ازدواج کردن با کسی که هیچ حسی بهش ندارم درسته؟
قبلش بگم فرد قبلی که خونوادم مخالفت کردن رو کاملا از ذهنم بیرون کردم.
اینو واسه این گفتم که احیانا این دو تا موضوع رو بهم ربط ندین.
نمایش نسخه قابل چاپ
ازدواج کردن با کسی که هیچ حسی بهش ندارم درسته؟
قبلش بگم فرد قبلی که خونوادم مخالفت کردن رو کاملا از ذهنم بیرون کردم.
اینو واسه این گفتم که احیانا این دو تا موضوع رو بهم ربط ندین.
معمولا بعد عقد محبت در دلها می یفته.اما یه پیش زمینه هائی هم داره مثلا با معیارهای ما بخونه چه ظاهری چه باطنی.من اینو دارم جلو چشمم می بینم.دختر دائیم پا گذاشت رو معیارهاش و الان همش از بی علاقه گی به نامزدش می گه البته نامزد که نه اونا تو دوران عقدن.پس همینکه اون چیزائی که تو می خوای داشته باشه و قیافشم از نظرت قابل تحمل باشه بعد عقد محبتم می یاد تو دل
با سلام،
این مقاله می تواند برای شما مفید باشد:
رابطه عشق و ازدواج
موفق باشید.
شاید لازم باشه بیشتر توضیح بدم.
راستش اصلا حس خاصی به این اقا و خواستگارای دیگه ندارم.منظورم واسه ازدواجه.
کلا خواستگارایی که اومدن خونمون همشون یه جورایی ازمیانبر اومدن چون من راضی نمیشدم.
مثلا این اقا پارسال اومدن گفتم نه.
باز تو این مدت چند بار پدرش با پدرم صحبت کرد که بذار با هم باشیم شاید دخترتون خوشش اومد.گفتم نه
چندبار خواستن بیان خونمون بازگفتم نه.
تا اینکه به بهونه عیادت از مادرم اومدن خونمون و پسرشونم باشون اومد و دوباره سر حرف رو باز کردن.به زور اومدم پیششون نشستم.
نه اینکه مورد بدی باشه.نه.
ولی انگارنسبت به همه اینجورم.
کلا بدم نمیاد عروسی کنم و برم اما...
حالا مامانم اینا میگن روش فکر کن.میگن چرابا همه اینجور برخورد میکنی.
اما من نمیتونم.انگار کسی به دلم نیست.نه اینکه ایرادگیر باشم.
نمیدونم میگم اگه بخوام با کسی عروسی کنم باید از اول به دلم بشینه.که خدا رو شکر نمیدونم مهر کی قراره به دلم بشینه.
مثلا یه مورد دیگه بود هی بیچاره اصرار میکرد خواهر و مادر فک و فامیلاش رو واسطه میکرد من میگفتم اصلا نمیخوام باش بحرفم.دیگه زوری دو کلمه باش حرف زدم.بنده خدا چقد امیدوار شد.
اما بعد به خواهرش یه اس ام اس تند دادم که نه...نه...نه(واقعا خدا منو ببخشه)
کلا من ازاین مراسم خواستگاری خوشم نمیاد.
دلم میخواد اول یکی به دلم بشینه بعد که خودم خواستم بیام به خونودم بگم اینه.نظرتون چیه؟حالا با هم تصمیم بگیریم جواب چی بدیم.
اما الان میگم مثل بچه ادم بشینم با خواستگار بحرفم و عین یه دختر حرف گوش کن جواب بدم.اما این جوری حس خیلی خیلی خیلی بدی دارم.
چیکار کنم؟؟
بهار،چطوری یه نفر باید به دلم آدم بشینه؟اجازه بده بیان صحبت کن بعد ببین دلت نشست یا نه.منظورم در همه مواردـه.
ایرادی هم که اول به دل نشستن دارـه اینه که باعث می شه،آدم هر طور شده طرفو از دست ندـه.ینی شاید از بعضی
معیارهاش هم بگذره.مثلن مربیم تو آموزشگاه یه دختر قد کوتاه نسبتن تپله،ازشم خوشم اومده.در صورتی مغایر معیارهای
ظاهری من هست.ولی امروز داشتم به این فکر می کردم مسئله قدو فراموش کنم و این دختر رو به عنوان اولین نفر یا
آخرین نفر به لیست اضافه کنم.ینی دارم از یک معیار اصلیم می گذرم.
بهار جان سلام و صبحت بخیر
نظر شخصی من اینه که بزاری یه جلسه باهاش صحبت کنی و کلا از عقایدش سر دربیاری بعد قاطع میتونی جواب بدی
بعضی مواقع باید منطقی برخورد کرد اون اقا که خواسته عجیبی ندارد پیشنهادی داده که با منطق و احترام باهاش برخورد کن
موفق باشی عزیزم
بهار جان ، ممکنه شما از یه نفر خیلی خوشت بیاد ، به دلت بدجور بشینه، حتی همین احساسات جلو دید منطقیتو بگیره، یه دل نه صد دل عاشقش بشی،حتی پا روی ملاکات،عقایدت و حتی خونوادت بذاری :163: اما نهایتا بعد از مدتی بفهمی که چقدر ساده بودی و چقدر اشتباه کردی،
ممکنه نه واقعا همونی باشه که همیشه دوست داشتی،
سعی کن در هر شرایطی منطقی باشی و احساسی برخورد نکنی
تا انتخابت درست باشه ،اینه که خیلی مهمه.
چه اول خودت ایشونو دیدی ،چه از طریق خونواده، هیچ فرقی نداره، از اون به بعدش چشماتو باز کن و دقیق بسنج،باهاش صحبت کن، تا شناخت درستی ازش بدست بیاری، مهم اینه که همون چیزی باشه که با ملاکهای درست و منطقیت جور در بیاد، نه نحو آشنایی ابتدایی.
بهار جان به نظر من بیشتر فکر کن این مشکل تورو من الان دارم و اشتباهم این بود که خیلی زود عقدکردم و واقعا هیچ حسی نسبت بهش ندارم و در آستانه طلاق گرفتن هستیم امیدوارم که این قضیه واسه هیچکس اتفاق نیوفته خوب و با دقت پیش برو
بسیار ممنون از همگی.:72::72:
بذارین اول یه نظری که خیلی بهش اعتقاد دارم رو بگم شما بگین درسته یا غلطه؟
من همیشه فکر میکنم اگه قرار باشه با کسی ازدواج کنم هر اتفاقی که بیفته ازدواج میکنم.نه اینکه منکر اختیار و انتخاب باشم.اما میگم با نفرات قبلی هم قسمت هم نبودیم.نمیدونم منظورمو چه جوری بگم؟یعنی دو نفر اگه قسمت هم باشن حتما همه چی جور میشه.
اخه فرهنگ میترسم شوخی شوخی جدی بشه.میدونی چی میگم؟تئوریش اینه که با هم حرف بزنیم و جواب بدم ولی تو ازدواج نمیدونم چرا گاهی اصلا انگار یهو میبینی همه چی جدی شده؟
من معیار اول دوم و سومم اخلاقه بعدشم پول.بقیه چیزا برام اهمیت چندانی ندارن.من رو اخلاق خیلی حساسم.کلا از اینا نیستم که با یه نگاه عاشق طرفشون میشن.طرفمو بیچاره میکنم،کلی تو هر اخلاقش دقت میکنم،با دیدن کوچکترین موردی حواسمو جمع میکنم ...تازه بعد مراحل مختلف ممکنه ازش خوشم بیاد...پس بی گدار به اب نمیزنم...
اما ازاول باید طرف یه کوچولو به دلم نشسته باشه یا نه...
اینجوریم نیستم که بخوام برا ازدواج ریسک کنم...تازه تصمیم گیری رو هم با نظر خونوده انجام میدم...
پس همچینام احساساتی نیستم.
اما خونوادم میگن همینکه وضع مالیش خوب باشه،تحصیلات بالایی داشته باشه،خوشنام باشه،خونواده دارباشه و...کافیه.
اخلاقم براشون مهمه اما مثه من وارد جزئیات نمیشن.
اینکه من میگم ازفلانی خوشم نمیاد نمیفهمن یعنی چی؟میگن چرا خوشت نمیاد؟اخلاقش بده؟قیافش بده؟خونواده دار نیست؟وضع مالیش بده؟...چشه که تو خوشت نمیاد...اونوقت باید تازه خر اورد و باقالی بار کرد...به اینا فهموند خوشم نمیاد یعنی چی.
چقد ازدواج کردن سخته!!
سلام بهار عزیزم
ولی من می فهمم تو چی می گی!
تو درست مثل من فکر می کنی!...پس معلومه که مثل من واست انسانیت و اخلاق مهمه!
چیزی که واسه دیگران تو اولویت دهمه!!!
تو دوست داری با کسی ازدواج کنی که طرز برخوردش به دلت بشینه و از مصاخبت باهاش لذت
ببری و در وهله اول با خودت بگی چقدر از اینکه با این آدم صحبت کردم احساس خوبی داشتم!
ممکنه اون آدم نه خوشگل و نه پولدار!...اما تو از مصاحبت باهاش داری لذت میبری!
انگار زبون هم رو می فهمین!....انگار هرچی تو دل تو هست روی زبون اونه!
مثل دوستان خیلی صمیمی آدم که برای آدم بسیار با ارزشن و با بقیه فرق دارن!
چون جهان بینیشون به تو نزدیکه...طرز فکرشون...اونوقت اگه اون آدم قسمتت باشه و ازت
خواستگاری کنه در واقع تو انتخابش کردی و بهش سیگنال دادی که اون آدم از تو درخواست
ازدواج کرده!...خواستگاران دیگت همه آدمهای خوبین اما به دل نشستن یعنی بعد صحبت با
فرد مورد نظر میگی من چقدر از صحبت با این آقا (منظورم صحبت های معمولی یا کاری یا حتی
علمیه) می بینی که به دلت نشسته چون روحتون با هم ارتباط برقرار کرده!
اما تو جامعه ای که ملاک ازدواج ، پول و پرستیژ و ماشین و خونه و تیپ و کلاس و محله اس و
گاهی هم زیبایی ، دیگران نمی فهممن ما چمونه!
من مخالف 100% دوستی با آقایون هستم ولی اون آدم باید به طریقی به دلت بشینه!
بدی جلسات معارفه اینه که تو هیچ شناختی از طرف جز ملاک های مادیش و خانوادگیش
نداری!
اما من ترجیح میدم همسرم به دلم بنشینه بعد مراحل شناخت رو زیر نظر خانواده ها طی کنیم
به هر کی میگم ملاکم انسانیت و اخلاق و منش و گفتار و کردار مناسب و تلاشگری و ایمانه
بهم هر هر میخنده!
خوب منم مثل تو دلم نمی خواد واسه کسی عادی بشم!
زندگی یعنی حرکت رو به جلو!
بهار به نظرم باید آدمی که میخوای باهاش ازدواج کنی گفتارش به دلت بنشینه!
وقتی کسی بعد چند جلسه به دلت ننشسته یعنی نوع گفتارش و افکارش رو نمی پسندی
پس بعد عقد هم چیزی عوض نمیشه!
موضوع احساس داشتن یا نداشتن به فرد نیست! مهم اینه که مثلا اگر اون پسر خواستگار ،
دختر بود و هم جنس تو بهترین دوستت میتونست باشه چون رفتار و گفتار و کردارش به دلت
نشسته و از همه مهمتر اخلاقش!
این نظر منه بهار :)
من هم با تو موافقم
سلام...اول بگم من پسرم و نمیدونم تو این تاپیک چی می خوام؟!!..:163:
دلیل اومدنم اینه که 1 توصیه به 2 تا بهار همدردی بکنم به عنوان جنس مخالف...
شما خانم ها بسیار زیبا به امر ازدواج می اندیشید و برای من جالب و قابل تحسین هست.اما نکته ای که هست اینه که حتما در ازدواج شدیدا احتیاط کنید!از اونجایی فاکتور اصلی شما اخلاق هست ،بهتره بیشترین تلاشتون رو تو مرحله شناخت خواستگار بزارید.من پسر های زیادی رو در اطرافم می شناسم که وقعا باید بهشون مدرک فوق دکترا بازیگری داد!90 درصدشون هم دکترا سخنرانی میگیرند!!...نیمخوام این بازیگری رو بد بدونم ، یا سخن رانی رو نفی کنم چون برای جنس پسر توی جامعه ،بخصوص بخش کار به نظر با اوضاع فعلی کار در ایران لازمه ،اما اگر این بازیگری وارد پروسه ازدواح بهشه اولین نفری ضرر میکنید شما 2 بهار همدردی هستید.(و خانم های دیگه همدردی که اینگونه به امر ازدواج می اندیشند)
راه کار من هم اینه که شما برای تشخیص بازیگر واقعی باید اون رو توی موقعیت ها و وضعیت های مختلف قرار بدید.که نیازمند یه پروسه 2-3 ماهه شناخت هست.بیشتر در مورد اقایون و خصوصیات اخلاقیشون مطالعه کنید(مثلا مقاله به زبان انگلیسی میخوندم که اقایون چندین برابر خانم ها دروغ میگویند!نمونه یه خصوصیت خاص!)
مشاوره حضوری هم بسیار مناسب هست ،البته بعد از گذشتن مراحل اولیه شناخت و نه در ابتدا امر!چون شما باید از مشاور بخواهید که در چه ضمینه هایی فرد مورد نظر رو به چالش بکشه..
طولانی شد.احتمالا اقایونی که این مطلب رو میخونند ،در بهترین حالت ممکن من رو کتک بزنند!...من کمی عذر خواهی میکنم که یکم زیادی از آقایون گفتم.خانم ها هم لطف کنن دیدشون نسبت به اقایون خراب نشه...:311:
خوشبخت بشید:72:
آقای cent_os عزیز سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط cent_os
حرف های شما کاملا متین است اما انگار نوشته های من را درست نخواندید!!!
من گفتم پس از اینکه از یک نفر خوشمان آمد و به دلمان نشست ، فاز شناخت را زیر نظر
خانواده ها طی کنیم!
برای منی که در همان فاز شناخت ، و طی یک آزمون ساده نامزدیم بهم خورد کاملا قابل درک
است که چه کسی فیلم بازی می کند و چه کسی نه!
بحث من سر پذیرش خواستگاری است که قبل از آمدنش به دل من نشسته باشد و بعد تازه
مراحل شناخت را شروع کنیم!
از تجاربی که در زندگی آموختم خوب میدانم چطور میتوان انسانها را در معرض آزمون قرار داد
و به کمک خانواده و لطف خدا فهمید مخاطبت چند مرده حلاج است!
امیدوارم متوجه منظور بنده و بهار66 شده باشید!
اشتباه می گویم؟
مرسی بهار شادی،cent-os ،رایحه عشق،حامد65،فرهنگ 27،ویدا،افتاب همدرد،مریم پاییزی
اخ بهار حرفت حرف منه.
دقیقا اینکه ما به کسی جواب منفی میدیم معنیش این نیست که ادم بدیه که هی مامان بابام ازم میپرسن اخه چه ایرادی داره؟
اونا هم خوبن اما به قول بهار شادی باید به دلم بشینه.
من که معیارای سطحی مثل قیافه و...ندارم.ولی باید جذبم کنه یانه؟من که نمیتونم دلمو بهش وصله پینه کنم و هی به خودم بگم ادم خوبیه.هر ادم خوبی که مناسب من نیست.
وقتی این اقا به دلم ننشسته چرا باید خودم و اونو در عذاب بذارم که مثلا هی با هم حرف بزنیم.
cent-os اینی که میگی دقیقا مشکل جلسه خواستگاریه.یعنی من میشنم اونم میشینه هی ازخودش میگه...این به درد من نمیخوره...من دلم میخواد خودم بشناسمش بعد به خونوادم بگم بیاین نظر من رو این ادمه.حالا نظرشما دربارش چیه؟
با حرفات موافقم به همین دلیل شعار من در مقابل پسرا اینه...حرف باد هواست...
منم اصلا نمیخوام به حرفای قشنگی که همه تو خواستگاری میزنن تکیه کنم...گفتم خیلی طول میکشه تا ازیکی خوشم بیاد...عاشق چشم و ابروی پسرا هم نمیشم...
اما وقتی یکی به دلم نیست...نیست دیگه...و اینو خونوادم نمیفهمن...
شاید فکر میکنن نسل مرد منقرض میشه و منم مثل دخترای فامیلمون مجرد میمونم...
خوب من تحمل مجردی رو به زندگی زورکی ترجیح میدم.
حالا در نهایت من چیکار کنم؟
من نظرم اینه که آدم اگه قصد ازدواج داشته باشه وبه نگاه خریدار به خواستگار نگاه کنه ....راههاش هم باز میشه برای قبول یا رد ولی اگه بی هدف بیان وبرن...از هیچ کدوم خوشت نمیاد...وچند ساله دیگه که خواستگارا تموم شدن....تو می مونی وپشیمونی ومجبوری با یکی خیلی پایینتر از همه اینا ازدواج کنی
در مورد این حرفت که نظر ما رو هم پرسیده بودی:
من همیشه فکر میکنم اگه قرار باشه با کسی ازدواج کنم هر اتفاقی که بیفته ازدواج میکنم.نه اینکه منکر اختیار و انتخاب باشم.اما میگم با نفرات قبلی هم قسمت هم نبودیم.
به نظر من این حرف منطقی و درست نیست چون چه بسا در زندگی ادمها کارهایی رو انجام بدن که کلا سرنوشتشون عوض شه اصلا اینجا منظورم شما نیستی عزیزم دارم کلی رو این حرف نظر میدم که ممکنه که یه ادمی تو زندگی به دلیل اشتباه های مکرر و لجبازی ها و ...خودش سرنوشتش رو عوض کنه این ادم نمیتونه اخر کار گله کنه که ای خدا این چه سرنوشتی بود چون در این موارد او حق انتخاب داشت و چه بسا که اون اگه میرفت مشورت میکرد و مطالعه میکرد و ... سرنوشتش کلا یه چیز دیگه میشد(به نظرم ادمها میتونن سرنوشتهای متفاوتی داشته باشن)...:72:
راستی بهار جان شما شما که معیار اصلیت اخلاق هست وقتی بدون شناخت و فهمیدن خصوصیات اخلاقی این فرد میگی به دلم نمیشینه خوب معلومه خانوادت گیچ میشن...
مادلین عزیز و گل بیرنگ جان
خوب ادم وقتی یه وسیله رو هم میخواد بخره اول اگه ازچیزی خوشش اومد اونوقت میره ببینه جنسش چطوره؟گارانتی داره؟(که البته تو این دوره زمونه به درد نمیخوره) و...
تازه من نمیتونم به چشم خریدار نگاه کنم.اونم تا وقتی خوشم نیومده
من معیار اصلیم اخلاقه ولی برای کسی که یه کوچولو به دلم نشسته باشه.
وقتی ازشون خوشم نمیاد نمیاد دیگه.
منظورم اینه که وقتی یه ذره از کسی خوشم اومد ببینم اخلاقش چطوره؟
من که دنبال نیست در جهان نیستم که.یه ذره خوش اومدن کافیه تا راجبش فکر کنم.
به مامانم اینا گفتم که جوابم منفیه و...خلاصه اونا قبول کردن.اما حالا مادر پسره دست بردار نیست هر چی مامانم میگه نه میگه میایم خونتون.انقدم هولن.نمیدونم پسرشون از بی زنی داره میمیره که انقد عجله دارن
واقعا درسته آدم باید یک کسی اول به دلش بشینه که بعد راحت بهش فکر کنه . ولی خوب همیشه نمیشه که حتما به کسی حسی داشته باشی تا برای ازدواج بپذیریش . اگر قصد ازدواج داری و بعضی معیارهایی که داره با معیارهای شما مطابقت داره خوب میتونه بعدش این حس هم بوجود بیاد . ولی به نظر من حتما باید قبل از ازدواج با اون شخص یک ارتباطی باشه تا از نقطه نظرات و اخلاقش و رفتارش شناختی بدست بیاد چون همه چیز توی روز اول و دوم و .. مشخص نمیشه همیشه اینطوره که همه اولش فیلم بازی میکنن .
البته منظورم از ارتباط نه ارتباط آنچنانی و طولانی است بلکه در حد بدست آوردن یک شناخت از طرف مقابله.
مطمئن باشید همیشه حس بوجود میاد حالا ممکنه قبل از ازدواج باشه ممکنه بعد از ازدواج باشه .
بنظر من ازدواج با کسی که بهش هیچ حسی نداری صد در صد درست نیست
اما آشنایی و صحبت کردن برای آشنایی و شناخت با کسی که بهش حسی نداری ایرادی نداره، در جریان شناخت قرار نیست بهم علاقه مند بشید اما شاید در خلال همین آشنایی ها و صحبت ها یه نفر پیدا شد که اخلاقش کاملا به دلت نشست! بدلیل اینکه اون شناخت قبلی که تو ازش داشتی با اون شناخت بعدی که ازش بدست میاری ممکنه خیلی فرق کنه! میگی اخلاق برام مهمه ، توی فاکتورهات ظاهر ندیدم باشه. خوب اخلاق آدمارو نمیشه براحتی با چند بار رفت و آمد و اینا کاملا شناخت. جلسه خواستگاریم برای همینه.
کلا نه فقط درمورد ازدواج توی خیلی از موارد دیگه هم ما اکثرا همینطوریم. حتی توی دوستی ها توی روابطمون با همکارا.
مثلا خود من زمان دانشجوییم از بعضی از همکلاسیهام اصلا خوشم نمیومد با اینکه شاید در حد یه سلام و احوالپرسی بیشتر نمیشناختمشون اما وقتی بیشتر با هم در ارتباط بودیم یا مثلا برای یه پروژه بیشتر باهاشون یا به نوع ارتباطشون و رفتار و گفتارشون با بچه های دیگه دقت میکردم میدیدم چقدر فرق داره با اون چیزی که من دربارش فکرمیکردم و کلا حسم نسبت بهش عوض میشد.
بهرحال سعی کن حداقل یه جلسه باهاشون حرف بزنی ببینی اصلا تو چه فاز و موودی هستن. اگه دیدی خیلی با اونچه که تو ذهنته فاصله داره خوب کلا بیخیالش شو اما اگه دیدی نزدیکه سعی کن بیشتر بشناسیش.