نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
به نظر توچه کسی عزیزه ؟
من می گم کسی عزیزه که عزیز باشه !
یعنی پسریا همسری عزیزه که بین احساسات زنانه ی مادر و همسرش عزیز باشه .
دختری عزیزه که در ارتباط با نا محرم عزیز باشه .
مادری که در برابر خواسته ها و انتظارات زیاد فرزندانش عزیز باشه .
رئیس یا کارمندی عزیزه که در مقابل ارباب رجوع عزیز باشه .
و.......
حالا,کی موافقه ؟ دستاش بالا :324:
عزیز حقیقی کیه ؟
تعریفش کن !
یا اَعَزَّ مِنْ كُلِّ عَزيزٍ
خدای مهربان عزیز حقیقی است و از هر عزیزی عزیزتر هست.
اگر بخواهیم عزیز باشیم باید چکار کنیم ؟
عزیز کسی که احترام خودش رو نگه داره یعنی به خودش احترام بزاره تا عزیز بشه
یه بررسی بکنیم ببینیم اصلا عزیز هستیم یانه ؟
تا چه حدود عزیز هستیم ؟
برای کیا ؟
برای چی؟
فان العزه لله جميعا
رسول گرامی اسلام ص می فرمایند:
هرکس مي خواهد عزت مندترين مردم باشد بايد نسبت به خداي عزوجل تقوا داشته باشد.
آیا این عزیزی همیشگی یا مقطعی ؟
تا کجا؟
چیا اون عزیزی رو در هم می شکنه ؟
tasnime_elahi و ویدا@:104::104::104:
از نظر شما نوشته ی بالا یعنی چی؟نقل قول:
یعنی پسریا همسری عزیزه که بین احساسات زنانه ی مادر و همسرش عزیز باشه .
دختری عزیزه که در ارتباط با نا محرم عزیز باشه .
مادری که در برابر خواسته ها و انتظارات زیاد فرزندانش عزیز باشه .
رئیس یا کارمندی عزیزه که در مقابل ارباب رجوع عزیز باشه .
عزیز باشه یعنی چکار کنه ؟
ستاره عزیز
به نظرم میشه با محبت پیش عزیزانمان عزیزتر بشیم
مثلا یه بچه وقتی مادرش دعوایش میکنه بشدت ناراحت میشه و ترس میاد سراغش حالا اون ترس بخاطر دعوا نیست بیشتر به خاطر اینه که محبت مادرش از دست بده و عزیزش نباشه
پس عزیز بودن ربط مستقیم به محبت و احتیاج ما به محبت داره عزیزم
اگر بخواهیم عزیز باشیم باید چکار کنیم ؟
اصلا واژه عزیز یعنی چی؟
من درجواب پرسش دوستمون ستاره این حدیثهاروپیداکردم که خیلی به جواب دقیق نزدیک دونستم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh
امام رضا(ع):
سکوت سنجیده موجب جلب محبت می شود.
امیرالمومنین:
بااحسان نمودن به دیگران دوستی ومحبت پدیدمی اید.
بامهرورزی است که محبت ایجادمی شود.
هرکس که نرم خووفروتن باشدمحبتش دردلهالازم ایدوهردرختی که چوبش نرم باشدشاخه هایش انبوه گردد.
کسی که نرم خوومهربان است بطورپیوسته ازمحبت مردم زمانه اش بهرهمندخواهدشد.
بخشندگی گناهان راازبین می بردومحبت دل هاراجلب میکند.
این احادیث فقط نمونه ای بود.به نظرمن رازعزیزشدن تواین احادیثه که همه اینهامثل یک زنجیره به هم وصلندو اگه دررفتارمون هم بهشون عمل کنیم نه تنهاپیش مخلوقات خدابلکه پیش خداهم عزیزمیشیم.
http://www.hamdardi.net/imgup/12/132...4d15fd5335.JPG
برای اینکه واژه عزیز رو بیشتر توضیح بدم این نقاشی رو کشیدم اگر این گلدان ها را به جای انسان بگیرم گلدان اولی مثال آدمی که عزیز نیست و مثال دومی و سومی و چهارمی به همون صورتی که در شکل بالا آوردم .
سلام :43:نقل قول:
نوشته اصلی توسط طاهره
همه ی این صغری -کبری چیدنا برای فهم دقیق جواب همین سواله !
دوست دارم معنی این واژه پر مصرف رو بحث کنیم
یه راهنمایی :
لطفا برگرد یه بار دیگه تصویر گلدان ها رو نگاه کن .
گلدان ها رو مثالی از انسان گرفتیم . حال با اشاره به اینکه اون قسمت های آبی رو احساسات -عواطف مثبت و منفی که از جانب خواسته ها و تمایلات خودمون یا دیگران وارد میشه در نظر بگیریم جواب خود واژه رو در یک کلمه توضیح بده در صورتی که پاسخ درست ارائه داده بشه , از مدیر محترم درخواست می کنیم تا به ایشون جایزه بدهند یعنی شارژ رایگان کنند(یه یعنی دیگه! این که : از کیسه خلیفه می بخشیم :163:)
عزیز =؟
از نگاه من که همه ی انسانها عزیز هستند و ذائقه و ذهن من در انتخاب و رتبه و مدال دهی و مدال گیری ( عزیز بودن و عزیز نبودن ).............نقش دارد و در نهایت ذائقه و ذهن من به انتخاب می نشیند اما از میزان عزیز بودن کسی نه کم می کند و نه زیاد .
ولی در یک کلام اینکه
من خوب هستم - شما خوب هستید
من عزیز هستم - شما عزیز هستید
اما در عین حالی که عزیز هستید شاید انتخاب من نباشید چرا که ذائقه و ذهن من شما را نمی پسندد و این دلیل بر عزیز نبودن شما نیست حتی خود من .(خودم می دانم که خوب و عزیز هستم و گاها ذائقه ای مرا نمی پسندد )
و باز نیاز من و شخص خودم به انتخاب شده ها جایگاه و مدالهای خاص می دهد که این هم باز دلیل بر خاص بودن و برتری کسی بر دیگری نیست چرا که من فقط به نیازهای خودم پاسخ داده ام و لاغیر . چرا که همان هایی که ما نمی پسندیم عزیز خیلی های دیگر هستند و مشغول زندگی و بعضا در جاهایی بسیار موفق و...................
در نهایت هم قشنگی دنیا در این اختلافات و تفاوتهاست . یک نواختی و عدم قدرت انتخاب به نظرم انسان را دچار روزمرگی و انفعال می کند و انگیزه ی رشد و پویایی را از بین می برد .
شاید تو نظرت به روش اعتدال و میانه روی و کنترل احساسات .............باشد .
احساسات غیر سازنده را کنترل کنیم و بعضا احساسات سازنده را نهادینه و عمقی کنیم ! و بخشی را به سطح روابط هدایت کنیم و از آنها بهره ببریم معمولا انسانهای معتدل بیشتر ذائقه پسند هستند و قابلیت انتخاب شدن بیشتری دارندو باز شاید برای نهادینه شدن نیازمند معنایی اعتقادی و باوری عمیق باشیم
اگر بی ربط به منظورت بود ببخشید اما درک من از کل ماجرا این است. جایزه دوست دارم زیاد . من جایزه می خوام :311:
سلام :43:
از توضیحات خوبت ممنونم آنی جان
مدتی پیش یه جا مطلبی در مورد واژه و ریشه ی عزیز خوندنم خیلی تعجب کردم برگشتم دوباره نگاه کردم واژه ی عزیز معنایی متفاوت داشت از اونچه که ما اون رو اطلاق می کنیم . متفاوت از اونچه ما معنا میکنیم و بینمون مصطلح هست .
این با اون معنای ریشه ای کلمه ی عزیز فرق می کنه .نقل قول:
معمولا انسانهای معتدل بیشتر ذائقه پسند هستند
انسانهایی که واقعا روی خط تعادل قرار داشته و دارند ذائقه پسند نیستند .
دوستان دقت کنید
جواب و ریشه ی خود واژه ی عزیز در یک کلمه
من قصد داشتم که در آخر و جمع بندی از نظرات دوستان به معنا و ریشه ی واژه بپردازم که دوستمون طاهره این سوال رو مطرح کرد .پس اول به خود واژه می پردازیم.انشا لله بعدا در موردعزیز بودن و کی عزیز هست اون هم نه اونچه مصطلح هست بلکه عزیز واقعی بحث می کنیم .
[size=medium][b
در لغتنامه ی دهخدا جان "عزیز" اینگونه معنا شده است :
عزیز عزیز. [ ع َ ] (ع ص ) ارجمند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (المصادر زوزنی ). ارجمند وبزرگوار و خطیر. (زمخشری ). شریف و بزرگوار و باعزت ....
عزیز عزیز. [ ع َ] (اِخ ) شوهر زلیخا. (آنندراج ). در قرآن کریم ، به منزله ٔ صفتی است برای شخصی بنام پوتیفار (معرب ، فطیفر) که در دستگاه ف...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) جدّی است جاهلی ، و فرزندان او بطنی از بنی هلال بن عامر از عدنانیه اند. مساکن آنان در ساقیة قلتة، از عمل اخمیم ، ...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (المک الَ ...) لقب عثمان بن عادل ایوبی ، از ایوبیان شام است . رجوع به عمادالدین ایوبی و به الاعلام زرکلی ش...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) لقب عثمان بن یوسف ، ملقب به عمادالدین ، دومین از امرای ایوبی مصر است . رجوع به عمادالدین ایو...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...)لقب محمدبن غازی بن یوسف بن ایوب (611-634 هَ .ق .) ازایوبیان شام و صاحب حلب است و درگذشت او ن...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) (827-868 هَ .ق .) لقب یوسف بن برسبای دقماقی ظاهری ، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به جمال الدین ،...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن محمدبن خطاب ازدی ، مشهور به ابن خطاب . از امرای اندلس و از اهالی مرسیه . وی از جانب ابن هود ...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن فضل بن فضالة، مکنی به ابوالاشعث . رجوع به ابوالاشعث (عزیز...) شود.
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک بن عوف ، از بنی اوس ، از قحطانیه . جدی جاهلی است و از نسل او جرول بن مالک بن عمرو را که از صحابیان ا...
عزیز عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن بُرْزال زناتی ، ملقب به المستظهر. دومین تن از ملوک بنی برزال در قرمونة ۞ و توابع آن در ان...
عزیز عزیز. [ع َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی علوی حسینی . جد او نقیب النقبای خراسان بود و نقابت علویان و وزارت سلطان به او پیشنهاد شد اما ا...
عزیز عزیز. ۞ [ ع ُ زَ ] (ع اِ) سرمه ای است .(منتهی الارب ). کحلی است معروف . (مخزن الادویة) (از اقرب الموارد). نام سرمه ای است که ت...
عزیز با عزیز با. [ ع َ زی زُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) نزاربن معدبن منصور عبیدی فاطمی ، مکنی به ابومنصور و ملقب به العزیز باﷲ. صاحب مصر ...
عزیز شدن عزیز شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرامی شدن . ارجمندشدن . اعتزاز. تعزّز. عِزّ. عزازة. عزة : تا شوی از جمله ٔ عالم عزیزجهد تو می بایدو...
جان عزیز جان عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو. در هشت هزارگزی جنوب ماکو وهفت هزار و پانصدگزی جنو...
چم عزیز چم عزیز. [ چ َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرغا بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز که در 48 هزارگزی جنوب باختری ایزه واقع است . کوهستانی و مع...
چمن عزیز چمن عزیز. [ چ َ م َ ع َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: دره ای است از کوههای باباپیر تویسرکان که مزرعه ای از مزارع سرکان و ملک...
جان عزیز جان عزیز. [ ن ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسم بجان عزیز. (بهار عجم ) : مرا تو جان عزیزی ّ و یار محترمی بهرچه حکم کنی بر وجود من ...
عزیز کردن عزیز کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . احترام کردن . اعزاز. (فرهنگ فارسی معین ). تعزیز. (از دهار). ارجمندی دادن . عزت دا...
عزیز گشتن عزیز گشتن . [ ع َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) عزیز شدن . ارجمند شدن : گر سوی من آئی عزیز گردی پیوسته بود با تو قیل و قالم .ناصرخسرو.به چل ...
قلعه عزیز قلعه عزیز. [ ق َ ع َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 3هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و سر راه ش...
کانی عزیز کانی عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین . واقع در 10هزارگزی شمال خاوری سرپل ذهاب و 3هزا...
عزیز داشتن عزیز داشتن . [ ع َ ت َ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . ارجمند داشتن . احترام کردن : طغرل را گفت شاد باش ای کافرنعمت ازبهر این تو را پر...
حدیث عزیز حدیث عزیز. [ ح َ ث ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سیزده قسم حدیث های صحیح و حسن . (کشاف اصطلاحات الفنون از خلاصة الخلاصة)....
عزيز بابدي عزيز بابدي . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهي از بخش ميان كنگي شهرستان زابل . سكنه ٔ آن 289 تن . آب آن از رودخانه ٔ هيرمند. محصول آن غلات و ...
كلاته عزيز كلاته عزيز. [ ك َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) دهي است از دهستان ميان آباد بخش اسفراين شهرستان بجنورد. (از فرهنگ جغرافيايي ايران ج 9).
عزيز الصغير عزيز الصغير. [ ع َ زُص ْ ص َ ] (ع اِ مركب ) قنطوريون صغير است . (تحفه ٔ حكيم مؤمن ). رجوع به قنطوريون شود.
عزيز الكبير عزيز الكبير. [ ع َ زُل ْ ك َ ] (ع اِ مركب ) قنطوريون كبير است . (تحفه ٔ حكيم مؤمن ). رجوع به قنطوريون شود.
عزيز گردانيدن عزيز گردانيدن . [ ع َ گ َ دَ ] (مص مركب ) عزيز كردن . گرامي داشتن . اعزاز. رجوع به عزيز و عزيز كردن و عزيز داشتن شود.
ازيز ازيز. [ اَ ](ع مص ) سرد شدن . سردي . || سخت جوشيدن . || بجوش آمدن . || شدت سير. || آواز كردن ابر از دور. || چيزي را سخت جنب...
عضيض عضيض . [ ع َ ] (ع مص ) گزيدن . (از منتهي الارب ). به دندان گرفتن . (از اقرب الموارد). || به زبان گرفتن . (از منتهي الارب ) (از اقرب ...
عضيض عضيض . [ ع َ ] (ع اِ) سخت گزيدن . (منتهي الارب ). گزيدگي سخت و شديد. (از اقرب الموارد). || قرين و همسال مرد. (منتهي الارب ). قرين . ...
یه بار دیگه به شکل دقت کنیم :43:
همونطور که می بینید
آب در گلدون اولی وارد شده و خاک گلدون کاملا خیسه .یعنی ذرات آب با خاک مخلوط شده .
در شکل دوم یه قسمتی از آب وارد شده و قسمتی از اون وارد خاک نشده یعنی مقدار کمی از آب با ذرات خاک مخلوط شده .
در شکل سوم نیز به همین گونه با مقدار کمتر ی از آب که وارد خاک شده .
درشکل چهارم حتی یه قطره آب هم وارد خاک نشده وقطرات آب در یک سطح جدا از ذرات خاک نگه داشته می شن . که این نمونه ای از آدمی است که به معنای واقعی و اساسی عزیز است .
http://www.hamdardi.net/imgup/12/132...0971d108a9.JPG
ستاره جان
به گیرندگی و دهندگی وبخشش و میزان آن در افراد مختلف اشاره می کنی ؟!
و یا ایثار و بی چشمداشتی و بی توقعی ؟!
کدوم ؟!
آنی کنجکاو ,تا حدودی نزدیک شدی:104:نقل قول:
به گیرندگی و دهندگی وبخشش و میزان آن در افراد مختلف اشاره می کنی ؟!
گیرندگی رو دنبال کن !
من این گونه متوجه شدم با توجه به گلدونها :
میزان عزیز بودن به خالص بودن ظرف وجودی ادم هست در گلدون اخر عمق گلدون خالصه ،عاری از هرگونه نا خالصی، اگه مابین همسر ومادروفرزند ونامحرم وارباب رجوع قرار بگیره تنها عمق خالصش براش مهمه وبا نیت پاکش با همه انها رفتار میکنه.
گلدون اول نا خالصیش زیاده .
وبه همین نسبت گلدونهای وسطی رو میشه سنجید.
setareh جان
روشت برای جلب نظر به سوی محتوا عالیست .
طرح معمایی در قدم اول :104::104:
به نظر من یعنی :
عزیز ( در تجربه های واقعی) برای دیگران کسی است که خوب بتواند دمساز باشد و به عبارتی همراه باشد و دیگران از او راضی باشند ( که خیلی جاها اشتباه است ) . یا خیلی روانشناسانه بخواهیم نظر کنیم عزت نفس داشته باشد ( خودش را دوست داشته باشد و محترم بداند ) اما معنای عمیق و دقیق آن این نیست و بیش از این است .
معنای درست و عمیق ( از نظر من ) :
عزیز کسی است که احساسات و عواطفش تحت کنترلش باشد و بتواند به موقع و درست از آن بهره بگیرد . چنین شخصی ابتدا خودش را خوب درک می کند و بر خودش تسلط دارد یعنی خودش را شناخته ، منبع اصلی داده هایش را با این شناخت خود یافته و با اتکاء به او بر خود مسلط می شود و اعتماد به نفس پیدا می کند . خودش را شناخته که چقدر ارزشش بالاست ، و چه جایگاهی دارد تا آنجا که خالقش وقت خلقتش به خودش برای چنین خلقی تبریک گفت :
فتبارک الله احسن الخالقین . و وقتی به چنین ارزش و قدری پی برد ( که عزتش وصل به خالقش است ، از نفخت فیه من روحی است )، قدرخود را می داند و می شناسد ، آنوقت است که هر رفتاری و هر طور شدن را شایسته خود نمی بیند ، سنجیده عمل می کند ، احساسات و عواطفش سنجیده می شود ، روابطش سنجیده خواهد بود و .... و معیار این سنجش را به خوبی می داند که متخذه از آن است که به او این قدر را داده است و بر همان معیار مراقب است تا عیارش روز به روز بالاتر رود ، مراقب است تا هر عملی از او سر نزند و کوشا است تا آنچه شایسته است از او صادر شود .
اگر منظور را درست متوجه شده باشم ادامه دارد .( فعلاً می خواهم بدان که درست رفتم یا خاکی بوده ستاره جان )
.
ترمه و فرشته مهربان به مفهوم و محتوا درست اشاره کردید :104:
نقل قول:
ترمه :
عاری از هرگونه نا خالصی
::نقل قول:
فرشته مهربان :
عزیز کسی است که احساسات و عواطفش تحت کنترلش باشد و بتواند به موقع و درست از آن بهره بگیرد . چنین شخصی ابتدا خودش را خوب درک می کند و بر خودش تسلط دارد یعنی خودش را شناخته ، منبع اصلی داده هایش را با این شناخت خود یافته و با اتکاء به او بر خود مسلط می شود و اعتماد به نفس پیدا می کند . خودش را شناخته که چقدر ارزشش بالاست ، و چه جایگاهی دارد
:104::104::104:
حالا واژه رو معنا کنید در یک کلمه عزیز =؟
عاری از هرگونه نا خالصی = استانداردنقل قول:
نوشته اصلی توسط termeh
عاری از هرگونه نا خالصی = استاندارد= ؟= عزیز ؟!
عجب دنیای جالبی دارند این مفاهیم و بازی کردن با واژهها :303:
عزیز = (امتناع ) >>> منیع
.
.
.
.
به معنای ناب هم می تواند باشد
فرشته مهربان به واژه خیلی نزدیک شد
عزیز = سخت
عزیز = نفوذ ناپذیر
.
کسی عزیز که محکم واستوار باشه ( گلدون اخر )ودر برابرمحکم بایسته وهمان طور که فرشته مهربان به ان اشاره کردند:نقل قول:
احساسات -عواطف مثبت و منفی که از جانب خواسته ها و تمایلات خودمون یا دیگران وارد میشه
عزتش وصل به خالقش باشه
من نتیجه میگیرم عزیز =مقاوم بودن
عزیز حقیقی >>> خداست ، که :
هیچ چیز بر سلطنت او و احاطه او راه ندارد و نمی تواند در او و تسلط و احاطه و اراده اش نفوذ کند . به نوعی شاید بتوان گفت همه اسماء جلالیه خدا تجلی بخش اسم عزیز است . یعنی همه صفات جلالیه خدا مثل قوی ، قادر ، قاهر ، قاسم ، جبار ، و ..... توصیف عزیز است . چون هر کدام به وجهی حکایت از اقتدار و احاطه داشتن مطلق است .
از طرفی به نظر من ( که در تاپیکی بعداً مستقلاً راجع به آن خواهم گفت ) قرب که لفظاً به معنای نزدیک شدن است ، در ارتباط بین بنده و خدا یعنی به فعلیت درآمدن صفات الهی در بنده ، یعنی هرچه بنده ای در صفتی که خدا در او به ودیعه نهاده و خود صاحب مطلق آنست فعلیت پیدا کند ( آن صفت را به عمل در آورد ) به همان اندازه به خدا نزدیک شده است .
لذا در خصوص صفت عزیز هم همینطور است ، هرقدر فرد این صفت را در خود به فعلیت در آورد به همان اندازه عزیز می شود .
به فعلیت در آمدنش نیز با پیروی از دستورات خود او و به عبارتی اطاعت از خود اوست ( بندگی ).
هر قدر فردی تابع خالقش باشد آنطور که او می خواهد نه آنطور که خودش تصور می کند ( که باید در پی این باشد تا بداند او چه می خواهد و چگونه می خواهد ( سلوک = طی طریق ) از عوامل دور کننده ( به هم زننده تعادل ) دور می ماند و محفوظ می ماند ، به عبارتی چون به او نزدیک می شود از غیر او در امان می ماند . تعادل در عواطف و هیجانات (منعکس در افکار و گفتار و رفتار ) پیدا می کند و عاقل می شود ( عقل منبطق بر فطرت الهی ( عقل معاش و معاد >> عقلانیت در تدبیر امور و دور اندیشی در تصمیم )
وقتی فردی در برابر احساسات و عواطف منفی و مثبت دیگران نفوذ نا پذیر باشد از این حیث که او را متزلزل و دستخوش انحراف از مسیر درست نکند ، صفت عزت ( عزیز بودن ) در او تجلی یافته . . این ممکن نیست مگر با بندگی کردن و بندگی ( عبد تام بودن ) راهی جز اخلاص ندارد . یعنی جز آنچه او می خواهد نخواهی و جز برای او نخواهی ، جز آنگونه که او می خواهد نباشی و جز برای او نباشی .
.
عزیز یکی از صفات خداست .عزیز حقیقی اوست . اوست که منزه ست از هرعیب .نقصان و خطا در او راه ندارد .
در میان اعرا ب این واژه به زمینی اطلاق می شده که سخت و نفوذ ناپذیر بوده
و مفهوم این واژه در آن زمان مصطلح به سخت ونفوذ ناپذیری بوده .
http://www.hamdardi.net/imgup/12/132...ff4a6b59f9.JPG
نقل قول:
وقتی فردی در برابر احساسات و عواطف منفی و مثبت دیگران نفوذ نا پذیر باشد از این حیث که او را متزلزل و دستخوش انحراف از مسیر درست نکند ، صفت عزت ( عزیز بودن ) در او تجلی یافته . . این ممکن نیست مگر با بندگی کردن و بندگی ( عبد تام بودن ) راهی جز اخلاص ندارد . یعنی جز آنچه او می خواهد نخواهی و جز برای او نخواهی ، جز آنگونه که او می خواهد نباشی و جز برای او نباشی .
رفتار آدم های واقعا عزیز به گونه ای هست که خمیر مایه ی درونی شون رو به گونه ای ساختند که سخت و نفوذ ناپذیر ه . از هرگونه ناخالصی تهی شده .خالص خالص .فوندانسیون وجود و شخصیتشون به گونه ای چیده شده که طبق یه معیار تعیین شده و مشخص عمل می کنه .
عزیزند (معنای مصلح )چون باری به هر جهت نیستند و عزیزند (محکم اند)
عزیزند (مصطلح )چون اسیر و در بند احساسشون نیستند و عزیزند (سختند)
عزیزندو بلند مرتبه اند چون در دست خوش رفتار و احساس دیگران نمی شن و عزیزند (غیر قابل نفوذند )
البته اینها با اینکه عزیزند (معنای واقعی )برای همه عزیز (مصطلح )نیستند چون با منافع اونها سازگار نیست .واین چه اهمیت داره مهم اینه که آدم به معنای واقعی عزیز و محترم باشه .مهم اینه که عزیز بودنش رو در محضر و پیشگاه اون یگانه بسنجه و ارزش گذاری کنه و همین رو قطب نما و نقشه ی راهش کنه .
حضرت علی (ع) در برابرعقیل عزیز بود هر چند در نگاه او عزیز نبوده باشه .
حضرت علی اون موقع که در میدون نبرد ستیز می کرد و عدو به چهره مبارکش آب دهان ریخت در برابر احساس خودش عزیز بود و اینگونه در برابر خداو رسولش عزیز هست .
امام حسین(ع) در برابر اون همه مصیبت و سختی عزیز بود تا اینگونه عزیز بوده و هست تا بدین زمان و تا ابد .
مادر وهب ,مادری که سراسر عشق به فرزنده در برابر دل و خواسته ی دل عزیزمیشه تا حدی که وقتی سر بریده ی پسرش رو به دامنانش می اندازند تا زخم بر دل و وجودش بزنند . خیلی محکم و نفوذ ناپذیر سر فرزندش رو پس می فرسته و میگه چیزی که در راه خدا داده شد پس داد نمی شه . و چقدر عزیز شدندو دردونه به درگاه آن یگانه .
حالا میشه یه مثال هایی در همین سطح و برنامه ی امروزمون بزنیم .
فیلم شوق پرواز رو دیدید ؟
چقدر برام جالب بود وقتی بابایی اینقدر در برابر همسرش عزیز بود . وقتی همسرش با چه ظرافت داشت در قلب و روحش اثر می گذاشت آب احساسات را از خاک وجودش دور نگه داشت .وقتی همسرش گفت من تو رو خیلی خیلی دوست دارم گفت :عشقت رو کم کن .
وقتی همسرش بهش گفت من هم مثل زنهای دیگه غریزه دارم من و بچه مون به تو نیاز داریم . و نامه ی سراسرش عشقش رو می خوند وقتی با اون همه احساس وقتی بی سیمش بهش خبر داد سریع رفت دنبال هدف و مقصد .
کسی که انفاق می کنه حال چه معنوی چه مادی تونسته در برابر یه سری خواسته ها و تمایلات عزیز باشه .
کسانی که از سهم مادی و معنوی خود و خانواده شون در راه خدا و خشنودی خدا و انجام وظایفشون انفاق می کنند اونها در برابر خواسته ها وتمایلات خود و خانواده عزیزند .اینها به معنای واقعی عزیزند
و اون کسانی که عزیز به معنای واقعی نیستند راحت به هر خواسته ای,.خواسته ی خود -زن و فرزند و دوست و آشنا وهمکار تن می دن .فقط با معیار به به و چه چه ها و تایید ها و رضایت های تصنعی رفتار می کنن !این آدم ها هرروز باید مثل عروسک خیمه شب بازی یا در برابر تمایلات و خواسته های خودشون برقصند یا خواسته ها وتمایلات دیگران .
اما آیا واقعا عزیزند ؟.
اینها تا زمانی که در برابر دیگران عزیز نیستند عزیزند .به محض اینکه خدمات رسانی و بردگی شون رو بردارند دیگه این عزیزهم نیستند .
امیدوارم همگی ما عزیز باشیم به معنای واقعی و در پیشگاه آن عزیز یگانه :323:
:72:
سلام مجدد:43::46:
خسته نباشید.
به نظر من "عزیز" مثل همه ی صفات دیگه یک واژه ی نسبیه .. به این معنی که هر کسی از دیدگاه خودش این واژه و مصادیق اون رو تعریف می کنه .. اما وقتی شما معنای واقعی واژه یعنی "سخت و نفوذ ناپذیر " رو به کار میگیرید اونوقت دیگه تا حدی از میزان نسبی بودن اون کم می کنید..
حالا باید دید سختی و نفوذ پذیری در مقابل چی باید اتفاق بیفته .. اینجاست که ما درگیر "قدرت تشخیص" می شیم .. و اون چیزی که به ما این توانایی رو می ده که بفهمیم کجا چه باید بکنیم ..
می شه بپرسم این قدرت تشخیص چطور حاصل می شه؟
:72::72:
از نظر من ، با " بصیرت " ممکن هست ، که البته پرداختن به بحث بصیرت ، خارج از موضوع این تاپیک هست ، لذا پیشنهادم اینه که این سوال را در تاپیکی مستقل دنبال کنیم و سپس لینک آنرا در اینجا قرار بدهیم .
.
سلام
با تشکر از همراهیتون :72::43:
:104::104::104:نقل قول:
حالا باید دید سختی و نفوذ پذیری در مقابل چی باید اتفاق بیفته .. اینجاست که ما درگیر "قدرت تشخیص" می شیم .. و اون چیزی که به ما این توانایی رو می ده که بفهمیم کجا چه باید بکنیم ..
برای پیدا کردن جواب باید به این نکته توجه کنیم !
1- تشخیص کمال حقیقی
2- راه صحیح رسیدن به آن (کمال حقیقی)
وقتی کمال حقیقی را با یقین یافتیم و راهش را هم به طور قطعی پیدا کردیم حالا در مقابل موانع راه و اون چیزهایی که اخلال وارد می کند وما را از حقایق دور می کند باید عزیز باشیم .
برای تشخیص کمال حقیقی یه تاپیک جداگانه ایجاد می کنیم وان شالله مفصل در این باره صحبت می کنیم .
لینک مرتبط :
چگونه میشه عزیز شد ؟