قبول شویم.
نکته اینکه به تک تک صحبتهای خواستگارتون دقت کنید و جای ابهامی نگذارید باقی بماند و لطفا در صحبتهای خواستگاری گنگ صحبت نکنید. صریح خواستتون رو بگید (مشکل خواستگار من).
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه مثبت 5:
بيان درخواستهاي خود به صورت جراتمندانه.
با اين عمل خواستگار ميتوان متوجه شد ايشان به حرفاشون پايبند نبودن. ماندن بر سر عهد و پيمان و وفاي به عهد از مهم ترين خصوصيات است كه معيار خود من بود
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
سلامی مجدد
یادم افتاد که یه مساله مهمی رو هم که ما با هم توافق کرده بودیم و البته از طرف همسرم می نویسم :
همسرم پیشنهاد صداقت را دادند و از من خواستند که در تمام مراحل زندگی چه تلخ و چه شیرین با هم صادق باشیم و من هم به ایشان قول دادم و اینکه گفتم من همیشه در زندگیه مجردیم هم با خانواده ام صادق بودم ولی برای اینکه شما را هم خاطر جمع کنم قول می دهم. ولی این مساله شاید زمانبر باشد. تا شما به من یقین پیدا کنید و جالب بود که خود ایشان هم به من همچین قولی را دادند و خدا را شکر که زندگیمان را بر پایه صداقت ساختیم وهمیشه هم موفق بودیم.:72:
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
برای من خیلی مهمه که آدم با عرضه ای باشه و روی پای خودش باشه.
یکی از خواستگارها سه سال بود تهران درس میخوند. پرسیدم حتما همه جای تهران رو بلدید دیگه؟
گفت نه فقط همون مسیر دانشگاه تا خوابگاه و جاهایی که نیاز به کتاب و اینجور چیزا دارم.
گفتم پس اصلا نرفتید تهران جاهای دیدنیش رو بگردید؟
گفت چرا ولی با دوستام که بلد بودن. اگه اونا نباشن که گم میشم.
خب من از این حرفاش حدس زدم به احتمال زیاد اونجور که من میخوام و برام دلچسب باشه نیست.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
خواستگاری داشتم که یکی از ملاک های ازدواجش این بود که همسرش یا پزشک باشه یا شغل فعلی من را داشته باشه. برام خیلی جالب بود. از لحاظ مالی ایشون هیچ مشکلی نداشتند. به پول من هم هیچ احتیاجی نداشتند. لذا شک کردم به خصوصیت دهن بینی در رابطه با پرستیژ کاری همسرش
در مراحل بعدی آشنایی در عین اینکه کار کردن خیلی برام مهم بود بهشون گفتم که اول زندگی من نمی خوام برم سر کار چون زندگی ام برام مهم تر هست بعد از اینکه تو زندگی جا افتادم اگه دلم خواست برم سر کار .
با صحبت من شکه شدند قرار بر این شد که فکراشون را بکنند بعد جواب بدهند . با اینکه شرط من را پذیرفتند اما من نسبت به خصوصیت دهن بینی ایشون خیلی شک داشتم . شب قبل از نامزدی از من فرصت فکر کردن دوباره خواستند. متوجه شدم حرف های دیگران روشون اثر گذاشته و نتونستند تصمیم بگیرند.
لیشون 14 سال از من بزرگ تر بودند. متوجه شدم یکی از علت های دور ازدواج کردنشون همین خصوصیت دهن بینی و اینکه نمی تونند درست تصمیم گیری کنند علت تاخیر در ازدواجشون بوده.
شکم به یقین تبدیل شد و نه تنها فرصت ندادم بلکه قضیه را از جانب خودم تمام شده اعلام کردم.
بعده ها متوجه شدم اون آقا با یه خانم پزشک عقد کردند و بعد از چند ماه به علت دخالت های دیگران از اون خانم جدا شده اند.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
سلام گلنوش جان
من به شناخت از طريق جلسات محدود خواستگاري اعتقادي ندارم. يعني به نظرم نميشه به يه شناخت تقريبا خوبي از طرف مقابل برسيم و اين مسئله براي خود من يك دغدغه شده چون خانواده ام اصلا با شناخت بيشتر خارج از جلسات خواستگاري موافق نيستند. به نظر من جلسات خواستگاري بيشتر شبيه به يك دنياي مجازيه كه فردي كه صادق نباشه مي تونه خيلي راحت بعضي از مسائل رو كتمان كنه و يا اينكه خودش رو خيلي موجه و مثبت نشون بده. كه البته خدا آدمي كه اهل صداقت نيست رو نصيب هيچكس نكنه.
:325:صداقت و تعهد در زندگي براي من اهميت فوق العاده اي داره، اما چطور ميتونم اينو بفهمم؟ به نظر من اين دو مورد رو از طريق پرسيدن هيچ سوالي نميشه فهميد و بيشتر يك امريست كه در جريان زندگي مشترك با يه نفر مي تونم بفهمم. يا اينكه حداقل يك دوره چندماهه با كسي نامزد باشم تا در عمل متوجه بشم.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
راستي آقاي baby هم به نكته بامزه اي اشاره كردند، يعني دقت در دكوراسيون منزل، دقت در نحوه پذيرايي و ..... تجربه دوست من رو هم داشته باشيد:
دوستم به بهانه احوالپرسي خانواده خواستگارش، سرزده و تك و تنها با يك جعبه شيريني ميره خونه شون، كه چشمتون روز بد نبينه ، مي بينه كه زندگي مادرشوهرش دولايه داره يعني يك روي مرتب و حفظ ظاهر براي مهمان ( طبقه اول با دكوراسيون شيك) و روي دوم يعني يك ظاهر نامرتب و بهم ريخته ( زندگي در طبقه همكف با اختلاف ظاهر فاحش در دكوراسيون)، تا قبل از اين در رفت و آمدهاي قبلي خانواده خواستگارش وانمود مي كردند كه طبقه همكف را به مستاجر اجاره دادند!!!! خب ايشون از اين قضيه فهميد كه با خانواده خسيس و در عين حال بسيار تجمل گرا روبرو شده.
حالا خداييش شما ميگيد كه اگه يك دختر بخواد خانواده نامزدش رو خوب بشناسه چيكار بايد بكنه؟؟؟
دوست من دختر جسوريه و من اين جسارت رو تحسين مي كنم :104:اما گاهي اوقات بهاي جسارت هم خيلي گرون در مياد. شايد اگه هر پسر ديگه اي جاي ايشون بود از اين حركت دخترخانوم خوشش نمي اومد و نظرش عوض ميشد. ( همينطور كه خانواده آقا پسر حسابي از اين كار دختر خانوم شاكي شدند.)
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
سلامی مجدد
یادم افتاد که یه مساله مهمی رو هم که ما با هم توافق کرده بودیم و البته از طرف همسرم می نویسم :
همسرم پیشنهاد صداقت را دادند و از من خواستند که در تمام مراحل زندگی چه تلخ و چه شیرین با هم صادق باشیم و من هم به ایشان قول دادم و اینکه گفتم من همیشه در زندگیه مجردیم هم با خانواده ام صادق بودم ولی برای اینکه شما را هم خاطر جمع کنم قول می دهم. ولی این مساله شاید زمانبر باشد. تا شما به من یقین پیدا کنید و جالب بود که خود ایشان هم به من همچین قولی را دادند و خدا را شکر که زندگیمان را بر پایه صداقت ساختیم وهمیشه هم موفق بودیم.:72:
تجربه مثبت 6: صداقت يكي از اصلي ترين پايه هاي زندگيه .هميشه احساس ميكنم
اكه يه طرف تو زندگي مشترك صادق نباشه اصلا اون زندگي عاقبت نداره.
به نظر من هم واقعا امريه كه بايد در طول زمان بهش پي برد و نميشه پرسيد فلاني شما صادقيد طرف هم بگه البته!
يه روش ديگه كه خودم استفاده كردم البته شبيه زيراب زني بود:311:
من يه ستون پنجم خونه شوهرم داشتم(زنداييش) قبل از عقد زندايي جون يه سري خصوصيتها و يا حرفها و قضيه هاييي رو بهم گفته بود كه هيچ احدالناسي نميدونست.
منم اومدم در مورد همونا ازش پرسيدم ديدم طفلي داره عين حقيقتو ميگه .
چند وقت پيش هم نميدونم كجا خوندم (شايد هم يكي از تاپيكاي همينجا بود)
خانم ميگفت همسرم شغلو تحصيلات و سنشو به ما دروغ گفته بود.
نميدونم واقعا تحقيق نكرده بودن؟؟؟؟
http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...76479a6019.gif
نقل قول:
برای من خیلی مهمه که آدم با عرضه ای باشه و روی پای خودش باشه.
یکی از خواستگارها سه سال بود تهران درس میخوند. پرسیدم حتما همه جای تهران رو بلدید دیگه؟
گفت نه فقط همون مسیر دانشگاه تا خوابگاه و جاهایی که نیاز به کتاب و اینجور چیزا دارم.
گفتم پس اصلا نرفتید تهران جاهای دیدنیش رو بگردید؟
گفت چرا ولی با دوستام که بلد بودن. اگه اونا نباشن که گم میشم.
خب من از این حرفاش حدس زدم به احتمال زیاد اونجور که من میخوام و برام دلچسب باشه نیست.
تجربه مثبت 7: به نظر من اين خصيصه حتي واسه يه دختر هم عيب محسوب ميشه كه فقط بره دانشگاه و خوابگاه و بدتر كه بگن اگه دوستام نباشن گم ميشن.
اصلا زن همچين مردي احساس نميكنه تكيه گاه داره و مردش قدرت داره
شبيه تجربه قبلي خانم بي نهايت بود كه ميگفتن خواستگارشون خيلي منفعل عمل ميكرده
http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...76479a6019.gif
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
خواستگاری داشتم که یکی از ملاک های ازدواجش این بود که همسرش یا پزشک باشه یا شغل فعلی من را داشته باشه. برام خیلی جالب بود. از لحاظ مالی ایشون هیچ مشکلی نداشتند. به پول من هم هیچ احتیاجی نداشتند. لذا شک کردم به خصوصیت دهن بینی در رابطه با پرستیژ کاری همسرش
در مراحل بعدی آشنایی در عین اینکه کار کردن خیلی برام مهم بود بهشون گفتم که اول زندگی من نمی خوام برم سر کار چون زندگی ام برام مهم تر هست بعد از اینکه تو زندگی جا افتادم اگه دلم خواست برم سر کار .
با صحبت من شکه شدند قرار بر این شد که فکراشون را بکنند بعد جواب بدهند . با اینکه شرط من را پذیرفتند اما من نسبت به خصوصیت دهن بینی ایشون خیلی شک داشتم . شب قبل از نامزدی از من فرصت فکر کردن دوباره خواستند. متوجه شدم حرف های دیگران روشون اثر گذاشته و نتونستند تصمیم بگیرند.
لیشون 14 سال از من بزرگ تر بودند. متوجه شدم یکی از علت های دور ازدواج کردنشون همین خصوصیت دهن بینی و اینکه نمی تونند درست تصمیم گیری کنند علت تاخیر در ازدواجشون بوده.
شکم به یقین تبدیل شد و نه تنها فرصت ندادم بلکه قضیه را از جانب خودم تمام شده اعلام کردم.
بعده ها متوجه شدم اون آقا با یه خانم پزشک عقد کردند و بعد از چند ماه به علت دخالت های دیگران از اون خانم جدا شده اند.
8:اين هم تجربه خانم بي نهايت كه واقعا خودشون خوب بيان كردن و خوب توضيح دادن
http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...9e6e215cac.gif
پ.ن: از دوستان عزيز خواهش ميكنم بحث نكنند .به همه نظرات پاسخ داده ميشود.
لطفا كاري نكنيد كه بفرستنمان منظومه آزاد:311:
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
سلام
بیشتر حرفمم با آقایونی هست که میرن خواستگاری...
من یه خواستگار داشتم قرارمون این بود که ساعت 6 بیان ولی 9 اومدن
یعنی اصلا باورم نمیششد 3ساعت تاخیر؟؟؟
از این کارشون خیلی ناراحت شدم تازه وقتی اومدن دست خالی بودن
من توقع زیادی ندارم اما آقا پسرها بدونین خانواره ی دختر تدارک میبینن و به نظرم قشنگ نیست دست خالی برین خواستگاری
خلاصه فقط میخواستم زودتر اون جلسه تموم شه....
تازه بعدش کلی شاکی شده بودند که چرا من جواب منفی دادم!!
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شوکا
سلام
بیشتر حرفمم با آقایونی هست که میرن خواستگاری...
من یه خواستگار داشتم قرارمون این بود که ساعت 6 بیان ولی 9 اومدن
یعنی اصلا باورم نمیششد 3ساعت تاخیر؟؟؟
از این کارشون خیلی ناراحت شدم تازه وقتی اومدن دست خالی بودن
من توقع زیادی ندارم اما آقا پسرها بدونین خانواره ی دختر تدارک میبینن و به نظرم قشنگ نیست دست خالی برین خواستگاری
خلاصه فقط میخواستم زودتر اون جلسه تموم شه....
تازه بعدش کلی شاکی شده بودند که چرا من جواب منفی دادم!!
در مورد تجربه شوكا جون بايد بگم اگر خانواده پسر بدون هيچ عذر و دليلي 3 ساعت دير كردند پس ميشه تجربه مثبت 9 .يعني اينكه بدقول هستن و اهميتي به اين جلسه مهم و ديگر قرارها و ... نميدهند.
البته اگر برايشان گرفتاري يا مشكلي پيش نيامده باشد كه باعث اين همه تاخير شود.
http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...81f09e9e4b.gif
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
یک خواستگاری داشتم که بعد از هر جلسه اشنایی و صحبت یک ماهی یا گاهی اوقات بیشتر ازش هیچ خبری نبود . منم که ادم عجولی هستم واقعا نمی تونستم اینهمه خونسردی رو تحمل کنم و در جلسه چهارم بهش گفتم من نمی تونم با شما به خاطر این مساله در زندگی کنار بیام. چون من عادت دارم مسائل زندگیم اگرچه پیوسته باشند اما زیادم اهسته نباشند. اونم گفت در این یک ماهها داشته روی حرفهای همون کمتر از یک ساعت جلسه ها فکر می کرده و می خواست سر حوصله پیش بره. منم تمومش کردم.
البته از قدیم گفتند دراخر از هر چی بدت بیاد سرت میاد.:311:
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
10-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
یک خواستگاری داشتم که بعد از هر جلسه اشنایی و صحبت یک ماهی یا گاهی اوقات بیشتر ازش هیچ خبری نبود . منم که ادم عجولی هستم واقعا نمی تونستم اینهمه خونسردی رو تحمل کنم و در جلسه چهارم بهش گفتم من نمی تونم با شما به خاطر این مساله در زندگی کنار بیام. چون من عادت دارم مسائل زندگیم اگرچه پیوسته باشند اما زیادم اهسته نباشند. اونم گفت در این یک ماهها داشته روی حرفهای همون کمتر از یک ساعت جلسه ها فکر می کرده و می خواست سر حوصله پیش بره. منم تمومش کردم.
البته از قدیم گفتند دراخر از هر چی بدت بیاد سرت میاد.:311:
به خانم دلجو-دلتنگ 1 رتبه براي فعاليت در اين تاپيك تعلق ميگيرد:104::104:
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
من یه خواستگار داشتم که هر چی میگفتم قبول میکرد.میگفتم فلان جا میخوام زندگی کنم میگفت باشه،میگفتم با با فامیل و خونوادت رابطه نداشته باش میگفت باشه،میگفتم فلان کارو بکن میگفت باشه. شاید این پذیرفتنهاش از سر دوست داشتن بوده اما انسان عاقل اول شرط و شروطا رو سبک سنگین میکنه بعد قبول میکنه نه اینکه همه رو قبول کنه بعد به بن بست بخوره. این اقا حتی شرطای غیر منطقی منو قبول میکرد که برام عجیب بود و میدونستم همشونو نمیشه انجام داد چون اصلا شدنی نبودن که البته بعدا هم معلوم شد بعضی شرطا رو واقعا نمیتونه انجام بده. خوب کسی که چشم بسته همه چیو قبول میکنه قابل اعتماد نیست و منم بهش جواب رد دادم. خصوصا اینکه من برام خیلی مهمه طرفم به حرفی که میزنه عمل کنه
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه شماره 11
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
من یه خواستگار داشتم که هر چی میگفتم قبول میکرد.میگفتم فلان جا میخوام زندگی کنم میگفت باشه،میگفتم با با فامیل و خونوادت رابطه نداشته باش میگفت باشه،میگفتم فلان کارو بکن میگفت باشه. شاید این پذیرفتنهاش از سر دوست داشتن بوده اما انسان عاقل اول شرط و شروطا رو سبک سنگین میکنه بعد قبول میکنه نه اینکه همه رو قبول کنه بعد به بن بست بخوره. این اقا حتی شرطای غیر منطقی منو قبول میکرد که برام عجیب بود و میدونستم همشونو نمیشه انجام داد چون اصلا شدنی نبودن که البته بعدا هم معلوم شد بعضی شرطا رو واقعا نمیتونه انجام بده. خوب کسی که چشم بسته همه چیو قبول میکنه قابل اعتماد نیست و منم بهش جواب رد دادم. خصوصا اینکه من برام خیلی مهمه طرفم به حرفی که میزنه عمل کنه
واقعا آدمي هم كه هر شرطي رو قبول ميكنه قابل اعتماد نيست منم بودم شك ميكردم.آدمي هم كه حاضره خانوادشو بذاره كنار هم كه تكليفش معلومه
http://www.hamdardi.net/imgup/32102/...b77eac48d2.gif
تجربه مثبت 12:
يه خواستگار داشتم از فاميلاي دور كه وقتي از در اومد داخل اصلا ازش خوشم نيومد.انگار فقط نظر خودش مهم بود اعتماد به نفسش تو صورتش معلوم بود اينجور وقتا پررو ترين پسرها هم خجالت ميكشن بار اولو ،ولي ايشون نه خير....خلاصه حس خوبي بهش نداشتم.البته به خودم گفتم از رو ظاهر قضاوت نكن
بعد نيم ساعت ديدم شروع كرد به جر و بحث با پدرش هر چي باباش ميگفت دو تا ميذاشت روش جوابشو ميداد.چشاي بابام و خودم گرد شده بود تو يه جلسه رسمي با چند غريبه احترام پدرتو نگه نداري......؟؟؟؟خلاصه بابام بحثشونو كوتاه كرد.
پيش خودم گفتم به پدري كه يه عمر بزرگش كرده و ازش كلي بزرگتره موهاش سفيده تو جمع بهش احترام نميذاره به زنش كه تازه از راه ميرسه و كوچيكتره ازش توي خونه بهش احترام ميذاره؟؟اصلا ازش خوشم نيومد از ادمي هم كه احترام پدرمادر نگه نداره هيچ انتظاري نميره.جاتون خالي با كمال بي ادبي :163: جواب خداحافظيش هم ندادم
هنوز بعد 2 سال هم اقا زن نگرفته
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
با توجه به بعضی تاپیکهایی که اینروزها در همدردی دیدم تصمیم گرفتم که این تجربه منفی خودم رو هم قرار بدم.
در جریان خواستگاری همسرم به خاطر شرایط خاص خانوادم در اون زمان و اینکه خانواده همسرم در شهری بسیار دور از ما زندگی می کردند نتوانستیم به خانه انها رفت و امد کنیم و من فقط دو نفر از خانواده همسرم را قبل از عقدمان دیدم. اگرچه تحقیق زیادی کردیم اما همه تحقیقها نتیجه مثبتی داشت.
و من اولین برخوردم با تمام اعضای خانواده همسرم در روز عقدم بود. راستش اینقدر تفاوت فرهنگی و اعتقادی ما زیاد بود که در همان روز من شکه شدم.
مطمئنم اگر تنها قبل از ان به هر ترتیبی بود یکبار هم که شده به خانه انها رفته بودیم من متوجه اینهمه تفاوت شده بودم.
نتیجه اینکه دیدار با تمام اعضای خانواده کسی که قصد ازدواج باهاش داریم و به خصوص رفت و امد خانوادگی با خانوادش از واجبات ازدواج است .
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه منفي 3: مسلما ديدار هاي خانوادگي قبل از عقد و رفت وآمد تاثير زيادي در شناخت دارد. مثل آقاي baby كه معيارشون رو در خانه همسر شون ديده بودن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
با توجه به بعضی تاپیکهایی که اینروزها در همدردی دیدم تصمیم گرفتم که این تجربه منفی خودم رو هم قرار بدم.
در جریان خواستگاری همسرم به خاطر شرایط خاص خانوادم در اون زمان و اینکه خانواده همسرم در شهری بسیار دور از ما زندگی می کردند نتوانستیم به خانه انها رفت و امد کنیم و من فقط دو نفر از خانواده همسرم را قبل از عقدمان دیدم. اگرچه تحقیق زیادی کردیم اما همه تحقیقها نتیجه مثبتی داشت.
و من اولین برخوردم با تمام اعضای خانواده همسرم در روز عقدم بود. راستش اینقدر تفاوت فرهنگی و اعتقادی ما زیاد بود که در همان روز من شکه شدم.
مطمئنم اگر تنها قبل از ان به هر ترتیبی بود یکبار هم که شده به خانه انها رفته بودیم من متوجه اینهمه تفاوت شده بودم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
نتیجه اینکه دیدار با تمام اعضای خانواده کسی که قصد ازدواج باهاش داریم و به خصوص رفت و امد خانوادگی با خانوادش از واجبات ازدواج است
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
چقد از خواستگارا و یا اونی که رفتین خواستگاری میگیم.یه کمی هم از خودمون بگیم.
من دوم سوم دبیرستان بودم که چند تا خواستگاربودن که یکیشون پروپا قرص (غرس قرس غرص نمیدونم حالا هر چی) بود و شرایط خوبی هم داشت.من که اصلا تو این خطا نبودم.فوق فوقش با دوستا یا دخترای فامیل در مورد پسرا حرف میزدیم که سرکارشون بذاریم یا کی چیکار کردو..اما نه ازدواج.
خلاصه قبول نکردیم.الان میگم خدا رو شکر.مطمئنا اگه قبول کرده بودم هم خودمو بدبخت میکردم هم اون اقا رو.یا بعد دو روز طلاق میگرفتم یا اصلا باهاش نمیساختم.چون از اونموقع تا حالا اخلاقم و دیدم خیلی تغییر کرده و الان مدتیه که به ثبات رسیدم..
خلاصه تا به یه ثبات مشخص نرسیدین قبول نکنین.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
من واقعا خیلی شانس اوردم با اون ناشی گری که موقع خواستگاری داشتم همسری فوق العاده نصیبم شده.باور می کنید تنها شدن من با همسرم به زور 10 دقیقه شد؟
من فقط تنها چیزی که خواستم این بود که اجازه بده درسمو ادامه بدم.واقعا نمیدونم چی فکر کردم.یعنی هیچ چیز دیگه از همسرم نپرسیدم.نه راجع به دین و ایمان.نه طرز فکر.من واقعا تو عالم بچگی سیر می کردم فکر می کردم همین که بذاره درس بخونم کافیه.
اینکه می گم شانس واقعا می گم همسر من یه انسان به تمام معناست.با همه کاستی ها.شاید از نظر مردم مردیه معمولی.و شاید فقط من می دونم چه روح بلندی داره
اما تجربه من اینه که اگه شرایط پیش نیومد زیاد با خواستگار صحبت کنیم پر رو باشیم و بگیم هنوز کافی نیست.از قبلش هم با آمادگی بریم.معیارهامون رو مشخص کنیم.و یه چیز دیگه که فهمیدم زندگی خیلی مهمتر از درس و شغله وهمین درس و شغل خودش باید وسیله باشه برای خوشبختی نه خودش هدف باشه.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
پ.ن: تجربه هاي مثبت با رنگ سبز و تجربه هاي منفي با رنگ قرمز مشخص خواهند شد.
حتما لازم نيست تجارب در مورد همسر فعلي باشد.اگر كسي هم به خواستگاري آمده ويا به خواستگاري اش رفته ايد و متوجه شديد با شما منطبق نيست دليلش را بگوييد.
مجردهايي هم كه به هر دليل طرف خود را نپسنديده اند هم ميتوانند شركت كنند
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
سلام:
خب من این پست هم بزنم و برم سراغ درس هام...:302:
اول اینکه واقعا تاپیک خوب و کاربردی هست و کاش کی شد به تک تک پست ها امتیاز داد چون هر کدوم از این نکات رو اگر دوستان مجرد یادداشت کنن و عملی کنن بسیار می تونه براشون مفید باشه....احسنت....
:104::104::104::104::104::104::104::104::104:
خب منم کم بی تجربه نیستم..فعلا یکی از تجربه های خودمو بیان می کنم:
من و همسرم چون در محیط کار با هم آشنا شدیم و در واقع آشنایی ما سنتی نبود باید خیلی مواظب می بودیم...
و همه چیز را بررسی می کردیم که خدای نکرده احساسی عمل نکنیم...
راستش من خانواده مذهبی ندارم و همسرم همه مذهبی نیست ولی باز نسبت به ما اداب و رسوم شهرشون متفاوت بود ..من یکی از اولین چیزهایی که با ایشون مطرح کردم همین مسئله حجاب و ایمان بود..چون برای خودم مهم بود مه در آینده سر این مسئله مشکل پیش نیاد...خیلی باز و راحت نظرمو گفتم ایشان هم خیلی جدی موافقت نکرد!!!!
قرار شد بریم جدی فکر کنیم...بعد از فکر کردن و چند بار صحبت با همه علاقه ای که به هم داشتیم ولی زیر بار حرف هم نرفتیم..تا اینکه توافق کردیم در شهر ایشون من مثل خانواده ایشون باشم در شهر ما مثل خانواده من!!!به همین راحتی مشکل ما حل شد و الان هم هیچ مشکلی نداریم چون قبلا با هم طی کردی...
چیزی که من آموختم اینه که نترسیم طرف مقابل را با گفتن حقیقت درونیم از دست بدیم..چه بسا گفتن تک تک این صحبتها و نترسیدن از رها شدن موجب بشه در آینده درگیری های ما به حداقل برسه....
در انتها اینکه کلی از طرف مقابل هیچ وقت نپرسید چون همه بلدن زیبا صحبت کنن مهم اینه که زیبا عمل کنند..اینو هرگز فراموش نکنید و خواستگارانتون را عملی بسنجید...
سارا بانو
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه منفی 4-
راستش ترجیه می دهم ماجرایی که منجر به تجربه شد را تعریف نکنم اما تجربه این بود که اگر سابقه همسر ایندیتان با نیروی انتظامی برایتان مهم است از کلانتری تمام محل هایی که از نوجوانی در ان زندگی کرده یک تحقیقی انجام بدهید. البته باید در این زمینه خیلی محتاط بود که نه ابروی کسی برود و نه اگر کسی اشتباها چند شب در بازداشتگاه خوابیده و تبرئه شده مجرم شناخته شود.
رایحه عشق عزیز این تجربه ها همه برای اینه که اگر مشکلی بود قبل از ازدواج از این راهها پیدا بشه. اما شما که همسر خوبی داری اگر همه این راهها رو هم می رفتی مشکلی پیدا نمی کردی. امیدوارم همیشه شاد باشی.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نمی دونم آیا می شه این را به عنوان تجربه گفت یا نه.
خواستگاری داشتم که نزدیک به 6 ماه روند خواستگاری طول کشید ولی احساس می کردم که نمی تونم تصمیم بگیرم هیچ مشکل خاصی وجود نداشت اما جواب بله هم نمی تونستم بدم.
اما در مورد همسرم با توجه به اعتبار ی که شخص واسط پیشمون داشت و تنها 2جلسه صحبت کردن ، همسرم تونست اعتماد من را به خودش جلب کنه و همون جلسه دوم بهشون جواب مثبت را دادم.
نکته اش این بود که هر 2 مورد 70 درصد معیار ها را داشتند اما مورد اول رو طی مدت 6 ما تونستم به شناخت برسم و مورد دوم را در مدت 2 روز. همین روند کند در شناخت یک نفر اون هم کسی که به عنوان خواستگار قدم جلو گذاشته از نظر من یک عیب محسوب می شه.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
اما یک تجربه منفی از ازدواجم همسرم روز اول خواستگاری به من گفتند که حسابشون را از خانوادشون جدا کنم و اگر می خوام تصمیمی بگیرم اون را جدای از خانوادشون در نظر بگیرم.
همسرم آدم مذهبی هست واز خیلی جهات شبیه خانواده ماست اما خانواده ایشون یک خانواده غیر مذهبی هستند که خیلی از اصولی که برای ما مهم هست چه اخلاقی و چه مذهبی براشون مهم نیست.
از همون ابتدای امر نقاط ضعف خانواده اش کاملا مشهود بود اما خوب با توجه به اینکه خود همسرم جز منتقدین اونها بود من به خودم می بالیدم که همسرم اونقدر با من همراه هست.
اون موقع این قضیه را جدی نگرفتم اما الان بعد از چند سال زندگی مشترک متوجه می شم که هر چه باشه همسرم توی اون خونواده بزرگ شده و خیلی از خصوصیاتش توی خانواده شکل گرفته.
عزیزان اصالت و تربیت خانوادگی خیلی مهم هست.
الن که پسرم داره بزرگ می شه خیلی ناراحتم چون ناگزیر هستیم از رفت و آمد با خانواده ایشون . و می دونم هم نشینی با اونها نه تنها روی خود من اثر می ذاره حتی در تربیت پسرم بی اثر نیست.
از لحاظ تیپ ظاهری عموها و عمه های پسرم گرفته تا منش های رفتاری.
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
چیزی که من آموختم اینه که نترسیم طرف مقابل را با گفتن حقیقت درونیم از دست بدیم..چه بسا گفتن تک تک این صحبتها و نترسیدن از رها شدن موجب بشه در آینده درگیری های ما به حداقل برسه....
در انتها اینکه کلی از طرف مقابل هیچ وقت نپرسید چون همه بلدن زیبا صحبت کنن مهم اینه که زیبا عمل کنند..اینو هرگز فراموش نکنید و خواستگارانتون را عملی بسنجید...
سارا بانو
:104::104::104::104:
تجربه منفی 5:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
اما یک تجربه منفی از ازدواجم همسرم روز اول خواستگاری به من گفتند که حسابشون را از خانوادشون جدا کنم و اگر می خوام تصمیمی بگیرم اون را جدای از خانوادشون در نظر بگیرم.
همسرم آدم مذهبی هست واز خیلی جهات شبیه خانواده ماست اما خانواده ایشون یک خانواده غیر مذهبی هستند که خیلی از اصولی که برای ما مهم هست چه اخلاقی و چه مذهبی براشون مهم نیست.
از همون ابتدای امر نقاط ضعف خانواده اش کاملا مشهود بود اما خوب با توجه به اینکه خود همسرم جز منتقدین اونها بود من به خودم می بالیدم که همسرم اونقدر با من همراه هست.
اون موقع این قضیه را جدی نگرفتم اما الان بعد از چند سال زندگی مشترک متوجه می شم که هر چه باشه همسرم توی اون خونواده بزرگ شده و خیلی از خصوصیاتش توی خانواده شکل گرفته.
عزیزان اصالت و تربیت خانوادگی خیلی مهم هست.
الن که پسرم داره بزرگ می شه خیلی ناراحتم چون ناگزیر هستیم از رفت و آمد با خانواده ایشون . و می دونم هم نشینی با اونها نه تنها روی خود من اثر می ذاره حتی در تربیت پسرم بی اثر نیست.
از لحاظ تیپ ظاهری عموها و عمه های پسرم گرفته تا منش های رفتاری.
بچه ها از همتون ممنونم که تجربه هاتونو در اختیار مجردا قرار میدین. به خانم بی نهایت بابت
فعایتشون یک رتبه ناقابل تقدیم میکنم.مبارکت باشه
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
سلام دوستان
تشکر از گلنوش عزیز بابت این تاپیک خوب
من نمیدونم این جز تجربه مثبته یا منفی...
من هم خواستگاری قبلا داشتم که از همه لحاظ میشه گفت عالی بود...و از لحاظ اعتقادی خیلی به ما میخورد..خلاصه همه چیز جوره جور بود
تا اینکه بعد از خواستگاری و مثبت بودن جواب هر دو طرف قرار شد با آگاهی خانواده ها ما باهم بریم بیرون...
(خودم خیلی متعجب بودم چرا این اقا با این امتیازا تا الان مجرد مونده(اون موقع 30 سالش بود)
وقتی ما رفتیم بیرون بهم گفت شما هرچی بگین و هر جور مراسم و خونه و ماشین و طلا بخوای حرفی درش نیست و من با کمال میل میپذیرم...اما در قبال تمام این ها من یک خواسته از شما دارم..بدون اینکه کسی بفهمه شما با من صیغه محرمیت میخونیم و اگر از همه چیز همدیگه خوشمون اومد ازدواج میکنیم....
ضمن اینکه مدام در حرفهاش هم میگفت ما قطعا باهم ازدواج میکنیم...
تا اینکه من جواب منفی دادم و بعد از یکسال خیلی خیلی اتفاقی فهمیدم این اقا با خانومای زیادی صیغه میشده و بعد از اینکه هرکاری دلش میخواسته باهاشون میکرده ول میکرده و میرفته
-----------------------------------یک تجربه هم در رابطه با همسرم فعلیم دارم که فکر میکنم منفی باشه
ما از لحاظ اعتقادی خیلی بهم نزدیکیم خداروشکر...اما متاسفانه با خواهرا و مادرش و پدرش زمین تا آسمون فرق داریم...این موضوع رو در مراسم خواستگاری به من نگفتن و من تازه شب عروسیم فهمیدم وای اینا همه شون بی حجابن و همه رو به چشم خواهر و برادر میبینن... و در واقع همون مسئله زمینه سازه بسیاری از مشکلات من با خانواده همسرم بوده و هست
-
RE: تجربه هاي متاهلين تالار در مورد انتخاب و معيار و طريقه سنجش معيارها در زمان ازدواج
تجربه منفی 6-
نقل قول:
من هم خواستگاری قبلا داشتم که از همه لحاظ میشه گفت عالی بود...و از لحاظ اعتقادی خیلی به ما میخورد..خلاصه همه چیز جوره جور بود
تا اینکه بعد از خواستگاری و مثبت بودن جواب هر دو طرف قرار شد با آگاهی خانواده ها ما باهم بریم بیرون...
(خودم خیلی متعجب بودم چرا این اقا با این امتیازا تا الان مجرد مونده(اون موقع 30 سالش بود)
وقتی ما رفتیم بیرون بهم گفت شما هرچی بگین و هر جور مراسم و خونه و ماشین و طلا بخوای حرفی درش نیست و من با کمال میل میپذیرم...اما در قبال تمام این ها من یک خواسته از شما دارم..بدون اینکه کسی بفهمه شما با من صیغه محرمیت میخونیم و اگر از همه چیز همدیگه خوشمون اومد ازدواج میکنیم....
ضمن اینکه مدام در حرفهاش هم میگفت ما قطعا باهم ازدواج میکنیم...
تا اینکه من جواب منفی دادم و بعد از یکسال خیلی خیلی اتفاقی فهمیدم این اقا با خانومای زیادی صیغه میشده و بعد از اینکه هرکاری دلش میخواسته باهاشون میکرده ول میکرده و میرفته
:82::82::82::82:
تجربه منفی 7-
نقل قول:
یک تجربه هم در رابطه با همسرم فعلیم دارم که فکر میکنم منفی باشه
ما از لحاظ اعتقادی خیلی بهم نزدیکیم خداروشکر...اما متاسفانه با خواهرا و مادرش و پدرش زمین تا آسمون فرق داریم...این موضوع رو در مراسم خواستگاری به من نگفتن و من تازه شب عروسیم فهمیدم وای اینا همه شون بی حجابن و همه رو به چشم خواهر و برادر میبینن... و در واقع همون مسئله زمینه سازه بسیاری از مشکلات من با خانواده همسرم بوده و هست
متاسفانه من هم این مشکل رو دارم. فامیل همسرم یعنی جاری ها ، دختر خاله ها و .... به شدت بی حجابن و من یه دختر نه انچنان محجبه ولی یه چیزایی برام ارزشه محرم و نامحرم میدونم.
هر کس میاد خونمون تا من میرم روسری بپوشم مادر شوهرم فوری میگه نمیخواد کسی که نیست!!! دوست دارم بهش بگم بعد 2 سال که عروستم دیگه این جمله رو نگو :160:میدونی که محلت نمیدم و میپوشم ولی....نا سلامتی مکه ای رفتیم ادم که انقد بی بند وبار نمیشه جلوی فامیل شوهر میگه با تاپ و شلوارک بگرد!:163::163::33:
خلاصه که مجردا چشمتونو باز کنین و تشابه مذهبی رو فراموش نکنین:305:
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
بی نهایت
خواستگاری داشتم که یکی از ملاک های ازدواجش این بود که همسرش یا پزشک باشه یا شغل فعلی من را داشته باشه. برام خیلی جالب بود. از لحاظ مالی ایشون هیچ مشکلی نداشتند. به پول من هم هیچ احتیاجی نداشتند. لذا شک کردم به خصوصیت دهن بینی در رابطه با پرستیژ کاری همسرش
در مراحل بعدی آشنایی در عین اینکه کار کردن خیلی برام مهم بود بهشون گفتم که اول زندگی من نمی خوام برم سر کار چون زندگی ام برام مهم تر هست بعد از اینکه تو زندگی جا افتادم اگه دلم خواست برم سر کار .
با صحبت من شکه شدند قرار بر این شد که فکراشون را بکنند بعد جواب بدهند . با اینکه شرط من را پذیرفتند اما من نسبت به خصوصیت دهن بینی ایشون خیلی شک داشتم . شب قبل از نامزدی از من فرصت فکر کردن دوباره خواستند. متوجه شدم حرف های دیگران روشون اثر گذاشته و نتونستند تصمیم بگیرند.
لیشون 14 سال از من بزرگ تر بودند. متوجه شدم یکی از علت های دور ازدواج کردنشون همین خصوصیت دهن بینی و اینکه نمی تونند درست تصمیم گیری کنند علت تاخیر در ازدواجشون بوده.
شکم به یقین تبدیل شد و نه تنها فرصت ندادم بلکه قضیه را از جانب خودم تمام شده اعلام کردم.
بعده ها متوجه شدم اون آقا با یه خانم پزشک عقد کردند و بعد از چند ماه به علت دخالت های دیگران از اون خانم جدا شده اند.
بزرگوار، وقتی طرف میگه باید فکر کنم، شما نباید نتیجه بگیری که ایشون وهن بین هستن. آخه چطوری فهمیدین دهن بینن ایشون؟ حتی اگه نظرشم چندبار عوض بشه، بنظرم نمبشه استنباط کرد که طرف دهن بینه