آيا همسرم به من خيانت كرده 2

با سلام مجدد
حتما منو يادتون مياد صبا هستم چند وقت پيش يه موضوع گذاشته بودم تا حدودي راهنمايي شدم و خيالم يه جورايي راحت شد ولي 1 سوال من نيمه كاره موند
بيشتر دوستان نظرشون اين بود كه من بايد بيشتر نگران رفتار خودم باشم .يه جورايي تغييرش بدم و به همسرم محبت زياد تري بكنم.
راستش من زياد اهل زبون ريختن نيستم . شايد يكي از دلايل ايجاد اين مشكل همين بوده . ميخواستم بدونم اينكه واسه هر كاري كه ميخوام واسه شوهرم انجام بدم ( از جزئي تا كلي ) اگه از جملات محبت آميز بيشتر استفاده كنم ( مثلا 1 ليوان آب كه واسش ميارم كلي بفرمائيد و نوش جان و عزيزم جونم بگم يا اينكه وقتي كاري ازم ميخواد كلي چشم چشم بگم و قربون صدقش برم ) چقدر ميتونه تاثير داشته باشه؟ ( چون من تقريبا هيچ وقت از اين جملات استفاده نميكردم )

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sabba

راستش من زياد اهل زبون ريختن نيستم . شايد يكي از دلايل ايجاد اين مشكل همين بوده . ميخواستم بدونم اينكه واسه هر كاري كه ميخوام واسه شوهرم انجام بدم ( از جزئي تا كلي ) اگه از جملات محبت آميز بيشتر استفاده كنم ( مثلا 1 ليوان آب كه واسش ميارم كلي بفرمائيد و نوش جان و عزيزم جونم بگم يا اينكه وقتي كاري ازم ميخواد كلي چشم چشم بگم و قربون صدقش برم ) چقدر ميتونه تاثير داشته باشه؟ ( چون من تقريبا هيچ وقت از اين جملات استفاده نميكردم )

---

عزیزم من هر چی توی تالار می گردم جایی پیدا نکرم که گفته اگه می خوای به همسرت محبت کنی این جوری که شما گفتید باید رفتار کنیم.

استفاده از مهارت های ارتباطی ، احترام به همدیگر و اعتماد به یکدیگر و چاشنیش اونم بعضی وقت ها بعضی جاها (برای جلوگیری از یکنواختی) زبون ریزی باعث به وجود اومدن محبت می شه.

محبت کردن این نیست که همیشه چشم بگی و یا همیشه قربون صدقه طرف بری.

پس ميشه لطفا بگيد محبت چيه؟؟؟؟ خواهش ميكنم من گيج شدم

مطالعه این لینک خالی از لطف نیست:
http://www.hamdardi.net/thread-20973...html#pid192827

سلام بر صبا خانوم


نكته اول اينكه : اگر عنوان تايپيكتون رو تغيير ميداديد بهتر بود ، چون اين مطلبتون فقط به نوع محبت كردن ربط داره نه به خيانت ، اگر يه عنوان ديگه بگيد تا مديران عزيز اقدام به عوض كردن آن كنن خيلي بهتر ميشه ...

دوما اينكه : محبت كردن فقط به اينكه زبانا و لفظا من به همسرم بگم دوستت دارم و ..... نيست ، بلكه اين يكي از مصاديق كوچك آن است ...
من در اينجا به چندتا خيلي كوتاه اشاره ميكنم كه اميد است مقبول افتد :

1 . اول اينكه قبل از اينكه بخواي محبت كني و در دل شوهرت مقبول افتي ، استعداد محبوب شدن را در خود بيافزائي ، اين نكته بسيار مهم است ، خيلي وقتا شده فردي چون استعداد محبوب شدن رو در خود ندارد ، لذا هر محبتي ميكند در دل شوهر جا پيدا نمي كند ، با خود بگو من از ديد شوهرم چگونه بايد باشم تا در دلش جا كنم ؟ آيا آنها را در خود دارم يا نه ؟

2 : كار ويژه و خاصي براي او كردن ، مثلا : شوهرت از غذائي خاص خوش مياد ، بعضي وقتا اونو درست كن و حسابي بهش برس و به او هم بگو به خاطر تو ...
3 : سعي كن در رابطه با شغلش نكاتي رو بدوني ، به هر صورت بخش اعظم زندگي يك مرد ، حرفه و شغلش ميشه ، و براي زن امتياز بزرگي است كه به كاري كه اكثر ساعات بيداري همسرش را اشغال كرده ، علم و آشنائي داشته باشه ، و اين امر باعث صميميت بيشتر همراه با تفاهم ميشه ...
4 : به مشكلات كاري شوهر توجه خاصي نشان بده ... اين خيلي مهم است ( چون وقتي كسي در شرائط ويژه هست ، توجه ويژه هم نياز داره )
5 . كارهاي خانه را طوري تنظيم كنيد كه فرصت كمك نمودن و رسيدگي به شوهر را بيشتر داشته باشيد ...

6 : دو تا نكته ميگم كه واقعا معجزه مي كنه ( من همين نكته رو به خانمي كه در آستانه طلاق بود گفتم و عجيب تاثير گذاشت ) اول : به بدرقه شوهر رفتن و دوم به استقبال او رفتن ، البته لازمه اينكار اينه كه غرور و تكبر را كنار بگذارد و نگوئيد لوس مي شود ... ( البته بدرقه به شيوه اي كه در چهره نشان بدي از رفتن تو ناراحتم و استقبالي كه در چهره ات شادماني از ديدن او موج زند ) لذا هر كار مهمي هم كه داري در اين دو زمان كنار بگذار اگر مي خواهي لذت زنگي را بچشي .

چون اگر زندگي تو شيرين شود ، اول لذتش بر كام تو خواهد نشست و اگر تلخ گردد دودش اول در چشم خود انسان فرو خواهد رفت ...

7 . همسرتان را كاملا مطمئن كن ( نه با حرف بلكه با عمل ) كه كاملا وضع او را درك ميكني ، و او اطمينان پيدا كند كه مي تواند روي همياري شما حساب كند ،

همين طور كه بي نهايت عزيز اشاره كردند مطالعه در مهارتهاي ارتباطي ، ( حتي در كلاس آموزش مهارتهاي زندگي اگر بتوانيد شركت كنيد عاليست ) همچنين مطالعه تفاوتهاي روحي و جسمي و توقعات و احساسات و ... مردان با زنان و ... ميتواند ثمر بخش باشد ...
و ... چند مورد ديگر كه به همين خلاصه اكتفا ميكنم ... البته اين نكته را هم بگم گاهي ما محبت ميكنيم اما با بعضي رفتارها آن را خراب ميكنيم ...
بايد آسيب ها را هم شناسائي كنيد تا اين زحمت هاي شما هدر نرود ،

اگر سوالي ديگر بود در خدمتيم ...

موفق باشيد :72:

خيلي ممنونم
همسرم خيلي ازم ايراد ميگيره و بهم ميگه تو در حد من نيستي يه كاري بكن كه من ببينمت ( خيلي دلمو ميشكنه)
اما من واقعا دوست دارم يه كاري واسش بكنم كه ديده بشم
البته تو اين هفته 2 تا برنامه انتخاب كردم كه انجامش بدم :

1- چند تا غذاي جديد از اينترنت گرفتم فقط مخصوص اون درست كنم خدا كنه خوشش بياد

2- يه آلبوم عكس با دوستاي دوران مجرديش داره كه خيلي دوستش داره رفتم اونارو ريختم روي سي دي و خودم به سليقه خودم ميكسش كردم به نظر شما جواب ميده؟؟؟؟؟؟:302:

ببينيد خواهرم

ما در هر كاري ، قبل از انجامش نياز به شناخت داريم ، خدا رو هم اگه بدون شناخت عبادت كني ارزش نداره ،

شما قبل از هر كاري بايد سعي كنيد نسبت به روحيات همسرتون شناخت پيدا كنيد ، احساساتش رو بشناسيد ، گاهي يه كار بسيار كوچك ، چون از روي شناخت بوده تحولي عظيم رو در پي داره و گاهي دهها كار ممكنه اثر فوق العاده اي نداشته باشه ...

من فقط مثال ميزنم : ممكنه من خودم مثلا البوم دوران مجرديم رو بسيار دوست داشته باشم ، اما اگر خانومم به اون نگاه كنه چون دوستاي مجردم عكسشون تو اون هست موجب ناراحتي من بشه ، البته من فقط مثال زدما ، اين ممكنه روحيه من باشه ، اما ممكنه شوهر شما از اين كار شما لذت ببره كه كار ويژه و خاصي براش انجام دادي و حتي ممكنه اونم ناراحت بشه ، و لذا شما در انجام اين كار بايد شناخت داشته باشيد از روحيات اون ...

در مورد غذا هم همينطور .....

اما اون نكاتي كه اشاره كردم خيلي اثر داره ... استقبال و بدرقه ... وقت گذاشتن براي او ... وقتي از سر كار مياد كارهاتون رو تعطيل كنيد و چند دقيقه اي كنار او بنشينيد و باهاشون حرف بزنيد ( البته تو اون چند لحظه از خستگي و ... نگيد ) غذا رو تا ميتونيد و تا حد امكان بدون او نخوريد ... و ...

بذار با چند تا روايت نوراني و دسته اول بهتون كمكي كرده باشم ... كه اگه بخواي لذت ببري از اينكه كنار شوهرت هستي :

امام صادق (ع) مي فرمايد : زن در زندگي با شوهرش ( اگر بخواهد در دل او جا كند و مرد خود را همراه خود سازد ) بي نياز از سه چيز نيست :
اول اينكه : نگهداشتن خود از هر گونه آلودگي و ناپاكي ( و اثبات آن در برابر شوهر ) تا بدين وسيله دل شوهر به او اطمينان پيدا كند و در حالات خوشايند و ناخوشايند و خوب و بد اطمينان شوهر محفوظ بماند ...
دوم اينكه : نگهداري شايسته از شوهر و مراقبت از او ، تا عواطف او را نسبت به خودش جلب كند و هنگا لغزش زن ، آن عواطف او را كمك كند ( منظور مراقبت آبروي او در فاميل و اقوام ، وخصوصا در پشت سر او )
و سوم اينكه : اظهار عشق و محبت به شوهر و خويش را آراستن و به هيبتي زيبا در آمدن تا در چشم شوهر زيبا جلوه كند و محبتش افزون گردد
( ميزان الحكمه ج 4 ص 284 )

روايت نوراني دوم : ((( در بحار الانوار ج 100 ص 239 آمده : مردي نزد رسول الله آمد و شروع كرد از اخلاق همسر خود ستايش كردن ، و گفت : من زني دارم كه هرگاه وارد خانه مي شوم ، از من استقبال مي كند و به پيشوازم مي آيد . هرگاه از خانه بيرون ميروم ، مرا بدرقه و مشايعت مي كند ، و هرگاه مرا اندوهناك مي بيند از علت و غم و اندهم مي پرسد ،

پيامبر اكرم (ص) به او فرمودند : اين زن را به بهشت الهي بشارت ده ، و به او بگو تويكي از كارگزاران ( وزيران ) خدا روي زمين هستي و به او بگو براي هر روز تو اجر و پاداش هفتاد شهيد در راه خدا است ))))

روايت عاشقانه و نوارني سوم : در مورد نوع معاشقه و محبت كردن بين زن و شوهر : پيامبر (ص) مي فرمايد : اگر مردي يك لقمه غذا در دهان همسر خود بگذارد خدا به او اجر ميدهد ))) مهجة البيضاء ج 3 ص 70
و همچنين مي فرمايد : ((( هيچ زني نيست كه ليوان آبي دست شوهرش دهد مگر اينكه خداوند عبادت يكسال را به او ميدهد ))) وسائل الشيعه ج 4 ص 123

و از اين دسته روايات كه خيلي كم بيان شده براي تشنگان حقيقت ، بسيار داريم كه در اين پست نمي گنجد ...

انشاالله با عمل به اين نكات زيبا ، زندگيتان نوراني و پر از عطر دوستي گردد ...:72:

ممنون از راهنمائیتون

قبلا گفته بودم که شوهرم با یه نفر رابطه داشته البته در حد تلفن اونم خط اصلیش نبوده فقط ایرانسل مطمئنم که با خط دائم یا از سر کارش بهش زنگ نمیزد

الان رابطه شوهرم باهام خوبه ، یه مدت وقتی میرفت سر کار بهم زنگ نمیزد ولی الان هر روز زنگ میزنه و تو خونه هم خوبه اگر هم بحثی پیش بیاد نازمم میکشه و معذرت میخواد

ولی من هنوز دو دلم همش میترسم بازم اون کارو تکرار کنه


این چند روز دوباره سر همین موضوع باهاش دعوام شد ( بی دلیل فقط فکرم میره سمتش) شوهرم بهم زنگ زده بود و داشت باهام سلام و احوالپرسی میکرد اما من به جای اینکه تحویلش بگیرم با اکراه جوابش رو دادم و کلی تیکه بهش انداختم . چند بار که زنگ زد همین کارو کردم و هی بهانه جویی که چرا این کارو کردی چرا این کارو نکردی ، چرا اس ام اس ندادی ؟ و ...
اونم هیچی نمیگفت و سعی میکرد توضیح بده و منو آروم کنه ، اما دیروز دیگه تحملش تموم شد و با هم دعوامون شد .
من بعدش خیلی پشیمون شدم ، نمیدونم چکار کنم ؟

من یه خورده شکاکم یعنی یه اتفاق ساده که میفته به هزارتا چیز ربطش میدم و معمولا زود نگران میشم

از کجا بفهمم دیگه با اون کاری نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میخوام این فکرو خیالا رو بریزم دور اما نمیدونم چطوری

صبا خانم
با اين كارها دستي دستي شوهرت را به همون سمتي كه ازش مي‌ترسي سوق مي‌دي.
دختر خوب اون كه اين قدر عوض شده بود و تغيير رويه داده بود پس چرا اين‌همه پاپي‌اش مي‌شي.

هر وقت اين فكرها به مغزت هجوم اورود چند لحظه تامل كن مثلاً تو ذهنت تا 10 بشمار بعد هم مثل يك خانم خوب با شوهرت صحبت كن. جواب احوالپرسي‌اش را به خوشرويي بده.... وظايف زندگيتو با چاشني محبت و احترام انجام بده.
كم كم اين فكر از ذهنت بيرون مي‌ره
در ضمن اينقدر به شوهرت زوم نكن، يه مقدار در جهت افزايش بار علمي و اطلاعاتي خودت كار كن. كاري كن شوهرت براي صحبت و نظرخواهي از تو پيشقدم بشه و تو را صاحب عقيده بدونه. (تا به اصطلاح خودش ديده بشي و در حدش بشي)
در هر زمينه سعي كن يه اطلاعات مختصر و مفيدي داشته باشي و در يك زمينه كه مورد علاقه‌ات هم هست مطالعات وسيعتر داشته باش كه بتوني بگي توي اين مورد من مي‌تونم حرفي براي گفتن داشته باشم
موفق باشي

ممنون از راهنمایتون

من نمیدونم شما خانم هستی یا آقا اما یه سوال داشتم ( ممنون میشم دوستای دیگه هم نظر بدن)

به نظر شما امکان داره یه مرد بازنش خوب باشه ، نگران غذا خوردن و سرما و گرمای همسرش باشه ، هر روز از سر کار بهش زنگ بزنه ، باهاش شوخی کنه ( البته این وسط بحث و دعوا هم هستا ) ولی با یه زن دیگه هم رابطه داشته باشه؟

صبای عزیز تو نباید با این چیزا فکرتو بهم بزنی.این سوالا واسه چیه؟
باور کن اگه بگردی تو تالار می فهمی این منفی بافی چقدر تاثیر بد رو زندگی داره بهت توصیه می کنم تاپیک زیر رو برای بهبود روابط بخونی
http://www.hamdardi.net/thread-19348.html

ممنون

راستش من از اون افرادیم که همیشه یه موضوع واسه غصه خوردن و نگران بودن تو آستینش داره و همیشه قسمت منفی رو میبینه اما این موضوع داره دیوونم میکنه ، آخه من از اول با شوهرم مشکل داشتیم سر خونوادش چون بابا نداشت یه جورایی نمیخواست خونوادش فکر کنن که ازشون جدا شده آرزوی اینکه 1 بار پیش خونوادش زندگیه دو نفرمون رو به رسمیت بشناسه به دلم موند. منم سر این موضوع خیلی بهش گیر میدادم و خلاصه همیشه جنگ و دعوا تا اینکه کم کم از من بدش اومد حتی اصرار داشت جدا شیم . یه مدتیه چیزی راجب جدایی نمیگه و همونطور که گفتم باهام خوبه . یه بار تو دعواهامون بهم گفت من جای دیگه زندگیمو میسازم مطمئن باش.

آخرین بار که راجب اون موضوع باهاش حرف زدم کلی قسم و آیه خورد که چیز خاصی نبوده و من دارم بزرگش میکنم
یه قسم هست که میدونم الکی به زبون نمیاره .

یکی کمکم کنه:302:

صبا جان خودت هم اعتراف کردی مقصری.عزیزم منم دست کمی از تو نداشتم وهنوز هم کاملا رفتارم اصلاح نشده.
تو باید افسار ذهنتو به دستت بگیری.نباید بذاری هر جور که می خواد فکر کنه.رو خودت کار کن.دست از منفی بافی بردار.تاپیک های زیر را هم بخوان
http://www.hamdardi.net/thread-11533-post-106877.html#pid106877
http://www.hamdardi.net/thread-10667-post-100387.html

sabba جان

نیاز هست نزد روانشناس بالینی بروی و روی منفی بینی و سوء ظن در درونت بطور بالینی بررسی انجام داده پیگیرش باشی . اگر نه در ادامه اختلالات و مسائل زیادی در زندگی و روح و روان شما پدید می آورد . از همین ابتدا در پی درمان باش . ممکنه روانشناس بالینی تشخیص دهد که نیاز به روانپزشک و دارو درمانی داری . پس به خودت و به زندگیت با مراجعه به روانشناس کمک کن عزیزم .

خیلی خوبه که اینجا مطرح کرده ای ، نشونه میلت به حل مشکل هست . اما خانمی ف اینجا کفابت نمی کنه حتماً باید نزد روانشناس بری .



.

دوستان عزیز من که بیخودی بهش شک نکردم این یه موضوع اثبات شدست ، الان مشکل من شکاک بودن من نیست مشکلم اینه که تکلیفم معلوم نیست ، از یه طرف تماسهاش با اون دختره بهم ثابت شده از طرف دیگه رفتارش باهام خوبه ، مشکل من اینه نمیدونم چیکار کنم :302: