-
طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
با سلام
من 25 سالمه و همسرم 32 سال. 3 ساله که ازدواج کردیم و هیچ فرزندی هم نداریم. همسرم ادم فوق العاده عصبیه و بارها باهم دعوا کردیم و خیلی وقت ها هم باهم برخورد فیزیکی داشتیم. و من از اینکه گاهی دعواهامون منجر به کتک کاری میشد خیلی ناراحت بودم و هیچ راهی به جز تهدید همسرم به ترک زندگی به ذهنم نمی رسید.اما این رفتار همسرم که تقریبا از دو هفته بعد از عروسی شروع شده بود همچنان ادامه داشت. و من هم در آخرین برخورد فیزیکیش که از همیشه خیلی جدی تر بود اون رو ترک کردم و به خونه ی پدری برگشتم. در ابتدا من خیلی عصبانی بودم و فقط به جدایی فکر می کردم. دو هفته بعد از رفتنم همسرم با من تماس گرفت اما من که ازش خیلی عصبانی بودم جوابش رو نمی دادم تا اینکه منو تهدید کرد که برای حل مشکلات برگردم. اما من توجهی بهش نکردم.بیست روز بعداز رفتنم مادرش با مادرم تماس گرفت و به جای معذرت خواهی به خاطر رفتار زشت پسرش کلی بدوبیراه به ما گفت و ازما خواست که اقدام قانونی برای جدایی رو انجام بدیم.2 ماه گذشت و اونها شخصی رو واسطه کردند و ما هم گفتیم اگر می خواید بیاید حرفامونو با هم بزنیم اما اونا همش میگفتن که ما شهرشمابیا نیستیم.(پدرومادر بنده شهرستان زندگی می کنند) وقتی که ما دیدیم در حالیکه ما اینقدر کوتاه اومدیم اونا اینقدر بی منطقن و حاضر نیستن قدمی برای زندگی پسرشون بردارند من هم تصمیم گرفتم که مهریه ام رو به اجرا بگذارم.این رو هم بگم که یک ماه بیشتر بود که از همسرم هم خبری نبود و زندگیشو داده بود دست مادر و اون خانوم واسطه و من خیلی از بی عرضگیه همسرم رنج می بردم.خلاصه بعد از اینکه مهریمو به اجرا گذاشتم یک روز همسرم با من تماس گرفت و من بهش گفتم که مهریمو اجرا گذاشتم اون فکر کرد که شوخی میکنم و به گمان اینکه مبادا من این کارو انجام بدم فردای همون روز پاشد اومد شهرستان و کلی گریه و زاری کرد که من عوض شدم و از این حرفا. اما کاری که اونا خودشون ازمون خواسته بودن انجام بدیم انجام شده بود و راه بازگشتی نبود و چون موضوع خیلی جدی شده بود و من هم خیلی دلم شکسته بود گریه های همسرم بی اثر بود و من هم پامو تو یک کفش کرده بودم که باید حق طلاق رو بدی به من. و اون گفت مه من هرگز این کارو نمیکنم و بدون اینکه کاری بکنه برگشت و دیگه هم نیومد.خلاصه 7 ماه گذشت و هر چه بیشتر گذشت رابطه ی من و همسرم سردتر و سردتر شد. چندین بار من بهش پیشنهاد دادم که بریم پیش مشاور و حتی خودم رفتم پیش مشاور و برای اون مشاور تلفنی گرفتم اما اون هرگز همکاری نکرد من هم در حالیکه دیدم زندگی مشترکمون برای اون ارزشی نداره روند قانونی کار رو طی کردم. اون تو هیچ دادگاهی شرکت نکرد و رای ها غیابی صادر شد.چند روز دیگه من باید برم و جهیزیمو جمع کن. اما الان که تو این مرحله هستم با این که هر بار از بلاهایی که سرم اورده یادم میاد گریم میگیره اما دوست داشتم که برای زندگیم بیشتر مبارزه میکردم و از دخالت های بی جای خانواده ی همسرم و تاثیرپذیری همسرم از اونها جلوگیری می کردم.به نظر شما تو این شرایط چه حرکت مثبتی میتونم برای تداوم زندگیم انجام بدم. الان 2 ماهه که از همسرم هیچ خبری ندارم و اون فقط با زدن حرفای تهدید امیز پیش اشناها میخواد لج منو در بیاره.ضمنا چند تا از خصوصیات اخلاقیه همسرمو که ازارم میده اینجا می نویسم:
- تو خیابون دعوا میکنه و خیلی بد دهنه
- خیلی راحت به همه (حتی پدر و مادرم) بی احترامی و بددهنی میکنه و همیشه نگرانم که مبادا با رفتارای زشتش و حرفاش دیگران و مخصوصا نزدیکانمو ناراحت کنه
-خیلی تحت تاثیر دیگران مخصوصا خونوادشه
-هرگز من اون رو پشتیبان خودم ندیدم و همیشه در کنارش احساس تنهایی کردم
-تو هر مسئله ی کوچکی مشورت میگیره و بقیه رو قاطی زندگیمون میکنه
-ریزترین مسائل زندگیمونو به مادرش میگه
-دوست داره همش دستور بده و من هم انجام بدم
-تو همه ی کارا باید ازش اجازه بگیرم و هیچ ازادی ندارم
-خیلی لجباز و انتقام گیره
- ادعای غیرتش میشه در حالیکه به نظر من کسی که پیش بقیه رو همسرش دست بلند کنه هیچ غیرتی نداره
- تو سری خوره پدر و برادر بزرگشه
-به خواسته های من توجه نمیکنه و اگر کوچکترین کاری برام بکنه منت میذاره
-هر وقت دلش بخواد پول در اختیارم میذاره و هر وقت دلش نخواد نمیذاره حتی اگر نیاز داشته باشم.این در حالیکه نمیذاره سرکارهم برم و من هم تحصیلکرده هستم
-همیشه به خاطر دیگران و مخصوصا خونوادش دعوا راه میندازه
- منو تفریح نمیبره و میگه از پیاده روی،خرید،پارک،رستوران،سین ما بدم میاد و فقط از خونه ی مادرش خوشش میاد.اگر بهش بگم شام بریم رستوران میگه چرا رستوران میریم خونه ی مامانم اینا!
-همیشه واسه دیدن پدرو مادرم که شهرستان زندگی میکنن دعوا داریم.منو که نمیذاره تنها برم اگرم تنها برم زهرمارم میکنه اگرم خودش بیاد دائم بهونه گیری می کنه و بهشون بی احترامی میکنه.
خلاصه بودن باهاش خیلی ازارم میده چون هیچ ازادی عملی ندارم و از زندگیم لذت نمی برم و نمیتونم به کارای مورد علاقم برسم و فقط باید در خدمت اون باشم و تو اشپزخونه اشپزی کنم چون خیلی شکموئه.
لطفا منو راهنمایی کنید که چطور میتونم همچین شرایطی رو بهبود ببخشم؟!
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام .با این تفاصیل شما چه خصوصیات مثبتی در او دیده بودید که به او جواب مثبت دادید و با او ازدواج کردید؟او قبل از ازدواج هیچ شرطی نداشت؟در تمام مواردی که ذکر کردین من نکته مثبتی در او ندیدم به غیر از اینکه با دیگران مشورت میکنه.اگر در خانواده شوهرتان اقوام یا فردی با تجربه و منطقی وجود داره ازش بخواهید واسطه بشه و با او صحبت کنه و به عواقب طلاق هم فکر کنه.:325:
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست خوبم
یکی از بزرگترین اشتباهات ما زنا ترک خونه هستش.چون همه چیز رو فقط پیچیده تر و بدتر میکنه؟
الان دادگاه چه رایی داده؟
چرا انقدر زود عصبانی میشیم و زود اقدام میکنیم؟
راست میگن دکتر حسابی.خصوصیات مثبتش چی بود؟
به نظر من برای حفظ زندگیت اگر دیر نشده کوتاه بیا.هیچ مردی از اولش خوب خوب نیست که/باید با صبوری بسازیش
ببین هنوزم دوسش داری؟میتونی باهاش زندگی کنی و صبوری کنی؟
اصلا از اشکالا و ایرادای خودت ننوشتی.بعضی اوقات ما هم در به وجود آوردن یک سری مسائل در طرف مقابلمون مقصریم
لطفا به این سوالات جواب بده تا بتونیم بیشتر راهنماییت کنیم
نگران نباش.منم این مراحلو طی کردم.(البته اقدامای قانونی از سمت همسرم بوده ) ولی الان شکر خدا زندگی خوبی دارم و با همسرم مشکل خاصی نداریم
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام aftab-mahtab گرامی،
اصلاً عجله نکن، برا جدا شدن همیشه وقت هست! نری جهیزیت رو بیاری ها، صبر کن، قشنگ فکر کنیم، بعد یه تصمیم بگیریم.
ببین، شوهرت هم که تو هیچ کدوم از جلسه های دادگاه شرکت نکرده، یعنی اونم مخالف طلاق و جدایی هست! فقط راهش رو بلد نیست، و نمی دونه چطوری جلوی این کار رو بگیره! با شما تماس می گیره جواب نمی دین، می یاد گریه زاری راه می ندازه، اهمیت نمی دین، واسط می فرسته، که اونم یه بهونه دیگه می یارید!! منم به جای این بنده خدا بودم، نمی دونستم دیگه باید چی کار کنم!
معایب شوهرت رو گفتی، حالا خوبی هاش رو بگو، معایب و خوبی های خودت هم بگو تا کارشناسا بیان و نظرشون رو بگن!
چرا آخرین راه رو انتخاب کردی؟
هنوز دیر نشده، نترس!
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست من
شما مصمم به طلاق بودین و تصمیمتون رو هم عملی کردین. و این تصمیم رو هم یکطرفه گرفتین.:302:
با وجود همه ایراداتی که شما در ایشون می دیدین، شما با اینکار حق شریک زندگیتون رو به جا نیاوردین. گیریم مادرشون از روی عصبانیت یا هر چیز دیگه، شما رو ترغیب به اقدام قانونی کردند، آیا نظر قلبی همسرتون هم این بوده؟ خودتون هم می دونین که نبوده، می گین باورش نمی شده که این کارو کردین! اونوقت حق طلاق رو می خواستین چه کار! می خواستین بگین بر می گردم به زندگی ولی باز هم یه جانبه تصمیم می گیرم که جدا شم؟
و انتظار داشتین کسی که از اقدام کنونی شما شکه شده، تن به این پیشنهاد بده؟
اگه جهیزیه رو هم بر گردونین دیگه خیلی دیر می شه!
دیگه جای پشیمونی نمی مونه.
اگه خودتون هم الان تردید دارین، باید دست نگه دارین.خوب فکر کنین. ایشون رو هم وارد تصمیم گیری کنین. البته باید عصبانیت هر دوتون کاملا فروکش کرده باشه. و تو فضای منطقی تصمیم نهایی رو بگیرین.
.:305:
تنها به قاضی رفتین، اون بنده خدا حتی حرفاشم نزده.
باید یه راهی برای ارتباط مجدد با همسرتون پیدا کنین. حتما یه راهی هست.
اگه به سوال دوستان جواب بدین مساله روشن تر می شه.
یه سوال دیگه هم دارم: آشناییتون چطور صورت گرفته؟
---
یا رب مددی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت:323:
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
ممنون از دوستان عزیز و پاسخ هاتون
این خانوم به اصطلاح واسطه که یکی از اقوام دور ما و یکی از دوستان اونهاست مارو به هم معرفی کرد و ازدواجمون کاملا سنتی بود. قبل از ازدواج همه چیز ایده آل بود و در بهترین حالت خودش قرار داشت. من اینجا چند تا مورد می نویسم که قبل و بعد از ازدواج در مورد اون کاملا با هم در تضادن:
- قبل از ازدواج : همسرم بسیار مودب بود بطوریکه من در توانم نمی دیدم اون قدر مودب و رسمی باشم و حرفای بسیار قشنگی میزد.
- بعد از ازدواج : به من که همسرش بودم وقت دعوا فحش های ناموسی می داد و این اصلا واسه من قابل قبول نبود چون تو خونوادم همچین چیزایی رواج نداشت.
- قبل ازدواج : همسرم به من می گفت من دوست دارم تمام مشکلاتمونو خودمون حل کنیم و مشکلاتمون بیرون از منزل نره
- بعد ازدواج : هر وقت دعوامون میشد بلافاصله به مادرش زنگ میزد و بهش حالی میکرد که با هم دعوایی هستیم گویا مادرشون هم زنگ میزده به این خانوم واسطه و شکایت منو پیش اون میکرده و اون خانوم واسطه هم که هرگز صلاحیت اخلاقی نداره و من اینو بعد از ازدواجم و وقتی رابطه ام باهاش بیشتر شد فهمیدم زنگ میزده به فامیلای ما و راجع به زندگیه من میگفته.در حالیکه من همیشه با وجود کلی مشکلات همیشه سعی میکردم ابروی همسرم رو تو فامیل نبرم و اونو موجه جلوه بدم.(نمیدونم چرا همسرم همیشه دوست داشت پشت سر من بدگویی کنه و منو بد کنه)
- قبل ازدواج : همسرم میگفت هر چی دارم متعلق به توئه
- بعد ازدواج : همسرم میگفت ما چیزی به نام زن نمی زنیم بطوریکه حتی سیم کارتم به نام خودم نبود و یک روز که با هم دعوا کرده بودیم و بیرون از خونه بودم سیم کارتمو سوزوند.
قبل ازدواج : ادعا میکرد وضع مالی خوبی داره و می خواد خونه بخره
بعد ازدواج : حتی برای اجاره کردن خونه به مشکل برخورده بودیم
فکر می کنم این خصوصیات قبل از ازدواجی که براش گفتم و کلی خصوصیات عالی دیگه که همشون ظاهری و دروغ بودند کافی بود برای اینکه بهش جواب مثبت بودم والی این رو هم بگم که ما فقط 2 ماه بود که با هم اشنا بودیم و بعدش عقد کردیم و 4 ماه بعد از عقدمون هم عروسی کردیم و همش هم به خاطر عجله ی زیاد خونواده ی شوهرم بود که با چرب زبونی های فراوان مارو راضی می کردند. در حال حاضر همسرم تنها خصوصیت خوبی که داره اینه که اهل نماز و روزه است. تو این شرایط این موضوع منو خیلی خیلی آزارم میده که
چرا یک پسر 32 ساله باید زندگیشو بسپاره دست مادرش و یک خانوم واسطه که صلاحیت نداره. هر چند که خود همسرم هم از من خواست که اقدام قانونی کنم اما من این رو به حساب پر روییشون گذاشتم و اینکه همیشه دست پیش رو میگیرن تا پس نیفتن و ایا اون نباید قدم محکمی برای زندگیش برداره؟
در مورد اینکه یکی از اعضای خانواده ی اون رو واسطه کنیم باید بگم که:
بعد از تماس مادر شوهرم که به ما کلی بدوبیراه گفت من تصمیم گرفتم با جاریم ارتباط برقرار کنم و ببینم که در این سالها بر اون چی گذشته(خانواده ی همسرم و همسرم هرگز نمیذاشتن که جاری ها با هم ارتباط داشته باشند و این برای من خیلی عجیب و در عین حال جالب بود و برای رسیدن به این هدف از روش بدگویی این یکی پیش اون یکی استفاده می کردند ) وقتی با جاریم تماس گرفتم فهمیدم که تمام این خانواده از پدر و پسر بزرگ گرفته تا پسر کوچک همه دست به زن و کلی رزائل اخلاقی دیگه دارند و این شد که من تصمیم گرفتم که استوار تر و به دور از احساس تصمیم گیری کنم.ضمنا پدرش همیشه سر زندگی ما شرط بسته که این دوتا باهم زندگیشون نمیشه(چون من ادم تو سری خوری نیستم و از یک طرف هم از اون دسته از خانوما نیستم که بتونم همسرم رو به حال خودش واگذار کنم و خودم هم به علایقم بپردازم).خلاصه خانواده ی همسرم یک مشت ادم عصبانی مثل هم هستند و البته به دور از صلاحیت که در گفتار حرف ها راجع به مقام شامخ زن می زنند و در کردار زن رو به غایت خورد میکنند و از هر ابزاری برای ازار دادنش استفاده می کنند.
تو این مدت 7 ماه خیلی اتفاقات افتاد که همسرم می تونست از فرصت استفاده کنه و از من دلجویی کنه اما اون طور که باید نکرد و فقط تحت تاثیر پدرش لجبازتر و لجبازتر شد.
در مورد اینکه من چه خصوصیات اخلاقی بدی دارم نمی تونم نظری بدم این رو باید همسرم بگه ولی دیگران که از دور زندگی مارو می بینند میگن که 90% قضایا تقصیر همسرته و البته این رو خود همسرم هم قبول داره چون من ادم فوق العاده سازگاریم و تا جایی که بتونم از شرایط ناله نمی کنم برعکس همسرم. و تازه این خصوصیت اخلاقی من اون رو ناراحت میکنه و همسرم تعبیر به خونسردی میکنه که حرص اون رو در میاره!
یک نکته ی دیگه هم باید بگم که بلافاصله بعد از عقدمون همسرم شروع کرد به بدگویی راجع به خونوادم و ایراد گرفتن و من هیچ نمیگفتم و کوچکترین دفاعی نمی کردم و حتی سعی میکردم تو ذهنم بقبولونم که خونوادم این طورین اما بعدا فهمیدم که باز هم اون دست پیش گرفته که پس نیفته و با این کار میخواد که کلی رذائل اخلاقی خانواده ی خودش رو بپوشونه. و بعد از 5 ماه که دیگه ما سر خونه زندگیمون بودیم من هم تصمیم گرفتم که جلوش واستم و این اوج اختلافاتمون بود.
این رو هم باید بگم که مادر همسرم شدیدا از رفتار همسرم حتی برخوردهای فیزیکیش با من رو تایید میکنه به این ضورت که دائما از رفتارهای بسیار زشت و ناپسند پسر بزرگترش با همسرش برای من میگه و اینکه همسر اون داره باهاش زندگی میکنه با این همه بدی، تو چرا زندگی نمی کنی!! (البته در مورد من این ادعا رو می کنن که این منم که همسرم رو میزنم!!!!!)
در مورد رای دادگاه باید بگم که در مورد جهیزیه و مهریه رای به نفع من صادر شده که تا چند روز دیگه اجرا میشه.
شما بگید تو این شرایطی که هیچ ارتباطی بینمون نیست من چطور میتونم به این رابطه کمک کنم.ضمنا تنها چیزی که منو به ادامه ی زندگی با همسرم امیدوار میکنه اینه که چون اون تحت تاثیر خونوادشه این کارها و رفتارها رو میکنه ولی اگر دور از اونها باشه باز هم می تونیم اختلافاتمون رو حل کنیم.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوست عزیز سلام
از ناراحتی و رنجی که کشیدی متاثر شدم و ناراحتیت رو درک میکنم فکر کنم همسر شما هم در این مدت اندازه کافی سختی کشیده
در مورد قهرت بگم که اشتباه کردی زندگیتو ترک کردی میدونم مشکلات زیاد داشتی اما راه عاقلانش ایستادگی و نه ترک بوده
الانم میتونی از یه واسطه کمک بگیری و در کنار شوهرت شروع به حل تنش ها کنی
حقیقت اینه که مشکلات بعد طلاق زیاد و گاه غیر قابل تحمل هستن بهتره بیشتر فکر کنی و با کمک دوستان و کارشناسان مشکلات رو حل کنی
در مورد وابستگی به خانوادش شاید بتونی در مراحل بعدی با محبت و توجه تعدیلش دهی
عزیز دلم امیدوارم مشکلت حل بشه :72:
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست خوبم
به نظر من فعلا کاری نکن.
خصوصیات منفی همسرت زیاده و نیاز به اصلاح داره.این اصلاح با طلاق انجا نمیگیره و نیاز به صبوری شما داره.
الته صبوری تنها همیشه خوب نیست وصبوری باید همرا با سیاست و درایت باشه.
اینکه میگی همسرت اهل نمازه خیلی خوبه و راه رو آسون تر میکنه.میتونی یا بعضی از روایات و احادیث اشتباهش رو بهش بگی
مثلا اینکه میگی بددهن هستش رواتی دارم که آدم بد دهن وارد بهشت نمیشه.این روایات و احادشث رو میتونی با یه سرچ ساده پیدا کنی.
اما حالا که کار به اینجا رسیده باید ببینید میتونی با این آدم زندگی کنی یا نه؟
دور از احساسات و با عقل و منطق تصمیم بگیر
فکر هم نکن اگر جدا شی و با یه کسی دیگه ازدواج کنی (اگر شانس بیاری و بهتر از اولی باشه) هیچ مشکلی نخواهی داشت.
تمام زندگی ها مشکل داره .بیخود نیست که میگن باید بسازی و صبوری کنی
منم پیش چند تا مشاور رفتم یک سریهاشون میگفتم زندگی کن و یکسری هم نه.میگفتن جدا شو.
من خودم تصمیم گرفتم.دیدم اگر جدا شم از همسرم میشم یه آدم روانی
به خاطر همین با وجود تمام مشکلاتی که همسرم و به خصوص خواهراش و مادرش برام به وجود آورده بودن چشمم رو رو به همه چیز بستو و دوباره اومدم و از صفر شروع کردم.
البته صبر و درایتم رو هم خیلی خیلی بالا بردم.
با خودت اول کنار بیا و ببین که میتونی یا نه.چون هرکس بهتر توان خودش رو میدونه.
مادر شوهر و اون خانوم رابط رو هم فعلا کاملا بذار کنار.الان مهم خودت و همسرت هستی
یه چیز دیگه.کمی صبوری کن و برای بردن جهیزیه فعلا اقدام نکن.
یه مدتی هیچ کاری نکن.شاید زمان آرومترش کنه.
الان که اینجوری شمشیر از رو بستی ممکنه همسرت رو هم بیشتر عصبی کنی و اوضاع بدتر بشه.
صبوری کن.میدونم سخته و کاملا درکت میکنم.ولی زندگی همینه
تمام تلاشت رو برای اصلاح زندگی بکن.و جمع کردن جهیزیه و ...بذار برای روزی که صد در صد خواستی جدا بشی و تمام تلاشهات رو هم کرده باشی
موفق باشی
انشاالله که درست میشه.
دعای عظم البلا رو حتما بخون.
من 10 تا خوندم مشکلم حل شد.شما 40 تاییش رو شروع به خوندن کن
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
با تشکر از پاسخ دوستان
راستش همسر من یک اخلاقی داره که اگر الان تو این شرایط یک نفر رو ما واسطه کنیم بلافاصله به فکر انتقام گرفتن تمام این مدت میفته و هرگز به این فکر نمی کنه که من کوتاه اومدم و گذشت کردم و می خوام مشکلاتمو باهاش حل کنم بلکه فکر می کنه من از شرایط موجود خسته شدم و بهتر دیدم که برگردم سر خونه زندگیم. خونوادش هم مدام تو گوشش می خونن که اون خودش برمیگرده. در مورد صبر کردن اون الان میدونه که من به زودی میرم وسایلمو جمع می کنم و رای دادگاه بهش ابلاغ شده اما دریغ از یک تماس.تو این شرایط تنها منتظر یک معجزه و یا یک تماس از طرف اون هستم تا از جمع کردن وسایلم جلوگیری کنم و حتی به این فکر می کنم که روزی که میرم وسایلمو جمع کنم اون خودش مانع این کار بشه و پیشنهاد مشاوره رو بده. من مطمئنم که اگر خونوادش دخالت نمی کردند و دائم علیه من تحریکش نمی کردند الان سر خونه زندگیمون بودیم. ضمنا من قرار بور 5 ماه پیش برم وسایلمو جمع کنم اما نرفتم فکر می کنم به اندازه ی کافی بهش مهلت دادم و چون تو این مدت این کارو نکردم اون فکر میکنه که با لج و لج بازی میتونه منو برگردونه. این رو هم بگم که قفل در خونه رو عوض کرده بود که مطمئنم همش راهنمایی های خونوادشه و این کارش هم منو بیشتر تحریک میکنه که حالا که مراحل قانونی کار طی شده حتما برم و وسایلمو جمع کنم.
به نظر شما همچین ادمی قابل اصلاحه و تو این شرایط چه باید کرد؟
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام بازم
دوست خوبم.جواب ندادی سوالمو.طاقت جدایی ازش رو داری یا نه؟
خوب بشین فکراتو بکن.متاسفانه بعضی اوقات مردا حاضرن به خاطر غرورشون هر کاری بکنن.
ضمنا نمیخواد شما کسی رو واسطه کنید که همه فامیل بفهمن مشکل شما رو.شما میتونید یه مشاور مذهبی و یا یا حتی خودتون واسطه بشید.
شما مدام به فکر اینی که خانوادش رو مقصر نشون بدی.همسر شما خودش عقل داره و بچه نیست که بخواد توسط خانوادش تحریک بشه.
عوض کردن قفل در خونه هم شگردی هستش که آقایون جدیدا یاد گرفتن !!!
بهتره اگر میبینی جنبه صحبت کردن داره فعلا شما با صصبر و خانومی و آرامش تمام برای برقرار شدن رابطه اقدام کن.
ولش کن خانوادشو.بذار هر فکری میخوان بکنن.گفتم الامن مهم خودتو همسرتی.
باید ببینی همسرت چطور آروم میشه/
بعضی اوقات با کارها و تهدیدات قانونی مثل مهریه و... بعضی اوقات هم با مهربونی و آرامش
پس اونم میخواد تورو برگردونه ولی چون راهشو بلد نیس داره به قول خودت لج و لجبازی میکنه
فعلا به فکر اصلاح همسرت هم نباش
ببین عزیزم 2 تا راه داری
1.مثل خیلیا بیخیال زندگیت بشی و مراحل قانونی رو طی کنی و در نهایت با گرفتن مهریه جدا شی
2.با نرمی و آرامش برگردی سر خونه زندگیت و بعد با کمک مشاور امین و بچه های تالار آروم آروم زندگیت رو بسازی
همش بستگی به خودت داره.قبول کن تو هم عجله کردی و زود وارد مراحل قانونی شدی که این کمی اوضاع رو وخیم کرده.
ولی بشین فکراتو بکن.و ببین بدون اون میتونی زندگی کنی یا نه
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست عزیز
اینجا کسی نمیتونه بگه که شوهر شما اصلاح میشه یا نه یا طلاق بگیری بهتر یا بدتر
این سوالات و تصمیمات به عهده خودته
اما نظر شخصی من اینه که یه جلسه با شوهرت صحبت کن اگرم میبینی میخاد ازت انتقام بگیره یا لجبازی کنه بپذیر که مقداری از این رفتارها عکس العمل رفتار خودته
سعی کن با نرمی و سازش دوباره سر زندگیت بری و بعد دوباره برای بهبود زندگیت تلاش کنی
برای طلاق هیچ وقت دیر نیست
بازم میگم فکر نکن بعد طلاق دنیات گلستان میشه نه جانم هزار مشکل دیگه جلوت سبز میشه
ادمایی سراغ دارم که زندگی زناشویی سختی داشتن اما بعد طلاق حسرت زندگی قبلی رو میخوردن که چرا مقاومت و تلاش بیشتر نکردم
امیدوارم بتونی با حفظ عزت نفست بهترین تصمیم رو بگیری:72:
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aftab-mahtab
راستش همسر من یک اخلاقی داره که اگر الان تو این شرایط یک نفر رو ما واسطه کنیم بلافاصله به فکر انتقام گرفتن تمام این مدت میفته و هرگز به این فکر نمی کنه که من کوتاه اومدم و گذشت کردم و می خوام مشکلاتمو باهاش حل کنم بلکه فکر می کنه من از شرایط موجود خسته شدم و بهتر دیدم که برگردم سر خونه زندگیم. خونوادش هم مدام تو گوشش می خونن که اون خودش برمیگرده.
دوست عزیز اگه شما واقعا به این نتیجه برسی که بهتره برگردی، باید پی این رفتارها را به تنت بمالی. اگه اون لج بازی می کنه شما نباید در مقابلش لج بازی کنی.
شما نمی خواین طرف فکر کنه که کم آوردین، ایشون هم نمی خواد شما فکر کنین اون کم آورده. کی این وسط برنده می شه؟ آیا این بازی برنده داره؟ کاش جلسات دادگاه رو غیابی برگذار نمی کردین. و به ایشون می گفتین اگه می خوای جدا شیم باید دوتایی این کارو انجام بدیم و نیومدن تو یعنی اینکه نمی خوای!
من پیشنهادم اینه که بدون واسطه با خودش حرف بزنی. شما که اینهمه صبر کردی یه کمی هم صبر کن.
اما وقتی باهاش حرف می زنی فقط ایشون رو متهم نکن. از ایشون دلخوری درسته. ولی حتما ایشون هم از شما دلخوری هایی دارن. ما همه اشتباه می کنیم. شاید شما هم گاهی تحت تاثیر خانواده ات عمل کردی. الان ذهن شما پر شده از نقاط ضعف ایشون و خانوادشون. اگه شما بتونین تو این شرایط به خوبی های اونا و اشتباهات خودتون هم فکر کنین. حتما به تصمیم گیری بدور از احساس می رسین.
به هر حال اگه همه جا فقط به ایرادهای همسرت بپردازی، ممکنه به نفع تو رای بدن و همسرت رو محکوم کنن. ولی اون چیزی که این وسط فنا می شه. زندگی مشترکه. که با فنا شدنش شما هم ضربه می بینی.
به نفعته که منصفانه خودت رو هم نقد کنی و قضایا رو از نگاه همسرت هم بتونی ارزیابی کنی.
من نمونه لج و لج بازی خانواده ها رو از نزدیک دیدم. متاسفانه کسی که از همه بیشتر ضرر می کنه دختره.
منظور من این نیست که شما منصرف بشین از جدایی. ولی اگه این پروسه در فضای احساسات و لج و لج بازی انجام بشه حتما عوارض بدی به بار میاره هم برای شما و هم برای همسرتون.
اینا نظرات شخصی من بود و من متخصص نیستم.
موفق باشید.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوستای گلم سلام
در جواب دوست عزیزم که طاقت جدایی دارم یا نه باید عرض کنم که اگر قرار باشه زندگیم به صورت قبل باشه بله طاقت جدایی رو دارم. چون من بعد از ازدواج رفتارها و حرف هایی رو دیدم و شنیدم که فرسنگ ها با فرهنگ من و خانواده ام فاصله داشت.من هدفم تو زندگی ازدواج و بچه دار شدن نبوده که حالا با نرسیدن به این هدف دیگه چیزی برای از دست دادن نداشته باشم. و این که فرمودین که من می خوام تمام تقصیرهارو بندازم گردن خانواده ی همسرم این طور نیست.من از بی عرضگیه همسرم و اینکه نمی تونه تصمیم درستی بگیره خیلی متاثرم و چون ایشون بسیار تحت تاثیر ادم های اطرافشون و در درجه ی اول خانوادشه فعلا مثل موم تو دست اون هاست(از من هم که دوره). این رو هم بهتون بگم که اگر هزاران بار منو دوست داشته باشه اما هرگز تو جمع خونوادگیش این رو ابراز نمیکنه و حتی حرف هایی میزنه و رفتارهایی میکنه که من بدم میاد تا مبادا خونوادش لقب زن ذلیل رو بهش نسبت بدن . اون فکر میکنه دوست داشتن و احترام گذاشتن و اعتماد کردن و بها دادن نشانه ی یک مرد زن ذلیله نه یک مرد که به همسرش عشق میورزه. ضمنا این رو هم بگم که خونوادش دائم بهش فشار میاوردن که ما بچه دار بشیم و بچه رو کلید حل مشکلات می دونستن و اینقدر این رو تو گوشش خونده بودن که خودش هم باورش شده بود که مشکلات اخلاقیش یه خاطر نبود بچه است.
تنها دلیلی که من تو این تالار هستم اینه که فکر می کنم باید برای زندگیم تلاش بیشتری می کردم(به همان دلیل تاثیرپذیری همسرم) و الان به دنبال در ورودی می گردم که بتونم در عین اینکه به باورهای غلط همسرم خط بطلانی می کشم باب جدیدی هم در زندگیم باز کنم. من دوست ندارم همسرم فکر کنه که من جا زدم و شرایط موجود منو از پا در اورده که حقیقتا هم اینطور نیست. به این دلیل که من از روزی که به خانه ی پدری برگشتم به ارامشی وصف ناشدنی رسیدم که هرگز تو این 3 سال این ارامش رو نداشتم ضمن اینکه ازادی های از دست رفتم رو باز پس گرفتم مثل رفتن به کلاس های اموزشی و تفریحی مورد علاقه ام که همسرم اونقدر در این موارد به من سخت گیری می کرد که با اون بودن به من احساس پوچی میداد.
من به دنبال راه حلی میگردم که ضمن اینکه من رو از حقوق معمولم محروم نمیکنه بتونم برای زندگی مشترکم گام مثبتی بردارم و درست ترین تصمیم رو تو این شرایط بگیرم.لطفا من رو راهنمایی کنید.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوست خوبم
الان میگی احساس خوبی دارم و...چند وقته دیگه دقیقا احساست برعکس میشه.به قول معروف الان داغی !
در مورد ابراز علاقه کردن همسرت هم تو جمع بگم...
ما اوایل که میرفتیم خونه خانواده همسرم توجمع شوهرم به من محبتشو رو نشون میداد.از همون موقع بدبختیا و بهونه گیریهای مادر و خواهرش شروع شد.
تصمیم گرفتیم وقتی میریم اونجا باهم خیلی خشک و رسمی باشی.فقط خدا میدونه که چقدر خانوادش به خصوص مادرش خوشحال شدن و تا حدودی دست از سر ما برداشتن.
اصلا به فکر این نباش چرا جلو دیگران ابراز نمیکنه.هرکسی تربیتی داره و اعتقادات خودش رو
حرف آخرم خانومی.مثل خواهرمی و درکت میکنم.
ولی به جدایی اصلا فکر نکن.اگر همسرت معتاد بود چی؟اگر چشم چرون بود چی؟
من نمیگم بدون ایراده همسرت ولی شما هم بدون تقشیر نیستی و در کشوندن زندگی به اینجا بی تقصیر نبودی.
چون زوم کردی رو خانواده همسرت
سعی در اصلاح روابط و دوباره ساختن زندگیت باش
همسرت رو میتونی راحت تغییر بدی...
موفق باشی
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
با سلام خدمت دوستای عزیز
من بالاخره با واسطه کردن یکی از دوستان همسرم پیغامم رو بهش رسوندم و گفتم که چون به زودی باید بیام و وسایلمو جمع کنم میخوام یه فرصت دیگه واسه زندگی به هم بدیم.اما با توجه به این خصوصیت همسرم که گفتم به محض اینکه یک قدم به سمتش برمیداری صدها قدم ازت دور میشه ،به جای اینکه از فرصت استفاده کنه گفته که باید فکر کنم. الان چند روز که از فکر کردنش میگذره و هنوز هیچ خبری نداده و من در عجبم کسی که زندگیش تو این مرحله است و دو سه روز دیگه من باید برم وسایلمو جمع کنم چرا باید این قدر زیاد فکر کنه که ایا باید فرصت دیگه ای به زندگیش بده یا نه.
این در حالیه که ترک کردن منزل از طرف من به خاطر دست به زن ایشون بوده و اینکه منو تهدید کرد که میکشمت.واقعا موندم که با همچین ادمی باید چه طور رفتار کرد و ایا راهی برای ادامه هست یا نه!؟
لطفا شما منو راهنمایی کنید.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام عزیزم
آفرین.خیلی کار خوبی کردی.
ببین عزیزم این اشتباهات رایج مرداست.متاسفانه بعضیهاشونو غرور کاذب داره خفه میکنه.
ولش کن.سخت نگیر.به هر حال تو این مدت توهین بهم زیاد کردید و در کشمکش بودید.این عکس العملش طبیعیعه.
من خیلی خوب درکت میکم.ولی بذار برگردی سر خونه زندگیت.اون موقع بیا اینجا با بچه ها کارشناسا انشالله زندگیتو میسازی همونجور که میخوای
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
با سلام خدمت دوستان عزیز
بالاخره بعد از چنین روز که از همسرم هیچ خبری نشد تصمیم گرفتم که تصمیمم رو برای جمع کردن وسایلم عملی کنم.روزی که قرار بود برای این کاربرم با پدرم،وکیلم و نماینده ی قانونی به محل سکونتم رفتیم و اون هم بعد از یک ساعت با مادرش تشریفشون رو اوردن و من هنوز لزوم وجود یک مادر روستایی بی سواد رو با پسر33 سالش در همچین شرایطی درک نمی کنم.بگذریم که اون روز چه گذشت.چیزی که من رو ازار میده وجود کلی تناقض و دورویی هست که نمی تونم اینهارو در کنار هم بذارم و بفهمم همسرم واقعا چه تصمیمی برای زندگیش داره.فقط بیان این نکته ضروریه که من اونروز کلی باهاش حرف زدم و گفتم که فکر نکنه که همه چیز تموم شدست و هر وقت پاپیش بذاره من حاضرم برای تداوم زندگی باهاش به مذاکره بنشینم. و اما میخوام چندتا از تناقضاتی رو که اون روز دیدم اینجا بنویسم:
- همسرم به من گفت که من هرگز ازت جدا نمیشم در حالیکه مادرش با وکیلم راجع به طلاق توافقی صحبت کرده!
- همسرم کلی گربه کرد و ازم خواست که شب همدیگرو ببینیم اما بعد از اینکه از هم جدا شدیم هیچ خبری ازش نشد.حتی جواب اس ام اس فردای اونروز من رو هم نداد.
- همسرم خونه رو کاملا اماده کرده بود که من برم و وسایلمو جمع کنم و هرگز از جمع کردن وسایلم جلوگیری نکرد،در حالیکه ادعا میکنه همه چیز درست میشه و نمیخواد از من جدابشه.
- همسرم ادعا میکنه که تحت تاثیر هیچ کس نیست و به تنهایی تصمیم گیری میکنه پس چرا تو این شرایط با مادرش اومده بود و مادرش وسایل همسرم رو از وسایل من جدا میکرد.چطور می تونست اینقدر وقیح باشه.
لطفا به من کمک کنید تا یادبگیرم چطور راست و دروغ رو از هم تشخیص بدم و به هدف واقعی و ماهیت همسرم پی ببرم.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست من
مادرش هرچقدر هم که روستایی باشه مادره و مطمئنا بچه اش رو در این شرایط تنها نمیذاره.
ببین عزیزم
خوب به این جمله من توجه کن.
من هم زمانی که با همسرم قهر بودم پدر شوهرم باهام تماس گرفت و ازم خواست توافقی جدا شیم دقیقا جمله اش این بود....پسر من پول نداره مهریه بده و بهتره توافقی جدا شین تا شرش کنده بشه !! بدبخت شوهر من داشت زور میزد که رابطه خوب بشه ولی از همه جا بی خبر بود که باباش داره زیرآبش رو میزنه !!!!!
به نظرم همسرت خیلی تحت تاثیر خانوادشه.تو باید اونو زودتر بکشونی سمت خودت.مهریه ات چقدره؟
در این شرایط اگر همسرت تنها میومد تو چون ناراحتی بازم مگفتی ببین انقدر خانوادش بی مسولیتن که تنهاش گذاشتن
الان شما دعوا کردید عزیزم و این رفتار مادرش اگرچه خیلی زشت اما طبیعیه.
الان اصلا به خانوادش فکر نکن.چون مهم الان اول خودت و بعدش همسرتی.فهمیدی؟
ببین این سوالامو دقیق جواب بده
الان وسایلتو جمع کردی؟
از سمت دادگاه کسی اقدام کرده؟
مهری ات چقدره؟هنوزم دوستش داری و فکر میکنی باهاش میتونی زندگی کنی؟
فکر نکن حالا چون وسایلتو جمع کردی تموم شده همه چی....
من میشناسم کسایی رو که تا محضر هم برای طلاق رفتن ولی بهم خورده
همسرت از قانون و دادگاه نمیترسه؟
از لحاظ مالی وضعیتش چه جوریه؟
در این مدت بهت نفقه داده یانه؟
نگران نباش
یک شب موقع خواب سوره شمس و لیل رو بخون و با وضو بخواب.
خدا حتما کمکت میکنه و راه درست رو نشونت میده
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست عزیز
سعی میکنم جواب تمام سوالاتتو دقیقا بدم.
در مورد اینکه فرمودید باید همسرم رو به سمت خودم بکشونم واقعا باید چطور این کار رو بکنم.اون از حرف زدن با من می ترسه و دائم فکر می کنه من با حرفام می خوام گولش بزنم. یادمه در جریان همین دعواها یک بار برادر بزرگش به مادرم گفت که من اجازه نمی دم که این دو تا با هم حرف بزنن که مبادا همسرم تحت تاثیر حرفای من قرار بگیره و حق طلاق رو به من بده. روزی هم که رفتم وسایلمو جمع کنم و تو اتاق تنهایی باهاش حرف میزدم نمی ذاشت زیاد باهاش حرف بزنم که مبادا تحت تاثیرم قرار بگیره. چند تا جمله گفت که خیلی واسه من جالب بود و من واستون میگم:
-در جواب من که بهش گفتم هر موقع خواستی درست زندگی کنی قدم جلو بذار و هیچ وقت دیر نیست اون جواب داد که از کجا معلوم تو دو سال دیگه با من این کارو نکنی و دوباره بذاری بری (آیا اون واقعا نمیفهمه که من چرا تنهاش گذاشتم و ایا مردی که خوبه زن چرا باید تنهاش بذاره)
- اون به من گفت که مهریتو ببخش تا من مطمئن بشم تو منو فقط برای خودم میخوای!!!!
چند تا نکته هست که واقعا منو ازار میده.خونواده ی همسرم دائما برای پوشوندن رفتارهای اشتباه و زشت خودشون همه چیز رو گردن مادر من میندازن و این رو اساسی تو مغز همسرم فرو کردند که این مادرشه که نمیذاره شما زندگی کنید. در حالیکه مادر من هرگز تو زندگیه ما دخالت نکرده و اونها هستند که دائما همسرم رو پر می کنند بطوریکه همسرم حتی به مدیر ساختمونمون هم این رو گفته بود که خانومم خودش راضیه که با من زندگی کنه اما مادرش نمیذاره!!! و این ذهن الوده ی همسرم سخت من رو ازار میده.همسرم خودش خوب میدونه که مادر من و کلا خونوادم ادمایی نیستن که تو زندگیه ما دخالت کنن برعکس خونواده ی خودش که تو کوچکترین کارای همدیگه دخالت میکنن و نظر میدن و جالب اینجاست که این کار رو تعبیر به علاقه و توجه زیادشون نسبت به همدیگه می دونن.
مهریه ی من 700 سکه است و من فکر میکنم قضیه ی مهریه بدجور اونو بهم ریخته و قدرت درست فکر کردن رو ازش گرفته.
اون جمله ای رو هم که فرمودین کاملا فهمیدم و من هم جز این به چیزی فکر نمی کنم و با اینکه مادرش اون روز کلی تو وسایل من دخالت کرد و دائم می خواست همسرم رو به جون من بندازه اما من حتی سرم رو بالا نکردم که بهش نگاه کنم و کوچکترین جوابی به جوسازیاش و فحش هایی که زیر لب میدادند ندادم حتی پیش وکیل من نشسته بود و به من بد و بیراه می گفت. و وکیلم به خاطر رفتار سنجیده ی من کلی از من تشکر کرد که رفتار من باعث شد که اون روز سروصدایی پیش نیاد.
من وسایلمو کامل جمع کردم و همسرم هم میگفت قراره خونه رو تحویل بده (چون خونه یی خوبی واسش نبوده!!!) و میخواد یه جایی واسه خودش اجاره کنه.خیلی جالب که در اون وضعیت بد از من گله می کرد که چرا با مادرم سلام نکردی من که با پدر تو سلام کردم.انگار که موضوعی مهمتر از این براش وجود نداشت که بهش اعتراض کنه.یعنی فکر کنم حتی رفتن من از اون خونه هم واسش از سلام کردن به مادرش مهمتر نبود.(چون به جمع کردن وسایل من هیچ اعتراضی نکرد و فقط می گفت که همه چیز درست میشه)
تا چند روز دیگه حکم مهریه هم اجرا میشه و ظاهرا ایشون رفتن تقاضای تقسیط مهریه رو دادن.
نمی دونم نشانه های دوست داشتن چیه اما شاید اینکه تو اعماق قلبم دوست دارم همسرم قدری تغییر مثبت کنه تا بتونم به زندگیم برگردم شاید نشانه ی علاقه باشه.اما دریغ از احساس کوچکترین تغییری درش! تنها تغییری که درش احساس می کردم یک شکست عمیق همراه با استیصال تو چهره اش بود که سعی میکرد به روش نیاره.اینکه میفرمایید میتونم باهاش زندگی کنم یا نه من به امید ایجاد تغییر درش به زندگی باهاش فکر می کنم و تصورم بر اینه که اون چون مطمئنه که نمی تونه عصبانیتش رو کنترل کنه و دست به زنش رو ترک کنه برای همین حق طلاق رو نمی خواد به من بده و از طرفی مطمئنه اگر حق طلاق رو به من بده و دوباره این حرکتش رو تکرار کنه من ترکش میکنم.
احساس میکنم همسرم از دادگاه وحشت داره چون تمام جلسات دادگاه به صورت غیابی برگزار شد و تو هیچ کدوم شرکت نکرد تا اینکه نمی دونم چی شده که رفته و تقاضای تقسیط مهریه داده. به لحاظ مالی وضع خوبی داره یعنی بد نیست و در این مدت کمترین پولی به من نداده حتی قبض موبایل من رو هم نداد و قطع شد من هم که دیدم سیم کارت به نام اونه یه شماره ی دیگه واسه خودم گرفتم.
منتظر راهنمایی تون هستم مخصوصا در مورد نزدیکتر شدن به همسرم.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست عزیزم
من میتونم قبل از هر چیزی بگم که با پوست و استخونم درکت میکنم و کاملا میفهمم چی میگی.
زندگیت شباهت های زیادی به زندی گی من داره
من هر اونچه که خودم تجربه کردم رو سعی میکنم بی کم و کاست در اختیارت بذارم.
شوهر من منو کتک زد و فحاشی کرد و ...بعدها که قرار شد من برگردم منزل دقیقا میپرسید تو چرا منو ترک کردی؟!
چی کم داشتی تو این زندگی؟!
میدونی عزیزم.من اون موقع در جواب شوهرم چیزی نگفتم .یعنی مشاور بهم گفته بود و فقط یه نیشخند کردم.ولی کمی که گذشت خودش کم کم متوجه شد و قسم خورد دیگه منو کتک نمیزنه.
بهتر بود در جواب این سوالش میگفتی(که شاید 2 سال دیگه بذاری بری) با کمک هم و حل ایرادهایی که هردومون داریم زندگیمون رو میسازیم.
ببین دوست من یه موضوعی رو بهت میگم.خیلی مهمه.برخورد تو با همسرت خیلی از بالا به پایینه.همش اون رو خطاب قرار میدی.شاید همین موضوع اصلا اونو نگران میکنه که چون من مقصرم جایی برای برگشت ندارم
شما بهش میگی برگرد ولی با یه حرف دیگه ضربه فنی میکنی
الان وقت گله و شکایت و به کرسی نشوندن حرفت نیست.حتی اگر اون حرفا بهترین و درست ترین باشه.
در مورد نزدیک شدن به همسرت یه سری تقصیرات رو هم خودت بپذیر.و خودت رو کنار اون نشون بده نه در مقابلش.
من هم همسرم هیچ وقت قبول نکرد که خانوادش و خودش چقدر منو آزار دادن.(البته به ظاهر) ولی با خوندن یک سری از نامه هاش فهمیدم که دائما مادر و 2 تا خوارش رو متهم کرده و منه به ظاهر و به قول خودشون ظالم رو ! مظلوم و تنها خطاب کرده
نباید ازش انتظار داشته باشی بشینه جلوت و بگه ببخشید.من اشتباه کردم.
ما خانوما خیلی راحت میگیم ببخشید.ولی اقایون نه.
سعی کن در صحبتایی که باهش داری خطاهای خودت رو هم ذکر کنی و زمینه رو برای اعتراف اون هم به گفتن خطاهاش فراهم کنی.
ولی نه به محض اینکه شما شروع کنی انتظار داشته باشی اونم همه اشتباهاتش رو بگه و قبول کنه.
یا در صحبتایی که میکنید از خوبی هاشم بگو...نبندش به رگبار !
مثلا بگو یادته فلان روز فلان کار رو کردی ..اون روز فهمیدم چقدر دوستم داری و حس کردم تو بهترین شوهر دنیایی.و ....
در ضمن به هیچ عنوان مهریه ات رو نبخش.مهریه سلاح زنه.تا همسرت کاملا اصلاح نشده این کار رو نکن.اگر نظر شخصی من رو بخوای حتی اگر هم اصلاح شد نبخش.
همسر من هم شرط برگشتن من به خونه رو گذاشته بود بخشیدن مهریه.دقیقا هم جمله همسر شما رو گفت.
منم در جواب بهش گفتم تو اگر واقعا منو دوست داری چرا 100 تا دیگه نمیذاری رو مهریه ام؟!
اونم که دید همین 114 تا هم خوبه راضی شد.و نه من بخشیدم و نه اون گذاشت روش.
ببین عزیزم بازم دارم بهت میگم.نکات ازار دهنده خانوادشو بذار کنار.خانواده ای فهم و درکی از زندگی ندارن...آخه چه انتظاری داری ازشون؟
فعلا تمام انرژی و قدرت خودت رو بذار رو اصلاح روابط خودتو شوهرت.فکر کن خانوادش یه شهرستان دورن.
اینم بگم تو نمیتونی خانوادش رو تغییر بدی.حتی خود شوهرتم نمیتونی تغییر بدی.این خودتی که باید تغییر کنی و یک سری تکنیک ها رو یاد بگیری.انشالله برگشتی سر خونه زندگیت همه رو در اختیارت میذارم
مادر شوهر نادان من هم مدام به شوهرم میگفت مادر مریم میذاره شما زندگی کنید.ولی خدا میدونه به جان همون مادرم که عزیز ترین کس برام تو دنیا هستش اون اصلا اهل این کارا نیست.ولی نتونستم دید شوهرمو درست کنم و فقط خدا میدونه که این تهمت ها جواب داره و روز حساب و کتابی هست.
خیلی کار خوبی کردی جواب مادرشو ندادی .آفرین
بعدشم عزیزم تو که تو دل شوهرت نیستی.شاید تغییر کرده.با رعاتی مسائلی که برات گفتم اجازه بده تغییرش رو بروز بده.
به فکر گرفتن حق طلاق نباش.انقدر تو حاشیه ها نرو.الان باید زندگیتو بسازی .من یه جایی خوندم البته مطمئن نیستم بازم از وکیلت بپرس که حق طلاق اگر با زن باشه باز هم مرد یکسری اختیارات داره.
ببین اگر بخوای اذیتش کنی راها زیاده ولی تو میخوای باهاش زندگی کنی.اما شما دو تا بلد نیستید باهم حرف بزنید.
نمیدونم میتونی باهاش ارتباط برقرار کنی یا نه.شماره جدیدیت رو داره؟
یادت باشه تو دادگاه مدام بگو که همسر و زندگیت رو دورست داری و به هیچ عنوان حاضر نیستی زندگیت بپاشه.به اجرا گذاشتن مهریه رو هم بگو فقط به خاطر ترسوندن همسرم و برگردوندنش به زندگی بوده.
ببین من تجربه های خودمو میگم.
مثلا یه راهی برای برقراری ارتباط اینه:
من رفته بودم دکتر و پول زیاد نداشتم.به همسرم یه مسیج دادم و گفتم شدیدا به پول نیاز دارم.لطفا یکم پول بریز به کارتم.
ببین همسرت جنبه اینجور کارار رو داره؟
ببین غیرتش با چی تحریک میشه؟
ببین چی روش اثر گذاره؟
یا من براش یه نامه نوشته که شدیدا عاطفی بود و توی اون اصلا ازش ایراد نگرفته بودم که چرا اینجوری کردی و ....
ولی اون نامه خیلی تکونش داد.
ببین همسرت رو اینجوری میتونی تکون بدی؟
ببین تو وارد یه جنگ نرم شدی و برای حفظ زندگیت باید بجنگی.باید تمام تلاشت رو برای حفظ زندگیت بکنی.به نظرم دختر محکمی هستی چون هیچ جای حرفات ننوشتی غصه میخورم..ناراحتم..دارم افسرده میشم...وای زندگیم....
پس میتونی همسرت رو هم بسازی.
دادگاه ااحتمالا ازش یه تعهد نامه میگیره که دیگه کتک نزنه.با داشتن اون اگر خدایی نکرده بازم تکرار بشه تو میتونی طلاق بگیری.
ولی الان به فکر ساختن فقط باش.در مورد عدم تمکین شما دادگاه چیزی نگفته؟(چون در موارد عدم تمکین نفقه تعلق نمیگیره)
به همسرت بگو پول برای من ارزشن نداره.من دنیا رو بدون تو نمیخوام چه برسه پول 700 تاسکه.بهش بگو مهیریه وسیله ایه برای حفظ زندگیمون.اگر مهریه من 5 تا بود که الان طلاق هم گرفته بودیم و تموم شده بود
یادت باشه مهربونی و چرب زبونی و عدم اتهام به همسرت خیلی میتونه بهت کمک کنه.
بازم میگم بهش گلایه نکن.الان وقت گله نیست.
یه فرصت دیگه به خودت بده.بذار اگر یک روز هم خواستی بری از این زندگی عذاب وجدان نداشته باش و تمام راها رو رفته باشی.
موفق باشی.منتظر خبرای خوبت هستم و برات دعا میکنم.
ضمنا صلاح خودت رو بسپر دست خدا.بگو خدایا من راضی ام به انچه تو میخوای حتی اگر تو صلاحدیدت مرگ من باشه.زندگیم رو هم میسپرم دست تو.انچه که خیر و صلاحه برای ما دو تا جوون پیش بیار .خدایا تو از نیت دل من آگاهی و میدونی که زندگیمو دوست دارم پپس راه درست رو به من و شوهرم نشون بده
دعای عظم البلا رو هم بخون.خیلی معجزه میکنه
اگر دیدی پیشنهاد نامه نوشتنم خوبه به من بگو تا نامه خودم رو در اختیارت بذارم.
ضمنا من هم که تقریبا مثل شما بود مشکلم...خانوادم میگفتن بمون پیش ما تا ادب شه...تا ادم بشه...من دیدم نشستن من و غرور زیادی اون داره زندگیمو میپاشونه.
برخلاف میل پدر و مادرم برگشتم سر خونه زندگیم.الان هم پشیمون نیستم و همسرم خیلی شرمنده گذشت و فداکاری من شده.
پس حواست باشه از روی لج و لجبازی تصمیم نگیری...اینجا فقط عقل و منطق رو به کار بگیر
یه حق پهلو شکسته فاطمه زهرا و به حق شهدای کربلا علی الخصوص امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل گره از کارت باز میشه.
من برات 1000 تا صلوات نذر میکنم وقتی انشالله مشکلت حل شد 500 تاشو خودت و 500 تاشو من میفرستم
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
مریم عزیز از جواب محبت آمیزت خیلی ممنونم
من وقتی رفتم وسایلمو جمع کردم دقیقا بعد از 5 ماه همسرم رو دوباره دیدم و با اینکه دل خیلی پری ازش داشتم و 2 ماه تموم بود که کوچکترین خبری از من نگرفته بود(شمارمو داره) اما من با مهربونی دستاشو گرفتم و بهش گفتم که من هرگز به کارایی که در حقم کرده فکر نمی کنم و فقط زندگیمون واسم مهمه و متهمش نکردم و بهش گفتم که تو اون لحظه هیچ خاطره ی بدی ازش تو ذهنم نیست و این اولین قدم مثبتی بود که بعد از هفت ماه برداشتم و تصمیم دارم که ادامش بدم. در حالیکه اون روز دائم زیر لب به من فحش میداد اما من نهایتا بهش خندیدم و اونم از کار خودش و فحش دادن هاش خنده اش گرفت.
چون خونه ی پدریم شهرستانه و من در حال حاضر اونجا هستم این قضیه ارتباط مارو یه ذره سخت کرده. راستش دیروز که دنبال لباسام میگشتم دیدم که کرواتاش که خیلی هم دوسشون داشت تو وسایل من جامونده میخواستم تک تکشون رو تزیین کنم و واسش تو یه جعبه بفرستم اما با خودم گفتم باز الان به حساب این میخواد بذاره که میخوام گولش بزنم.خلاصه هرکاری که میخوام بکنم با خودم میگم فایده نداره.
ضمنا همسرم عدم تمکین نداده. و اخلاقی که داره اینه که وقتی من کنارش نباشم انگار که اصلا زنش نیستم و از همه چیز محرومم.یه مواقعی که تنها به دیدن پدر مادرم می رفتم شهرستان اینطور بود چه برسه به الان که با هم قهریم!
به نظر شما واسه ولنتاین که یکی دو روز دیگست اگه یه ایمیل احساسی براش بزنم چطوره؟
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوست گلم
خدارو هم شکر کن که حکم تکمکین نداده چون اون موقع دیگه باید برمیگشتی تو اون خونه و حرفی هم نمیتونستی بزنی
اینو یه وکیل به من گفت.گفت مردی که حکم تمکین نمیده یعنی نمیخواد زنشو اذیت کنه.
در مورد روز والنتاین..اره فکر خوبیه.فقط چند تا نکته رو دقت کن
1.اهل ایمیل خوندن هست؟چون اگر نباشه باز یه سوئتفاهم دیگه پیش میاد.
2.الان هم سرویس جی میل و یاهو قطع هستش.این رو هم در نظر بگیر
اینا رو بررسی کن
اگر همه چی اکی بود که اقدام کن.
کمکی هم خواستی به من بگو
خدا همراهت باشه
اگر هم متن اون نامه رو خواستی بگو من برات تایپ کنم
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوست عزیز سلام
من همونطور که قرار بود یک ایمیل به همسرم زدم و کلی احساس درش به کار بردم یه قصه از جاهای خوب زندگیمون باپاورپوینت ساختم و توش کلی عکس لاویز گذاشتم دو سه ساعت بیشتر طول نکشید که دیدم همسرم یک ایمیل بلندو بالا نوشته و هر جمله اش دستامو سردتر و سردتر کرد. همه ی جملات مایوس کننده و یخ زده بود و هیچ اثری از امید درش نبود. و چندین بار اشاره کرده بود که دیگه نمیشه به عقب برگشت.
ممنون میشم بازهم راهنماییم کنید و بگید باید چیکار کنم.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
شما مایوس نشو و ادامه بده
بگو دلم می خواهد آخرین روزهای با هم بودنمان زیبا باشد و با خاطره ای خوش . من خودم را بهت تحمیل نمی کنم . سهم خودم از اشتباهات را می پذیرم و در پی یافتن بیشتر اشتباهاتم و اصلاح آنها هستم ، نه برای آنکه تو مرا بپذیری ، برای آنکه زیبنده من این است و موفقیت در زندگی را موجب ی شود . خودم را بهت تحمیل نمی کنم و بهترینها را برایت از خدا می خواهم . اما اجزاه بده و دلم می خواهد که این آخرین روزها را زیبا کنم و این آخرین خواسته ن از تو هست که توی ذوقم نزنی اگر همراهی نمی کنی . بزار حرفهایم را حرف دلم را بزنم و برم .
کوتاه نیا ، اما به این امید که او رام شود هم این کارها را نکن ، بلکه او را رها کن ، از او بگذر و اینگونه عاشقانه عمل کن . این یعنی عشق ورزیدن بخاطر خود عشق به خاطر او ، نه به خاطر خودت و منفعتی مد نظر . هیچ انتظار تأثیر نداشته باش و به نیت تأثیر گذاشتن هم این کار را نکن،خالص خالص فقط به خاطر خوداو و به خاطر ارزش عشق نه چیز دیگر . بنا را بر اینکه عاقبت این زندگی کات شدن است بگذار و عشق بورز . میدونم سخته اما بعداً که اثر و نتیجه اش را در درون خود دیدی خواهی فهمید این سختی ارزشش را داشته .
.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوست عزیز سلام
من از راهنمایی شما(فرشته ی مهربون) استفاده کردم و دوباره ایمیلی به ایشون با همون محتوایی که شما اشاره کرده بودین زدم. خداروشکر من به این مرحله رسیدم که عشق بورزم و با احترام صحبت کنم بدون اینکه توقع داشته باشم که زندگیم دوباره درست بشه و اینو دقیقا روزی که رفتم وسایلمو جمع کنم، فهمیدم.به اینصورت که هر چقدر همسرم و مادرش به من بی احترامی کردن کوچکترین جوابی ندادم و حتی تونستم با محبت سر حرفو با همسرم باز کنم. اما چند تا نکته تو ایمیلی که همسرم به من زده وجود داره که براتون می نویسم.
- چرا روزی که من رفتم وسایلمو جمع کنم همسرم چندین بار گفت که همه چیز درست میشه اما حالا که توجهی از سمت من دیده(فرستادن ایمیل) دم از دیر شدن و ناامیدی میزنه.(چرا ا وقتی صدای اعتراض من بلنده و ازش فرار میکنم اون به سمتم می دوه و وقتی من به سمتش میرم ازم فرار میکنه)
- همسرم باز هم تو ایمیلش حرف پدر و مادر من رو زده بود و اینکه روزی که بعد از دو ماه و از ترس اینکه مبادا من مهریمو به اجرا بذارم اومد دنبالم و پدر و مادر من رو التماس کرد و من قبول نکردم و نوشته بود که اگر سنگ هم میبود تو اون لحظه میترکید. چرا از هر فرصتی برای متهم کردن ادمای دیگه استفاده میکنه.در حالیکه این خانواده ی اون بودن که گفتن اقدام قانونی کنید و مارو نجات بدید.
- همسرم به این نکته تاکید کرد که "من خودم هستم و خودم تصمیم میگیرم" و دلیل مردد بودن من رو راجع به اینکه خودش نیست و دیگران براش تصمیم میگیرن اینطور بیان کرد که: چون تو تا به حال من رو اینقدر مصمم و استوار ندیدی فکر میکنی خودم نیستم. در حالیکه روزی که رفتم وسایلمو جمع کنم استیصال و مردد بودن تو چهره اش موج می زد و حسابی ترسیده بود و حتی خودش تو ایمیلش نوشته یود که دو شب بعد از اون روز بیمارستان بوده.(ایا ادمی که در تصمیم گیری مصممه باید راهی بیمارستان بشه؟)
- همسرم تو ایمیلش بیان کرده بود که روزی که من رفتم وسایلمو جمع کنم ایشون منتظر اشاره ای از سمت من بوده که تمام اون افرادی که تو خونه بوده اند رو بیرون کنه . چرا ایشون این انتظارو از من داشته؟ در حالیکه خونه رو اماده ی تخلیه کرده و تو این هفت ماه اجازه نداد که من وارد خونه ام بشم حتی کلید خونه رو از من گرفت.
ضمنا الان همسرم اس ام اس داد که تهرانم یا شهرستان و من هم جواب دادم که شهرستانم ولی اگر اون بخواد میرم تهران و اس ام اس داد که میخواد منو ببینه.
منتظر نظرات و راهنمایی دوستان خوبم هستم.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام عزیزم من داستان زندگیتو خوندم برات آرزوی موفقیت میکنم. به نظر من اگه میتونی یه مدتی بیا تهران خونه دوستی آشنایی فامیلی تا بتونی راحت شوهرتو ببینی ، با هم بیرون برین و به یاد دوران نامزدی و عقدتون بیفتین چون دوری خودش سردی میاره. انشااله هرچی که خیر هست همون بشه واست عزیزم.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام
محکم باش و با اراده و قوی
بدون هر قدمی که برمیداری برای حفظ زندگیته.بها این سختی ها زندگی تو و جلوگیری از فروپاشی اونه
اره..برو و ببینش.منتها ببخشید اینجوری میگم...هرجا میری رابطه زناشویی نداشته باش.این خودش عاملیه که همسرت رو برای رسیدن به تو تشنه تر میکنه.الان اگر انجام بشه شاید ازت دوبره فاصله بگیره
ولی رابطه عاطفی تا میتونی داشه باش.هر چی بلدی استفاده کن
یادت باشه عزیزم ایرادگیری...شکایت...شکوه....چر ا اینجوری کردی...چرا اونجوری کردی....
همه رو بذار کنار.هرچی میخوای بگی در نهایت محبت .اگر دیدی میخواد بگه بابات اینجوری کرد و ....بگو الان مهم من و توییم.
تو میشینی و مدام با خودت میگی چرا اینجوری کرد..چرا اینو گفت...چرا مصمم نیست...
من هم اگر میخواستم مدام ذهن خودم را با این چراها مشغول کنم الان صد در صد کارم به طلاق و جدایی رسیده بود.این چراها آدم رو بیشتر خشمگین میکنه و حتی ممکنه از تصمیمی که گرفتی پشیمونت کنه.
الان بشین خوب فکراتو بکن و ببین در مواجهه باهاش چی میخوای بگی.حتی بنویس تا حرفهای مناسب و سنجیده ای بزنی(البته نوشته ات رو جلوش در نیاریا)
مطمئن باش اونم دوست داره و به زندگیش علاقه داره ولی برخی اوقات فشارای روانی و روحی زیاد کاری میکنه که آدم نتونه درست تصمیم بگیره.
من و همسرم انقدر تحت این فشار ها بودیم که من وقتی برگشته بودم خونه مون بلد نبودم با فندک گازم کار کنم !!!
یا همسرم یادش رفته بود قبله کدوم وریه !
اینها طبیعیه.ذهن همسرت الان مثل ذهن خودت بهم ریخته است.
بهش بگو تمام سعی خودم رو میکنم بهترین زن دنیا برات باشم. و برای خوشحال کردنت هر کار حاضرم بکنم/
مطمئن باش با این حرفا اونم نرم میشه
انشاالله
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوستان عزیزم سلام
همونطور که گفتم من به همسرم ایمیلی زدم و اون در جواب ایمیل پر احساس من کلی حرفهای سرد زد و من در جواب اون حرفای سرد و بی احساس دوباره با توجه به صحبت های افتاب مهربون یک ایمیل پراحساس دیگه بهش زدم اما در حالیکه مطمئن هستم اون ایمیل دوم منو هنوز نخونده بود روز بعد برام اس ام اس داد. ایشون کلا ادم بی فکری هستن و سریع به اونچه احساسش بهش میگه تن میده و به همون سرعت هم پشیمون میشه و اما محتوای اس ام اس هایی که بین منو ایشون ردو بدل شد این بود که: ایشون میخواست منو ببینه و من گفتم شهرستانم ولی اگر اون بخواد میرم تهران اما ایشون جواب دادن که نه راضی به زحمتت نیستم هر موقع اومدی بهم خبر بده تا همو ببینیم فقط مراقب باش خیلی دیر نشه!
جالبه چرا ایشون به خودش اجازه میده در این شرایط منو تهدید کنه که مراقب باشم خیلی دیر نشه و خودش جرات نمیکنه که ازم بخواد مثلا فلان روز برم تهران.از این گذشته تا به حال چندین بار بهم گفته که همو ببینیم و هر بار رفته و دیگه ازش خبری نشده.نمونش همین هفته ی گذشته که رفتم وسایلمو جمع کنم بهم گفت که شب میاد دنبالم اما دیگه خبری ازش نشد و حالا که من به شهرستان برگشتم بعد از یک هفته تازه ایشون سراغ منو میگیره.من می ترسم این همه راه برم تهران و به ایشون خبر بدم تهرانم و بگه که مثلا من شمالم یا هر چیز دیگه ای که معمولا میگه.به نظر شما من کی برم و آیا قبل از رفتنم باهاش هماهنگ کنم.
و اما سایر نگرانی های من:
مسلما ایشون از اونجا که همیشه دست پیش رو میگیره تا خدای نکرده عقب نمونه یک سری سوالات و توقعات از من داره که من میتونم حدس بزنم، لطفا با بهترین جواب ها منو راهنمایی کنید که در جواب این دوتا مسئله چی باید بگم؟
- پشیمونی؟ می خوای برگردی
- شکایتتو پس بگیر
لطفا این رو هم در نظر بگیرید که من برای گرفتن وکیل تا به حال 10 میلیون خرج کردم هر چند که در مقابل پاشیده شدن یک زندگی این مبلغ اهمیتی نداره اما چون من خودم سرکار نمیرم و این پول رو قرض کردم واسم مهمه و حاضر نیستم که به راحتی و از روی احساس از شکایتم صرف نطر کنم.خودم و وکیلم نظرمون اینه که در مقابل پس گرفتن شکایت باید حق طلاق به من داده بشه. نظر شما چیه؟
به نظر شما من چه صحبت هایی باید داشته باشم؟
ممنون میشم به تمام سوالاتم پاسخ بدید
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوستای گلم
همین الان ایمیل همسرم به دستم رسید که کاملا منو شکه کرد. یک ایمیل پر از حرفای احساسی و قشنگ درست 24 ساعت بعد از اون ایمیل پر از یاس و نا امیدی. و البته تو ایمیلش به این نکته اشاره کرده بود که دوست داره هر چه زودتر قضیه ی دادگاه و این حرفا کنسل بشه.آخه در طول 24 ساعت چه اتفاقاتی افتاد که تا به این حد تغییر کرد. آیا هر دومون داریم همدیگرو گول می زنیم؟ من برای داشتن یک زندگیه خوب و اون برای کنسل کردن شکایت؟
عزیزای من لطفا منو راهنمایی کنید که الان باید چه رفتاری در مقابل این همه تناقضات داشته باشم.آیا اصلا صلاح هست که من که یک خانوم هستم تنها برم تهران اصلا اون چرا نیاد شهرستان؟ آیا رفتن من به تهران اونو بیش از حد متوقع نمیکنه؟ ایا در طول این چند روز زیادی کوتاه نیومدم!!!
لطفا منو راهنمایی کنید.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
آفتاب مهتاب عزیز ، سلام
مریم 123 خیلی خوب دارند به شما راهنمایی می دهند و شما هم خیلی خوب و درست راهنمایی ها رو بکار می گیری :72:
امیدت رو از دست نده تا انشاالله نتیجه بگیری
خانومی
زندگی کردن خیلی آسون هست ، اما درست زندگی کردن خیلی سخت!
یکبار به دنیا می آییم ، یک بار زندگی می کنیم ، و یک بار می میریم ، پس فرصت کمی برای آموختن شیوه درست زندگی داریم !!
و راه و روش زندگی کردن رو هم نمی دانیم ، همه ما انسانها به صرف اینکه بزرگ و بالغ شده ایم ، فکر می کنیم که علامه دهر هستیم و بلدیم چگونه از پس زندگیمون بر بیاییم !!!
اما حالا چرا بعضی ها زندگی های خوب و پر از عشق دارند و بعضی ها زندگی هایی پر از رنج و غصه؟!
چون عده ای هستند ، مثل شما که از طریق خرد جمعی و بکار بردن مشورت ها در صدد ساختن زندگی خویش بر می آیند ، و این تلاش درست برای ساختن زندگی هست که تضمین یک زندگی ایده ال را می کند
بنابراین در طول عمرمون ، هدف باید باشه درست زندگی کردن !!!
یه نگاهی به امضا فرشته مهربان بکن
مهم بودن خوب است
(بودن: وجود داشتن ، دارا بودن ، موجود بودن )
(خوبی: حال خوب، لباس خوب ، خونه خوب ، غذای خوب ، سلامتی خوب )
پس یعنی دارا بودن همه خوبی ها مهم هست
اما خوب بودن مهم تر است
( این قسمتش میگه ، با اینکه داشتن یک زندگی خوب و ایده ال مهم و حق مسلم ما هست ، اما مهم تر از اون این هست که من به عنوان یک انسان "خوب" باشم ، خوب باشم یعنی خوب و درست رفتار کنم ، یعنی سهم من در این "خوب بودن" درست بودن رفتار و آرمانم باشه )
و حالا شما خانومی ، این محاسبه کردن ها رو رها کن
محاسبه کردن یعنی
پیدا کردن دلیل ، مقایسه دلایل و ...
که
شما به منظور تلاش دوباره برای زندگیت
به منظور دادن آخرین فرصت
به منظور رفتن هزار راه رفته
به منظور عشق و علاقه
به منظور نداشتن عذاب وجدان
به منظور
.
.
.
وهمسرت به منظور
نرفتن به دادگاه
ندادن مهریه
در رفتن از زیر مسئولیت
گول زدن شما
مقابله به مثل کردن با شما
.
.
.
را رها کنی ، مهم نیست دلیل همسرت چیست ، مهم این هست که الان هدفت را بگذاری که شما درست زندگی کنی ، شما رفتار درست داشته باشی ، شما واکنش درست بروز بدهی
اگر صبر داشته باشی و قدم به قدم و آرام آرام برداشتن گام هایت را به شیوه درست تغییر بدهی ، نوبت به خطاهای همسرت ، کاستی ها و سهم ایشون از مشکلات و اصلاح همسرت هم خواهد رسید
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوستان عزیز
از بالهای صداقت عزیز ممنونم.(باشه،سعی می کنم مصاحبه رو بذارم کنار اما ذهنم پر از تردید و اما و اگره) اما جواب سوال های من چی شد؟
-آیا بهتر نیست به جای اینکه من برم تهران اون بیاد شهرستان؟
-اگر از من بخواد شکایتمو پس بگیرم چه جوابی باید بدم؟(من نمیخوام احساسی و به دور از عقل و منطق عمل کنم)
-من باید چه قولایی از اون بگیرم؟
ممنون از همه ی دوستان.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوستان گلم سلام.
در یک اقدام غیرمنتظره همسرم امروز واسم یک دسته گل فرستاد و من هم کاملا شکه شدم. وقتی زنگ زدم ازش تشکر کنم پیشنهاد داد که فردا برم تهران و با هم دیگه بریم شمال.منم که با این پیشنهاد خیلی جا خوردم نصفه نیمه جواب مثبت دادم.اما دوست ندارم که به این زودی تن به خواسته اش بدم.ای کاش پیشنهاد میداد میرفتیم پیش مشاور این منو خوشحالتر میکرد تا پیشنهاد شمال.آخه حالا من چیکار کنم اگر بهش بگم شمال نمیام میگه حتما با خونوادم مشورت کردم و منو منصرف کردن. دوستای گلم خواهش می کنم راهنماییم کنید.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام
وااااااااای چقدر عالی
خدا میدونه چقدر دعا کردم برات
خداروشکر
الان خیلی باید حواستو جمع کنی و سنجیده عمل کنی.شاید مسافرت بد نباشه.برای روحیه هردوتون لازمه
در محیط سرسبز شمال بهتر میتونین باهم حرفاتونو بزنید دور از فضای مشاجره و ....
ببین عزیزم اگر نظر من رو میخوای به نظرم راجع به مسائل پیش اومده فعلا اصلا صحبت نکنید.حالا که همسرت این پیشنهاد رو داده برید شمال و تا میتونید خوش بگذرونید.چون ممکنه برید اونجا و دوباره سر بحث باز بشه و شمال هم کوفتتون بشه.
شما باید با همسرت برگردی داخل زندگی و با کمک مشاورای محترم اینجا و بچه های همدردی اروم اروم و ریز ریز زندگیت رو بسازی.
شاید اگر شما الان در این موقیعت به همسرت بگی مثلا تو نباید منو کتک بزنی عکس العمل بدتری ببینی.شما باید این مهارت رو یاد بگیری که در مقابل با عصبانیت همسرت چیکار کنی که کار به کتک کاری نکشه.و هزاران مهارت و نکته های ظریف که در محکم کردن زندگی بسیار مهمه
چرا میخوای باهاش شمال نری؟دوست پسرت که نیست دختر خوب
همسرته.پدر آینده بچه هاته.
فکر هم نکن اگر میرفتی پیش مشاور همه چی زیر و رو میشد و همه مشکلات حل میشد.
یه ادم تا خودش نخواد تغییر نمیکنه حتی اگر هزار تا مشاور مجرب هم بیان و راهنمایی کنن
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
مریم عزیزم ممنون از اینکه به فکرمی و ممنون از جوابت
راستش من دوست ندارم برم شمال چون
اولا اون رابطه که خودتون گفتید مواظب باش پیش نیاد،مطمئنم که پیش میاد.
دوما بعد از هفت ماه جدایی میخوایم کنار هم قرار بگیریم یعنی چه اتفاقی میفته.
سوما من هیچ حرفی در مورد اتفاقات اخیر نخواهم زد اما مطمئنم که اون نمیتونه چیزی نگه و همه ی دغدغه اش همین مهریه است، من چطوری باید مقابله کنم؟
دوست گلم منتظر راهنماییت هستم
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
آفتاب مهتاب عزیز خیلی خوشحالم ، خیلی زیاد ،
این قدم بزرگی هست که همسرت برداشته ، بعدا در مورد روحیات مردها و زبان سخن و چگونگی تحلیل رفتارشون برایت خواهم گفت
فقط همین قدر الان بدان که شوهرت از خودگذشتگی زیادی نشان داده و دوما شما رو بینهایت دوست دارد و او نیز خواهان دادن یک فرصت دیگر به هردوتون هست
اما در خصوص سئوالاتی که پرسیدی
:305: یک نکته: الان هیچگونه اصراری نداشته باش که همسرت بهت قول بدهد و اشتباهاتش را بپذیرد و در صدد جبران بر بیاید
پیشنهاد می کنم زندگی من را بخوانی ، مدیر همدردی بهم گفت یک زن موفق ، زنی هست که در زندگی ، سنگ زیرین آسیاب باشد
میدونی سنگ زیرین آسیاب یعنی چی؟
اراده کن که تو از همین اکنون بشوی سنگ زیرین آسیاب ، نترس زمان بهره برداری تو از بذری که داری می کاری خیلی زود فرا می رسد و زندگی ات نیز عاشقانه می شود
پیش نیامده با همسرم نزد یک مشاور برویم ، با روحیاتی که دارد هم از اون دسته مراجعانی خواهد بود که بیشترین مقاوت را در برابر صحبت های مشاور برای تغییر خود نشان خواهد داد
فکر می کنی من نشستم و دست روی دست گذاشتم ؟!!!!
فکر می کنی مرتب به اما ها و اگرهای و برداشت های احساسی در ذهنم بها دادم؟!!!!
نه ، خودم شدم مشاور ، توی رفتار همسرم دقت کردم و نه با دید همسرش ، بلکه با دید یک مشاور دلسوز جهت کمک رسانی به همسرم در جهت بهبود زندگیمون
قدم قدم راهکارها را از این تالار و کتاب ها و مشاورها استخراج کردم و با زبانی مملو از عشق که رگ خواب شوهرم بود بهش یاد دادم ، شاید اوایل دیر پاسخ می داد ولی کم کم که اعتماد شوهرم نسبت به خیرخواهی من جلب شد او نیز در راه تغییر قرار گرفت
=======================
مریم 123 بهت گفت که فعلا در مورد مسائل پیش اومده صحبتی به میان نیاری >>> این اقدام یعنی برگ برنده شما
مریم 123 بهت گفت که شما باید برگردی به درون زندگیت >>>> این اقدام یعنی گام بعدی در جهت رسیدن به زندکی زیبا
برو شمال و خوش بگذرون ، می دونم که دلخوری ، می دونم که خیلی بدی ها در حقت شده ، می دونم سخته اما امکان پذیر هست
سعی کن رفتارت ، عاشقانه باشه ، مثل اوایل آشنایی تون ،می دونم سخته که تظاهر کنی ، اما الان نیاز هست که قدم هایت را درست برداری ، مثل بازی یک شطرنج
در این شطرنج زندکی می خواهیم برد ،برد داشته باشیم
یعنی هم تو خوشحال و خندان باشی و هم همسرت
======================
چنانچه در شمال مطرح شد
شکایتت رو پس بگیری
رد نکن
سریع قبول هم نکن
اما تاخیر بینداز با دیدگاه مثبت
یعنی بگو باشه عزیزم ، الان که شمالیم ، بذار برگردیم سر خونه و زندگیمون ، با هم می ریم پس می گیریم ، مهم اینه که الان من و تو در کنار هم هستیم و هیچکس نمی تونه ما رو از هم جدا کنه ، من فقط وجود تو را می خواهم ، با تو بودن را می خواهم
چنانچه مطرح شد
مهریه ات را ببخشی و ....
رد نکن
قبول هم نکن
تاخیر بینداز با رفتاری قاطعانه اما مملو از عشق
یعنی بگو ، عزیزم تمام این دنیا فدای یک تار موی تو ، عزیزم الان که اومدیم شمال این حرف ها را بذار کنار ، می خواهم از با تو بودن لذت ببرم ، دنیا را بدون تو نمی خواهم و ...
یعنی غیر مستقیم از موضوع مهریه دورش کن اما از در عشق و محبت سخن بگو ، هیچ قولی هم در این خصوص نده ، همه کارت هایت رو الان بازی نکن
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
ببین عزیزم..در مورد اون رابطه ..الان دیگه وضع فرق کرده.شما میخوای بری شمال و بعد از برگشتنت بری سر خونه زندگیت انشالله
اون زمانی بود که معلوم نبود شما برمیگردی یا نه.
چه اتفاقی قراره بیفته مگه؟چرا انقدر پالس منفی میفرستی؟شوهرته ها دختر.....اگرم اون چیزی گفت تو سکوت کن.قراره صبوری رو یاد بگیری....در جوابش لبخند بزن و بگو مهم اینه که الان پیش همیم.
از کجا میدونی دغدغه اون مهریه هستش؟چرا منفی بافی میکنی؟
یعنی فکر میکنی همه اینکارا برای مهریه هستش؟نه برای اشتی؟!
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام مریم عزیز
راستشو بخوای من فکر میکنم این قضیه واسه اینه که من شکایتمو پس بگیرم. اما چون به بالهای صداقت عزیز قول دادم که از مصاحبه کردن و فکرای منفی دوری کنم دلایلمو نمیگم.
من به همسرم یک ایمیل زدم و ازش خواستم که رو ابعاد قضیه ی شمال رفتن خوب فکر کنه و پیشنهاد دادم که بهتر نیست که بریم پیش مشاور اما نهایتا بهش گفتم که هر تصمیمی که اون بگیره قبول دارم و ازش خواستم که زود بهم خبر بده تا بتونم بلیط بگیرم.
حالا به نظر شما اگر فردا خبری ازش نشه (با توجه به اینکه چند بار سر دیدن همدیگه منو سرکار گذاشته) صلاح هست که من بهش زنگ بزنم و بپرسم نهایتا چه تصمیمی گرفته. چون همسرم بهم گفت که برای فردا شب بلیط هواپیما بگیرم و برم تا اون فرودگاه بیاد دنبالم. آیا بهتر نبود که خودش واسم بلیط میگرفت!!
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
دوستای گلم سلام
من امشب تونستم با همسرم در حالیکه اومده بود ایمیلشو چک کنه چت کنم و بهم گفت که فردا برم تهران تا اون فرودگاه بیاد دنبالم و بعدش هم با هم میریم شمال و بعد شمال میریم مشاوره.(اما هنوز نرفته یه ذره بوی لج و لجبازی میاد) اون پیشنهاد داد که بریم چمخاله و من اصلا خوشم نیومد چون ویلای خواهرش اونجاست ولی جواب منفی ندادم هرچند که اصلا انتظار نداشتم همچین پیشنهادی بده و بهش گفتم مگه قرار نیست بریم هتل اون هم گفت چرا و من یک جای دیگه رو پیشنهاد کردم و اون هم گفت موافقم.
فقط من خیلی خیلی مرددم.دارم خیلی تلاش میکنم که به اما و اگرهای ذهنم مثل بالهای صداقت عزیز توجه نکنم اما فشارهایی که رومه این قدرتو درم کم میکنه. مبادا همسرم با خودش بگه که چه خوب گولش زدم با یک دسته گل 24 ساعت نگذشته اومد پیشم!!!:310:
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
aftab-mahtab عزیز
اگر این ذهن رو مهارش نکنی و به این اما و اگر و شایدهای منفی و سوگیرانه ذهنت میدان دهی ، برگردی به زندگی باز هم مسئله داری . از همین الآن که فرصت تمرین مهارتی عمل کردنه ، یک ایست محکم به این ذهن منفی باف بده .
بسیار نابجا جزئی نگری اون هم در جهت منفی داری .
در موقعیت اختلال و دلخوریها بیشتر زمینه تحکم و عدم سازش و غیر عاطفی عمل کردن داری ..... یا بگیر حتی رنجشها و دلخوریهایت را عاطفی بیان کنی تا ببینی چه معجزه ای می کند .
یک بار دیالوگت با شوهرت در مورد مسافرت را مرور کن ، خودت را بگذار جای او ( کاملاً ) و همین دیالوگ را از زنت وقتی چنین پیشنهادی داده بشنو ( چه واکنشی خواهی داشت ) .
نقل قول:
ازش خواستم که رو ابعاد قضیه ی شمال رفتن خوب فکر کنه و پیشنهاد دادم که بهتر نیست که بریم پیش مشاور
این یک دیالوگ با پالس منفیه .
با اون ایمیل احساسی که داده بودی بعدش باید مثبت می اندیشیدی و در جواب این دعوتش و ..... می گفتی منم همینو میخواستم ، که اگر قراره از هم جدا بشیم ، با خوبی و خوشی تمامش کنیم ، امیدوارم سفر خوبی با هم داشته باشیم .
بگذار شوهرت احساس کنه ، رهایی ، ازش گذشتی و بهش عشق می ورزی . آماده جدایی هستی ولی دوستش داری .
می توانی بهش بفهمونی تو خوبی ، من هم بد نیستم ، فقط ما بلد نبودیم با هم زندگی کنیم ، و حیف که نفهمیدیم که مشکل اینه و کشید به اینجا که باید با عشق از هم جدا بشیم .
خواهی دید که بهت خواهد گفت دیگه حرفی از جدایی نزن و ...... .
این یعنی پالس عاطفی .
وقتی با استدلال منطقی و ...... ( که مال پیش از ازدواج و وقت انتخابه نه الآن ) باهاش حرف میزنی ، فاصله ایجاد میشه .
عشوه گری ،اغوای کلام ، سحر نگاه و .... اینا مال همین وقته ،وقتی انتخاب کردی و و ارد زندگی شدی باید هنرپیشه قوی و نقش اول این میدان باشی .
از این لاک منفی که ذهنت ساخته و میسازه بیا بیرون .
در طول مدت سفر هم هیچ ذهنیت و فکر منفی ای به خودت راه نده ، حتی اگر گول بخوری هم مهم نیست . مهم اینه که تو درست عمل کنی ، درست رفتار کنی ، و وجدانت برای اکنون و فردا راحت و آرام باشه . در رابطه با همسر ، وجدان راحت در درست عمل کردنه نه در حواس جمع کیش و مات نشدن صفحه مبارزه . مبارزه نبین ، نترس که عرصه را ببازی به حریف ، او را حریف نبین ، ا ورا عشق خود ببین نه حریف . اینجوری می تونی از شر این وسوسه های اغوا کننده ذهنت رها شوی .
به راهنمائیهای مریم و بالهای صداقت خوب توجه کن ، هر دو تجربه اصلاح یک زندگی و رابطه را دارند ، بخصوص وضعیت کنونی را ( مسافرت شمال و .... ) را بالهای صداقت تجربه کرده . پس خوب توجه کن .
موفق باشی
.
-
RE: طولانی شدن قهر و به اجرا گذاشتن مهریه
سلام دوستای گلم
ممنون که تحت هیچ شرایطی تنهام نمیذارید. من به شما تکیه کردم و تا قبل از سفرم (که امشب خواهد بود) بارها و بارها راهنمایی های شما عزیزان رو می خونم و اون ها رو ملکه ی ذهنم میکنم. به امید روزی که بتونم مهارت های زندگی رو از شما دوستای گلم یاد بگیرم و بتونم رو پاهای خودم واستم.
من سرگذشت بال های صداقت عزیز رو خوندم و دیدم که با همتش چطور یک زندگیه نابود شده رو حیات دوباره بخشیده و وقتی امیدوارتر شدم که ایشون در طول 2 سال تلاش به یک رضایت 90-100 درصدی از زندگیش رسیده و چه بسا من به کمک شما دوستان در مدت کمتری به این میزان از رضایت نرسم(در حالیکه احساس میکنم مشکلات زندگیم خیلی از مشکلات زندگی بال های صداقت عزیزه)
عزیزای من فکر نمیکنم تا بعد از سفرم دیگه بتونم سری به اینجا بزنم.
التماس دعا