-
پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام.
من در خانواده ایی زندگی می کنیم که 3 خواهر و دو برادریم .
با پدرمون زیاد صحبت نمی کنیم و ایضا حرف مهمی هم با مادرمون نمی زنیم. پدرمون همیشه در حال مسافرته به خاطر شغلش.
از طرفی از بین سه خواهری که دارم فقط با یکی شون خیلی صمیمی هستم و بقیه شون رو کم باهاشون صحبت می کنم ( این ها رو گذری رد می شم که به بحث اصلی برسیم ) .
برادرم هم ازدواج کرده و رفته.
در این وضعیت من احساس خلاء عاطفی می کنم ، مادرم زیاد برام مادری نکرده ، عاطفه و مهر ی در خانواده ما وجود نداشته . رابطه پدر با مادر بسیار سرد ، و همه اعضای خانواده با هم سرد هستند.
فکر می کنم اگه دختری بود که دوستم بود می تونست کمی عاطفه به خرج بده و زندگی مو از این سردی بیرون بیاره . آیا این افکار طبیعی هست؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
خب شما دنبال یک ابزار برای بهتر شدن حالتون هستید حتی به قیمت نابودی یک دختر.
شما دنبال یک دردسر جدید هستید به نام دوست دختر که فکر می کنید دیگه همه چیز با داشتن دوست دختر تمومه ! که زهی خیال باطل
این روابط به هیچ وجه توسط این انجمن تایید نمیشه.
ولی به نظر من شما میتونید این خانواده رو از سردی در بیارید.با شور و نشاط خودتون.با کمک اون خواهری که باهاش صمیمی هستید. بگذارید خانواده عاطفه شما رو تامین کنه نه یک دختری که نسبتی با شما نداره.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
واقعا با اینکار مشکلتون اگه یکی باشه میشه دوتا
یک search داخل همین سایت داشته باشی از اخرعاقبت دوستیها بخونی میفهمی که با دوست دختر از تو چاله درمیای میفتی تو چاه
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
بله. چون میخواهید وارد رابطه احساسی بشید. دختر طی این احساسات وابسته میشه.و وقتی شما کارتون تموم شد ولش می کنید و اون میمونه و یک دنیا احساس که رو به نابودی میره.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
من الان در شروع یه رابطه هستم که فقط باهاش تلفنی ارتباط دارم و 100 درصد اونو نمی بینم چون تلفنی-ایننترنتیه ، این موضوع هم همون مشکل اصلیه؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
من الان در شروع یه رابطه هستم که فقط باهاش تلفنی ارتباط دارم و 100 درصد اونو نمی بینم چون تلفنی-ایننترنتیه ، این موضوع هم همون مشکل اصلیه؟
سوال از کی بود؟
ربطی به تاپیک داره؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
با سلام و آفرین به این دقت نظر...چرا؟چون خودتون به علت اصلی مشکل پی بردید.خلا عاطفی از خانواده.
خوب دوست عزیز به نظرتون میشه خلا ناشی از یک چیز رو با چیز دیگه پر کرد؟مثله اینه که یک نفر به شدت گرسنه باشه ولی بهش آب بدیم!
این رابطه صرف نظر از این که در این سایت توصیه نمیشه نه تنها خلا ذرون شما رو پر نمیکنه بلکه ممکنه مشکلات روحی و درگیریهای ذهنی جدیدی براتون ایجاد کنه که همین رابطه محدود با خانواده تون رو هم مغشوش کنه!
زمانی که الان برای چت و تلفن با اون دختر خانم میزارید رو اگر در جو خانواده سپری کنید و به صورت فعال برای بهبود روابطتون با مادر و سایر خواهر و برادر تون تلاش کنید خیلی زودتر و بهتر به نتیجه میرسید.
میگید حرف مهمی با مادرم نمیزنیم!لزومی هم نداره که حتما حرف مهم زده بشه.باید این احساس سردی رو در خانواده از بین ببرید،محبت درونتون رو در خانواده جاری کنید و اینو بدونید که هیچ پدر و مادری در مقابل محبت فرزند ساده نمیگذره.
پیشنهاد میکنم به غیر از موارد بالا روی اعتماد به نفس و عزت نفستون هم کار کنید.
موفق باشید
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
اين جور رابطه ها به ضرر هر دو طرف هست .اين راهيه كه صدها نفر رفتن و جز پشيماني چيزي عايدشون نشده.لطفا شما خطاي ديگران رو تكرار نكنيد.
ميتونيد اينجا رو هم ببينيد:
دلايل عيني براي منع رابطه دوستي دختر و پسر
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
bbeg گرامی
مشکل اصلی شما سردی رابطه در خانواده شما نیست ( شما که اذعان کرده ای که با خواهرت رابطه خوبی داری ) مشکل ریشه ای شما ، عدم ارتباط مناسب و کیفی شما با خودتون هست . همچنین نداشتن انگیزه و شور زندگی.
به نظر میرسه هدف واضح و مشخصی برای زندگی ندارید و به تبع آن برنامه تنظیم شده ای مفید . آیا روزها را با روزمره گی می گذرانید ؟ اگر اینطور است و ..... همینها خلاء اصلی شماست .
منابع تآمین انرژی روانی و عاطفی در اصل در درون خود ما هست . حتی زمانی که محبت کسی در ما شعف ایجاد می کند ، این تأثیر پذیری گیرنده های ما هست که اون محبت را خوشایند می کند . شاهدش هم اینکه واکنش افراد در مقابل انواع محبت و عواطف متفاوت است . مثلاً چه بسا رفتار و محبت یک شخص در شما هیجان خاصی ایجاد کند اما همان رفتار از طرف او در دوست شما چنین اثری نداشته باشد . پس نمی توانیم این اثر یا عدم اثر بخشی را به شخص محبت کننده ربط بدهیم ، بلکه مربوط به دریافت کننده هست . مگر نداریم کسانی که غرق محبت هستند اما شاداب نیستند و ناراضی هم هستند و نداریم کسانی که حتی از نعمت پدر و مادر محروم اما شاداب و بدون خلاء هستند ؟
وجود حتی یک مورد نقض در پاسخ سئوالم یعنی اینکه این دیدگاه که خلاء های روحی ما لزوماً باید به واسطه عوامل بیرونی پر بشه اشتباه است .
آیا در خانواده شما همه مثل شما هستند ، یعنی احساس خلاء شدید دارند و به این نتیجه رسیده اند با یک دوست از جنس متفاوت پر کنند ؟ اگر چنین نیست ، و از میان خواهر و برادرها هست نمونه ای که شاداب و بدون احساس خلاء هست و برای زندگیش برنامه و هدف دارد ، یعنی اینکه احساس شما ربطی به پدر و مادر و کلاً خانواده شما ندارد .
با این تفاسیر بهتره به خودتون توجه کنید و آنالیزی از وضعیت خود داشته و در مسیر غنا بخشی درونی باشید .
موفق باشید
.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
فرشته مهربان عزیر، بله من کاملا غرق در روزمرگی شده ام .
و در جواب سوال دوم باید بگم ، نه ، توی خانواده ما ظاهرا فقط من اینجوری فکر میکنم.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
احساسم اینه که عجولانه تصمیم به دوستی باهاش گرفتم و باید نگرشم رو به زندگی عوض کنم. هیچ کسی به اندازه خودم قدرت تغییر زندگیمو نداره.
راستی من همیشه خوب خواب میرم و خوب میخوابم ولی شب اول که دو ساعتی به همدیگه مسج دادیم در مورد دانشگاه و ... وقتی خواستم بخوابم اصلا خوابم نمیبرد و وقتی هم که خوابم برد سه چهار بار از خواب پریدم .
نمی دونم تا حالا اصلا اینجوری نشده بودم. شاید به خاطر این بودش که با اولم بود،نمیدونم
راستی فرشته مهربان چطور انگیزه و شور زندگی مو زیاد کنم؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
تشکری که پای حرفت گذاشتم بخاطر جمله اولت بود.چه خوب که فهمیدی جادوگر با چوب جادویی ((بی بی دی بابابی دی بو)) تو وجود خودت لونه کرده.
دوست عزیز من درک میکنم چی میگی .همه ما نقصان ها و کمبودهایی تو زندگیمون داریم،بعضیامون کمتر بعضیامون بیشتر.برای جبرانش سراغ هر راهی ممکنه بریم چون دوست داریم خلا وجودمونو پر کنیم.یکی از این راهها دوستی با جنس مخالفه که ازقضا ویترین خوش اب و رنگی هم داره.اما وقتی میره داخل میبینی هیچی نیست،هیچی جز اضافه شدن دغدغه های فکری،احساسات متناقض و گاهی متضاد و سردرگمی.اینا حداقل اسیب هاییه که تو همچین رابطه ایمیتونی ببینی.
ازخواب پریدنات یکی از نشونه های همون دغدغه فکری هست که گفتم.
برای اینکه ادم شور زندگی داشته باشه باید هدف داشته باشه.هدفهای کوچیک و بزرگ.هدفهایی که برامون دلپذیره.
هدفهات رو پیدا کن و برای رسیدن بهشون نقشه بکش و بعدش تلاش کن.هدفهات رو خورد و ریز کن تا بهتر بتونی بهشون برسی.
یادت باشه ماها همیشه شاد و سرحال و پر ازشور زندگی نیستیم.گاهی نیاز داریم خودمونو شارژ کنیم با یه مسافرت،با یه استراحت،با یه کار خوب،با یه موسیقی،با یه دعا...این دیگه کار خودته که بفهمی چی خوشحالت میکنه.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
باید نگرشم رو به زندگی عوض کنم. هیچ کسی به اندازه خودم قدرت تغییر زندگیمو نداره.
:104:
:104::104:
:104::104::104:
:104::104::104::104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
راستی فرشته مهربان چطور انگیزه و شور زندگی مو زیاد کنم؟
فعلاً لینکهای زیر را بخوان :
http://www.hamdardi.net/thread-20593-post-193535.html#pid193535
http://www.hamdardi.net/thread-18264.html
http://www.hamdardi.net/thread-19997.html
http://www.hamdardi.net/thread-20001.html
http://www.hamdardi.net/thread-1612.html
http://www.hamdardi.net/thread-9602.html
http://www.hamdardi.net/thread-20334.html
http://www.hamdardi.net/thread-20471.html
http://www.hamdardi.net/thread-20403.html
http://www.hamdardi.net/thread-14220.html
http://www.hamdardi.net/thread-16932-post-156045.html#pid156045
چگونه به آرامش نزدیکتر شویم ( قسمت اول : ارزیابی صحت ادراکات Reality Testing)
چگونه به آرامش نزديکتر شويم ( قسمت دوم - ارزيابی صحت ادراکات )
چگونه به آرامش نزديکتر شويم ( قمست سوم : قضاوت ـjudgment )
چگونه به آرامش نزديکتر شويم (قسمت چهارم: حس از واقعيت خود و دنيا )
چگونه به آرامش نزديکتر شويم (قسمت پنجم :رابطه بين فردی )
http://www.hamdardi.net/thread-268.html
http://www.hamdardi.net/thread-19908.html
http://www.hamdardi.net/thread-20599.html
http://www.hamdardi.net/thread-1676.html
http://www.hamdardi.net/thread-10033.html
http://www.hamdardi.net/thread-10908.html
http://www.hamdardi.net/thread-11528.html
http://www.hamdardi.net/thread-11516.html.
http://www.hamdardi.net/thread-693.html
http://www.hamdardi.net/thread-7955.html
http://www.hamdardi.net/thread-19992.html
http://www.hamdardi.net/thread-16819.html
http://www.hamdardi.net/thread-10516.html
http://www.hamdardi.net/thread-8635.html
http://www.hamdardi.net/thread-19404.html
http://www.hamdardi.net/thread-63.html
http://www.hamdardi.net/thread-19081.html
http://www.hamdardi.net/thread-19190.html
http://www.hamdardi.net/thread-10116.html
http://www.hamdardi.net/thread-7551.html
http://www.hamdardi.net/thread-19105.html
http://www.hamdardi.net/thread-18941.html
http://www.hamdardi.net/thread-18884.html
http://www.hamdardi.net/thread-18881.html
http://www.hamdardi.net/thread-18394.html
http://www.hamdardi.net/thread-18227.html
http://www.hamdardi.net/thread-16859.html
http://www.hamdardi.net/thread-17268.html
http://www.hamdardi.net/thread-16673.html.
http://www.hamdardi.net/thread-16367.html
فعلاً کافیه :311: ( چقد زیاد شد )
خوب و دقیق آنها را بخوان و از هرکدام یک نتیجه یک سطری که کاربردی هم باشد و می خواهی در ادامه به کار بگیری را بنویس . و بعداً طی یک یا دو پست ارسالشون کن .
موفق باشی
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
اول از همه بگم که فرشته مهربان هنوز تاپیک هایی که معرفی کردین رو هنوز نخوندم ولی میخوام بگم که این تاپیک بسیار بیشتر از مابقی تاپیک هایی که سوال پرسیدم داره بهم دید و فکر میده ، به همین خاطر تاپیک هایی که معرفی کردین رو در اسرع وقت با دقت مطالعه خواهم کرد.
.
.
.
و اما بهار 66 تاپیک شما رو خودنم و اتفاقا مشکل کوچیکی بین من و اون خانم رخ داد که ایشون کمی از دست من ناراحت شدن.
به حرفهای شما که فکر کردم همون روز (یعنی دیروز ) تمام مسج هاشو پاک کردم ، شماره شو از گوشیم پاک کردم و توی سایتی که جزو دوستام بود حذفش کردم و الان هیچ گونه شماره ایی و دسترسی بهش ندارم .
به غیر از اینکه یه وقت خودش بخواد زنگ بزنه.
اما امروز یه لحظه به خودم میگم این چه کاری بود که من کردم ، چرا شماره شو حذف کردم ولی بعدش یک ساعت که میگذره میگم اتفاقا خوب شد که تموم شد.
یه لحظه هم فکر می کنم اگه خودش زنگ بزنه من چیکار کنم.
در واقع میخوام بگم یه دغدغه ذهنی برام درست شده .
اگر چه اون دختر خیلی خوب ، مودب و با فرهنگ و تحصیل کرده ایی هست اما با خودم میگم چرا شماره تلفنی رو بهش دادم که شاید نزدیک به 500 نفر از همکلاسیها - همکاران - مهندسان - فامیلها و ... دارنش .
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
الان که چن روزیه همه چیز تموم شده ، خاطرات عشق یک طرفه ایی که در سال آخر کارشناسی داشتم زنده شده (فرصت ابراز عشق فراهم نشد ، البته هر وقت می بینمش دست و پامو گم می کنم ، تقریبا یک سال فکرمو مشغول کرد بعد از رفتنش ، هنوزم بهش فکر می کنم ، خودش از هیچی خبر نداره، وقتی پارسال دیدمش هنوزم قلبم براش میزد) و همون احساس ها رو دارم ، به خدا خسته شدم از این زندگی که دارم ، وقتی دانشگاهم خوبه سر کارم خوبه ولی وقتی میام خونه تمام اتفاقات بد زندگی میاد جلو چشام از ساعت 2 تا 12 شب میشینم پای لپ تاپ . نمیدونم مشکل اصلیم چیه. یکبار برای صحبت با روانشناس دانشگاه یک ساعت ازش وقت گرفتم ولی بحث رو فقط به سمت کار بردم و مشکلاتم که اونجا داشتم از اتفاقات خانواده ام بابام مامانم و... نتونستم چیزی بگم - مخفی کردم . از آبان تا حالا مشکل دارم .
بد بختی اینه که درس رو باید خونه خوند که نمیخونم
کارهایی رو باید در خونه انجام داد که نمیدم.
خدایا من چقدر عوض شدم .
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
الان دارم به این حال و روز خودم گریه میکنم
میخوام تا صبح اینکارو بکنم
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
خانمی بهتره لینکهایی که گفتم را بخوانی تا بعد از آن راهکارها ارائه شود .
.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام فرشته مهربان ، درسته من دیروز به حال و روز خودم گریه کردم ولی این دلیلی نمیشه که من دختر باشم!
من در مرحله اول امروز صبح نرفتم دانشگاه و سر کار هم نرفتم از ناراحتی و خستگی ولی از کارم مرخصی گرفتم و بخش اول لینک هایی که معرفی کردین رو خوندم. از ابتدا تا قبل از "چگونه به آرامش نزدیکتر شویم".
و اما نتیجه :
قبول منbbeg هستم به خدا هم توکل می کنم بهش امید دارم و نتیجه کارمو از خدا میخوام .
ظاهرا دارم واکنش های احساس محور رو تجربه می کنم ، آهنگ میذارم و گریه می کنم حسرت می خورم از گذشته ام و القا می کنم که امیدی به آینده ندارم (یکی از آهنگ ها : بردمش تا خونه ، جای خالیتو دیدم ، اشک ها شد روونه ، به جز عطر خیالت نبود از تو نشونه ، میدونم که پس از تو ، دلم تنها می مونه ، دلم تنها می مونه و .. یا خداحافظی کردی ، یک جوری که انگار دیگه بر نمی گردی ، اشکات شده بود سیل یک جوری که انگار دیگه بر نمی گردی و ... ) این مرثیه سرای احساسی من هست ، فکر کنم باید دیگه تمومش بکنم.
در مورد ناسازگاری شناختی تونستم این مسائل رو برای خودم بفهمم :
من علاقه دارم که با اقوام و فامیل هامون صله رحم داشته باشم ولی تربیت کودکی پدرمون این مسئله رو به شدت تحت شعاع قرار داده. یا سایر مسایل اجتماعی.
.
البته که الان زمان خوشبختی هست نمیدونم جمله قشنگیه ولی تا نهادینه شدنش باید بیشتر روی خودم کار کنم.
.
مشکل اینه که شاید شما عنوان "دوست دختر" رو توی این تاپیک دیده باشید و بگین این موضوع رو وقتی که دغدغه هاتو عمومی تر کنی به چشم نمیاد ولی میخوام بگم باشه من گذشتم از این مسئله ولی مشکلات بسیار ریشه ای تری از این مسئله بسیار پیش پا افتاده (که الان بهش اعتقاد دارم که وقتمو تلف کردم و چه بی ارزش بود این کار) وجود داره که نمی دونم چه جوری اونا رو حل بکنم .یعنی یکی از دغده هام کم.
.
.
معلم درسشو داده ، من تکلیفامو انجام میدم یا نه؟ باید جزوه شو از اول یه دور دیگه بخونم.
.
.
احساسات زجر آور من زمانی شروع شد که با ارتباط با اون دختر خیلی خوشحال شدم ولی باید یادآوری می کردم که این هم میگذره . ( واقعا برای خودم متاسف که احساس خوشحالی از این رابطه داشتم)
.
بعضی از صحبتهای اطرافیانم منو ناراحت می کنه ، بابام و ... میخوام یخچال باشن.
.
ذهن خوانی منو زیاد اذیت می کنه ، یادمه معاون شرکت حرفی رو بهم زد که بعد از قطع تلفن ، با ذهن خوانی های فراوان به این نتیجه رسیدم که اینا دیگه منو نمیخوان...
.
اومدم اینجا تا شما کمکم کنین که بتونم تصمیمی برای زندگی خودم بگیرم ، قبل از اینکه بقیه برام تصمیم بگیرن.
.
راستی توی تاپیک "دختر فراری...پسر فراری" پستی رو گذاشتم تا مثالی برای موضوع آورده باشم اما ظاهرا حذفش کردن :
گفته بودم که من همیشه دوست دارم برای دکترا اپلای بگیرم برم خارج ، فهمیدم که دارم از خونه و خانواده و قوم و خویش مون فرار می کنم .
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
سلام فرشته مهربان ، درسته من دیروز به حال و روز خودم گریه کردم ولی این دلیلی نمیشه که من دختر باشم!
من در مرحله اول امروز صبح نرفتم دانشگاه و سر کار هم نرفتم از ناراحتی و خستگی ولی از کارم مرخصی گرفتم و بخش اول لینک هایی که معرفی کردین رو خوندم. از ابتدا تا قبل از "چگونه به آرامش نزدیکتر شویم".
و اما نتیجه :
قبول منbbeg هستم به خدا هم توکل می کنم بهش امید دارم و نتیجه کارمو از خدا میخوام .
ظاهرا دارم واکنش های احساس محور رو تجربه می کنم ، آهنگ میذارم و گریه می کنم حسرت می خورم از گذشته ام و القا می کنم که امیدی به آینده ندارم (یکی از آهنگ ها : بردمش تا خونه ، جای خالیتو دیدم ، اشک ها شد روونه ، به جز عطر خیالت نبود از تو نشونه ، میدونم که پس از تو ، دلم تنها می مونه ، دلم تنها می مونه و .. یا خداحافظی کردی ، یک جوری که انگار دیگه بر نمی گردی ، اشکات شده بود سیل یک جوری که انگار دیگه بر نمی گردی و ... ) این مرثیه سرای احساسی من هست ، فکر کنم باید دیگه تمومش بکنم.
در مورد ناسازگاری شناختی تونستم این مسائل رو برای خودم بفهمم :
من علاقه دارم که با اقوام و فامیل هامون صله رحم داشته باشم ولی تربیت کودکی پدرمون این مسئله رو به شدت تحت شعاع قرار داده. یا سایر مسایل اجتماعی.
.
البته که الان زمان خوشبختی هست نمیدونم جمله قشنگیه ولی تا نهادینه شدنش باید بیشتر روی خودم کار کنم.
.
مشکل اینه که شاید شما عنوان "دوست دختر" رو توی این تاپیک دیده باشید و بگین این موضوع رو وقتی که دغدغه هاتو عمومی تر کنی به چشم نمیاد ولی میخوام بگم باشه من گذشتم از این مسئله ولی مشکلات بسیار ریشه ای تری از این مسئله بسیار پیش پا افتاده (که الان بهش اعتقاد دارم که وقتمو تلف کردم و چه بی ارزش بود این کار) وجود داره که نمی دونم چه جوری اونا رو حل بکنم .یعنی یکی از دغده هام کم.
.
.
معلم درسشو داده ، من تکلیفامو انجام میدم یا نه؟ باید جزوه شو از اول یه دور دیگه بخونم.
.
.
احساسات زجر آور من زمانی شروع شد که با ارتباط با اون دختر خیلی خوشحال شدم ولی باید یادآوری می کردم که این هم میگذره . ( واقعا برای خودم متاسف که احساس خوشحالی از این رابطه داشتم)
.
بعضی از صحبتهای اطرافیانم منو ناراحت می کنه ، بابام و ... میخوام یخچال باشن.
.
ذهن خوانی منو زیاد اذیت می کنه ، یادمه معاون شرکت حرفی رو بهم زد که بعد از قطع تلفن ، با ذهن خوانی های فراوان به این نتیجه رسیدم که اینا دیگه منو نمیخوان...
.
اومدم اینجا تا شما کمکم کنین که بتونم تصمیمی برای زندگی خودم بگیرم ، قبل از اینکه بقیه برام تصمیم بگیرن.
.
راستی توی تاپیک "دختر فراری...پسر فراری" پستی رو گذاشتم تا مثالی برای موضوع آورده باشم اما ظاهرا حذفش کردن :
گفته بودم که من همیشه دوست دارم برای دکترا اپلای بگیرم برم خارج ، فهمیدم که دارم از خونه و خانواده و قوم و خویش مون فرار می کنم .
منو تو چقدر شبیه همیم منم همین مشکلاتو دارم
البته منم پسر هستم
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام . من در حال مطالعه مطالبی هستم که فرشته مهربان گفتن:303: ، حداقل دو دور که خوندم میام .
ضمنا من این تاپیک رو هر روز سر میرنم چن بار ...
:324:
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام به bbegعزیز
یادمه توی اولین تاپیکی که ایجاد کردید به ازدواج فکر میکردید و من به شما گفتم که اگربا هدف رهایی از تنهایی و یکنواختی بخواهید ازدواج کنید این کار را نکنید و حالا دقیقا این اتفاق افتاد چقدر من بدم که نتونستم درست منظورمو به شما برسونم .
خوشحالم که در حال مطالعه تاپیک های خوب تالار هستی اما بزار من به عنوان کسی که اکثر تاپیک هایی ایجاد شده را خوندم یه چیزی به شما بگم دوست خوبم این تنها دردودل من با توئه نه چیز دیگری شما در شرایط روحیه خوبی نیستی که بخوای تصمیم و نتیجه خوبی از این تاپیک ها ببری و حتی اگر هم بخواهی به انها عمل کنی گذرا خواهد بود پس اول با خودت روراست باش بعد از یه مدت که شرایط بهتر شد بعد برو سراغ مطالعه و این که فکر میکنم شما هم مثل من این حس رو دارید که با خوندن هر تاپیک فکر میکنید این مشکل رو دارم اما من به این نتیجه رسیدم که من پزشک و مشاور نیستم که هر برچسبی رو به خودم بزنم .
دوست عزیز تو پستی از شما خوندم که گفته بودید فرشته مهربان به من کمک کنید تا ایندرو بسازم ،چه خوب به فکر ساختن اینده هستی ولی ایا فرشته مهربان می تواند اینده ی کسی دیگر را بسازد ؟نه خود شمایید که اینده خود را میسازید و در این راه از خدا کمک بخواه تنها فرشته مهربان میتوند به تو راه رو نشون بده اما باز هم بستگی به خودت داره بزار یه مثال بزنم خدا توی قران به ما راه رو نشون داده و گفته که رابطه ی جنسی قبل از ازدواج مخربه اما باز هم میبینیم که ادمها با دونستن این مطلب میرن سراغ این گونه روابط حرف خدارو با این عظمت گاهی نادیده میگیریم چه برسه فرشته مهربان را می خوام بگم ما اراده داریم و خودمان تصمیم میگیریم .
ایا برای ساختن یک اینده ایا برای رهایی از یکنواختی ایا ایجاد شور و شوقی دوباره ایا ..........چه کسی بهتر از خود من ،مشکلات خودمو میبینم من از شغلی که به خاطر حس برتری نسبت به دیگران انتخابش کردم متنفرم من میدونم چگونه گریه هم میگیره من میدونم اهنگ غمناک چه اثری در من دارد من میبینم که پسر هستم و قراره یک مرد از خودم بسازم تا 40 سالگی به خودم افتخار کنم من رفتار پدرم را میبینم من باید با این ها زندگی کنم نمیتوانم کسی را تغییر دهم تنها خودم میتوانم تغییر کنم چه کسی بیشتر از خودم و خدای خودم به فکر من هست !من تجربه کردم بد یا خوب من از تجربه کردن نمیترسم بلکه میخواهم از ان ها درس بگیرم من زندگی خوب را در نگاه خودم جستجو می کنم این خودخواهانه نیست من میخواهم همان جور که دوست دارم زندگی کنم البته که من در این خوب زندگی کردن به دنبال احترام به خود عقاید خود و دیگران هستم و دیگران مفعول های زندگی من هستند اما من فاعلم
من سرتو درد اوردم ببخشید ولی خوب دردودل خوبی بود از نظر خودم .
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام مریم و بابا لنگ دراز عزیز.
بابت مطلبتون ممنونم که نظرتون رو گفتین .
اما باید نکته ایی رو به عرضتون برسونم که در تاپیک "شوقی برای ادامه کار و درس ندارم" من منظور شما رو از صحبت هاتون به این شکل برداشت نکردم که ازتون مجوزی برای دوستی بگیرم ، که در ادامه شما هم خودتونو سرزنش کنین که چرا منظورتون رو واضح تر بیان نکردین.
نه نگران نباشین من اونجا منظورتون رو کاملا فهمیدم. ازدواج و دسترسی به عشقی معقول اما به دور از انتظارات غیر عاقلانه (کسی که برای رفع خستگی و دور شدن از روزمرگی قصد ازدواج داشته باشه اشتباه بزرگی کرده که البته هر کسی باید شرایط ازدواج رو داشته باشه ، من اون مطلبی رو که میگه : "اگر شرایط زیر را دارین ازدواج نکنین" خوندم) منظوری بود که من از صحبت های شما گرفتم، فقط ازدواج بود نه دوستی که میدونم دوستی براساس روانشناسی ها 99% و سیاست های اصلی سایت 1% (جمعا 100 درصد ) با مخالفت اصلی همه روبروه. پس این حق رو به من بدین که بگم من در اون تاپیک دنبال کسب مجوز برای دوستی نبودم که شما خودتون رو نگران کردین........ این از این.
اما چه کنم ... همانطور که انسان وسوسه میشه وارد این رابطه پوچ شدم که در اون لحظه به این مسایل فکر نمی کردم...
ببینید مشکلات من از آبان ماه شروع شده و اوجش هم سه شنبه دو اسفند ساعت 23:38 دقیقه بود که به این حال و روزم خودم گریه کردم.
تقریبا سه ماه افسرگی داشتم .حقیقتش نمی دونستم چیکار کنم چن تایی پست توی همدردی نوشتم تا به نتیجه ایی برسم ولی هر کدومشون رو به موضوعی اختصاص دادم که برای هر کدوم یه سری جواب هایی به من داده شده که نتیجه بخش نبوده.
اما این تاپیک با توجه به شرایط خاصی که داره ، نتایج بهتری رو دارم ازش کسب می کنم .
این تاپیک حداقل خوبی که داشته اینه که منو داره از موضوع جزئی مثل "دوست دختر" به مسائل کلی تر زندگی میرسونه.
تاپیک هایی رو هم که "فرشته مهربان" معرفی کردن تا قسمت پنجم چگونه به آرامش نزديکتر شويم خوندم.
مسلما "فرشته مهربان" که اینا رو معرفی کردن ، جمع آوری این همه تاپیک و مناسب شناختنشون برای حال و روز من وقت زیادی از ایشون برای من و امثال من برده و از ایشون هم بابت لطفشون ممنون هستم اما یه چیزی ار از تاپیک های ایشون فهمیدم اینه که " معلم درسشو داده آیا من تکالیفم رو انجام میدم یا نه ؟" یعنی اون چیزی رو که کارشناس در مورد من فهمیدن رو بهم گفتن ، منم باید بهش عمل کنم دیگه تا بتونم نتیجه خوبی از بحث داشته باشم .
اگه نهار یا شام روی میز باشه ، اگه حداقل کار جویدن غذا رو انجام ندیم که از گشنگی میمیریم... پس من به خودم فهموندم که تا اینا رو نخونم ( اونم دو بار ) نمی تونم نتیجه مناسبی از تاپیک بگیرم .
مسلما هیچ وقتی برای خوشبختی بهتر از الان نیست ، من نمی خوام در حالی که در لاک تنهایی خودم فرو رفتم شاهد پیشرفت دنیا و اطرافیانم باشم. دلم میخواد منم وارد این مسابقه بشم.
.
.
گذشته از این صحبت ها مریم و بابا لنگ دراز عزیز بابت نظرات سازنده ات ممنونم.
البته من همیشه و هر روز تاپیک رو زیر نظر دارم ، اما سعی می کنم تا تغییری در درونم رخ نداده مطلب ندم تا زمانیکه اینها رو حداقل دو بار بخونم....
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
من کی باشم که بخوام مجوز صادر کنم دوست خوبم منو ببخشید انگار باز هم نتونستم منظور خودمو برسونم من اصلا و ابدا قصد سرزنش نداشتم همین جا ازتون عذر خواهی میکنم منو ببخشید تنها یک دردو دل بود .امیدوارم تاپیک ها مشکلتون را حل کند .یک دعای کوچیک هم برای من داشته باشید ممنون میشم .
باز هم عذر میخوام :72:
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام آقاي bbeg
به نظر من شما نسبت به يك سري علائم هشداردهنده در مورد روحيه تون كم اعتنا بوديد و اين افكار مزاحم تونستند خيلي راحت در ذهن شما جا خوش كنند و پر و بال پيدا كنند. اما خوشحالم كه شما هم پي به سر نخي برديد كه مسلما با افزايش اطلاعاتتون و مطالعه لينكهاي مفيدي كه فرشته مهربان براتون نوشتند مي تونيد منشا اين احساسات نامطلوب رو در خودتون شناسايي كنيد و از بين ببريد.:104:
:305:توصيه من به شما اينه كه بعد از هر اتفاقي كه براي شما ناخوشاينده، سعي در تجزيه و تحليل ماجرا بكنيد تا از تلنبار شدن احساسات منفي و شكل گيري يك دور تسلسل باطل جلوگيري كنيد.. به عنوان مثال شما هنوز هم با ماجراي همكلاسيتون در دانشگاه درگيري عاطفي داريد، و بايد جدي به نقد اين احساسات بپردازيد. چرا كه اگر اين كار رو امروز انجام ندهيد و از آن سرسري بگذريد باز دوباره چند ماه بعد اين احساس دلتنگي، خودش را در قالب ديگري به شما تحميل خواهد كرد.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام مریم و بابا لنگ دراز .اتفاق خاصی نیفتاده که شما اینقدر بزرگش کردین . من به چشم دوستی و کمک به تمام پست های که در جواب تاپیک های من داده میشه نگاه میکنم از جمله صحبت های شما . کلمه به کلمه صحبت های شما و مابقی اعضای سایت برای من ارزش داره . پس خواهش می کنم اگر کمکی از دستتون بر میاد و فکری به ذهنتون میرسه دریغ نکنید.
:72::72::72::72::72::72::72::72::72:ممنونم.. .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صنم_64
[size=small]سلام آقاي bbeg
:305:توصيه من به شما اينه كه بعد از هر اتفاقي كه براي شما ناخوشاينده، سعي در تجزيه و تحليل ماجرا بكنيد تا از تلنبار شدن احساسات منفي و شكل گيري يك دور تسلسل باطل جلوگيري كنيد.. به عنوان مثال شما هنوز هم با ماجراي همكلاسيتون در دانشگاه درگيري عاطفي داريد، و بايد [color=#FF0000]جدي به نقد اين احساسات بپردازيد.
سلام. دقیقا در مورد این مثال چه کاری باید انجام بدم ، میشه واضح تر توضیح بدین که چه کنم؟؟؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
من از شرايط شما و آن خانم چيزي نمي دانم، شايد ايشان الان ازدواج كرده باشند يا شايد شما هنوز شرايط ازدواج را نداريد؟ و .............؟ لطفا كمي بيشتر برايمان بگوييد:
1-وضعيت تاهل خانوم مورد نظرتون؟
2-شما الان در شرايط مناسب ازدواج هستيد؟ منظورم از لحاظ مالي است؟
3-آيا ايشون متوجه اين علاقه و محبت شما شده اند؟
4-آيا اين علاقه دو طرفه بوده؟ مثلا شما واكنشي رو از ايشون مبني بر اينكه به شما توجه دارن، دريافت كرديد؟
5-چرا همون پارسال از ايشون خواستگاري نكرديد؟
6-و آيا قبل از آشنايي با ايشان، رابطه اي عاطفي داشتيد كه منجر به يك حس ناكامي در شما شده باشه؟
7-و در آخر اينكه آيا ايشان اولين موردي بود كه شما ايشان را براي ازدواج مناسب دانستيد؟
منتظر جوابهاي شما به سوالاتم هستم.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام ، من اولش بگم این عشق یک طرفه بودش و اون از هیچ چیز خبر نداشت .
ضمنا من میخوام اونو فراموش کنم .
حالا با این شرایط نیازی هست که به این سوالها جواب بدم؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام
من حدس زدم كه عشق شما يكطرفه است ولي مي خواستم بر اساس اطلاعات مطمئن و نه فرضيات خودم توصيه هايي رو خدمت شما عرض كنم.
معمولا در عشقهاي يكطرفه و ناكامي حاصل از اون دو حالت دارد:
1-شخص علاقه خودش را كتمان مي كند و آن را بروز نميدهد. در اين حالت مثل يك بغض فروخورده است كه فرد را از درون اذيت مي كند.
2-شخص ابراز علاقه مي كند اما به نوعي از طرف مقابل رانده مي شود و اين حس ناكامي با يك سوال براي فرد باقي مي ماند كه چرا؟ چرا علاقه و محبت مرا ناديده گرفت؟
دوست عزيز،شما در هر كدام از اين دو حالت كه باشيد، تصميم كاملا درستي گرفتيد كه ميخواهيد ايشون رو فراموش كنيد چون اين نوع محبت معمولا راه به جايي نخواهد برد.
بايد به خودتون فرصت بدهيد تا ايشون را فراموش كنيد، ممكنه بارها دلتون بهانه بگيره و مخصوصا مواقعي كه احساس تنهايي كنيد بيشتر ياد ايشون مي افتيد. پس همين الان عقلتون بايد دلتون رو مجاب كنه كه شما شايستگي يك محبت دو طرفه رو داريد. همينطور از تلقين استفاده كنيد و به هيچ عنوان خودتون رو يك عاشق ناكام تصور نكنيد بلكه به خودتون تلقين كنيد كه قلب من سرشار از عشقهاي بزرگتري است عشقهايي كه هيچوقت محدود به شخص خاصي نيستند و تلقيناتي از اين قبيل........... ( :305:در ضمن تا اطلاع ثانوي از گوش كردن به آهنگهاي عاشقانه، خواندن كتابهايي لطيف و پراحساسي كه صحبت از عشق بين دو نفر است و خلاصه هرچيزي كه شما را ياد ايشان مي اندازد به شدت بپرهيزيد.)
بيشتر از گذشته مطالعه كنيد و سعي كنيد كه روحتون رو غني و متعالي كنيد. باور بفرمائيد وقتي كه روح شما به عشق بزرگتري ( خداوند يگانه) متعالي شد انوقت خداوند سعه صدري را بر شما خواهد بخشيد كه ديگر بر غم از دست دادن هيچ محبتي افسوس نمي خوريد و بعدها به خودتون مي خنديد از اينكه چند روزي ذهن شما درگير يك فرد محدود شده بود.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام. نمیدونم چه به سرم اومده که اینقدر عوض شدم .
من تا سال پیش چه فکرها و ایده ها و شوق و ذوق درس خوندن و کار کردن ، ساختن آینده رو داشتم ولی یکسال بعد یعنی الان نشسته ام و دارم نگاه می کنم که واقعا این من بودم که این همه کار رو پارسال انجام دادم؟
توی صحبتم با روانشناس ( همون یک ساعت ) گفتم که من فلان سال لیسانسمو گرفتم بعدش اومدم این کارمو کردم بعدش اون کارو کردم و حالا هم با حالی گرفته پیش شمام ، گفتش که تو خسته ایی و استراحت نکردی . یعنی گفت یک ماهی رو هم که هیچ کاری نکردی برات کمه باید بیشتر استراحت کنی.
احساس می کنم که چن روز رو خوب تونستم دووم بیارم ولی حالا دوباره برگشتم به همون حالت قبل...
چن روزی هست که تموم قرصهایی رو که دارم از هر کدوم یکی ( 6 - 7 تا ) می خورم به امید اینکه یک کمی حالم بهم بخوره قدر خودمو بیشتر بدونم ، شاید هم دارم خودمو لوس می کنم .................................................
نمی دونم نمی دونم نمی دونم
در بهار زندگی احساس پیری میکنم...
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
آقاي bbeg از اين جمله تون حسابي دلم گرفت. :302:واقعا چرا؟ چرا ما جوونا تو يه مقطعي از زندگي بايد احساس يه فرد 70 ساله بهمون دست بده؟؟؟؟
ياد خاطره اي افتادم كه دوست دارم براي شما هم بگم: دوران دانشگاه استادي داشتم كه سن و سالي ازش گذشته بود و موها و سبيلهاش كاملا سفيد شده بود، يك روز كه پيشش بودم ناخودآگاه يك اي خداي عميقي از ته دلم گفتم ( منظورم با لحني شبيه حسرت خوردن) يهو استادم برگشت بهم گفت: چرا آه؟ شما كه هنوز جوانيد و در آغاز راه و كلي نصيحتم كرد...................... اون لحظه واقعا فهميدم كه ايشون قدر دوران جواني رو خيلي بهتر از من مي دونند و من واقعا قدرنشناس روزهاي به اين قشنگي ام:72::72::72:............................ منم مثل شما يه مواقعي واقعا احساس خمودگي بهم دست ميده اما سريع ياد حرف استادم مي افتم ( حرف ايشون حكم يك تلنگر جدي رو براي من داره) و خودم رو زود از اون حالت در ميارم..................... الان به مرحله اي رسيدم كه مطمئنم اگه يه پيرزن 90 ساله هم باشم باز هم احساس جواني 20 ساله رو دارم چون مي خوام كه هميشه سبز باشم و هر چي علف هرز رو كه ممكنه بخوان نهال وجودم رو خفه كنند از جا مي كنم.
مطمئنم كه شما هم همه حرفهاي بالا رو مي دونيد و نياز به تكرار نيست اما به همت شما بستگي داره و اينكه مي خواهين تا كجا بار غم رو به دوش بكشيد، لطفا اين بار رو كم كم از رو دوشتون برداريد ....................
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
من نمی دونم چم شده که هر موقع میام خونه این جوری میشم.
سر کار یه مهندس خوبم ، توی دانشگاه هم همینطور . اما به خونه که میرسه همه چی بد میشه
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
زیاد طول نمی کشد تا بفهمی
ورود به هر رابطه ای
نمی تواند تنهایی هایت را پر کند ... !
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
خدایا شکر ، تموم احساساتم در موورد این موضوع های کوچک از بین رفته .
اگه تا یک هفته دیگه از این ارسال هنوزم همین حال رو داشتم براتون می نویسم چه اتفاقی برام افتاده
نه ، دوست دختر جدید نیست ها !!!
نه ، دوست دختر جدید نیست ها !!!
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام آقاي bbeg
:104::104::104:جملات جديدي رو از شما مي خونم كه واقعا باعث خوشحالي ام شد.
اميدوارم كه تا هفته بعد شما براي ما از تجربه اي كه كسب كرديد و همين طور نحوه برخوردتون با مشكل رو توضيح بدهيد.
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام. اگه می بینید که از 15 اسفند نبودم ، به خاطر این بوده که داشتم هنوزم با خودم کلنجار می رفتم .
بله ، به نظر من کلاً بنده تنها راهم یا ازدواجه یا صبر. خلاص.
پست 34 رو به خاطر این موضوع نوشتم که همیشه دوست داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ، اما بالاخره یکی از فامیلام که اونجا دانشجوئه عکس های اونجا رو برام نشون داد. حدود یک هفته با همون عکسا که یه ساعت نشونم داد ، شارژ بودم که پست 34 رو نوشتم .
اما حالا
.
.
.
.
.
باز هم توی این تصمیمم موندم ، تنبل شدم ، هیچ گونه انگیزه ایی برام نمونده ، البته دارم سعی خودمو می کنم ، کارهای خوبی که هر روز دارم انجام میدم رو برای خودم توی یه تقویم می نویسم ، به خودم دارم انرژی می دم تا بتونم از این تنبلی بیام بیرون ، دارم سعی می کنم به خودم جایزه بدم ، اهدافمو بنویسم و ... ولی نمی دونم بتونم طاقت بیارم یا نه ؟
مهمترین موضوع انرژی هست که ندارم .....
مثلا دارم میگم ها ، مثلا ً اون موقع ها اگه با دختر خانومی حرف می زدم بهم انرژی می داد ، کل روز مثه تراکتور کار می کردم اما الان نه اون انگیزه و اون انرژی رو ندارم ، چطور باید این منبع انرژی رو بدست بیارم؟(می دونم که باید سیگنال های دریافتی خودمو اصلاح کنم و به فرستنده زیاد مربوط نیس )) ولی جداً نمی دونم چطور باید انرژی بگیرم. کسی هم نیست که تشویقم کنه .
راستی این روزها اینطور برام می گذره :
صبح بیدار می شم ساعت 9
تا 12 اینترنت ، نهار ، 1 تا 3-4 فیلم خارجی ، دوباره عصر بیرون یا دوباره اینترنت تا شب .
همش هم دارم موسیقی غمگین گوش می دم ، معتادش شدم ، نمی دونم چیکار کنم .
با این پیج هایی که تازه گی ها توی فیس بوک مد شده هم نمی دونم چیکار کنم ، همش غمگینن ، مثلا احساس، من و تو و ...
ولی احساس ها میاد و میره نمی دونم میترسم بعد از این همه مدت دوباره بشم bbeg پست شماره 1
یاداوری می کنم که من هیچ وقت اینقدر تنبل نبودم ، و این برای اولین بار توی زندگیم هست که ار ابان 90 تا از الان بدترین روزهای عمرم رو دارم سپری می کنم .
فرار از حس تنبلی ، غم ، حس بی فایده بودن ، آخه چطوره؟
نمی دونم چه بلایی سرم اومده که اینجوری شدم.
ورزش،خرید،مسافرت ؟ ؟ ؟ ؟ ؟؟؟
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
سلام. اگه می بینید که از 15 اسفند نبودم ، به خاطر این بوده که داشتم هنوزم با خودم کلنجار می رفتم .
بله ، به نظر من کلاً بنده تنها راهم یا ازدواجه یا صبر. خلاص.
پست 34 رو به خاطر این موضوع نوشتم که همیشه دوست داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ، اما بالاخره یکی از فامیلام که اونجا دانشجوئه عکس های اونجا رو برام نشون داد. حدود یک هفته با همون عکسا که یه ساعت نشونم داد ، شارژ بودم که پست 34 رو نوشتم .
اما حالا
.
.
.
.
.
باز هم توی این تصمیمم موندم ، تنبل شدم ، هیچ گونه انگیزه ایی برام نمونده ، البته دارم سعی خودمو می کنم ، کارهای خوبی که هر روز دارم انجام میدم رو برای خودم توی یه تقویم می نویسم ، به خودم دارم انرژی می دم تا بتونم از این تنبلی بیام بیرون ، دارم سعی می کنم به خودم جایزه بدم ، اهدافمو بنویسم و ... ولی نمی دونم بتونم طاقت بیارم یا نه ؟
مهمترین موضوع انرژی هست که ندارم .....
مثلا دارم میگم ها ، مثلا ً اون موقع ها اگه با دختر خانومی حرف می زدم بهم انرژی می داد ، کل روز مثه تراکتور کار می کردم اما الان نه اون انگیزه و اون انرژی رو ندارم ، چطور باید این منبع انرژی رو بدست بیارم؟(می دونم که باید سیگنال های دریافتی خودمو اصلاح کنم و به فرستنده زیاد مربوط نیس )) ولی جداً نمی دونم چطور باید انرژی بگیرم. کسی هم نیست که تشویقم کنه .
راستی این روزها اینطور برام می گذره :
صبح بیدار می شم ساعت 9
تا 12 اینترنت ، نهار ، 1 تا 3-4 فیلم خارجی ، دوباره عصر بیرون یا دوباره اینترنت تا شب .
همش هم دارم موسیقی غمگین گوش می دم ، معتادش شدم ، نمی دونم چیکار کنم .
با این پیج هایی که تازه گی ها توی فیس بوک مد شده هم نمی دونم چیکار کنم ، همش غمگینن ، مثلا احساس، من و تو و ...
ولی احساس ها میاد و میره نمی دونم میترسم بعد از این همه مدت دوباره بشم bbeg پست شماره 1
یاداوری می کنم که من هیچ وقت اینقدر تنبل نبودم ، و این برای اولین بار توی زندگیم هست که ار ابان 90 تا از الان بدترین روزهای عمرم رو دارم سپری می کنم .
فرار از حس تنبلی ، غم ، حس بی فایده بودن ، آخه چطوره؟
نمی دونم چه بلایی سرم اومده که اینجوری شدم.
ورزش،خرید،مسافرت ؟ ؟ ؟ ؟ ؟؟؟
یه لحظه احساس کردم یکی دیگه داره خودمو توضیح میده
منم دقیقا شرایط مشابه این آقا را دارم
وقتی با دختره بودم زندگیم کلا فرق داشت ولی الان که نزدیک دو ماهه از هم جدا شدیم افسرده شدم
خواهشا یکی به ما دو نفر کمک کنه
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
بازدید کننده گرامی !
دست خالی نرو ، یه چیزی اینجا بنویس و برو:325:
-
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Feranchi
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
سلام. اگه می بینید که از 15 اسفند نبودم ، به خاطر این بوده که داشتم هنوزم با خودم کلنجار می رفتم .
بله ، به نظر من کلاً بنده تنها راهم یا ازدواجه یا صبر. خلاص.
پست 34 رو به خاطر این موضوع نوشتم که همیشه دوست داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ، اما بالاخره یکی از فامیلام که اونجا دانشجوئه عکس های اونجا رو برام نشون داد. حدود یک هفته با همون عکسا که یه ساعت نشونم داد ، شارژ بودم که پست 34 رو نوشتم .
اما حالا
.
.
.
.
.
باز هم توی این تصمیمم موندم ، تنبل شدم ، هیچ گونه انگیزه ایی برام نمونده ، البته دارم سعی خودمو می کنم ، کارهای خوبی که هر روز دارم انجام میدم رو برای خودم توی یه تقویم می نویسم ، به خودم دارم انرژی می دم تا بتونم از این تنبلی بیام بیرون ، دارم سعی می کنم به خودم جایزه بدم ، اهدافمو بنویسم و ... ولی نمی دونم بتونم طاقت بیارم یا نه ؟
مهمترین موضوع انرژی هست که ندارم .....
مثلا دارم میگم ها ، مثلا ً اون موقع ها اگه با دختر خانومی حرف می زدم بهم انرژی می داد ، کل روز مثه تراکتور کار می کردم اما الان نه اون انگیزه و اون انرژی رو ندارم ، چطور باید این منبع انرژی رو بدست بیارم؟(می دونم که باید سیگنال های دریافتی خودمو اصلاح کنم و به فرستنده زیاد مربوط نیس )) ولی جداً نمی دونم چطور باید انرژی بگیرم. کسی هم نیست که تشویقم کنه .
راستی این روزها اینطور برام می گذره :
صبح بیدار می شم ساعت 9
تا 12 اینترنت ، نهار ، 1 تا 3-4 فیلم خارجی ، دوباره عصر بیرون یا دوباره اینترنت تا شب .
همش هم دارم موسیقی غمگین گوش می دم ، معتادش شدم ، نمی دونم چیکار کنم .
با این پیج هایی که تازه گی ها توی فیس بوک مد شده هم نمی دونم چیکار کنم ، همش غمگینن ، مثلا احساس، من و تو و ...
ولی احساس ها میاد و میره نمی دونم میترسم بعد از این همه مدت دوباره بشم bbeg پست شماره 1
یاداوری می کنم که من هیچ وقت اینقدر تنبل نبودم ، و این برای اولین بار توی زندگیم هست که ار ابان 90 تا از الان بدترین روزهای عمرم رو دارم سپری می کنم .
فرار از حس تنبلی ، غم ، حس بی فایده بودن ، آخه چطوره؟
نمی دونم چه بلایی سرم اومده که اینجوری شدم.
ورزش،خرید،مسافرت ؟ ؟ ؟ ؟ ؟؟؟
یه لحظه احساس کردم یکی دیگه داره خودمو توضیح میده
منم دقیقا شرایط مشابه این آقا را دارم
وقتی با دختره بودم زندگیم کلا فرق داشت ولی الان که نزدیک دو ماهه از هم جدا شدیم افسرده شدم
خواهشا یکی به ما دو نفر کمک کنه
دوستان کسی میگه چیکار کنم؟
از درس و زندگیم افتادم
مدام هم توی این سایت هستم :302: