شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
سلام دوستان همدردی:
راستش یه موضوعی هست که تا حالا برام کوچیک بود اما الان بزرگ شده:
شوهرم از آشناهای قدیمیه.موقعیت خیلی خوبی داره و قبل از ازدواج شاهد بودم که چطور همه ی دخترای فامیل دنبالشن.
تتصمیم گرفتم برم خارج از کشور وقتی موضوعو فهمید اومد خواستگاری من قصد ازدواج نداشتم. بعد از چند بار که بهش جواب رد دادم بالاخره رضایتمو جلب کرد. ( ما به صورت سنتی ازدواج کردیم.) و تا حالا هم چیزی برای من کم نذاشته و خیلی دوسش دارم... بعد از ازدواج همه کسایی که دختر داشتن باهام بد شدن وخیلی بهم حسادت کردن بعد از نامزدیمون یکی از فامیلا گفت که رابطه منو شوهرمو خراب میکنه و خیلی تلاش کردن که عروسیمونو به هم بزنن. این خانم خاله ی صهبا بود که بعد ازدواج شوهرم بهم گفت باهاش دوست شده بوده و بهش گفته بوده قصدش ازدواجه اونم قبول کرده بعد یه مدت دیده که دختر سالمی نیست و شوهرم باهاش به هم زده.همه چیز خوب بود تا چند ماه پیش که مهمونی بودیم دیدم شوهرم همش داره به اون نگاه میکنه و اون دخترم همینطور. نمی دونم اول کی شروع کرد اما دوتایی بدجور تو نخ همدیگه بودن. وقتی برگشتیم عصبانی بودم بدجوری باشوهرم دعواکردم البته برای اینکه قبح ماجرا نریزه گفتم میدونم تو منظوری نداشتی اما اون دختر سالمی نیست و میدونم منظور داشته....بعد از اون هرجا که میدونستم صهبا هم هست تا مدتی نرفتم شوهرمم هیچی نمیگفت.ولی بعد از مدتی شوهرم قبول نمیکرد نریم. من شاهد بودم شوهرم زیاد بهش محل نمیذاره ولی اون دختر بدجوری توی نخ شوهر منه.....یه بارم که برگشتیم شوهرم راجع به کارایی که صهبا تو مهمونی کرده بود( من اصلا متوجه اونکارا نشدم) حرفایی زد که فهمیدم شش دانگ حواسش پلو صهبا خانم بوده.به شوهرم گفتم که من به تو اعتماد دارم ولی صهبا بدجوری تو نخ تو هست حواستو جمع کن بیا هرجا میبینیمش علاقمونو با حرفامون بهش نشون بدیم تا بی خیالت شه.. شوهرم فوری جبهه گرفت که تو اشتباه میکنی...ولی من شک ندارم و بهم ثابت شده...بعدش گفتم جایی که اون دختر باشه من دیگه نمیام چون بهم برمیخوره یکی همش حواسش به توباشه و چشمش دنبالت باشه...گفت نه تو هم نیای من خودم میرم.من خیلی ناراحتم ...یه دلم میگه شاید شوهرم بهش برخورده میخواد بهم ثابت کنه که اینطوری نیست. یه دلمم میگه چرا تا قبل از اون ماجرا وقتی میگفتم نریم گوش میکرد ولی الان محکم میگه بریم حتما به خاطر اون دختر میخواد بره....( .قبلاهر وقت میخواستیم بریم جایی اگه من میگفتم بریم میرفتیم اگرم میگفتم نه شوهرم قبول میکرد) خیلی گیج و نگرانم...از این دختر هم با شناختی که دارم میدونم هیچ کاری بعید نیست وخیییییییییییلییییی از صهبا مترسم....حس میکنم این دختر رقیبمه لطفا بهم بگید چیکار کنم :302:
من شوهرمو دوست دارم اما با شناختی که از مردا دارم میدونم آدمای تنوع طلبی هستن و نمیشه صددرصد بهشون اعتماد کرد.
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
این رو بدونید مردتون اگر اون چند درصد احتمالات بد رو بگذاریم کنار داره بدجوری خودشو بالا میکشه.داره بد فرم خودشو پیش شما عزیز می کنه. میخواد جوری بشه که به شما بگه همه دنبال من هستند و تو باید قدر منو بدونی.به هر حال بنده این موضوع رو صرفا برانگیختن حسادت شما توسط مرد میدونم. چون احساس خوبی به ما مردا میده :دی
ولی باز میگم اگر اون چند درصد احتمال بد (خیانت ) رو بگذاریم کنار
مهم:این نظر شخصی است و کارشناسی نمی باشد
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
imajid از پاسخ شما ممنونم.
من از همه نظر به شوهرم محبت میکنم از همه نظر آدم جذابی هستم و به خودم خیلی میرسم... و تمام نیازهای شوهرمو برآورده میکنم. ما خیلی با هم تفاهم داریم و سلیقه هامون یکیه..البته چند ماه پیش ما سر یک سری مسائل دعواهای بدی با هم داشتیم....که خدارو شکر حل شد.. من فکر میکنم این موضوع برمیگرده به اون دعواها..ولی مطمئنم که شوهرم خیلی دوسم داره...
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
منم با نظر بالا موافقم
سعی کن به روی خودت نیاری
بعضی مردها واقعا لذت میبرن مورد توجه جنس مونث باشن و تو با حساسیت هات اینو برجسته تر میکنی
یا میخواد خودشو پیش تو عزیز کنه
شوهر من وقتی حرفهای اینجوری میزنه و میگه فلان دختر نیگام میکرد و قتی میرم بیرون همه نیگام میکنن و....من حرص میخورم و ناراحت میشم .
شوهرم میگه خیلی کیف میکنم که تو اینجوری حرص میخوری .در واقع لذت میبرن یه کم سر به سر ما بذارن
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
از راهنماییتون ممنونم.
ولی من اینطوری فکر نمیکنم. آخه چرا با یه دختر بد....
حتی اگر هم بخواد اینکارا رو بخاطر برانگیختن حسادت من بکنه من میبینم که اون دختر خیلی حواسش به شوهرمه. و میترسم این موضوع به جاهای باریک بکشه.. میترسم نتونه در مقابل اون دختر مقاومت کنه...من به اون دختر اطمینان ندارم و جلوی چشم من به شوهرم نظر بد داره:302:. امیدوارم خدا جوابشو بده
خیییییییییییلییییییییی سخته که یکی جلوی چشم آدم تو نخ شوهرش باشه.دلم میخواد خفش کنممممم:320:
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
عزيزم بذار انقدر نگاه شوهرت كنه كه چشاش ...و از حسادت و غصه...
بعدشم به قول خودت يه دختر خرابه، پس كاري به جز تو نخ بودن ديگران بلد نيست
شما فقط حساس نشو و كاري هم نكن كه شوهرت ازت زده بشه
اتفاقا من اگر كسي نگاه شوهرم كنه من ذوق ميكنم ميگم از بس خوش تيپه و...:D
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
سلام دوست گلم.
خانومی منم با نظر همه دوستان موافقم. اصلا و ابدا روی این قضیه حساس نشو و با کسی جر و بحث الکی نکن. با شوخی و خنده به شوهرت بفهمون که حتی اگه همه ی دنیا رو هم بگرده کسی به زیبایی و خانومی زن خودش پیدا نمیکنه. جلوی افراد حسود فقط باید کم نیاری. تا میتونی جلوی اون دختر به شوهرت محبت کن و علنا بهش بگو که مطمئنی هیچ کس توی دنیا به اندازه من دوستت نداره.
وقتی شوهرت و اون دختر متوجه عشق پاک و خالص شما بشن، حساب کار خودشونو میکنن عزیزم.
خوشبخت باشی خانومی
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
فقط حواستون باشه قضیه شمشیر دو لبه نشه.
از محبتتون کم نشه که باید بیشتر بشه.
البته خیلی محبت رو ظاهری نکنید. جوری باشه که شوهرتون کمبودی نداشته باشه.ولی مواظب باشید فکر نکنه که دارید نگهش میدارید و خیلی لوس بشه.
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
مهم:نظر شخصی است و کارشناسی نمی باشد
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
سلام گلچهره ی عزیز
همسرتون شما را دوست دارند و شما به ایشان اعتماد دارید چه خوب پس همسرتان با مردهای دیگر فرق میکند من شوهرمو دوست دارم اما با شناختی که از مردا دارم میدونم آدمای تنوع طلبی هستن و نمیشه صددرصد بهشون اعتماد کرد.چرا که ایا شما همه ی مردها را دوست دارید و ایا همه مرد ها شمارا دوست دارند؟نه این دوست داشتن همسرتان را مقید کرده تا از تنوع طلبی خود کم کند و ان را محدود کند.
ایا مرد ها برای خود حریم شخصی ندارنم ؟چرا همه دارند حتی زن ها پس حساسیت به خرج ندهید تا به زور وارد حریم همسرتان شوید
گلچهره شما میگویید :یه دلمم میگه چرا تا قبل از اون ماجرا وقتی میگفتم نریم گوش میکرد ولی الان محکم میگه بریم حتما به خاطر اون دختر میخواد بره
چرا؟دقیقا به خاطر این جمله ی شما بعدش گفتم جایی که اون دختر باشه من دیگه نمیام چون بهم برمیخورهچرا که حسساسیت خود را به شوهرتان نشان دادید و شوهرتان در صدد هست تا عکس ماجرا را به شما نشان دهد
دختر هم با شناختی که دارم میدونم هیچ کاری بعید نیست وخیییییییییییلییییی از صهبا مترسم....حس میکنم این دختر رقیبمه لطفا بهم بگید چیکار کنم
خوب ایا از همسرتان شناخت دارید به همان اندازه که به صهبا دارید ؟بله چون من به او مطمئن هستم طبق این جمله خودتان شوهرم گفتم که من به تو اعتماد دارم پس نگران نباشید.و از خود ضعف نشان ندهید .
به شوهرم گفتم که من به تو اعتماد دارم ولی صهبا بدجوری تو نخ تو هستولی ندارد ایا خود شما وقتی در مهمانی قرار میگیرید و کسی به شما ذل بزند توجه تان جلب نمیشود پس امری طبیعی است .
ایا با حرف زدن در مورد صهبا پیش شوهرتان باعث نمی شود که توجه شوهرتان به او بیشتر شود و بیشتر به او فکر کند پس شما به صبها کمک نمیکنید؟ایا اگر همسرتان صبها را دوست داشت با او ازدواج نمی کرد ؟چرا ولی به دلیل درست نبودن اون دختر و در واقع اون دختر با ملاک های شوهرتان متفاوت هست پس او را دوست ندارد و با کسی ازدواج کرده که او را دوست دارد .
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
دوستان عزیزم:
از همدلی وراهنمایی همه شما خیلی خیلی ممنونم.
مریم و بابا لنگ دراز عزیز: بله من هم فکر میکنم که با این حرفام بیشتر نظر شوهرمو به اون دختر جلب میکنم. آخه خیلی دست پاچه و نگران شده بودم....
آقای 1مجید ممنونم و خیلی دوست داشتم نظر یه آقا رو در این مورد بدونم.درسته من باید بیشتر به شوهرم محبت کنم.
گلنوش جان راستش از اینکه یکی بهم حسادت میکنه خیلی ناراحت میشم...نمی دونم چرا؟
و مهسا جان من هم تصمیم گرفتم که جلوی اون دختر بیشتر به شوهرم ابراز علاقه کنم. با نظرت موافقم
نظرات شما بهم آرامش داد. ممنونم.:43:
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
گلچهره عزیزتوجه داشته باشید که همسر شما پیش از این روابطی با آن خانم داشته که با خانم های دیگر فامیل نداشته است. پس کاملا طبیعی است که در محافل مختلف بیش تر از دیگران رفتارهای ایشان را زیر نظر داشته باشند. این اصلا به معنای علاقه و نگاه مثبت همسر شما به ایشان نیست. تصور میکنم حس حسادت و نگرانیهای طبیعی شما منجر به نادیده گرفتن خصوصیات همسرتان و بزرگ نمایی و معکوس نمایی معانی برخی رفتارها شده است. شما معیارهای زیاد دیگری برای سنجش صداقت همسرتان دارید آنها را فراموش نکنید.
متهم ساختن همسرتان بر اساس تصورات ذهنی و تلاش برای دور نگاه داشتن ایشان از روابط خانوادگی برای پرهیز از خطر احتمالی ، تنها منجر به واکنش منفی ایشان و تخریب روابط سالم زناشویی خواهد شد.
ایشان شما را انتخاب کرده اند. به حسن انتخابشان احترام گذاشته و بدون دلیل صداقت ایشان را زیر سوال نبرید.
خوشبخت باشید
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
سلام خانوم محترم :
معلوم میشه خانوم فهمیده ای هستید به همین دلیل میخواهید مشکلتونو از راه منطقی حل کنید واین خیلی خوبه.همانطور که دوستان فرمودند بهترین کار اینه که بیشتر ازقبل خواسته های همسرتون رو برآورده کنید واینکه سعی کنید تا حد امکان به روش نیارین واینکه شما سعی کنید خواسته هاتون بصورت تحمیل نباشه واینم بدونید اگه شوهرتون دنبال اون باشه بهتره بدنبال ثابت کردنش نباشید چون بدترین حالت برای شما موقعی هست که شما ثابت کنید که با هم رابطه دارند - دراینصورت اگه قبلا ارتباط مخفی بوده حالا اشکارا خواهد بود واین برای شما سختتر خواهد بود.اگه دوست داشتید همین اتفاق که برای یکی از آشنایان افتاد رابراتون بگم .والسلام خوشبخت باشید
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
گلچهره عزیز
بهتره از اصل تجاهل استفاده کنید . یعنی خودتون را به اون راه بزنید که اصلاً متوجه چیزی نشدید . به شوهرتون نشان دهید که مورد اعتماد شماست . جاذبه های خودتون و فضای خونه را زیاد کنید . در موقعیتهای بسیار عشقولانه و خوبی که دارید ، خط قرمزهای زندگیتون را یادآوری کنید . سعی کنید به گونه ای یادآوری بشه که از زبان همسرتون بیرون بیاد و کی از این خط قرمزها حدود روابطتتون با دیگران باشد و اینکه هیچ چیز و هیچ کس نتونه عشق و علاقه شما به هم را کم کنه یعنی به آنچه بخواهد چنین اثری داشته باشد میدان ورود به ذهن و زندگیتون را نمی دهید .
و از زوایه ای دیگه ای هم موضوع رفتار همسرتون را ببینید >>> اینکه همسرتون بخواهد به آن خانم فخر بفروشد که من تو را نخواستم و با تو ازدواج نکردم و ..... همسر دارم و .... اما تو همچنان دلت پیش منه . در واقع به نوعی همسر شما ممکنه خواسته باشه توجه او را جلب کند که ببین من زن دارم ، تو ازدواج نکردی ، من هیچ حسی به تو ندارم اما تو مرا دوست داری .... و به نوعی احساس غرور خودشو تقویت می کنه .... البته این حالت هم اگر باشد درست نیست ، اما نگرانی شما را می تواند از موضوع خیانت کم کند . در موقعیتهای مناسب همانطور که گفتم عشقولانه می توانی با ظرافت و به صورت بحثتی کلی خطا بودن این نوع رفتارها و اینکه نوعی دل سوزوندن هست و می تونه باعث آسیب توی زندگی ها بشه را بگویی که اگر این باشد با این گوشزد چه بسا تغییر صورت بگیرد .
خلاصه :
ادامه روابط عاشقانه و عاطفی گرم با همسرتان در کمال جرأتمندی نه ضعف .
در موقعیت عشوقلانه تعیین خطوط قرمز روابطتون با دیگران و تأکید بر پای بندی بر آن
استفاده از اصل تجاهل و حساسیت زدایی در خصوص این خانم و همسرتون .
موفق باشی
.
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
دوستان عزیز سلام:
آقای hasan408: از راهنماییتون ممنونم . و بله اگه میشه اتفاقی که برای دوستتون افتاده بود رو بگید تا از تجارب دیگران استفاده کنم... البته امیدوارم از این تجربه ها برای هیچ کس پیش نیاد
خانم فرشته مهربان : از راهنمایی شما هم ممنونم. حتما به راهنماییهاتون عمل میکنم.
منتظر نظرات بقیه هم هستم. خواهش میکنم بگید شما این موضوعو چطور میبینید و اگه جای من بودید چیکار میکردید
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلچهره
دوستان عزیز سلام:
آقای hasan408: از راهنماییتون ممنونم . و بله اگه میشه اتفاقی که برای دوستتون افتاده بود رو بگید تا از تجارب دیگران استفاده کنم... البته امیدوارم از این تجربه ها برای هیچ کس پیش نیاد
خانم فرشته مهربان : از راهنمایی شما هم ممنونم. حتما به راهنماییهاتون عمل میکنم.
منتظر نظرات بقیه هم هستم. خواهش میکنم بگید شما این موضوعو چطور میبینید و اگه جای من بودید چیکار میکردید
باسلام خانوم گلچهره:
من نمیدونم شما چقدر به شوهرتون علاقه دارید ولی به نظر من اگه زندگیتونو دوست دارین سعی کنید زیاد به همسرتون به قول معرف گیر ندید (البته طبیعتا کار سختی برای شما خواهد بود ولی ارزشش روداره) طوری رفتار کنید فکر نکنه به اون شک دارید هرچند شک زن ها به شوهر اشون یک چیز عادیه من خودم بعد از حدود بیست سال با اینکه همسرم هیچ چیز ازمن ندیده ولی شک او همیشه برام واضح بوده بگذریم واما اتفاقی که برای همسایه قدیمی مون افتاد چهارسال پیش (سال86) زن همسایه زن بداخلاقی بود واز فحش و ناسزا هم نصبت به شوهرش کوتاهی نمیکرد البته سن انها کم نبود (حدود 50بود) شاید بیشتر همانطور که شما فرمودید آقا قبل ازدواج یکی رو دوست داشته ولی به دلایلی قسمت نشده وباشخص دیگری ازدواج کردند وبه خاطر اینکه خانم دائم به او شک داشته آقا باخودش میگه (این چیزیه که از زبان خود مرده که با تا حدودی با من خصوصی بود شنیدم)حالا زنم که به من شک داره وهرچی میگم فرقی نمیکنه پس چرا چوب جرم نکرده را بخورم ودر این ضمن زنی که قبلا دوست داشت شوهرش فوت میکنه وخلاصه مجدد باهم آشنا میشن و مخفیانه ازدواج میکنند مدت 25سال این ازدواج مخفی بود وآقا سرخانه وزندگیش درهرصورت بودواگر ماهی یکبار یا دو بار یواشی ازخانم دوم خبر میگرفت تا اینکه خانم بقول خودش به آقاثابت کرد که زن دیگه ای داره واین وقتی بود بلا براش نازل شد
آقا گفت حالا که فهمیدی ؟هر کاری دوست داری بکن ازاین پس درهفته سه شب پیش تو بقیه پیش عشقم میرم دوسه ماه که گذشت ازبس زنه فحش نفرین کرد اقا گذاشت ورفت والان بیش ازدوسال است که پیش زن نیامده اتفاقا حدود بیست روز پیش خانمش رو دیدم درد دل میکرد خیلی ناراحت بود میگفت کاش اینقدر به خودم زحمت نمیدادم ثابت کنم زن دیگه ای داره اقلا یه سایه ای روی سرم بود اما حالا چی؟ وخیلی پشیمان بود ولی فایده ای نداشت میبخشید سرتان را درد آوردم امیدوارم این اتفاقات برای هیچ کس پیش نیاد واینم بگم که از قدیم گفتن اگه مرد یا زنی بخاد کاری انجام بده اگه توی شیشه شم بکنی کارخودشو میکنه البته من تجربه های زیادی دارم اگه لازم باشه ارائه خواهم داد والسلام
باسلام خانوم گلچهره:
من نمیدونم شما چقدر به شوهرتون علاقه دارید ولی به نظر من اگه زندگیتونو دوست دارین سعی کنید زیاد به همسرتون به قول معرف گیر ندید (البته طبیعتا کار سختی برای شما خواهد بود ولی ارزشش روداره) طوری رفتار کنید فکر نکنه به اون شک دارید هرچند شک زن ها به شوهر اشون یک چیز عادیه من خودم بعد از حدود بیست سال با اینکه همسرم هیچ چیز ازمن ندیده ولی شک او همیشه برام واضح بوده بگذریم واما اتفاقی که برای همسایه قدیمی مون افتاد چهارسال پیش (سال86) زن همسایه زن بداخلاقی بود واز فحش و ناسزا هم نصبت به شوهرش کوتاهی نمیکرد البته سن انها کم نبود (حدود 50بود) شاید بیشتر همانطور که شما فرمودید آقا قبل ازدواج یکی رو دوست داشته ولی به دلایلی قسمت نشده وباشخص دیگری ازدواج کردند وبه خاطر اینکه خانم دائم به او شک داشته آقا باخودش میگه (این چیزیه که از زبان خود مرده که با تا حدودی با من خصوصی بود شنیدم)حالا زنم که به من شک داره وهرچی میگم فرقی نمیکنه پس چرا چوب جرم نکرده را بخورم ودر این ضمن زنی که قبلا دوست داشت شوهرش فوت میکنه وخلاصه مجدد باهم آشنا میشن و مخفیانه ازدواج میکنند مدت 25سال این ازدواج مخفی بود وآقا سرخانه وزندگیش درهرصورت بودواگر ماهی یکبار یا دو بار یواشی ازخانم دوم خبر میگرفت تا اینکه خانم بقول خودش به آقاثابت کرد که زن دیگه ای داره واین وقتی بود بلا براش نازل شد
آقا گفت حالا که فهمیدی ؟هر کاری دوست داری بکن ازاین پس درهفته سه شب پیش تو بقیه پیش عشقم میرم دوسه ماه که گذشت ازبس زنه فحش نفرین کرد اقا گذاشت ورفت والان بیش ازدوسال است که پیش زن نیامده اتفاقا حدود بیست روز پیش خانمش رو دیدم درد دل میکرد خیلی ناراحت بود میگفت کاش اینقدر به خودم زحمت نمیدادم ثابت کنم زن دیگه ای داره اقلا یه سایه ای روی سرم بود اما حالا چی؟ وخیلی پشیمان بود ولی فایده ای نداشت میبخشید سرتان را درد آوردم امیدوارم این اتفاقات برای هیچ کس پیش نیاد واینم بگم که از قدیم گفتن اگه مرد یا زنی بخاد کاری انجام بده اگه توی شیشه شم بکنی کارخودشو میکنه البته من تجربه های زیادی دارم اگه لازم باشه ارائه خواهم داد والسلام
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
آقای حسن 408:
ازتون ممنونم. میشه با توجه به تجربیاتی که دارید بفرمایید برای چی آقایونی که متاهل هستن دنبال زنای دیگه میرن؟ آیا فقط به علت بی محبتی و بی توجهی همسراشون اینکارا رو میکنن؟؟
درسته باهاتون موافقم که از قدیم گفتن اگه مرد یا زنی بخاد کاری انجام بده اگه توی شیشه شم بکنی کارخودشو میکنه. :104:
RE: شوهرم و رابطش با دوست دختر دوران مجردیش....خیانت؟؟!
باسلام خدمت خانوم گلچهره:
همانطور که فرمودید کمبود محبت میتونه یکی از دلایلش باشه ولی دلایل دیگه ای هم میتونه داشته باشه. بعضی مردا مریض تشریف دارند وبااینکه از همه نظر تامین هستند ولی باز هم دنبال شهوترانی هستند این افراد ممکن است تو مجلس عروسی خودش هم چشمش دنبال دیگران باشه البته این افراد احتمالا قبل از ازدواج هم این عادت را دارند. ولی عموما اینطورنیست وممکن است بعدا دنبال این کار برود که باید بررسی شود . برای چند کارمیتونید بکنید (البته این نظر منه وشاید هم کارشناسانه نباشه).
1-اینکه در موقع مناسب نظرشوهرتون رو درموردخودتون بپرسید ؟به نظرتو من چه جور زنی هستم؟آیا منودوست داری ؟من میخام طوری باشم که تو دوست داری .میشه کمکم کنی؟ آیا تا حالا تونستم وظیفموانجام بدم و خواسته هاتو برآورده کنم ؟ گلچهره خانوم باور کنید اگه بتونید این جملات رو البته با اون لحن دلبری زنانه وموقع مناسب بگید معجزه میکنه .خیلی ازمردا دوست دارن این حرفا اززنشون بشنو ن ولی ...
2-سعی کنید به صورت درد دل با افرادی که مورداعتماد همسرتون هستند صحبت کنید مثلا با مادریا خواهر شوهر یا هرکس که احتمال داره همسرتون درد دل کنه بگید (به نظرشما چیکارکنم بااینکه من خیلی ایشون رودوست دارم وهرکاری حاضرم براش انجام بدم ولی نمیدونم باید چیکارکنم بیشتر بهم توجه کنه.(بدون اینکه اشاره ای به اشتباه او بکنید) مطمئنا اگه درد دلی با آنها شده باشه به شما خواهند گفت فقط این موضوع هم بایددرموقع مناسب وبالحن مودبانه باید باشد.فعلا بسه سرتونو درد آوردم والسلام وخدا نگهدار