-
شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام به همه
هفته پیش هم من مشکلمو مطرح کردم اما چون عنوان تاپیک مناسب نبود جوابهای زیادی برام نوشته نشد واسه همین هم دوباره مشکلمو مطرح میکنم امیدوارم منو راهنمایی کنین و باهام دوست بشین چون شدیدا تنهام
من 4/5 که ازدواج کردم البته با نامزدی وعقد حدودا 7 سال میشه
تو این مدت 3بار مشکل با مادرشوهرم داشتم که 2بارش خالشون باعث شده و1 بار هم خود مادر شوهرم
از طرفی من به شوهرم فشار میاوردم که باید از من پشتیبانی کنی..از اون طرف هم مادر شوهرم بهش میگفته تو عرضه نداری که زنت با ما این کارو میکنه
اینارو اضافه کنید به 20میلیون ضرر مالی که خود شوهرم باعثش شده و من بعد از 2 سال حالا فهمیدم....اینارو گفتم که بدونین تحت فشار بوده
جدیدا شوهرم تمایل به جدایی داره و میگه بهت احساسی ندارم
من اوایل خیلی گریه میکردم و خیلی ابراز علاقه کردم اما باز سرد و افسرده بود
دلش میخواد رضایت بدم و جدا بشیم
من نمیخوام از دستش بدم
مشاوره رفتیم میگه بهش ابراز علاقه نکن که فکر کنه تو گدای عشقی...و میگه فعلا کناره گیری عاطفی کن اما کارههای خونه رو مثل قبل انجام بده
اما مادر شوهرم میگه اگه کم محلی کنی اون به این نتیجه میرسه که تو قبول کردی وولش کردی اون هم بیشتر دور میشه
میگه من با شوهر خودم هم همین مسئله رو داشتم و با محبت حلش کردم
نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنین
من و شوهرم همسن هستیم و27 سالمونه
من تصمیم گرفتم که حرف هردو درسته محبت دارم .کارهای خونه انجام میدم.خودمو شاد میگیرم با وجود اینکه شدیدا افسرده شدم اما ابراز علاقه نمیکنم ....رابزه سکس هم داریم
شوهذم میگه ما تفاهم اخلاقی نداریم اما وقتی میگم چه اختلاف سلیقه ای داریم تا حل بشه میگه نمیشه....فایده نداره
الان هم شدیدا سرد و ساکته البته اگه حرف بزنم جواب میده
خواهش میکنم کمکم کنین یه چند تا سرنوشت اینزوری خوندم که با صبر زیاد حل میشه اما باز نگرانم
بگم که با مادر شوهرم دیگه مشکلی ندارم و اون شدیدا منو به صبر دعوت میکنه و میگه درست میشه
تو بعضی چیزا موندم چی درسته
مثلا یه جا خوندم اگه مردها اگه زنشونو دوست نداشته باشن باهاش رابطه برقرار نمیکنن یه جای دیگه نوشته این غریضه هست و وجود سکس نمیتونه نشون دهنده علاقه باشه
اینو هم بگم که سعی کردم که خودمو سرگرم کنم
جدیدا سرکار میرم تا کمتر فکر کنم هیچ گیری دیگه بهش نمیدم خودمو شاد و سرحال جلوه میدم اما میترسم برعکس بشه و پیش خودش بگه به نظر من احترام نمیذاره که میخوام جدا بشم
:302::302:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام عزیزم
به نظرم تصمیمی که گرفتی خوب باشه
یعنی ابراز علاقه زبانی و فیزیکی نکن
ولی سعی کن طوری که اون دوست داره باشی
و فضای خونه رو ارامش بخش کنی
مثلا طبق سلیقه اون آشپزی کنی و به خودت برسی
دقیقا خودت نمی دونی مشکل سر چیه؟
یعنی واقعا تفاهم اخلاقی ندارید یا داره بهونه می گیره؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست من از رابطه بین خودت و شوهرت بگو ؟
اختلافاتی باهم داشتین ؟
چی باعث شده به اینجا برسه ؟
در جریان ضرر مالیش عکس العملت چی بود؟
بچه دارین ؟ چند سالشه؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
نازنین جان ممنون که جواب دادی
به نظر من ادمیه که به جای حل کردن مشکلات داره سعی میکنه اونارو پاک کنه
میخواد منو پاک کنه تا تمام کارهای اشتباهش پاک بشه
از این ناراحتم که 4 تا دعوای درستو حسابی با هم نداشتیم که بگم اختلاف سلیقه داریم
البته اختلاف سلیقه داریکم اما زنو شوهر که نباید همه چیزشون مثل هم باشه
یکی از دوستاش که بینمونو میگیره میگه که شوهرم گفته دوست ندارم که چیزی رو به خاطر من تحمل کنه دوس دارم خودش با اون چیز مشکل نداشته باشه
اخه این حرفه؟ نمیفهمه همین که من به خاطر اون با بعضی چیزا کنار میام باید ممنون باشه
باز هم مرسی که جواب :46:دادی
maryجون بچه نداریم
27 سالشه
خودش با ندونم کاری و اعتماد بیجا به دوستش 10 میلیون پول به دوستش داده که سرمایه گذاری کنن اونم برداشته از ایران رفته
باید 20 میلیون پس بده
2سال با عذاب وجدان شدید از من مخفی کرده و قسط میداده ما خیلی مشکل مالی داشتیم این پول توی زندگی ما خیلی از مشکلاتو میتونس برطرف کنه واسه همین ناراحت بوده
من به خاطر زندگیمون هی گفتم اشکال نداره خدا بزرگه و ازاین حرفا وازش قول گرفتم که دیگه پنهان کاری نکنه
اما چنان شرایط روحیش بد بود که میگفت همینه که هست اگه میتونی با این موضوع کنار بیای زندگی کن
در واقع اصلا حق نداشتم چیزی بهش بگم
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام عزیزم امیدوارم خوب باشی. خیلی ناراحت شدم برات. ولی شاید شوهرت بخاطر مشکل مالی که پیدا کرده به نوعی میخواد از خود گذشتگی کنه و از تو جدا بشه که شما عذاب نکشی. ولی به نظرم اگه شوهرتو واقعا دوست نداری زود تسلیم نشو. انشااله خدا کمکت میکنه . راستی با شوهرت مشاوره رفتی؟؟ خب شوهرت جواب منطقی به مشاور داد یانه؟؟ اگه تنها رفتی حتما با شوهرت برو مشاوره.
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
msminos عزیز ورودت را به تالار همدردی خوش امد می گم.
دلیل اینکه همسرتون می خواد جدا بشه چیه؟
از چه زمانی این زمزمه جدایی شروع شده؟ برخورد شما چگونه بوده؟
مشاجراتی که با مادر همسرتون داشتید و آن را عنوان کردید آیا در این تصمیمی که همسرتون گرفتند ربطی داشته ؟
از لحاظ مالی الان در چه شرایطی هستید؟
اوقات فراغت همسرتون چگونه سپری می شه؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
بی نهایت عزیز
ممنون که جواب دادی
راستش تمام مشکلاتمو نوشتم جز مشکل اصلی که خیلی بخاطرش زجر میکشم
میگه دیگه حسی به من نداره
جلوی دیگران خوب و معمولیه اما تو خونه توخودشه و سرده
میگفت چون دیگه حسی بهت ندارم ادامه ندیم ..میگفت تو اینده ای با من نداری و من نمیتونم بهت ابراز علاقه کنم
میگم چرا اینجوری شدی؟ من که دوست دارم
میگه ما اختلاف سلیقه داریم و از این حرفا
یه تحقیقاتی کردم متوجه شدم خیلی از مردا بعد چند سال زندگی اینجوری میشن و جا میزنن و اگه باهاشون عادی برخورد بشه ابراز علاقه نباشه اما تلخی هاشون تحمل بشه درست میشن
فعلا امید دارم درست بشه
عید داریم میریم مکه
فقط دارم دعا میکنم
زمزمه جدایی رو وقتی شروع کرد که اوج دعوا با مادرش بود
الان وضعیت مالیمون معمولیه مشکل حادی نداریم اما خوب هم نیس
اوقات فراغت کمی داره و معمولا ترجیح میده بخوابه
ساناز جان هم به من هم به مشاور میگه حسی ندارم میگه من خیلی سعی کردم این زندگیو درست کنم اما نشد حالا کم اوردم
اخه مگه من سرنوشت و جوونیمو از سر راه اوردم
چرا باید بعد 5 سال ابراز علاقه اینجوری بگه
یعنی واقعا فکر میکنه اشتباه کرده
تو این سایت سرگذشت چکامه رو کامل خوندم مشکل اون با صبر درست شده
برام دعا کنین
هیچ وقت فکر نمیکردم حسرت زوج هایی که تو خیابون دست همو گرفتن بخورم
هیچ وقت فکر نمیکردم ارزوم باشه شوهرم بهم ابراز علاقه کنه
من خیلی خالی شدم احساس میکنم هیچی ندارم
سعی میکنم قوی باشم اما وقتی شوهرم تو خونه ساعتها گرفته و توهمه اما وقتی یکی میاد خونمون معمولیه دلم میخواد بمیرم
واقعا دوست دارم بمیرم
دلم میخواد برم یه جایی که هیچ کسی نباشه
:316:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست عزیزم
متاسفام از اینکه برات مشکلی به وجود امده و مطمئن باش درکت میکنم
شما دوست داری زندگیتو حفظ کنی پس باید محکم هم باشی
زندگی فراز و نشیب زیاد داره عزیزم
همه بچه های تالار مشکلات دارن و هرکسی یه جورایی درگیره...
من در این مورد تجربه ای ندارم که خدمتت ارائه کنم ولی از صمیم قلب برای حل مشکلت دعا میکنم.
راستی رفته مکه ما رو هم فراموش نکن
خوش به حالت که خدا طلبیدتت.به نظرم مکه نزدیکترین محل به خداست
حسابی دعا کن.از اونجا هیچ کس دست خالی برنمیگرده
ما دست به دامن امام رضا و امام حسین (ع) و ..میشیم و حاجت میگیریم.حالا فکرشو بکن شما داری میره دم در خونه افریدگار امام حسین....
دلم روشنه که مشکلت حل میشه
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
دوست عزیزم
متاسفام از اینکه برات مشکلی به وجود امده و مطمئن باش درکت میکنم
شما دوست داری زندگیتو حفظ کنی پس باید محکم هم باشی
زندگی فراز و نشیب زیاد داره عزیزم
همه بچه های تالار مشکلات دارن و هرکسی یه جورایی درگیره...
من در این مورد تجربه ای ندارم که خدمتت ارائه کنم ولی از صمیم قلب برای حل مشکلت دعا میکنم.
راستی رفته مکه ما رو هم فراموش نکن
خوش به حالت که خدا طلبیدتت.به نظرم مکه نزدیکترین محل به خداست
حسابی دعا کن.از اونجا هیچ کس دست خالی برنمیگرده
ما دست به دامن امام رضا و امام حسین (ع) و ..میشیم و حاجت میگیریم.حالا فکرشو بکن شما داری میره دم در خونه افریدگار امام حسین....
دلم روشنه که مشکلت حل میشه
کعبه یک سنگ نشانیست که ره گم نشود.... حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
از دست من که فقط دعا برمیاد
ولی یه سوال
مادرشوهرت دیگه باهات بد نیست درسته ؟ ینی اون داره بهت کمک میکنه ؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
مریم جان مرسی ممنون که برام دعا میکنی
منم حتما کنار خانه خدا وحرم پیامبر برای تو و سایر خانواده ها دعا میکنم
مرسی عزیزم
myheavenstar2 عزیز
بله دیگه مشکلی نداریم و اون همش میگه صبور باش حل میشه
به خدا وقتی ازم میپرسه رابطتون چطوره خجالت میکشم بگم هنوز باهام سرده
از اینکه بگم شوهرم دوسم نداره خیلی خجالت میکشم
فکر میکنم مادرش عذاب وجدان گرفته که این همه پسرشو واسه من شیر میکرد
اخه همش فکر میکرد پسرش خیلی مظلوم واقع شده چون اون ارومه و من شیطون و شلوغ
همش میگفت اینجوری کن ......
حالا فهمیده پسرش جنبه گله و شکایت نداشته
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام عزیزم.ما رو هم تو اندوه خودت شریک بدون
چند تا نکته رو میخواستم بهت بگم.
نقل قول:
با وجود اینکه شدیدا افسرده شدم
اول ازهمه به فکر رفع افسردگیت باش.میدونم افسردگی و مشکلت بهم ربط دارن اما تو اگه بتونی یه منبع انرژی تو خودت پیدا کنی اون وقته که میتونی به زندگی مشترکت هم انرژی بدی.
شنیدی میگن خوشبختی یه یه حس درونیه.یعنی تا تو حس خوشبختی رو تو وجود خودت پیدا نکنی هیچ وقت احساس خوشبختی نمیکنی
حتی اگه رابطت با شوهرت خوب بشه.اونوقت هم یه مورد دیگه پیدا میکنی برای غصه خوردن و همینطور الی اخر.
دوم اینکه هیچ اتفاقی یه دفعه ای نمیفته.خونه ای که موریانه زده و یه دفعه از هم میپاشه ماهها و شاید سالها از درون در حال پوسیدن بوده.پس ازت خواهش میکنم کاملا منصفانه به گذشته برگرد و همه چی رو دوباره مرور کن.
اینجا دادگاه نیست و قرار نیست تو یا شوهرت محکوم بشید.قراره فقط ریشه مشکلتونو پیدا کنی.
شوهرت تحت فشار مالی بوده.20 میلیون بدهی کافی بوده تا انگیزه و اعتماد به نفسش رو از دست بده.
نقل قول:
2سال با عذاب وجدان شدید از من مخفی کرده و قسط میداده ما خیلی مشکل مالی داشتیم این پول توی زندگی ما خیلی از مشکلاتو میتونس برطرف کنه واسه همین ناراحت بوده
این جمله خیلی معنا داره.عذاب وجدان یه مرد در برابر خونوادش خیلی براش سنگینه.
بارها و بارها از خودت بپرس چرا پرداخت قسط رو از تو مخفی کرده؟ازت میترسیده؟خجالت میکشیده؟فکر میکرده بهش غر میزنی؟مشکلش رو درک نمیکنی؟اقتدارش رو پیشت از دست میده؟
(دعواهای تو و خونوادش هم مشکلات رو حادتر میکرده)
جواب سوال رو منصفانه پیدا کن.
و وقتی خودت رو شارژ روحی کردی کمر همتتو محکم کن و برو ریشه این دلخوریهایی که قبلا کوچیک بودن و رو هم تلنبار شدن و حالا بزرگ شدن رو ازبین ببر.
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
بهار جان خیلی ممنون از توجهت
راستش نمیدونم از کجا انگیزه خوشبختی پیدا کنم از بس از درون ناراحت و غصه دارم البته ظاهرمو خیلی حفظ میکنم
راست میگی من نباید عجول باشم که بخوام زود مشکلم حل بشه
تمام جواب هایی که در مورد نگفتن کارش گفتی درسته ما خیلی مشکل مالی داشتیم وهمیشه ناراحت بود که نمیتونه به من برسه و خیلی هم قدر میدونس که من صرفه جو و قانع هستم
نباید این کارو میکرد حالا که کرده دیگه باید به خودش بیاد و فراموش کنه
مگه نه اینگه طرف میلیاردر بوده ورشکست میشه دوباره بلند میشه
بهار جان فهمیدم که مشکلم با صبر وبه قول شما حل کردن مواردی که باعث این وضعیت شده حل میشه
فقط نگرانم که اون حسش به من درست نشه ودوباره زندگی عاشقانه ای نداشته باشم میترسم این همه تلاش بی نتیجه بمونه
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
مریم جان
چی بگم ....هفته پیش خیلی اذیتم کرد یا دیر میومد و میرفت میخوابید یا زود میومد و تا شب میخوابید بعد اخرشب بیدار میشد و دیگه تا صبح پای اینترنت بود
شام هم نمیخورد
اما از جمعه تا حالا شام میخوره و اگه سوالی بپرسم بهتر از قبل جواب میده
رابطه ....... هم بیشتر شده که برام خیلی عجیبه
اما تا امیدوار میشم یهو یه روز بیش از حد تو خودش میره گیج شدم نمیدونم به خاطر اینکه از لحاظ رابطه گرمتر شده خوشحال باشم یا نه
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام
اره خانومی
خوشحال باش که رابطه بیشتر شده
چرا شام نمیخورد؟
به قول معروف میره تو غار خودش..اینجور مواقع نباید سر به سرش بذلری
بذار کمی تنها باشه و شما هم از این وضعیت ناراحت نباش
همه مردها اینجوری هستن
موفق باشی
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
چطور خوشحال باشم مریم جان وقتی شبی که پیشنهاد جدایی داد هم این کارو کرد پس این غریزه هست نه سعی برای بهتر شدن رابطه
2هفته هست که هیچ کاری ندارم بهش نه میگم چرا دیر اومدی نه میگم چرا زود میخوابی سعی کردم ارامش داشته باشه
اما باز هم فرجی نمیشه
تو روخدا برام دعا کنین
الان که دارم اینارو مینویسم دارم گریه میکنمدیشب ونه نیومد گفت میخواد تنها باشه گفت تنها خونه نمون
صبح اومده خونه و خوابید
الان هم ظهره
همش میترسم دوباره بخواد همون حرفای قبلشو بزنه
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست عزیزم نه اشتباه نکن
اگر صحبتهای اقای دهنوی رو گوش داده باشی میگفت یکی از نشانه های سرگرم بودن مرد به جایی دیگه همین نداشتن رابطه جنسی هستش
خانومی
چرا دیشب نیمونده خونه؟کجا میره؟
حرف حسابش چی؟
چرا بعضی وقتا شام میخوره بعضی وقتا نمیخوره؟
خواهشا به سوالا جواب بده
تو پست قبلی هم جواب ندادی
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام خواستم یه چیزی رو بدونی مردها قبل از طلاق به خصوص شب قبل از طلاق به شدت خواهان این هستن که با همسرشون رابطه داشته باشن.یعنی حتی اگر همه قرارها رو گذاشته باشن که صبح طلاق بگیرن هیچ بعید نیست که مرد شب بیاد با همسرش رابطه بگیره و صبح طلاقش بده.همون طور که خودت گفتی اینکه میاد باهات رابطه داره و میره به این مساله هم برمیگرده
.
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست خوبم سلام
میدونم روزهای خیلی خیلی بدیو میگذرونی . می فهممت چون بدتر از اون رو خودم گذروندم اینقدر بد که هنوز که بیش از 1 سال ازش گذشته تازه دارم درد میکشم و فشار بهم میاد
ولی میگذره شک نکن
شاید الان یه برهه ای که باید بی خیال ناراحتی و غرور و ... بشی اگه بخوای زندگیت و حفظ کنی
فقط و فقط فکر روابطت با همسرت باش
ولی ولی ولی گیر نده بهانه نگیر گدایی محبت هم نکن
عادیه عادی سرت به زندگیت باشه نزار احساس کنه پژمرده شدی نزار حس کنه بدون اون هیچی
و خودتم مطمین باش بدون اون یا با اون تو باید سالم باشی شاد باشی و زندگی کنی مطمین باش هیچ زنی بدون شوهر توی دنیا نه میمونه نه میمیره پس اعتماد به نفست و ببر بالا عزت نفس داشته باش با زرنگی زندگیت و نجات بده از در قدرت و توانمندی نه ضعف و حقارت
یعنی چی که بخوای به کسی چه خانواده خودت چه همسرت بگی اون دوست نداره ؟؟؟؟؟؟؟!!!!! این مشکلات شما چرا باید بره بیرون خانواده اصلا" ؟؟؟؟؟؟ واسه دردو دل هیچوقت کسیو از خانواده انتخاب نکن یه دوست میتونه گوش شنوا برات باشه ولی خودت جلوی خانواده حداقل تحقیر نکن لطفا" و در عین حال اینم بدون و مطمین باش اگه همسرت تورو نمیخواست یک لحظه هم کنارت نبود خیلی سادهتر از این حرف ها رهات میکرد
(هیچ گربه ای محض رضای خدا گوشت نمیگیره :311: ) پس لطفا" ضعیف نباش ادم ضعیف و حقیر و که خودش خودش و قبول نداره و وجودش به وجود دیگیری وابسته هست هیچکس دوست نداره
محبت کن به خودت برس با خودت مهربون باش و واسه خودت ارزش قایل شو مطمین باش اون موقع شوهرته که دو دستی تورو میچسبه و ول نمیکنه :72:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
مریم جان ممنونم که پیگیری میکنی عزیزم نمیدونی وقتی میبینم جواب دارم ازت چقدر خوشحال میشم
شب پیش دوستش مونده بود شوهرم کارمنده اما گاهی اوقات با دوستش ککارهای شبکه کردن کافی نت و شرکت کامپیوتری انجام میدن که تا اخر شب طول میکشه قسط هارو هم با همین پولاپرداخت میکرده
حرف حسابی نداره یعنی من اصلا دیگه چیزی ازش نمیپرسم چون نگرانم که هی بخواد بگه من بهت علاقه ندارم
نمیخوام تکرار بشه این حرفا
اینکه شام نمیخوره و شب زود میخوابه یا روز جمعه تا دیروقت میخوابه واسه اینه که میخواد صدای منو دربیاره اخه اون م.فع ها من واسه این چیزا خیلی گیر میدادم
حالا فهمیدم روش برخوردم باکارهای اشتباه اون بدو اشتباه بوده
الان واسه اینکه گیرنداده باشم و راحتش گذاشته باشم خیلی عادی برخورد میکنم
همون شبی که گفت برو خونه مامانت تنها نباش من امشب نمیام ....منم گفتم میخوام خونه باشم
گفت هر کاری دوست داری بکن
گفتم چرا عصبانی میشی؟ مگه تو میگی برو من فورا باید بگم باشه
گفت کی گفتی باشه؟
گفتم ببین ...من که این مدت هیچ کاری به کارت ندارم فکر نکن که رهات کردم و حاضرم اینطوری زندگی کنم
بهش گفتم هر چقدر از این رفتارها داشته باشی من پای زندگیم ایستادم و میدونم که ان شا ا.. درست میشه تو هم یه روزی میفهمی که به خودت بد کردی
اس ام اس هم دادم بهش و واسش نوشتم : امیدوارم بفهمی که از زندگی چی میخوای همیشه میگفتی عشق وارامش اما فکر نکنم اینارو بخوای چون داریشون اما ازشون فرار میکنی
مهراوه جان عزیزم متوجه منظورت نشدم ...
یعنی میگی غریضه هست ؟ اخه چرا قبل از طلاق چنین چیزی میخوان؟
صحرا جان مرسی از حرفای قشنگت
راستش اینکه به خانواده هاکشیده شد تقصیر خودش بوداوایل چند ماهی که اینطوری بود من نذاشتم کسی بفهمه خودش باعث شد
دوست نداشتم بگم که منو نمیخواد و میگه دوست ندارم اما مادرشوهرو مامانم اینا براشون عجیب بود میپرسیدن دردتون چیه؟
که دیگه گفتم البته شوهرم انو هم میگفت که تو هیچ عیبی نداری از سر منم زیادی من با خودم مشکل دارم و... که من این حرفارو هم منتقل کردم
میشه از تجربیاتت در این زمینه برام بگی .....
اینکه میگی محبت کنم اما حالت گدایی نداشته باشه مثلا چی کار کنم؟
و چی کار کنم که قوی تر و محکم تر به نظربیام؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست عزیزم
راه محبت رو امتحان کردی؟
محبت بدون چشم داشت به محبت همسرت؟
مدتی رهاش کن به حال خودش...اما از روابط زناشویی براش کم نذار...
پیش مشاوری که رفتی چه نتیجه ای گرفتی؟بازم رفتی؟راهنماییاش چطور بود؟
درست میشه خانومی
خدا بزرگه.نگران نباش فقط کمی محکم باش و رابطه ات رو با خدا قوی کن
حتما نماز غفیله رو بین نماز مغرب و عشا بخون خیلی خیلی معجزه میکنه
من برات دعا میکنم . برات صلوات نذر میکنم.انشالله درست میشه
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست خوبم سلام
ببین کنترل و مدیریت این داستان به عهده شماست . لزومی نداره این داستان کش پیدا کنه ببین به 3 سال دیگه فکر کن زمانی که همه چی روبراه بشه تازه درد این زخم ها اذیتت میکنه نگاه مادرشوهرت و ... پس خودت رو جمع کن بذار بیرون احساس کنن زندگیت تو دستت هست
اینکه میگی محبت کنم اما حالت گدایی نداشته باشه مثلا چی کار کنم؟
ببین الان تو این موقعیت اگر جای تو بودم خیلی خیلی سعی میکردم شاد باشم سعی میکردم با رفتارم نشون دم خودم دوست دارم
به علاقه مندی هات برس ( کلاس خاصی دوست داری برو .... ) به هچ عنوان نه گیر بده نه توضح بده علت گیر ندادن هات چیه ببین مثلا" اگه خیاطی دوست داری یا نقاشی یا مطالعه حتی اگه حوصله نداری وقتی خونس الکی بزار جلوت و ور برو بزار احساس کنه تو به خودت حواست هست و سرگرمی
ببین باید کاری کنی که بهت گرایش پیدا کنه ولی مستقیم درخواست نکن یعنی مثلا" ارایش خاصی رو که دوست داره انجام بده لباس های خاص بپوش اندامت متناسب نگه دار از عطری که دوست داره بزن خلاصه واسه سرحال بودن و شاداب شدنت هزینه کن هیچ ایرادی نداره وقتی میاد خونه اینجوری باش ولی نرو بپر بغلش عادیه عادی باش
حتما" دکور خونتون رو عوض کن ببین لازم نیست هزینه کنی با جابجایی وسایل مدل خونتون عوض کن حتما" وسایلیو که ازش خاطرات خوب دارید مثل یه عکس زیبا یه هدیه و ... بزار جلوی چشمش اگه سوال کرد نیاز به توضیح نیست
حتما" حتما" همیشه میز غذات اماده و زیبا باشه و بوی غذات تو خونه پخش حتی اگه نخوره خودت خیلی شیک بشین بخور دعوتش کن واسه شام ولی التماس نه
موقع خواب بهترین و زیباترین لباس هات بپوش ولی با یه شب بخیر ساده بخواب
صبح میز صبحانت رو اماده کن ولی عادی
و ....
بزار دلتنگ شه فرصت بده هرچی سمتش بری و اجازه ندی اون بیاد سمتت بدتر زدش میکنی حس میکنه بی ارزشی تو بستر هاش اماده کن ولی بزار اون بیاد جلو ولی وقتی اومد پسش نزن بپذیرش ببین زن ناز هست و مرد نیاز این سیکل طبیعی هست و اگر این روند بهم بخوره مشکل ایجاد میکنه یجور خلاصه بگم با دست پس بزن با پا پیش بکش
و چی کار کنم که قوی تر و محکم تر به نظربیام؟ ؟
قرار نیست قوی و محکم بنظر بیای قرار هست قوی و محکم باشی
ببین خیلی ساده بگم شوهرت اکسیژن نیست که اگه نباشه بمیری این وابستگی رو رها کن و تو عمق وجودت بدون تو با خودت ارزشمندیو دوست داشتنی بود و نبودش از ارزش تو کم و زیاد نمیکنه
( من اینو بلد نبودم ظاهرم قوی بود ولی وجودم وابسته بدجوریم ضربه خوردم همین الانم حتی مشغول التیام اون زخم هام تو لطفا" بلد باش!!!!)
شوهرت قراره کنار تو شونه به شونه تو حرکت کنه و باهم لذت ببرید حالا هرکسی هرجایی تو راه خواست تنها ادامه بده ازاده راهش رو جدا کنه . اون پای تو قرار نیست باشه که اگه یروز نبود فلج شی پس پاشو اماده شو
یه ورق بردار بنویس اگه ولت کنه چه حسی بهت دست میده ؟
تو واقعیت چه اتفاقی می افته ؟
اگه اون اتفاق ها افتاد چی میشه ؟؟؟ ببین هی این چی میشه هارو از خودت بپرس و یادداشت کن تا برسی به ته ته داستان بعد میبینی ریشه خیلی از ترس هات چیه ( این کارو به من مشاور گفت انجام بدم بعد انجامش تازه فهمیدم چه نگرانی های بیهودهای داشتم از ترک همسرم )
اگه همسرت نبود تو الان چه کارهایی انجام میدادی ؟؟؟؟ قطعا" مرتاض نمیشدی که
پس زندگی با اون یا بی اون ادامه داره
همه تلاشت برای حفظش میکنی چون هزینه مادیو ومعنوی برای ساخت این زندگی کردی ولی به حقارت و عجز نه نمی افتی
شک نکن هرچی قوی تر باشی و مستقل تر همسرت بیشتر دوست داره هیچ مردی از زن اویزون و ضعیف خوشش نمیاد
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
مریم جان باز هم ممنون
عزیزم دارم این کارا رو انجام میدم به حال خودش گذاشتمش اما وظایفمو انجام میدم و محبت میکنم اما ابراز علاقه اصلا
نمیکنم و گیر هم نمیدم
مشاوره واسم کاری نکرد فقط میگفت قوی باش و همش میخواس بهم بهم حالی کنه با جدایی هیچ زنی نمیمیره و زندگی ادامه داره
در صورتی که تو اون زمان من خیلی داغون بودم و ترجیح میدادم منو امیدوار کنه که زندگیم درس میشه
میگفت محکم باش اما رک میگفت نمیتونم هیچ امیدی بهت بدم
الان 15 روز از زمان مشاوره میگذره اما هنوز هم دوس ندارم این حرفو بهم بزنن
الان صحرا جون هم در این مورد گفتن اما اینو هم میگه که امید داشته باش و..... و تو پست قبلیش بهم گفته بود که اگه شوهرت تورو نمیخواس خیلی راحت میرفت همین حرف کلی واسه من امیدواریه
اما مشاور انگار فقط میخواس منو واسه جدایی اماده کنه
من اجازه نمیدم کسی سرنوشت و جوونیمو به بازی بگیره ما خیلی عاشق هم بودیم وخیلی واسه زندگیمون تلاش کردیم حالا که شوهرم کم اورده دلیل نمیشه منم بیخیال بشم
مرسی واسه صلوات ....:46: حتما کنار خانه خدا وحرم پیامبر واست دعا میکنم وبیادت هستم
بازهم واسم دعا کن:323: :43:
صحرا جونم مرسی از راهنماییهات
باور کن حرفای تو و مریم رو بارها میخونم و همیشه منتظر هستم که چیری واسم نوشته باشین
راستش خیلی دارم سعی میکنم که اینطوری باشم وقتی دلم میگیره اصلا بروش نمیارم سعی میکنم شاد باشم اما بعضی وقتا خیلی دلم میگیره همه ارزوی زندگی منو داشتن همه حسرت شوهر منو میخوزدن تو فامیل و دوستام
حالا اونا خوشو خرم (الهی شکر) دارن زندگی میکنن و بچه دار شدن اونوقت من زندگیماینشکلی شده و ارزوی بچه دارم
:33::33::33:
چشم سعی میکنم همه کارهایی که گفتی انجام بدم
فقط وقتی خودشو تو هم میگیره خیلی ناراحت میشم اما جلوی بقیه خوبه
کاش تو خونه هم عادی بود و فقط ابراز علاقه نمیکرد
باز هم مرسی عزیزم:46::43:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط msminos
گفتم ببین ...من که این مدت هیچ کاری به کارت ندارم فکر نکن که رهات کردم و حاضرم اینطوری زندگی کنم
بهش گفتم هر چقدر از این رفتارها داشته باشی من پای زندگیم ایستادم و میدونم که ان شا ا.. درست میشه تو هم یه روزی میفهمی که به خودت بد کردی
اس ام اس هم دادم بهش و واسش نوشتم : امیدوارم بفهمی که از زندگی چی میخوای همیشه میگفتی عشق وارامش اما فکر نکنم اینارو بخوای چون داریشون اما ازشون فرار میکن
این حرف را نمی زدی بهتر بود. شما در واقع بهش گفتی که هر بلایی سرم بیاری من دو دستی چسبیدم بهت و این برخلاف راهنمایی های دوستان است.
به نظرم بهتره نذارید حرف به این چیزها برسه. در سکوت و آرامش کنارش زندگی کن و بهش فرصت بده فکر کنه. اگر هم صحبت این چیزها شد و ازت سوالی کرد بگو که من سعی خودم را کردم اما انگار شما نمی خوای که زندگیمون بهتر بشه. من هم دارم به پیشنهادت فکر می کنم و دیگه ادامه نده. شاید این حرف کمی بترسوندش که شما هم قضیه را جدی گرفتی.
یهویی که نمی شه یه مرد بگه من دیگه نمی خوام با تو زندگی کنم. خودت بهتر می دونی این تصمیم از کجا آب می خوره. اگه علتش را می دونی بگو تا دوستان بهتر بتونن کمکت کنند.
تاپیک چکامه و سبکتکین را هم پیدا کن و با دفت بخون. طولانیه. اما نظرات دوستان در اون تاپیکها ( بخصوص کارشناسان ) می تونه کمکت کنه.
*************************
در مورد جمله ای که با قرمز نوشتم با احتیاط عمل کن. از چند نفر بپرس. نتیجه برعکس نگیری.
دوستان با تجربه اگر فکر می کنند این جمله اشتباه است لطفا بگن.
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
پیدا عزیز
ممنون از جوابت
اگه بگم من سعی خودمو کردم تو نمیخوای زندگی بهتر بشه یعنی من قبول کردم که تو میگی جدابشیم اما وقتی میگم من پای زندگیم ایستادم وخودش میبینه که هیچ مشکلی باهم نداریم میخوام به این نتیجه برسه که اینمدت فقط خودش خودشو اذیت کرده و زندگیمون مشکلی نداشته
من اینطور فکر میکنم بعضی وقتا هم میترسم میگم نکنه به این فکر کنه که این زن اصلا به حرف من توجه نمیکنه وبیشتر بدش بیاد اما میبینم این راه بهتر از اون یکیه
در مورد اینکه گفته بودی همه چیزو بگم ........عزیزم کسی که منو نمیشناسه که بخوام پنهان کاری کنم باور کن همین چیزا بوده
تاپیک چکامه رو کامل خوندم 54 صفحه بود و خیلی درس گرفتم امیدوارم منم مثل اون با صبر جواب بگیرم دلم میخواست شماره ای ازش پیدا کنم که نشد اما اون یکیرو میرم پیدا میکنم و میخونم
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
گفتم که نظرم کارشناسی نیست و مطمئن نیستم.
اما خب شاید اگه بهشون بگید که من هم دارم به پیشنهادت فکر می کنم شاید کمی بترسه.
این هم لیست تاپیکهای سبکتکین.
امیدوارم مساله تون به خیر ختم بشه.:72:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام
آفرین عزیزم که انقدر عاقلی
واقعا الان اکثر مشاورای نادان زوجها رو به سمت طلاق سوق میدن...
من مطممئن هستم با عقل و درایتی که تو داری به زودی زود اوضاع رو درست میکنی
من فکر میکنم همسرت یه جورایی شرمنده هستش و شاید اون زندگی رو که دلش میخواسته نتونسته برات بسازه
به خاطر همین به قول خودت کم آورده
اما راه صحیح برخورد با مشکلش رو بلد نیست
فراموش نکن عزیزم الان بیشتر ار هر موقغی نیاز به قوی بودن داری و اگر کمی پات بلغزه ممکنه زندگی ار دست بره
پس محکم و بااراده قدم ردار.
ضمنا خانومی نماز غفیله رو فرامو ش نکن و همچنین خوندن سوره مزمل
من یه نیم ساعت پیش نماز صبح خوندم و برات دعا کردم عزیزم
انشالله مشکلت حل میشه
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
مریم جون مرسی :46::43:
چشم حتما نماز غفیله میخونم تا حالا نخونده بودم
واقعا ممنونم ازت حرفای تو وبقیه دوستان خیلی بهم امید میده
اینو هم بگم شوهرم داره روز بروز بهتر میشه و یه جورایی معلومه که پذیرفته من حاضر نیستم زندگیمو از دست بدم البته نگرانم نکنه با من زندگی کنه اما دلشو بده جای دیگه تا انتقام بگیره که به جدایی حاضر نشدم
اما همش به خودم میگم اگه ببینه هیچ مشکلی باهام نداره و دیگه هیچ گیر و غرزدنی در کار نیس حتما کوتاه میاد
میدونی من برادر ندارم یه بابا دارم که اونم همیشه حامی خانواده بوده واسه همین هم اینجور رفتارهارو درک نمیکنم
اما با خوندن سرگذشتهای بقیه که این مشکل منو داشتن خبلب امیدوار شدم چون که واقعا رفتار شوهر من به بدی مال اونا نبود
نه با کسی رابطه داره ونه مدام بهم میگه دوست ندارم و بیا جداشیم ..... واسه چکامه وسبکتکین خیلی ناراحت شدم
باز هم به خاطر همراهیت ممنونم:72:
راستی شوهرم از همون 16 روز پیش عکس منو توی کیف پولش برعکس کرده تا صورتمو نبینه:302:
خیلی ناراحتم و هرشب یه سر به کیفش میزنم به امید اینکه درستش کرده باشه
همین که اسممو تو موبایلش که (گلم) هست برنداشته کلی خدارو شاکرم
عزیزم مرسی از همراهی و دعاهات
پیدا عزیز واقعا بخاطر تاپیکهایی که ادرس دادی ممنون خیلی امیدوار شدم و درس گرفتم
میدونی منم لوس بازی زیاد داشتم و مثل بچه ها قهر میکردم
اما بخدا انصاف نبود این رفتارش چون خیلی تو زندگیش بی توقع و قانع بودم
تمام مدت در حال صرفه جویی و ابروداری بودم که خودش خیلی ناراحت میشد:72:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام عزیزم
تاپیک شما را به پیشنهاد سبکتکین عزیز خوندم که جا داره از این نازنین مهربان تشکر ویژه بکنم .
خانم گل ضمن اینکه درکت می کنم
زندگی مجموعه ای از افت و خیزها و امتحانات است . خیلی خوبه که شما قدر زندگی و همسرت را می دانی و قدم های رو به جلو هم داشتی . اما شما هم باید در پذیرش این افت و خیزهای احساسی و فکر ی و عملی باشی چر ا که مال رابطه ی شماست . مال انتخاب های شماست . ..............
و اما
در کلامی ساده همسرت خسته است و احساس شرمندگی داره . بهش فرصت بده خودش را پیدا و بازسازی کنه . این قابل درک است که شما چون همسرت را دوست داری از حرفهای او ناراحت بشوی و نسبت به و حرفها و واکنش هایش حساس باشی . اما عزیزم اگر این تمرکز را از روی ایشان برداری و سرت به کار خودت باشه همه چیز بهتر حل میشه و زمان سوزی این میان اتفاق نمی افتد .
ابتدا باور کن و یقین داشته باش واکنش مردی که همسرش را می خواهد و تصمیم دارد طلاق بدهد اینگونه نیست . او خسته است و از تو شرم دارد در نتیجه بسیاری از حرف ها و واکنش ها به این دلیل است .
شما سعی کن روحیه ی خودت را بسازی . کلاس ورزش برو . به کارهایت برس . زندگی را آنگونه که در توان داری و در محدوده ی وظائف و مسئولیت های خودت هست عالی انجام بده . اما پر انرژی و با روحیه . بدون احساس ترس . بدون ناامید ی . بدون تمرکز روی همسرت و رفتارها و واکنش هایش و بدون تحلیل او . از تو اگر درخواستی داشت ( مثل رابطه زناشویی) خودت را در فضای یک رابطه فوق العاده قرار بده نه به خاطر او بلکه به خاطر خودت .
زندگی شما الان بیش از هر چیز نیاز به فضای آرامش و حس امنیت و انرژی های مثبت و سازنده دارد . شما که از این باب قوی باشی طبیعتا روی این مرد خسته هم تاثیرگزار خواهی بود اما وقتی وارد وادی ترس بشوی ترس از اینکه دوستت نداشته باشه و یا طلاقت بده و ................این افکار مثل امواجی نامرئی بر ذهن همسرت می نشینه . پس شد فعلا خودت . خودت . خودت . خودت را به شکل فردی بساز و پر از انرژی های خوب شو. راهش هم سرگرمی های سازنده است . مثل همان ورزش کردن یا شرکت در یک حرکت جمعی و گروهی سازنده و ...............
مثال
حتی در ذهنت هم مرور نکن که شام نخورد . نخورد که نخورد. تو کا ر خودت را انجام داده ای شامی درست کرده ای . خورد نوش جانش . نخورد هم نخورد . در لحظه زندگی کن و حتی تا اطلاع ثانویه دنبال چرا خورد و چرا نخورد نباش .
یا مثلا چرا عکسم را برعکس کرده و..............به این چیزها فکر نکن . اساسا سعی کن مدتی لال و کور شوی و حتی در ذهنت هم پیگیری نکنی . بگذار جنگهایش با خودش تمام شود در درون این مرد غوغایی است . بگذار دریای ناآرام و طوفانی به ارامش برسد . زمان همه چیز را حل خواهد کرد . حتی غوغای یک دریای ناآرام طی زمان و شرایط به ارامش نزدیک می شود. در این میان غیر مستقیم مهربان باش اما لای دست و پایش هم نباش . بگذار اثر مهربانی ات را ببیند نه اینکه واژه ها را به رقص در بیاوری . الان وقت آرامش و مهربانی کردن های نامحسوس است . مثل غذایی که دوست دارد اما بدون اینکه عنوان شود چون تو دوست داشتی درست کردم و..................
صبح قشنگی در انتظارت هست . من مطمئنم گلم . :46:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
aniعزیز
واقعا ازت ممنونم از حرفای قشنگت
چشم سعی میکنم همشو انجام بدم هرشب حرفاتونو میخونم تا ملکه ذهنم بشه
میدونم اگه دوباره بگم نگرانم که حسش بهم درست نشه هم شما وهمه میگن که محکم و قوی باشم و....اما واقعا فکر میکنید مردی که به زنش میکه بهت احساسی ندارم ایا واقعا وقتی تغییر رویه زنشو ببینه درست میشه؟
هم خانواده من هم خانواده خودش و من همه مخالف جدایی بودیم
نگرانم که بجای اینکه پیش خودش بگه پس حتما من اشتباه میکنم که جدا بشم ....لج کنه و پیش خودش بگه حالا که همیشه جدا بشم چون هیچ کس نمیذاره پس همینطوری سرد ادامه میدم که یا خسته بشه و خودش بگه طلاق یا همینطوری سر کنه
اخه به مشاور همینو گفته بود ....گفته بود یا جدا بشیم یا همینطوری ادامه بدیم که هیچ توقعی از من واسه علاقه نداشته باشه
این حرفو به من نگفته ها......مشاور برام گفت
بهرحال من توکل کردم به خدا خدایی که سخت ترین بیماریهارو شفا میده و غیر زاقعی ترین ارزوها رو براورده میکنه ان شاا... به منم کمک میکنه و نمیذاره زندگیم بپاشه
میشه بگین چطوری میتونم به کسی پیام خصوصی بدم ؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
بايد حسابتو شارژ كني تا بتوني پيام خصوصي بدي msminos عزيز . يعني پررنگ بشي .
حرفهاي آني رو خوب نخونديا .....:300:
قرار شد اين ذهنيت هاي منفي رو بهش بها ندي و زندگي خودتو بكني . به اين فكر نكن كه همسرت تو رو دوست داره يا نه ؟ تو كه اونو دوست داري ؟ نداري ؟ پس سهم خودتو از زندگي زناشويي انجام بده و بزار تا اونم آرومتر بشه .
به حرفهاش پيش مشاور يا عكس العمل هاش حساس نشو . تو تلاشتو بكن تا بتوني محبتشو مال خودت بكني .
پس شروع كن عزيزم ...از هيچ كس و هيچ چي هم نترس . مشاور هم به اين خاطر تو رو راهنمايي كرده كه آماده باشي براي جدايي براي اينكه اين ترس تو باعث عكس العمل هاي ناخودآگاهي از تو ميشه و شوهرت هم اين انرژي هاي منفي رو ازت مي گيره . پس بدون ترس از جدايي يا هر شكستي شروع كن .
موفق باشي عزيزم :72:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوستان رفتار شوهرم خیلی بهتر شده غذا میخوره...بیرون میریم..... وقتی میخواد بخوابه میگه من رفتم بخوابم
و رفتارش هم کمی بهتره
قبلا سعی میکرد خودشو توی هم وناراحت نشون بده
البته هنوز هم جلوی دیگران بهتره اما بازم خدارو شکر میکنم
:323:
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
خیییییییییییلی برات خوشحال شدم.
می گم برای خواب هم شاید روش نمی شه. یه کاری کرده توش مونده.
شما پیشقدم شو. الکی بگو دیشب خواب بد دیدم خیلی ترسیدم یا مثلا نصف شب پاشو برو توی اتاقش بگو خواب بد دیدم ترسیدم، می خوام اینجا بخوابم.
نمی دونم درسته یا نه. ببین اگه بقیه تایید کردن، این راه را امتحان کن.
به کیفش و موبایلش و وسایلشم هم دیگه دست نزن. خودت را اذیت نکن.
خودش عکس را درست می کنه و ... حتی شاید اتفاقی برعکس شده و اصلا بنده خدا حواسش نیست.
اگه بدونه به وسایلش دست می زنی خیلی بد می شه و شاید کلی از برنامه ات برای به دست آوردن دلش عقب بیفتی. هر کسی از این که وسایلش وارسی بشه ناراحت می شه.
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
پیدا جان ممنون
عزیزم ما جدا نمیخوابیم
منطورم این نیود اخه 2 هفته ای که خیلی گرفته بود بدون این که پیزی بگه میرفت تو تخت و میخوابید منم همینجوری با یه بهانه ای میرفتم تو اتاق و میگفتم شب بخیر
اما حالا مثل قبل میگه من رفتم بخوابم
نه اصلا بهش نگفتم که چرا عکسمو برداشتی
و نخواهم گفت
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست گلم سلام
دیدی همه چی داره بهتر میشه . مطمینم اگه همینجوری ادمه بدی بهتر و بهترم میشه
ببین وقتی میری مشاوره خودت باید حرف های کاربردی رو جدا کنیو و بقیش بریزی دور
من 2 تا مشاور رفتم بعد چند جلسه جلو شوهرم گفتن ازش جدا شو این ادم داره بیخودی بهانه میگیره اگرم باهاش ادامه بدی چندسال بعد پشیمون میشی !!!
یکی دیگشون اینقدر بهم از جدایی خوب میگفت که کاملا" متقاعد داشتم میشدم واسه اینکار که دوستای تالار منصرفم کردن
اگه شما همه مخالف جداییتن . من هم خانواده خودم موافق بودن . هم خانواده شوهرم اصرار داشتن و تشویق میکردن همسرم . هم همسرم اینقدر حالش بد بود که میخواست جدا شیم
موقعیت خیلی سختی بود خیلی خیلی سخت خیلی ضربه خوردم واسه همین خیلی خیلی خوب حست درک میکنم ولی بدیه من اینجا بود که ظاهرم خیلی قوی بود ولی بلد نبودم چجور واقعا" قوی و مستقل باشم واسه همین الان خیلی شکستم و اسیب خوردم واسه همین خیلی تاکید دارم که قوی باش یاد بگیر وابسته نباشی خودت دوست داشته باش ارزش قایل شو واسه خودت و بدون و مطمین باش هیچ زنی بی شوهر نمیمیره
اگه این حس ها توت ایجاد شد اونموقع ارش در زندگیت پیدا میشه میدونی چرا الان دودستی زندگیت رو چسبیدی ؟؟؟؟ چون شوهرت دست نیافتنی شده
و میدونی چرا الان شوهرت اینقدر دودل شده؟؟؟ چون تو خیلی خیلی راحت تو دستشی داری بی ارزش میشی!!!!واسه همینه که همه میگن نامحسوس محبت کن با دست س بزن با پا پیش بکش
خواهر خوبم مطمین باش بهترین راه پیش روت قرار میگیره و همه این روزها میگذره و زندگیت محکم تر از قبل گره میخوره پس ارام باش تامل کن توکل کن انگاه ببین دستان خدا زودتر از دستان تو دست بکارند :46:
( راستی ازین بی حسی همسرتم نترس مطمین باش اگه رهاش کنی بیشتر از قبل عاشقت میشه )
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
ممنون سحر عزیزم
اره واقعا انگار مشاورها براشون عادی شده طلاق
مشاور منم میگفت چیشو دوست داری؟ مردی که بهت گفته حسی ندارم بهت چیشو دوست داری؟
شوهر من 3 یا 4 بار تو دعوا اینو گفت البته بار اخر تو دعوا نبود و میخواست مثلا منطقی صحبت کنه
با خوندن داستان های بچه ها دیدم بودن کسانی که خیلی بیشتر از شوهر من به زناشون بیوفایی وبیمهری داشتن و حالا الهی شکر زندگیشون خوب شده
عزیزم امیدوارم شما هم نه فقط ظاهری بلکه باطنا قوی و غیر وابسته باشی
واقعا خیلی سخته .....ما زنا در ایران واقعا به خاطر نوع تربیت خانواده ها همه اینجوری میشیم اونایی هم که کارشون به جایی مثل من نرسیده (خداروشکر) اما مطمئنم80% شون به شوهراشون وابسته هستن
راستش دیگه نمیدونم از این نامحسووس تر چطوری محبت کنم
ابراز علاقه اصلا نمیکنم در صورتی که قبلا خیلی میگفتم دوست دارم
اصلا تو بغلش نمیرم و نمیبوسمش در صورتی که قبلا روزی 100بار ماچش میکردم
کلی زنگ میزدم سر کاراما حالا اصلا مگه بخوام چیزی بخره
کلی گیر میدادم الان زوده بخوابی حالا اصلا چیزی نمیگم فقط میگم شبت بخیر ولی با خوبی ومهربونی میگم
قبلا هی گیر میدادم چرا بوسم نکردی چرا بغلم نکردی حالا هیچی نمیگم
قبلا خیلی گیر میدادم که نمازت قضا شد برو بخون که خیلی بدش میومد بگم حالا هیچی نمیگم به قول معروف مارو تو قبر هم که نمیذارن
غذا که واسه ناهارش میذاشتم چون یادش میرفت ببره قبلا براش یادداشت میذاشتم :عزیزم صبح بخیر غذاتو از یخچال بردار دوست دارم ......اما حالا مینویسم: سلام صبح بخیر یادت نره غذارو از یخچال برداری امیدوارم روز خوبی داشته باشی
دوستان عزیزم
من یه مشکل بزرگی که در خودم میبینم افکار منفیه که دارم
در این مورد که مثبت فکر کنم و قانون جذب هم مطالعه داشتم اما فکرهای منفی ازم دور نمیشه وشاید از صبح تاشب مدام بگم زندگیم خوب میشه اما ته ته فکرم همش به جدایی فکر میکنم که بعد از طلاق چیکار کنم کجا برم چه برخوردی با فامیل بکنم
همش فکر میکنم شوهرم الکی خوب شده یا فکر میکنم از مکه که برگردیم یه اتفاقی میفته که تهش دوباره شوهرم بگه ما بدرد هم نمیخوریم
یا با وجود اینکه میبینم پبشرفت کردم واخلاقم بهتره وصبور شدم باز میترسم یهو یه جایی بشم همون ادم قبلی و شروع کنم به داد زدن و گیر دادن
این افکار خیلی اذیتم میکنه
من عشق بچه هستم وشوهرم بار اخر گفت هیچوقت بچه نمیخواد یا سر همون جداشدپن که من میگفنم بگو من چیکار کنم که همونجوری بشم که تو میخوای میپرسید تو میتونی هیچوقت بچه نخوای
همش فکر میکنم اگه تا 1سال هم دعوامون نشه اخرش سر اینکه بهش بگم بیا بچه دار بشیم دعوامون میشه
کمکم کنید چیکار کنم این افکارمو
کتاب توانگری کاترین پاندر رو خوندم
اما باز ....
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
msminos عزیز سلام ،
گلم به خاطر پیشرفت هایی که داشتی تبریک می گم . خیلی خوشحال شدم.
در مورد افکار منفی همون جور که سبکتکین عزیز گفتند پس بدون ترس از جدايي يا هر شكستي شروع كن .
که شروع خوبی هم داشتی.
فکر کردن به جدایی اشکالی نداره به شرط اینکه باعث ایجاد ترس و دلهره در شما نشه.
بعد از اینکه تونستی روی خودت تا اون مرحله کار کنی که خودت را از قید و بند ها رها کنی این افکار می شه نقاط قوت شما.
عزیزم اما چیزی که الان نباید بهش فکر کنی بچه هست. بذار به شرایط stable برسی اون موقع به بچه فکر کن.
با همسرت برای یه مدت مثل یک رفیق باش.
رفیقی که ازش انتظاری نداری.
iهمین روشی که در پیش گرفتی و دوستان بهت پیشنهاد دادند را باید با صبر به پیش ببری . منتظر نتیجه نباش . ترس هات را بریز دور. هر اتفاقی که بیفته تو سر بلند هستی. چون تونستی خودت را از وابستگی ها نجات بدی.
تو منشا عشق و محبتی پس اون را ارائه بده اول به خودت بعد به همسرت.
خودت را دوست داشته باش.
خودت را به تنهایی تصور کن که چقدر ارزشمندی.
نوشته بودی :
شاید از صبح تاشب مدام بگم زندگیم خوب میشه
اتفاقا نباید این را بگی از صبح تا شب باید این را به خودت بگی که من دارم روی خودم کار می کنم تا از وابستگی ها آزاد بشم . سراسر انرژی مثبت هستم و به دیگران ه(از جمله همسرت) انرزی می دی.
و زندگی خوب برای من اون زندگی هست که عزت نفس داشته باشم . عزیز باشم .
به نظر تو چه کسی عزیزه ؟
اما ته ته فکرم همش به جدایی فکر میکنم که بعد از طلاق چیکار کنم کجا برم چه برخوردی با فامیل بکنم
به این چیز ها فکر نکن چون اگه بتونی روی خودت کار کنی و اون عزت نفس واقعی را به دست بیاری این سوال ها به خودی خود جواب داده می شن.
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
بی نهایت عزیز ممنون از راهنماییها وتشویقت
امیدوارم بتونم رو خودم بیشتر کار کنم تا مستقل وقوی باشم
همه خیلی خوب راهنماییم کردن اما اگه بخوام بگم با خوندن این 5 صفحه قوی شدم وبدون ترس خوب میدونی که دروغه
این ترس از تنهایی و حرف مردم و نداشتن محبت شوهرم از وجودم بیرون نمیره اگه این 3 ترس بیرون بره ازم عالی میشه
امشب مهمون دعوت کردم دوستای دوره دانشگاهمون هستن که شوهرم عاشقشونه
میخوام فضای خونه شاد بشه چون دور هم خیلی میخندیم
میخوام بشینم تمام راهنماییهارو یادداشت کنم که در طول روز بخونمشون تا ملکه ذهنم بشه
باز هم ممنونم:46:
دلم میخواد باهاتون دوست بشم اخه خیلی تنهام
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام،
دو سوال از شما دارم:
- شما چي مي خواهيد؟
- همسرتون چي مي خواهند؟
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام اقایsci
خیلی متشکرم بخاطر توجهتون واقعا ممنون
پرسیدیم من چی میخوام؟
من فهمیدم که چه اشتباهایی کردم ( تند تند قهر میکردم...زیاد گله از خانواده شوهرم به شوهرم میکردم...خیلی کینه ای بودم...خیلی بهش میگفتم چرا خانوادت کارایی که تو بله برون گفتن انجام ندادن...گیر میدادم نمازتو بخون قضا نشه ودادوبیداد هم داشتم)
الان فهمیدم اشتباهاتم کجا بوده اما متاسفانه دیر فهمیدم
شوهرم خیلی بهم ابراز علاقه میکرد وخیلی نازمو میکشید قدر دوست داشتنشو ندونستم وفکر نمیکردم یه روزی به اینجا برسم ....فکر میکردم عشق همیشه همینجوری میمونه نمیدونستم مثل یه گیاه احتیاج به مراقبت داره
البته خیلی براب زندگیمون زحمت کشیدم خیلی صرفه جویی کردم وهر چی ذلم خواست نخریدم وخیلی رعایت مالی کردم حالا فقط میخوام زندگیم خوب بشه وشوهرم مثل قبل عاشقم بشه
فهمیدم که باید یه سری چیزارو بپذیرم ( نماز نخوندنش به من ربطی نداره بچه که نیس....خانواده اش چه خوبو چه بد بهرحال خانوادش هستن ومن باید بپدیرمشون با هر خوبی وبدی....داد نزنم....قهر نکنم بچه بازی درنیارم)
اما شوهرم چی میخواد؟
اون ادمیه که حاضر نیس برای مشکلی که براش پیش بیاد تلاش کنه کلا همیشه عادتشه که صورت مساله رو پاک کنه واسه همین میخواد منو پاک کنه تا مشکلاتش حل بشه وبتونه فراموششون کنه
ایشون 2 جور حرف میزنه
یه بار میگه تو از سر من زیادی من نتونستم خوشبختت کنم شاید اگه جدا بشیم اینده بهتری داشته باشی تو اینده ای با من نداری که کم هی گفتم این حرفو نزن من دوست دارم ما خوشبختیم وووو....
یه بار میگه ما با هم تفاهم نداریم به این خاطر نمیخوام زندگی کنم میگه من بخاطر بدشست اوردن تو یه ماسک رو صورتم گذاشتم تا اونی باشم که تو میخوای حالا دیگه نمیتونم ادامه بدم بهش میگم خوب این ماسکتو بردار همونجوری زندگی کن که میخوای باز میپیچونه
با دوستش خیلی صمیمی هستسم اخه همه همکلاسی هستیم اون میگفت که شوهرم گفته دلم میخواد زنم همونجوری باشه که من میخوام نه اینکه به خاطر من نظراتشو عوض کنه
یعنی مثلا من دوست ندارم تو مهمونی که مشروب باشه بیام که تاحالا هم نمیرفتم اما حاضرشدم با وجودی که بدم میاد شرکت کنم تا شوهرم بتونه دوستاشو ببینه
اما شوهرم میگه خودم باید دوس داشته باشم بیام نه بخاطر اون
اخه این چه حرفیه؟
ایشون اگه مکلی پیش بیاد ودعوایی داشته باشیم فکر میکنه دیگه راه برگشتی نیست و احساس مسکنم کینه ای هست
الان زندگیمون ارومه و روز بروز بهتر میشه اما همونجوری سرد وساکته وزود میخوابه
تو هفته پیش احساس کردم داره سعی میکنه صدای منو در بیاره که خداروشکر من خیلی صبور بودم اخه هر وقت تو خودش بود هی من گیر میدادم که چته وچرا محبت نداری و....
خیلی اصرار داره سر کار برم از طرفی فکر میکنم واسه این اصرار داره که سرگرم بشم از طرفی احساس میکنم داره واسه جدایی امادم میکنه
مشاور گفت بهم ایشون خواهان هیچ تغییری نیس که من بگم این کارارو بکنی زندگیت خوب میشه
فقط میخوام کمکم کنید کاری کنم که دوباره علاقه اش برگرده
میدونم که باید صبور باشم ووو...
میخوام بدونم ایا مردایی که اینجوری میشن دوباره حسشون درست میشه؟
من تمام تلاشمو میکنم که اونجوری باشم که میخواد تا درست بشه حسش البته اصلا نمیگه و تاحالا نگفته دوس داره چهطوری باشم اما همیشه میگفت فقط از زندگی عشق وارامش میخوام که دارم تمام سعیمو میکنم
-
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
خانم،
از پاسخ شما ممنونم
بر خلاف آنچه فکر می کنید من اعتقادی به صبر، صرفا به عنوان تنها راهکار ندارم و فکر می کنم که صبر زمانی معنی خاصی داره، که ما هدفی داشته باشیم، تلاشی کنیم و صبر کنیم تا نتایج اون بر ما آشکار بشه! کاری که در اکثر مواقع نمی کنیم... یعنی یا صرفا، فقط صبر می کنیم بدون هیچ عملی! و یا عملی انجام می دهیم و صبر نمی کنیم و اگر نتایج خیلی سریع آشکار نشوند، ناکام می شویم! خب هر دو اینها اشتباهاتی هستند که ما رو دچار ناکامی و درماندگی می کنند.
سوالی پرسیدید که آیا مردانی که اینجوری می شوند و به عبارت بهتر، به تعبیر شما، احساسات عاشقانه و رمانتیک خودشون رو از دست می دهند، آیا دوباره حسشون بر می گرده؟
باید در جواب چند نکته رو اشاره کنم ( به دقت توجه کنید که زود به هدف برسیم)
1. همانطور که اشاره کردید، احساسات عاشقانه ایشون که طی مصاحبتهای پیش از ازدواج شکل گرفته بود، طی یک شب از بین نرفته بلکه طی مرور زمان، با عدم برخورداری از مهارتهای لازم جهت محافظت از عشق شکل گرفته و پرورش اون، کمرنگ شده.. پس شکل گیری مجدد اون نیاز به زمان و تلاش سخت تر و حساب شده تری داره!
2. توجهات عاشقانه که شما در پی اون هستید و توسط همسرتون از شما دریغ شده، ناشی از عدم دوست داشتن شما نیست و به نظرم بیشتر شبیه یک لجبازی عاطفی است تا یک نفرت عمیق! همسر شما به دلیل ناراحتی های گذشته، جنگ قدرتی در زندگی شما به راه انداخته و سعی می کنه با بی توجهی به شما، پیروز این جنگ باشه، توجه کنید که این رفتار ایشون رو تایید نمی کنم و فکر می کنم که با کمی تلاش واقعی و برنامه ریزی شما این مشکل برطرف می شه!
اما بذارید ببینیم چطور این مشکل بوجود اومده تا بتوانیم برطرفش کنیم:
مشکل زندگی شما به دو دلیل عمده بوجود اومده:
الف - چرخه منفی : این چرخه منفی رو می تونید دقیقا در رفتارهای خودتون و شوهرتون ببینید! این چرخه زمانی بوجود می آید که می گویید :
"اون ادمیه که حاضر نیس برای مشکلی که براش پیش بیاد تلاش کنه کلا همیشه عادتشه که صورت مساله رو پاک کنه واسه همین میخواد منو پاک کنه تا مشکلاتش حل بشه وبتونه فراموششون کنه"
یعنی اجتناب می کنه ! اجنتاب یعنی اینکه فرد، برای به حداقل رسوندن مشکل، و امتناع از مقابله با مشکلات به صورت مستقیم، تمایل نشون می ده و به قول شما صورت مسئله رو پاک می کنه! شما هم گاهی این کار رو می کنید! این اجتناب با تسلط همراهه.. تسلط به معنی دیکتاتوری یکی از همسران نیست! بلکه به معنی میزان کنترل گری یکی از همسرانه! وقتی همسری (مثلا شما) از تصمیم گیریها، از خرید کردنها، از گفتن آنچه دوست دارد، آنچه می خواهد، اجتناب می کند ، طرف مقابل مسلط تر می شود... هر این تسلط بیشتر شود، میزان اجتناب از طرف مقابل هم بیشتر می شود و این ترکیب به چرخه منفی ختم می شود! هر دو شما دو عزیز بزرگوار، هم مسلط هستید و هم اجتناب کننده! برای همین هست که شما احساس می کنید که بعد از این سالها دقیقا نمی دانید شوهرتون چه چیزی مشخصی از زندگی می خواهد!!! چون او هم در خیلی موارد کناره گیری کرده و چیزی نگفته است!
چرخه منفی رو باید از بین ببرید!
ب. عدم بکارگیری مهارت رفتار جرات مندانه:
وقتی هر دو شما منفعل باشید، رابطه شما بی نشاط خواهد بود! و هنگامی که یکی منفعل و دیگری پرخاشگر است، رابطه شما سلطه گرانه بوده و اگر هر دو شما پرخاشگر باشید، بی شک رابطه ای خصمانه خواهید داشت!
تنها زمانی صمیمیت در زندگی شما رو به افزایش خواهد بود و عشق حفظ خواهد شد که مهارت رفتار جرات مندانه رو بکار بگیرید! یعنی ضمن احترام به حقوق فردی طرف مقابل، نظرات خودتون رو صراحتا (نه گستاخانه) بیان کنید.
تنها زمانی چرخه منفی متوقف خواهد شد که یکی از طرفین ماجرا، جرات مند باشند! در این شرایط چرخه متوقف می شود! شما باید مهارت رفتار جرات مندانه رو یاد بگیرید و به همسرتون هم آموزش بدید!
ج. عدم توجه به حقوق فردی طرف مقابل در مورد هر دو شما
د. بی اعتبار کردنهای پشت سر هم!!! بذارید یک تعریف از اعتبارسازی به شما بدهم، وقتی ما به عواطف، تجربیات و احساسات طرف مقابل و حتی برداشتهای او، ( چه درست چه غلط) احترام می گذاریم، اعتبار سازی کرده ایم! وقتی اعتبار سازی می کنیم صمیمت رشد می کنه و نهال عشق حفظ می شه... ببینید در اعتبار سازی شما احترام می گذارید، الزاما کاری رو تایید نمی کنید!!
توجه داشته باشید و بپذیرید که عشق اولیه، مانند نهالی است که باید به آن رسیدگی کرد، احساسی آتشین بر پایه احساسات صرف می باشد که در بسیاری موارد، واقعا مفهوم عشق رو همراه نداره و می شه گفت همون احساسات آتشینه که روزی سرد می شه و به خاکستر می شینه! اما این ناامید کننده نیست! می تونه همون احساسات آتشین، هدایت بشه، پرورش پیدا کنه و نهال عشق شما تبدیل به درخت بشه.. پس بطور مستقیم به شما پیشنهاد می کنم دنبال نوستالژی عاشقانه روزهای نخستین آشنایی نباشید، بلکه با آبیاری آن احساسات خوب، نهال رو به درخت تبدیل کنید!
بسیاری از زوجها، بخصوص خانمها، در این تله عاطفی گرفتار می شوند که دوست دارند به همسرشون همون احساسات اولیه رو داشته باشند و همون احساسات رو از ایشون بگیرند! این شدنی نیست! شما باید دنبال احساسات صمیمی تر، گسترده تر، و قویتری باشید که بدون شک با تلاش و برنامه ریزی بدست می آد و به هیچ وجه ذاتی و تصادفی نیست!
یکی دیگه از مسائلی که در زندگی شما ملموس و قابل درکه، اینه که شما دو نفر شناختی از عواطف خودتون و همسرتون ندارید! یعنی دقیقا عواطف خودتون رو شناسایی نکرده اید و همینطور عواطف همسرتون رو هم دقتی نداشته اید و اونها رو شناسایی نکرده اید! همین موضوع موجب می شه وقتی می پرسم همسرتون چی می خواد نتونید دقیقا بگید...
اینکه همسر شما دچار این سردرگمی عاطفی شده، به زودی بر طرف می شه/ همسر شما کینه ای نیست/
خب چند نکته رو بنویسید:
1. شما هنور نگفتید چه می خواهید؟ ( شما نوشتید که چه چیزهایی رو فهمیدید که نباید انجام بدید) فکر کنید که دقیقا چی می خواهید؟
2. خصوصیات مثبتی از همسرتون رو بنویسید
3. فکر می کنید چرا ایشون باید عاشق شما باشه؟
4. سعی کنید قبل از اینکه بگید "همه تلاشم رو می کنم" خوب فکر کنید! در مفهوم واژه "تلاش" بازنگری کنید
5. پذیرش رو معنی کنید! وقتی می گید می پذیرم، یعنی چی؟
6. بنویسید شوهرتون چی می خواد؟ دقیقا از شما چه انتظاری داره؟
در مجموع، زندگی آزاردهنده ای ندارید، به زودی با کسب مهارتها، انجام مهارتها بطور صحیح، و صبر برای دیدن نتایج، زندگی سعادتمندی رو تجربه خواهید کرد.