عدم اعتماد همسرم

سلام به کارشناسان محترم.
من به مشکل بزرگی در زندگی خوردم. تا کنون سه بار در مرحله عصبانیت و دعوا به شوهرم گفتم که از رابطه جنسی با تو هیچ لذتی نبردم و این چند سال ظاهر سازی کردم. دو بار اول همسرم ناراحت شد ولی این بار همسرم خیلی ناراحت شده و مشکل جدی پیدا کرده ایم.
رابطه جنسی مان به طور کامل به مدت 1 ماه است قطع شده و خیلی سرد با من برخورد میکند و به شدت شکاک شده و فکر می کند من با فرد دیگری هستم و به او خیانت میکنم.
به هیچ وجه حاظر به رابطه جنسی نمیشود و می گوید دیگر دوستت ندارم.
هر چه میگویم دروغ گفتم باور نمی کند.
زندگی ام دارد از دستم میرود.

hamdardi1390عزیز به همدردی خوش اومدید
به نظر من واکنش همسر شما در مقابل حرفی که زدید خیلی هم طبیعیه و کاری که شما باید بکنید اینه که بهش ثابت کنید که از این حرفتون پشیمونید و واقعا چنین نظری ندارید.
این عقیده برخی افراد است که حتی حرفایی که در دعوا هم گفته میشه بر اساس یک سری واقعیت هاست اگر همسرتون هم این نظر رو داشته باشند باید تلاشتون رو خیلی زیاد کنید و خیلی بهش محبت کنید تا بتونه شما رو ببخشه .
پیشنهاد میکنم این لینک رو بخونید و برای معذرت خواهی انجام بدیدمنوی عاشقانه
راستی واقعا چنین نظری دارید؟

پاییزان عزیزم نه همچین نظری ندارم.
ولی وقتی عصبانی میشوم کنترل حرف ها از دستم در میرود.
لینک را خواندم ولی اصلا در موقعیتی نیستیم که همسرم پذیرای چنین کارهایی باشد. اوضاع بدتر از این حرف هاست.
حتی حاظر به حرف زدن نیست. حتی غذای من را نمی خورد.

سلام
دختر خوب توی دعوا که حلوا خیرات نمی کنند آخه چرا این حرفهارو زدی ؟ واقعا اشتباه کردی و حالا باید از دلش دربیاری چون صدردصد خیلی رنجیده خاطر شده.
هر چه زودتر اقداماتی رو انجام بده که از دلش دربیاری و باید ازش معذرت خواهی کنی و یه جوری حرفت رو پس بگیری...
موفق باشی

مشکل من این است که همسرم الان به من مشکوک شده و فکر میکند با کسی ارتباط دارم. می گوید من اعتمادم را از دست داده ام. تقصیر خودم بود که با بعضی کارها باعث شدم که به من شک کند. همزمانی این مسائل باعث شده که شوهرم به هیچ حرف من اعتماد نداشته باشد و هر کاری میکنم به دیوار سنگی برخورد میکنم.
می گوید من دیگر حاضر به زندگی با تو نیستم.

من شوهر ندارم نمیدونم اما اینو میدونم که مردا این مسئله رو به مردونگیشون ربط میدن...یعنی زیرسوال رفتن این موضوع توسط زنشون باعث میشه شدیدا خورد بشن..

نمیدونم کارایی که گفتی باعث شکش شده چی هستن ولی هر چی هست و هر موردی که میدونی ممکنه باعث مشکوک شدنش بشه بذار کنار و یه نامه بهش بنویس،ازاحساس صادقانت بنویس ازلذتی که تو این رابطه داری براش بگو.به شدت مردونگیش رو تمجید کن

غرور و اعتمادی که ازدست رفته یه دفعه ساخته نمیشه اما اگه میبینی زیاد داره کشش میده برین پیش یه مشاور

وقتی می خوام تمجید کنم میگه حالم به هم میخوره. نگو. میگه سه بار بهم گفتی و جای هیچ توجیهی نداره.
آخه من بهش گفتم ازت لذت نمیبرم و باعث میشه به مردای دیگه فکر کنم.
تورو خدا کارشناسا بیان نظر بدن رفته دنبال کارهای طلاق.

براي چي اينكار را كردي؟ براي چي اين حرفا زدي؟ چه اتفاقي بينتون افتاده بود كه به خودت اجازه دادي اينطوري شوهرت را له كني؟

لیلا جون تورو خدا سرزنشم نکنید. خودم میدونم که کار اشتباهی کردم و پشیمانم.
متاسفانه وقتی عصبانی بشم کنترل حرفام دست خودم نیست.

عذرخواهي كن و بگو دروغ گفتم. و از شدت عصبانيت اين حرفا را زدم.

پس باید زود زود دست به کار شی و با توجه به روحیاتش ازش معذرت خواهی کنی طوری که اول باید آرومش کنی و بعد کلی ازش معذرت خواهی کنی