-
میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام دوستان خوب همدردی
منو حتما یادتون هست که یه تاپیک زدم وخیلی دوست داشتم بچه دار شم بالاخره بعد از اینکه با همسرم منطقی صحبت کردم و اونم گفت که خیلی علاقمنده به اینکه بچه دار شیم تصمیم گرفتیم که واقعا بچه دار شیم البته اون همش میگفت من از مسائل اقتصادیش میترسم والا بچه دوست دارم خلاصه بگذریم من از اردیبهشت اقدام کردم ولی خبری نشد منم دیگه بی خیال شدم گفتم یا من یه مشکلی دارم یا خدا نمیخواد و مصلحت نیست تا اینکه این ماه فهمیدم باردارم حالا متاسفانه میخوام بگم خیلی پشیمونم تورخدا دعوام نکنید بهم نخندید ولی من خیلی احساسی تصمیم گرفتم واسه بچه دار شدنم من همین ماه،قبل اینکه بفهمم باردارم یه دعوای مفصل با شوهرم داشتم و برا اولین بار از خونه قهر کردم رفتم و میخواستم دیگه برنگردم واقعیت اینه که من با شوهرم سر مسائل مالی خیلی مشکل داریم من اول ازدواجمون یه وام واسش گرفتم که قول داد قستاشو خودش بده ولی هرگز نداد و هر ماه داره از حقوق من کم میشه البته اینم بگم چون دارم قست میدم همه مخارج زندگی با شوهرمه و پول روزانمم حتی ازش میگیرم که البته وظیفشه و باید بده ولی از وقتی که یه همچین نامردی در حقم کرده همش در فکر انتقامم ازش از طرفیم میترسم اگه این بچه بدنیا بیاد مسئولیت و هزینه هاشو بندازه سر من چون همین چند روزه که رفتم سونو و دکتر, هزینه هاشو خودم دادم دیروز میگم 18000 تومن ویزیت دادم میگه تو که گفتی من بیمه ام و هزینه ندارم واسه بچه دار شدن خوب برو یه دکتر که بیمه قبول کنه گفتم هیچ دکتر ویزیتو با بیمه قبول نمیکنه میدونین از چی تاراحتم از اینکه در ماه کلی هزینه به بچش میده (بچه ای که از همسز اولش داره و حضانتشم همسر اولش گرفته) باورتون نمیشه پولی که به اون بچه میده از پول تو جیبی که به من میده خیلی بیشتره که خودشم اعتراف کرد این مبلغی که من دارم واسه اون بچه میدم خیلی زیاده ولی چون نمیخوام با اون خونواده درگیر شم و بخاطر بچم تقبل میکنم .
در ماه کلی خرج خودش میکنه شامپو گرون میخره ورزش میکنه کلی مواد تقویتی میخوره ولی وقتی میخواد به من پول بده زورش میاد تازه پول خودمه، بارها بهش گفتم بیا قسطاطو خودت بده منم دیگه هیچ پولی ازت نمیگیرم ولی اصلا زیر بار نمیره چون به ضررشه تازه جدیدن فهمیدم که خیلی خیلی مستبده و دیکتاتوره البته اوائل بهتر بود ولی جدیدن حرف حرف خودشه مثلا اگه من بگم بریم خرید یا بریم پارک یا بریم همین سر کوچه میگه کار دارم حوصله ندارم خسته ام ترافیکه اعصاب ترافیکو ندارم خلاصه یه بهونه ای میاره ولی اگه خودش بخواد بره ورزش یا بره خونه پدر مادرش یا هر جایی که خودش بخواد بره اصلا نه ترافیکه نه خستس نه بی حوصلس دیگه خسته شدم از دستش اگه یه بارم بخاطر من یه جایی بیاد کاری میکنه که از دماغم دربیاد بسکه غر میزنه بد و بیراه میگه که چرا خیابون شلوغه چرا مردم اینقدر بیرونن
حالا تو این اوضاع احوال بچه دارم شدم شبها از غصه نمیخوابم اینقدر فکر و خیال میکنم گاهی تو خواب گریه میکنم چون نمیتونم مشکلاتمو باهاش درمیون بزارم میریزم تو خودم و گریه میکنم
خواهش میکنم کمکم کنید من میخوام بچه رو سقط کنم و بعد از اینکه به اندازه قسطهایی که براش دادم ازش پول گرفتم ازش جدا شم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
خانم عزیز چندسال دارید؟ببینید من درکتون میکنم.ولی شما بزرگواری کنید:46:. به فکر انتقام نباشید
چون به هرحال اون شوهر شماست و از اون یه بچه تو وجودتون دارید.
خدا قهرش میاد اگه شما یه موجود زنده رو بکشید و نزارید اون انسان بی گناه پابه دنیا بزاره.موجودی که مدتها آرزوشو داشتید.:323:
فکرکردید اگه اینهمه دردوسختی رو با سقط بچه تون و طلاق گرفتن به جون بخرید آیا در آینده شرایط بهتری خواهید داشت؟نه!مسلما بهتر نخواهد شد .جامعه شما رو به عنوان یه زن مطلقه خواهد دید با هزار تا مشکل دیگه...
سعی کنید صبروتحملتون رو بالا ببرید.:72:
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
فرناز عزیز ممنون که مشکل منو خوندی وقت گذاشتی و هم فکری کردی باهام ولی لباس یا کفش یا مسافرت نیست که با این مشکل کنار بیام پای یه موجود بی گناه این وسطه نمیخوام اونم مثل خودم بدبخت شه وقتی پدر و مادر خوبی نداشته باشه تو این دنیای بی رحم چکار کنه من اگه میخوام سقطش کنم بخاطر اینکه اون بدبخت نشه
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان امیدوارم خودت و نی نی ت خوب باشید. الان چند ماهته؟ خودت چند سالت هست؟ چند ساله ازدواج کردی؟
بخاطر این بحث های پیش پا افتاده که در هر زندگی هست میخوائی اینکارو بکنی؟ اکثر زن و شوهرها با هم مشکل مالی دارن اصلا هم به این ربط نداره که شوهر شما از همسر اولش بچه داره و به اون پول میده. شاید وقتی این بچه بدنیا بیاد شوهرت دیگه به شماها بیشتر از فرزند اولش اهمیت بده و انطوری خیال شما هم راحت تر میشه. تو الان بارداری نباید اعصابتو خراب کنی اینطوری بچه وقتی بدنیا بیاد آروم وقرار نداره و سختیشو خودت میکشی.
امیدوارم درست تصمیم بگیری نه از روی لج و لجبازی.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ساناز جان
ممنون از اینکه برام نوشتی من 2 ساله ازدواج کردم 33 سالمه دیروزم که رفتم دکتر گفت 5 هفته و 2 روزه یعنی 1 هفتس که وارد ماه دوم بارداری شدم
راستش دیگه خسته شدم از زندگی با یه دیکتاتور اگه بخوام ادامه بدم که سر خورده میشم اگه قراره فقط تحمل کنم بریزم تو خودم و صدام درنیاد اسم این که زندگی نیست تو زندون برم از این زندگی راحتتره
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ببین الان بخاطر حاملگی استرس گرفتی به این خاطر به همه چیز بدبین شدی. از طرفی 33 سالته سن کمی نیست که بخواهی بچه رو سقط کنی هزارتا عوارض داره حالا بجز گناه، از طرفی زودتر مادر بشی خیلی بهتره چون هرچی سن بالاتر بره تحمل آدم در بچه داری کمتر میشه. منم 33 سالمه و ازدواج دومم از همسر اولم بچه دارم ولی از همسر دومم بچه ای ندارم خیلی لحظه شماری میکنم برای بچه دار شدن شوهرم زیاد نمیگه بچه میخواد و فعلا راضی نشده ولی من چون سنم داره بالا میره و اینده رو نمیشه پیش بینی کرد که چند سال دیگه هم همین شرایط جسمی رو دارم و میتونم بچه دار بشم یا نه ، خیلی دوست دارم زودتر باردار بشم. پس خدارا شاکر باش. از طرفی من یکبار جدا شدم فکر نکن با جداشدن اوضات بهترمیشه. همه مردا مثل همن هرکی یه عیبی داره هیچ انسانی بی عیب نیست. پس بخدا توکل کن و سعی کن به فکر بچت باشی.
بهش بگو چقدر حرف تو دلت مونده بگو تا صبح نمیخوابی؟ باهاش دوستانه صحبت کن بگو دیگه از این به بعد مسئولیت ما توی زندگی سنگین تر میشه . ببین چی میگه.
اصلا به شوهرت گفتی میخوایی اینکارو بکنی؟ نظرش چیه؟
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
کوچک بودن و بزرگ بودن مشکلات بستگی به دید ما نسبت به آن دارد
دوست خوبم سقط کردن بچه خودش به تنهایی بزرگترین گناه و از دید من بزرگترین مشکل است ...
با سقط کردن بچه و انتقام و فکر کردن به طلاق و بزرگ کردن مشکلاتت فقط و فقط مغز خود را به سمت بدیها سوق می دهی...
دوست خوبم اول صبور باش دوم گذشت داشته باش سوم به خوبیهایش فکر کن چهارم به عشقی که ممکن است بچه بین شما بوجود بیاورد...
یک نکته مهم
بنا به گفته خودتان شما قسط او را پرداخت می کنید و پول روزانه تان را از او می گیرد و اینکه وظیفه شان است....
دوست خوبم کمی به طرز گفتارت بیشتر دقت کن درسته که ایشان وظیفه اش است که مخارج شما را بدهد ولی لزومی ندارد که به ایشان یادآوری کنید شاید او از این طرز برخورد شما ناراحت می شود و در واقع شما به ایشان حتی اجازه نمی دهید کهبه این فکر کند که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط...
در ضمن شاید او با دادن قسط نمی تواند وظایفش ( چه خوب و چه بد ) انجام دهد و دوست دارد که خرجی شما را خودش بدهد در حالی که شما قسطهایش را پرداخت می کنید...
اگر نسبت به این پرداختی ها کمی صبور باشید و چیزی نگویید ایشان احتمال دارد بابت این صبر شما درسهای بزرگی بگیرد و در آخر کار سپاسگذار شما هم باشد
( این قسطها بالاخره تمام می شود ولی خرجی روزانه شما هیچوقت تمام نمی شود )
غرور مردانه او را از بین مبر
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان خوبی؟
من تاپیک قبلیت خوب یادمه.راستی قضیه مهاجرت چه طور شد؟
خودت اعتراف کردی احساسی تصمیم گرفتی.از کجا معلوم بعد اینکه بچه ی بی گناهو سقط کردی نیای بگی پشیمونم؟.
خودت فکر کن واسه چه دلایلی از همسرت دلخوری.به خاطر اینکه نتونسته قسطا رو بده.واقعا می تونسته و پرداخت نکرده؟شاید بازم تاکید کنی داره واسه اون یکی بچش پول واریز می کنه و این خودش 2 چیزو نشون میده یکی اینکه مجبوره.حوصله دردسر نداره.تو باید خودتو واسه این مسائل آماده می کردی اینکه این آقا مسئولیت یه بچه دیگه رو به عهده داره تازه برای اینکه یه جورائی خلا عاطفیشو پر کنه پول بیشتر می فرسته تو که همسرشی باید درکش کنی.مسئله دوم اینکه تو مهارت ارتباطی رو بلد نیستی نتونستی با همسرت ارتباط خوبی برقرار کنی.هنوز همدل نیستی.باور کن اگه این مهارتها رو با کمک همین تالار یاد بگیری اولا می تونی یه جورائی راضیش کنی به اندازه به بچش پول بفرسته ثانیا اصلا این حس انتقام از تو بین می ره.
کمی به زندگی مشترک فکر کن.کمی ذهنیتت رو از همسرت بهتر کن.استفاده از دیکتاتور اصلا خودش بار منفی می یاره.
برای اینکه کمی ازین حالت خارج شی.یه لیست از خصوصیات مثبت همسرت درست کن.
راستی همسرت از شنیدن خبر بارداریت چه عکس العملی نشون داد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanazi_o
ببین الان بخاطر حاملگی استرس گرفتی به این خاطر به همه چیز بدبین شدی. از طرفی 33 سالته سن کمی نیست که بخواهی بچه رو سقط کنی هزارتا عوارض داره حالا بجز گناه، از طرفی زودتر مادر بشی خیلی بهتره چون هرچی سن بالاتر بره تحمل آدم در بچه داری کمتر میشه. منم 33 سالمه و ازدواج دومم از همسر اولم بچه دارم ولی از همسر دومم بچه ای ندارم خیلی لحظه شماری میکنم برای بچه دار شدن شوهرم زیاد نمیگه بچه میخواد و فعلا راضی نشده ولی من چون سنم داره بالا میره و اینده رو نمیشه پیش بینی کرد که چند سال دیگه هم همین شرایط جسمی رو دارم و میتونم بچه دار بشم یا نه ، خیلی دوست دارم زودتر باردار بشم. پس خدارا شاکر باش. از طرفی من یکبار جدا شدم فکر نکن با جداشدن اوضات بهترمیشه.
راستی ترانه جان این حرفا برات آشنا نیست؟
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط taranee
فرناز عزیز ممنون که مشکل منو خوندی وقت گذاشتی و هم فکری کردی باهام ولی لباس یا کفش یا مسافرت نیست که با این مشکل کنار بیام پای یه موجود بی گناه این وسطه نمیخوام اونم مثل خودم بدبخت شه وقتی پدر و مادر خوبی نداشته باشه تو این دنیای بی رحم چکار کنه من اگه میخوام سقطش کنم بخاطر اینکه اون بدبخت نشه
عزیزم شرایط روحیت مطمئنا خوب نیست که چنین تصمیمی گرفتی چون ادم وقتی به یک ادم دیگه (بچه توی شکمت) صدمه میزنه که ازش متنفر باشه. تا حالا شنیدی کسی بزنه یکیو بکشه چون دوستش داشته و نمی خواسته اینده ای که هنوز نیومده بدبخت بشه.
اگر کودکت رو دوست داری سعی کن همراهش باشی و در زندگیش کمکش کنی نه حق زندگی رو ازش بگیری.
اونم خدایی داره و اینده هیچ کس دست ادمها نیست.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه،
اوه چه احساس بدی داری خانوم! چه خبره!؟!؟ یه خورده آروم تر ما هم برسیم!
اول که مبارک باشه!
دوم اینکه خانوم! شما باید بدونید که الان هفته ششم بارداری شماست! یعنی یکی از بحرانی ترین زمانهایی که یک زن در زندگی تجربه می کنه! اما چه اتفاقی داره می افته که می گیم تا هفته 12 وضعیت کاملا بحرانیه!؟
الان شما در وضعیت نرمالی از نظر فیزیولوژیک نیستید و PERINATAL DEPRESSION یا افسردگی بارداری رو تجربه می کنید.. هیچ دو زنی نیستند که این دوران رو مثل هم تجربه کنند!
تحریك پذیری بهمراه كاهش آستانه تحمل ، نبش قبر مشکلات گذشته، این تفکر که این کودک بی گناه چه آینده ای داره، بد بخت شد رفت! او هم باید مثل من با مشکلات درگیر بشه!
گریه کردن زیاد! بغض کردن! حساس شدن! احساس نابودی کل زندگی و پشیمانی شدید!
فکر سقط جنین!
کاهش تمرکز و ناتوانی در تصمیم گیری حتی تصمیمهای کوچک!
اختلالات فیزیولوژیک مثل سردرد، درد قفسه سینه، تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی و كلافگی
همه اینها از علائم این افسردگی است خانوم که تا قبل از هفته 12 با شما همراهه و دلائل بسیاری داره مثل تغییرات هورمونی بدن شما با حضور این آقا پسر یا دختر خانوم گل!
نگذارید مشکلات شما رو اذیت کنه، این افکار منفی رو کلا از ذهنت پاک کن! این فکرهای انتقام و سقط و ...
مشکلات مالی چیزی نیست که غیر قابل حل باشه... حتما قابل حل و کنترله! ذهنت رو در گیر نکن!
رژیم غذاییت رو کنترل کن!
یک کلاس یوگا ثبت نام کن یا خودت توی خونه تمرینات ساده اون رو انجام بده!
حتما روشهای ریلکسشن رو انجام بدید!
حتما مدیتشن کنید در طول روز! تمرینات تنفسی انجام بدید!
مصرف ویتامینها مثل ویتامینهای گروه B بخصوص B6 می تونه برای شما بسیار مفید باشه! با پزشک متخصص زنان خودتون این رو در میون بگذارید و بخواهید به شما کمک کنند و رژیم غذایی رو توصیه کنند که این افسردگی رو کم کنه!
( چون به دلیل عدم معاینه بالینی شما نمی شه دقیقا چیزی رو به شما توصیه کرد)
دوستانت رو فراموش نکن! می دونی تو الان یک گوش نیاز داری! همین! اصلا دنبال راهکار نباش! بشین و درد دل کن!
هر چقدر خواستی اینجا بنویس... از مشکلات! از بغضها! درد دل اینجا برای شما آزاد!
دوستان مدیر : اگر ترانه خواست بگذارید هر چه قدر خواست تا 50 صفحه درد دل کنه!
پیاده روی رو فراموش نکن
دوستانت رو ببین! صداشون رو بشنو!
رقص سبک یادت نره... فعلا خوبه!
موسیقی با هدفون در حین پیاده روی سبک!
عدم حضور در موقعیتهای پر تنش! به هیچ وجه!
افکار منفی رو همین الان استپ بده! بهشون بگو: بسه بابا! ولم کنین!
همه چیز به زودی بهتر می شه...
در مورد مسائل مالی بعد از اینکه کمی آروم تر بودید صحبت می کنیم!
در تریمستر دوم، وضعیت بهتر خواهد بود
سوالی بود بپرس... نترس!
____________
از دوست عزیزم دانوب، به دلیل اینکه تاپیک شما رو یادآوری کردند سپاسگزارم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
از همه دوستان عزیزم ممنونم که برام نوشتند و دلجویی میکنن جناب SCI ممنونم که اینقدر سریع به کمکم اومدند من دیروز رفتم خونه خالم باهام صحبت کرد و من یه کم آروم شدم ولی دوستان وضعیت خیلی خرابه دیشب با هم رفتیم برام گوشی موبایل بخره چون تو دعوای قبلی گوشیمو شکست بعدش رفتیم بیرون شام خوردیم شروع کرد از مشکلات مالی گفتن و اینکه داره ماهی 2 میلیون واسه زندگیمون هزینه میکنه منم گفتم چطور ماهی 2 میلیون ما خرجمونه من که نه واسه خودم نه واسه خونه خرید اساسی نمیکنم فقط مخارج روزمرمونه اونم بهش برخورد ولی ریاد عکس العمل نشون نداد باز شروع کرد غیر مستقیم از اینکه اگه بچه بدنیا بیاد تحت فشار قرار خواهیم گرفت منم خیلی عادی گفتم ok هرچی شما میگی هر تصمیمی درسته انچام بدیم میخوای سقطش کنم گفت من نمیدونم خودت میدونی گفتم نه این جواب نیست من که سر خود نمیتونم برم بچه رو بندازم باید هردو با هم تصمیم بگیریم و هردو با هم اینکارو بکنیم بعدش گفت خیلی خوب بس کن فعلا اینجا حرف نزن تا بریم خونه بعدش دوباره باهام مهربون شد راجع به هزینه های بیمارستان صحبت کرد گفتم من بیمه تکمیلی دارم هزینه بیمارستانم زیاد نمیشه ضمنا حدود 8 ماه بعد از اینکه بچه بدنیا بیاد ویزامون اومده و ما رفتیم اونجا اینده این بچه روشن تره گفت اگه به هر دلیلی 1% نرفتیم چی گفتم خوب مثل بقیه مردم با صرفه جویی کردن زندگیمونو میکنیم ممکنه چند سال سختی بکشیم ولی بالاخره تموم میشه دیگه چیزی نگفت منم گفتم بهر صورت هروقت گفتی بریم دکتر که بچه رو بندازم، بعدش اومدیم خونه فیلم دیدیم با هم موقع خواب باز یه بهونه گرفت که اره خیلی وقته از نظر جنسی به من نمیرسی اگه رفتم بهت خیانت کردم ناراحت نشو منم گفتم خط قرمز زندگی ما خیانته و تو میدونی خیانت = از دست دادن من گفت اره میدونم اگه یه روز اینکارو کردم یعنی دیگه قیدتو زدم خلاصه کلی با هم جرو بحث کردیم تا نصف شب البته خیلی محترمانه و با صدای اروم بدون هیچ توهینی با هم بحث کردیم اونم سر دردو دلش باز شد گفت تو با پدر سوخته بازی کاری کردی که حامله شدی تو حقه بازی من بچه نخواستم تو منو راضی کردی آخه اخلاق شوهرم اینجوری هر کاری که با هم تصمیم میگیریم اگه به مشکل بخوریم میگه تو بودی تو کردی تقصیر توعه عقده کارت رو دلم مونده و از این حرفها خلاصه دیشب بعد از کلی صحبت و بحث من گفتم دیگه گفتن مسائل گذشته فایده ای نداره من دیگه جون ندارم انرژی ندارم بحث کنم هر راهی بگی همونو انجام میدم اونم گفت تو دیگه برام مردی خداحافظ بچه رو بنداز خودم میرم دکتر پیدا میکنم بعدشم ازت جدا میشم اگرم مهرتو میخواتی قسطی بهت میدم منم گفتم باشه من تسلیمم هرچی تو میگی رفتم خوابیدم باز صبح بیدار شد کلی غر زد و گفت تو ادم قدر نشناسی هستی دیگه دلم نمیخواد هیچ پولی برات خرج کنم بازم بحثهای قدیمی منم اومدم بیرون و بهش گفتم هر چیزی یه پایانی داره عمر زندگش مام تموم شده من میرم که تو بیشتر اذیت نشی گفت اره تو نباشی من خیلی راحت تر زندگی مینم
دانوب عزیز ممنون از لطف شما
دلم گرفته خسته ام جون ندارم دیشب تا صبح از فکرو خیال نخوابیدم صبح بازم کلی حرص خوردم اعصابم خورد شد از صبح تا حالا هیچی نتونستم بخورم از فشار بی خوابی و گشنگی سرم گیج میرم واقعا حالم بده تور خدا بگین چکار کنم درمانده شدم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان امیدوارم خوب باشی. تمام این حرفهایی که نوشتی عین جملات شوهرت بود یا تو بخاطر ذهنیت بدی که ازش داری غلیظش کردی؟ به نظر خودت یعنی واقعا دوستت نداره یا از روی لجبازی این حرفها رو میزنه؟ توچی از صمیم قلب دوستش داری یا نه؟ دوست داری زندگیتو حفظ کنی؟؟ اگه زندگیتو دوست داری حتما پیش یه مشاور برو بعد تصمیم قطعی بگیر. الان هیچ کس نمیتونه بهت بگه که حتما این کارو بکن یا نکن. همه دورادور نظر میدن ولی از درون زندگی شما کسی باخبر نیست. حتما یه مشاوره برو عزیزم. انشاله مشکلت حل میشه.:46:
یا به نظر من حتی با بزرگتراتون مشورت کنید، سقط بچه مسئله کمی نیست که دوتایی از روی لج و لجبازی تصمیم بگیرید. با غذا نخوردن و اعصاب خوردی کاری درست نمیشه حالا فکر کن حالت بده بشه خدایی نکرده راهی بیمارستان بشی اونوقت شوهرت که بدتر میکنه پس به خودت برس تا بتونی درست تصمیم بگیری عزیزم.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
من نمیدونم شوهرم واقعا منو از دلش بیرون کرده یا نکرده ولی دیگه این زندگی کردن برام ارزشی نداره همه این حرفها عین حرفهای خودشه من غلیظش نکردم اون هر لحظه یه تصمیم میگیره دیشب گفت جدا شیم بچه رو سقط کن صبح گفتم خوشحالم که پیشنهاد طلاق از طرف تو بود اگه یه روزی دلم برات تنگ شد دیگه عذاب وجدان ندارم میگم اون نخواست با من زندگی کنه میگه من نگفتم جدا شیم اگه میخوای جدا شی خودت برو کاراشو بکن من گفتم تو دیگه از دل من رفتی و برای من مردی گفتم خوب طلاق عاطفی گرفتیم منم تا موقع اومدن ویزا میرم خونه مامانم ولی اسممون تو شناسنامه هم باشه بعدش من میرم و جدا میشیم گفت باشه اینجوری راحت ترم تو نباشی در مورد بچه هم من نظری ندارم من بچه نخواستم اگه میخوای بنداز اگه هم نمیخوای نگهش دار من خودم بزرگش میکنم دیشب خودش میگه بچه رو بنداز من که میگم باشه اتفاقا منم چند روزه تو فکرشم میگه اره تو واقعا مادر بی عاطفه ای هستی کسی که به بچه خودش که تو شکمشه رحم نکنه میخواد به من رحم کنه من دیگه ازت انتظاری ندارم گفتم تکلیف منو روشن کن تو میگی بنداز من میگم باشه بعدش متهم میشم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
شوهرت هم خودش نمی دونه باید چیکارکنه، به این خاطر میگم یا با بزرگترا مشورت کن یا یه مشاوره برو ، باید کسی شما را از این سردرگمی دربیاره. سعی کن چند روزی با مهربونی و نرمی باهاش صحبت کنی شاید انشااله نتیجه بگیری. مردا اینطوری هستن همش دوست دارن خودشون رو لوس کنن. وقتی میگه اگه نمیخوائی بندازی من خودم نگهش میدارم پس یعنی بچه دوست داره خودش هم ولی سردرگم شده. سعی کن با لطافت باهاش صحبت کنی تا بتونید تصمیم درست بگیرید.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جون
خوبی؟
نی نی خوبه ؟ تبریک میگم مامان جون
ترانه به خدا خوب میفهممت، من دوماه پیش با یه ذوقی رفتم دنبال کارام برای اقدام کردن
من عاشق بچم، اینو همه میدونن و چون هیچکس از مشکلاتم خبر نداره همه میگن برامون جالبه که تا حالا اقدام نکردی
ولی کسی از دل خون من خبر نداره
دیگه دنبالشو نگرفتم چون نمیدونم شوهرم چقدر قراره با یه بچه، آزارم بده و ناراحتم کنه
راستش وقتی صحبتهای شوهرتو خوندم، حس کردم شوهر من اینا رو گفته
اونم میگه میلیونی داره واسه زندگیمون خرج میکنه در حالیکه من از لحاظ پوششی و مالی و خوراک، در بدترین حالت عمرم هستم، همیشه برام جای سواله که چطور بابام با یه حقوق کارمندی خانواده 5نفری رو میچرخوند، ولی شوهرم با خرج میلیونی، خانواده 2نفری رو نمیتونه اداره کنه
ولی ترانه جان
گاهی به زندگی اطرافیانم نگاه میکنم، حتی اونایی که واقعا عذاب کشیدن و زندگی کردن، و میبینم بچه ها خیلی خوب تشخیص میدم که خوب و بد چیه، فرق محبت مادر و بی مهری پدرو میفهمن و تو یه سنی اینو جبران میکنن
این خیلی لذت بخشه
حالا که خدا خواسته از تنهایی درت بیاره، در مقابل بی مهری شوهرت بهت داره یه مهر خالص و ناب میده، قبولش کن
من دارم دوباره خودمو آماده میکنم، دارم تلاش میکنم از شوهرم ببرم، دیگه توقع هیچ عشق و احساسی ازش ندارم
مثل زنهای سن بالا میخوام به نبودش تو لحظه هایی که نیازش دارم عادت کنم و دیگه برام مهم نیست مثل هر دختر تازه عروس و جوون تو مهمونی یا شادیها شوهرم کنارم باشه و دیگه نمیخوام مثل قبل همراهیش کنم، میخوام اونم منو کم بیاره همونطور که برام کم میزاره
دارم سعی میکنم همه عشق و محبت و احساسی که از شوهرم میخواستمو به خاطره بسپارم و بزارم تو جعبه نداشته هام ، میخوام تعریفم از زندگی حضور یه موجود نر تو زندگیم باشه و بس، و میخوام تلاش کنم خودمو آماده کنم براش عشقبازی با بچم، که تازه برای این هم خودمو آماده کردم که بعد از چند سال که شیرینی میکنه برام ، داستانهاش شروع بشه و کلی غصه رو دلم بزاره ولی حداقل تربیتش تربیت خودمو و میدونم به اندازه باباش بی مهر نمیشه،
به نظرم قدر این موقعیتو بدون و زندگی رو برای خودت و نی نی گولوت بساز، شاده شاد
از الآن بهش یاد بده حقش تو زندگی فقط شادیه، هم برای خودش هم باری تو
:43:
میدونم سخته، میدونم میسوزی از کاراش شوهرت، میدونم چه زخمهایی رو قلبت داری و میدونم بیشترم میشه
ولی همشو به عشقی که بین تو و بچته ببخش و فراموش کن
حالا یکی رو تو زندگیت داری که نیازی به شوهرت نداشته باشی
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ساناز جان من کسیو ندارم باهاش صحبت کنم و راهنمایی بخوام البته خالم هست که خیلی فمنیسته اصلا از مردها خوشش نمیاد زندگی خودشم بدون عشقه و مصلحتیه نظر اون جدا شدن بهتره با مامانم اگه بخوام دردودل کنم میگه به من ربطی نداره نظری ندارم نه نظر میدم نه مسئولیت و عواقب بعدیشو به عهده میگیرم تو خودت از نظر سنی در حدی هستی که برای خودت تصمیم بگیری اصلا کمک فکری نمیکنه تموم شد با خونواده شوهرم هم اصلا نمیخوام مشاوره کنم چون نمیخوام اونا در جریان باشن اونا از هیچ کدوم از مشکلهای ما خبر ندارن فعلا میخوام برم دکتر پیدا کنم که کورتاژم کنه دیگه مشاوره رفتن چه فایده ای داره وقتی شوهرم میگه من بچه نخواستم واسه چی به زور نگهش دارم
نمیدونم از ته دل ناراحتم براش گاهی میگم کاش نگهش دارم با خودم ببرمش از ایران اونجا 2 تایی زندگی کنیم منم دیگه تنها نیستم اینقدر افکار 2 گانه میاد سراغم که هنگ شدم بخدا
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
عزیزم ناراحت نباش. من میگم شاید شوهرت هم قلباً دوست داره بچه رو نگه داری ولی یه روزی یه جایی تو اذیتش کردی اینطوری میخواد تلافی کنه و اعصابتو خرد کنه به این خاطر میگم شاید مشاور بتونه کمکتون کنه. ببین من میشناسم کسانی رو که بچشون رو سقط کردن و تاوان سنگینی بخاطر این قضیه در زندگی دادن اینها رو به شوهرت بگو ، اگه واقعا خدای نکرده تصمیم گرفتی سقط کنی بهش بگو تو میخوائی من اینکارو کنم نمیترسی از عواقبی که داره بالاخره یه روزی پاشو میخوری. بخدا توکل کن انشااله هرچی صلاح خداست همون بشه.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه خواهش می کنم تصمیم عجولانه نگیر که بعد پشیمون بشی.:316:
اگه بدونی همین سقط خودش افسردگی می یاره.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
شمیم عزیزم مرسی که به تاپیکم سر زدی مرسی برام نوشتی
من تاپیکهاتو دنبال میکنم و باور کن که با ناراحتیهات ناراحت میشم و دقیقا مثل خودت وقتی با شوهرم سر پول بحثم میشه یاد تو می افتم منم میگم مادرم با حقوق کارمندی همیشه خوب زندگی کرده و میکنه ولی ما با ماهی 2 میلیون چرا اینجوری زندگی میکنیم البته اینو بگم شوهر من 800 تومان در ماه داره اجاره خونه میده و بسیار شکمو هست و از نظر رستوران رفتن خیلی ریخت و پاش میکنه ولی به من چه خوب میره تو شکم اون میتونه کمتر بخوره کمترم خرج کنه این که منتی سر من نداره
شمیم جان من این بچه بیچاره رو نگه دارم که یه عمری پدرش بهش بگه تو ناخواسته بودی من نخواستمت مادرت با موذی باذی و سیاسی با پدر سوخته بازی تورو درست کرد همین حرفهایی که الان میگه اخه شماها بگین تا مرد نخواد زن میتونه حامله شه؟
میگه تو به من گفتی من نازایی دارم حامله نمیشم میگم اره خوب من از اردیبهشت پارسال تو اقدامم الان نتیجه گرفتم من هر ماه که پرید میشدم افسرده میشدم میگفتم این ماهم از دست دادم احساس میکردم 1 سال به سنم اضافه شد ولی تو می اومدی منو دلداری میدادی غصه نخور ماه بعد
بهش میگم تو نمیگفتی ارزو دارم یه پرنسس مثل خودت تو بغلت ببینم اینها یعنی چی یعنی بچه نخواستن تازه تو که نمیخواستی چرا اینقدر کمکم میکردی چکار کنم که حامله شم (ببخشید که اینارو مینوسم)
یعنی از پارسال تا حالا 1% احتمال ندادی من ممکنه حامله شم میگه تو خیلی با سیاستی با اون زبونت منو خام کردبی با اون قیافه معصومت که به خودت میگیری منو خر کردی
تورخدا شما بگین من تنها خواستم یا ااونم خواسته؟ شوهر من عاشق بچس ولی هر جا از نظر مالی کم بیاره تمام کاسه کوزه این 2سال زندگیو میریزه سر من بعدش که وضع مالیش بهتر میشه میگه همه رو الکی گفتم عصبانی بودم خوب ادم تو عصابینیت چی باید بگه
الانم با این شرایط اگه نگهش دارم باید تمام مسئولیتشو چه مالی چه تربیتی چه از نظر درمان همه رو خودم به تنهایی به عهده بگیرم من واقعا به تنایی زیر بار این مسئولیت له میشم نمیتونم اون بچه چه گناهی کرده
ساناز جون از توام ممنونم که برام مینویسی و دلدارم میدی عزیزم
جناب SCI بازم میخوام تشکر کنم که اینقدر منو درک کردید و اجازه دادید اینچا راحت و بدون محدودیت دردو دل کنم تا خالی شم من این محبت شمارو فراموش نمیکنم و ازتون قدردانی میکنم که اینقدر حس انسان دوستی دارید و اینقدر خودتونو در مقابل ادمی که درد داره مسئول میدونید
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه،
چرا پست من رو نخوندي؟
درد دل بكن! اشكالي نداره... اما بدون تو چه وضعيي هستي!
باور كن وضعيت همونطوري نيست كه تا دو سه ماه پيش بوده! وضعيت روحي شما خوب نيست! شما الان در دوران افسردگي بارداري هستيد! روشن نيست؟
تصميم گيري براي شما در تريمستر اول در موارد اساسي زندگي ممنوعه خانوم!
توصيه هايي به شما كردم كه بي شك وضعيت شما بهتر خواهد شد...
اين توصيه ها رو جدي بگيريد و بگيد در هر مورد چه كاري مي كنيد و چه برنامه اي خواهيد داشت؟
در هر موردي سوالي داشتي بپرس
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
جناب SCI ممنون
چشم من به توصیه هاتون عمل میکنم
ولی مگه پست امروزمو نخوندید حالا شوهرم مسر شده میگه بچه رو بنداز میگه من نمیخوام، دلم شکست وقتی این حرفهارو شنیدم حالا اون داره به این بچه به چشم یه مزاحم و یه موجود اضافی نگاه میکنه خیلی حس بدی دارم وقتی میگه بریم دکتر بندازش من چی بگم بگم نه نمیام؟
بگین من چه عکس العملی نشون بدم؟ اهمیت ندم به حرفهاشو زندگیمو بکنم؟
شوهرم تلفن زد به محل کارم گفت من نمیتونم تورو از زندگیم حذف کنم بیا با هم صحبت کنیم گفتم باشه قراره عصر برم خونه صحبت کنیم بهم بگین چی بگم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان
خواهش میکنم ازت حتما حتما به حرفای آقای SCI توجه کن. عمل کن. انجام بده.
تو باید اول خودتو دریابی و خودتو دوست داشته باشی و بعد شوهر و بچه.
لااقل برای خاطر خودت تلاش کن. به تمرین هایی که جناب SCI گفته عمل کن آجی جان.
اول خودت
اول خودت
اول خودتو دریاب.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
وای ترانه جان خوشحالم کردی ، خداروشکر ، دیدی گفتم شوهرت رو لج افتاده ، انشااله مشکلت حل میشه، تو هم بهش بگو دوستش داری و میخوائی زندگیتون حفظ بشه و با بچه شیرینیش بیشتر بشه. شاید هم فکر میکنه اگه بچه دار بشید احساسش نسبت به بچه اولش کمتر بشه و دیگه اون نادیده گرفته بشه ، اگه اینو مطرح کرد بهش بگو من همونطور که تورو دوست دارم بچه تو رو هم دوست دارم پس اگه بچه دار بشیم دلیل بر این نمیشه که من بگم دیگه به اون پول نده یا فراموشش کن تا اینطوری خیالش راحت بشه. انشاءاله که خیره . :310:
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ساناز جون مرسی عزیزم
ما سر این مسایل قبلا صحبت کردیم بخدا خودش همیشه میگه من ظاهرا بچه دارم چون اون بچه قراره تا اخر عمرش با مادرش زندگی کنه اون برای من وجود داره ولی شاید من برای او وجود نداشته باشم یه روزی ولی فقط مسئولیتش با منه خودشم میگه بچه ها برا پدر مادر از نظر محبت و عشق یکی هستند ولی مشکل شوهر من اینه که میگه ما مشکل اقتصادی دارم تو این شرایط بچه نمیخوایم کلا هر 1 ساعت یه چیزی میگه دیروز میگه حرفهای توام منطقیه اگه الان باردارنشی وایسیم تا شرایطمون بهتر شه ممکنه از نظر سنی برات دیر بشه منم فقط از تو میتونم بچه داشته باشم وقتی تو نتونی بچه دار شی یعنی منم تا اخر عمر بچه ندارم
میخوام بهش بگم باشه هرچی تو میگی اگه میخوای بچه رو سقط میکنم ولی اگه این کارو بکنم قطعا ازش جدا خواهم شد از ایران برای همیشه میرم و همه خاطراتمو اینجا مدفون میکنم
با اینکه از ته قلبم دوسش دارم ولی اگه قراره منو درک نکنه و بخاطر خودخواهیش خواسته منو نادیده بگیره و این عشق و موهبت الهی یعنی مادر شدنو از من بگیره منم دلمو واسه همیشه ازش پس میگیرم و زیر پام لهش میکنم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
من دارم از سرکار میرم دیگه اگه خبری بدی نمیتونم بخونم تا فردا صیح ولی برات دعا میکنم. اما سعی کن دوستانه باهاش صحبت کنی نه با جرو بحث و دعوا چون بخاطر مهم ترین مسئله زندگیتون میخوائین تصمیم بگیرید. اگر هم باز بحث مالی رو پیش کشید بگو بالاخره که باید بچه دار بشیم حالا انسانی رو که دیگه وجود داره بخاطر پول از بین ببریم تا در آینده شاید وضع بهتر بشه؟ شاید تا سالها زندگی ما همین وضع بود ، این همه مردم که مستاجرند با هزارتا مشکلات ولی مگه زندگی رو تعطیل کردن خب همه دنبال دوام زندگی هستن و سعی و تلاش خودشون رو میکنن. بعدش هم بچه روزیشو با خودش میاره تا 1 سالگی هم که خرج آنچنانی نداره بجز مای بی بی:227: احساس واقعیتو بهش بگو و هرچی میخوائی بگی با آرامش بگو تا توی گوشش بره چون مردا خیلی عجیب غریبن هرچی بخوائی جروبحث کنی بدتر میکنن. منتظر خبرهای خوشت فردا هستم. :72:
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
بله پست شما رو خوندم،
استنباط من اين نبود و نيست كه نظر ايشون مبني بر سقط باشه
به نظرم ايشون كمي ترسيده و نگرانه كه البته همون وضعيت كه براي شماست براي ايشون هم اتفاق مي افته
كسي به شما نگفته كه بيا بريم دكتر...
رفتار و صحبتهاي شما در اون جلسه شام بد نبوده.. خوب بوده!
ذهن خواني نكنيد... پيش داوري نكنيد!
مي دوني يه چيزايي هست كه مبوط به يه فصل تو زندگيه! يه حرفايي... يه كارايي... بايد مديريتش كرد!
سه ماه اول بارداري هم از همون موقع هاست...
مديريتش كنيد!
اينقدر هم شما پيشنهاد نديد كه اگر نمي خواي مي رم سقط مي كنم! سقط تنها در شرايطي براي شما مقدوره كه واقعا نخواهيد بچه دار بشيد!!!
نكنه واقعا براتون مهم نيست؟؟؟
نترسيد... توصيه ها رو عملي كنيد! منتظر جواب شما هستم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
جناب SCI ممنون از پیگیریتون
من الان دارم میرم خونه از صبح تا حالا چیزی نخوردم میخوام بعد از اینکه غذا خوردم دوش بگیرم ب خودم برسم منتظرش شم تا بیاد وایسم اون سر صحبتو باز کنه منم حرفهایی که رو دلمه میگم دیگه نمیدونم چی میشه ولی چشم من به توصیه های شما گوش میدم و خودمم حس میکنم شوهرم تو شرایط تردید گیر کرده شب میام و میگم چه اتفاقی افتاده و اگه کمک خواستم ازتون بازم کمک میگیرم
بازم بسیار ممنونم از راهنماییتون
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام دوستان خوبم
سلام جناب SCI
دیروز بعد از اینکه رفتم خونه ماشینو برداشتم رفتم دنبال شوهرم بهش گفتم من منتظرتم دم شرکت اونم خیلی خوب برخورد کرد بعدش اومد و خیلی تشکر کرد که رفتم دنبالش گفت که خیلی دلش تنگ شده بعدش کلی صحبت کردیم گفت من وقتی اینقدر برای زندگیمون زحمت میکشم و تو در نظر نمیگیری احساس میکنم برات مهم نیست و جلو چشمت نیست زحمتهای من بعدشم گفت من تا روزی که زنده ام 2 تا کارو تو زندگیمون نمیکنم 1- هرگز نمیتونم ازت جدا شم ممکنه یه روزی رابطمون سرد شه و از دلم بیرونت کنم هرکی زندگش خودشو بکنه ولی هرگز تو محضر حاضر نمیشم که پای طلاقو امضا کنم 2- هرگز بهت خیانت نمیکنم
خلاصه راجع به همه چی صحبت کردیم الا موجودی به نام بچه منم دیگه بحثشو نکردم
حالا صبح رفتم واسه ازمایشات دوره بارداری میگه با دفترچه میشه 130 هزار تومان البته من بیمه تکمیلی دارم بعدش بیمه میده ولی شماها میگین این مبلغو الان ازش بگیرم یا چیزی نگم؟ میترسم باز راجع به پول صحبت کنم سناریو پریشب تکرار شه
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان، خوشحالم برات عزیزم.:227: به نظر من وقتی بیمه پولو میده دیگه چه لزومی داره که بخوائی به شوهرت بگی حالا فعلا خودت بده بعدا فیش رو ببر از بیمه بگیر، ولی بهش بگو هزینه اینقدر شده اما درخواست نکن که بهت بده ، بالاخره بچه جفتتون هست دیگه خودت هم بخوائی خرج کنی اشکالی نداره عزیزم. فعلا راجعه به پول چیزی بهش نگو وقتی بچه بدنیا بیاد مهرش توی دلش بیفته خودش همه کار میکنه الان فعلا فقط تو نسبت به بچه احساس بیشتری داری نه پدر . پدر وقتی بچه رو ببینه واقعا احساس پدربودن میکنه. سعی کن آرامش داشته باشی تا نی نی کوچولو صحیح و سالم بدنیا بیاد.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ساناز جون مرسی عزیز دلم که به تاپیکم سر میزنی میترسم اگه نگم پول آزمایشگاه رو بده عادت کنه البته بیمه پسش میده ولی به قول تو راست میگی چون بیمه میده بهتره نگم و الکی خودمو واسه پولی که قراره پس گرفته شه سبک نکنم
بهرحال از شما و بقیه دوستای خوب ممنونم که به تاپیکم توجه کردید ولی ازتون خواهش میکنم تنهام نزارین تو این مدت باهام بمونید از جناب SCI خواهش میکنم راهنماییهاشونو ادامه برند و همانطور که قوا دادند راجع به مسائل مالی باهام صحبت کنند نمن منتظرشون هستم البته هروقت ایشون فرصت داشتند و حس کردند وقتشه ضمنا میخوام برم یه کلاس خوب ثبت نام کنم شاید برم کلاس گیتارمو ادامه بدم
راستی یه سوال دارم به نظرتون شوهرم چرا راجع به سقط کردن بچه دیگه بحثی نمیکنه نمیخوام این بچه تحمیل بشه بهش به نظرتون ظرف امروز فردا خودم بشینم باهاش صحبت کنم؟
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
خواهرم،
در مورد مسائل مالي بويژه هزينه آزمايشات، شما و همسرتون چاره اي جز پرداخت نداريد
حتما با ايشون مطرح كنيد همينطور كه اينجا نوشته ايد
بي شك در گرفتن فاكتورها و مستندات دقت كنيد و با بيمه قبل از كارهاتون صحبت كنيد كه مداركي كم و كسر نداشته باشيد/ مسلما مشكلي پيش نخواهد آمد
اما
نوع برخورد و تقاضاي شما بايد جرات مندانه باشه يعني چي؟ ( اول بريد تاپيكهاي مربوط به اين موضوع رو بخونيد، تاپيكي هست با عنوان چگونه منفعل نباشيم، بد نيست نگاهي كنيد)
تقاضا بايد صريح، روشن و ساده باشه
كوتاه بيان بشه
اول از نكات مثبت طرف تمجيد بشه
مقدمه لازم نيست! تعريف لازمه!
حتما از جملات "من" استفاده بشه : من احساس مي كنم! من دوست دارم!
به هيچ وجه تقاضاي شما حكم وظيفه طرف مقابل رو نداشته باشه ( وظيفشه، بايد انجام بده!!!) هر چند اگر وظيفه اش بود!
همراه با مقايسه و سرزنش نباشه (بقيه مردها رو نگاه كن... ببين چي كار مي كنن! اون وقت من بد بخت!!!)
در زمان مناسب مطرح بشه
در مكان مناسب مطرح بشه
عاجزانه مطرح نشه! با بدبختي و ترس و اضطراب مطرح نشه! كلمات تو رو به خدا! اگر مي شه! عصباني نشي ها! به هيچ دردي نمي خوره!
با كلماتي مثل لطفا مطرح بشه! لطفا! لطف مي كني!
حقوق فردي طرف مقابل در نظر گرفته بشه
با توجه به موارد فوق با ادبيات خودتون مي تونيد بگيد:
من هميشه از اينكه به تو تكيه مي كنم احساس خوبي دارم و خيلي خوشحالم كه هميشه تو هواي من رو داري!
(مثال بزنيد) مثلا اون روز نمي دوني چقدر احساس خوبي داشتم كه اون كار رو برام كردي! ( يه كار خوبي كه كرده) فوق العاده بود! ( مكث مي كنيد و اجازه مي ديد احساس خوبي كه داديد رو تجربه كنند)
امروز كه رفتم دكتر گفتند آزمايشاتي بايد انجام بدم فكر كنم حدودا 130 40 تومن هزينه داشته باشه كه بايد مدارك بگيريم بيمه تكميلي پرداخت كنه... اما قبلش بايد خودمون بپردازيم! لطفا اين مبلغ رو براي آزمايشات فردا برام بگذار!
در رابطه با سقط ديگه فكر نكن... سقط براي شما تبعات خوبي نداره! چه روحي چه جسمي! پس تصميم مهميه!
در رابطه با وضعيت روحي شما قبلا توضيح دادم .. اين افكار همش تو سر شما هست، طبيعي هم هست.. بذار مثل كانالهاي تلويزيون كه عوضشون مي كني... بيان و برن! وقتي يك كانال خوب اومد بشين و ازش لذت ببر... از اين افكار نترس! تو تريمستر دوم، اين افكار مي رن و ديگه نمي آيند....الان تازه داره جنين شما شكل پيدا مي كنه! يه خورده وضعيت هورموني شما به هم ريخته است...پستهاي قبلي رو در رابطه با افسردگي كه سراغت اومده بخون! اين افسردگي هيچ اشكالي ايجاد نمي كنه اگر بدوني داستانش چيه و اين تغييرات خلقي ناشي از كجاست! پس افكارت رو مديريت كن و آرامش داشته باش
كلاس موسيقي بسيار خوبه.... از امروز شروع كن!
كلاس يوگا هم خوبه...
در مورد رژيم غذايي، ورزشهاي سبك و پياده روي و ... با پزشك زنان خودت مشورت كن اما خيلي روحيه ات بهتر مي شه
با شوهرت بعضي حالات روحي ات رو در ميون بذار... اشكالي نداره! بهش بگو ناشي از سه ماهه اول بارداريه و كمي شايد خلقت تنگ باشه و تحريك پذيريت زياد باشه...
سوالي داشتي بپرس
موفق باشيد!
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه جان هيچي نگو، اون موافقه، اگه نبود خودش تا حالا صد تا دكتر پيدا كرده بود. فقط در مورد پروسه بارداري و مسائل آن اگر پيش اومد صحبت كنيد. والا در مورد بود و نبود بچه اصلاً.
موفق باشي عزيزم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
از توضیحات کاملتون ممنونم جناب SCI
پس خودم پرداخت نکنم چون پریروز یه مبلغی به حسابم ریخته واسه گوشی موبایل من میخواستم از اون بدم این هزینه رو
بهم نگین فکر خوانی نکن ولی حس میکنم اگه بگم این مبلغو پرداخت کن البته با همون روشی که فرمودید بهم میگه خوب تو حسابت که تازه پول ریختم از همون بده بعدش از بیمه بگیر
امید زندگی عزیز ممنون از توضیحاتت حس میکنم اجبارن با این مسئله کنار اومده اخه شوهرم همیشه با سقط جنین خیلی مخالفه
جناب SCI راستش میترسم یعنی دلشوره دارم راجع به پول ازمایش بگم اصلا حوصله بحثو دعوا ندارم باز میگه تازه 250 تومان به حسابت ریختم یه چیزایی میگه ناراحتم میکنه راستی نگفتید رفتار دیشبم خوب بوده؟
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
خانم ترانه،
رفتار ديشب شما خوب بود
اگر فكر مي كنيد مي توانيد جابجا كنيد مساله اي نيست
اما ايشون رو به شيوه اي كه گفتم در جريان اين هزينه ها و چگونگي پرداختش بگذاريد
مي تونيد بعد از اون صحبت بگيد : البته مي تونم من از پولي كه برام ريختي همون 250 تومن بابت موبايل، اين رو پرداخت كنم و بعد كه از بيمه گرفتم بگذارم جاي اون...
از چيزي نترسيد! شما راهكار داريد...
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام
من دیشب مسئله ازمایشو عنوان کردم و گفتم حالا از همون پولی که واسه گوشیم دادی برمیدارم تا بعدا از بیمه بگیرم ولی امروز که رفتم ازمایش دادم هزینش شد 190 هزار تومان بعدشم از بیمه پرسیدم گفت تا سقف 50 هزار تومانشو بیمه پرداخت میکنه بعدشم شوهرم تلفن زد محل کارم حالمو پرسید وقتی فهمید که 190 تومان شده دوباره قاطی کرد گفت تو که همش میگفتی بچه داشتن هزینه ای نداره هنوز نیومده اینقدر هزینه داره من نمیتونم از پس این هزینه ها بربیام بشین فکراتو بکن من حوصله ندارم هر شب هر شب سر مسائل مالی دعوا کنیم من از نظر اقتصادی واقعا نمیتونم بیشتر از این فشارو تحمل کنم بهتره بری بچه رو بندازی ابنطوری پیش بریم اعصابم خورد میشه زندگیمون بهم میخوره منم گفتم باشه عصر میام صحبت میکنیم میرم میندازمش
دیگه واقعا تصمیممو گرفتم هرطور فکر میکنم نمیتونم ادامه بدم شاید تا موقع زایمان بازم هزینه زیادی داشته باشم تازه بچه که میاد معلوم نیست ممکنه هزینه دکتر داشته باشه
دیگه واقعا ذهنم خستس تنهایی با این همه مشکل و فکر دیگه بریدم نمیدونم چه خاکی سرم کنم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
ترانه،
اول سوالتون رو جواب بدم:
خاك طلا بر سرتون بريزيد!
خب اميدوارم به حرفام گوش داده باشي و همونطور كه گفته بودم با شوهرتون صحبت كرده باشيد...
ايشون رو درك كنيد... مخارج البته بسيار سنگينه! و واقعا تحمل مي خواد و قدرت! اما مثلي هست كه مي گويد هر آن كس كه دندان دهد، نان دهد... نگران نباشيد و شوهرتون رو دعوت به آرامش كنيد!
بگيد بايد تلاش كنيم كه از پس هزينه ها بر بياييم... نمي تونيم كه تا آخر عمرمون بدون بچه بمونيم! مگر اينكه واقعا تصميم بگيريم.. چون همونطور كه گفتم سقط براي بدن شما تبعاتي خواهد داشت! شايد بارداري بعدي سختتر باشد و شايد امكانپذير نباشد!
زندگي هم اينطور نيست كه هر روز يه تصميم بگيريم... با قدرت يك تصميم قطعي بگيريد! و محكم سر تصميمتون بايستيد و بهش احترام بگذاريد! من با سقط جنين شما، مخالفم! چون نه به نفع شماست، نه شوهرتون و نه زندگي شما دو نفر!
تصميمات هيجان زده نگيريد و همينطور كه عمل كرده ايد بسيار عالي است... دعوت به آرامش كنيد ايشون رو! نگذاريد تحت فشار و اضطراب و ترس قرار بگيرند...همدلي كنيد
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
جناب SCI سلام
مرسی از پستی که برام گذاشتید راستش منم بهش حق میدم اونم فشار مالی زیادیو داره تحمل میکنه ولی میترسم اگه آرومش کنم و از این کار منصرف شیم باز فردا یه هزینه سنگین دیگه در راه باشه باز مستاصل بشیم از دست خودمم عصبانی هستم من ادم احمقی هستم رفتم یه بیمارستان خصوصی این ازمایشو انجام دادم خوب وقتی بهم گفت 190 تومان باید یه خورده تامل میکردم میگفتم فعلا نمیخوام ممنون بعدش با یه خورده مشورت و تحقیق فهمیدم میتونستم این آزمایشو تو مراکز تحت پوشش بیمه بطور رایگان انجام دهم
در مورد بچه دار شدنم خوب همسرم بچه داه درسته باهاش زندگی نمیکنه و ممکنه تا اخر عمر سالی 1 بار ببینش ولی بهرحال تعهدات و هزینه هاشو که داره
یه استخاره تلفنی هم انجام دادم و گفتم بد نیست با خدا هم یه مشاوره داشته باشم فردا جوابشو میگیرم
راستش من چند سال پیش تو زندگی قبلیم یبار کورتاژ انجام دادم و زندگیم نابود شد و احتمال نازاییم زیاد بود ولی بازم اینقدر به درگاه خدا گریه کردمو التماس کردم که بازم حامله شدم الان یه خورده میترسم اولا که اگه یبار دیگه کورتاژ کنم از نطر جسمی خطرناکه برام بعدش دیگه هرگز تا آخر عمر بچه دار نخواهم شد این یه واقعیت تلخه که باید بپذیرم و مسئله مهم تر اینکه میترسم تو زندگی خانوادگی یا شخصیم دچار مشکل بشم یعنی به قول معروف پاشو بخورم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان
امیدوارم خوب باشی عزیزم. ببین تو چرا اینطوری میکنی آخه؟ جاریه من چندروز پیش زایمان کرد بچه ششمش بود اصلا وضع مالی خوبی ندارن ولی چون ناخواسته حامله شد دیگه نمی خواست سقط کنه، ولی از طریق بیمارستان دولتی و اینجور چیزا دوران حاملگیشو براحتی گذروند و زایمان کرد، خب مجبور نیستی حتما جاهای خصوصی بری . ولی من اگه جای تو بودم درصورتیکه شوهرمو و زندگیمو دوست داشتم هیچوقت بچمو از دست نمی دادم. بالاخره خودت هم حقوق داری شوهرت هم یه درآمدی داره حال چه کم یا زیاد. سر پول الکی اعصاب خودتو خورد نکن.
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام دوستای خوبم
اول از همه میخوام از همه دوستای خوبم که کمکم کردن راهنماییم کردن مخصوصا جناب SCI تشکر کنم من یه مدتی نبودم ولی به این معنی نبود که مشکلم حل شده راستش میخوام بگم حادتر شده در حدی که مدام میرم با دکترهای مختلف صحبت میکنم منو کورتاژ کنند و هرشب با شوهرو دعوا میکنیم من اصرار میکنم که اجازه بده بچه رو سقط کنم اون اجازه نمیده راستش انگار بعد از 2 سال 3 سال زندگی تازه چشمهام به روی واقعیت باز شده میبینم از وقتی این اقا اومده تو زندگیم من از نظر مالی احساسی روحی افت کردم باعث همه مشکلاتم اون بوده وقتی یاد کتک کاریهاش نامردیهاش بی عدالتیهاش می افتم یه حالت مشمئز کننده بهم دست میده اصلا اینطوری بگم حس میکنم منو به اجبار به عقد این اقا دراوردن و اون یه مرد ظالمه که همه نامردیها و ظلمهارو تا حالا در حق من کرده اصلا نمیتونم کارهای زشت و نا مردیهاشو فراموش کنم دیشب خیلی بهش اصرار کردم دوستانه ازش خواهش کردم گفتم در خودم این تواناییو نمیبینم این بچه رو بزرگ کنم نمیتونم باهات ادامه بدم میخوام ازت جدا شم بزار این بچه اواره نشه خواهش میکنم رضایت بده کورتاژ کنم ولی اون گفت این چیزهارو به من نگو من نه وقت میزارم نه هزینه میزارم واسه این کار خودت هر کاری میخوای بکن ولی بعدش که من فهمیدم میرم با دکتر صحبت میکنم که ایا بچه 50 روزه حس داره ضربان قلب داره اگه بگن اره و بفهمم بچمو کشتی پدر خودت و خونوادتو درمیارم تو کی میدونی من اگه مغزم تعطیل شه دیگه هیچی نمیفهمم گفتم خوب اول برو سوال کن اگه گفتن حس نداره من خودم میرم کاراشو انجام میدم نه ازت میخوام وقت بزاری نه هزینه گفت به هیچ عنوان اجازه نمیدم این کارو بکنی ضمنا طلاقتم نمیدم باید بشینی و در خونه من بچتو بزرگ کنی
گفتم باشه پس بچه رو بدنیا میارم ولی همون لحظه که بدنیا اومد فکر کن منم تو اتاق عمل مردم به بچت بگو مادرت مرده و خودت نگهش دار چون من به هیچ عنوان دیگه باهات زندگی نمیکنم
تورخدا راهنماییم کنید من چجوری از دست این مرد راحت شم چکار کنم دست از سرم برداره و طلاقم بده یا راضی شه بچه رو بندازم
-
RE: میخوام بچمو سقط کنم شوهرم غیر قابل تحمل شده
سلام ترانه جان ، کجایی تو دختر! تو که همیشه میخواستی بچه داشته باشی حالا که خدا بهت داده و شوهرت دوستش داره چون اجازه سقط بهت نمیده ،داری ناشکری میکنی. من که مشاور نیستم ولی به نظرم داری اشتباه میکنی معلومه که شوهرت هم تورودوست داره هم بچه رو. فقط دارین با هم لجبازی میکنین. انشااله کارشناسان میان و کمکت میکنن.