-
آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سلام-من مسعودهستم-خوشحال میشم کمک کنید
10سال پیش ازدواج کردم.40 سالمه با همسرم11سال اختلاف دارم.خونه وماشین و..کلاًزندگیم جوره.دراول ازدواج اختلافکوچکی بین خانواده من وهمسرم روی دادکه به نوعی مدیریتش کردم.ترددمرتکبین خطا تا مدتی و...اما متاسفانه همسرم درعوض تشکرازحمایت های من هرروزازروزقبل طلبکارترشدوهرروزجسورتر.بع از5سال خدایه دخترنازومامانی بهمون داد.همسرم به جای شکرگذاری شروع به غرولندکردکه چرا دخترم شکل خودم نشده(من مردجذابی هستم اما خوشگل نیستم)بگذریم الان کارم به جای بحرانی کشیده همسرم بی ادبی روازحدگذرونده وحتی وقتی ازسرکارخسته برمیگردم به جای سلام توهین می کنه.حتی اشتباهات خودش روبه گردن من میندازه.هرمشکلی که پیش میادسریع تلفن میزنه به خواهرهاش وتنها دوستش وسیاه نمایی میکنه وروضه ای می خونه که بیا وببین.بخاطردخترم معمولاًچیزی بهش نمی گم اما ازعصابانیت روبه انفجارم.تاچندروزپیشتوهین های متعددبه مادروپدرمرحومم روبی جواب می ذاشتم اماچندوقتیه که جواب متقابل میدم.حدس میزنم مشکل تربیتی داشته باشه چون با هیچکس نمی تونه رفت وآمدبکنه به جزخواهرهاش.نمونه یه روزمادرم النگوهای جدیدش رودیدوبا توجه به شباهتش با النگوهای خودش پرسیدمدل النگوهای من خریدی؟وقتی به خونه برگشتیم چنان توهین هایی به مادرم کردکه جای گفتنش نیست.خونه روبه نامش کردم ،حدود15میلیون تومان طلا براش خریدم.ازنظرمالی دررفاهه...ولی جالبه بدونیدکه با اینکه خونه داره همه این چیزا روثمره تلاش ودرایت خودش می دونه.سالی سه چهاربارهم مسافرت میره ولی همیشه غرولندش به آسمونه که من جایی نمی رم.دیگه ازش خسته شدم.علاقه ای بهش ندارم.ناراحتی قلبی هم گرفتم ،بخاطرشغلم آرتروزپاهم گرفتم(جالبه که اینها رومادرزادی میدونه)تنها عاملی که باعث شده طلاقش ندم دخترمه.اما نگرانم که دخترم مثل همسرم تربیت بشه.شما بگیدچیکارکنم؟درآمدمماهی یک میلیون وپانصدهزارتومانه.تحصیلاتم لیسانس وتحصیلات خانمم دیپلم واصلاًاهل مطالعه نیست.فقط تلفن زدن وپشت خلق خداساززدن وازخودش وگذشتهاش وپشت خانواده شوهرفحش دادن .
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطردخترکوچکم منطقی است؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط xman
آیا تحمل کردن زنم به خاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سلام xman
با توجه به سوالی که تو عنوان تاپیکتون مطر ح کردین
نشون می ده که شما در مورد ادامه زندگیتون برسر دوراهی موندید
دو راهیه: 1)تحمل یک زندگی نامطلوب و پر تنش
یا
2)جدایی از همسر و پذیرفتن عواقب آن که بر روی فرزند شما اثرات نامطلوبی داره و همچین حس بد ناشی از طلاق
هیچ کس طلاق رو درست نمی دونه و لی این رو هم در نظر بگیرید که اگر روابط زن و شوهر ناسالم و پر تنش باشن ، فرزند شما در یک محیط پر تنش و ناسالم رشد می کنه و زندگی در شرایط نامساعد بر روی اون هم تاثیر منفی می زاره که تاثیراتش کمتر از طلاق هم نیست.
پس در هر دو صورت چه طلاق چه ادامه زندگی با این وضع ،فرزند شما به نوعی لطمه می بینه.
پس ادامه این زندگی تنها به خاطر فرزندتون ،بهانه خوبی نمی تونه باشه.
....
در مورد دوراهی که ذکر کردید نشون می ده طرز فکر شما اینه که یا از خود گذشتگی کنم و این زندگی رو تحمل کنم یعنی فداکاری
یا برم از این زندگی بیرون و خودمو راحت کنم .
این نشون می ده ذهن شما آماده تغییر نیست ،نمی خواین زندگیتون رو تغییر بدید و به سمت زندگی بهتر بریدشرایط رو این طوری که هست پذیرفتید و به دنبال بهبود نیستید
اول بهتره به راهای بهبود فکر کنید تا تحمل یا جدایی
درسته می دونم شاید فکر می کنید تلاشتون رو کردید ولی بازهم امتحان کنید دنبال راهکارهایی برای رفع مشکلاتتون باشید و بیشتر در مورد مشکلتون توضیح بدید و در مورد اینکه از کی این مشکلات شروع شد....
نقاط قوت و ضعف زندگیتون ...و ویژگی های مثبت همسرتون....
در مورد نقش خودتون تو این درگیری ها و.....
در مورد این ها فکر کنید...
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطردخترکوچکم منطقی است؟
سلام
راستش یه چیزی به ذهنم رسید که در نوشته هاتون خیلی خیلی کم دیدم
شما همه جای نوشته اتون گفتید که همسرتون رو از نظر مالی تامین کردید و از نظر مالی فلان کارو براش کردم
یه سوالی دارم از نظر عاطفی تا حالا برای همسرتون چی کار کردید
روابط عاطفیتون باهاش چه طوری بوده و یا هست
میشه بیشتر توضیح بدید.......
من به شخصه اگه همسرم دنیا پولم به پام بریزه ولی از نظر عاطفی و احساسی تامینم نکنه این پول حتی ذره ای برام ارزش نداره
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطردخترکوچکم منطقی است؟
سلام
به به نظرم بهتره باهاش اصولي رفتار بشه و بر اساس رفتاري كه با با اين جور آدمها ميه داشت به خدا سخت نيست تلاش كن به خاطر بچه ات . اون بلاخره هرچي باشه مادر دخترت
بهتره خودت بري مشاور و سعي كني ببيني دردش از كجا و كدوم مسئله شروع ميشه
طلاق بهترين را نيست . جدايي بدترين راهه
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطردخترکوچکم منطقی است؟
من فكر ميكنم تو اين زندگي شما هميشه خودتون را سرتر از همسرتون نشون داديد.
همسرتون نياز شديدي به توجه و تائيد شما داره و اين رفتارهاش هم يه جور درخواست و مطالبه توجه از سمت شماست.
پرخاشگري اون نتيجه حس خودكمبيني كه به خودش داره.
من كارشناس نيستم فقط از روي نوشته هاتون اين حدس را زدم.
اميدوارم كارشناسان امر بيشتر راهنمايتون كنند.
به هر حال زندگي به خاطر بچه هيچ ارزشي براي مرد يا زن نداره و خود بچه هم متوجه اين قضيه ميشه و بيشترين آسيب را ميبينه. شما به همسرتون محبت واقعي كنيد نتيجهاش غافلگير كننده خواهد بود.
موفق باشيد.
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
از محبت خارها گل می شود .:72:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
به نظر من تحمل کردن این زندگی به خاطر دخترتون اشتباه است. ولی منظورم رو اشتباه متوجه نشوید.
به نظرم نه جدا بشوید، و نه به این زندگی ادامه بدهید. بلکه سعی و تلاش خود رو روی تغییر این زندگی بگذارید. و این تغییر باید اول از همه از خود شما شروع بشود.
جدایی یک شکست بزرگ در زندگی است. آیا به نظرتون الآن وقتش هست که شکست رو بپذیرید؟ یا هنوز امید برای مبارزه هست؟ برای بهبود این شرایط چه کارهایی کردید؟ چقدر تلاش کردید؟ چقدر به خانمتون نزدیک شدید؟ آیا ازش پرسیدید او راجع به این زندگی چه نظری دارد؟ آیا ازش پرسیدید چه کار می توانید بکنید تا رابطه تان بهتر بشود؟
آیا با هم به مشاور مراجعه کردید؟ خودتون به تنهایی چطور؟
اصلاً به شما توصیه نمی کنم که همسرتون و یک زندگی بد رو تحمل کنید. بلکه به شما پیشنهاد می کنم برای بهبود این زندگی وقت بگذارید. این شرایط بد رو تغییر دهید.
اول به خاطر خودتون، بعد به خاطر دخترتون.
مشاوره حضوری می تواند به شما کمک کند.
و همینطور نیاز هست مقالات بخوانید. به خصوص در رابطه با مهارت های ارتباطی، تا بتوانید ارتباط بهتری با همسرتون برقرار کنید و همدیگر رو بیشتر درک کنید. در این انجمن تاپیک های زیادی پیدا خواهید کرد: کلیک کنید
اگر هم کمی صبر کنید، کارشناسان تالار هم به شما کمک خواهند کرد.
موفق باشید.
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
این فکر تحمل کردن توی زندگی خودش به تنهایی بزرگترین آسیب رو شروع می کنه ...کم کم این تحمل جاشو به جروبحث توی زندگی میده ... و بعد خسته شدن و دل بریدن و جدایی....
که بهتره هیچوقت این اتفاقات نیافتد ...
همسر شما با تلفن صحبت می کند و گزارش می دهد و ناراحتی خود را ابراز می کند و اینطوری خودش را تخلیه روحی می کند ... دوست خوبم اگر این قضیه خدشه ی بزرگی به زندگی که باسختی درستش کردی وارد می کند چرا سعی ات را نمی کنی که او ذهن خودش را پیش شما آرام کند ( تخلیه روحی) یعنی بهتر نیست یکمی بیشتر او را درک کنید....
درک کردن همسر مخصوصا از طرف شوهر بزرکترین آرامشه توی زندگی
من خودم 7 ساله ازدواج کردم و توی این چند سال که از شما کمتر است همسرم خیلی مرا درک می کند و هر صحبتی که می کنم با آرامش با من صحبت می کند و راهکار می دهد و همیشه به فکرم است و اینها موجب آرامش من و به طبع آرامش او و فرزندم و در کل زندگیمان شده است ...اوایل شاید من موجب تنش های زیادی می شدم ولی کم کم با صحبت کردنهای او و ابراز اینکه به فکر من هست و برایش خیلی مهم هستم باعث شد که این تنش ها کم شود و در نهایت از بین برود...
پس شما می توانید او را آرام کنید و راحت و بدون دغدغه زندگی کنید...
حیف نیست روی این زندگی قشنگ اسم تحمل را بیاورید یکمی به خوبی ها فکر کن:72:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
ممنون ازوقتی که گذاشتید.دوست عزیز.درک کردن تاچه حدمیشه؟دوسال اول زندگی حتی یکبارخونه پدرومادرم نهاریا شام نخوردم برای اینکه کنارهمسرم باشم.همسرم خونه پدرومادرم نمی اومد.منهم هیچ اجباری نکردم والبته رفت وآمدبا خانواده همسرم روهم قطع نکردم.وقتی با احترام ازاون خواهش می کنم که نسبت به پوشش ولباسش وکلاًحجابش کمی بیشترملاحظه بکنه ووضعیت من روهم درنظربگیره فکرمی کنید چی می شنوم؟سیل فحش وناسزایی که به خواهرهام میده.کدوم مردی روتاحالا دیدی که وقتی ازسرکارخسته برمی گرده به جای سلام کلمات رکیک نثارش کنن.من وخانواده ام هیچی.چرا با دیگران توانایی ارتباط برقرارکردن نداره.متاسفانه چنان خودشیفته وازخودمتشکره که به غیرازکسایی که ازایشون تعریف کنندبا هیچکس دیگه ای نمی تونه دم خوربشه.بنظرشما این طبیعیه.البته خواهرزن هام هم تاحدزیادی این مشکل رودارند.مادرخانمم روابط عمومی خوبی داره اما ایشون هم فقط با خانواده فامیل خودش رفت وآمدداره وبا خانواده شوهرنه.همسرم زن نجیب وخونه داریه؛توخونه زحمت زیادی میکشه البته فقط درخصوص اسباب ومحیط خونه.وقتی خونه میام زحمت ازجا بلندشدن روبه خودش نمیده ازش میخوام اینکارروبکنه تا حداقل دخترمون آداب معاشرت رویادبگیره.جواب ایشون:سیل توهینی است که نثارمن میکنه.کاربه جایی کشیده که رفتن به خونه برام عذاب آورشده.ممنون میشم اگه بیشترراهنمایی کنید.
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
دوست خوبم از دلایل اینکه همسرتون با رفت و آمد با خانواده شما هم مخالف بودند بیشتر بگویید ...
و اینکه شما چه طوری از ایشان انتقاد می کنید که ناراحت می شوند ؟ یعنی طرز گفتارتون رو بیان کنید؟
از اینکه می گویم زیاد درکش کنید یعنی اینکه اول اجازه بدهید او در مورد همه چیز با شما صحبت کند با هر لحنی که دوست دارد تا کاملا ذهنش خالی شود و شما فقط یک شنونده باشید و هیچ انتقادی نکنید و در پایان صحبتهایش به او محبت کنید و از لحاظ عاطفی او را پر کنید و اجازه بدهید چندین جلسه همینطور صحبت کند و بعد از اینکه دیگه حرفی برای گفتن نداشت شما با تکنیک خاص شروع به صحبت کردن کنید بدون اینکه منتی بر سرش بگذارید و بدون اینکه بگویید که من به همه حرفهات گوش کردم و همه چیزم رو به خاطر تو از دست دادم و.. اینگونه صحبت نکنید بلکه به او بگویید که شما هم نیاز به صحبت کردن دارید و در مورد نیازهای خود صحبت کنید بدون اینکه او را خطاب قرار دهید از او بخواهید فقط یک شنونده باشد و به او در مورد نیازهای زن و شوهر بگویید که باید با هم دیگه آنها را رفع کنند و در آخر هم نظرش را بپرسید و سعی کنید که جروبحث به وجود نیاید و شما هم به نظرات او احترام بگذارید .
هربار که او را به احترام دعوت کنید و شخصیت خوب را بهش یاد آوری کنید او کم کم به خود اجازه توهین نمی دهد .
دوست خوب هیچ وقت از او نخواه که اینگونه رفتار کند و اینگونه صحبت کند و اینگونه پوشش داشته باشد و اینگونه رفت وآمد کند و اینگونه باشد و اینگونه نباشد و....
بلکه با طرز رفتار و گفتار و عملکرد خوب خودت او را متوجه خوب بودن بکن و اینگونه دعوت به خوبی بکن
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
ممنون ازهمه دوستان که با راهنمایی خوبشون کمک کردند.
خدمت دوستان عزیزم عرض کنم.همسرم نجیب وپاکدامنه،زرنگه،بااینکه هیچوقت ازپول ومادیات ازش حساب کتاب نخواستم،اماتو این مورددرسته یعنی حیف ومیل نمی کنه.اما اینکه منتی سرش گذاشته باشم نه هیچوقت اینکاررونکردم.درخصوص مسائل عاطفی مشکلی وجودداره واون اینک شدیداًعاطفیه ومشکل هم همین جاست اون میگه به هیچکس حتی دخترم نبایدبیشترازاون محبت کنم.بیشتردوست داره مثل یه بچه کوچیک قربون صدقه اش برم.شدیداًخودمحوره وهمه چیزدنیا دوروبراون می چرخه ونقطه ثقل هرچیزخودشه.مشکلات من اینه که کم حرفم.چیزی که برای همسرم حرف زندگیه برای من غیبت به حساب میاد.به کاربردن کلمات خیلی عاطفی برام سخته.ازجیغ ودادبه شدت عصبانی میشم.مشکل همسرم با خانواده ام ازحنابندان شروع شدوهمه هم مقصربودن اما بیشترازهمه خانواده من مقصربودن برای همین هم ارتباطم رومحدودکردم تا بیشترازاین وضعیت بدترنشه.مشکلات زندگیمون روبه هیچ احدوالناسی نگفتم(به جزالان).اگرتوخیابون زنی بهم نیگا کنه سریعاًبرانگیخته میشه وعکس العمل نشون میده
بیشترراهنمایی کنید
ممنون
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
با شرحی که دادید، مشخصه که فرد منصفی هستید که تلاشای خوب همسرش رو ندید نمیگیره.
دلتون میخواد معجزه ببینید توی زندگیتون؟
معجزه ی زندگی شما در کلامتون قرار گرفته.
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
پس از لحاظ عاطفی او را پر کنید هر جور که می خواهد
تا از این جهت هیچ گونه کمبودی را احساس نکند دوست خوبم نسبت به کم حرفی تان هم کمی تلاشتون رو بیشتر کنید و با او بیشتر صحبت کنید حقیقتش من خودم هم با همسرم اینچنین مشکلی را دارم و او خیلی کم با من حرف می زند حتی از همه بدتر ابراز احساسات برایش خیلی سخت است ولی کنار همه این کمبودها خیلی تلاش می کند تا به آن چیزی که ن نیاز دارم برسد و وقتی این تلاش او را می بینم کمی کمتر ایراد می گیرم و به او اجازه ابراز می دهم
پس شما هم به او نشان بدهید که سعی تان را می کنید اصلا چه خوبه که از او هم کمک بگیرید ..
در ضمن بهتره که مشکلتون رو با خانواده حل کنید و هر چه زودتر سوء تفاهم را برطرف کنید...
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
به نظر من هم حق باچشمک عزیزه
بهش بیشتر توجه کنید باهاش حرفای عاشقانه بزنید
خب شما هم مرتبا ازش تعریف کنید چه عیبی داره
این و بدون دوست عزیز همه خانوما اینطورن که اگه ازشون تعریف کنی میان طرفت
موفق باشی:72:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سعی خودم روخواهم کرد.ممنون
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
دوست عزیز سلام
چقدر دوستان راهکارای خوب و اثرگزار برات گذاشتن
این که شما حرفاتو اینجا زدی میتونه اثر خوبی براتون داشته باشه چون معمولا ادما با درددل و صحبت ارومتر میشن
در پست بالا اشاره به کم حرفی خودتان و نیاز عاطفی همسرتون کردید اگه همین اشکال را حل کنید زندگیتان بهبود پیدا میکنه
امیدوارم موفق باشید و شاد
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سلام.راستش چندتا موضوع برام روشن شدجالبه شما هم بدونید
اول اینکه متوجه شدم یکی ازعلت های عصبانیت های اخیرمن دربرابررفتارهای همسرم؛حرف های زیادی بودکه تودل مونده بودونمی تونستم به کسی بگم تا وقتی که اومدم تواین سایت.ازمسئولین سایت وهمچنین کاربرهای خوبش ممنونم.واقعاسبک شدم.
دوم اینکه سعی بیشتری کردم ونظرات دوستان روسعی کردم پیاده کنم.به تعبیری خودم روزیرپا گذاشتم الان وضعیت ازابری وطوفانی به نیمه آفتابی رسیده
بازم ممنونم:104:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سلام
خیلی خوشحال شدم ،خدا رو شکر
نیمه آفتابی که خیلی عالیه !ان شاال... تمام آفتابی هم میشه
فقط ی موضوعی آقای xman اینکه می گید در واقع خودم رو زیر پا گذاشتم !
نمی دونم دقیقا چه کارهایی کردید که حس می کنید خودتون رو زیرپا گذاشتید و لی
اشتباه نکنید ،شما خودتون رو زیر پا نذاشتید
شما برای بهتر شدن رفاه و آسایش خودتون(در درجه اول) و خانواده تون دارید تلاش می کنید با راهکارهای و تکنیک های درست به زندگیتون سر و سامون بدید.
چون شما خودتون رو دوست دارید و دوست دارید زندگی آرامی داشته باشید .پس سعی می کنید همسرتون رو بیشتر درک کنید
این اصلا به معنی زیر پا گذاشتن خود نیست.
در ضمن همون طور که شما شیوه برخورد و رفتارتون تغییر ایجاد کردید مطمئن باشید این تغییرات مثبت رو رفتار همسر شما تاثیر می زاره و فقط باید کمی صبور باشید.
در همه زندگی های زناشویی روزهایی آفتابی ،ابری ،طوفانی و نیمه آفتابی وجود داره ،درسته همه دوست دارن همیشه اوضاع افتابی باشه ولی این طور ایده ال گرا و کمال گرا در مورد زندگی زناشویی نباید فکر کرد.بلکه باید تو روزهای آفتابی انقدر از آفتاب انرژِی گرفت و انرژِی ذخیره کرد، که بتوان روزهای سخت تررو با کمک همون انرژِی ذخیره شده ،طی کرد.
:72:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
] سلام
خیلی خیلی خوشحال شدم که امید دوباره به قلب شما طلوع کرده ..
دوست خوبم هرچقدر افکار مثبت رو گسترش بدی به همان اندازه امواج مثبت رو دریافت می کنی ...
مطمئنم که به زودی زودی خیر وبرکت کل زندگیتان را در بر خواهد گرفت ...
بازهم می گم هر چقدر خوب رفتار کنی و خوب فکر کنی خیرش به خودت می رسه....
موفق و موید و سرشار از شادی باشی:72:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
آقای xman عزیز
حدودن 35 هست که پدر و مادر من با هم زندگی می کنن. یکی از مسایلی که در زندگی ما وجود داشته و داره تقریبن مشابه اونچه هست که شما گفتید. مادر من آدمی هست که حرف و کلام جزء زندگیشه در حالیکه پدر من سکوت و کم حرفی رو به همه چی ترجیح میده!
با وجود این همه سال زندگی مشترک،سر کوچکترین مسایل هنوز با هم بحث و جدل می کنن . اون چیزی که ما بچه ها ، به عنوان یک ناظر دیدیم و فهمیدیم این بوده که مادر من همیشه از پدرم این گلایه رو داره که انگار نمی تونه بهش اونجوری که باید و شاید تکیه کنه و علت مهم این حس مادرم همدردی نکردن کلامی پدرم بوده. البته قلبن پدرم با مادرم همراه . اما چون در ظاهر امر چیزی بروز نمیده مادرم جور دیگه ای خودش رو تخلیه می کنه (حرف زدن با اقوام خودش که البته بیشترش غرولند هست) و یا اینکه سر مسایل پیش پا افتاده لجبازی می کنند. در حالیکه اگه پدر سعی می کرد کمی محبتش رو نشون بده مادر نیازی به همدردی با اهالی خارج از خونه احساس نمی کرد.
مطمئن باشید اگه بتونید قلب همسرتون رو به دست بیارید و بهش اطمینان کلامی و غیر کلامی بدید که درکش می کنید ایشون هم باهاتون همراه می شن. فقط به شرط اینکه صمیمانه این کار رو کنید (سخن کز دل برآید ، لاجرم بر دل نشیند : ) )
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
سلام
اول ازهمه دوستان بخاطراظهارنظروراهنمایی متشکرم-الان وضعیت خیلی بهتره شده-الان همسرم شروع کرده به تغییر-اما واقعیت اینه که من هنوزنتونستم اونوببخشم ودیگه اینکه احساس خوشبختی نمی کنم.من اهل رفت وآمدم اما خانمم به جزخواهرومادرش با هیچکس دیگه ای نمی تونه رفت وآمدداشته باشه.مادروخواهرهاش هم همین هستند.وقتی هم که باکسی رفت وآمدمیکننداونقدرازخودشون تعریف می کنندحال همه روبهم میزنند.اما اگرکسی ازشون تعریف کنه میشه ادم خوبه.ازطرف دیگه خانواده خودم هم بدون اطلاع ازمشکل من واینکه بعدازهررفت وامدی اعصاب برام نمی مونه وتامرزسکته پیش میرم منوتحت فشارمیزارند.هردوطرف مقصرند.خلاصه تواین مشکل موندم.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید:325:
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط xman
سلام
اول ازهمه دوستان بخاطراظهارنظروراهنمایی متشکرم-الان وضعیت خیلی بهتره شده-الان همسرم شروع کرده به تغییر-اما واقعیت اینه که من هنوزنتونستم اونوببخشم ودیگه اینکه احساس خوشبختی نمی کنم.من اهل رفت وآمدم اما خانمم به جزخواهرومادرش با هیچکس دیگه ای نمی تونه رفت وآمدداشته باشه.مادروخواهرهاش هم همین هستند.وقتی هم که باکسی رفت وآمدمیکننداونقدرازخودشون تعریف می کنندحال همه روبهم میزنند.اما اگرکسی ازشون تعریف کنه میشه ادم خوبه.ازطرف دیگه خانواده خودم هم بدون اطلاع ازمشکل من واینکه بعدازهررفت وامدی اعصاب برام نمی مونه وتامرزسکته پیش میرم منوتحت فشارمیزارند.هردوطرف مقصرند.خلاصه تواین مشکل موندم.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید:325:
xman،
احساساتت رو درک می کنم. حس بدیه که آدم ببینه، کارهایی در حقش انجام شده که مستحقش نبوده.
ولی میگی که همسرت شروع به تغییر کرده. این خیلی خوبه. این خودش دلیل خوبیه برای بخشیدن.
اگه نبخشی فقط روند این تغییر رو کند میکنی، فقط باعث میشی انرژی که خودت وهمسرت دارین میزارین تلف میشه.
شاید الان احساس خوشبخت نکنی، ولی مسیری که دارین میرین رو به خوشبختیه (چون همسرت داره تغییر میکنه).
پیشنهاد میکنم یه قسمتی از زمان آزادت رو اختصاص بدی به خودت، به خود خودت و کارهای مورد علاقه ات رو انجام بدی. چه میدونم، هر کاری که دوسش داری: باشگاه، ماهیگیری، کوه و . . .
امیدوارم هر روزت بهتر از دیروز باشه.
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
مرسی همدردی-واقعاًبه این فکرنکرده بودم-خیلی وقته خودم روفراموش کردم-کل زندگیم شده کاروبرطرف کردن نیاززن وبچه-خودم گم شدم-خسته شدم وهرازچندوقت یه یاس فلسفی گریبانگیرم میشه.وقتش شده تغییرات عمده ای توبرنامه ریزیم انجام بدم.
-
RE: آیا تحمل کردن زنم بخاطر دختر کوچکم منطقی است؟
شايد اين مشكلي است كه گاهي براي من هم پيش مي آيد، البته نه به اين شدت:
1. وقتي به دخترم توجه مي كنم يا با او بازي مي كنم، همسرم واقعا "حسودي" مي كند.
2. همسرم انتظار دارد بيش از هر چيز او را دوست داشته باشم و بعد دخترم را، (و خودش هم اين قانون را رعايت مي كند)، اما من ترجيح مي دهم او دخترم را بيش از من دوست داشته باشد و درك كند كه چرا من به فرزندم بيشتر محبت مي كنم!
3. واقعيت اين است كه اساس خانواده زن و شوهر هستند. فرزندان شاخه هاي اين بدنه هستند. شايد محبت كردن به فرزندان؛ در حاليكه اين بدنه آسيب ديده باشد، خيلي هم موثر نباشد و تاثيرات منفي آن در بلند مدت (مثلا زندگي مشترك خود آنها) نمايان شود.
4. به نظر من هم بدست آوردن مهارتهاي كلامي براي ارتباط با همسر خيلي مي تواند به شما كمك كند. اين چيزي است كه خود من تجربه كرده ام و نتيجه اش را هم ديده ام. شايد همسر من متوجه "كارهايي" كه براي او انجام مي دهم نشود، اما مطمئنم تمام حرفهاي مرا "مي شنود". اگر يك چاشني محبت آميزي هم قاطي آن بشود كه جادو ميكند.
5. خيلي از ما فكر مي كنيم حتما بايد كار خيلي بزرگي انجام بدهيم تا موفق باشيم. شايد تاثير رسانه هاي امروز باشد. اغلب مردم موفقيت را در بدست آوردن يك "نتيجه ي بزرگ" مي دانند. اما به نظر من اين طرز تفكر درست نيست. به نظر من "طي كردن درست يك مسير درست" هم نوعي موفقيت است هر چند از جنس مسير است و نه هدف و شايد نتيجه اش را نتوانيم خيلي زود يا خيلي واضح ببينيم. تشكيل زندگي مشترك و ادامه دادن و بهبود مستمر آن خودش يك موفقيت است.