+دختر دکترا مهندسی از اروپا + پسر دیپلمه؟

دختری 27 ساله که دکترا مهندسی از بهترین دانشگاه اروپا داره تصمیم گرفته با پسری 33 ساله که دیپلم موسیقی داره ازدواج کنه؟
پسر معتقده که بیسواده
خانواده دختر هم معتقدا که او یک مطرب بی سواد هست
دختر هم به یاد میاره که پسر بدون اینکه بدونه، به او در بدترین سالهای زندگیش کمکش کرده. وقتی که در ایران بودم و در بدترین زمان زندگیم تصمیم به خودکشی داشتم این پسر بدون اینکه اصلا چیزی از مشکلات من بدونه و به من بدون هیچ چشم داشتی کمک کرد.
این دخترتمام موفقیتهایش را به خاطر کمک های او می دونه و حالا تصمیم گرفته که بعد از گذشت 3 4 سال دوباره به ایران برود و او را ببینه و با او پیشنهاد ازدواج بدهد.
می دانم که هنوز ازدواج نکرده و عاشق من هم هست.
نظرتون چیه؟

سواد به خودی خود معیار کاملی نیست؛شما چرا نمی خواهید چند ماهی از ایشان شناخت همه سویه بدست بیاورید.

به نظر من باید صبر کنی این کاری که می کنی شاید موقتا در نظرت خوب باشه ولی در طولانی مدت شاید نظرت عوض بشه
ولی در هر صورت قویترین نیرو ها نیروی عشق هست. عشق اگر واقعا عشق باشه خودش همه راه ها را هموار می کنه
راستی ایا تا حالا اون پسره بهت پیشنهاد ازدواج داده؟

بهتر نيست كمي با هم ارتباط برقرار كنيد تا شناخت بيشتري از يكديگر پيدا كرده و از اينكه مي توانيد با هم ادامه دهيد اطمينان حاصل كنيد. به اينصورت احتمال به مخاطره انداختن زندگي هر يك از شما كمتر مي شود. مي توانيد احساسي برخورد نكرده و در دراز مدت به اين نتيجه برسيد.

داري كلي به اين قضيه نگاه مي كني و هنوز جزييات و در نظر نگرفتي . يك كم ريز تر به قضيه نگاه كن براي يك مدت اون و در غالب شوهر خودت ببين .ببين مي توني باهاش راحت باشي ببين ناراحت نمي شي اگه بر فرض مثال از كلمات عامي زشت استفاده كنه ببين نارحت نمي شه اگه جلوي هم دانشگاهيات يا .... رفتارهاي از خودش نشون بده ببين ناراحت نمي شي كه توي خونه به شكل خودش رفتار كنه حرف بزنه غذا بخوره . ببين طرز فكراتون به هم مي خوره با هم توافق داريد . ببين بر فرض مثال مي توني جلوي جمع رفتاراشو تحمل كني و يا نه خجالت زده مي شوي و ناراحت و احساس بدي بهت دست مي ده
من نمي گم كه ممكنه ايشون اينقدر بد باشه و اينقدر پايين باشه ولي ممكنه با شما كه تا اين درجه از تحصيلات رسيده ايد خيلي فرق داشته باشند . مطمئنا رفتارهاي شما دو نفر با هم فرق مي كنه و در حد هم نيستند ولي اينكه ايا شما او را دوست داريد و رفتارهايش را هم دوست داريد و تحمل مي كنيد ؟ و يا اينكه او يك ديپلمه در حد بالاتر مي باشد و خيلي بالاتر از خودش رفتار مي كنه كه نياز به اين سخت گيري ها نيست . بايد ريز بشي توي رفتارهاي خودت و اون . خيلي ها هستند كه از اين جور مسائل رنج مي برند و ارزو مي كنند كه شوهرشون پيش همكارنشان سوتي ندهند و اصلا گاهي نمي خواهند كه با انها به جايي بروند
در ضمن يك سوال
شما از روي ترحم است كه به فكر ايشان افتاده ايد و ميخواهيد به ايشان تقاضاي ازدوج دهيد يا از روي دوست داشتن ؟ چون تو صحبتهاتون گفتيد كه از انجايي كه خيلي به شما كمك كرده و باعث پيشرفتتان شده و عاشق شما هست مي خواهيد بهشون پيشنهاد بدهيد . ايا شما هم او را دوست داريد ؟ يا فقط به صرف او به اين فكر افتاده ايد

سلام
من هم با هنرمند موافقم
اگه شما با ازدواجتون با اون بخواي تلافي كني بدون موفق نمي شي و حتي ممكنه بعد از گذشت مدتي احساس شكست كني و لطفي رو كه چند سال پيش بهت كرده از ياد ببري
در ازدواج بايد چند جنبه از طرفين با هم هماهنگي داشته باشه كه يكيش به نظر من تحصيلاته شايد در اول اين قضيه چندان موثر نباشه ولي خواهي نخواهي بعد از مدتي اثر گذاره
شما براي تشكر از اون آقا مي توني يه راه ديگه رو انتخاب كني
اين آقا شايد لزوما بيسواد نباشه و شايد از نظر درك و شخصيت خيلي هم بالا باشه ولي معيار شما براي انتخابش براي ازدواج كاملا نادرسته
اميدوارم درست فكر كني و بعد تصميم بگيري
در هر صورت خوشبخت باشي

سلام
توصیه دوستان خیلی عالی است.
باید معیارهای ازدواجتون را ریز و مشخص کنید و بعد تطبیق دهید. و این نیاز به زمان و مشورت دارد.
توصیه می کنم مقالات تالار را مطالعه فرمائید.

مرسی از نظرتان خوشحالم که اینجا می تونم درد دل کنم
در مورد سینیمیا باید بگم نه اون هیچ وقت خواستگاری نکرده ولی علتش این بوده که من خودم موضوع را عوض می کردم
خانم دانه حرف شما کاملا منطقی هست ولی مشکل اینه که من او را نمی تونم زیاد ببینم به خاطر کاری که در اینجا دارم نمی تونم تا 1 2 سال دیگه به ایران بروم ولی فکر می کنم اون برای 2 هفته بیاد اینجا و من بتونم اون را ببینم
هنرمند عزیز خود من هم همین فکر را می کنم بعضی وقتها که فکر می کنم اون شوهر من هست و در مقابل دوستانم سوتی می دهد خیلی ناراحت میشم چون اون واقعا از کار من سر در نمیاورد ولی برای من این مساله مهم نیست مهمتر اینه که اون حتی زبان انگلیسی هم نمی داند ولی من 3 تا زبان می دانم من فقط با زبانش مشکل دارم واقعا خجالت می کشم اگر اینجا نتونه انگلیسی حرف بزنه من اصلا انتظار ندارم که از کار من سر در بیاره چون اون خودش تو کار خودش خبره هست و همین برای من کافیه
گلپر جان من اصلا نمی خواهم با ازدواجم به او ترحم کنم چون من هم در مقابل کمکهایش بهش کمک کردم البته من این را نمی دانستم تا اینکه تازگی فهمیدم که در اون دورانی که او داشته به من کمک می کرده، من هم به طریقی داشتم به او کمک می کردم اون هم برایش اتفاق بدی افتاده بود و نیازمند یک همدرد داشته! پس نقش ما یک نقش دو طرفه بوده!
در مورد اون هم باید بگم که از نظر شخصیتی در حد بسیار بالایی هست در حدی که من در بعضی از باسواد ها هم ندیده ام. من قبلا یک خاطره بسیار تلخی از یکی از دوستانم داشتم که مدرک بسیار بالایی از بهترین دانشگاه ها داشت و از نظر هوشی بسیار در سطح بالایی بود ولی واقعا چیزی جزء دروغ به من نگفت ...
اینجا هم خواستگار 2 3 تا دارم ولی نمی تونم این دوست عزیزم را فراموش کنم در واقع نتونستم به خواستگارهایم دل ببندم. هر وقت چیزی پیش بیاد که به یادش بیافتم نا خوداگاه همه افراد دیگر را فراموش می کنم.
ولی وقتی از عقلم کمک می گیرم فقط 50 درصد اون را تایید می کنه.
برای همین هم 2 سال صبر کردم تا هم خودم از نظر روحی بهتر بشم هم اینکه واقعا بهتر مطمئن بشم ولی مشکل هم این فاصله هست.
من خیلی دوست دارم که از دیدگاه شما ها هم به قضیه نگاه کنم خداوند عمر دوباره به من داد و من می خواهم هم از این نعمتش درست استفاده بکنم هم اینکه نمی خواهم که دوباره به اون اوضاع بد قبلی بر گردم.
می دانم که این یک ازمایش دیگر خداوند هست.

سلام
پس هنوز بهت پیشنهاد ازدواج نداده و خودت می خوای اقدام کنی؟
به نظر من اون بدون شک بهترین دوست تو هست و خواهد بود
ولی ممکنه بهترین یاور تو در بقیه عمرت نباشه چون تو یک کاری داری و اون یک کار دیگر!!!
شاید اون هم به این نتیجه رسیده باشه
به نظر من صبر کن ...

مرسی سینیمیا
ولی من فکر می کنم کسی که تونسته من را تو اون موقعیت وحشتناک یاری بکنه بازهم می تونه یاری بکنه

ببینید misollac گرامی؛شما با این جمله دارید آشکارا و البته با زبان بی زبانی می گویید که از نظر احساسی برانگیخته شده اید.برای ازدواج بیشتر از احساس باید به خِرَد و منطق و واقع بینی تکیه داشت.
من نمی خواهم شما را نسبت به او بددل کرده یا سنگ بزرگ جلوی پایتان بگذارم،اما انسانها در درازای زمان تغییر می کنند و این مورد مهم تر که:ازدواج مقوله جدای از موقعیت وحشتناک و نجات شما به دست او و روابط شما با ایشان در آن برهه ویژه از زندگی شماست،حرف سر یک عمر زندگی است . . .
مقالات تالار و بویژه مطلب:*اگر چنین هستید،دست نگه داریدازدواج نکنید* را بخوانید البته اگر 30% صفاتی که آن مطلب گفته را داشته ازدواج کنید.

سلام misollac
به نظر من درست نیست که این بنده خدا دیپلم داره رو بگید بی سواد در ثانی خودتون میگه در بحرانی ترین شرایط زندگی تون باعث نجاتتون شده پس سواد هیچ وقت و باز هم تاکید میکتنم هیچ وقت ملاک شعور پایین نیست چون شعور به نظر من به خانواده و ذات طرف بر میگرده

سلام اقا عارف مرسی از جوابت ولی کاشکی بهتر نوشته ها را می خواندی
من اصلا به این فرد نگفتم بیسواد بلکه خودش معتقد هست که بیسواد هست و من باسواد! من حتی هم گفتم که اون از دوستان باسواد دیگر من بهتر هست و حتی مثال هم آوردم که یک دوست با مدارک بسیار بالای تحصیلی داشتم که آخرش به من خیانت کرد!
از نظر شخصیت هم که گفتم که شخصیت بالایی داره ولی مشکل من این هست که اون خودش اینطور فکر می کنه البته خیلی اعتماد به نفس داره و در کارش هم خبره هست

سلامي دوباره
دوست عزيز مي توني بگي اون مواردي كه از نظر عقلي 50 % باهاش مشكل داري و به نتيجه نمي رسي رو براي ما هم بازگو كني شايد اينجوري راحتتر بتونيم باهم صحبت كنيم

دوست گرامی
معیارهای شما برای ازدواج با این آقا به جز محبت و کمکی که به شما کرده چیست؟

سلام دوست عزيز
با توجه به اينكه چندين سال خارج از ايران بودي هم از نظر فرهنگي و تحصيلي با هم تفاوت زيادي داريد گرچه هردو شما شخصيت خوبي داريد .
به هرحال شخصيت خوب شرط لازم هست ولي كافي نيست . بخصوص كه اين آقا تجربه زندگي خارج كشور را ندارند و ممكن است مشكلات زيادي پيش بيايد .

وای ......بهتر از این نمیشه http://noqte.com/img/Yahoo/4.gif
میشه ما رو هم به جشن عروسیتون دعوت کنید http://noqte.com/img/Yahoo/41.gif

سلام هنرمند
من فکر می کنم بیشترین مشکل ما در ارتباط با کارمان باشه من می ترسم که اولش بتونیم هماهنگ بشیم ولی بعدش دچار مشکل بشیم هر دو ما کارمان را دوست داریم مخصوصا او. ولی اون بارها به من گفته که می خواد چند سالی را در خارج باشه ولی من فکر می کنم در هر صورت اینجا زیاد برای اون مناسب نباشه چون حداقل زبان بلد نیست بعد می ترسم همین باعث اختلاف بشه من خودم باید حداقل تا 10 سال دیگر اینجا باشم
از طرفی از نظر خانوادگی می ترسم
فامیلهای من به غیر از خانواده ام همه مذهبی هستند و به او فقط به چشم یک مطرب نگاه می کنند

سلام

احساس انسان با تایید عقل به حرکت می افتد یعنی اگر عقل شما تایید و فرمان این حرکت را نمیداد احساس شما هم به این نتیجه نمیرسید که بخواهد در چنین راهی قدم بگذارد ، انتقال فرمانی از عقل به احساس آنقدر سریع اتفاق می افتد که گاهی انسان فکر میکند اصلا عقلی در کار نبوده و همه کارها را دل یا احساس کرده است- حتی عاشقان هم بعد از یک شناخت و تفکر عاشق میشوند- پس خواست شما میتواند کاملا عقلانی باشد و نه تنها یک امری احساسی بی محتوی.

شما خودتونو علاوه بر اینکه مدیون چنین شخصی میدونید از لطف اون هم در زمان بحرانی زندگیتان استفاده کردید. شما هم میتوانید این قضیه را فراموش کنید و هم فراموش نکنید این "بستگی به خواست شما" دارد.

شما یک خانم تحصیل کرده هستید بد و خوب زندگی خودتان را خوب میشناسید در اینجاو هرجا هر کس نسبت به تجربه و حالات و روحیه خودش به شما نظر میدهد ولی من از شما میخوام که ببینید "دل خودتان چه میخواهد" آن کار را انجام بدهید .

الینا جان حدودا من معیارهام را همه از دست داده بودم من واقعا به آخر خط رسیده بودم بعد که با او اشنا شدم هم اصلا به ازدواج با او هم فکر نمی کردم ولی حالا که چند سال گذشته عاشقش شدم و الان اولین و مهمترین معیارم اینه که فرد علاقه مند پیشرفت من باشه و به من کمک کنه درست همون کاری که او برای من کرد و من خیلی از پیشرفتهام را مدیون او هستم ولی نمی دونم من هم می تونم باعث پیشرفت او بشم
اخه او خیلی به کارش علاقه داره و من فقط کمی از موسیقی سر در میارم و از طرفی فکر می کنم اون قبلا دوست داشته که با کسی که هم رشته اش هست ازدواج کنه ولی حالا هم به من علاقه مند شده هر دومون از این می ترسیم که نتونیم به هم کمک کنیم من می ترسم که او اینجا نتونه پیشرفت کنه اگر چه وضعیتش تو ایران اصلا خوب نبوده ولی تازگی تونسته یک کار خوبه پیدا کنه
معیار های احساسی من در باره ازدواج با او 100 درصد هست هر وقت بهش فکر می کنم همه چیز را فراموش می کنم ولی معیارهای زندگیم 50 درصد هست
البته شاید اینجا هم بتونه پیشرفت کنه من براش خیلی تحقیق کردم ولی بهش نگفتم نمی خواستم اون را به خودم وابسته کنم گذاشتم برای وقتی که خودش واقعا تصمیم بگیره

سلام شاین
راستش من هم همین فکر را می کنم برای الینا گفتم که می ترسم از اینکه اولش همه چیز خوب باشه ولی بعدش دچار مشکل بشیم
ولی از طرفی دوست ندارم الکی از دستش بدم چون واقعا سرمایه زندگی من هست فقط می خوام مطمئن بشم که مانع پیشرفت همدیگر در طولانی مدت نمی شیم

شما گفته اید که این می تونه یک ازمایش خداوند بعد از نجات شما از اون گرفتاری ها باشه
به نظر من هم همینطوره پس حتما محتاطانه اقدام کن و تصمیم بگیر و از پیش داوری پرهیز کن
به نظر من کار خوبی کردی که دنبال جوابت هستی
موفق باشی

بیایید باز هم نظر بدید من واقعا به نظرات همگی نیازمندم
مرسی

دوست من misollac
شما 50 درصد از تصمیم خودتان مطمئن هستید و 50 درصد بقیه را هم به خدا بسپارید و یا ریسک کنید.

بهرحال همه ازدواجها 50درصدی نیاز به ریسک دارند آیا همه زوجها قبل از ازدواج میتوانند تایید کنند که 100 % خوشبخت خواهند شد؟ اگر شما نمیتوانید ایشان را فراموش کنید باید با او صحبت کنید و شرایط خودتان را با هم هماهنگ کنید اگر مشکل شما زبان اینگلیسی باشد خوب میدانید که یاد گیری یک زبان مشکل حاد و دست نا یافتنی نیست آنهم با هوشی که ایرانی ها دارند هم چنین رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل برای او میتواند دست یافتنی باشد .

سلامmisollac
خوبی
اگه حرفهام باعث برداشت بد شد من رو ببخشید
به نظر من اگه دو نفر بخوان با هم زندگی کنن فقط باید حرف همدیگه رو بفهمن و همیشه یکی تو زندگی کوتاه بیاد در برابر مشکلات زود وا ندید و هدف زن ومرد پیشرفت و موفقیت طرف مقابل باشه
به نظر من این رمز موفقیت در ازدواج هست و بقیه حرفها زیر شاخه و زیر مجموعه این موضوع هست

به نظر من هرگز به چنین ازدواجی نزدیک نشو
هیچ نضمینی برای بقا وجود نداره!!!!!!!!!!!!!!

به عقيده من هم با توجه كه توضيحاتي كه شما داديد اين ازدواج به صلاح شما نيست . ديگه نمي خوام سرتون رو درد بيارم و توضيح بدم فقط اينو ميگم شايد ايشون بتونه دوست خوبي براي شما باشه ولي نمي تونه همسر مورد علاقه و مطابق با معيارهاي شما باشه لذا بعد ازدواج همان دوستي و محبت قبلي هم كه به ايشون داشتيد ممكنه بر اثر پاره اي از مشكلات از بين بره و خداي ناكرده موجب پشيماني بشه ...........

مرسی از جوابهاتون
ولی کاشکی با دلیل بگویید من هم دنبال دلیلی هستم که خودم و خدای خودم را قانع کنم
هروقت صدای سازش را می شنوم دوباره یاد اون میافتم. فکر می کنم که اون به کمک من نیاز داره.
بعضی وقتها حاضرم همه درس و مدارکم را به خدا بدهم و خدا او را به من بدهد
راستش واقعا به من کمک کرد. اون فقط باعث موفقیت من نشد بلکه باعث ادامه زندگی من شد
من نمی دونم واقعا با این موضوع باید چگونه برخورد بکنم که خدا هم خوشش بیاد
مطمئنم و شکی ندارم که این ازمایش خداوند هست تا عمل من را در مقابل آنهمه نجات و موفقیت را ببیند
لطفا با من همفکری بکنید
مرسی

از چه نظر مي گيد كه خانواده شما به چشم مطرب به او نگاه مي كنند به خاطر كارش ؟ اگه واقعا نظر خانوادتون اينه نمي شه عوضش كرد چرا كه من هم يك مورد خواننده داشتم و مادرم وقتي فهميد بيش از حد مخالفت كرد و گفت كه به اينجور حرفه ها نمي شه زن داد . حالا ببين خانوادت واقعا چرا اين نظر و روش دارند و چرا نظرشون منفيه . دومين مسئله گفتيد كه ايشون مي تونند سه سال بياند خارج از كشور ولي شما بايد ده سال انجا بمانيد يعني چي ؟ يعني اينكه ايشون نمي تونند بيشتر از سه سال بمونند و بايد برگردند ؟
سومين مسئله هم زبان ايشون بود كه اين تازه يكي از مسائلي مي باشد كه براتون گفتم ممكنه به خاطر تفاوت سطح نشون بده و اين شايد بارزترين چيز باشه كه از همين الان معلومه
بهرحال اگه فكر مي كني كه مي خواي باهاش ازدواج كني بايد همه اين موارد و در نظر بگيري و بهش فكر كني ولي هيچ وقت فكر نكن به خاطر كارهايي كه برات كرده و فداكاريهايي كه كرده بايد باهاش ازدواج كني و اين جوري تلافي كني شايد با اين كارت تازه زندگي براش سختتر بشه و به پشيموني برسه . ممكنه تو الان بهش پيشنهاد بدي و اون هم به خاطر موقعيت تو و ... سطحي تصميم بگيره و قبول كنه بعد كه وارد زندگي مي شه با حقايق رو به رو مي شه و از تصميمي كه گرفته پشيمون مي شه اونوقته كه نه تنها خوبيهاشو تلافي نكردي بلكه شرايطو براش بدتر هم كردي . اين فقط تو نيستي كه توي اون شرايط و تفاوت سطح اذيت مي شي و زجر مي بيني بلكه او هم اذيت مي شه چرا كه يك طرف قضيه است و حتي شايد بيشتر از تو هم اذيت بشه پس عاقلانه تصميم بگير و به فكر جبران كمكهاش نباش كه اگه اينجوري فكر كني بازنده به تمام معنا هستي

سلام
چرا با خودش صحبت نمی کنی
به نظر من اینطوری بهتر میتونی تصمیم بگیری

سلام
مرسی از کمک همتون بازهم اگر می تونید و نظری داری حتما بگید
اگر موردی را هم می شناسید برایم تعریف کنید
من نمی تونم اون را ببینم و همینطور گفتم فقط 2 3 هفته ممکنه بیاد اینجا و من این فرصت را دارم که ببینمش
از طرفی من خودم باید اینجا بمونم تا پروژه ام را تموم کنم اون هم دوست داره اینجا بیاد ولی چون کارش موسیقی و اون هم موسیقی ایرانی هست من فکر می کنم ایران براش بهتر باشه تا اینجا ولی خودش معتقد که اینجا هم می تونه کارش را ادامه بدهد

سلام
به نظر من که هم می تونه یک ازدواج خوب باشه هم ازدواج نا مناسب
من هم خودم در یک مورد مثل شما به سر می برم امیدوارم که دوستان راهنمایی بیشتر بکنند
من هم به نظراتتان نیازمندم

این خیلی خوبه که یه نفر مدرک دکترا مهندسی (!!!!!!!!) داشته باشه و دچار غرور نشه .
بهر حال امیدوارم تا حالا مشکلتون حل شده باشه .

سلام

خاله و شوهر خاله من هم شرایط تقربا مثل شما داستند با این تفاوت که هر دو در ایران بودند وهستند و هیچکدام قبل ازدواج بحران روحی نداشتند
خاله ام فوق تخصص مغز و اعصاب هستش و شوهر خاله ام فوق دیپلم برق .... از نظر مالی اون موقع وضع خاله ام خیلی بهتر بود.
خانوادش هم زیاد با ازدواج اونها موافق نبودند..
ولی الان توی این 8 سالی که با هم ازدواج کردند رابطشون زبان زد فامیل شده . رفتار شوهر خالم هم توی این مدت به قدری به خالم نزدیک شده که اصلا نمیشه تشخیص داد اون آدم 8 سال قبله.

البته همیشه این موارد پیش نمیاد اما موردی بود که من به چشم دیدم.
موفق باشی
بای

مرسی Anigma
ولی خاله و شوهر خاله تون اوایل با خانواده و فامیل مشکلی نداشتند؟
چطور با هم اشنا شدند و چطور فهمیدن که بدرد هم می خودند؟
مرسی از همفکریتون

سلام

تا اونجایی که من میدونم .. برادر شوهر خالم بیمار خالم بود
و اینو هم بگم که حدود یک سال و نیم با هم در ارتباط بودن ( قبل ازدواج)
چرا , فامیل و خانواده خالم با ازدواج اونا مخالفت میکردند ولی خالم تصمیم قطعی شو گرفته بود و با وجود مخالفت ها اونا ازدواج کردند.
اما الان پدر بزرگ و مادربزرگ( پدر و مادر خالم ) به دامادشون مینازن .. و کلا فامیل خیلی بهشون احترام میزارن.

همه چی از این رو به اون رو شد.
و مسبب این امر هم خاله و شوهر خالم بودند.
من قصد ندارم توی تصمیم گیری شما نظر مثبت با منفی بدم ولی همانطور که قبلا گفتم این مورد تقریبا مشابهی بود که از نزدیک دیدم.

موفق باشی

راستش این هم می تونه یک عشق رویایی باشه
و یا یک عشق واقعی
دوستان به نظر شما ای از کدام نوع عشق هست؟

خودم هم نمی دانم این رویا هست یا عشق
به نظر شما این رویا هست یا عشق؟

آخه عجب مورد عاطفی!!!
فقط مواظب باش در دام احساسات نیافتاده باشی!!!!