نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
سلام دوستاي مهربون:72:
راستش قبلا هم گفتم من الان تو دوران شناخت به سر ميبرم. نامزدم رو دوست دارم ولي مشكلي كه وجود داره اينه كه احساس ميكنم يه چيزي كمه !!!
ببينيد نميدونم چه طوري بگم، نامزد من يه آدم خيلي خيلي محتاطه، حرفي نميزنه و كاري نميكنه كه بعدا به ضررش تموم شه يا من بتونم بعدا حرفي بزنم... هر تصميمي كه قراره براي رابطمون گرفته بشه رو به عهده من ميذاره تا بعدا اگه مشكلي پيش اومد من نتونم بهش بگم كه اين تصميم تو بود و چرا اينكارو كردي و چرا اونكارو كردي؟
هر پيشنهادي كه بهش ميدم نظرشو گاهي مستقيم و گاهي غير مستقيم بهم ميگه ولي در آخر ميگه من نميدونم تصميم با خودته تو هر تصميمي بگيري من عمل ميكنم!!!!
برفرض اگه بهش ميگم بيا از هم جدا شيم ازم دليلشو ميپرسه كه چرا اينو ميخواي و ميگه كه خودش دلش نميخواد جدا شه و از اين جور حرفا، ولي آخر سرش ميگه تصميم با خودته هر تصميمي كه تو بگيري من بهش عمل ميكنم!!!
آخه من نميدونم اين شد جواب؟؟؟؟
واقعا من فكر ميكنم كه جزعي از وجودش نيستم!
آدم مهربونيه ولي سرده! ميگه نميخوام رابطه احساسي بشه، ميخوام تصميمم برگرفته از منطقم باشه و نه احساسم !!! ميگه نميخوام احساسي بشه كه آخرش اگه يه زماني به توافق نرسيديم ضربه بخوريم...
البته من ميدونم اين حرفا بخاطر اين نيست كه اون منو نميخواد يا چيز ديگه!! به خاطر اينه كه اولا كلا خيلي آدم منطقي اي هستش و معمولا احساسي عمل نميكنه و دوما مشكلاتش زياده، مثلا مشكل با كارو درآمد داره و مادر و پدر من مستقيم به من گفتن كسي كه كارو درآمد خوب و مستقل نداره پس اشتباه ميكنه كه ازدواج كنه!!
ايشون خيلي آدم ايده آل گراييه و خيلي برنامه ريزي و تلاش ميكنه ولي متاسفانه اونقدر كه زحمت ميكشه نتيجه نميگيره كه براي اينكه حرفام طولاني نشه كه حوصله خوندنشو نداشته باشين ديگه مثال نميزنم كه چه مشكلاتي داشته و ....
ايشون هيچ موقع منطقو فداي احساس نميكنه و الان هم توي رابطه اي كه با من داره درسته كه مهربونه ولي من اصلا نميفهمم كه آيا من رو دوستم داره يا نه؟؟؟ دوستت دارم به سختي از دهنش در مياد يا اصلا نمياد!!!! ولي كلا آدم صادق و وفاداريه يعني بحث خيانت و .... در كا رنيست ولي من خلا حس ميكنم، نميتونم بهش تكيه كنم چون گاهي حس ميكنم و ميگم نكنه تو آينده منم كنار بزنه؟؟؟؟ اصلا منو مطمئن نميكنه از آينده .... هر موقع هم كه بهش اين حرفو ميزنم ميگه دلت ميخواد بهت قولي بدم كه نتونم از عهده اش بربيام؟؟؟؟
هيچ موقع به من قول نميده....به شدت محتاطه!!!
من موندم چيكار كنم؟؟؟
بگين آيا اين طبيعيه؟ خوب من ميدونم كه الان توي دوران شناختم و نبايد احساسي بشه كارم ولي خوب من كه نميتونم ديگه كاملا بي احساس باشم!!! احتياج دارم كه هر چند مدت يه بار چك كنم و ببينم كه طرفم دوستم داره يا نه!!! من هميشه دلم ميخواسته با عشق ازدواج كنم ولي ايشون ميگه عشق تو زندگي مياد و من عاشق همسرم ميشم همه كار براي زندگيم ميكنم ونميخوام براي كسي غير از همسرم انرژي بذارم و.....
ولي اخه مگه عشق دست خود آدمه كه آدم هروقت دلش خواست عاشق بشه هر وقت خواست فارغ بشه؟؟؟؟
من دارم به اين فكر ميكنم كه اگه عاشق هم نشيم ازدواج نميكنم چون واقعا برام يه زندگي كاملا منطقي كه همسرم عاشقم نباشه رو نميتونم تحمل كنم....
به نظرتون چيكار بايد بكنم؟؟؟؟
اينم بگم اين وضعيت تا 1 سال ديگه ادامه خواهد داشت و من تحمل ندارم كه يك سال اينجوري بگذرونم !!! نميدونم اون چطوري تحمل ميكنه؟؟؟
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
سلام حنان عزیز
مشخصه که در دوران شناخت هستی و خوب طرفتو شناختی
این خیلی خوبه که همسرت اهل منطق هست اما احساس هم جزیی از زندگیست
در هر رابطه ای این وظیفه طرف مقابل هست که احساس ناراحتی هیجان یا عشقشو بروز بده و اصلا وظیفه شما نیست که ببینی دوستت داره یا نه؟
در این مورد میتونی مستقیما باهاش وارد مذاکره بشی و حتی از شخص سوم که میتونه یه مشاور باشه کمک بگیری تا این مورد حل بشه
امیدوارم موفق بشی عزیزم
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
اینکه نمیخوان احساسی تصمیم بگیرن خوبه.
مردا حتما دوست داشنشون رو با حرف بیان نمی کنند.
اگر با خانواده اش آشنایی دارید از طریق عکس العمل هاش باید بفهمید.
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
حنان جان من چند سووال دارم:
1- اطلاعاتی راجع به خودتون وایشون بدهید؟
سن
تحصیلات
موقعیت اجتماعی هر دو
جایگاه فرهنگی و مذهبی هر دو
2- نحوه آشنایی تون چگونه بوده؟
3- ایشون آیا به صورت رسمی به خواستگاری شما آمده اند؟ اگر جواب خیر است رابطه شما الان به چه شکل است و آیا خانواده ها در جریان هستند؟
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
بهترین کار برای اینکه نه تنها از نظر تناسب میزان احساسات ، بلکه از جهات دیگر شخصیتی ، روحیه و معیارها ، تناسب بین شما و به عبارتی میزان سنخیت شما برای ازدواج به خوبی برای هر دوی شما آشکار شود ، لطفاً به یک مشاور ازدواج مراجعه کنید ، آنها معمولاً با مباحثه و پرسشها و تستهایی که از شما به عمل می آورند تشخیص می دهند که شما چقدر با هم تناسب دارید و اینرا به هر دو اعلام کرده و تصمیم را به خودتون واگذار می کنند .
موفق باشید
.
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویدا@
سلام حنان عزیز
سلام ويدار عزيز ممنون از پاسخي كه دادي
مشخصه که در دوران شناخت هستی و خوب طرفتو شناختی
این خیلی خوبه که همسرت اهل منطق هست اما احساس هم جزیی از زندگیست
عزيزم والا ايشون هنوز همسر من نيست و ما هنوز در دوران شناختيم، قرار شد اگه به توافق رسيديم ازدواج كنيم وگرنه جداشيم ؛ كلا بنظر ميرسه اين كار بهتر از شناخت بعد از ازدواجه كه منجر به طلاق ميشه، ديگه اونقدر دورو اطرافمون از اين طلاقا ميبينيم كه عاقلانه تر اين ديديم كه قبلش به نتيجه برسيم كه اگه به درد هم نميخوريم منطقي جداشيم نه بعدش با طلاق
در هر رابطه ای این وظیفه طرف مقابل هست که احساس ناراحتی هیجان یا عشقشو بروز بده و اصلا وظیفه شما نیست که ببینی دوستت داره یا نه؟
دوست عزيز درست ميگي ولي من نياز دارم كه همش چك كنم ببينم دوستم داره يا نه!! چون كلا ديگه نميتونم بدون احساس زندگي كنم واقعا نياز دارم به دائما چك كردن اين موضوع ولي نه اينكه بخوام رابطه رو احساسي كنم چون قصدم اين نيست
در این مورد میتونی مستقیما باهاش وارد مذاکره بشی و حتی از شخص سوم که میتونه یه مشاور باشه کمک بگیری تا این مورد حل بشه
والا باهاش صحبت كردم ولي خوب ميگم جوابشون اين بود كه نميخوام احساسي بشه رابطمون نميدونم شايد ايشون ميترسه اگه بهم بگه دوستت دارم بعدا اگه از هم جداشيم من بهش خرده بگيرم كه اگه تو منو دوست داشتي چرا جدا شدي و .... در كل به خاطر محتاط بودنش سعي ميكنه بروز نده و مشكل من اينه
امیدوارم موفق بشی عزیزم
ممنون دوست عزيز، شما هم موفق باشي:46:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
حنان جان من چند سووال دارم:
سلام دوست عزيز
1- اطلاعاتی راجع به خودتون وایشون بدهید؟
سن
من 23 و ايشون 24
تحصیلات
من دانشجوي كارشناسي ارشد يه دانشگاه معروف و ايشون مدرك كارشناسي شو گرفته ولي در كل ايشون خيلي به كتاب خوندن و ادامه تحصيل علاقه دارن و اين علاقه شون باعث جذب شدن من به ايشون شد
موقعیت اجتماعی هر دو
والا من در حد يه دانشجوي ارشد موقعيت اجتماعي دارم و فعلا بيكارم گرچه ميدونمم فارغ التحصيلم بشم كار نيست!! ايشونم كه خوب كار مناسب مرتبط با رشته پيدا نكردن و الان با پدرشون كار ميكنن يعني كنار پدرشون گرچه درآمد پدرشون خوبه ولي به ايشون حقوق نميده فعلا و ايشونم به دليل اينكه كارشون نظارت به كار بقيه هستش و حقوق و درآمدي ندارن راضي نيستن و ميگن من احساس نميكنم دارم كار ميكنم و اين كار در حد من نيست!!! كلا خودشون كه از موقعيتشون ناراضي هستن
جایگاه فرهنگی و مذهبی هر دو
مادر و پدر و خواهر من ديپلمن و برادرم كوچيكه هنوز، از نظر مذهبي هم كه من خيلي معمولي هستم و هرچه بيشتر ميگذره كمتر ميشه..... ولي پدرم قبلن هم مثل من بود ولي حالا به شدت مذهبي شده و من و پدرم هميشه سر مسائل مذهبي جرو بحث داريم
ايشون هم مادرو پدر و خواهرشون ديپلمن و خودشون ليسانسن، از نظر مذهبي هم كه فقط به خدا اعتقاد داره ، مادر و پدرشون هم كه نماز ميخونن ولي اونچنان مذهبي نيستن در كل كمتر از خانواده ما مذهبي ان ولي من خودم مشكلي با اين قضيه ندارم
2- نحوه آشنایی تون چگونه بوده؟
از طريق علمي همو ميشناختيم،حدود 2 سال.... هرچند ماه يك بار همو تو محيط علمي ميديديم و صحبت ميكرديم، گاهي علمي و گاهي هم صحبت معمولي راجع به زندگي و آينده و اعتقاداتمون و كلا بحث زياد ميكرديم ولي كلا هيچ قصدي نداشتيم چون ايشون قرار بود برن مالزي و من اينجا ميموندم در كل ما بدون هيچ احتمالي براي ازدواج يا دوستي يا هرچي فقط همو ميشناختيم و تا حدودي از زندگي هم خبر داشتيم..... وقتي جريان مالزي رفتن ايشون كنسل شد و ايشون ايران بمون شدن، به من پيشنهاد آشنايي بيشتر دادن كه رو هم شناخت پيدا كنيم و اگه مناسب هم بوديم ازدواج كنيم، چون ايشون گفتن كه من تا اونجا كه منو شناختن ويژگيهاي فرد مورد نظرشون رو تا حدودي دارم ولي باقي ويژگيها نياز به شناخت بيشتر داره و منم قبول كردم
3- ایشون آیا به صورت رسمی به خواستگاری شما آمده اند؟ اگر جواب خیر است رابطه شما الان به چه شکل است و آیا خانواده ها در جریان هستند؟
نخير ايشون رسمي به خواستگاري نيومدن چون شرايطشون هنوز جور نيست يعني كار و درآمد ثابت ندارن و به اعتقادشون ما بايد كمي بيشتر همو بشناسيم، رابطه ما خيلي محدوده در حد ماهي يك بار ديدار اونم حدود 2 تا 3 ساعت و بيشتر ارتباطمون از طريق تلفن و اس ام اس هستش..... خانواده ها در جريان ارتباط ما هستن مادر و پدر ايشون نظر خود ايشون رو دارن كه فعلا زوده و ايشون بايد يه كم به سرو سامون برسه بعد اقدام كنه، مادر من هم كه به انتخاب من احترام ميذاره و اونم عقيده اش اينه كه اول كار بعد..... ولي پدرم در جريان نيست به دليل اختلاف عقيده اي كه داريم من ترجيح دادم هر موقع اوضاع مساعد بود و شرايط باب ميل ايشون بود در جريان بذارمشون
ممنون از پاسختون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
بهترین کار برای اینکه نه تنها از نظر تناسب میزان احساسات ، بلکه از جهات دیگر شخصیتی ، روحیه و معیارها ، تناسب بین شما و به عبارتی میزان سنخیت شما برای ازدواج به خوبی برای هر دوی شما آشکار شود ، لطفاً به یک مشاور ازدواج مراجعه کنید ، آنها معمولاً با مباحثه و پرسشها و تستهایی که از شما به عمل می آورند تشخیص می دهند که شما چقدر با هم تناسب دارید و اینرا به هر دو اعلام کرده و تصمیم را به خودتون واگذار می کنند .
موفق باشید
.
ممنون فرشته مهربان عزيز اتفاقا پاسخ شما رو قبل از ايجاد تاپيكم ديدم و با ايشون صحبت كردم و ايشون موافق مشاور حضوري بودن و تنها مشكل ما اينه كه چطور يه وقت از مشاور بگيريم كه ايشون هم بتونن بيان و منم همينطور چون توي يه شهر نيستيم
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
سلام حنان عزیز
با این تفاسیری که گفتی به نظر من بزار ایشون اول قدم اول رو بردارند
حالا قدم اول چیه؟
خواستگاری رسمی
درسته با هم توافق کردین و خانواده ها خبر دارن,اما بهتره که ایشون با خانوادش رسمی اقدام کنن
در غیر این صورت شما ضربه میخورین متاسفانه...
مخصوصا این که ایشون هنوز وضعیتشوون ثبات نداره و واقعا هم هیچ کی از آینده خبر نداره....
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری.,,
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
حنان فرض کن با این پسر به توافق رسیدی،خاستگاری م اومدن ولی پدرت مخالفت کرد.چه کار می خوای بکنی؟
تاپیک قبلیت
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
نقل قول:
مادر و پدر ايشون نظر خود ايشون رو دارن كه فعلا زوده و ايشون بايد يه كم به سرو سامون برسه بعد اقدام كنه
به قول یکی از اعضا
نقل قول:
متاسفانه در اغلب موارد نداشتن شغل و عقب انداختن موعد تا پیدا کردن کار درست یک بهانه از
سمت خانواده پسر است و یک جور اعلام مخالفت و زمان خریدن است چرا که فکر می کنند حالا
بگذار پسرمان یک مدت سرش به یک دختر خوب بند باشد و بعد که جدی شد به یک بهانه از
میدان به درش می کنیم!
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
دوستان عزيزم
مشكل من الان مخالفت پدرو مادرش يا خواستگاري نيست...ديگه اين توافقي هست كه كرديم و من روي خواستگارهاي ديگه هم فكر ميكنم تا به قولي ضرر نكنم.
اگر پدر و مادر من يا ايشون مخالف بودن كه خوب جدا ميشم از ايشون و خودم تنهاي براي ادامه تحصيل ميرم چون ايشون چه بياد چه نياد من براي ادامه تحصيل ميرم و يه زندگي جديد رو هرچند هم سخت اونور شروع ميكنم و اين تنها اميد آينده زندگي منه.....
من مشكلي كه براش اين تاپيك رو باز كردم اين بود كه نميتونم بفهمم كه ايشون اصلا دوستم داره يا چقدر دوستم داره و نميخوام زندگيمو اينطوري شروع كنم، ميخوام بدونم ايشون كه اينقدر منطقي هستن اگه يه مشكلي توي زندگي پيش اومد آيا من رو هم فداي منطقش ميكنه؟؟؟ چون بلاخره آدم يه زمانايي مجبور ميشه فداكاري كنه يا به خاطر كسي كه دوستش داره از خواسته هاي خودش و از منطقش يا از هرچيزش بگذره ( توي زندگي منظورمه بيشتر) ولي اگر قرار باشه بين منو منطقش، يا بين منو كسي كه منطقش ميگه به نفعشه،من رو انتخاب نكنه من اين زندگي رو نميخوام
چون من يه زندگي معمولي ماشيني و زندگي اي كه توش عشق نيست رو ازش ميام بيرون همين!!
راه حلي كه فرشته مهربان گفتن خيلي خوبه كه در اين رابطه اقدام ميكنم ولي به اين زودي ها نميشه جورش كرد به دلايلي كه گفتم، و كاش راه ديگه اي ميبود كه ميشد زودتر به نتيجه رسوندش
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
خوب همین دوست داشتنش و جدی بودن رو میشه از خواستگاری و...فهمید دیگه
چرا صورت مساله رو پاک میکنین?
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
حنان جان
سئوال اصلی شما اکنون و اینگونه و از ما نمیتونه پاسخ بگیره . سئوال شما بعد از اقدام رسمی ایشون و پی گیری مرحله مراجعه به مشاور برای شناخت بیشتر و درک سنخیتها پاسخ پیدا خواهد کرد . بنا براین نباید توقع داشته باشی که دوستان بگویند احساس ایشان نسبت به شما چگونه هست . ذهن خوانی هم اشتباه هست ( سئوال شما از ما دعوت به ذهن خوانی هست ) .
احتمالاً شما نسبت به ایشان احساس عاطفی پیدا کرده ای و انتظار داری ایشون هم واکنش نشون بدهد و به عبارتی نسبت به شما ابراز احساس کند و چون تا کنون چنین اتفاق نیافتاده شما دچار تردید شده ای که ممکنه احساسی به شما نداشته باشد یا اینکه کلاً آدم بی احساسی باشد .
اگر چنین است ، هم انتظار شما اشتباه است و هم توقع اینکه اکنون به هم ابراز احساس کنید یا احساسی تولید شود عقلایی نیست و اتفاقاً همان چیزی هست که ما پرهیز می دهیم . یکی از دلایل منع از رابطه تا قبل از خواستگاری هم همین است که احساسات به غلیان می اید و وابستگی و تحریف شناخت و عوارض آسیب زای دیگر . که ظاهراً شما نگران این هستی که چرا این احساس به وجود نیامده ( در ایشان ) و این نگرانی بیجا و اشتباه است . بهتره خوشحال باشی که ایشان وارد فاز احساسات نشده و رابطه را تا زمان خواستگاری قطع کنید تا این احساسی که در شما شکل گرفته پررنگ نشود و موجبات آسیب و شکست عاطفی اگر ازدواج تحقق نیافت را فراهم نکند .
موفق باشید
.
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
شوكا جان من نميدونم چرا مسئله اي كه براي من مهم نيست ( يعني اول خواستگاري بعد شناخت) براي اعضاي سايت مهمه و اينقدر روش تاكيد ميشه جوري كه بحثي كه يه تاپيك رو به خاطرش باز كردي همه جواباش به اين ميرسه كه اول بگو بياد خواستگاري بعد...... بله درسته، من خودمم اگه توي تاپيكا ببينم كه دختره مياد شكايت ميكنه كه پسره ازم درخواستي داره كه براي الان مناسب نيست يا هرچيز ديگه اي كه جاش اونجا نيست و يا اينكه يه رابطه طولاني داشتن و هي از قرار خواستگاري اي كه تعيين كرده بودن ميگذره و هي خواستگاري به دلايلي كه خود پسره ميگه به تعويق ميوفته خوب ميگم براي اينكه بفهمي قصد طرفت سو استفاده نيست و واقعا دوستت داره رابطه رو قطع كن و بگو بياد خواستگاريت چون موقعش هستش
ولي در رابطه با من خوب من اولا دوست دارم خودم انتخاب كنم و دوما طرفم من رو اول بشناسه بعد بخواد يعني من رو به خاطر خودم بخواد نه پدر مادرم، به همين دليل از خواستگاري سنتي كه حالا يه نفر پسر رو به خانواده دختر معرفي ميكنه يا آشنا هستن، خيلي بدم مياد، خيلي خيلي بدم مياد و اصلا هم خاطره خوشي نسبت به اين قضيه ندارم.
به عنوان مثال 18 سالم بود كه يه خواستگاري داشتم كه خيلي سمج بود ولي من قبول نكردمش، جالبه كه بعد از جواب رد من رفتن يه جاي ديگه خواستگاري! اونم بلافاصله، و جالبه كه دختري كه مد نظرشون بود از زمين تا آسمون با من فرق داشت!! از همه نظر يعني موقعيت اجتماعي، چهره، هيكل يعني همه چيزي كه فكرشو بكنين خيلي از من پايين تر بود!!! از اون زمان من به تنها چيزي كه فكر كردم اين بود كه آيا واقعا منو اين دختر با هم قابل قياس بوديم؟چه چيز مشتركي داشتيم ما دوتا كه بعد از من ايشون رفت سراغ اون دختر؟؟؟ اگه واقعا اون پسر من رو ميخواست چرا بلافاصله بعد از جواب رد گرفتن رفت سراغ يكي ديگه؟؟ بابا يه مقدار زمان بده بعد برو!!! بعد از اون اتفاق به اين نتيجه رسيدم كه توي خواستگاري سنتي دختر خودش ديده نميشه و تنها چيزي كه ديده ميشه خانواده اش هستن!! طرف از باباي من و حرفاش خوشش مياد ميخواد بياد خواستگاري من و خبرم نداره كه من و بابام كاملا مخالف هم فكر ميكنيم !!! اصلا من خواستگاري سنتي رو توهين به خودم ميدونم... حالا شما اگه تجربه تون مخالف با منه من نميدنم ولي من با توجه به تجربه هايي كه داشتم از خواستگاري ستي متنفرم..... همچنين توي خواستگاري سنتي نظر هاي ديگران خيلي تاثير ميگذاره روي انتخابت كه شايد اشتباه هم باشه، يه بار داشتم به همين دليل اشتباه ميكردم و ميخواستم كسيو انتخاب كنم كه هيچ جذابيتي برام نداشت و صرفا به خاطر حرفاي ديگران راضي شده بودم ..... و البته استرس اينكه آيا تو از اون خوشت مياد يا اون از تو خوشش مياد؟ اگه برفرض طرف از تو خوشش نياد و پسر بگه نه به نظر من يه جورايي خيلي حقارت ميشه براي دختر و به خاطر ترس ها و استرس هايي كه از خواستگاري سنتي دارم اصلا حاضر نيستم سنتي ازدواج كنم
از طرف ديگه به نظر من اول بايد شناخت باشه بعد خواستگاري.... چون بعد از خواستگاري به دليل اينكه به غير از دختر و پسر چهار نفر ديگه هم هستن كه اكثر چيزها رو خود اونا ميبرن و ميدوزن و به دليل اينكه من دلم نميخواد توي كارم كسي دخالت كنه يا هولم كنه و .... و به دليل اينكه تو اين خواستگاري بعضي چيزا خودبه خود پيش ميره و تو كسي نيستي كه بتوني روي همه چيز كنترل داشته باشي به خاطر همه اين دلايل دوست دارم اول بشناسم بعد خواستگاري و ازدواج پيش بره
مثالهاشم زياده چون ديدم خيلي هارو كه تو همون زمان عقد يا نامزدي از طرفشون خوششون نيومده يا سازش نداشن يا باهاش مشكل داشتن ولي از طرف خانواده يا به خاطر حرف مردم تصميم گرفتن ازدواج كنن تا شايد طرف درست شه، تصميم گرفتن بچه دار شن تا شايد طرف درست شه و .... هيچ كدوم نتيجه نداده و آخرشم طلاق ... خانواده منم كه ديد بسيار منفي به طلاق دارن ....من به اندازه كافي تو زندگيم فشار دارم و نميخوام فشار خانواده يا چيز ديگه بهش اضافه شه كه مجبور شم تصميم غلط بگيرم
گرچه ميدونم اين نوع رابطه اي كه من دارم هم خيلي معايب داره كه يكي از مهم ترينش اينه كه ممكنه خانواده ها بعد از ديدن هم خوششون نياد و ....
والا من يه رابطه نا موفق داشتم قبلا حتما ميدونين، من اين رابطه ام خيلي با قبلي فرق داره،تو قبلي عيبهاي طرفم رو ميديدم ولي ناديده ميگرفتمشون و فكر ميكردم بعدا درست ميشه و به چيزي فكر نميكردم جز به هم رسيدن و .....
ولي تو اين رابطه عيب هاي طرفم رو ميبينم ، بهش گوشزد ميكنم، و روش فكر ميكنم كه آيا ميتونم باهاش كنار بيام و بسازم؟ به جدايي هم فكر ميكنم، با جدايي هم الان مشكلي ندارم .... اگه بفهمم نميتونم باهاش كنار بيام جدا ميشم. چون وابستگي اي بهش ندارم.
تنها مشكلم اين بود كه چطور متوجه بشم كه آيا واقعا دوستم داره و بروز نميده يا نداره؟ آيا تو زندگي ميتونه با محبت باشه و يه فرد منطقي تو اينجور مسائل چگونه برخورد ميكنه و .... كه نتيجه اي حادث نشد و خوب شايد ديگران نتونن به اين سوال جواب بدن و تنها كاري كه ميتونم بكنم اينه كه باهاش برم مشاوره و اين فرمهارو پر كنم، البته اميدوارم خانم يا آقاي مشاور نگن اول بگو بياد خواستگاري بعد فرم پر كن :D
ممنون از راهنماييهاتون:46:
فرشته جان ممنون
شما درست ميفرمايين....
من اونقدر از رابطه قبلي ضربه خورد كه الان اصلا نميدونم احساس دارم كي دارم كي ندارم ولي اينو ميدونم كه اگه بخوام راحت ميتونم جدا شم !!! فقط همينو ميدونم كه بخوام جدا شم جدا ميشم!!! اصلا ديگه به هيچ كس حتي مادر و پدرمم وابسته نيستم.... در كل ميدونم كه در جدايي مشكل شديدي نخواهم داشت
ممنون
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
سلام خانوم حنان میشه صندوقتون و خالی کنید
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
سلام دوست عزيز
من صندوقم رو خالي كردم ولي به طور كلي چون عضوي كه حق كاربري داده باشه نيستم، فقط ميتونتم يپيام دريافت كنم ولي نميتونم به پيام ها پاسخ بدم
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
سلام. حنان جان مگه توی خواستگاری سنتی قراره چیزی به کسی تحمیل بشه ؟!شما دقیقا همون مراحل شناخت رو طی میکنید منتهی زیر نظر خانواده...اگر هر کدوم متوجه شدید به درد هم نمیخورید راحت از هم جدا میشین درسته قرار نیست خانواده ی شما رو بپسندن اما مادر و پدر ها تجربشون توی این زمینه ها بیشتر هست مخصوصا پدرها که جنس خودشون رو خیلی بهتر میتونن بشناسن اونها عیبهایی رو میتونن تشخیص بدن که من و شما با این سنمون وبه خاطر نداشتن تجربه اصلا به چشممون نمیاد من خودم بارها متوجه شدم که به یک سری موضوعات مهم که توی زندگی ادم خیلی تاثیر میذاره در رابطه با دیگران اصلا توجه نداشتم که حالا بخوام بررسیش هم بکن اما مادر و پدرم با دید خیلی وسیع تری که داشتن( چون به هر حال تجربه ی زندگی مشترک دارن )منو راهنمایی کردن . تازه مجبور نیستی که هر چی پدر و مادرت گفتن قبول کنی یا هر عیب و ایرادی که گرفتن بدون تحقیق کردن و رفتن پیش مشاور قبول کنی
.منم مثل شما مخالف سر سخت این نوع خواستگاری بودم اما الان کاملا برعکس شده:72:
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
حنان عزیز دوست خوبم:72:
میدونم چی میگین
ولی...
ما ایران هستیم با شرایط و فرهنگ خاص خودش
من هم حرفاتون رو کاملا قبول دارم باید حتما شناخت به وجود بیاد اما...
حرفهایی که شما میزنین واسه اونور کاربرد داره...
تو ایران هنوز جا نیفتاده...
به هر حال من سعی کردم اون چیزی رو که به نظرم درست بود رو بگم.انتخاب دیگه به خودتون برمیگرده...
آخه میدونین از رو چی میگم؟؟؟
من میگم اگه یه پسری دختری رو بخواد نمیتونه خودش رو کنترل کنه...احساسش رو بیان میکنه...
من از رو اطرافیان و ارتباطات خودمم میگم...
مگه دست خود آدمه احساس و این چیزها که طرف مقابل شما این قدر منطقی پیش میرن؟؟
یه جاهایی قبول دارم منطق خوبه و باید هم باشه،ولی در مورد شما....
حد وسط خوبه به نظر من...
خلاصه این حرکات رو یه زنگ هشدار بگیرین و ازش راحت نگذرین...
ممکنه هیچ نباشه ممکنه خیلی چیزها درونش نهفته باشه...
اما عاقلانه ترین کار به نظر من در زمان حاضر اینه که طرف بیاد رسمی اقدام کنه و خانواده ها همو بینن.....
باز هم رسیدم به همون حرف قبلی:163::311:
:43:
موفق باشی:72:
RE: نميدونم احساسشو كنترل ميكنه يا دوستم نداره
نقل قول:
اگر پدر و مادر من يا ايشون مخالف بودن كه خوب جدا ميشم
هدف از خاستگاری رسمی اینه که اگر خانواده مخالفتی با طرف مقابل داره همون اول مشخص بشه.حالا که شما از این
بابت خیالت راحته می مونه یه جلسه برای مهریه و تاریخ عقد.
با شوکا موافقم پسری که دخترو برای ازدواج بخواد نمی تونه به طور کامل احساساتشو بلوک کنه.ارتباطشم به ماهی یک بار
محدود نمی کنه.