همسرم بين ما تبعيض گذاشته؟

سلام دوستان

من 6 ماهه كه ازدواج كردم.همسرم پسر خيلي خوبيه ولي سابقه يه عقد بهم خورده داره.من متاسفانه خيلي وقتا خودمو با نامزد قبليش مقايسه مي كنم چون يه كلياتي در باره رابطه قبليش بهم گفته.
ديشب رفته بوديم طلا بخريم همسرم اصرار داشت سكه بخريم كه ضرر نكنيم ولي من دوست داشتم طلا بگيرم ولي مخالفتي نكردم...من مي دونم واسه اون خانوم خيلي خرج كرده بوده.مي دونم اون موقع كه واسه اون حلقه خريده حلقه اش برليان بوده خيلي هم گرون.ولي واسه من يه رينگ ساده ...اون موقع دو تا سرويس گرون و خيلي طلاهاي ديگه واسش خريده بوده...ولي جالبه كه طلاهاي من 2 ميليون نشد.من شاغلم و ما كلا حقوقمون با هم هست...خيلي هم به خانواده ش كمك مي كنيم.در حاليكه اون خانوم اصلا اهل اين كارا نبوده...اخرشم بخاطر عدم تفاهم از هم جدا شدن...گاهي از خودم بدم مياد كه تا اين حد شرايطشو درك مي كنم و بهش فشار نميارم.شايد منم لازمه حقوقمو واسه خودم وردارم و از اون هم خرجي بگيرم...چرا اين همه به اون خانوم ميرسيده با اينه اينطور كه شنيدم ناسازگار بوده در حاليكه واسه عيد يادش رفت به من هديه بده؟؟

فرشته،شوهرت می تونست برات برلیان بخرـه و نخرید؟اگر الآن درآمد شوهرت کفاف زندگی رو می دـه می تونی حقوقتو

پس انداز کنی و بخش کوچکشو به عنوان کمک خرج استفاده کنی ولی اگر زندگیتون به حقوق دو نفرتون احتیاج داره این

کارت باعث بدتر شدن اوضاع می شه.

عزيزم خودت كليد معمات رو داري اما نميبينيش....ببين اگه رفتار اون خانم خوب بوده كه به طلاق ختم نميشد!!!
همه ي ادما بلدن طلاي گروون بخرن...ولخرجي كنن يا صد تا كار ديگه اما هنر اينه كه وقتي مي بيني شوهرت شرايطش رو نداره ازش طلاي 2 تومني رو قبول كني و قيد سرويس 7 يا 8 تومني رو بزني...

اين موضوع البته دليل نميشه كه تو تمام حقوقت رو توي خونه خرج كني و براي خودت پس اندازي نكني...اين دوتا باهم فرق دارن...

سلام عزیزم .خوبی؟
تایپیک منو خوندی؟؟؟؟؟؟(مال من و تو نداره...) حتما بخون

ضمنا به نظرم همسر شما نهايت بي سياستي رو داشته كه تماااااااام جزئيات رابطه قبليش(برخلاف نظر شما كه ميگين كليات رو گفته به نظرم تمام جزئيات رو كه نبايد ميگفت گفته)رو به شما گفته و باعث ايجاد رقابت بي نتيجه شما و ننامزد قبليش شده....

موضوع تاپيك شما اصلا وجود خارجي نداره....همسر شما چه طور بين شما و كسي كه ديگه وجود نداره تبعيض قائل ميشه؟؟؟

ذهنت حساس شده و تا موقعي كه اين حساسيت رو برطرف نكني حتي سرويس طلاي 2 تومني هم برات ارزش نداره..

سلام دوست خوبم
باید بگم که شما ظاهر قضیه رو شنیدی و می بینی اگه اون دختره خوب بوده که چرا باید همسرت طلاقش رو بده لابد سر همین مسایل مشکل داشتند و به تفاهم نمی رسیدند و کلی هم اذیت می شدند پس چرا شما می خواهی که راه او را بروی پس یکمی منطقی باش و خودت و شوهرت رو حساس نکن و با کسی که دیگه وجود نداره خودت رو مقایسه نکن در ضمن همسر شما صد در صد یکسری نتایج رو از زندگی قبلیش گرفته و مسایلی که منجر به طلاقش شده الان توی این زندگی سعی داره که اون اشتباهات به وجود نیاد پس اینقدر فکرای بی مفهوم نکن چون اینطوری هم خودت رو گیج می کنی و هم همسرت

و شوهرت رو به خاطر خودش دوستش داشته باش نه به خاطر داشته هایش اینطوری او هم کم کم متوجه یکسری از کم کاریهایش می شود و درصدد جبران بر می آید
موفق باشی

از همه تون ممنون دوستاي خوبم.پريماه جون الان ميرم مي خونم.واقعيتش اينه كه من به قول gh.sana جان حساس شدم.مخصوصا تو اين يه مورد .چون از اين يه موضوع خبر دارم .من حتي زن طلا دوستي نيستم ولي گاهي دلم ميخواد فقط بخاطر ثابت كردن اين موضوع كه منم مثل اون ميتونم اين چيزا رو داشته باشم،دوست دارم طلا بخرم يا به قول شما ولخرجي كنم...ناراحت كننده است ولي گاهي فكر مي كنم شوهرم هم چين ارزشي واسم قايل نيست.راستش مي دونم از لحاظ اعتقادي هم با هم مشكل داشتن.من دختر با حجابي هستم ولي وقتي شوهرم ازم ميخواد بعضي جاها چادر سرم كنم يا ارايش نكنم بخاطر مقايسه خودم با اون اخساس كنم تحت ظلم يا حقارتم....مي گم چطور اون مي تونست هر چي مي خواست بپوشه ولي حالا من نتونم؟با اينكه در شرايط عادي خودم خيلي پوشش ساده اي دارم.حس مي كنم ناخواسته يه جورايي باهاش لج مي كشم...ولي خودم هم نمي دونم چرا؟

فرشته جان به این فکر کن که اگه اون مناسب بود از نظر همسرت الان جدا نشده بودن.اگه اون اجازه داشت که آرایش کنه و با رضایت کامل همسرت بود الان جدا نشده بودن.
اما راجع به خرج کردن خوب اون موقع همسرت بی تجربه بوده و اینا رو ارزش می دونسته واسه همسر سابقش تا می تونست خرج می کرد ولی الان اینو می دونه که این چیزا همش ظاهریه.و می دونه حلقه برلیان و رینگ فرقی نداره مهم اون محبتها و تفاهمهاست.
حالا اینا به کنار اما تو هم باید در حد معقول حرف دلتو بزنی تا عقده نشه.تو باید راجع به مسائل مالی به توافقاتی برسی تا این همه بهت برنخوره.اما قبل اینکه بفهمه به همسر سابقش حساسی این حساسیتو ریشه کن کن که یه آفته تو زندگیت.این حرف آخرمو جدی بگیر:316:

مرسي رايحه جونم.من نوشته هاي شما رو خيلي دوست دارم.ممنون كه با تاپيكم سر زدي:46:
من هيچ وقت اين فكرايي كه درباره اون خانوم دارم رو بهش نمي گم...راستش ما قول داديم بعد از عقد ديگه درباره اون موضوع حرفي نزنيم.ولي رايحه جون بعد عروسيم مقايسه با ادماي ديگه مثل بختك افتاده تو زندگيم.از خودم تعجب مي كنم.اخه من اينهمه مستقل بودم چي شد تا اين حد حساس و دهن بين شده يا به ظواهر تا اين حد چسبيدم.اصلا نمي دونم شروع اين مقايسه ها از كجا بود و چرا؟با اين كه همسرم هم خيلي دوستم داره و هم بهم احترام ميذاره...جالبه بدونين من قبل ازدواجم شاغل بودم ولي حتي يكبار دلم طلا نخواسته بود!!!ولي حالا اين جوريم!!چكار كنم كه دست از مقايسه زندگيم با بقيه بردارم؟؟؟خواهش مي كنم بهم بگين چون واقعا عذاب مي كشم.:302:

این مقایسه کردن و تغییر 180 درجه راجع به مادیات مخصوص خانوماست:311:
من کانلا درکت می کنم چون این حس ها به شکلهای دیگه سراغ منم می یاد و گاهی یه کارائی می کنم که بعدش با خودم می گم این واقعا من بودم که اینقدر غرق در تجملات شدم البته من یه تاپیک هم ایجاد کردم شاید ربطی نداشته باشه ولی شاید از توصیه دوستان بتونی استفاده کنی رو من که خیلی تاثیر گذاشت:72:
http://www.hamdardi.net/thread-19216.html

سلام

اول اینکه این خانم چه نقشی در زندگی شما دارد . به جز یک سری حرف که از زبان شوهرتان شنیده اید . آیا این دلیل خوبی برای به قیاس کشیدن است ؟!

1- کی گفته که همه ی حرفهای شوهر شما درسته و همه ی این کارها را کرده ؟!
2- شما پای حرفهای آن خانم نشستی و دلائل ایشان را می دانی ؟
3- چرا کسی که وجود ندارد و نقشی هم ندارد برای خودت تابو رنج ازش می سازی ؟


آن زندگی اگر موفق بود ( با هر آنچه که در آن بود و نبود ) که الان شما کنار دست همسرت وجود نداشتی . و اگر موفق نبوده چرا خودت را با یک ادم غیر موفق مقایسه می کنی ؟( غیر موفق یک کلمه است نه چیزی بیشتر )

اما از نظر من شما این مقایسه کردن را بهانه قرار داده ای تا با یک اصلی که با آن مخالفی و از آن ناراضی هستی حرف بزنی . حال یا حقوقت ؟ یا ..................

نارضایتی اصلی چیست ؟!

مرسي از همگي.نمي دونم اني جان.شايد حق باشما باشه.خانوما اينجورين اگه از چيزي نارااحت باشن به همه زندگيشون تعميم مي دن واين خيلي مهمه كه علت اصلي ناراحتيتو پيدا كني...بايد درياره توقعات خودم در رابطه زناشويي و انتظاراتم ورفتار همسرم بيشتر فكر كنم.واقعيتش اينه كه من خيلي وقتا از چيزايي كه به نظربقيه ساده مياد به راحتي نمي گذرم...شايد اين منم كه خيلي ايده ال گرا و پر توقعم...بايد بيشتر فكر كنم و بعد امتحانمحتما پيش مشاورم برم..

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

رايحه جان ممنون عزيزم تاپيكتو كامل خوندم وقعا اين موضوع واسه منم معضله چون عين همين حال رو دارم...خيلي مفيد بود ...مي دوني عزيزم ما كه خودمون ادماي ظاهربيني نيستيم نبايد به ظاهر بقيه اينقدر توجه كنيم.و من يه چيزي از شوهري ياد گرفتم:خوش تيپ بودن نيازي به لخت بودن نداره.تو با پوشيدن يه لباس شيك ولي مناسب و ارايش متوسط مي دوني تو جمع بدرحشي.و يه واقعيت اينه كه همين ادمايي كه توي جمع اينقدر به برهنگي و ارايش غليظ تمايل دارن دوست داشتن مثل تو نجيب و شيك پوش باشن.حالا به نظر من نجيب و شيك پوش بودن خيلي بهتر از فقط خوش تيپ بودنه.