در برابر آدمهایی که اهل پز دادن هستند چطور رفتار کنیم؟

دیروز یکی از اقوام نزدیکمون مهمان ما بود. کسی که از بچگی باهاش دوست بودم و اصلا بینمون رقابت و حسادت نبود. باورتون نمیشه انقدر خودش و مادرش از وضعیت مالی شوهرش تعریف کردند و انقدر پز کارهای کرده و نکرده شون رو بهم دادن که حالم بد شد. با وجود اینکه شاید وضع مالیمون در یه حد باشه و وضع زندگیه ما هم از بعضی جهات بهتر باشه ولی نمیدونم چرا خیلی عصبانی شدم. حس کردم یه رابطه سالم نیست این رابطه.زن و شوهر هم یه تیپ فوق العاده نمایشی زده بودند در حدی که خانم لباس مجلسی پوشیده بود و آقا هم یه کت شلوار و کراوات مشکی براق ! که در حد مجلس عروسی بود نه یه مهمونی ساده!‌مثلا داشت عکسای عروسیشونو نشون میداد خودشون کلی تعریف می کردند و نگاهشون هم همش به قیافه من بود که ببینن الان مثلا چه ریختی شدم دارم حرص میخورم یا نه!به خداوندی خدا من آدم حسودی نیستم و رابطم هم با این خانواده خوب بود ولی نمی دونم چرا رفتارشون اینطوری بود با من! اگه میشه لطف کنید دوستان راهنمایی کنید که در مواجه با آدم هایی که اهل پز دادن و خودبزرگبینی هستند چطور رفتار کنیم؟ من واقعا از دیشب تا حالا به خاطر رفتار و ظاهر نمایشیشون عصبانی هستم

بهترين كار اينه كه اهميت ندين. بعضيا شخصيتشون اينجوريه. اصلا هم فكر نكنيد خواستن پز بدن فكر كنين قصدي نداشتن همينجوري تعريف دادن.

اصلا مگه چقد ايشونو ميبينيد كه بخاطرش حرص بخوريد؟ بهشون فكر نكنيد:72:

سلام دوست عزیز

آدم های پرافاده و نمایش گر همون طور که از اسمشون پیداست مدام در حال نمایش خودشون هستن. و در مقابل از دیگران چی می خوان؟
توجه!!:324:

آنچه که می خوان رو ازشون دریغ کنید!

پیشنهاد میکنم وقتی میبینید که دارن پز میدن، بحث رو عوض کنید، تلویزیون رو روشن کنید، از اتفاقاتی که امروز براتون رخ داده حرف بزنید....

وقتی عنان مجلس در دست شماباشه، دیگه اونا فرصتی برای خودنمایی پیدا نمیکنند.

در مجموع بی تفاوتی نسبت به این دسته از انسان ها بهترین پاسخه.


مورد دیگری که به ذهنم میرسه اینه که ما باید با افرادی نشست و برخاست داشته باشیم که بودن در کنار اون ها به ما آرامش بده و برامون مفید باشه.

اگر فکر میکنید که این طور نیست و لزومی به ارتباط نزدیک نیست، سعی کنید رفت و آمد را به آرامی (توجه کنید آروم نه به یکباره) کمتر و کمتر کنید

واقعا ممنون از راهنماییتون. ولی در کل دیشب من شوکه بودم از برخورد اونها. تازه تمایل داشتن که ما رابطمونو باهاشون بیشتر هم کنیم. ولی من اصلا تمایلی ندارم. دیشب هم با رفتارم نشون دادم اینو. من متأسفانه چند بار سعی کردم مثل خودشون پز بدم که چون با شخصیتم سازگار نیست خیلی ناراحتم از دست خودم. سعی می کنم نبینمشون یا اگه دیدمشون بی تفاوت باشم.
باز هم ممنون از دانوب عزیز

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shiva64

من متأسفانه چند بار سعی کردم مثل خودشون پز بدم که چون با شخصیتم سازگار نیست خیلی ناراحتم از دست خودم. سعی می کنم نبینمشون یا اگه دیدمشون بی تفاوت باشم.

---

هيچ وقت سعي نكنين مثل ديگران بشين ميشيه مثل داستان اون كلاغه ميخواست راه رفتن كبك رو ياد بگيره.

درختي كه پربارتره افتاده تره .اينو هيچ وقت فراموش نكنين

آره واقعاً! من چون با این خانم کلی خاطره داریم مربوط به گذشته و کلی هم با هم صمیمی بودیم و از زیر و بم زندگیشون با خبرم حس می کنم میخواست خودشو یه آدم دیگه نشون بده که خوشم نیومد.
باز هم ممنون ازتون

سلام عزیزم .دقیقا واسه من هم اتفاق افتاده و همچنان ادامه داره.عموی همسرم چندماهی میشه عقد کرده و با خانمش زیاد میان خونه مادرشوهرم.و از طرفی من هم تازه عروسم .هروقت که میشینیم دورهم و گپ میزنیم این خانم خیلی از خودش، لباسش،وضع مالی پدرش و اقوام پدریش تعریف میکنه...البته من هم خیلی حرف واسه کلاس گذاشتن دارم اما هیچ وقت در جمع بیان نکردمو نمیکنم و دوست ندارم بخوام چیزی رو به رخ بکشم...اما واقعا موندم چجور در مقابلش برخورد کنم .از طرفی نمیخوام منم پز بدم و از طرف دیگه نمیخام فکرکنه فقط اون چیزی داره که به رخ بکشه..........خلاصه نمیدونم چیکار کنم......یجورایی فکر میکنم مادرشوهرم از بس اون خانم کلاس میگذاره حالا خیلی هواشو داره...
مخصوصا توی جمع یه حسی به ادم دست میده... گاهی فکرمیکنم وقتی سکوت میکنم ایشون فکرمیکنن تایید کردیم و قبول داریم ایشون خیلی کسی هستن...یه حس بد دارم...

[align=justify]سلام شیوا جان،

اینجور آدما همیشه در مقابل من خلع سلاح هستند، چون من عمیقا درکشون می کنم (اینو واقعا می گم) و اون چیزی که دنبالش هستند رو بهشون می دم. برای همین بعد از یه مدت عملا بهم تکیه می کنن.

خیلی وقتا زبان احساس آدم ها یه چیز می گه، زبان جسمشون یه چیز دیگه، من معمولا نگاهم به احساس آدم هاست، و سعی می کنم ترس ها و کمبودهاشون رو ببینم و تا جایی که از دستم برمیاد، حمایتشون کنم.

کسی که پز می ده، در واقع با همه وجودش داره به من می گه: آسو من به توجهت نیاز دارم، لطفا بهم اعتماد به نفس بده.

می دونی اگه این خانم و آقا مهمون من بودن و همین رفتار رو داشتن (که خیلی وقتا مشابهش به اشکال مختلف پیش اومده) واکنش من چی بود؟

با ذوق به حرفاشون گوش می کردم، و با دقت و تمرکز سعی می کردم نکات مثبتی رو پیدا کنم که خودشون بهشون توجه نکرده بودن. و این کار سختی نبود، چون انسان ها سرشار از زیبایی هستند، زیبایی هایی که خودشون ازشون غافلن.

شیوا جان تو این دنیای پر از سختی و پیچیدگی، انسان ها واقعا تنهان، دلشون محبت می خواد، دلشون توجه می خواد. از طرفی پر از ترس های مختلفن. قلبشون تنهاست (حتی خیلی وقتا خودشون هم قلب خودشون رو لمس نمی کنن) برای همینه که این رفتارهای ناهنجار (مثل پز دادن، پرخاشگری کردن، دشمنی کردن و ...) رو بروز می دن. اگه به جای زبان بدنشون، به حرف دلشون گوش بدیم، نه تنها ازشون دلخور نمی شیم، بلکه کمکشون هم می کنیم احساسات مثبتی رو تجربه کنن و دنیا براشون جای امن تری باشه.[/align]

شیوا منتظرتم...
من امروز اون خانمو دوباره میبینم میخام خیلی خوب و صمیمی باهاش برخورد کنم به روش آسو...و بهش اعتماد به نفس بدم فردا میم و نتیجه رو بهت میگم...

دقیقا من هم مثل شما هستم پریماه جون. در ضمن آسو جان یه جورایی وقتی دیدم به شوهرم بی توجه بودن و به قول معروف تحویلش نگرفتن من اصلا دوست نداشتم بهشون باج بدم. چون شوهر من رفتارش با دیگران خوبه و آدم مهربونیه. عروسی من و اون خانم هم 2 ماه باهم فاصله داشت و هر دو هم میهمان مامان من بودیم. ما اولش از عروسیشون که اصلا هم تعریفی نبود و بیشتر شبیه یه پارتی بود تا عروسی! و اصلا اون حدی که اونها میگفتند نبود تعریف کردیم و آرزوی خوشبختی براشون کردیم ولی توقع داشتم اونها هم همینطوری باشن که اصلا نبودن! حتی مادرش که سنی ازش گذشته هم داشت بهمون پز میداد در صورتی که خدا شاهده هم عروسیه من بهتر بود و هم ظاهر من بهتر بود. من واقعا در اینجور موارد مته به خشخاش یه آدم تازه به دوران رسیده گذاشتن رو یه جورایی باج دادن و تأیید اون کار زشتشون میدونم. نمی تونم منم پا به پاشون ازشون تعریف کنم و بهشون پر و بال بدم. باز اگه اون چیزایی که میگفت یه کم درست بود لجم نمی گرفت وقتی دیدم یه دختری مثل اون که نه درس خونده و نه هنری داره و نه قیافه ای داره یه تیپ خفن زده برای یه مهمونی ساده در حدی که روی موهاش نگین چسبونده بود! داره بهم پز میده خیلی بدم اومد اصلا از نگاهم مشخص بود.تازه شما فکر کنید که اونها بعد از عروسیمون منو پاگشا نکرده بودن ولی مادرم به قول خودش برای شرمنده کردنشون دعوتشون کرده بود که تازه پز همون رو هم بهم دادن که مثلا ما رو همه دعوت می کنن و اصلا از بعد از عروسی حتی یک شب هم خونه نیستیم! خداییش شما بودید چی می گفتید‍؟
پریماه جون خوشحال میشم اگه نتیجه برخورد جدیدتو بگی

سلام عزیزم...اتفاقا یخورده بحث جالب شد..دوشنبه شب شام خونه مادرشوهرم دعوت بودیم (خواهربرادرا) و منم کیک درست کردمو بردم وقتی رفتیم دیدم چه جالب...اونا هم دعوتن ..درصورتیکه مجلس خانوادگی بود..فکر میکنم مادرشوهرم خیلی اون خانمو دوست داره از رفتارش معلوم بود..خلاصه من کاملا عادی برخورد کردم و راستش یه فکرایی اومد توی سرم که باعث شد خیلی باهاش صمیمی برخورد نکنم...بماند..... دیروز خونه مادربزرگ همسرم بودیم که اونها هم اونجا بودن و سعی کردم یکم بیشتر بهش نزدیک بشم و به قولی تحویلش بگیرم..بازخوردش نسبتا مثبت بود...ولی بذار زمان بگذره بازمیام تعریف میکنم که نتیجه داشته یا نه......

جالب بود. من فکر نکنم دیگه به این زودیا ببینمش ولی اون روز که هر چی تعریف کرد من هم یه کم تأیید کردم بعضی جاها و بعضی جاها هم سکوت کردم! در ضمن با توجه به شناختی که از خودم دارم و دوستانی که اینجا راهنماییم کردند فکر می کنم روش بی تفاوتی رو انتخاب کنم که بدونن این حرفها برای من جذاب نیست و دیگه پیش من پز ندن!

شیوا میگی من چیکار کنم که خیلی زیاد میبینیمشون...گاهی وقتا اعتماد بنفسمو از دست میدم...ولی همسرم خیلی آرومم میکنه و میگه حساس شدی..بیخیال شو...

به نظر من آدم مجبور نیست با تمام آدمهای دور و ورش خوب باشه یا باهاشون نزدیک باشه. به نظر من اهمیتی به حرفاش نده و خودتو مشتاق نشون نده. بیشتر پیش اشخاص دیگه ای باش که تو اون جمع باهاشون صمیمی تری. اگه اشتباه نکنم این خانم زن عموی شوهرت میشه. جزو بستگان درجه یک نیست. همون بتونی با خانواده خود شوهرت صمیمی باشی به نظرم برات کافیه. من خودم به شخصه نمی تونم با یه همچین آدمهایی صمیمی شم. یا تحویلشون بگیرم.حس می کنم میخوان با بدجنسی اعتماد به نفس آدم رو بگیرن. اگه مجبور نیستی که همه مهمونی ها رو شرکت کنی شرکت نکن. جاهایی رو که احتمال میدی اون باشه رو کمتر برو.

نمیشه که نرم.خونه مادرشوهرم زیاد میان.آره زن عموی شوهرم میشن...نمیدونم بخدا ..البته یه چیز جالب اینه که چندروز پیش خواهرشوهرکوچیکیم گفت که زن عمو ... که همش میخاد کلاس بذاره و این باعث میشه آدم خوشش نیاد...اما بااین حال زبون خیلی چربی داره...و خودشو توی دل جا میکنه..همسرم حرف قشنگی میزنه میگه هرکسی خیلی چیزی داره کمتر به رو میاره ..منم میخام حساسیتمو کم کنم

مطمئن باش دیگران هم متوجه رفتارش میشن. به نظر من باید بی اهمیت بود. و نهایتا هم یه لبخند زد و بس.

بحث بسیار جالب و مهمیه...چون متاسفانه هممون تو دور و بریامون چنین افرادی داریم و تقریبا هممون راه درست برخورد با این افراد رو نمیدونیم...خیلی خوب میشه که از این تاپیک یه نتیجه درست و کارا بگیریم که واقعا، راه درست ارتباط و برخورد با این تیپ افراد چیه؟

و یک نکته مهم دیگه

این قبیل افراد معمولا دارای کمبودی در زندگی خود هستند و به این وسیله میخواهند به دیگران اثبات کنند که خیلی خوشبخت هستند، در حالیکه افرادی که به واقع خوشبختند هیچ گاه در پی اثبات آن به دیگران نیستند..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shiva64

عروسی من و اون خانم هم 2 ماه باهم فاصله داشت و هر دو هم میهمان مامان من بودیم. ما اولش از عروسیشون که اصلا هم تعریفی نبود و بیشتر شبیه یه پارتی بود تا عروسی! و اصلا اون حدی که اونها میگفتند نبود تعریف کردیم و آرزوی خوشبختی براشون کردیم ولی توقع داشتم اونها هم همینطوری باشن که اصلا نبودن!

حتی مادرش که سنی ازش گذشته هم داشت بهمون پز میداد در صورتی که خدا شاهده هم عروسیه من بهتر بود و هم ظاهر من بهتر بود.

وقتی دیدم یه دختری مثل اون که نه درس خونده و نه هنری داره و نه قیافه ای داره یه تیپ خفن زده برای یه مهمونی ساده در حدی که روی موهاش نگین چسبونده بود! داره بهم پز میده خیلی بدم اومد اصلا از نگاهم مشخص بود.

تازه شما فکر کنید که اونها بعد از عروسیمون منو پاگشا نکرده بودن ولی مادرم به قول خودش برای شرمنده کردنشون دعوتشون کرده بود که تازه پز همون رو هم بهم دادن که مثلا ما رو همه دعوت می کنن و اصلا از بعد از عروسی حتی یک شب هم خونه نیستیم!

---

شیوا جان شما قلباً باور کن که بی نظیری، که بهترینی........
مطمئن باش دیگه تیپ فشن و تشبیه عروسی ایشون به پارتی و نگین موهای اون خانوم به نظرت نمیاد.
به خودتون بپردازید.
باور کنید که تو زندگی مسائل به مراتب مهمتری هست که باید انرژی تون رو بذارید روی اون ها.

من بهترم یا اون بهتره وجود نداره!!!:163:
شما از فاز مقایسه بیا بیرون همه چی درست میشه.

یه چیز دیگه که لازمه اضافه کنم اینه که چون صاحب تاپیک شما هستید، خودتون مسئول این هستید که تاپیکتون منحرف نشه و به صورت چت گونه نباشه.

مستقیما به مشکل بپردازید و در مورد اون راهنمایی بخواهید

سلام دوستان بحث خوبیه . از تجربه های خودم در برابر این ادما می خوام بگم . تو دوران دانشگاه یه دوستی داشتم که خیلی پز می داد و تعریف می کرد از نامزدش از اینکه چقدر دارن الن بلن . من اول حرفاشو گوش می دادم بدون ناراحتی و حسودی چون فکر می کردم دوستمه و سر ذوقه و باید به حرفاش گوش بدم فکر می کردم کار خوبی انجام می داادم . هیچ وقت بهش حسودی نمی کردم . بچه ها می گفتن چرا با این حرف میزنی این که به جای پز دادن کار دیگه بلد نیست ولی من ادمی نیستم که کسی رو از خودم برونم . در صورتیکه از هر لحاظ که فکر کنید شرایطم از این دختر خانم خوبه (درس. قیافه.اخلاق ...) قصد تعریف از خودم رو ندارم می خوام بگم از اون کم نبودم و وقتی این دختر خانم فهمید که خونواده من خیلی هم بهتر از خونوده شوهرشه شرمنده شد و از پز د ادنش کم شد. اما یه زن عمو دارم که به داشتهاش خیلی می باله در صورتی که هیچ کی از اون کم نیست به طوری که انتظار داره همه به حرفاش گوش بدن به به و چه چه کنن ولی وقتی نوبت خودش می رسه که حرفای جمع رو گوش کنه یا متلک می ندازه یا می پره وسط حرف یا اصلا گوش نمیده واقعا براش متاسفم . یه مدت با جمع فامیل تصمیم گرفتیم هر جا اون بود نریم ولی بعدش دیدیم این خانم از این شرایط راضیه و کلی هم بعدش تعریف می کنه که گل سرسبد مجلس من بودم . پس میدان خالی کردن خوب نیست. بنابراین باید با توجه به شخصیت ادما به پزشون توجه داد یا نداد اگه تعریفه حالا با یه کمی پز چه اشکالی داره ما هم تو خوشحالیشون شریک باشیم اما اگه نه واقعا برای کلاس گذاشتن باید زیاد بهشون رو نداد . اگه نظرتون رو در مورد حرفام بگید خوشحال می شم .

فکر کنم سوء‌تفاهم شد. دانوب عزیز نمی خواستم خودمو مقایسه کنم فقط میخواستم شرایطو تشریح کنم. ولی حرکاتشون و تیپشون به حدی عجیب بود که حتی زنداداش خودشون هم به شوخی بهشون گفت فکر کردم اومدید مراسم نامزدی! ما در کل فاز زندگیمون با هم متفاوته برام خیلی مسخره بود که یه آدمی مثل اون بخواد بهم پز بده. در صورتی که ما با وجود تفاوت هامون برخوردمون خیلی خوب بود. یه جورایی حس کردم هی من هیچی نمیگم و هی اون پررو تر میشه!‌البته من فقط منظورم اون مورد نبود. کلا تو پست اولم هم گفتم. میخواستم ببینم در مقابل آدمهای این مدلی بهترین برخورد چیه. چون من دیگه اون خانواده رو بوسیدم و گذاشتم کنار!

سلام شیواجون..میخام نتیجه برخورد جدیدمو بهت بگم...راستش از بعد از اون روز که اینجا در مورد زن عموی همسرم صحبت کردیم اولش تصمیم گرفتم بهش نزدیک بشم..که تا حدی خوب بود اما یدفه رفتارمو عوض کردم یعنی کاملا عادی و معمولی باهاش برخورد میکردم..قبلا با پیامک تا حدی ارتباط داشتیم که رابطه پیامکی رو یدفه قطع کردم و دقیقا متوجه شدم بعد از ده روز خودش اومد به سمتم ..(اینو از رفتارش و پیامک هاش حس میکردم) به هرحال کاملا حساسیتمو از روش برداشتم و اعتماد به نفسمو در برابر ایشون خیلی بیشتر کردم...من الان دیگه اصلا روی ایشون حساس نیستم...خداروشکر

برای مرد هم سخته جدا ! متنفرم از این جور آدمها !
معمولا بار اول زیر سیبیلی رد می کنم !
اگه جمع خانوادگی باشه ، همون جا طرف رو محترمانه می شورم چون اطرافیانم هم قبولم دارن کسی خرده نمی گیره و طرف درست می شه !
اگه جمع هم خانوادگی نباشه که کلا قطع ارتباط می کنم

[align=justify]پست های این تاپیک را که میخوندم یاد یه جمله طنز از خانوم ani افتادم که توی یکی از تاپیک ها که پست های چت گونه به این شکل داشت گفته بودند، دقیقا جملات یادم نیست، اما یه چیزی شبیه این بود: "خواهر، سر راه دو کیلو سبزی خریدم بیاییم بشینیم اینجا پاک کنیم!" :)
بگذریم ...
فکرمیکنم بهترین راه حل برای شما اینست که اصلا بدنبال رفتار یا برخورد خاصی نباشید، فقط خودتون باشید.
همونیکه همیشه هستید.
اگر بعضی رفتارها و بعضی حرفها (که میگوئید بی اهمیت هستند) اینقدر ذهن شمارا به خودشان مشغول میکنند!
اگر شکیبایی و تحمل شما در برابر آنها دستخوش تغییراتی احتمالا بصورت نزولی بوده!
اگر ناخودآگاه وارد بازی آنها شدید و دست به قیاس زدید!
اگر با هیجان هرچه بیشتر به فکر عکس العمل هایی چون مقابله به مثل هستید و یا اگر با سرعت هرچه تمام تر تصمیم به قطع رابطه گرفته اید!
باز هم بقول خانوم ani سر دوربین را برگردونین! :72:
موفق باشید [/align]

سلام.
شخصا نمیخواهم پز بدهم یا چیزی رابه رخ بکشم ولی در این مورد یک نکته جالب به نظرم رسید.
کسی که پز چیزی را میدهد از داشتن ان احساس رضایت میکند و این خیلی خوب است.اگر ادم به خاطر داشتن نعمت ها خوشحال باشد و خدا را شکر کند بسیار عالی است.
ولی اگر فردی بخواهد برای داشتن ویژگی خاصی سرمست و مغرور بشود شایسته نیست .
هر گاه با این افراد برخورد میکنید خود را همانگونه که هستید نشان دهید و انرژی خود را صرف مرعوب کردن انها نکنید.
وسایلی را بخرید که به انها نیاز داریدو کیفیت خوبی دارد نه از روی چشم و هم چشمی مارک محصول خاص که در اکثر مواقع فقط هزینه بیشتری دارد و خرید انها واقعا مقرون به صرفه نیست.
اگر این افراد نزد شما خودنمایی میکنند به انها بگویید شما هم از زندگی خود حتی بدون داشتن برخی امکانات احساس رضایت میکنید یا در شرایط فعلی قصد خرید ،ادامه تحصیل،ترک شغل فعلی،مسافرت،و.... (بسته به شرایط)را ندارید.:82:

ممنون از دوستانی که تجربیاتشونو در اختیارم گذاشتند.خصوصا پریماه عزیز.
pk1365 لطف کنید جملات طنزی رو که از دیگران نصفه و نیمه تو ذهنتون مونده رو هر جایی بازگو نکنید و این تاپیک رو که تقریبا همه تو زندگیشون یه جورایی باهاش روبرو می شن رو مسخره نکنید.اگه جمله اولتون حذف می شد بقیه حرفاتون خوب بود. شما که دیگران رو نصیحت می کنید که چجوری باشن بهتره که اول به قول خودتون یا خانم آنی سر دوربین رو برگردونید! بحث اینجا خاله زنکی نیست و پز دادن یه عادته زشته که داره هر روز بیشتر میشه تو جامعه. شاید خیلی ها که میان این بحث رو میخونن خودشون این مشکل رو دارن و با خوندن این چیزها یه کمی به خودشون بیان! شما هم بهتره بری تو بحث های سطح بالاتر شرکت کنی اینجا به درد شما نمی خوره!

shiva64 عزیز و دیگر دوستان ، این تاپیک از جنبه مشاوره ای منحرف شده و رسیده به بحث آزاد و بیان تجربیات شخصی که مختص انجمن آزاد است . به نظرم شما هم جواب لازم را گرفته اید .

درتکمیل باید بگویم :
مسئله بودن اینگونه رفتارها برای هرشخصی نشانه اهمیت داشتن آن برای آن فرد است . یعنی وقتی شما ابراز انزجار از رفتار این خانم و مادرش می کنید و در ادامه ناخودآگاه مقایسه می کنید و از بهتر بودن عروسی شما و ... می گویید و اینکه اگر آنها به این واقعیت توجه داشتند باید اینقدر پز می دادند . و ..... یعنی اینکه رفتار آنها و آنچه آنها روی آن پز می دهند برای شما اهمیت دارد . این ممکنه ناخودآگاه باشد ، یعنی شما با خودآگاهتون انکار اهمیت داشتن می کنید ، در حالی که واقعیت که در ناخودآگاه شما نهفته این است که برایتان اهمیت دارد . حداقل در این حد که چرا اینها آنچه نیستند را پز می دهند .

منطق عقلانی شما باید حکم کند که به این مسائل بی توجه باشید . در حالی که شما احساسی و حساس روبرو شدید و بنا به ادعای خودتان حالت بد شد . پس در خودتان بیشتر کنکاش کنید و خلاء ها را پیدا کنید ( خلاء هایی که موجب حساس شدن روی این نوع برخوردها از دیگران می شود ) و برای پرکردن درست این خلاء ها و رفع حساسیت ( حساسیت زدایی ) اقدام کنید ..


این تاپیک با این راهنمایی ها و پست تکمیلی بنده از نظر راهنمایی لازم اشباع است و لذ قفل می شود .

پاورقی
====

شیوای عزیز

اگر در راستای نکاتی که گفتم ( و البته نیاز به مدتی واکاوی دارد ) مسئله ای داشتید و راهنمایی خواستید ، لطفا ًتاپیکی جدید باز کنید و دقیقاً مسئله را فردی مطرح کنید نه به صورت سئوالی کلی و عام . تا دوستان و کارشناسان عزیز شما را در جهت حل آن یاری رسانند .


موفق باشید

شیوا خانوم

اینکه کسی پز میده یا نمیده به خودش و شخصیتش مربوطه.

pk1365 هم گفتن اگه سرت به کار و زندگی خودت باشه دیگه لازم نیست فکر کنی با شخصیت فلانی چیکار کنم.
حالا گیرم یکی هم پز داد و خوش حال بود از چیزی که داره، به شما چه?