بعد از یک سال نامزدی

دوستای خوبم یه مشکلی دارم که امیدوارم بتونید بهم کمک کنید. من یک ساله که با یه پسری نامزدم.البته عقد نکردیم. من تمام این یک سال با جون و دل دوستش داشتم. تمام معیارامو دارم به جز این که یه کم کم سن و ساله و دوست داشتم یه کم بلندتر بود. البته اختلافمون 15 سانته. اون 174 هستش. من روزشماری می کردم برای اینکه زودتر عقد کنیم. اما یک ماهه انگار سنگ خورده باشه تو سرم یه حالی شدم. هر بار که می بینمش انگار قیافش عوض میشه. همش یه مرد رویایی تو ذهنم دارم که با اون مقایسش می کنم. یه کم سرد شدم.شب و روزم شده گریه. توروخدا بگید چم شده؟ یعنی دیگه دوستش ندارم؟ مگه میشه؟ من پیش روانشناسم رفتم بهم گفت علایم افسردگی رو داری. اون هر روز بیشتر دوستم داره و باهام مهربون تر اما من هر بار که قراره ببینمش شروع می کنم به دعا کردن که خدایا امروز اون جوری باشه که من می خوام. منتظر کمکتون هستم

سلام دوست عزیز،یکم واضح تر میگی دقیقا چیش آزارت میده؟قیافش،نوع پوشش اون،یا اینکه دیگه مثل قبل بت توجه نمیکنه؟

خیلی بیشتر از همیشه دوستم داره خیلی باهام مهربونه مثل یک فرشته است. اما من همش تو ذهنم یه تصویر از یک مرد دارم که باهاش مقایسه می کنم. بیشتر قدش اذیتم می کنه. اما می دونم تصورم غلطه من باید اونو با قد خودم مقایسه کنم. اما من یک سال شب و روز باهاشم. تا حالا این مسایل اصلا به ذهنم نمی رسید. احساس می کردم خوشبخت ترین دختر دنیا هستم اما حالا.....

دوست عزیز:72:

من فکر می کنم شما دچار وسواس شدی.

لطفا سریعتر خودت به تنهایی و همچنین جلساتی هم با نامزدت به یک روانشناس بصورت حضوری مراجعه کن.

مطمئن باش اگه اونو رها کنی و از این رابطه بیای بیرون دوباره درگیر کلی فکر مزاحم می شی که چرا اینجور شد

و میخای به در و دیوار بکوبی که اونو برگردونی.

این وسواس اگه ازش جلوگیری نشه امور دیگه در زندگیتم به نابودی میکشونه.

حتما از تکنیکهای توقف فکر در این سایت و یا سایتها و کتابهای دیگه استفاده کن.

فعلا تا زمانی که پیش مشاور نرفتی هیچ اقدام جدی در مورد زندگیت نکن.

مواظب خودت باش و از مشاوره حضوری کمک بگیر.

موفق باشی.:72:

من نگفتم دوستش ندارم. دوستش دارم. بدون اون نمی تونم زندگی کنم. من فقط می خوام از این فکرا رها بشم. دلم می خواد بدونم این فکرا چرا الان اومده سراغم .

من فکر میکنم تا حد کمی نگرانیت طبیعیه چون قراره شریک زندگیت واسه یه عمر رو انتخاب کنی.

حالا بگو مرد رویاهات چه جوریه؟؟چه مشخصاتی داره؟؟

ازنامزدت هم بگو.چه معیارایی داشت که به خواستگاریش جواب مثبت دادی؟؟

به جز قد و سنش چیز دیگه ای هم هست که ازارت بده؟؟
ازقد و سنش چرا خوشت نمیاد؟؟این دوتا موضوع تا حالا مشکلی برات درست کردن؟؟مثلا سن کمش باعث کار ناپخته ای ازش شده؟؟یا کسی بهت گفته قدش خوب نیست؟؟

بذار یه چیز بگم خیالتو راحت کنم،تو این دوره زمونه جوونای خوب و پاک کمتر شدن،خدا رو شکر کن که یه پسر خوب و پاک و وفادار که دوستت هم داره نصیبت شده.برو از همسن سالات پرس و جو کن ببین غصه شون شده اینکه یکی پیدا بشه با صد نفر دوست نباشه.پس این فکرارو نکن،جوون خوب کم شده.مواظب خوبیات باش که از دستشون بدی واگه کدورتی تو دل نامزدت بمونه سخته که بخوای از دلش دربیاری.

راستش من همیشه از مردایی که خیلی ازم بزرگترند خوشم می اومد. همیشه تو ذهنم یه مرد قد بلند داشتم. البته این خیالات مال چند سال پیش بود. نامزدمو بدون این خیالات انتخاب کردم و خیلی راضی بودم. اما دوباره این خیالات اومده سراغم. این قدر افکارم پریشونه که حتی مطمئن نیستم واقعا کوتاهه یا نه. در ضمن رفتارش هم خیلی پخته است. دو سال ازم بزرگتره ولی کلا چهرش جوون تر از سنش نشون می ده. تو خیابون که باهاش راه می رم همش قدشو با مردای دیگه تو خیابون مقایسه می کنم. واقعا خسته شدم. به خدا نامزدم خیلی دوسم داره. خیلی پاکه خیلی اهل کاره. تو مسائل جنسی رضایت من براش مهمتره. روزی چند بار بهم زنگ می زنه. اما من دیوونه شدم. بعضی روزا از خدا می خوام کاش دیگه زنده نبودم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط nasimlotfi

راستش من همیشه از مردایی که خیلی ازم بزرگترند خوشم می اومد. همیشه تو ذهنم یه مرد قد بلند داشتم. البته این خیالات مال چند سال پیش بود. نامزدمو بدون این خیالات انتخاب کردم و خیلی راضی بودم. اما دوباره این خیالات اومده سراغم. این قدر افکارم پریشونه که حتی مطمئن نیستم واقعا کوتاهه یا نه. در ضمن رفتارش هم خیلی پخته است. دو سال ازم بزرگتره ولی کلا چهرش جوون تر از سنش نشون می ده. تو خیابون که باهاش راه می رم همش قدشو با مردای دیگه تو خیابون مقایسه می کنم. واقعا خسته شدم. به خدا نامزدم خیلی دوسم داره. خیلی پاکه خیلی اهل کاره. تو مسائل جنسی رضایت من براش مهمتره. روزی چند بار بهم زنگ می زنه. اما من دیوونه شدم. بعضی روزا از خدا می خوام کاش دیگه زنده نبودم

---

شما در دوران نامزدی و قبل از عقد رابطه جنسی دارید؟

نه ولی راجع به مسایل جنسی صحبت کردیم و عقایدشو می دونم

خواهر خوب من شما خودت داری میگی 15 سانت از نامزدتون کوتاه ترید یعنی 159 سانتین... .شما در واقع قدت کوتاهه در حالیکه نامزدتون قدش 174 هست و قدش متوسط حساب میشه.....همونطور که دوستان هم گفتن زن و شوهر بهتره که قدشون با هم تناسب داشته باشه...و.شما و همسرتون از این نظر متناسب هستید....اختلاف قدی 15 سانت به دیده من کاملا استاندارد و ایده اله....تازه چیزای بسیار مهمتر از قد وجود داره،کمی هم به اونا فکر کن
،فردا که رفتین زیر یک سقف مسائل بسیار بسیار مهمتر از قد پدیدار میشن.....بیشتر به اونا فکر کن....حرف ادمای ظاهر گرا رو هم از یک گوش بشنو از اون گوش دیگه بیرون کن.....شوهر قد بلند به معنی حس ارامش و خوشبختی نیست،نبوده و نخواهد بود....در مقابل شوهر خوش اخلاق،چشم پاک و اهل کار و تلاش کسی یه که اورنده خوشبختی برای یک دختره......برای شما و همسرتون ارزوی خوشبختی و سلامتی دارم.

trustworthy عزیز نظر همه مونو کامل کرد.فقط یه نکته می مونه: دوست داری نامزدت پیش خودش با دیگران مقایست کنه؟دوست داری بگه فلانی نمیدونم چشاش او رنگیه یا موهاش این رنگیه،مینیک صورتش فلان فرمو داره؟بعدش یهو سرد بشه در حالی که کشته مرده شی؟خودتو بذار جای اون،یک طرفه به قاضی نرو.
من ا... توفیق

ضمنا اگه شوهرت از تو خیلی بلندتر باشه تو در مقابلش خیلی کوتاهتر به نظر میای و اونایی که میخوان راجب ظاهرتون هم نظر بدن میگن چه دختر کوتاهی!اینجوری ممکنه ظاهر تو در مقابل شوهرت دیگه به چشم نیاد.

وقتی گفتی مرد رویاها خیال کردم چه خصوصیات اخلاقی داره که نامزدت نداره اما حالا که فقط مسئله قد هست باید بدونی اولا هیچ کس کامل کامل نیست مثلا خودت کاملا بی عیب و ایراد هستی؟؟
ثانیا قدتون هم که همه میگن خوبه.

اما بازم انتخاب با خودته.خوب بشین منطقی با خودت فکر کن.همه خوبیا و بدیهاش رو بسنج.دیگه از وقتی که عقد بکنید شوهرت باید مرد رویاهات بشه اگه زیاد ازحد رو مسئله قد مانور بدی ممکنه بعدا مسائلی برات پیش بیاد.

در مورد صحبت مسائل جنسی گفته شده تا وقتی عقد نکردین و نامزدین ازصحبت تو این مسائل پرهیز کنید و تلاشتون رو صرف شناخت کنید.به قول معروف تو این دوره دمیدن در تنور احساسات ممنوع

از همتون ممنونم. فعلا که دارم قرص های ضدافسردگی که دکتر بهم داده رو می خورم. اصلا حال خوبی ندارم. از شب تا صبح کارم شده گریه. نمی دونم یه دفعه چرا این جوری شدم. داشتیم با عشق از هم دیگه لذت می بردیم. یه دفعه انگار سنگ تو سر من خورده باشه از این رو به اون رو شدم. امروز نامزدم طفلی می گفت تو دیگه منو نمی خوای اصلا یه جوری شدی. وای خدا من دلم نمی خواد پسر به این خوبی رو از دست بدم.

شما خیلی جالبیدااااا
این حرفاتون با ....
به هر حال فکر کنید و فکر کنید و فکر کنید. یک اشتباه کوچولو همه چیز رو نابود می کنه.