شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
سلام.
من مرد-مجرد-24ساله-دانشجوی ارشد دولتی هستم
همزمان هم کار می کنم و هم درس می خونم .
اما کارم به نوعی موقته.
مشکلی که فکر می کنم هست اینه که شوقی در وجودم نیست برای انجام کار و درس هام.
حتی الانم انگیزه ایی ندارم که بخام بلند شم و برم درسامو بخونم یا از کارم بهتر پول در بیارم و یا راههای خوب پول در آوردن رو امتحان کنم . این احساس چندین ماه هست که وجود داره.
خیلی ناراحتم.توی امتحانام هم بد نتیجه گرفتم .
نمی دونم از زندگی چی میخام .
مثلا این رشته عمران که من خوندم عموما میگن 2 راه برای کار داره ، یکی مثلا کار و دوم ادامه تحصیل.
من الان هر دوشون رو دارم انجام میدم هر دو هم دارم بد ظاهر میشم ، نمی دونم که بخام برم برای دکترا یا برم تو کار آزاد . اگه برای پاسخ لازمه که اطلاعات دیگه ایی بذارم ، لطفا بگین تا اطلاعاتو اگه ناقصه کامل کنم.
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
دوست عزیز:72:
کار یا درس ؟؟
درس خواندن خوبه ولی علاقه و پشتکار زیاد می خواد.
کسب در آمد و وارد شدن به بازار کار هم لذتهای خودش رو داره.
ولی اگه بخوای دوتا رو همزمان با هم به نحو احسن انجام بدی کار خیلی سختی هست.
مجبوری انتخاب کنی که کدوم اولویت بالاتری برات داره. یا بعبارتی کدوم رو باید فدای دیگری کنی.
چون آقا هستی جنبه کار و تجربه کاری برات امتیاز حساب میشه زمانی که بخوای وارد بازار کار بشی و
بطور جدی کسب در امد کنی.
به نظر من بستگی به خودت داره که علاقه و استعدادت به کدوم سمت بیشتر هست.
می تونی مثلا درس رو اولویت اول قرار بدی و یک کار موقت که آب باریکه ای برای کسب در امدت باشه پیدا کنی.
ویا کار رو اولویت اولت قرار بدی و درس رو بصورت پاره وقت انجام بدی.
از طرفی چون دانشجو فوق لیسانس دولتی هستی. اگه سال اول تئوریها رو پاس کنی و به خودت سختی بدی
اگه امکانش هست کار پروژه رو یک کار کاربردی بر دار که هم درآمد زایی داشته باشه و هم پروژه رو بگذرونی.
بهتره انچه برات اولویت بالاتری داره سریعتر مشخص کنی و انرژیت رو کامل بذاری روش.
مشخص نکردن اولویت اصلی و فرعی باعث اتلاف انرژیت و بلاتکلیفیت میشه و تمرکز کامل رو هم ازت می گیره.
پس با توجه به علاقه - استعداد- توانایی و...... فاکتورهای دیگه که برات مهمه اولویت اصلی و فرعیت رو مشخص کن.
موفق باشی.:72:
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
يه كمي خودت رو از جزئيات آزاد كن. تمركزت را از پيشرفت و رشد بردار....
فعلا بايد از وسواس فكري بيرون بيايي....
نگران حرف ديگران نباش....
شما بايد مدتي به فكرت فرصت استراحت بدهي...
همچنين جالبه بدونيد كه شما وقتي انرژي خودت را به متغيرهاي بي شماري تقسيم مي كنيد، خستگي رواني يا اصطلاحا دچار fatigue مي شويد و براي سازگاري و كنار آمدن با آن ناچار به بي تفاوتي عمومي مي شويد و سطح هيجان در زنگيتون گاهش مي يابد.
بايد انتخابي فقط چند موضوع را برگزينيد و متمركز روي آنها بشويد. سعي نكنيد همه اطراف خود را كاملا اصلاح كنيد. و هيجانات و احساسات خود را همه جا به غايت استفاده كنيد.
این نظر که زندگی من رو از این رو به اون رو کرد، امیدوارم که شما هم نهایت استفاده رو ازش داشته باشین.
موفق باشید دوست عزیز:72::72:
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
ممنونم از دوستان که لطف کردند و نظر دادند.
شاید من اشتباه کردم و و یک "غیره" بعد از درس و کار اضافه نکردم ، چرا که این مشکل رو من نه فقط در درس و کار و بلکه در اکثر کارها م دارم . یعنی همه چیز.
ولی درس و کار رو گفتم چون اینا ذهن منو الان مشغول کرده.
در واقع میخوام بگم ، آیا مشکل من ریشه ایی تر از صحبت های دوست عزیزمون sanjab هست یا خیر؟
با تشکر
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
شما خودتون در حرف ها به مشکل اشاره کردید
در یک کلام ، مشکلتان نداشتن هدفی در زندگیست که به شما انگیزه و اشتیاق ادامه بدهد!!!
انسان به دلیل چند بعدی بودن می تواند چندین هدف در وادی های مختلف داشته باشد، هدف مادی ، هدف معنوی و هر کدام به ریز تر تقسیم شوند امــــــــــــا اونچه که شما باید به آن توجه کنید این است که داشتن چه هدفی بیشتر در شما ایجاد انگیزه خواهد کرد؟ رسیدگی به هدف تحصیلی ، رسیدگی به هدف کاری ، رسیدگی به اهداف معنوی و ....؟؟؟!!!
بهترین راه این است که این سوال را از خودتان بپرسید:" اگر زندگی من چطور می شد شوق و انگیزه پیدا می کردم؟ اگر چه چیز یا چه کسی را داشتم شور و علاقه به زندگی دوباره در من بیدار می شد؟""
جواب این سوال ، هدف اصلی و اولویت اول زندگی شماست!
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
سلام.بنده هم همینطور مسله دارم الان.درسم که کارشناسیه عمرانه داره تموم میشه.حسابیم کار کردم تجربه دارم و خدارو شکر درامد ولییییییی ولی حدود دو ماه شده تمام برنامه هام بهم ریخته.کسی که دوسش داشتم حالا داره جدا میشه یا جدا شده نمیدونم ولی این مسله واسم پیش آمده.تو زندگیم برنامه داشتم به اینجا رسیدم ولی حالا وقتی هدفه اصلی رفته میخام قیده همرو بزنم چون بی هدفم.میگن ارشد میگن نه ،میگن کار میگم نه.هیچ شوقی واسم نمونده.بعده شش سال جدا شدیم.از یچیزم بدم آمده از کارم و از خودم چون خیلی ادمه کاری و مسولیت پذیری تو کارم هستم عشقمو از دست دادم!!!
می خوام یه مدت نرم سره کار نمیدونم چیکار کنم.راهنمایی و همدردی دریغ نکنید
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ali__3
سلام.بنده هم همینطور مسله دارم الان.درسم که کارشناسیه عمرانه داره تموم میشه.حسابیم کار کردم تجربه دارم و خدارو شکر درامد ولییییییی ولی حدود دو ماه شده تمام برنامه هام بهم ریخته.کسی که دوسش داشتم حالا داره جدا میشه یا جدا شده نمیدونم ولی این مسله واسم پیش آمده.تو زندگیم برنامه داشتم به اینجا رسیدم ولی حالا وقتی هدفه اصلی رفته میخام قیده همرو بزنم چون بی هدفم.میگن ارشد میگن نه ،میگن کار میگم نه.هیچ شوقی واسم نمونده.بعده شش سال جدا شدیم.از یچیزم بدم آمده از کارم و از خودم چون خیلی ادمه کاری و مسولیت پذیری تو کارم هستم عشقمو از دست دادم!!!
می خوام یه مدت نرم سره کار نمیدونم چیکار کنم.راهنمایی و همدردی دریغ نکنید
با سلام ali__3
لطفا سئوال خود را در یک تاپیک جداگانه مطرح فرمایید. پست شما در این تاپیک که مربوط به مشکلات مراجع دیگری هست حذف خواهد شد.
با تشکر
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
شاید این احساس و این فکر مقداری مسخره به نظر برسه و شاید به علت سن کمی که دارم باشه.(24 سال)
من فکر می کنم در چنین شرایطی که هستم همیشه یک موضوع بوده که منو به شوق و اشتیاق می رسوند.
تصور کنید که سربازی رو تموم کرده باشین، دانشجوی ارشد باشید از یه دانشگاه نسبتا خوب و مثلا در یک شرکت موفق به نوعی کار کنین. تا قبل از شروع دوره ارشد 3 سال سابقه کار داشته باشین.
من همیشه برنامه های زیادی توی زندگی ام داشته ام ، مثلا سعی ام این بود که از تمام درس های دوران کارشناسی ام پول در بیارم که چندین کار رو برای خودم مشخص کرده بودم ( با توجه به اینکه یکی از فامیلهای نزدیکمون هم رشته اش همینه و تجربه بالایی داره ، این موضوع به سادگی برام ممکن بود ) حتی برنامه داشتم که از برخی از رشته های مهندسی دیگه ایی هم پول در بیارم( نا ممکن نبود برام) . ارشد بخونم و ...
تا اینجا که تکرار مکررات بود .
اما این کارها رو هر موقع می خواستم انجام بدم نتونستم تمومشون بکنم و مثلا در 30 درصد پایانی انگیزه مو از دست میدادم.
شاید تایپ این مسائل برام سخت باشه ولی همیشه توی تصوراتم "دختری" رو می بینم که اگر "وجود" داشت ، بعنوان نامزد و یک همسر چقدر توی زندگی ام رنگ خوشبختی ، شوق و اشتیاق وجود احساس میشد...
اون چیزی که من فکر می کنم می تونه به زندگی من رنگ دیگه ایی بده ، یک دختره.
کسی که بتونه منو کمک کنه تا این راه رو با یاری عاطفی اون ادامه بدم.
نمی دونم چطور دیگه بیشتر موضوع رو ادامه بدم ، پس همین جا ادامه شو به شما می سپارم.
با تشکر...
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
سلام
یه چیزی بگم من که خیلی یه موقعیت شما حسودیم میشه خوش به حالتون کاش منم موقعیت شما رو داشتم ولی یه خرده که فکر کردم دیدم نه همه آدما یه چیزایی دارن که باهاشون حال کنند و از اونا لذت ببرن به هر حال ما با تلاشمون و توکل و خواست خدا به جایی که دوست داریم میرسیم .
و این که همه آدما در یه سنی که میرسن مثلا خود من الان در حال ساختن مردی متناسب با روحیه ام در ذهنم هستم فکر میکنم شما هم مثل من بودید و حالا این مرحله تمام شده و منتظر هستید من به شما پیشنهاد میکنم فقط توکل کنید و از خدا بخواهید و این که من به قسمت هم خیلی اعتقاد دارم اما شما منتظر قسمت نمونید برید دنبال قسمت و یه چیز دیگه شما از یک نواختی خسته شدید یادتون باشه آشنایی با یک دختر و در مراحل بالاتر ازدواج راه فرار شما از این یک نواختی نباشد .
می بایست کشف کنند که عشق نیز همانند
جاذبه زمین واقعی است و اینکه هر روز هر ساعت هر دقیقه هر لحظه
عاشق شدن خیالی شاعرانه نیست!
بلکه حالتی طبیعی است.
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
شاید این احساس و این فکر مقداری مسخره به نظر برسه و شاید به علت سن کمی که دارم باشه.(24 سال)
من فکر می کنم در چنین شرایطی که هستم همیشه یک موضوع بوده که منو به شوق و اشتیاق می رسوند.
...
شاید تایپ این مسائل برام سخت باشه ولی همیشه توی تصوراتم "دختری" رو می بینم که اگر "وجود" داشت ، بعنوان نامزد و یک همسر چقدر توی زندگی ام رنگ خوشبختی ، شوق و اشتیاق وجود احساس میشد...
اون چیزی که من فکر می کنم می تونه به زندگی من رنگ دیگه ایی بده ، یک دختره.
کسی که بتونه منو کمک کنه تا این راه رو با یاری عاطفی اون ادامه بدم.
سلام bbeg
منظورت از رابطه عاطفی چیه ؟
چرا به ازدواج فکر نمی کنی ؟
ایا مانعی برای رسیدن به این منبع انگیزه (اگه واقعا همینطور باشه ) وجود داره ؟
یه توصیه خیلی تکراری که خودم هنوز بهش ایمان ندارم :) :
منبع ارامش . انرزی ، انگیزه و امید به زندگی در درون شماست
منابع بیرونی ناپایدار هستن
و هرانچه را که نپاید دلبستگی نشاید
موفق باشی
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
سلام.
خیلی لطف کردین مریم خانوم .
حرفهاتون کلا امیدوار کننده بود اما انتظار من اینه که آیا این افکار منطقیه یا در شرایط حساس کنونی(!) این افکار پدید اومده ؟!
آیا دارم خودمو گول میزنم یا نه؟!
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
سلام
به نظر من این یه اتفاق طبیعی منطقی خیلی خوب توی زندگی هر کس هست که خوشبختانه برا شما هم اتفاق افتاده و سعی کنید مثبت بهش نگاه کنید و تلاشتون را برای بهتر شدن اوضاع کنید نمی دونم چه جوری ولی میدونم با پشکاری که در شما هست مطمئننم که میتونید و این خیلی خوب که یه پسر بتونه این اتفاق زندگی شو بگه این خودش یعنی شما خودتون و زندگی تونو دوست دارید ویه آدم کاملا خوشبخت هستید و یه روزی میرسه که دوست دارید یه بار دیگه این احساس باز برا شما اتفاق بیفته اگه راهو درست برید و پشیمون نشید این احساس به آدم یه جور شوق یا کنجکاوی برا روبرا کردن زندگی میده .
شما آدم موفقی هستید به این شک نکنید .
زندگی مثل یک قاصدک میمونه که اگر نگیریش خیلی ساده و راحت از تو میگذرد و
به فکر تو نیست که حسرت رفتنش را میخوری !
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
سلام.
من بارها و بارها در مورد این اتفاقی که برام افتاده و افکاری که دارم با برخی از دوستان بسیار نزدیکم صحبت کردم وجواب تاپیک دوستان مختلف رو هم دیدم ولی هیچ تغییری در خودم احساس نکرده ام و بلکه بدتر هم شده ام . میخوام بدونم آیا مراجعه به روانشناس مشکل رو میتونه بهتر کنه یا نه ؟
نمی دونم چطوری زندگی مو به حالت اول برگردونم؟
RE: شوقی برای ادامه کار و درس ندارم
دوست عزيز شايد اين تاپيك كمكتون كنه:
كليك كن