سئوال در مورد دودلی برای انتخاب همسر

باسلام خدمت مدیریت سایت و دوستان گرامی
خانمی هستم 31 ساله که مدت یکسال هست از همسرم جدا شدم . دلیل جدایی مون هم این بود که همسرم بچه نمیخواست و من شدیدا بچه دوست دارم مشکل پزشکی هم نداره فقط میگه نمیخوام یه بچه که نیمی از وجودش از منه به این دنیا بیارم تا بدبخت بشه .
همسر سابقم به هیچ عنوان راضی به طلاق دادن من نبود و من به زور راضیش کردم که توافقی از هم جدا بشیم . توی این یکسال هم مرتب به من زنگ میزنه و میگه که نگران آینده منه . نمیتونم منکر این بشم که واقعا منو دوست داره و از خداشه که من برگردم باهاش تمام تلاشش رو کرده که اخلاق های بد گذشته اش رو کنار بزاره و هرکاری واسه برگشتن من بکنه به جز بچه دار شدن .
در ضمن من الان با آقایی در ارتباط هستم که 5 سال از من کوچیکتره . فوق لیسانس داره و هنوز کاری نداره اون هم منو میخواد ولی خب مشکلاتی سر راهمونه . خانواده اش اصلا راضی نیستن . البته خانواده منم خیلی به این ازدواج تمایلی ندارن و میگن اشتباهه ( تازه نمیدونن که 5 سال از من کوچیکتره ، در واقع هنوز هیچکس نمیدونه حتی خانواده اون ) ، اون تهران هست و من شهرستانم
بطور خلاصه میگم که شرایط همسرم از خیلی جهات واسه من بهتره و منو دوست داره و خیلی به فکر منه فقط بچه نمیخواد که تقریبا دارم سعی میکنم با این موضوع کنار بیام و از بچه صرفنظر کنم ( نمیدونم در عمل بتونم یا نه ؟! ) در ضمن دوستش دارم ولی عاشقش نیستم
و در مقابلش کسی هست که عاشق هم هستیم ولی مشکلات زیادی واسه ازدواج داریم ، اصلا نمیدونم میشه واسه یه سال آینده که قراره کاراشو ردیف کنه و بیاد خواستگاری من رو حرفش حساب کرد یا نه ؟!
نمیدونم از نظر مالی در آینده میتونه یه خانواده رو اداره کنه یا نه ؟ و مشکلات دیگه
الان باید چه تصمیمی بگیرم ؟
واقعا سر دوراهی گیر کردم
ممنون میشم که بهم کمک کنید
:72:

در یک طرف شوهر سابقته.طرف دیگه یه پسر کوچیک تر و بیکار.مسلما"شرایط شوهرت خیلی بهتره.اینم یادت باشه

تو الآن یه زن مطلقه محسوب می شی خیلی ها ممکنه برای سواستفاده بهت نزدیک بشن.با اون پسر در ارتباطی؟

همدیگه رو می بینید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

در یک طرف شوهر سابقته.طرف دیگه یه پسر کوچیک تر و بیکار.مسلما"شرایط شوهرت خیلی بهتره.اینم یادت باشه

تو الآن یه زن مطلقه محسوب می شی خیلی ها ممکنه برای سواستفاده بهت نزدیک بشن.با اون پسر در ارتباطی؟

همدیگه رو می بینید؟

---

چندمرتبه همدیگرو دیدیم ، این نکته ای رو که اشاره کردید بهش فکر کردم .
برفرض اینکه همچین قصدی نداشته باشه و واقعا بخواد باهام ازدواج کنه سئوال رو پرسیدم
:72:

عزیزم خیلی ها بودن که بچه نمی خواستن و الان بچه دار شدن و خیلی هم راضی هستن.فکرنمی کنی برای جدا شدن یه کم عجولانه اقدام کردی.درمورد اون آقا پسر هم این ارتباط سرانجام خوشی نداره!!ظواهر امر کاملا معلومه عزیزم!!5 سال اختلاف سنی (پسر کوچیک تر)،مطلقه بودن شما و تجرد ایشون،عدم تمکن مالی برای چرخاندن چرخ زندگی تان،مخالفت خانواده ها ....

به نظر شما صرف اینکه من و اون آقا عاشق همدیگه هستیم و همدیگرو دوست داریم و جدایی خیلی واسه هردومون زجر آورده میتونه ضامن خوشبختیمون بشه ؟ میتونیم به عشقی که به هم داریم مشکلات دیگه رو نادیده بگیریم ؟

عشق به هیج وجه نمی تونه ضامن خوشبختی باشه.چند وقته طلاق گرفتی؟چند وقته با این پسر در ارتباطی؟چطور آشنا شدید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

عشق به هیج وجه نمی تونه ضامن خوشبختی باشه.چند وقته طلاق گرفتی؟چند وقته با این پسر در ارتباطی؟چطور آشنا شدید؟

---

یکساله که طلاق گرفتم ، کمی قبل از طلاق با ایشون از طریق نت آشنا شدم

دوست عزیز
هدف شما از ازدواج چیست؟
اگر تنها می خواهید بچه دار شوید به نظر نمی رسد قادر به ادامه زندگی با همسر قبلی خود باشید مگر این که به طریقی ایشان حاضر به تامین خواسته شما شوند. در این صورت هم تضمینی نخواهد بود که این مساله در ایشان منجر به آسیب های روانی پنهان و بروز مشکلات در آینده در زندگی شما نگردد. از سوی دیگر به نظر می رسد خود شما نیز تمایل بیشتری به ادامه زندگی با همسر سابق خود دارید.
احساس من این است که علیرغم تجربه و سنتان هنوز دید روشنی درباره ازدواج و نگاه خود به زندگی مشترک پیدا نکرده اید. تا پیدا کردن پاسخ از تصمیم گیری عجولانه خودداری و خصوصا از برقراری رابطه جنسی با آشنای فعلیتان خودداری نمایید.
پیروز باشید

هدف من از ازدواج فقط بچه دار شدن نیست ولی اون موقع یکی از معیارهای مهمم بود
من 6 سال با همسرم زندگی کرده بودم
در ابتدا بچه خیلی واسم مهم بود ، الان هم دوست دارم که بچه داشته باشم ولی وقتی زندگی های بقیه و مشکلاتشون رو می بینم و همینطور بعضی از مردها که چقد در حق همسرشون بدی و خیانت میکنن تازه متوجه شدم که همسرم خیلی حسن ها داره که شاید بتونم به خاطر اون خوبیهاش قید بچه رو بزنم .
پیش خودم فکر کردم که فرض کنم از لحاظ پزشکی بچه دار نمیشه . در ضمن اینکه همسر سابقم به خاطر این یکسال جدایی به خیلی از چیزها پی برده و خودش رو اصلاح کرده حتی خودش میگه شاید باید این اتفاق توی زندگیمون میفتاد تا به خیلی از چیزها پی ببریم .
دودلی من در اینه که من زندگی سابقم رو انتخاب کنم یا یک زندگی عاشقانه با مشکلات ؟!
:72:

همون مشکلات،عاشقانه رو از بین می بره.تا زمانی که همزمان به دو نفر فکر می کنی نمی تونی درست تصمیم بگیری.

همش در حال مقایسه هستی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

همون مشکلات،عاشقانه رو از بین می بره.تا زمانی که همزمان به دو نفر فکر می کنی نمی تونی درست تصمیم بگیری.

همش در حال مقایسه هستی.

---

راه حلش چیه ؟
چیکار کنم که درست تصمیم بگیرم ؟

سلام مهرنوش جان.ما هیچ کدوم از آینده خبر نداریم.نه می دونیم اگه با اون آقا ازدواج کنی ایشون هیچ وقت منتی سرت نمی ذاره.و همچنین نمی دونیم اگه با همسر سابقت ازدواج کنی اون همه رفتارهای بدشو اصلاح می کنه و راضی می شه بچه دار شه.کاری که شما باید انجام دهی:
اینکه احساسات رو کنار بذاری بشینی با منطق فکر کنی معایب ازدواج با اون آقا و معایب ازدواج با همسرتون
اینکه تو کدوم باید ریسک کنی؟در چه صورت مشکلات بیشتری خواهی داشت؟
البته احتمالات رو هم در نظر بگیری ببینی تحمل کدوم شرایط برات سخته؟
اینکه ممکنه بعد مدتی اون آقا شروع کنه به منت گذاشتن.و تا آخر عمر هم ادامه داشته باشه حتی با وجود بچه داشتن موقع دعوا برگرده بگه من باید با یه زن جوون ازدواج میکردم و....تحملش راحت تره یا
اینکه با همسرتی و همسرت بعد از گذشت سالها هنوز راضی به بچه دار شدن نشده؟
ببین خانومی من که دارم از بالا به زندگیت نگاه می کنم با اینکه خیلی بچه دوست دارم اما بازم فکر می کنم گزینه دوم بهتره.من بارها از مشاوران شنیدم که نباید در ازدواج خانوم بزرگتر باشه.مخصوصا یه خانوم مطلقه نه اینکه ایراد از شما باشه ولی باید بدونی این پسر خانواده داره و این خانواده که الان مخالفن ممکنه در آینده روی پسرشون تاثیر بذارن
حالا خود دانی.
یه چیز دیگه اینکه اگه همسر سابقتم مایل نبود برگردی بازم اون آقا گزینه مناسبی نبود البته به نظر من.و نمی تونم بگم استثنا وجود نداره ولی شما باید با منطق تصمیم بگیرید نه به این امید که شما هم یکی از اون استثناهائی:72:

ممنون از راهنمایی خوب همه دوستان :72:
من اول این مسئله رو با خودم حل میکنم که بچه داشتن مهم نیست بعد برمیگردم به زندگی سابقم . چون خودمم به این موضوع خیلی فکر کردم که بچه نداشتن به مراتب بهتر از بچه داشتن همراه با یه زندگی مشکل داره
نمیخوام بگم که همسر سابقم به کلی از این رو به اون رو شده ولی با حرفایی که از خودش و اطرافیانش شنیدم خیلی سعی کرده خودشو عوض کنه و این خیلی واسه من جای امیدواریه .
تنها برتری اون آقا اینه که در حال حاضر همدیگرو خیلی دوست داریم و عاشق هم هستیم ولی در مورد همسر سابقم باید بگم که دوستش دارم ولی عاشقش نیستم ( البته اون میگه که بعد از طلاق فکر کرده که فقط به من وابسته س ولی بعد فهمیده که عاشقم بوده ولی واسم تو عشق کم گذاشته )
و باید بگم که همسر سابقم اصلا اهل دروغ گفتن و چاخان نیست . حرف دل و زبونش یکیه . به این اخلاقش ایمان دارم و این یکی از محاسن خوبشه

خانم مهرنوش ! به نظر شما عشق ثابت شده همسرتون که تو سختی ها و شادی ها بوده کمتر از ابراز علاقه یه پسر هست که هنوز سردی و گرمی روزگار رو نچشیده ؟
اگه همسرتون زندگی نکرده بودید درست بود ، انتخاب سخت بود
ولی وقتی کسی رو امتحان کردید و ... چرا اصلا باید شک و دودلی داشته باشید
همسرتون رو هم به کمک مشاوره به راحتی می تونستید راضی کنید !

در ضمن رفتارتون بسیار اشتباه بوده قبل از طلاق با کسی دیگه هرچند کم ارتباط داشتید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tasnime_elahi

عزیزم خیلی ها بودن که بچه نمی خواستن و الان بچه دار شدن و خیلی هم راضی هستن.فکرنمی کنی برای جدا شدن یه کم عجولانه اقدام کردی.درمورد اون آقا پسر هم این ارتباط سرانجام خوشی نداره!!ظواهر امر کاملا معلومه عزیزم!!5 سال اختلاف سنی (پسر کوچیک تر)،مطلقه بودن شما و تجرد ایشون،عدم تمکن مالی برای چرخاندن چرخ زندگی تان،مخالفت خانواده ها ....

---

+ بیکاری
+ بی اعتمادی ( چون زمان تاهل با خودش دوست بودی )

مهرنوش جان واست یه توصیه دارم اون آقا رو رها کن نه به خاطر اینکه می خوای برگردی پیش همسرت بلکه به خاطر اینکه شرایط مناسبو نداره بعد که ولش کردی فکرت آزاد شد اون موقع وقتشه به همسر سابقت فکر کنی ببینی می تونی برگردی و با شرطش بسازی یا نه؟.حتی این احتمال رو هم کنار بذار که با او هم نتونی کنار بیای:46:

بازم ممنون از راهنمایی دوستان
باید بگم که ما قبل از جدا شدن پیش چندتا مشاور رفتیم و همسرم به هیچ وجه راضی به بچه دار شدن نشد . خودش میگفت با وجودی که دوستت دارم حاضرم طلاقت بدم ولی بچه دار نمیشم .
در کل خیلی نمیخوام راجع به بچه صحبت کنم . چون گفتم اگه بخوام برگردم با این فکر برمیگردم که بچه دار نشم .
یه موضوع دیگه هست که فکر منو خیلی به خودش مشغول کرده و اون اینه که احساس میکنم توی روابط جنسی با همسر سابقم مشکل خواهم داشت .
قبل از طلاق این رابطه بین ما سرد و کمرنگ بود و عواملی زیادی باعث شده بود که اینجوری بشه . الان که به این موضوع فکر میکنم احساس میکنم اصلا دلم نمیخواد کنارم بخوابه . به نظر شما این مشکل حل شدنیه ؟
یکی از چیزهایی که یه کم منو دل سرد میکنه واسه برگشتن با همسر سابقم این موضوعه .
توروخدا درباره این مشکلم هم منو راهنمایی کنید !
:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مهرنوش90

بازم ممنون از راهنمایی دوستان
باید بگم که ما قبل از جدا شدن پیش چندتا مشاور رفتیم و همسرم به هیچ وجه راضی به بچه دار شدن نشد . خودش میگفت با وجودی که دوستت دارم حاضرم طلاقت بدم ولی بچه دار نمیشم .
در کل خیلی نمیخوام راجع به بچه صحبت کنم . چون گفتم اگه بخوام برگردم با این فکر برمیگردم که بچه دار نشم .
یه موضوع دیگه هست که فکر منو خیلی به خودش مشغول کرده و اون اینه که احساس میکنم توی روابط جنسی با همسر سابقم مشکل خواهم داشت .
قبل از طلاق این رابطه بین ما سرد و کمرنگ بود و عواملی زیادی باعث شده بود که اینجوری بشه . الان که به این موضوع فکر میکنم احساس میکنم اصلا دلم نمیخواد کنارم بخوابه . به نظر شما این مشکل حل شدنیه ؟
یکی از چیزهایی که یه کم منو دل سرد میکنه واسه برگشتن با همسر سابقم این موضوعه .
توروخدا درباره این مشکلم هم منو راهنمایی کنید !
:72:

---

ببینید وجود داشتن مشکل چیز عجیبی نیست !
شما اگر کسی رو پیدا کنید بدون مشکل باشه تو زندگیش ، باید بهش شک کرد
ولی اینکه بتونیم مشکلی رو حل نکنیم می شه یه مشکل بزرگ !
اون هم راه حل های خودش رو داره ، حالا که همسر سابق شما مشتاق شما هست ، خیلی خوب هست قبل ازدواج مشاوره برید و البته ایشون هم کمک کنید که شناخت بیشتری برسند !
کتاب های رازهایی درباره زنان ، مردان و ... مناسب هست نسبتا

اگه درست متوجه شده باشم این مشکل ارتباط جنسی از اول نبود.
گفتید در اثر یک سری مسایل پیش اومد. فکر میکنم برای راه حل دادن، باید بگید علتش چی بوده. اگه اینجا راحت نیستید میتونید به مشاورتون بگید.

اگر با این دوست جدیدتون ارتباط جنسی دارید میتونه یکی از دلایل هم این باشه. هیجان تازگی این رابطه + سن کم این آقا میتونه الان شما را نسبت به ارتباطتون مشتاق تر کنه.
اما همونطور که رابطه با همسرتون سرد شد، این رابطه هم سرد شدنیه و همیشه اینطور نمیمونه. چون به زودی متوجه نواقص این رابطه می شید و وقتی از نظر احساسی ازش دور شدید ارتباط جنسی واستون سخت میشه.

اما در مورد همسرتون، منطق شما داره میگه که بهتره برگردید، سابقه زندگی و ساختن زندگیتون با هم و تجربیات و خاطراتی که با هم داشتید هم کمک میکنه که منطق و احساستون همراه بشن. فقط باید روی این قسمت کار کنید.
اول اون آقا را بزارید کنار. کامل. احساستون را درگیر ایشون نکنید. همه احساس و عاطفه تون را خرج زندگیتون و همسرتون کنید. وقتی دوستش داشته باشی ارتباط جنسیتون به تدریج بهتر میشه.

و البته که نیاز به مشاوره هست.

با سلام مجدد خدمت همه ی دوستان و کارشناسان محترم :72:

بنده بعد از یکسال و نیم برگشتم با همون مشکل قبلی
ترجیح دادم مشکلات فعلیم رو هم در این موضوع بیان کنم و تاپیک جدید استارت نکنم
مختصر شرحی راجع به خودم میگم
32 سال دارم ، تقریبا 2 سال و نیم هست که از همسر قبلیم جدا شدم ، به خاطر اینکه بچه نمیخواست و حالا یکسری اخلاق های تند و بدش
از همون زمانی که درگیر کارهای طلاق بودم با آقایی که 5 سال از خودم کوچیکتره از طریق نت آشنا شدم
یعنی الان 3 سال و خورده ای هست که با هم هستیم و حسابی به هم وابسته شدیم و عاشق هم هستیم ( صیغه ی محرمیت خوندیم و فقط این موضوع رو مادرش میدونه )
اوایل که حرف ازدواج میزد مطمئن نبودم که راست میگه و این کارو میکنه ولی باهاش موندم
مادرش راضی به این ازدواج نیست ، اولش قرار بود که پنهانی عقد کنیم ولی خداروشکر چند ماه پیش به مادرش گفت و اونم گفت که وقتی خودتون تصمیم گرفتید دیگه من نظری ندارم
ولی ته دلش راضی نیست و ممکنه حتی واسه عقدمون نیاد و خونه مون پا نزاره
ایشون در حال حاضر بیکار هست ولی منبع درآمدش اجاره ای هست که از یه آپارتمانش توی تهران میگیره
قرار شده بیاد شهر من زندگی کنیم ، الان کارمون در این مرحله ست که خونه هم گرفتیم ( یک سوم پول پیش از اون و بقیه رو من وام گرفتم)

همسر سابقم هنوز پای من نشسته و ازدواج نمیکنه ، منو خیلی دوست داره و میگه نگران آینده ی منه و منتظره که بالاخره یه روزی برگردم باهاش
خط موبایلم رو عوض کردم ولی گاهی به محل کارم زنگ میزنه و احوالپرسی میکنه و میگه که از کارهای گذشته ش پشیمونه و حاضره من برگردم تا جبران کنه
ولی هنوز برای بچه سر حرف خودش هست و بچه نمیخواد
البته باید بگم که خودم مثل 3-2 سال پیش نیستم و دیگه زیاد حال و حوصله بچه داری ندارم و حس میکنم زیاد هم عطش بچه داری ندارم

هفته ی گذشته این آقا برای چند روز اومدن پیش من و بدون اینکه کسی بدونه چند روز رو با من توی خونه ی جدیدمون بودیم
توی این چند روز من از این رو به اون رو شدم دیدم که واقعا نمیتونم مسئله بیکاریش رو تحمل کنم
میگه اگه بره سر کار با اعصاب خرد میاد خونه و نمیتونه سرکار بره
چندین مرتبه هم از من خواسته بود که فکر کنم در این مورد چون تصمیم به سرکار رفتن نداره
من هم چون عاشقش هستم و فکر کردم بدون اون نمیتونم و از طرفی منبع درآمد هم داره ، قبول کردم
ولی توی عمل دیدم واقعا سخته
با یه مشاور تلفنی چند ساعت صحبت کردم و نظرش برای این ازدواج منفی بود
حسابی توی دوراهی گیر کردم ، چون همیشه به برگشتن با همسر قبلیم هم فکر میکنم
مخصوصا الان که می بینم شرایط همسر قبلیم برای من مناسب تره
یه طرف یه نفر وجود داره که شرایطش خوبه ولی عاشقش نیستم
یه طرف کسی که عاشقش هستم ولی مشکلاتی سر راهمون هست
هر دو طرف هم دارن به من فشار میارن که برم باهاشون
همسر قبلیم زنگ میزنه و میگه برگرد تا بهت ثابت کنم زندگی خوب یعنی چی
این آقا هم مدام از خاطرات و عشقمون حرف میزنه و میگه مشکلات رو با هم حل میکنیم و شاید سرکار برم ، میگه تا آخر هفته میخواد بیاد و کارو تموم کنه
واقعا این وسط موندم

ببخشید که پر حرفی کردم
:72:

مهرنوش عزیز دوست نازنین من! من در مورد شوهر اولتون نظر ندارم. اما مثل روز روشنه که کیس دومتون خ پر از ریسکه اصلا خود ریسکه!


1) اختلاف سنی
2) بیکاری( ایا غ از سر کار نرفتن فعالیت جدیه دیگری دارن. مثل پی گیری یه هدف مشخص؟ هنر یا ورزش ؟...


خاهر گل من شما که می دونی که دوام عشق زیاد نیست! اونوقت چه دلیلی برات می مونه باهاش ادامه بدی میخای با
1) تنبلیهاش و توجیهاش که نمی ره سر کار چون بداخلاق میشه! شما دلیل از این بی منطق تر شنیدین؟

به قول مدیر محترم همدردی:

نقل قول:

---

کار برای انسان ( به ویژه مردان)، فقط محلی برای کسب درآمد نیست، مسئله عزت نفس، موقعیت اجتماعی، باروری و رشد، بالندگی، مفید بودن، و گریز از بسیاری موارد منفی و .... می باشد.

---

در ضمن ایشون بشدت انسان احساس محوری هستن. با هیجاناتشون تصمیم میگیرین: شما فکر کن

با خانمی میخاد ازدواج کنه که 5 سال بزرگتره؟ اشتباه نکنین این 5 سال شاید برای یه عده اقایون که انتخابشون منطقیه شاید شااااااااااااااااااید مشکلی نباشه اما واسه ای
ایش.ن چرا! منتظر شنیدن این حرفها باشین : که من جوان بودم شما که تجربه داشتی و بزرگتر بودی و عقلت بیشتر می رسید نباید تن به این ازدواج می دادی!

انتخاب با خودته اما این رو بدون طلاق دوم به مراتب سخت تر از طلاقه اوله.

براتون ارزوی خوشبختی دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مهرااد

مهرنوش عزیز دوست نازنین من! من در مورد شوهر اولتون نظر ندارم. اما مثل روز روشنه که کیس دومتون خ پر از ریسکه اصلا خود ریسکه!


1) اختلاف سنی
2) بیکاری( ایا غ از سر کار نرفتن فعالیت جدیه دیگری دارن. مثل پی گیری یه هدف مشخص؟ هنر یا ورزش ؟...


خاهر گل من شما که می دونی که دوام عشق زیاد نیست! اونوقت چه دلیلی برات می مونه باهاش ادامه بدی میخای با
1) تنبلیهاش و توجیهاش که نمی ره سر کار چون بداخلاق میشه! شما دلیل از این بی منطق تر شنیدین؟

به قول مدیر محترم همدردی:




در ضمن ایشون بشدت انسان احساس محوری هستن. با هیجاناتشون تصمیم میگیرین: شما فکر کن

با خانمی میخاد ازدواج کنه که 5 سال بزرگتره؟ اشتباه نکنین این 5 سال شاید برای یه عده اقایون که انتخابشون منطقیه شاید شااااااااااااااااااید مشکلی نباشه اما واسه ای
ایش.ن چرا! منتظر شنیدن این حرفها باشین : که من جوان بودم شما که تجربه داشتی و بزرگتر بودی و عقلت بیشتر می رسید نباید تن به این ازدواج می دادی!

انتخاب با خودته اما این رو بدون طلاق دوم به مراتب سخت تر از طلاقه اوله.

براتون ارزوی خوشبختی دارم

---

ممنون از نظرتون :72:

خودمم میدونم که ریسک این انتخاب بالاست
هرچی بهش میگم اصلا قبول نمیکنه و میگه حرف مشاور رو قبول نبوده چون هیچ مشاوری نمیتونه سه سال باهم بودن و عشق و خاطرات مارو درک کنه
خودم حس میکنم که اصلا علاقه ای به فعالیت شغلی نداره
و از این تنبلی و تن پروری بیزارم ، بهش پیشنهاد دادم که سر یه کار بره حتی اگه درآمدی هم نداشته باشه
قبول نمیکرد ولی حالا که می بینه جواب من به خاطر بیکاریش منفی شده میگه که قول نمیده ولی سعی میکنه یه شغل مناسب پیدا کنه
علاقه ی زیادی به نوشتن و سینما و نقد فیلم داره و میگه که توی خونه سعی میکنه که کار ویراستاری انجام بده
نمیدونم میشه روی این حرفها و قول ها حساب باز کرد یا نه ؟!
من از اینکه خودم از صبح تا عصر برم سرکار و شوهرم توی خونه باشه بَدَم میاد
از طرفی هم درگیر یه حس قوی و یه عشق سه ساله هستم
زیاد با هم خاطره داریم فراموش کردنش کار سختیه
و میدونم که زندگی رو نمیشه بر پایه ی فقط عشق و خاطره بنا کرد

اختلاف سنی مون تا حالا مشکلی واسمون نداشته
هیچ وقت در برابرش احساس بزرگتری نکردم و حرفی نزدم که بهش بربخوره
همیشه رعایت این غرور مردونه ش رو کردم
ولی بارها توی دعوا یا بحث هامون گفته که شرایطتت رو بسنج تو مطلقه هستی و من مجرد
وقتی بهش میگم یکی از دلایلی که نظرم منفی شده اینه که این حرفها رو ممکنه بعدا هم بزنی ، میگه که دیگه قول میده اینارو نگه

مهرنوش جان شما برای ازدواج نباید بنا رو بر این بزاری که بهتر میشه باید بر این بزاری که بدتر میشه.


دوست عزیز متاسفانه تمام این بر انگیختگیهای جسمی که این عشق رو ایجاد کرده از تب و تاب میافته!


ادمهای منظقی بی ازارترین ادمهان ( به عقیده من البته) شما نباید از پسری که انقدر احساسی برخورد می کنه توقع منطقی بودن داشته باشه.

شما این حق رو داری که با ارامش در کنار یه فرد زندگی کنی! بچه شما این حق رو داره که از نعمت یه پدر و مادر خوب برخوردار باشه!


من فکر م یکنم ایشون دارای خصلت تنبلی هستن! می شناسم اقایونی رو که کار خاصی ندارن اما فعالیتها و اهداف وبژ های دارن و به خاطرش زحمت میکشن! الان در حالت عادی ایشون ویراستاری رو انجام میدن. کلا چطوری روزش رو شب می کنه؟


اونچه به یه مرد زیبایی م یده و بودن در کنارش رو برای یه خانم لذت بخش یکنه اقتدار و قاطعیت و منطقش هست!

ایشون هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده سر شما منت میزاره! اگه ایم اتفاق برای من میافتاد و حتی اگه من مجرد بودم به نظر من حتی در شرایطی که شما مجرد بودی و کسی این منت رو می زاشت باید در ادامه باهاش حتما دچار شک می شدی!

این زندگی شماست و هیچ کس به اندازه خودت موثر نیست. به نظر من یه شکست عشقی سه ساله به مراتب بهتر از یه زندگی ناآرامه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مهرااد

من فکر م یکنم ایشون دارای خصلت تنبلی هستن! می شناسم اقایونی رو که کار خاصی ندارن اما فعالیتها و اهداف وبژ های دارن و به خاطرش زحمت میکشن! الان در حالت عادی ایشون ویراستاری رو انجام میدن. کلا چطوری روزش رو شب می کنه؟

---

شب ها بیداره و روزها میخوابه ، با این عادتش خیلی مشکل دارم و بارها بهش گفتم دلم میخواد ساعت زندگیت درست باشه
موقعی هم که بیداره یا مطالعه میکنه یا فیلم می بینه یا توی نت هست
تقریبا سه سال هست که بیکار توی خونه ست
در صورتیکه مدرک کارشناسی ارشد داره و قبلا هم برای مدت کمی دبیر بوده
اوایل میگفت خسته ست و میخواد کمی استراحت کنه
بعد وضعیت نامشخص زندگی من رو بهانه کرد و گفت وضعیت طلاق تو که مشخص بشه برنامه هایی که برای زندگی دارم رو پیاده میکنم
ولی دو سال و نیم از طلاق من گذشته ، تصمیممون هم واسه ازدواج قطعی شده ولی کاری انجام نداد

برای دوماه (60 روز) با هم هیچ ارتباطی نداشته باشید ... و اجازه بدید که در مورد این موضوع هر دو فکر کنید و دقیقا سر دوماه (با تعیین روز و ساعت و دقیقه) برای احترام به خواسته طرف این عمل را اجرا کنید.
اگر طرفتان با این شرط موافقط کرد یکمرحله راگذرانده
اگر تا 30 روز تحمل کردید هردو شما دو مرحله را گذراندید
اگر 45 روز توانستید تحمل کنید ... عقل توانسته بر شما حاکم شود و مرحله سوم را سپری کردید
اگر 60 روز گذشت و بدونه وسوسه و بدون توجه به شعارها و توجیهات هنوز بر سر تصمیم خود بودید در مرحله چهارمهستید
و اگر تماس برقرار شد و اینبار عاقلانه سخن گفتید و بزرگترها در جریان بودند ... ماراهم به جشن عروسیتان دعوت کنید تا شاهد ازدواج دو دوست خوب و عاقل باشم نه دوجنس مخالف نا بالغ.
منبعش رو نميدونم.



این روش از دهه 50 (1950) پس از جنگ جهانی دوم در اروپا رواج یافت و باعث شد تعداد ازدواجها به نحو قابل ملاحظه ای کاهش یابد ولی میزان طلاق و قتلهای ناموسی و درگیریهای رایج قبل و پس از ازدواج و همینطور خودکشی و.... کاهش یابد
در حال حاظر هم انقدر این روند معمول شده که تا شخصی از شخص دیگر تقاضای ازدواج میکند بدونه تامل و چانه زنی زمانی را برای قطع رابطه(منطقی) تعیین میکنند و جالب اینجاست که در این دو ماه هیچ انتظاری از دیگری ندارند و در زمان موعود اگر تماسی برقرار نشد .... تکلیف روشن است کهتقریبا 80 درصد قرار ها بهم میخورد ولی اون 20 درصدکاملا محکم و قابل اطمینان است .... شرایط روانشناسی این روش کاملا تخصصی است و اگر لازم شد عارض میشوم ...البته در ایران بارها این فرایند را توصیه و تجربه کرده ام و جالب اینجا بود که نتیجه 100در 100 ثمر بخش بود .

مهرنوش جان! شما یک سال و نیم پیش اومدی اینجا و بچه ها راهنمایی های خوبی به شما کردند که جدای از مساله ی همسرت؛ این آقا گزینه ی مناسبی برای شما نیست! اما شما گفتید که من در طی این یک سال عاشق شدم. البته
خوب میفهمم که احساس شما حتی آن زمان هم عشق نبوده؛ بلکه شور و هیجان و تاب عمیقی بوده که در شما به دلیل دوری از همدیگه؛ قرارنداشتن زیر یک سقف و حس نکردن مشکلات و مسائل ریز و درشت و همین طور ارتباط جنسی بوده که با یه فرد جدید برقرار میشده و تمایلاتی که حتی وقتی روزهای نخستین با همسرتون بودید هم تجربه کرده اید!
اینکه ما بگیم این آقا احساساتی و هیجانی هستند؛ جای خود؛ اما
شما احساساتی تر و هیجانی تر هستید و مثل اینکه تصمیمات مهم زندگی تون رو هم بر پایه ی همین احساسات میگیرید.
شما قبل از اینکه واقعا طلاق گرفته باشید فقط به دلیل اینکه حس قویه مادرانه درونتون شکل گرفته بوده؛ از همسرتون خواستار بچه دار شدن میشید و درست توی همون مواقع میرید و توی نت با مرده دیگه ای آشنا میشید و ارتباط احساسی برقرار میکنید و بعدها صیغه ی ایشون میشید و به دلیل اینکه در شرایط و محیط جدید با مرد جدیدی ارتباط برقرار میکنید؛ فکر میکنید که حالا! خیلی هم موضوع بچه برام مهم نبوده و میتونستم حتی با بی فرزندی هم کنار بیام اما ارتباط جنسی مون هم خیلی خوب نبود!!!!!! با همسرم بعدها به خاطر مشکلات سر این مساله به مشکل برخوردیم؟!!!
به نظرتون با یه مرد بیکار که از صبح تا شب توی خونه است و خود این بیکاری هزاران مشکل و مساله به وجود میاره؛ مثل همین بی اعتمادی!
شما بعدها فکر نخواهید که همسرم که حالا از صبح توی خونه است؛ من هم که سرکارم؛ نکنه الان توی نت داره با کس دیگه ای صحبت میکنه؟ یا همسرتون فکر نمیکنن نکنه این زن؛ بخواد بخاطر یک سری مشکلات مرد دیگه ای ارتباط بگیره در حالی که با من ازدواج کرده؟!
یا هزاران مساله ی دیگه مثل اعتیاد به نت؛ اعتیاد به دیدن فیلم های مخرب، فکرهای مختلف؛ توقعات ایشون از همسرشون (خب؛ خودشون توی خونه بودن؛ سرحال، بانشاط؛ تمیز، شما تازه از سر کار رسیدید؛ خسته اید، باید خونه رو مرتب کنید و غذا بذارید اما ایشون از شما توقع دارن همیشه تمیز باشید، شاداب باشید، نیازهای جنسی شون رو در هر زمانی برآورده کنید!)
عزیزم؛ تکلیفت رو با خودت روشن کن!
میخوای که منطقی تصمیم بگیری؟ باید بیشتر فکر کنی! در ضمن همسر سابق شما از موضوع صیغه ی شما مطلع هستند؟ باید خیلی محتاطانه رفتار کنید؛ به نظرتون واکنش همسر شما وقتی بدونن شما در طی این مدت با مرد دیگه ای بوده اید چگونه خواهد بود؟
------
به همه ی این مسائل؛ مساله ی رفت و آمد با خانواده ها و توقعات هر کدوم از شماها و مخالفت اونها رو هم اضافه کنید. و
باز در آخر این جمله " رو فراموش نکنید؛ شرایط من با شما فرق داره؛ من مجردم و شما مطلقه" این ندای کوچیک بعد از ازدواج تبدیل به فریاد خواهد شد!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط del

میخوای که منطقی تصمیم بگیری؟ باید بیشتر فکر کنی! در ضمن همسر سابق شما از موضوع صیغه ی شما مطلع هستند؟ باید خیلی محتاطانه رفتار کنید؛ به نظرتون واکنش همسر شما وقتی بدونن شما در طی این مدت با مرد دیگه ای بوده اید چگونه خواهد بود؟
------

باز در آخر این جمله " رو فراموش نکنید؛ شرایط من با شما فرق داره؛ من مجردم و شما مطلقه" این ندای کوچیک بعد از ازدواج تبدیل به فریاد خواهد شد!

---

ممنون از راهنمایی های خوبتون :72:

همسر سابقم از اینکه کسی توی زندگیم هست خبر داره
و به تازگی هم بهش گفتم که قراره خونه بگیریم و زندگی مون رو شروع کنیم
ولی شاید باورتون نشه که هنوز هم امید داره من برگردم
ولی نمیدونه که با اون صیغه کردم
هرچند که اگه بفهمه هم باز موضوع عوض نمیشه و من رو میخواد

در مورد جمله ای که گفتید خیلی باهاش حرف میزنم ، میگم تو وقتی الان این حرف رو به من میزنی بعدا توی زندگی که معلومه
ولی میگه که اینطور نیست و قول میده و میگه تو منو عصبانی میکنی که این رو میگم
منم بهش میگم خب بهتره با کسی زندگی کنم که شرایطش مثه خودم باشه که اگه عصبانیش کردم این حرف رو به من نزنه
در هر صورت زیر بار نمیره !

خیلی دو دلم و تردید دارم
تکلیف این همه احساس و عشق این وسط چی میشه ؟!
یعنی تصمیم گیری برای یه زندگی فقط باید بر اساس عقل باشه و بس ؟!
آیا با یه عشق نمیشه زندگی شروع کرد و مشکلات رو حل کرد ؟!
توروخدا کمکم کنید ...

مهرنوش عزیز بله اوضاع سخته! اما باور کنین ادمه دادن با اقای دوم وقتی نخان منششون رو عوض کنن واقعا سخت تره!

اما در مورد اقای اول. شما می تونی یه فرصت بدی و دوباره بررسی کنی! نه اینکه الزاما ایشون رو انتخاب کنی!

من حس می کنم شما از ترس تنهایی دارین خودتون رو از چاله تو چاه می ندازین! تنهایی خ بده اما با وجود ادمها تنها بودن بدتره!

موفق باشین

اگر سوالتون اینه که با عشقی که الان دارید میشه زندگی کرد جوابش اینه که نه نمیشه. عشق درش پویایی هست، پیشرفت هست. تکاپو هست. اگر دیدی این عشق حتی بعد از سه سال دنبال بهانه برای ادامه رخوت هست یعنی از اولم عشق نبوده بلکه یک کشش بوده برای برطرف کردن نیازها. این چه عشقیه که برای دوامش مشا باید به این فکر کنی که حالا حقوقی که داری بدی یک مرد دیگه هم بخوره. من نمی دونم اصلا مردی که دوست نداشته باشه کار کنه میشه روش اسم مرد گذاشت یا نه. معمولا یک مرد رو بزور باید از سر کار کشوند خونه بعد این آقا رو باید به زور فرستاد سر کار. می تونی یک عمر هر روز التماس شوهرت رو بکنی که بره سر کار ؟ دومین مشکل اساسی که یا آقا د ارن به نحوه آشناییشون با شما بر می گرده. می تونی به مردی که به زنی که هنوز در تعهد یک مرد دیگست ابراز علاقه می کنه اعتماد کنی؟ این نوع آشناییتون باعث شده که شناختتون از هم دچار اختلال بشه و احساسات جلوی چشمتون رو گرفته. من نشانه هایی که بعدها توی زندگیتون مشکل ساز خواهد شد رو لیست می کنم. مثل روز برای من روشنه که زندگی با این آقا پسر در آینده برای شما یک شکست دیگه رو به همراه داره. 1- پشیمونی از طلاق اول و تردید در رجوع 2- احساس محور بودن خانم و آقا 3- ارتباط گیری غیر متعارف در زمان تاهل از دو طرف 4- عوض شدن جای زن و مرد در زندگی 5- وعده و وعید دادن برای سر کار رفتن به مدت 2 سالبدون محقق کردن 6- اختلاف سنی 7- منت گذاشتن سن خانم 8- پنهان کاری صیغه درحال حاضر و سن در ابتدا از خانواده ها 9-مخالفت خانواده پسر و احتمالا دختر با ازدواج و عدم حمایت آنان 10- بیکاری و تنبلی پسر و ....

مهرنوش

به حرف هیچ کس گوش نکن . بزار هرچی دلت میگه . راست میگی نمیشه این همه عشق را رها کرد ، سه سال عشق و خاطرات قشنگ شوخی نیست .... چرا شما نگاهاتون منفی هست و مهرنوش را از این همه عشق می خواهید جدا کنید ... عزیزم عشق یعنی همه چی ، یعنی نون ،یعنی آب ... وقتی عشق باشه همه چیز حله ، با خیال راحت برو باهاش ازدواج کن و بدان از شدت عشقی که در زندگیتو هست دیوانه خواهی شد و نمی دانی با این همه عشق چه کنی ......



چند وقت بعد ، میای همدردی و ...... دوباره تلاش برای طلاقی دیگر .......


احساس محورها به همین راحتی شکست میخورند .........

ممنون از راهنمایی همه ی دوستان :72:
ولی بگید چطوری فراموشش کنم ؟
اگه توی زندگی آینده م مدام ذهنم بهش مشغول شد و فراموشش نکردم چی ؟!

مهرنوش جان اگه با تمام وجودت بخای میشه.

دوتا کار رو حتما بکن:


1) بستر زدایی: نه بهش فکر کن/ نه اهنگها و فیلمهای عاشقانه ببین/ هر وقت خاستی بهش فکر کنی به تضادها و نقصها بیندیش/ اصلا تماس باهاشون نداشته باش

2)بسترزایی: برای خودت فعالیت جدید خلق کن تا کاملا سرگرم باشی/ اهداف جدید/ به خودت برس: ورزش تفریح....


در ضمن اگه باهاش ادامه بدی گرفتاریهات خ بیشتر و دردناک تر" فراموش نکردنش" هست

خدمت بعضی از دوستان که ممکه اشتباه برداشت کرده باشند باید بگم که ایشون منبع درآمد داره
ولی سرکار نمیره ، قرار نیست من خرج خونه رو بدم
البته من واسش شرط گذاشتم که باید سرکار هم بره
گفت که سعیش رو میکنه ولی قول نمیده چون شاید شرایط خوبی فراهم نشه

مهرنوش جان شما قبلا فرموده بودین که ایشون منبع درامد دارن و من یکی با فرض درامد داشتن اون پست مدیر همدردی رو براتون گداشتم. شما خودتون شخصیتتون قبل از رفتن به کار و بعدش یکسان مانده؟ مطمین باشین کار یه سری مزایا واسه ادم می اره! ( همون طور که مدیر گفتن)

البته نکته دیگری هم هست و اون هم هدف داشتنه. کاری واسه انجام دادین.

خب من می شناسم اقایونی که در خانه هستن اما هر کدام مشغول انجام یک کار شخصی. یعنی واقعا هر روز که از خاب بیدار میشن تا شب می دونن که می خان چه کنن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مهرااد

مهرنوش جان شما قبلا فرموده بودین که ایشون منبع درامد دارن و من یکی با فرض درامد داشتن اون پست مدیر همدردی رو براتون گداشتم. شما خودتون شخصیتتون قبل از رفتن به کار و بعدش یکسان مانده؟ مطمین باشین کار یه سری مزایا واسه ادم می اره! ( همون طور که مدیر گفتن)

البته نکته دیگری هم هست و اون هم هدف داشتنه. کاری واسه انجام دادین.

خب من می شناسم اقایونی که در خانه هستن اما هر کدام مشغول انجام یک کار شخصی. یعنی واقعا هر روز که از خاب بیدار میشن تا شب می دونن که می خان چه کنن.

---

منظورم شما نبودید
یکی از دوستان گفته بود که قراره من برم سرکار و حقوقم رو خرج ایشون کنم
در این مورد شرط هام رو باهاش گذاشتم که نباید روی حقوق من حساب باز کنه

البته ایشون هم میگه که برای هر ساعتش برنامه داره
مطالعه ، نت ، دیدن فیلم ( که یکی از علایقش هست و زمانی تو کار نقد فیلم هم بوده )
میگه میتونه کارهایی که از طریق نت هست رو انجام بده
مشکل اصلیش با بیرون رفتن از خونه ست
البته اینطور که خودش میگه !

جوهر و سلامت مرد در کار هست و اساساً فعالیت جسمی و تحرک زیاد ... آنچه ایشان برای خودش کار فرض کرده

آفت هست نه کار


چرا می خواهی خودت را فریب دهی . قاطعانه و با اطمینان می گویم که دوباره شکست خواهی خورد و طلاقی دیگر رقم خواهد خورد .... نشانه های سلامت کامل در او نیست اینرا مطمئن باش . با این وجود خود دانی و احساساتی که سیرش هستی و محور تصمیماتت در زندگی قرار داده ای و شکستهای مکرر ر در زمینه های مختلف بخصوص در معاشرتها و روابط نصیبت خواهد کرد اگر از محوریت خوارجش نکنی ....


از ما گفتن گفتنی های مسلم بود و از شم اختیار انتخاب و پای تبعاتش ماندن

دوستان توی وضعیت خیلی خیلی بدی گیر کردم
هرکاری میکنم که ازش جدا بشم نمیتونم
اونم هی قول میده که تا جایی که بتونه یه کاری که بشه توی خونه انجام بده پیدا کنه
توروخدا کمکم کنید
دیوونه شدم از بس فکر کردم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

جوهر و سلامت مرد در کار هست و اساساً فعالیت جسمی و تحرک زیاد ... آنچه ایشان برای خودش کار فرض کرده آفت هست نه کار



از ما گفتن گفتنی های مسلم بود و از شم اختیار انتخاب و پای تبعاتش ماندن

---

همیشه اینطور نیست.
الان خیلی ار کارها خانگی شده باید دید توانایی ایشون چیه
من خودم کار اصلیم وبمستری هست و فروشگاه اینترنتی دارم و الزاما باید روزی 10 - 12 ساعت پای اینترنت باشم و در خانه
البته خودم میخام که در کنارش یه شغل ثابت با درآمد مناسب در تایم اداری داشته باشم ولی حاضر نیستم تن به هر کاری بدم چون ممکنه شرایط و درآمد فعلیم رو هم از دست بدم
شاید توانایی ایشون هم توی این مورد باشد