-
طلاق بعد از 3 ماه عقد
با سلام
الان که دارم اینجا مطلب مینویسم به اندازه همه دنیا دلم گرفته.من 28 سالمه فارغ التحصیل ممتاز یکی از 10 دانشگاه برتر کشورم و کارمند دولت. قیافه و خونواده خوبی هم دارم ولی به ازای همه این چیزای خوب یه غم خیلی بزرگ هم دارم که زندگیم رو به کامم زهر کرده.
3 ماه پیش با آقایی عقد کردم که اول خیلی خوب خودش رو نشون داد و تنها نکته منفی در روال تحقیقاتمون این بود که همه گفتن مادرش خیلی بد اخلاق و وسواسیه وتقریبا با همه فامیل و همسایه ها مشکل جدی داره(در حد قهر) ولی پسرش خیلی خوبه.خلاصه کنم بعد عقد از این رو به اون رو شد تحقیر و خودخواهی و کم محلی و قشغرغ راه انداختن سر کوچکترین مسئله و اینکه حتی کمترین مسئله بینمون رو به مادرش گزارش میکرد و خوب اونم که با اون اوضاعش معلومه چه واکنشی نشون میداد. اصلا نمیومد خونه مون،بیرون نمیرفتیم،بهم زنگ نمیزد و من مجبور بودم همه چیز رو ازش گدایی کنم.تا اینکه قرار بود عروسی بگیریم ولی با این اوضاع که نمیشد منم تصمیم گرفتم با مشاور حرف بزنم و شرایط رو توضیح بدم(البته خودش نیومد مشاوره) که نتیجه این شد که این آقا به خاطر داشتن همچین مادری و نبود پدر در زندگیش از یه حقارت درونی شدید رنج میبره و کلی با مادرش مشکل داره حتی گاهی مادرش رو کتک هم میزنه ولی از طرفی همه چیز زندگیش رو هم برای مادرش تعریف میکنه(یه اخلاق کاملا دوگانه)!!! و حال تقریبا مطمئن شدم که دارای شخصیت خود شیفته س منتهی نمیدونم تا حد اختلال شخصیت هم رسیده یا نه .با مشورت خانواده و مشاور صلاح به این شد که جدا بشم والان داره ازطریق دادگاه کارای جداییم دنبال میشه در صورتی که توی این مدت حتی یه اسمس ناقابل هم نداده که اوضاع رو درست کنه یا حداقل توجیه کنه. اون چیزی که باعث شد اینجا بیام و مطلب بنویسم اینه که من خیلی نگران آینده م هستم.نگران اینکه این عقد لعنتی سه ماهه چقدر میتونه زندگیم و آینده م رو تحت تاثیر قرار بده؟ خواهرم میگه با این طلاق موقعیت های خوبت رو از دست میدی تازه اگر هم کسی پیدا شه بعدها سرکوفتش رو بهت میزنه:302: توروخدا کمکم کنید خیلی اوضاع روحی بدی دارم. وقتی دور وبرم رو نگاه میکنم که دوستام زندگیای خوبی دارن دلم میشکنه. یه چیز دیگه م هست وقتی فکر میکنم که همسرم دوباره ازدواج بکنه و با زنش خوب باشه من باید تا آخر عمرم دق کنم که مگه من چی کم داشتم که باهام نساخت:316: خواهش میکنم راهنماییم کنید.جدایییم حتمیه. خدا عوضتون بده:323:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم عزیزم
چه امیتیازا و ویژگی های خوبی داری ! واقعا خوش به حالت
ببین مریم جان مادر همسر من برعکس مادر همسر تو بود.یعنی تو تحقیقات همه ازش تعریف کردن و بعد از ازدواج فهمیدم همه از ترسشون ازش تعریف میکردن !!!
اینکه همسرت دچار این اختلالات شده خب شاید هیچ وقت نشه درستش کرد.شایدم بشه.ولی این وسط تو خورد میشی.بعدشم به نظرت کسی که رو مادرش دست بلند کنه ..کسی به دنیا آوردتش...یکمی سخته با این آدما زندگی ولی کار نشد نداره.
فکر میکنم راحت بتونی شناسنامه جدید بگیری.بعدشم اگر شرایط این آقا رو به هرکسی(خواستگاری)بگی بعید میدونم کسی فکر کنه تو از روی خوشی زیادی جدا شدی.حتی میتونن برن تحقیقی کنن و اخلاق مادرشو که بفهمن خودشون بهت حق میدن.
خیلیا بودن هیچ کدوم از امتیایزای تو رو نداشتن عقدشونم بهم خورده و با یکی دیگه ازد.واج کردنو حسابی هم خوشبختن
فکرم نکن همه زندگی خوبی دارن.راحت میگم همه دارن میسوزن و میسازن.حالا یکی بروز میده یکی نمیده.
مثلا منو شوهرمو هرکی میدید حسادت میکرد ولی خبر نداشتن که یک ساعت هم کنار هم نمیتونیم باشیم!!!
این حسی هم که داری طبیعیه .مطمئنا اونم این حسو داره که ممکنه طرفم با یکی دیگه ازدواج کنه و خوشبخت بشه .
بعدشم مگه تو اذیتش کردی؟یا مگه زن بدی بود براش؟که میگی اگه زنش خوب باشه
بعدشم نگو جداییم حتمیه.آدم از 1 ثانیه بعدش خبر نداره!!!
منم جداییم حتمی بود.دقیقا شب دادگاه یه مشاوری که 4 سال قبل پیشش رفته بودم خیلی خیلی اتفاقی پیداش شد و منو شوهرمو برای یه سمینار دععوت کرد.بعد که فهمید داریم جدا میشیم با جفتمون حرف زد و همه چی تموم شد.
ببین بسپر به خدا.میدونم ناراحتی...عصبی هستی....ولی اگه خدا بخواد همه چی درست میشه.
توافقی میخواین جدا شین؟اگر توافقی باشه دادگاه احتمال زیاد میفرسته پیش مشاور.فرصت خوبیه.
یه چیز دیگه مریم جان.منم اون موقع که میخواستم جدا شم خیلی میترسیدم نکنه مجرد بمونم تا آخر عمر.رفتم تو یه سایت همسر یابی ثبت نام کردم و نوشتم متارکه کردم.دروغ نگم بهت بالای 400 تا پیشنهاد ازدواج بهم شد.از همه قشر.مجرد..متارکه کرده...همشونم میگفتن اتفاقا زنی که جدا شده برای زندگی خوبه چون سرد و گرم و چشیدو و ....
پس در وهله اول بسپر به خدا.آرامشتو حفظ کن.مطئن باش هرچی میشه به صلاح تو هستش.
بعدشم مطمئن به جدایی نباش.ما که از آینده خبر نداریم.شاید سرش به سنگ خورد و همه چی درست شد.
اینم بهم بگو مریم جان توافقی میخوای جدا شی یا نه؟ مهریه ات چقدره؟
نگران نباش درست میشه همه چیز
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم عزیز
دقیقا میفهمم چی میگی و چه حسی داری. احساست و نگرانی هات برام کاملا آشناست درست مثل چندماه گذشته من! مریم منم تو دانشگاهمون دانشجوی ممتاز بودم، رتبه تک رقمی کارشناسی ارشد آوردم ، کلی مقاله و تحقیق دارم ، از نظر اخلاقی همیشه مورد توجه اساتید و همکلاسیام بودم، تو محیط کارم هر کس دنبال موردی برای ازدواج بود اول منو پیشنهاد میدادن اما.... من 2 ماه پیش از نامزد عقدیم جدا شدم. اوایل مثل تو فکر می کردم اما الان خیلی حالم بهتره. مطمئنم گذر زمان شرایط روحی تو رو هم بهبود میده. من نمیگم طلاق بگیر یا نه اما میگم من و تو لایق یه زندگی خوبیم که ازش لذت ببریم نه اینکه به اجبار بسوزیم و بسازیم. راستی اینم بگم که طلاق دوره نامزدی تبعاتش خیلی کمتره. به خدا توکل کن عزیزم امیدوارم بهترین تصمیمو بگیری.:72:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم جوون.
عزیزم مشکل شما دقیقا واسه دختر خاله من هم پیش اومد. همیشه حکم خواهر بزرگتر منو داشت. خیلی با هم صمصمی هستیم. اونم مثل شما بین همه ی دخترای فامیل و دوستاش از همه سرتر بود. اتفاقا دو ماه هم بیشتر عقد نبود.
دختر خاله من با اینکه سنش کم بود ولی وقتی شوهرشو کاملا شناخت و به این نتیجه رسید که زندگی باهاش بجز اعصاب خوردی همیشگی چیز دیگه ای نداره علی رغم مخالفت های خانوادش از شوهرش جدا شد. واقعا هم بعضی مشکلات رو به هیچ عنوان نمیشه باهاشون کنار اومد.الان حدود یک ساله دوباره با یه پسر دیگه که شرایط خوبی هم داره ازدواج کرده. از زندگیش راضیه. شوهرش هم با تمام وجودش عاشقشه. حالا حداقل خیال خانوادش راحته که دخترشون بالاخره سر و سامان گرفته. اتفاقا هیچکس هم ازدواج اولش رو به روش نیاورده. بقول خودش حتی خودش هم داره کم کم اون تجربه تلخ قبلی رو یادش میره :323:
متاسفانه این یه واقعیت تلخه گلم. باید بهرحال قبول کنی که شرایط ازدواج مجدد با ازدواج دوم توی جامعه فعلی ما یکمی باهمدیگه متفاوته. چه بسا خیلی از ما خانواده ها به این تبعیض تلخ دامن میزنیم. :302:
ولی علیرغم همه ی این خوشی ها، دختر خالم همیشه بهم میگه کاش حسابی واسه زندگیم جنگیده بودم. بخدا نمیخوام نا امیدت کنم عزیزم. چونکه از نزدیک درجریان همه مشکلاتش بودم اینو خواهرانه بهت میگم که سعی کن اول همه جوانب کاری رو که میخواهی انجام بدی بسنجی و به قول معروف با چشم باز تصمیم بگیری. همه ی زندگیا سخته عزیزم. قربونت برم تا جایی که در توانت هست واسه حفظ زندگیت تلاش کن و راحت تسلیم نشو عزیزم به خدا توکل کن و تصمیم بگیر. همه جوره هم پای تصمیمی که گرفتی بایست :72::72:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
مریم،پروانه و مهسای عزیزم خیلی ازتون ممنونم. یه کم دلم آروم گرفت.
اولا که مهریه من 314 تا سکه س که اجراش گذاشتم که فشار بهش بیاد برای طلاق.
بعدشم اینکه واقعا به این نتیجه رسیدم که اصلاحش اگه غیر ممکن نباشه خیلی سخته. من دارم 20 سال دیگه رو میبینم به نظرم نمیاد که آدم بتونه بعضی اخلاقاشو کنار بذاره. اصلا من خودم با پدرم صحبت کردم که راضی به این ازدواج شد ولی به خدا فقط تا یه هفته بعد عقد گاهی بهم محبت میکرد بعدش دیگه سیاه سیاه بود. دوس ندارم دروغ بگم از اعماق وجودم دوستش دارم و حتی هر شب تا یه ربع گریه نکنم دلم آروم نمیشه ولی مگه زندگی یه طرفه س؟ وقتی اون حتی کوچکترین امتیازی از من نمیبینه و به خوبیهام نگاه نمیکنه و نیازهای من به اندازه یه آدامس هم براش مهم نیست چیکارش میتونم بکنم؟حالام ه کی بهم میرسه میگه هر چه زودتر از این خونواده بیا بیرون،اینا با خودشونم درگیرن.با خاله ها و دایی ها و عوهاشون و همسایه هاشون. اصلا خیلی مغروره و حتی همسایه ها میگن با و جودی که 10 ساله با ما همسایه ن ولی بهمون سلام نمیده. البته خوب پدر نداشته و مادری بزرگش کرده که خودش هزار جور مشکل روحی و روانی داشته. خواهرشم با خونواده همسرش مشکل جدی داره . یک کلمه بگم هر کی میشناستشون از دستشون گریه میکنه و نفرینشون میکنه به هر کی میرسی میگه خدا حق من رو ازشون گرفته. تازه مردی که یه دفعه محل نذاشت که زنم مرده س یا زنده و حتی نیومد بگه متاسفم به نظرتون میتونه یه عمر پشت زنش بایسته؟
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم جان
پس حالا که مهریه ات رو اجرا گذاشتی دیگه به فکر اصلاح وضعیت موجود هم نیستی و مصصمم در طلاقی.به نظرم کمی عجولانه قدم برداشتی.
حالا پس حداقل نصف مهریه ات رو میدن.ولی کاش پیش مشاور هم رفته بودی و یه مدتی هم اونجوری جلو میرفتی
ولی با اجرا گذاشتن مهریه کارها رو پیچیده کردی خانومی.اولا حرمت بیتون کاملا از بین میره.دوما توان دادن مهریه رو اگر نداشته باشه(که احتمالا نداره با گرون شدن سکه) میفته زندان.اونجوری بیشتر درگیر میشین و میفته رو دنده لجبازی و میگه من طلاق نمیدم.اونوقت تو خودتو به آب و آتیش هم بزنی اون طلاق نمیده.حتی میتونه تورو به زور ببره خونه خودش.چون زنشی.
اگرم مخالفت کنی میره دادگاه حکم عدم تمکین میگیره و دادگاه بهش اجازه ازدواج مجدد میده
نمیدونم مریم جان خانومی با تحصیلات و نگرش شما چرا اینکارو کرد؟واسه اینکه تو فشار بذاریش؟فکر نکردی شاید خودت بیشتر بهت فشار وارد بشه.
اگر به من گفته بودی اصلا نمیذاشتم اینکارو بکنی.چون خودم همه این مراحل رو طی کردم
بازم دیر نشده.
اگر واقعا صد در صد میخوای جدا شی و میتونی فراموشش کنی برای طلاق توافقی قدام کن تا زودتر تموم شه.
با اینکاری که تو کردی ممکنه 2-3 سالی درگیر دادگاه و اعصاب خوردی بشی
بازم توکلت به خدا باشه.بازم میگم اگز واقعا قصدت جداییه با یه وکیل مشورت کن
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
خودمم حس میکنم که تند رفتم ولی از طرفی مطمئن هم بودم که درست بشو نیست،اصلا اینطوری نیست که رفتاراش ایراد داشته باشه ، به احتمال خیلی زیاد شخصیتش مشکل جدی داره. آخه اگه آدم روانش سالم باشه حداقل توی دو ماه نامزدی به نامزدش محبت میکنه، نه مثل این، که یه بارم بهم نگفت بیا بریم بیرون یا بیا خونه مون، یا خودش پاشه یه بار سر خود بیاد بهم سر بزنه. یا بهم زنگ بزنه،گاهی زنگ میزد اونم یه دقیقه ای خیلی سرد و خودخواهانه.حتما باید با دعوت رسمی اونم بعد کلی التماس 3 ساعت واسه شام میومد،وقتی هم میومد انقد خودش رو میگرفت که با پدر وبرادرم یه کلمه هم حرف نمیزد. چه تو خوشی چه تو دعوا الکی خودش رو بالا میکشید مثلا میگفت ما 15 سال کلاسمون از شما بالاتره (نمیدونم فرمول خاصی داره که اینجوری دقیق حسابش میکرد):311:
تازه به خدا اینا پیش افتاده ترین حرکاتش بود. دیگه انقد من رفته بودم دست بوس این قبله عالم که حالم از خودم به هم میخورد. مگه من چیم کمه که باید اینطوری تحقیر بشم. شاید باور نکنید ولی برای انتخاب لباس عروس همرام نیومد میگفت هر جا میری با مادرم برو( عین عروس 80 سال پیش):311: تازه بهم میگفت تو اول زن مادرم هستی بعدزن من:163: بازم میگم اینا 10% اون چیزاییه که دیدم وشنیدم بقیه ش تو دل خود بدبختمه:302: شما فکر میکنید من خوشی زده بود زیر دلم که رفتم دادگاه(وکیل گرفتم البته) ؟ تازه با این اوضاع افتضاح خودش باید با اون مادر سرتاپا مشکلش توی یه ساختمون زندگی میکردیم فکرشم تنم رو میلرزونه.منم اول فکر کردم خودش آدم خوبیه ولی دیدم پناه به خدا.صد رحمت به مادرش. با وجود اجرا گذاشتن مهریه هم حتی یه بار نیومد بگه حداقل از اوضاع پیش اومده متاسفم اصلا محلم نذاشت:302: توروخدا به جای اینکه توی دلم رو خالی کنید یه ذره بهم امید بدین.من هیچکی رو ندارم جز خدا:302:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم جون اگه واقعا مطمئنی که درست بشو نیست الکی وقت و جوونیتو پاش نذار نمی دونم مشکل منو خوندی یا نه من بعد 6 سال زندگی مشترک و با داشتن یک بچه در تصمیم گیری دچار تردید هستم همیشه میگم من که تو دوران نامزدی رفتاراشو دیدم چرا اون موقع تمومش نکردم می دونی چرا ؟ چون هم دوستش داشتم و هم فکر می کردم زمان همه چیز را عوض می کند ولی الان افسوس می خورم که کاش همون موقع تموم می شد الان اگر هم زندگی خودم روبه راه نبود حداقل عذاب وجدان به خاطر خراب شدن آینده پسرم را نداشتم و راحتتر با واقعیت کنار می اومدم ما بزرگترها می توانیم خودمان را با سرنوشت مطابقت دهیم ولی بچه ها تو این جامعه چطوری بتونند؟ پس سعی کن عاقلانه تصمیم بگیری با خانواده ای که دارد امید به درست شدنش نداشته باش زندگی با این جور آدما چیزی جز سوختن و ساختن نیست تازه ما تو دوران نامزدی و عقد و اوایل زندگی اینقدر مشکل نداشتیم اصلا عاشق هم بودیم که الان به اینجا رسیدیم
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم جان
من نخواستم تو دلتو خالی کنم.
من دقیقا عین واقیغت و انچه خودم تجربه کردمو در اختیارت گذاشتم.
بعضی اوقات امید های واهی دادن خیلی بدتره.من تمام ونچه که سر خودم اومده بود موقیعتی مشابه شما داشتم صادقانه در اختیارت گذاشتم.
خودتو قبول داری تند رفتی.من جای تو بودم شکایتمو بابت مهریه پس میگرفتم و قدری دندون رو جیگر میذاشتم شاید زمان کمکم میکرد
در نهایت ازت عذر میخوام که واقیعت تلخی که خودم تجربه کردم در اختیارت گذاشتم.قصدم به هیچ عنوان تو دل خالی کردن نبود
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
مریم عزیزم خوشحالم که مشکل تو حل شده عزیزم، خدارو شکر:323: از مهسای عزیزم هم ممنونم و امیدوارم که مشکل تو هم حل بشه و مثل مال من نشه.
بهت حق میدم که فکر کنی اجرا گذاشتن مهریه آخرین مرحله باشه. منم میخواستم این اولین مرحله آخرین مرحله هم باشه. نمیخواستم مثل زمان خواستگاری سر خودم رو شیره بمالم اون موقع هم به حرف پدرم گوش ندادم و بعضی نشانه های هشدار رو ندید گرفتم. این دفعه که پدرم گفت این آدم به دردت نمیخوره و تا اوضاع از اینم بدتر نشده بیا بیرون از زندگیش حرفش رو قبول کردم. اگر ناخواسته تند نوشتم که محبت شما رو ندیده گرفتم ازت معذرت میخوام خانوم:46: شاید دلیلی که باعث شد بیام تو این سایت و مطلب بنویسم این بود که خیلی از آینده میترسم نمیدونم بعد این طلاق چی به سرم میاد:302: پارسال مادرم سرطان گرفت،خیلی سال بدی بود امسال هم که بدبختی من به غصه های مادر بیچاره م اضافه شده. از من دلخور نشو این روزا با خودمم دعوا دارم.چی میشه آینده م؟؟؟؟؟؟؟ تازه آخه من مهریه مم اجرا نمیذاشتم چی میشد؟ اون که اصلا محل نمیذاشت بیاد بپرسه دردم چیه:302::302:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام بازم خانومی
من اصلا ناراحت نشدم عزیزم.خودمم قبول دارم کمی صریحانه بود.ولی دلم نیمخواد شبا و روزای وحشتناکی رو که من از روی نادانی و بی تجربگی گذروندم تو بگذرونی.
امیدوارم مادرت زودتر شفا یپدا کنه و خوب خوب بشه.من براش امشب 114 تا ام یجیب میخونم.
آخه الان اجرا گذاشتی همه چی بدتر میشه دوست خوبم.
چرا با خانم یا آقای ani که اینجا مشاوره میدن صحبت نمیکنی.؟ایشون خوب جواب میدن
به نظر من تا دیرتر نشده یا با ani جان یا با یه مشاور دلسوز صحبت کن.
برای حفظ زندگیت بجنگ نه اینکه میدون خالی کنی.اجرا گذاشتن مهریه میدون خالی کردنه.
با صبوری برو جلو
برای ارتباط با ani نمیدونم باید چکار کنی.شاید به آقای حامد که به تاپیکا سر میزنن بگی کمکت کنن
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
خلاصه کنم بعد عقد از این رو به اون رو شد
...... مشاور حرف بزنم و شرایط رو توضیح بدم(البته خودش نیومد مشاوره) که نتیجه این شد که این آقا به خاطر داشتن همچین مادری و نبود پدر در زندگیش از یه حقارت درونی شدید رنج میبره و کلی با مادرش مشکل داره حتی گاهی مادرش رو کتک هم میزنه ولی از طرفی همه چیز زندگیش رو هم برای مادرش تعریف میکنه(یه اخلاق کاملا دوگانه)!!! و حال تقریبا مطمئن شدم که دارای شخصیت خود شیفته س منتهی نمیدونم تا حد اختلال شخصیت هم رسیده یا نه .با مشورت خانواده و مشاور صلاح به این شد که جدا بشم والان داره ازطریق دادگاه کارای جداییم دنبال میشه .....
سلام
موقعیت حساسی داری
و مراجعه به مشاوره خانواده حضوری بیشتر میتونه کارساز باشه
پیشنهاد می کنم توصیه به جدایی و یا ادامه را با نظرات کارشناسان تالار پیگیری کنید
=========================
خانوم maryam1363 ، نکاتی در پست شما به نظرم رسید که امیدوارم براتون مفید باشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
بعد عقد از این رو به اون رو شد تحقیر و خودخواهی و کم محلی و قشغرغ راه انداختن سر کوچکترین مسئله و اینکه حتی کمترین مسئله بینمون رو به مادرش گزارش میکرد و خوب اونم که با اون اوضاعش معلومه چه واکنشی نشون میداد. اصلا نمیومد خونه مون،بیرون نمیرفتیم،بهم زنگ نمیزد و
من مجبور بودم همه چیز رو ازش گدایی کنم.
شما دارای پیشرفت های بالایی در زندگی هستید که در نتیجه تلاشتون حاصل شده و موفقیتی برای شما به حساب می آید ، ضمن اینکه نباید اجازه دهید غرور شما را فرا بگیره ، چرا در خصوص رابطه با همسرتون عزت نفس خود را زیرپا گذاشته اید؟!
عزت نفس ، یعنی دوست داشتن خودتون ، وقتی من خودم را همان گونه که هستم با شناخت کامل به ضعف ها و نقص هایم دوست بدارم پس چرا محبت را از دیگری گدایی کنم؟
مقاله هایی در خصوص خویشتن شناسی و تعامل درست با افراد در تالار هست مطالعه کنید
و حال تقریبا مطمئن شدم که دارای شخصیت خود شیفته س منتهی نمیدونم تا حد اختلال شخصیت هم رسیده یا نه .با مشورت خانواده و مشاور صلاح به این شد که جدا بشم والان داره ازطریق دادگاه کارای جداییم دنبال میشه در صورتی که توی این مدت حتی یه اسمس ناقابل هم نداده که اوضاع رو درست کنه یا حداقل توجیه کنه.
راه حل اساسی مشکلات توجیه آنها نیست ، چرا که بعد از مدت زمان کوتاهی با برطرف شدن بار احساسی توجیه ، اون مشکل بعدتر از قبل خودش را نشان میده
اون چیزی که باعث شد اینجا بیام و مطلب بنویسم اینه که من خیلی نگران آینده م هستم.نگران اینکه این عقد لعنتی سه ماهه چقدر میتونه زندگیم و آینده م رو تحت تاثیر قرار بده؟
همان قدر می تواند تاثیر بگذارد ، که شما در ذهنتون و رفتارتون به آن بها بدهید
ببینید وقتی شما رفتار و راهی درست رو در پیش بگیرید و در آن راه نهایت تلاش خود را نیز انجام دهید ، دیگران نمی توانند در آینده شما خللی وارد کنند
اما به عکس اگر شما تصمیماتتون رو بر اساس نظرات دیگران پی ریزی کنید آنگاه می توان گفت از اساس و بنیان راه را اشتباه رفته اید
منکر صحبت های و نظرات دیگران در خصوص زندگی ها نمی شوم ، بلکه نحوه برداشت ما از این سخنان و نظرات می تونه در زندگیمون تاثیرگذار باشه
اگر انسانی دهن بین و فاقد اراده باشیم ، هیچگاه نمی توانیم به خوب بودن و راضی بودن از زندگی و خودمون برسیم
خواهرم میگه با این طلاق موقعیت های خوبت رو از دست میدی تازه اگر هم کسی پیدا شه بعدها سرکوفتش رو بهت میزنه
مسلما خواهر شما هم خوب شما را می خواهد ، اما ایشون هم از همان قاعده دیگران مستثنا نیستند ، هرچند که اثر سخنان ایشون بر شما بیشتر از بقیه هست!
ازدواج یک امر ساده نیست که امروز بخواهیم و فردا بگوییم نه
و افسوس گذشته مون رو بخوریم
شما دخترتحصیل کرده و اجتماعی هستید ، در خصوص طلاق یا ادامه نظری ندارم
اما توجه کنید که یکی از خصوصیات شریک زندگی این هست که دارای درک و منطق درستی از زندگی و رویدادهای آن باشد.
توروخدا کمکم کنید خیلی اوضاع روحی بدی دارم.
آرام باشید
سه ماه تحمل کرده اید ، سه ماه دیگر هم صبر کنی ، ضرر نمی کنی
منتها در این مدت منفعل نباش
یعنی به دنبال بالا بردن دانشت از ازدواج ، ویژگی های ازدواج سالم ، مهارت های زندگی و ... باش
وقتی دور وبرم رو نگاه میکنم که دوستام زندگیای خوبی دارن دلم میشکنه.
خیلی سخت هست ، درک می کنم
در این مواقع خالصانه به سوی خدا برو
برای اطرافیان و خوشبختی شون دعا کن و توکل کن بر خدا که برای تو نیز همین خیر و شادی رو عطا کنه
چه بسا آینده ای که خدا برایت رقم زده بهتر و برتر از همین دیگران نباشه
یه چیز دیگه م هست وقتی فکر میکنم که همسرم دوباره ازدواج بکنه و با زنش خوب باشه من باید تا آخر عمرم دق کنم که مگه من چی کم داشتم که باهام نساخت
به این قسمت هم اصلا فکر نکن
این افکار رو بذار توی زندان و اصلا بهشون اجازه عبور نده
تا اومدن توی ذهنت ، سریع ذهنت رو به قسمت دیگری و یا چیز دیگری منحرف کن
وقتی عزت نفستون رو بازیابی کنید
این موضوع خود به خود رفع میشه ، چون اون موقع خواهی فهمید که ارزش واقعی هر انسانی چیست و به چیزهایی بستگی داره
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام عزیزم
درک می کنم که در شرایط سخت و بحرانی قرار داری
اینکه به شما کسی بگوید طلاق بگیر و یا طلاق نگیر در نهایت منجر به تصمیم گیری شخص شماست و این شما هستید که بهای تصمیم گیری خود را پرداخت می کنید .
به نظر من بسیار عجول هستی و زود می خواهی نهالی را که کاشته ای به ثمر بنشانی . بذری که امروز بکاری مدتها زمان می برد تا به بار بنشیند و بار بدهد و اگر امروز زندگی ات این است بذرت را سالها قبل کاشته ای . حال اگر در مواردی از جای جای زندگی موفق به کسب مدالهایی شده باشی و یا در جاهایی به علت بذر نامناسب و یا عدم رسیدگی و.........روند رشد بذر و نهال با مشکل روبه رو شده باشد .
اول از همه اینکه تو مشاور همسرت نیستی و دکترش هم نیستی . پس خواهشا اولین کاری که نباید اتفاق بیفتد .....تشخیص خودشیفتگی و اختلال شخصیت و ...........در وی است .
قطعا این مرد را انتخاب کرده ای . مدتی را با او معاشرت کرده ای و حتی تحقیق ..............چه اتفاقی باعث شد که تو این تشخیص ها را آن زمان و قبل از وقوع عقد ندهی و ..................
من به درست و غلط همسرت کاری ندارم . ایشان قطعا مشکلاتی دارد از جمله میزان بالای ترس اما به خودت نگاه کن .
تو درست بودی ؟ از رفتارهای خودت بگو . از احساسات خودت . از فکرهای خودت .
هر آنچه گفتی و تعریف کردی نتیجه اش این است که آنها ( مادرشوهر - شوهر - خواهر شوهر ) بد هستند.
اما چرا ؟
خودت را خیلی قشنگ و عالی معرفی کردی . دختری موفق دارای فارغ التحصیل ممتاز یکی از 10 دانشگاه برتر کشورم و کارمند دولت و.....................
....................آقایی عقد کردم که اول خیلی خوب خودش رو نشون داد
برو پست اول همین تاپیک را بخوان تفاوت در نوع معارفه را ببین . این تفاوت از کجا میاد ؟!
آیا برای من خواننده مهم نبود که این دختر که با این توانایی بالا خودش را اینقدر قشنگ معرفی می کند الزامی به معارفه ی قشنگ همسرش حتی اگر در آستانه ی طلاق باشند ندید یا اساسا این آقا را در حد بسیار پائین تر از خود دیده و ...........
دلیلش هر چه که باشددر درون توست . اما همین دلیل یک نکته است در مورد تو و آنچه بین شما دو نفر اتفاق افتاده
و اما من خواننده
دوست دارم در مورد "تو خوب " بدانم اما از همه چیز و همه ی بخش های خودت نسبت به این اقا.
با این آقا رابطه ی جنسی داشتی ؟
چرا فکر می کنی با سه ماه زندگی غیر سقفی باید مهریه بگیری و اساسا از این رقم مهریه چقدر به تو می رسد ؟
وضع مالی و تحصیلی و شغل و ...........سن ایشان چقدر است ؟
چند ساله بودند که پدرشان را از دست دادند ؟
این دوست داشتنی که عنوان کردی ( گفتی همسرت را دوست داری ) میزانش چقدر است ؟
چقدر حاضری برای نگاهداری و ساختن چیزی که دوست داری بها بدهی ؟
البته من ندیدم جایی از دوست داشتن زندگی ات چیزی گفته باشی شاید از قلم افتاده و یا اساسا زندگی شکل گرفته و نوپایت را باور نداری
به سئوالاتم پاسخ بده .
این زندگی یا می شود یا نمی شود اما یکی از چیزهایی که تو نیاز داری این است که دیگران را قدری در قد وقامت خودت ببینی !
نکته ی بعدی اینکه حرف مشاور و در و همسایه گویا برات خیلی مهم است ؟!
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام،ممنون از همه دوستایی که نظر دادن. در پاسخ به آنی جوون نخیر ما رابطه جنسی نداشتیم . اینکه فکر میکنم بعد سه ماه عقد هم به من مهریه تعلق میگیره که تفکر اشتباهی نیست هر چند نوشتم که واسه این مهریه رو اجرا گذاشتم که بهش فشار بیاد برای طلاق. همسرم فوق دیپلم حسابداریه پیام نوره، حسابدار یه شرکته و وضع مالیش هم متوسطه. ایشون 30 سالشه و پدرش رو 9 سالگی در یک تصادف از دست داده. من واقعا خیلی دوستش داشتم وحالا هم دارم همونطور که قبلا هم گفتم پدرم به خاطر چیزهایی که راجع به مادرش گفته بودن راضی به این ازدواج نبود، منتها چیزی که باعث شد من راضی باشم نوع برخورد این آقا بود که پیش ما خیلی با مادرش منطقی برخورد میکرد و عنوان کرد که اخلاقای مادرش رو میشناسه و کاری نمیکنه که مادرش بتونه توی همه امور بعد ازدواج وارد بشه،خوش قیافه بود،اهل کار بود، به خاطر نبود پدر خودساخته و محکم بود.حامی مادرش و خواهراش بود من هم فکر کردم که اینا امتیازای خوبی برای یه مرد فقط یه چیز رو ندید گرفتم : همون جلسه اول فهمیدم که خیلی خودش رو قبول داره و به خودش مینازه منتها من فکر کردم که اعتماد به نفسش خیلی بالاس اصلا حدس هم نزدم که ممکنه با این خود قبول داشتن دیگه هیچ کس رو آدم حساب نکنه. یه چیز دیگه هم این بود که قبل عقد هر روز عصر بهم زنگ میزد و یه ساعت حرف میزد راجع به همه چیز ولی از کلمات محبت آمیزی استفاده نمیکرد و خیلی رسمی حرف میزد حتی چند بار که من معترض شدم که چرا انقد سردی گفت که واسه اینه که هنوز رابطه مون رسمی نشده و محرم نیستیم،خوب به نظر منطقی میومد من هم حرفش رو قبول کردم.خواسته های نامعقولی ازم نداشت،خیلی هم پیگیر این قضیه بود که هرطور شده پدرم رو به این ازدواج راضی کنه میگفت که من رو دوست داره و تمام تلاشش رو میکنه که من پیشش احساس خوشبختی کنم. خوب منم جواب دادم. من مغرور نیستم از خودمم تعریف نکردم که همسرم رو کوچیک کنم، من فقط نخواستم که توی اون زندگی همه چیزهایی رو که خودم به تنهایی و با سختی و بدون کمک این آقا به دست آوردم رو از دست بدم. من نمیگم من وخونواده م از اونا بالاتر بودیم ولی حداقلش این بود که اصلا پایین تر هم نبودیم اما مدام پدر و مادر و خونه و ماشین و هرچیزی که شما فکرش رو بکنید مسخره میکرد. بهش زنگ میزدم کلی ازش تعریف میکردم و ابراز محبت اما اون در جواب یه متلک اساسی بهم میانداخت و تحقیرم میکرد. اینکه از خودم تعریف کردم واسه این بود که فکر نکنید همسرم با یه دختر خیلی سطح پایین روبه رو بوده که مدام مسخره ش کنه. یه چیز دیگه : من دکترش نیستم ولی این رو مشاور به من گفت که حقارت درونی شدید داره و نیاز فوری به رفتار درمانی و حتی درمان دارویی.خودمم هرچی شخصیت های خودشیفته رو مطالعه میکنم میبینم حداقل 70% در مورد همسرم صدق میکنه. انقد دوستش داشتم که توی این سه ماه هرچی بهم گفت من با محبت جواب دادم و یک کلمه شم به خونواده م منتقل نکردم و همه ش ازش خواستم که برای زندگیمون تلاش کنیم ولی نتیجه ش این بود که پر رو تر میشد یه پله میومد بالاتر. الانم فکر میکنم که خیلی اعتماد به نفسم پایینه که با وجود کشیدن این همه حقارت بازم دوستش دارم. دوست دارم برم باهاش زندگی کنم ولی شما اگه جای من باشید این ظرفیت روانی رو دارید که با وجودی که صاحب همه چی هستین مدام تحقیر بشین و خواسته هایی که از زندگی مشترک داری نرسین؟ یا شما حاضرید برید با کسی زندگی کنید که اصلا به روی خودش نمیاره که نامزدش انقد از دستش دلخوره و فکر نمیکنه که ممکنه 1% هم اون مقصر بوده؟ باید اون بخواد زندگی کنه تنها خواستن من که به درد خودم میخوره. اون اصلا براش مهم نیست اگه مهم بود یه بار اسمس میداد یا زنگ میزد:302: دل من خیلی شکسته هرشب هم گریه میکنم. دوست داشتم با این آقا بهترین زندگی دنیا رو داشتم. حالا با این چیزایی که گفتم ممنون میشم کمکم کنید. در ضمن زمان تحقیقاتمون کسی نگفت که با مادرش بده اما حالا خیلی از همسایه ها و فامیلاشون میگن مادرش رو کتک هم میزنه.
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام آنی جون. من منتظر جواب و نظر شمام، خیلی وقته جواب سوالاتون رو دادم. فقط میخوام یه چیزی بهتون بگم. وقتی میرم و تاپیک های بقیه اعضا رو میخونم میبینم تغییر یه آدم اگه محال نباشه ولی فوق العاده سخته. اونم آدمی مثل شوهر من که اصلا مشاور رو آدم حساب نمیکنه( یعنی هیچکی رو آدم حساب نمیکنه) که بخوایم بریم مشاوره.
میدونم با جداییم خیلی اذیت میشم،میدونم زجر میکشم ،میدونم کلی خودخوری میکنم و عصبی میشم ولی وقتی فکر میکنم که دارم بین بد وبدتر انتخاب میکنم یه کم آرومتر میشم. همه دوره خوشیشون نامزدیشونه من که توی نامزدیم انقد داره بهم بد میگذره بعد چند سال زندگی تکلیفم چی میشه؟ مگه من با اون همه اصرار با این آقا ازدواج کردم که بعد 3 ماه ازش جدا بشم؟:302: ولی وقتی ناچارم چیکار کنم؟ خواهش میکنم دوستای دیگه هم نظر بدن به خدا خیلی حالم بده:302:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
تغییر یه آدم اگه محال نباشه ولی فوق العاده سخته. اونم آدمی مثل شوهر من که اصلا مشاور رو آدم حساب نمیکنه( یعنی هیچکی رو آدم حساب نمیکنه) که بخوایم بریم مشاوره.
خیلی جالبی که به فکر تغییر شوهر ت هستی اما به فکر تغییر خودت نه !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
میدونم با جداییم خیلی اذیت میشم،میدونم زجر میکشم ،میدونم کلی خودخوری میکنم و عصبی میشم
این رابطه دو سو داره و یک سو هم همسرت است ..............او را در این لحظات می بینی ؟!......بی چشمداشت . بی منت . بی توقع .....معنی دوست داشتن و زندگی مشترک چیست ؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
ولی وقتی فکر میکنم که دارم بین بد وبدتر انتخاب میکنم یه کم آرومتر میشم.
با این جمله و با فهم این طرز تفکر مشکل دارم . چرا که بد و بدتر شرایط موجود حاضر و آماده هستند و بی مشکل ترین و به ظاهر ساده ترین انتخاب .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
همه دوره خوشیشون نامزدیشونه من که توی نامزدیم انقد داره بهم بد میگذره بعد چند سال زندگی تکلیفم چی میشه؟
یک سر این بدگذشتن خودت هستی .این را ابدا یادت نرود .در حال و لحظه شرایط و نتیجه برای خودت ایجاد کن نه اینکه در شرایط و نتیجه ی دیگران ذوب شوی ( امیدوارم منظور این جمله را خوب و درست متوجه شوی )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
مگه من با اون همه اصرار با این آقا ازدواج کردم که بعد 3 ماه ازش جدا بشم؟:302: ولی وقتی ناچارم چیکار کنم؟
نه . اما فکر کرده بودی که زندگی هلو برو گلوست و حالا می بینی نیست و ناچار به جدایی هم نیستی اما برای اینکه تلاش برای ساختن نکنی راه فرار به جلو را انتخاب می کنی .
این حرف را بارها زده ام اما چون تازه واردی و شاید آن را نخوانده باشی برای تو هم می گویم
قدیمی ها یک جمله ی پند آموزی داشتند
اینگونه می گفتند :خانه ی شوهر هفت خم خسروی زهر است !( به نظر من این جمله را باید همراه با درک صحیح آن با طلا نوشت .........)
و در ادامه توضیح می دادند
نه اینکه هفت خمره زهر بدهد تا بخوری و بمیری ......
منظور این است که از ناز و نعمت خانه ی پدری ( هر چه که باشد و در هر حالتی ناز و نعمت است ) خبری نیست . در خانه ی شوهر مسئولیت پذیری و تعهد و وفاداری و تاثیر گذاری و مدیریت اقتصادی و مدیریت بحران و پذیرش واحساسات و عواطف خودت و دیگران را دیدن .شناخت و مهارت و.............................است .
آره عزیزم سخت هست اما ناممکن نیست.
فقط ناممکن ؛ ناممکن است .
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
با این لحن نوشتنتون حس میکنم از دستم عصبانی هستید و فکر کردید دارم فرار میکنم. شایدم دارم فرار میکنم ولی وقتی توی یه زندگی که توی 3 ماه نامزدی یه بار هم از دهن شوهرت کلمه (جان) رو نشنیدی وحتی یک ذره تعریف نشنیدی و هی من انرژی دادم وتعریف کردم و تحقیر شدم باید فرار رو بر قرار ترجیح داد. منظورتون از اینکه بمونم و بجنگم مشاوره حضوریه؟ خوب نمیاد. منظورت اینه که من تغییر کنم؟یعنی چیکار کنم خودمو به نفهمی بزنم بعد یه روز بفهمم هیچ عزت نفسی برام نمونده؟ به خدا این آدم خودشیفته س، به خدا قبول نداره 1% هم مقصره. میگه هرچی من میگم درسته تو هم بگو چشم. آخه این آدم از دماغ فیل سقوط آزاد نفرمودن؟؟؟ حالا چیکار کنم دوباره برم بیافتم به دست و پاش بگم درسته تو به من در حد یه اسمس هم محل نذاشتی و زنده و مرده من برات مهم نیست ولی من اومدم تا آخر عمرم آویزون تو بشم و تحقیر بشم؟
من خودمو دوس دارم نمیذارم هیچکس خردم کنه. من فقط گردنم رو پیش خدا کج میگیرم اگه کمکمم نکرد ناراحت نمیشم بالاخره اون خداست و پادشاه عالم عالمیان. ولی اجازه نمیدم بنده ش با غرور و خودخواهی و حقارت درونی خودش(که منم در به وجود آوردنش نقشی نداشتم) خوارم کنه. :302::302::302:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
با این لحن نوشتنتون حس میکنم از دستم عصبانی هستید و فکر کردید دارم فرار میکنم.
عزیزم مسئله ی شما به من ربطی ندارد که بخواهم ناراحت و یا عصبانی باشم . ( دقت کن این یک خطا از جانب شماست و من برای همین به تو این پاسخ را دادم چرا که رد این دست خطاهای شناختی و احساسی را می توانی در دنیای واقعی زندگی خودت پیدا کنی . )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
شایدم دارم فرار میکنم ولی وقتی توی یه زندگی که توی 3 ماه نامزدی یه بار هم از دهن شوهرت کلمه (جان) رو نشنیدی وحتی یک ذره تعریف نشنیدی و هی من انرژی دادم وتعریف کردم و تحقیر شدم باید فرار رو بر قرار ترجیح داد. منظورتون از اینکه بمونم و بجنگم مشاوره حضوریه؟ خوب نمیاد. منظورت اینه که من تغییر کنم؟یعنی چیکار کنم خودمو به نفهمی بزنم بعد یه روز بفهمم هیچ عزت نفسی برام نمونده؟ به خدا این آدم خودشیفته س، به خدا قبول نداره 1% هم مقصره. میگه هرچی من میگم درسته تو هم بگو چشم. آخه این آدم از دماغ فیل سقوط آزاد نفرمودن؟؟؟ حالا چیکار کنم دوباره برم بیافتم به دست و پاش بگم درسته تو به من در حد یه اسمس هم محل نذاشتی و زنده و مرده من برات مهم نیست ولی من اومدم تا آخر عمرم آویزون تو بشم و تحقیر بشم؟
من خودمو دوس دارم نمیذارم هیچکس خردم کنه. من فقط گردنم رو پیش خدا کج میگیرم اگه کمکمم نکرد ناراحت نمیشم بالاخره اون خداست و پادشاه عالم عالمیان. ولی اجازه نمیدم بنده ش با غرور و خودخواهی و حقارت درونی خودش(که منم در به وجود آوردنش نقشی نداشتم) خوارم کنه. :302::302::302:
حالا با توجه به صحبتم این بخش از مطالبی را که نوشتی خودت یکبار دیگر اما دقیق و عمیق بخوان .
آیا تو نیاز به تغییر نداری ؟! تنها به این دلیل که دچار خطا و اشتباه احساسی و شناختی و مهارتی و ..........نشوی .
نکته : من به همسرت کاری ندارم در حال حاضر تو هستی و حرفها و واکنش های تو ...............که اگر با همین حد در مقابل مردی ظاهر بشوی صدایش در می آید ( این حرف به معنای بی عیب و اشکالی رفتار همسرت نیست )
اما خلاصه اینکه عزیزم
تو هم نیاز داری روی خودت کار کنی اساسی .
درس خوانده و فهیم هستی اما در دانشگاه و ................به تو مهارت همسرداری و........را یاد نداده اند در کمترین حد و خوش بینانه ترین حالت نیاز هست روی خودت کار کنی .
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
اگر با همین حد در مقابل مردی ظاهر بشوی صدایش در می آید . منظورتون از همین حد چیه؟ چرا به طور واضح بهم راه حل نمیدین؟ فقط میگین رو خودت کار کن. حرف شما درسته من هیچوقت ادعا نکردم بی عیبم و نیازی به کار کردن رو خودم ندارم. اما الان من با یه آدم دیگه هم روبه رو هستم، خودم تنها که نمیتونم. میتونم برم پیش مشاور خوب رفتم میگه در زندگی با این جور آدما تو فقط به مرور عزت نفست رو از دست میدی و اون هیچوقت درک نمیکنه که تو داری باهاش میسازی. از نظر خودشیفته ها خودشون بی عیب ترین آدم دنیان،تو هیچوقت نمیتونی به خواسته هات از یه زندگی مشترک برسی چون این آدما توان همدلی کردن رو ندارن.
حالام کار رفته تا دادگاه و نزدیک مرحله اجراییه. شما واضح بگین چیکار کنم؟
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
مریم عزیز سلام
دوست گل من کارشناسان واضح بهت راه حل دادن بهتره یکم خودت اروم کنی بعد با ارامش خاطر دوباره پستشون رو بخونی تا متوجه بشی
از جمله فقط ناممکن ناممکن است خیلی خوشم امد:104:
امیدوارم مشکل مریم عزیز هم حل بشه:72:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
عزیزم
اول از همه اینکه به یک مشاور معتمد مراجعه کن . در این روزها آنچه بسیار شنیده می شود تشویق مشاوران برای طلاق است بدون اینکه در نظر بگیرند در اولین گام جوانان مهارت تعامل و حرکت گروهی را ندارند .فوری طرف مقابل غیر حاضر متهم به هزار مورد می شود و ....................در نهایت نسخه ی طلاق بگیر صادر می شو د. من به شدت با این روش مخالف هستم .
طلاق یک حرکت آسیب زا ست پس لرزه دارد شدید . طلاق یک رهایی مقطعی است .از این انتخاب فرار کردی با انتخاب بعدی چه خواهی کرد ؟!
در اولین گام می توانی طلاق را به تاخیر بیندازی .
مدتی صبر کن .
مشاور برو ( اگر در تهرانی مرکز مشاوره ی توحید ....خانم اسماعیلی )
نکته ی بعدی اینکه همسر تو شاید تغییر نکند و یا شاید اندکی با تغییرات تو تغییر پیدا کند . اما مهم این است که پیش خودت بگویی تلاشم را کردم ..........برای ساختن زندگی ام این راه ها را رفتم . فکر نکن که بازنده ی عاطفی شدن بعدا آدم را برنده می کند .
البته به این نکته هم باور دارم گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود .....................اما این حرف مال یک زندگی سه ماهه نیست .
این مرد انتخاب توست . دستکم باید بدانی اگر چنین انتخاب و جذب ( فرض غلطی داشتی ) چرا ؟! این چرا می شود درس بزرگ زندگی تو برای انتخاب های بعدی . اما زیر نظر مشاور .
همسرت را فعلا بررسی نکن . از همسرت مهم تر خودت هستی . هزاران سئوال در مورد خودت و انتخابت و اینکه چرا و به چه دلیل با این همه موفقیت شغلی و تحصیلی و........................به لحاظ عاطفی اینجایی هستی که الان ایستاده ای .
پاسخ به این سئوالها به شکل دقیق و علمی و کاربردی می شود تازه چراغ راه آینده چه برای ماندن و چه برای رفتن .
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
maryam1363 عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
عزیز جان می دانم شرایطتت سخته ، می فهمم تحقیر شدن خیلی رنجیدگی و احساس منفی ایجاد می کند ، درک می کنم که استیصال عداب آوره . اما درمان اولیه همه اینها این است که مدتی از گود بیرون بیایی و با تصور اینکه اصلاً ازدواج نکرده ای آرامشت را بدست آورده و حفظ کنی ، تا بتوانی درست تصمیم بگیری .
نکته دیگر اینکه :
شما برای ازدواج عجله کرده و احساسی پیش رفته ای تا آنجا که نشانه ها را نادیده گرفته ای ، نیاز بوده شرط پذیرش ازدواج را همان اول مراجعه به مشاوره برای تشخیص بیشتر سنخیتها قرار می دادی :
نشانه هایی مثل وضعیت مادر ، فوت پدر در 9 سالگی ، و زندگی خواهر و .... اینها ضرورت بررسی دقیقتر از طریق مشاوره را در پیش داشته ، بی توجهی شما به این موارد و حتی نظر مخالف بزرگترخانواده ( پدر ) اکنون شده هزینه ای که به خاطرش باید پرداخت کنی .
هنوز هم دیر نشده نگران نباش و بدان که دوران نامزدی خود فرصتی برای شناخت بیشتر است .
شما نیاز به مشاوره حضوری داری ، ابتدا بخاطر خودت و به دست آوردن آرامش و چک کردن روند رفتاری خودت و تأثیر آن بر واکنشهای فرد و بعد از آن بخاطر همسرت .
اگر تا کنون راه کارهای مشاوره حضوری در ارتباطتت با همسرت را به کار گرفته ای و نتیجه نداده یا به عکس شده ، نیازه بزرگترها را وارد قضیه کنی تا با کمک مذاکره با بزرگترهای دو طرف بتوانی تمهیدی برای متقاعد کردن همسرت به مراجعه هردو به روانشناس ترتیب دهی . برای این منظور اکنون که اجرا گذاشتن مهریه اقدام عملی شما بوده ، حداقل ابتدا از آن در جهت کشاندن همسرت به مشاوره استفاده کن و حتی پیشنهاد تست mmpi برای هردو را به روانشناس بالینی بده که نتیجه آن در تصمیم گیری بهتر کمک خواهد کرد .
تا این روند را طی نکرده ای نه تصمیم به طلاق بگیر و نه ادامه زندگی ، ضرورت دارد که به زودی عروسی نکنی و تا مسائل روشن و حل نشده در این مورد تصمیم نگیری .
نقطه نظر کارشناسی می گوید : وقتی مسئله ( به خصوص در این حد و با این علائم ) پیش می آیددر هر مرحله از ازدواج و زندگی هستید توقف دهید تا حل مسئله ، اگر نامزد عقد نکرده هستید ، فعلاً عقد صورت نگیرد ،اگر عقد شده ، فعلاً عروسی نشود ، اگر عروسی شده ، فعلاً بچه دار نشوید و .... . بنا براین شما هم در این مرحله متوقف شوید تا مسئله ابتدا روشن شود ( تشخیص بالینی ، میزان امکان بهبودی و ..... ) و سپس منطبق بر روشن شدن آن تصمیم گرفته شود و بعد تصمیم درست به اجرا در آید .
فراموش نکن که شما نیاز دارید نزد روانشناس بالینی بروید نه مشاورخانواده .
این لینک را هم مطالعه کن :
http://www.hamdardi.net/thread-10711-post-155652.html#pid155652
.
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
[align=justify]سلام
دوستان خیلی خوب راهنماییتون کردن
در مورد تکبر که میگید همسرتون داره که البته رفتار ناراحت کننده ای برای مخاطبشه، یه نقص رفتاری به حساب میاد.
میخوام بگم شما باید اینطوری به قضیه نگاه کنید. داشتن این صفت برای شوهرتون (اگرچه که شاید از نظر خودش یه مزیت محسوب بشه) اما به واقع یه خلاء و یه کمبودی هست که باید به کمک مشاور با یه رفتار درست جایگزین بشه، اما درمقابل خلاء های رفتاریه کسانیکه باهاشون زندگی میکنیم و ارتباط داریم ما نباید احساس کمبود کنیم یا اعتماد به نفسمون را از دست بدیم یا تحت تاثیر رفتارهای اشتباه دیگران ما هم به سمت غلطی تغییر رویه بدیم.
درثانی به انسان متکبر باید دوبله رحم کرد!
چون تکبر یه نوع گدائیه همراه با پرروئی!
گدا خیلی راحت سرشو میندازه پایین و تواضعی میکنه و میگه یه چیزی به من بدین!
اما انسان متکبر کسیه که دستور میده به من احترام بزارید! چنین بکنید، چنان بکنید! اسم منو فلان جا ببرید! من چنین و چنان هستم! انگار که داره با گستاخی و پرروئی گدائی میکنه! اینجا دو تا مطلب هست.انسان متکبر هم گداست هم پرووئه! چنین شخصی لازمه که دوبله مورد مرحمت قرار بگیره!
پیشنهاد میکنم عجله نکنید.[/align]
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
از راهنماییها و همدردی همه دوستایی که راجع به مشکل من همفکری کردن نهایت تشکر رو دارم و با وجود تمام مشکلات خودم براتون دعا میکنم. :43:
در اینکه من برای ازدواجم احساسی شدم و چشممو رو بعضی نشانه های هشداری که میدیدمشون بستم شک نکنید. این راهیه که خودم انتخاب کردم. من تهران نیستم و امکان مشاوره حضوری رو ندارم تنها راهم مشاوره تلفنیه. یه چیز دیگه م هست: پدرم به شدت مخالف ادامه این ازدواجه میگه از اولم اشتباه کردی حالا ادامه دادنش تکرار اشتباهه و البته یه اشتباه بزرگتر. ولی باشه یه بار دیگه همه تلاشم رو میکنم و نهایتا به خدا اعتماد میکنم.
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام دوستان. من به حرف شما گوش دادم و با یه روانشناس بالینی مشورت کردم. همه چیز رو با جزئیات تعریف کردم. حتی واکنش ها و عیب و ایرادات خودم رو. نظر این روانشناس هم این بود که این آقا خیلی با محرومیت و ستم بزرگ شده، محرومیت از همه چی که مهم ترینش محبت بوده. به نظر ایشون همسرم خودشیفته س و بیمار و احتیاج به دارو درمانی و رفتار درمانی داره. ولی اگه شما جایی سراغ داشتین که یه خودشیفته پیش مشاور رفته باشه و راهنمایی و کمک خواسته باشه معجزه شده:311: نمیخوام از این بیشتر به تنهاییی دست و پا بزنم اونم عین خیالش نباشه. انگار فقط من باید بدوم:316: الان به طور اتفاقی تاپیک ستاره 1388 رو میخوندم. کاش با منم همونطوری برخورد میشد که با ایشون برخورد شده. انگار دوستان خیلی خوب مشکلش رو درک کرده بودن.شرایط منم مثل ایشونه. خوش به حالش که راحت شده:323:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
من تمام ارسالهاي مربوط به تاپيك شما رو خوندم. خيلي برام جالب بود چون من تقريباً شرايط شما رودارم و همسرم هم آدم مغرور و كمي هم تندخويي هست. اما من خيلي دوستش دارم و از زندگي باهاش نميگم كه خيلي لذت ميبرم اما راضي هستم. طوري كه بعد از چند سال زندگي با همسرم حتي طاقت يكي دو شب دوري از اون رو ندارم اما خوب ميدونم كه اون حتي تا چند روز هم ميتونه بدون دلتنگي بدون من باشه و مطمئن هستم اگر خداي ناكرده از هم جدابشم من ضربه شديدتري نسبت به اون خواهم خرد ولي در هر حال چون من هم از آينده ام ميترسم مجبور هستم با شرايط كنار بيام البته سعي ميكنم مظلوم واقع نشم و حقم رو درهرصورت بگيرم. هميشه هم به خودم ميگم كه هر آدمي به هر حال يه عيبي داره و هيچكس كامل نيست شايد بعضي ار رفتاراي اون انعكاس رفتارهاي غلط خودم هم باشه و بيشتر درمورد خوبيهاش فكر ميكنم. شوهر من هم تابه حال اصلاً نسبت به من ابراز محبت نكرده در صورتي كه ديدم بعضي وقتا نسبت به بعضي فاميلاش ملايمت خاصي نشون ميده از خودش. به هر حال عمر آدم بايد يه جوري بگذره ديگه. نظر من هم اينكه تو عجله كردي و براي طلاق اقدام كردي بايد كمي با حوصله رفتار ميكردي. مثلاً اول سعي ميكردي رگ خواب مادرشوهرت يا حتي خواهراي شوهرت دستت بياد آخه بعضي آدما درعين مستكبر بودن رگ خواب راحتي هم دارن! به اجرا گذاشتن مهريت هم اشتباه ديگه اي بوده كه برگشت راه رو سخت تر ميكنه. البته من هم اوايل مثل تو رفتاراي عجولانه اي داشتم اما به تجربه واسم ثابت شده كه هميشه اين صبر هست كه خيلي مسائل رو حل يا بهتر ميكنه. اگر فكر ميكني بعد از طلاق آينده و شانس زندگي خوبي رو داري، زياد خودت رو ناراحت نكن و انشاءالله خوشبخت بشي اما اگر موقعيتت طوري هست كه اين طلاق اثر جدي رو آينده تو يا حتي خانوادت مثلاً ممكنه خواهر كوچكتري داشته باشي، داشته باشه، صبر و حوصله ات رو بيشتر كن و فعلاً دست نگه دار تا بتوني با ديد بازتري بهترين نتيجه رو بگيري
موفق باشي
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
مممنونم از شما هما 11:72: فکر میکنم همه ارسالهای من رو یه بار دیگه خط به خط بخون. ببین واقعا شوهرت مثل شوهر منه؟؟!!! یا فقط مغروره؟ چون هر غروری که خودشیفتگی و بیماری و اختلال شخصیت نیست. اگر واقعا همسرت تا به حال بهت هیچ محبتی نکرده و شما داری بدون مشکل خاصی زندگی میکنی خیلی عجیبه. من فکر میکنم شما دارین تنهایی بیشترین بار عاطفی این زندگی رو به دوش میکشی. دلیلش هم هر چی هست به خودتون مربوطه. گاهی ما زنها فکر میکنیم همیشه وظیفه ماست که کوتاه بیایم در حالی که زندگی سالم زندگیه که به همون اندازه ای که محبت میکنی، محبت دریافت کنی. شاید هم من و شما خیلی متفاوتیم. من سعی کردم قانعش کنم که منم به حمایت عاطفی احتیاج دارم اما حالا که حالیش نیست منم تن به زندگی نمیدم که توش نادیده گرفته بشم و تبدیل بشم به یه ابزار برای تامین عاطفی آدمی که فقط خودش رو میبینه. من خودم رو و زندگیم رو دوست دارم و برای این زندگی خوبی که دارم زحمت کشیدم و مطمئنم لایق زندگی خیلی بهتری هستم حتی اگر این زندگی قرار باشه تا زنده بودنم بدون داشتن همسر سپری بشه. واقعا به این نتیجه رسیدم گاهی زندگی مجردی شرف داره به بعضی از زندگی های متأهلی. من اشتباه کردم به همسرم جواب مثبت دادم ولی خوب بزرگترین اشتباه تکرار اشتباهه و اینکه دوباره برای اخلاقاش توجیه پیدا کنم مثل اینکه رفتاراش ممکنه انعکاس رفتارای غلط من باشه. اون آدم قبل ورود من به زندگیشم مشکل داشته و من نباید بندازم گردن خودم:305: گاهی باید اینجور آدما بهشون تلنگوری بخوره که بفهمن بقیه هم آدم هستن و احساس دارن درست مثل خودشون.
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
دوست عزیز
اگر تصمیم جدی به جدایی دارید باید بدانید بدون شک دوران یاد شده تاثیری هرچند اندک بر روابط آینده شما خواهد داشت اما به نظر می رسد ادامه این زندگی آسیب ببشتری به شما وارد نماید. ( انتخاب بد و بدتر) پس اگر چنین اعتقادی دارید به تصمیم خود ایمان داشته و خود را برای پذیرش تبعات بعدی آن آماده نمایید. خوشبختانه در سالهای اخیر نگاه جامعه به چنین مسائلی بسیار تغییر کرده است. از سوی دیگر حسادتی که در پایان ذکر کردید نشانه آن است که هنوز در تصمیم خود و باورتان به نامناسب بودن این ازدواج به اطمینان کافی نرسیده اید. اگر توصیه به جدایی از سوی مشاور شما بوده توصیه میکنم به روانشناسی دیگر مراجعه فرمایید. در صورتی که چنین تردیدی دارید کمی به خود و همسرتان فرصت داده و به دریافت کمک تخصصی ادامه دهید. در طول این مدت از برقراری هرنوع رابطه جنسی خودداری فرمایید. چنانچه بسیار نگران هستید می توانید قانونا جدا شده و پس از جدایی روند ذکر شده را دنبال نمایید.
موفق باشید
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام دوستان. خواهش میکنم راهنماییم کنید یه اتفاق باور نکردنی افتاده:163:
همسم بالاخره بعد 4 ماه شروع کرده به اسمس دادن که میخوام صدات رو بشنوم و دوستت دارم و از رفتارام پشیمونم.
من خیلی سرد جوابش رو دادم و حتی گفتم که حاضرم مهریه م رو ببخشم و طلاق بگیرم اما میگه به خاطر مهریه نیست که برگشته. میگه بهش فرصت بدم . اومد از پدر و مادرم عذرخواهی کرد و گفت حاضره هر نوع تعهدی هم بده که دیگه رفتارای قبلش رو تکرار نمیکنه. تورو خدا کمکم کنین چیکار کنم؟؟:316:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
بچه ها توروخدا نظر بدین. چیکار کنم به نظرتون؟ کار بدی کردم که عذر خواهیش رو پذیرفتم و بهش فرصت دادم؟ خیلی خیلی نگرانم:302: همه چی داشت تموم میشد حالا میترسم دوباره دلم گیر بیافته و ....
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
اگر تا کنون راه کارهای مشاوره حضوری در ارتباطتت با همسرت را به کار گرفته ای و نتیجه نداده یا به عکس شده ، نیازه بزرگترها را وارد قضیه کنی تا با کمک مذاکره با بزرگترهای دو طرف بتوانی تمهیدی برای متقاعد کردن همسرت به مراجعه هردو به روانشناس ترتیب دهی . برای این منظور اکنون که اجرا گذاشتن مهریه اقدام عملی شما بوده ، حداقل ابتدا از آن در جهت کشاندن همسرت به مشاوره استفاده کن و حتی پیشنهاد تست mmpi برای هردو را به روانشناس بالینی بده که نتیجه آن در تصمیم گیری بهتر کمک خواهد کرد .
تا این روند را طی نکرده ای نه تصمیم به طلاق بگیر و نه ادامه زندگی ، ضرورت دارد که به زودی عروسی نکنی و تا مسائل روشن و حل نشده در این مورد تصمیم نگیری .
نقطه نظر کارشناسی می گوید : وقتی مسئله ( به خصوص در این حد و با این علائم ) پیش می آیددر هر مرحله از ازدواج و زندگی هستید توقف دهید تا حل مسئله ، اگر نامزد عقد نکرده هستید ، فعلاً عقد صورت نگیرد ،اگر عقد شده ، فعلاً عروسی نشود ، اگر عروسی شده ، فعلاً بچه دار نشوید و .... . بنا براین شما هم در این مرحله متوقف شوید تا مسئله ابتدا روشن شود ( تشخیص بالینی ، میزان امکان بهبودی و ..... ) و سپس منطبق بر روشن شدن آن تصمیم گرفته شود و بعد تصمیم درست به اجرا در آید .
فراموش نکن که شما نیاز دارید نزد روانشناس بالینی بروید نه مشاورخانواده .
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
یک دنیا ممنونم. باهاش حرف میزنم که راضی بشه به یه مرکز روانشناسی مراجعه کنیم. توروخدا برام دعا کنید.:323:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
آنی جان، همدردی و فرشته مهربان. ازتون خواهش میکنم یه بار دیگه در حقم لطف کنید و بهم بگید چیکار کنم؟ همسرم داشت باهام حرف میزد که یه قطره اشک از گوشه چشمش پایین چکید، گفت توی زندگیش تنها چیزی که دیده رنج بوده و رنج. گفت نمیخواد تنها امیدش رو (که من هستم) رو هم از دست بده. خواهش کرد که تنهاش نذارم. تمنا کرد که بهش اعتماد کنم. قول داد که از هیچی برام کم نذاره فقط به این شرط که حرف گذشته ها رو پیش نکشم و بهش بی اعتماد نباشم. چیزی که دستگیرم شد اینه که از درون خیلی داغونه و یکی رو میخواد که به شدت قبولش کنه و کنارش بمونه. هنوز برای مشاوره حضوری باهاش حرف نزدم ولی یه حرفایی هست که خیلی نگرانم کرده :
1-مشاور خیلی مجربی بهم گفت که شش دانگ حواست رو جمع کن اگه این آقا واقعا اختلال شخصیت داشته باشه میتونه یه بازیگر حرفه ای هم باشه و ممکنه به خاطر راضی کردن تو داره نقش بازی میکنه.
2-پدر و مادرم وهمه اونایی که در این مدت در جریان رفتارای همسرم قرار داشتن به شدت نگران ساختگی بودن این تغییر یک دفعه ای هستن و میگن چطور ممکنه آدمی با اون طرز رفتار تبدیل به چنین فرشته ای شده باشه و من رو محکوم به سادگی میکنن.
3-توی این یه هفته تبدیل به آدمی شده که من فکر میکردم فقط چنین آدمی تو آسمونا هست نه روی زمین خیلی بهم میرسه و هوام رو داره
4- من گفتم که یک ریال از مهریه م رو نمیخوام و حاضرم مفتی مفتی طلاق بگیرم که قبول نکرد(پس شاید هدفش از این تغییر رفتار به خاطر مهریه نیست)
5- درسته اون تغییر رفتار داده و اشتباهاتش رو قبول کرده و من هم واقعا دوستش دارم ولی میترسم از درگیر شدن احساسم و اینکه چند سال بعد و بعد از عروسی خودم رو نفرین کنم که من خیلی چیزارو توی نامزدیم ندید گرفتم.
6- مطمئنم که مادرش هیچوقت تغییر نمیکنه و مدام حرف میزنه فقط چشم امیدم به همسرمه که بهش گوش نده.
راهنماییم کنید خواهش میکنم.
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
[[/size][size=large]سلام مریم جان...خیلی از شنیدن جریان زندگیت متاسف شدم...این مشکلات رو تو الان که نامزدید متوجه شدی...من که الان 8 ساله عروسی کردم میبینم خیلی مسایل تو دوران عقد کردگی اصلا" فرصت بروز دادن پیدا نمی کنن...اگر واقعا" می خوای با شوهرت بمونی خیلی خیلی باید قوی باشی ...از خود گذشته و صبور و محکم...مامان خود من همیشه از زندگیش با بابام خاطرات تلخی تعریف می کنه...من و خواهر و برادرم همیشه شاهد دعواها و اختلافاتشون بودیم...مامانم همیشه میگه من به خاطر بچه هام این زندگی و اخلاق بد باباتون رو تحمل کردم...ماحصل این 30 سال زندگی بیماری های مختلف مامانمه که همه دکترا می گن عصبیه و من و خواهرم مرتب قرص اعصاب مصرف میکنیم...نداشتن اعتماد به نفس...اختلال شخصیتی ...واز همه مهمتر نداشتن خاطرات خوش از زمان کودکی و خونه پدری رو بهش اضافه کن....فقط اگه باهاش زیر یه سقف رفتی استدعا می کنم تا رسیدن به آرامش و ثبات شخصیتی پایدار در همسرت بچه دار نشو.:305:
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام مریم خانوم.من مشکل شما رو خوندم مشکل جدی هست ولی قابل حله.نظر من هم مثل بعضی دوستای دیگه اینه که اگه شوهرتون اخلاقیات خوب دیگه ای داره به طوری که ارزش داشته باشه روش کار کنین دریغ نکنید.شما می تونید با مراجعه هردو به یه مرکز مشاوره و یا با ریش سفیدی 2 نفر از هر دو طرف یعنی هم از طرف شما و هم از طرف ایشون یه سری قول وقرار بذارین و نامزدیتونو یه خورده طولانی تر بکنین در واقع اینو بهتون بگم شما فکر نکنین اگه از ایشون طلاق بگیرید مرد بعدی عاری از عیبه .شاید این عیب رو نداشته باشه ولی 100% نقص دیگه ای داره چون هیچکس 6 دونگ نیست.تا میتونید بهش خوبی کنید تا جایگاه شما رو تو زندگیش لمس کنه اونوقت هیچوقت جایگاه شما ومادرش رو با هم قاطی نمیکنه وهمونقدر که به مادرش وابسته است به شما هم وابسته میشه .البته من روانشناس نیستم وگفته های من شاید به نظر غیر علمی بیاد ولی چون من یه مرد هستم میدونم مردها تشنه محبت وتمجید هستن.بعد از مشاوره یه فرصت دیگه بهش بدین.
-
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
آقای صالحی و بقیه دوستان خیلی ممنون. تمام تلاشم رو میکنم و توکل میکنم به خدا. شما هم برام دعا کنید.