RE: انچه که بر من گذشت ...
وقتی از اون رابطه ها داشته،به شما تعهدی داده بود؟چه به عنوان دوست چه نامزد.پس خیانتی به تو در کار نیست.
ولی اینو بدون،این دختر از رابطش لذت برده پس احتمال اینکه دوباره به این روابط برگرده زیاده حتی بعد از ازدواج.
پس برای تو که از روابط یه نفر که هیچ تعهدی بهت نداره اینطور بهم می ریزی این دختر مناسب نیست.در ضمن دیگه وارد
زندگی خصوصی مردم نشو برای پیدا کردن عیب و ایراد.
RE: انچه که بر من گذشت ...
سلام
لازم نبود کل این جریان رو با جزئیات می نوشتید
اگر به صورت خلاصه مطرح می کردید راهنمایی های سریع تری به شما می شد و افراد بیشتری حوصله می کردن مشکلتون رو بخونن:72:
THISISME
عزیز اینکه شما وارد حریم خصوصی افراد بشید کار درستی نبوده و می تونستید با تحقیق در مورد ایشون ازش شناخت پیدا کنید نه این حکش کنید
در اینکه در تصمیم گیری ها و مشکلات خودمون باید به خدا توکل کنیم و از اون کمک بخواهیم شکی نیست.
ولی معنی توکل این نیست که وقتی گرسنه هستیم بشینیم ی گوشه و عبادت کنیم و امید داشته باشیم که به خدا توکل کردیم و خدا مارو سیر میکنه
بلکه خدا به ما قدرت بدنی و قوه عقل داده و با استفاده از اون ها باید تلاش کنیم برای رفع گرسنگی خودمون و در کنار اون از خدا هم کمک بخواهیم....
در مورد مشکل شما!شما که متوجه شدید این خانم وضعیت روحی خوبی نداره،در زمانیکه به شما می گه دوستت دارم با فرد دیگه چت می کنه و از روابط جنسی قبلیش می گه،انقدر وضعیت روحی بدی داره که به بدن خودش هم رحم نمی کنه و به بازوش چاقو می زنه،به قول خودتون به شما خیانت کرده و به دوست شما هم خیانت کرده .....
دیگه عقل شما حکم می کنه که این فرد مناسب من نیست !در اینجا نیازی نبود قران رو باز کنید و
این هم بدونید که آیاتی که گفتید به صورت های دیگه ای هم میشه ازش تعبیر کرد و این خود شما بودید که دوست داشتید به اون دختر برگردید و فکر کنید توبه کرده و فکر کنید خدا این رو از شما می خواد.
به نظر من بهتره الان اصلا برای خوندن صیغه محرمیت عجله نکنید و امروز رو کنسل کنید به نظر من
احساسی تصمیم نگیرید
با پدر و مادرتون مشورت کنید و ماجرا رو برای اونها بگید
اونها مخالفتی ندارند؟
اینم بدونید که خدا زمانی از بنده اش راضی و خوشنود میشه که بنده اش با توکل به خدا از ظرفیت های وجودی خودش نهایت استفاده رو بکنه و عقل و تدبیر خودش رو به کار بگیره
نه اینکه همه چیز رو بسپره دست خدا و برای هر تصمیمی قران رو باز کنه.
RE: انچه که بر من گذشت ...
تمومش کن.
این راه که میروی به ترکستان است.
این دختر گذشته خیلی بدی داشته و الان نباید ازدواج کنه .
نه فقط چون رابطه جنسی داشته. چون به خاطر روابط غلط و مکررش الان سلامت روحی روانی نداره
اول باید درمان بشه و بعد با شخص مناسبی ازدواج کنه
اون شخص هم شما نیستید. به دلایل زیادی بهتره که ایشون را رها کنید.
RE: انچه که بر من گذشت ...
قضیه حریم خصوصی نیست
من الان میتونم از گوشی اون دسترسی داشته باشم و بدونم که sms هایی که میگیره و میفرسته چیه
تو این همه سال هم تا به حال این کارو نکرده بودم
ممنونم به خاطر توصیه هاتون
و ممنون میشم که بیشتر راهنماییم کنید ...
RE: انچه که بر من گذشت ...
موبایل حریم خصوصی نیست؟
دقیقن در چه موردی راهنمایی می خوای؟
RE: انچه که بر من گذشت ...
اقای فرهنگ 27 با تمام احترامی که براتون قایلم با "وقتی از اون رابطه ها داشته،به شما تعهدی داده بود؟چه به عنوان دوست چه نامزد.پس خیانتی به تو در کار نیست." این حرفتون مخافم چون ما اول به خودمون و خدامون متعهدیم که خودمون رو در قبال شهوت نگه داریم تا زمانیکه با راه حلال بهش برسیم.ادم اول باید به خودش متعهد باشه که بتونه تعهد به دیگری رو قبول کنه. به نظر من این خیانته به فردی که قراره شریک زندگی ادم باشه حتی اگه اون فرد رو نشناسیم حالا اینکه یکی مثل ThisIsMe با این موضوع از فرط علاقشون به این خانم کنار بیان حرف دیگه ای هست.
"ولی اینو بدون،این دختر از رابطش لذت برده پس احتمال اینکه دوباره به این روابط برگرده زیاده حتی بعد از ازدواج.
"با این فرمایشتون موافقم.
ThisIsMeعزیز:
"من الان میتونم از گوشی اون دسترسی داشته باشم و بدونم که sms هایی که میگیره و میفرسته چیه" اینطوری میخواید بهش اعتماد کنید!!!؟؟؟شاید یه خط دیگه بدون اطلاع شما داشته باشه در اون صورت چی ؟؟؟ببخشید نمیخوام دل اشوبی ایجاد کنم اما خواهرانه این حرف رو زدم که باچشم باز انتخاب کنید
یه سوال چه چیز این خانم برای شما دوست داشتنی هست چرا دوستش دارید؟؟؟البته جوابش فقط برای خودتون و بازنگری اینکه چی( زندگی ایندتون )در قبال چی(ارامش و اطمینان به ظرف مقابل و خودتون).
"دختره هم ازم 4 سال بزرگتره" اول خودتون و بعد خونوادتون با این موضوع مشکلی ندارن؟؟؟
اینم بگم همه میدونیم راه توبه برای همه بازه و شایدم واقعا ایشون توبه کرده باشه .همه چی بستگی به شما داره.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید.
RE: انچه که بر من گذشت ...
ستاره جان،خیانت زمانی معنا پیدا می کنه که تعهد وجود داشته باشه.تعهدم زمانی پیدا می کنه که دختر و پسر شرعا"
و قانون به عقد هم در بیان یا حداقل مراحل خاستگاریو طی کرده باشن.اگر من در گذشته یه کاری کرده باشم کسی
نمی تونه در آینده بهم بگه چون این کارو قبلا"کردی بهم خیانت کردی.چون من بهش تعهدی نداشتم.
یادآوری:از این به بعد فقط با هدف راهنمایی مراجع پست بذار.از مخالفت یا موافقت با کاربران دیگه پرهیز کن چون باعث
بحث و انحراف تاپیک می شه.
RE: انچه که بر من گذشت ...
سلام
سرگذشتتون رو خوندم دوست عزیز.
تا آخرش که داشتم میخوندم فکر میکردم الان میخواید بپرسید که "چه جوری فراموشش کنم" یا "دختر خانم خیلی وابستگی پیدا کرده چه جوری اونو راضی کنم به فراموش کردن" یا چیزی توی همین مایه ها.
واقعاً با خوندن سطر آخر شوکه شدم!
با نظر فرهنگ موافقم اما با یه قسمتیش نه زیاد.
من به شخصه فکر میکنم از وقتی که شرایط و موقعیت خطا داشته باشم اما خودم بتونم انتخاب کنم که خطاکار باشم یا نه، دقیقاً از همین زمان نسبت به همسر آینده م (و حتی مهم تر، به خودم) متعهدم و باید خودم رو حفظ کنم.
خب خیلیا اینطور فکر نمیکنن و دقیقاً از زمان عقد، انتظار متعهد بودن رو دارن.
اما اینطور که از صحبتای شما برداشت کردم، شما انتظار دارید همسر آینده تون از قبل به شما تعهد داشته باشه.
فقط یه مطلب رو میگم.
خیلی ها بودن توی همین سایت که میگفتن با گذشته ی همسرشون هیچ مشکلی نداشتن. علی رقم دونستن رابطه های جنسی متعدد، گفتن که میتونن باهاش کنار بیان.
ولی نتونستن.
حالا شما که از الان انقدر نگران هستی و نمیتونی باهاش کنار بیای که دیگه!!!
امیدوارم هنوز صیغه نکرده باشین.
نمیگم این ازدواج درسته یا غلطه.
اما هنوز شما با خودت کنار نیومدی.
بوی پشیمونی در آینده ی نزدیک میاد.
راستی خانواده ها نظرشون چیه؟
تا چه حد از اصل موضوع و جزییات موضوع خبر دارن؟
امیدوارم نگید که کلاً بی خبرن!
RE: انچه که بر من گذشت ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
ستاره جان،خیانت زمانی معنا پیدا می کنه که تعهد وجود داشته باشه.تعهدم زمانی پیدا می کنه که دختر و پسر شرعا"
و قانون به عقد هم در بیان یا حداقل مراحل خاستگاریو طی کرده باشن.اگر من در گذشته یه کاری کرده باشم کسی
نمی تونه در آینده بهم بگه چون این کارو قبلا"کردی بهم خیانت کردی.چون من بهش تعهدی نداشتم.
یادآوری:از این به بعد فقط با هدف راهنمایی مراجع پست بذار.از مخالفت یا موافقت با کاربران دیگه پرهیز کن چون باعث
بحث و انحراف تاپیک می شه.
سلام چقدر دلتنگ اینجا بودم!
اولین پستم بعد این همه مدت
باهات مخالفم فرهنگ
خیانت بازه زمانی رو شامل نمیشه و دوستی و رابطه قبل از ازدواج خیانت به همسر اینده است
دید من به خیانت بیشتر بخاطر اسیب ابنکار از نطر روحی روی خود فرد خیانتکار هست. کمترین اثرش استرس و به نوعی احساس گناه از اشتباه انجام شده ، هست
البته انسان ها ممکن الخطا هستن و میشه اونها رو بخاطر اشتباهات گذشته بخشید
RE: انچه که بر من گذشت ...
سلام .
آهاي this is me مطمئني كه اين تو هستي ؟
منم بچه كامپيوترم ، هر چقدر بچه هاي ديگه بگن حريم خصوصي ، تا جاي ما نباشن نميتونن درك كنن .
من كار هكتو تاييد نميكنما اما اون قيلي ويلي كه دل آدم واسه هك ميره هيچ حريم خصوصي نميشناسه . :311:
بگذريم .
من فقط يه تجربه شخصي بگم .
من يه زماني مريد يه آقاي مذهبي خيلي مطرح بودم . (هنوزم آدم مذهبي هستم ) ميگفت ( و توي خيلي روايات هم هست ) كه اگر 13 رجب بري مشهد كلي بركت توي زندگيت ميفته .
13 رجب سال 87 رفتم مشهد. كل ماه رجب و شعبان روزه گرفتم .شعبان سوريه رفتم . چند بار قرآن ختم كردم .و توي رمضان مكه . توي يه روز خيلي خاص توي مسجدالحرام كسي بهم زنگ زد و يه كار خيلي خاص پيشنهاد داد .
مطمئن بودم خدا بهم نظر كرده .
3 سال عمرم و همه سرمايم رو روش گذاشتم . (سرمايه زياد مالي و معنوي ) آخرش 6 ماه قبل پوچ شد.
اون موقع چون منتظر يه معجزه از طرف خدا بودم همه چيزو نشونه از طرف خدا ميديدم . الان بعد از 6 ماه كه حسابي زمين خوردم و كلي سرمايه از دست دادم به گذشته كه فكر ميكنم ميبينم ميشد با چشم باز از همون روز اول معايب كار رو ديد . اما من دلخوش به نشونه هايي بودم كه فكر ميكردم از طرف خدا براي منه .
من راهو خيلي اشتباه رفتم ،تو نرو .
دين خيلي خوبه ،خدا تو تك تك آيه ها هست ،اما قبل از اون به ما عقل داده .
يه كاري نكن كه بعدا به خاطر اشتباهت دينت هم به بوته آزمايش بره .
دوست من هميشه سعي كن يه حريم بين خودت و همسر آيندت باشه كه قبح چيزهاي بد از بين نرفته باشه .
اون خانوم چند سال هم از تو بزرگتره مطمئن باش خيلي با تجربه تر از توئه .
همين كه ايشون بزرگتره (بدون در نظر گرفتن بقيه فاكتورها ) ميتونست يه نقطه منفي باشه ، حالا با اين پيشينه ؟؟؟؟؟ نميدونم .
اگر برادرم بودي بهت ميگفتم جرا دنبال يه كيس شسته رفته نميري ؟
به خدا توي زندگيهايي كه همه چيز در بدو امر عاليه و بدون مشكل ، توي زندگي هزار جور دردسر پيش مياد ، ميخواي اينطوري ازدواج كني كه چي بشه ؟
مگه جز اينه كه ازدواج ميكنيم كه آرامش داشته باشيم ؟
الان با اين خانوم ازدواج نكردي انقدر آرامشت بهم ريخته ، ميخواي چي به دست بياري ؟
ارزشش رو داره ؟
RE: انچه که بر من گذشت ...
سلام
ممنونم
همین که نوشته هامو خوندید کمی آرامم میکنه
ممنون
اون روز که این تاپیک رو زدم
عصرش باهاش صحبت کردم
گفتم که چه حسی دارم و چیا ازیتم میکنه
یه چندتا از اطلاعاتم غلت بود
یعنی خیلی بزرگش کرده بودم
اول اینکه وقتی که با دوست من قرار داشت,با کسی دوست نبود
یعنی از هرکسی که پرسیدم میگفتن که آدم متعهدیه
در مورد اون شخص هم میگفت که قبلنا میرفت برای همفکری در مورد پروژه
و هیچ چیزی در کار نبود
فقط اون موقع از اینکه باهاش اینکارو کرده بودن لجش گرفته بود و این کارو کرد
گفت که بعدش پشیمون شده بود و دیگه نرفته بود
فقط گاهی برای درد و دل کردن میرفت
(تا حدودی میشه قبول کرد.چون وقتی که میگفت که میخواد بیاد باهام کمی صحبت کنن و پسره هم ...)
و اینکه در مورد خیانت
حق با شماست
چون وقتی که با من تعهدی نداشت این کارش خیانت نیست
و میدونم که آدم متعهدیه
اما این نگرانم میکنه که از اون رابطه لذت برده و اگه در آینده تو زندگی دچار مشکل بشیم شاید دوباره ...
البته در اصل خودم اینطور فکر میکنم که شاید من رو اون شخص حساس بودم و اینو فهمیدم اینطور شدم
چون احساس شکست میکنم
اینکه آدمی که من تردش میکردم تونسته این کارو بکنه
و اینکه تو تمام این مدت من سعی میکردم که همصحبت اون دختره باشم و فکر میکردم که موفق شدم و وقتی که اینو فهمیدم ذهنم به هم ریخت.
آخرین تستی که زدم عدد افسردگیم رو ۳۳ (بالاترین مقدار) و عدد اضطرابم رو ۹۰ (نزدیک به حمله قلبی ) نشون داد
به خاطر این نمیدونم که به چی دارم فکر میکنم و کدوم فکر ها درسته و کدوم غلته
و به خاطر این شرایط روحیم نمیتونم درست باهاش ارتباط داشته باشم.
گاهی حس میکنم چون ازم بزرگتره نمیتونم درست درکش کنم و درست ارتباط داشته باشم (احساس بچگی بهم دست میده)
و دقیقا الان رفتارم مثل رفتار دختر های وابسته هستش
اون کاملا نرمال و با روحیه برخورد میکنه
و منم وابسته و شکست خورده و نیازمند ترحم
اما در مورد اینکه تموم کنم باهاش
اون دختریه که من دوسش دارم
خیلی سعی کردم که تمومش کنم.اما به این فکر میکردم که زندگی همیشه مشکلات داره
زیاد دیدم که آدمهایی بعد ازدواج خیانت کردن و بعدا برگشتن و با گذر زمان اصلاح شدن
نمیدونم
یه فکر دیگه ای که منو ازیت میکنه اینه که من تا بحال خیلی پیشنهاد سکس و دوستی داشتم(چه دختر و چه متاهل)
ولی باهاشون تخل برخورد میکردم که برن و دیگه فکر نکنن به این قضیه
و تا به حال با دختری دوست نشده بودم چه برسه به ...
چون میدونستم این کارا آخر عاقبت نداره واسم (با زندگی بقیه کار ندارم.خودمو میگم)
حالا وقتی طرفم اینطوری شده باشه ناراحتم میکنه
چه باید کرد ...؟
در کل نمیدونم به چی اعتماد کنم به چی نکنم
به قرآن
به متنی که پیدا کردم
به حرفاش
به احساساتم
به حرف های شما
نمیدونم
تو خانواده های ما با سن بزرگتر مشکلی ندارن
ولی هنوز نگفتم بهشون
اما اون گفته و خاهرش باهام صحبت کرده
اون از ذهنیت من خوشش میومد و حتی کل دوستانو اقوامش هم به همصحبتیم علاقه داشتن
اما الان ...
هرجا که میرم همه میگن که یه چیزیت شده ...
RE: انچه که بر من گذشت ...
من نمیتونم نظر کاشناسانه بد م
اما برداشتات از قران کاملا شخصیه و این کاملا غلطه اگه به قران و این چیزا خیلی اعتقاد داری و واقعا موندی چی کار کنی بده یه آدم درست برات استخاره درست بگیره و نظرشو بگه
الا بذکر الله تطمئین القلوب پس دیگه اضطراب و استرس و افسردگیت چیه؟؟؟
RE: انچه که بر من گذشت ...
من اصلا آدم مذهبی نیستم
بیشتر منو به خاطر ذهنیت اومانیستیم میشناسن
مخالف اسلام نیستما
مدافعش نیستم
یه احتمالی هم که میدم اینه که من اصلا به خاطر این قضیه افسرده نشدم
به خاطر ضعف ذهنم به این اوضاع افتادم ...
یادمه تو پست آفت هاي احتمالي در کار مشاوره گفته بودن که اگه کسی داره یه پست طولانی میده و خیلی توضیح میده
در اصل داره چیزی رو میپیچونه و میخواد ذهن مخاطب رو منحرف کنه ...
به خودم هم نمیتونم باور داشته باشم !
RE: انچه که بر من گذشت ...
ببین من کلا اعتقاد دارم هر کسی باید پای اعتقاد خودش وایسته
تو آینده زندگیتو با یه آیه قران که بش اعتقادم نداری
و از برداشت غلط کردی پایه ریزی کردی
خوب کارت غلطه
رابطه تو با اون آدم کاملا قطع کن تو فقط از سر دلسوزی باش دوست شدی بعد هم بش وابسته شدی همین
و بقیه حرفاتم همش توجیه برای موندن توی اون رابطه
RE: انچه که بر من گذشت ...
نقل قول:
از اینکه باهاش اینکارو کرده بودن لجش گرفته بود و این کارو کرد
همچین آدمی قابل اعتماد نیست! شاید بعدا هم از سر لج با خودِ شما هم اینکارو کنه...
------------------
تفال به قرآن حرامه حرامه حرامه! اینو تماااااام مراجع تقلید میگن! اولا که شما هنوز اونقد علم ندارید که بخواید آیات رو تفسیر کنید و با زندگیتون مطابقت بدید! در ثانی! شما دارید با این کار(استناد به آیات) فقط و فقط خودتونو گول میزنید!
کارتون اشتباه محضه! من توصیه میکنم دورِ همچین آدمی رو خط بکشید!
اصلا چطور ممکنه شما بتونید به خودتون بقبولونید کسی....از سر لج...اونم این کار....اونم کسی که دوسش دارید!!!!!
این درست مثل اینه که یکی بره دزدی...بگه پول نداشتم رفتم دزدی!پس اعتقادات آدم چی میشه؟ شرافتِ آدم چی میشه؟!!!!!!! حیا؟عفت؟نجابت؟!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
ببین من کلا اعتقاد دارم هر کسی باید پای اعتقاد خودش وایسته
تو آینده زندگیتو با یه آیه قران که بش اعتقادم نداری
و از برداشت غلط کردی پایه ریزی کردی
خوب کارت غلطه
رابطه تو با اون آدم کاملا قطع کن تو فقط از سر دلسوزی باش دوست شدی بعد هم بش وابسته شدی همین
و بقیه حرفاتم همش توجیه برای موندن توی اون رابطه
100 که نه بلکه 1000 درصد موافقم!
RE: انچه که بر من گذشت ...
دوست عزیز و برادر گرامی
لحظه ای درنگ کنید!
من این ازدواج رو به شما توصیه نمی کنم .. به نفع شما نیست
هیجان شما با خیال پردازی و اسطوره سازی شما رو سردرگم کرده و وارد دنیایی شده اید که هیچ منفعتی برای شما به همراه نداره
سعی کنید ارامش رو تجربه کنید و از شدت هیجانات و احساسات خودتون کم کنید
شما بسیار احساساتی هستید و این موضوع شما رو ضعیف کرده..
دلتون به این ازدواج راضی نیست .. به ندای قلبتون گوش کنید
مدتی که بگذره همه چیز به حالت عادی بر می گرده و حالتون بهتر می شه
از ایشون بگذرید..
RE: انچه که بر من گذشت ...
در تکمیل سحنان جناب sci عرضم به خدمتتون اینه که :
شما در درجه اول به شدت نیاز دارید که روی خود کار کنید .
هم از نظر مهارتها ضعف دارید . هم دچار سرگردانی هستید که علتش هم تعارضات عقیدتی در درون شماست ( نه امانیست هستید و نه مذهبی ، بلکه هر از گاهی به هر دری می زنید و همین هم ذهنتون را انبوه ساخته از داده های متضاد و .... که تعارضهای زیادی ایجاد کرده )
از نظر عاطفی هم بلوغ شما تکمیل نشده، و این هم به خاطر اختلالهایی هست که در رابطه با خود دارید ، لذا در این موقعیت هرگونه رابطه عاطفی شما را در معرض خطر جدی قرار می دهد .
نیاز ضروری به مراجعه به روانپزشک در رابطه با اضطراب و زمینه افسردگی خود دارید و در کنار دارو درمانی ، مشاوره را هم بار کسب مهارتها دنبال کنید .
در خصوص هوش هیجانی مطالعه کرده و خود را تقویت کنید .
این رابطه را کاملا ًکات کنید و هیچگونه رابطه ای هم با هیچ دختری برقرار نکنید . اول خودتون رو دوست داشته باشید و به سلامت جسم و روح و ذهنتون بها بدهید . بعداً همسرتان را در آینده دوست خواهید داشت و از این دوست داشتن لذت خواهید برد .
شرایط روحی و ذهنی و جسمی شما ( متأثر از اضطراب ) فعلاً مناسب ازدواج نیست ، به احتمال قوی شرایط اقتصادی و سربازی و .... هم فراهم نیست .
باز هم تأکید دارم به روانپزشک برای درمان اضطراب مراجعه کنید و مشاوره را هم دنبال کنید .
.