-
من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام،واقعا عذر میخوام که من دوباره تاپیک باز کردم. از تاپیک قبلی خودم http://www.hamdardi.net/thread-19876.html به جمع بندی خوبی رسیده بودم وبه یک آرامش نسبی زسیدم ولی داشتم در همین انجمن میگشتم که تاپیکی درمورد خیانت دیدم که تعاریف خیانت در اونجا اومده بود http://www.hamdardi.net/thread-7944.html
با این تعاریفی که در این تاپیک اومده من خیانتکار محسوب میشم ؟ حتی فکر این موضوع هم لرزه به وجودم میندازه . اینکه من چت کردم یا با جنس مذکر یا صحبت کردم خیانته ؟ به خدا اصلا بحث علاقه و این چیزا در میون نبوده . ما 6 ساله که با هم هستیم و قسم میخورم که من نمیدونستم از نظر اون ارتباط در همین حد هم اشتباه هست . از روزی که طرز فکرش رو درباره این چیزها فهمیدم نه دیگه چت کردم و اگه حتی یک کلمه هم با پسری صحبت کردم بهش گفتم.
من الان خیانتکارم ؟ چون ناخواسته و بی اطلاع کاری کردم که میدونم طرفم دوست نداشته . وای اصلا باورم نمیشه به همین راحتی بخوام خودمو خیانتکار بدونم . خواهش میکنم کمکم کنید . من باید چیکار کنم ؟ اگه بهش بگم این چیزارو همه چیز به هم میریزه . چطوری بهش بگم که چیزی در میون نبوده ؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان،خیانت وقتی معنا پیدا می کنه که تعهد ازدواج وجود داشته باشه.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نه من حس نمیکنم چون هنوزازدواج نکردیم بهش تعهدی ندارم . با توجه به اینکه من احساس میکنم بهش تعهد دارم حیانتکار محسوب میشم ؟ :302:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
ببین رفیق!
تا وقتی که شما به خودت رجوع نکنی، به خودت ارزش ندی، رو عزت نفست کار نکنی، یک شخصیت مستقل به نام نگین تعریف نکنی و.........
همین آشه و همین کاسه. امروز اینجا یه چی می خونی ، فردا تو فلان روزنامه یه مقاله میبینی.........
بسه دختر به خودت بیا!
تا کی میخوای خودتو تو تایید شدن از طرف دیگران، ببینی؟
تو این تالار مطالب خوبی در مورد عزت نفس هست حتما بخونشون
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
عزیزم
شما برای خودت قانون و قائده های من درآری می سازی و بعد هم .....
هم ارتباطتت با این آقا غلطه . هم احساس تعهدی که فقط بین زن و شوهرهاست و هم روابط غیر ضرور اگر با غیر همنجنس داری .
سعی کن رویه زندگیت را بازنگری کنی .
ارتباطت با همین آقا آسیبهای شخصیتی بهت وارد کرده و سرگردان شده ای . حتماً نزد یک مشاور بطور حضوری برو و خودت را ارزیابی کن و مشکلاتت را دریاب و حل کن .
موفق باشی
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
ببین رفیق!
تا وقتی که شما به خودت رجوع نکنی، به خودت ارزش ندی، رو عزت نفست کار نکنی، یک شخصیت مستقل به نام نگین تعریف نکنی و.........
همین آشه و همین کاسه. امروز اینجا یه چی می خونی ، فردا تو فلان روزنامه یه مقاله میبینی.........
بسه دختر به خودت بیا!
تا کی میخوای خودتو تو تایید شدن از طرف دیگران، ببینی؟
تو این تالار مطالب خوبی در مورد عزت نفس هست حتما بخونشون
ممنون دانوب عزیز ولی من منظورتونو متوجه نمیشم . خب من خواستم نظر بقیه رو بدونم . باشه من رو خودم کار میکنم به خودم عزت نفس میدم ولی این کارا رو بکنم بعد آخرش بالاخره کارایی که کردم درست میشه یا اشتباه ؟ اینکه باید تایید بشم درسته . ولی میخواستم بدونم این کارا خیانته یا نه ؟ و در آخر هم اینکه مثل اینکه از دستک عصبانی شدید، ببخشید و ممنون.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
عزیزم ممنونم فرشته عزیز از راهنمایی شما
شما برای خودت قانون و قائده های من درآری می سازی و بعد هم ..... ببخشید کدوم قانون های من درآری ؟
هم ارتباطتت با این آقا غلطه . هم احساس تعهدی که فقط بین زن و شوهرهاست و هم روابط غیر ضرور اگر با غیر همنجنس داری . من ارتباطی با کس دیگه ای ندارم الان فرشته مهربان عزیز
سعی کن رویه زندگیت را بازنگری کنی .
ارتباطت با همین آقا آسیبهای شخصیتی بهت وارد کرده و سرگردان شده ای . حتماً نزد یک مشاور بطور حضوری برو و خودت را ارزیابی کن و مشکلاتت را دریاب و حل کن .
موفق باشی
.
ممنونم از راهنمایی و توجه شما
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
میدونی نگین جان
تو خیلی غرق شدی تو اون آدم
به نظر من تو خیانت کاری
اما نه به اون دوستت
بلکه به خدا و خانوادت و پاکی و لطافت و زنانگی و احساس خودت
چرا خودتو آزار میدی
رابطه ای که تو رو اذیت کنه اصلا خوب نیس
خودخواه باش یکم
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
میدونی نگین جان
تو خیلی غرق شدی تو اون آدم
به نظر من تو خیانت کاری
اما نه به اون دوستت
بلکه به خدا و خانوادت و پاکی و لطافت و زنانگی و احساس خودت خب همین هم منو عذاب میده . کلمه ی خیانت منو آزار میده به خدا
چرا خودتو آزار میدی
رابطه ای که تو رو اذیت کنه اصلا خوب نیس
خودخواه باش یکم خودخواه باشم یعنی چی ؟ یعنی چیکار کنم آخه ؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
یعنی همش به فکر رضایت اون نباش
کاریو انجام بده که خودتو خوشحال کنه
خوشحالی و آرامش روحی خودت رو بخواه
میتونم درکت کنم یه جورایی سعی کن همسرتو حساس نکنی
و همش خوبی های خودتو پیشش بگی
مثلا بگو من دختر خوبیم فلان دوستم با چند نفر رابطه داره
یا مثلا بش بگو از خیانت متنفری
فقط تو زندگی و وجودت یه نفر راه داره
بزار اون بفهمه که توی ذهن تو فقط جای یه نفره
و الته که برای خودت ارزش قائلی و نمیزازای کسی بهت تهین کنه
بعدم تو حرفات نه به طور مستقیم حالیش کن که از آدم های شکاک متنفری و اینجور آدم ها دلتو میزنن
در ضمن اگه فکر میکنی اشتباهی کردی و از نظر خودت کارت اشتباه بوده
به درگاه خدا توبه کن و از خدا ببخشش بخواه
لازم نیس به دوستت بگی
چون بعضی چیزها بین ما و خداس همین
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
یعنی همش به فکر رضایت اون نباش
کاریو انجام بده که خودتو خوشحال کنه
خوشحالی و آرامش روحی خودت رو بخواه
میتونم درکت کنم یه جورایی سعی کن همسرتو حساس نکنی
و همش خوبی های خودتو پیشش بگی
مثلا بگو من دختر خوبیم فلان دوستم با چند نفر رابطه داره
یا مثلا بش بگو از خیانت متنفری
فقط تو زندگی و وجودت یه نفر راه داره
بزار اون بفهمه که توی ذهن تو فقط جای یه نفره
و الته که برای خودت ارزش قائلی و نمیزازای کسی بهت تهین کنه
بعدم تو حرفات نه به طور مستقیم حالیش کن که از آدم های شکاک متنفری و اینجور آدم ها دلتو میزنن
در ضمن اگه فکر میکنی اشتباهی کردی و از نظر خودت کارت اشتباه بوده
به درگاه خدا توبه کن و از خدا ببخشش بخواه
لازم نیس به دوستت بگی
چون بعضی چیزها بین ما و خداس همین
ممنونم دوست عزیز از راهنماییت . حرفات بهم خیلی آرامش داد . خب همینطور هم هست و فقط اون تو فکر من هست اما ناخواسته کاری که اون دوست نداره رو کردم . ولی وقتی متوجه شدم که دوست نداره واقعا دیگه انجام ندادم . چون واسم اصلا اهمیتی نداشت که بخوام انجام بدم . حالا این پنهونکاری عذابم میده . به اون بگم دختر خوبی هستم در حالیکه اون اگه بفهمه، به نظرش من دیگه دختر خوبی نیستم ؟ این خیانت نیست ؟ این پنهونکاری خیانت نیست ؟ باز هم ازتون ممنونم
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
دارن بهت می گن رابطتت با این پسر اشتباست،بهت آسیب زده.اون وقت یکی اونو همسرت خطاب می کنه خودتم به این
فکری که اون چه قضاوتی راجع بهت می کنه.از خواب بیدار شو قبل از اینکه روزگار بیدارت کنه.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
با عرض معذرت
نگین جانه دیوونه خیانت چیه
از اون برای خودت بت ساختی اون هیچی نیس
تو لایق بهترین هایی
بازم میگم
خود خواه باش
به خودت آرامشت فکر کن
:46::43::72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام نگین جان
من از دستت عصبانی نشدم. زندگی تو مال خودته و هر کاری که بخوای می تونی باهاش بکنی.
ولی وقتی اومدی اینجا یعنی میدونی یه جای کار می لنگه و اومدی کمک می خوای؟ درسته؟ (منظورم هر دو تاپیکته)
ببین دختر خوب شما تو 17 سالگی خودتو وارد مرحله ای از زندگیت کردی که برات زود بود، بذار بگم 17 سالگی موقع چه کارهاییه:
اوج قدرت یادگیری
آغاز فعالیت های اجتماعی فرد در گروه هایی به جز خانواده (دوستان ، همکلاسی ها و...)
آغاز تجربه اندوزی برای زندگی (راه یابی به دانشگاه، سفر، کارو...)
تعریف وجودی مستقل از خانواده
و....
خلاصه اینکه تو اون محدوده سنی آدم ها کم کم بزرگ میشن، دیگه اون بچه وابسته به پدر و مادر نیستن دنبال تجربه های جدید هستند و دنبال خود واقعی شون میگردن. نقش خانواده خیلی مهمه که فرد از مسیر درست منحرف نشه و البته لازمه که فرد هم به خانواده اعتماد و اعتقاد داشته باشه!!
اما شما چه کردی؟
تمام این فرصت ها رو از خودت گرفتی و به جاش وارد رابطه با پسری شدی که اون هم مثل شما بود: جوون بی تجربه خام
مسلمه وقتی بیشتر انرژی سال های جوونیت رو پای این رابطه بذاری، و همه ابعاد زندگیتو ول کنی و بچسبی به این آقا، کم کم ایشون میشه محور زندگی شما، بدون اون تعریف مستقلی از خودت نخواهی داشت!
همه می دونیم که تو دین و عرف اجتماع ما رابطه دختر و پسر نا محرم صحیح نیست و گناهه.
چرا با دونستن این موضوع هیچ وقت از خودت سوال نکردی که من کارم صحیحه یا نه؟ چرا فکر نکردی که گناه کاری؟
میبینی تو زندگیت قفط یه مرجع داری:
اگر اون بفهمه من با یکی دیگه چت کردم اگر چه که هیچ احساسی در بین نبوده، آیا من خیانتکارم؟
آره شما خیانت کاری!! ولی داری به خودت (و خانوادت) خیانت میکنی!!!:324:
نگینی که در سال های طلایی زندگیش داره فرصت ها رو برای یه رابطه بیمار از دست میده، بالاخره یه روزی ازت سوال میکنه که چرا فرصت رشدو ازش گرفتی!!!!
گفتنی ها رو بهت گفتم تصمیم با خودته
:43::72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
با عرض معذرت
نگین جانه دیوونه خیانت چیه
از اون برای خودت بت ساختی اون هیچی نیس
تو لایق بهترین هایی
بازم میگم
خود خواه باش
به خودت آرامشت فکر کن
:46::43::72:
ممنونم دوست عزیزم از راهنماییت . من ازش بت نساختم به خدا . مگه تو یک رابطه نباید تعهد وجود داشته باشه ؟ خب این یعنی بت ساختن ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
سلام نگین جان
من از دستت عصبانی نشدم. زندگی تو مال خودته و هر کاری که بخوای می تونی باهاش بکنی.
ولی وقتی اومدی اینجا یعنی میدونی یه جای کار می لنگه و اومدی کمک می خوای؟ درسته؟ (منظورم هر دو تاپیکته) معلومه که درسته و اگه نمیلنگید که اینجا نبودم
ببین دختر خوب شما تو 17 سالگی خودتو وارد مرحله ای از زندگیت کردی که برات زود بود، بذار بگم 17 سالگی موقع چه کارهاییه:
اوج قدرت یادگیری
آغاز فعالیت های اجتماعی فرد در گروه هایی به جز خانواده (دوستان ، همکلاسی ها و...)
آغاز تجربه اندوزی برای زندگی (راه یابی به دانشگاه، سفر، کارو...)
تعریف وجودی مستقل از خانواده
و.... من تمام این کارها رو در اون سن کردم، یعنی از اون سن تمام توجهم معطوف یک بعد از رندگیم نبوده
خلاصه اینکه تو اون محدوده سنی آدم ها کم کم بزرگ میشن، دیگه اون بچه وابسته به پدر و مادر نیستن دنبال تجربه های جدید هستند و دنبال خود واقعی شون میگردن. نقش خانواده خیلی مهمه که فرد از مسیر درست منحرف نشه و البته لازمه که فرد هم به خانواده اعتماد و اعتقاد داشته باشه!!
اما شما چه کردی؟
تمام این فرصت ها رو از خودت گرفتی و به جاش وارد رابطه با پسری شدی که اون هم مثل شما بود: جوون بی تجربه خام
مسلمه وقتی بیشتر انرژی سال های جوونیت رو پای این رابطه بذاری، و همه ابعاد زندگیتو ول کنی و بچسبی به این آقا، کم کم ایشون میشه محور زندگی شما، بدون اون تعریف مستقلی از خودت نخواهی داشت! همه ی این ابعاد رو ول نکردم ولی قبول دارم که شده محور زندگیم . من هر کاری که میخوام انجام بدم باید اول اون رو در نظر داشته باشم . ولی این عذاب وجدان منو آزار میده . همین احساس گناه، که طبق مقاله هایی که تو این سایت خوندم بزرگترین مانع برای داشتن عزت نفس هست.
همه می دونیم که تو دین و عرف اجتماع ما رابطه دختر و پسر نا محرم صحیح نیست و گناهه.
چرا با دونستن این موضوع هیچ وقت از خودت سوال نکردی که من کارم صحیحه یا نه؟ چرا فکر نکردی که گناه کاری؟ چرا میدونم که گناه کردم ولی اون موقع که 17 سالم بود اصلا به این چیزا توجهی نداشتم . وارد یک رابطه شدم ولی کم کم علاقمند شده به اون . شاید این احساس رو نکردم چون باز بقیه رو مهمتر از خودم میدونم . چون خیانت به یک نفر دیگه واسم عذاب آورتز از خیانت به خودمه
میبینی تو زندگیت قفط یه مرجع داری:
اگر اون بفهمه من با یکی دیگه چت کردم اگر چه که هیچ احساسی در بین نبوده، آیا من خیانتکارم؟
آره شما خیانت کاری!! ولی داری به خودت (و خانوادت) خیانت میکنی!!!:324:
نگینی که در سال های طلایی زندگیش داره فرصت ها رو برای یه رابطه بیمار از دست میده، بالاخره یه روزی ازت سوال میکنه که چرا فرصت رشدو ازش گرفتی!!!!
گفتنی ها رو بهت گفتم تصمیم با خودته
:43::72:
بی نهایییییت از راهنماییتون و وقتی که برای من گذاشتید ممنونم .
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام دوستان عزیزم،
من تمام مقالاتی که درباره عزت نفس بود رو خوندم و این تکنیک ها رو هم خیلی کار کردم رو خودم، اما متاسفانه همش موقتی هستش برای من . یعنی برای دو تا سه هفته خیلی خوبه، به خودم شخصیت میدم، احساس عذاب وجدان ندارم اما دوباره بعد از یک مدت به این فکر میکنم که دارم بهش خیانت میکنم . نباید ازش پنهون کنم . وقتی میبینمش احساس گناه سراپامو میگیره. وقتی میگه خیلی دختر خوبی هستی گریه ام میگیره، با خودم میگم من اونی که میخواستی نبودم . روز و شبم شده گریه . میدونم از دستم عصبانی میشید و میگید فایده نداره مشاوره دادن اما خواهش میکنم تنهام نزارید. خیلی بهتون احتیاج دارم.به خدااااااا دارم دیوونه میشم . خواهش میکنم کمکم کنید . خواهش میکنم
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
دوستان خواهش میکنم کمکم کنید، یک چیزی بگید.هرچی بیشتر تو اینترنت میگردم بیشتر احساس میکنم که خیانتکارم . :302:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
هیچکس به من کمکی نکرد . منم همون شب بهش گفتم . گفتم که چت کردم .همه چیز رو بهش گفتم جز اینکه عکس با حجابم رو هم پسر دیده . هرچی خواست بهم گفت . زندگیم به هم ریخت. داغون شدم . به من گفت هرزه. هر حرفی که فکرش رو هم نمیکنید به من گفت . حق داشت. من دختر خوبی نبودم. نامردی کردم بهش . تو این چند روز جز آب چیزی نخوردم. سه کیلو لاغر شدم . هرچی خواست به من گفت ولی گفت دوستت دارم نمیتونم ازت دل بکنم . گفت باهات میمونم ولی آدمت میکنم .گفت باهات میمونم چون نامرد نیستم، گفت من سر حرفم هستم و با تو میمونم. گفت هرجا بخوای بری من باید ببرمت. گفت دیگه نمیخوام حتی یکدونه دوست هم داشته باشی. گفت با همشون قطع رابطه میکنی. من دیگه چطوری باهاش باشم؟دیگه نمیتونم سرم رو بالا کنم . چطور تو چشماش نگاه کنم ؟ بهش گفتم چون داشتم از عذاب وجدان دیوونه میشدم . دیگه طاقت پنهونکاری نداشتم . حالا باید بهش ماجرای عکس رو هم بگم ؟ اگه بگم فکر کنم دیگه منو بکشه . گفت اگه دوباره کاری کنی هم تو رو میکشم هم خودمو . جز گریه کاری نمیتونم بکنم .[/b] خواهش میکنم کمکم کنید . الان دیگه واقعا به کمکتون احتیاج دارم . التماستون میکنم کمکم کنید.[b]
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
دختر! آخه آدم به تو چي بگه؟!
خيانت چيه؟ اين افكار رو از كجا آوردي؟؟
خيلي دارم خودمو كنترل مي كنم كه چيزي بهت نگم! از گوشهام داره دود درمياد!!!
...
خانم وفادار! اولا به عنوان يك دختر امروزي كه در اين جامعه داره زندگي مي كنه و دو تا پيرهن از تو بيشتر پاره كرده ميگم تعهد نانوشته يعني باد هوا! ملت روي تعهد نوشته اشون خط مي كشن چه رسد به نانوشته!
دوما! حالا مثلا اينارو بهش گفتي بهتر شدي؟ رفتي گفتي من بتو خيانت كردم كلي هم پشيموني و .... خدايي اون پسر راجع بتو چي فكر مي كنه؟! خودت اومدي از اون پسر يك قفس نامرئي دور خودت درست كردي براي خودت شرط و شروط گذاشتي از اين ديوار اونورتر نمي رم بعد يكم انگشتت از لاي اين ديوار نامرئي با قوانين خودساخته ات اونورتر رفته داد و بيداد و آه و فغان راه انداختي و عذرخواهي مي كني؟درحاليكه طرف روحش از اين حصار نامرئي تو خبر نداره!!!
منم اگه جاي پسره بودم بهت شك مي كردم... نه به وفاداريت بلكه به درك درستت از خودت، دوروبرت و واقعيت هاي اطرافت...
به خودت احترام بگذار...
اگر امكان داره كمي از كودكيت بگو... روابطتت با خانواده ات و پدر مادرت. چند تا بچه ايد و درحال حاضر چكار مي كنيد. اوضاع الان خانواده چطوره...
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
دختر! آخه آدم به تو چي بگه؟!
خيانت چيه؟ اين افكار رو از كجا آوردي؟؟ نه من اشتباه کردم. چون هنوز ازدواج نکردیم معنیش این نیست که دیگه تعهدی به هم نداریم، شش سال از عمرش رو پای من گذاشته . من بهش نامردی کردم . وقتی با اون بودم چه دلیلی داشته با کس دیگه ای چت کنم ؟
خيلي دارم خودمو كنترل مي كنم كه چيزي بهت نگم! از گوشهام داره دود درمياد!!! به من هرچی دوست دارید بگید . این همه حرف شنیدم شما هم روش
...
خانم وفادار! اولا به عنوان يك دختر امروزي كه در اين جامعه داره زندگي مي كنه و دو تا پيرهن از تو بيشتر پاره كرده ميگم تعهد نانوشته يعني باد هوا! ملت روي تعهد نوشته اشون خط مي كشن چه رسد به نانوشته! من به ملت کاری ندارم . مگه من نمیگفتم دوسش دارم ؟ پس چرا این کارارو کردم . اگه اون هم منو ببخشه من خودم خودمو نمیبخشم.
دوما! حالا مثلا اينارو بهش گفتي بهتر شدي؟ رفتي گفتي من بتو خيانت كردم كلي هم پشيموني و .... خدايي اون پسر راجع بتو چي فكر مي كنه؟! خودت اومدي از اون پسر يك قفس نامرئي دور خودت درست كردي براي خودت شرط و شروط گذاشتي از اين ديوار اونورتر نمي رم بعد يكم انگشتت از لاي اين ديوار نامرئي با قوانين خودساخته ات اونورتر رفته داد و بيداد و آه و فغان راه انداختي و عذرخواهي مي كني؟درحاليكه طرف روحش از اين حصار نامرئي تو خبر نداره!!! از این لحاظ که چیز پنهونی ندارم راحت شدم ولی الان باز از این عذاب دارم که همههه چیز رو بهش نگفتم . عکس رو بهش نگفتم. اون پسر به من گفت که راجع به من چی فکر میکنه . گفت که سر و گوشم میجنبه . گفت که دختر پاکی نیستم . من نمیخواستم بهش نارو بزنم . من قول داده بودم دست از پب خطا نکنم ولی کردم.
منم اگه جاي پسره بودم بهت شك مي كردم... نه به وفاداريت بلكه به درك درستت از خودت، دوروبرت و واقعيت هاي اطرافت...
به خودت احترام بگذار...
نه اون به وفاداریم شک کرده . میگفت من از چشمام بیشتر بهت اطمینان داشتم ولی همه رو نابود کردی. گفت اگه تو خیابون با یک پسر میدیدمت به چشمام شک میکردم ولی به تو نه. من که گفتم خیلی حساسه.
اگر امكان داره كمي از كودكيت بگو... روابطتت با خانواده ات و پدر مادرت. چند تا بچه ايد و درحال حاضر چكار مي كنيد. اوضاع الان خانواده چطوره...
[color=#0000 از کودکیم چی بگم ؟ یعنی چه چیزی رو میخواید بدونید ؟ رابطه ام با مادر و پدرم صمیمی هست ولی نه به اندازه ای که بخوام این چیزا رو بگم بهشون. سه تا بچه هستیم . الان درس میخونم . سال آخر کارشناسی . اوضاع خانواده اگر منظورتون مالی هست که خوبه . متوسط رو به بالا
[/quote]
گفت چرا زودتر به من نگفتی ؟ گفت چطوری میخواستی با من ازدواج کنی و ازم پنهون هم بکنی ؟ وای نمیدونید چه حرفایی بهم زد . من از گذشته ام یعنی قبل از اینکه با هم باشیم هم خیلی چیزا هست که بهش نگفتم . یعنی اونا رو هم باید بگم ؟ اگه بگم منو میکشه به خدا . اگه بگم دیگه از منو خودش چیزی نمیمونه . اگه نگم که بازم میشه پنهونکاری که . بازم میشه خیانت . ای خدا کاش من بمیرم . به خدا به مردنم راضیم.
گفت چرا زودتر به من نگفتی ؟ گفت چطوری میخواستی با من ازدواج کنی و ازم پنهون هم بکنی ؟ وای نمیدونید چه حرفایی بهم زد . من از گذشته ام یعنی قبل از اینکه با هم باشیم هم خیلی چیزا هست که بهش نگفتم . یعنی اونا رو هم باید بگم ؟ اگه بگم منو میکشه به خدا . اگه بگم دیگه از منو خودش چیزی نمیمونه . اگه نگم که بازم میشه پنهونکاری که . بازم میشه خیانت . ای خدا کاش من بمیرم . به خدا به مردنم راضیم.
این موضوع رو همه بهم در این سایت گفتند نگم بهش . اما دیدم که تا چه حد براش مهم بود گفتنم . براش خیلی مهم بود که ازش چیزی پنهون نکنم و بگم . گذشته ام رو هم همه گفتند نگو بهش . اونو نگم چی ؟ میدونم که واسش مهمه . بازم بگم یا نه ؟ گفت ازم چیزی پنهون نکن . با اینکه گفته پنهون نکن باز من پنهون کنم ؟ ای خدا این چه شری بود که به پا شد.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
دوست عزیز:72:
من فکر می کنم شما حتما به مشاوره حضوری نیازمندید.
ببخشید من و برای این صراحت کلام ولی علاوه بر ایشون که انسان شکاک و وسواسی هستند
شما هم از لحاظ روحی و روانی حال خوشی ندارید. و اگه به این رویه وابستگی نامعقول و بیش از اندازتون
به این آقا ادامه بدید خودتون رو از پا در می یارید.
و در سالهای آینده به یک انسان افسرده- خشمگین- و وابسته و ناتوان تبدیل می شید.
اگه از دوستان راهنمایی خواستی و اونها گفتند چیزی نگو پس چرا گفتی؟؟
موضوعات و افکار دوست پسرت برات مهمتره یا شخصیت و استقلال خودتت؟؟
آیا شما خودتت به خودتت شک داری؟؟
آیا شما اینقدر نسبت به وجود خودتت بی تعهد هستی که باید دوستت پلیس و نگهبان وجود شما باشه؟؟
آیا توان این و داری که در زندانی که خودتت با افکار مالیخولیایی که از وابستگی به اون آقا ایجاد کردی یک عمر زندگی کنی؟؟
آیا توان این و داری که در زندانی که اون آقا وعده اش رو برای بعد از ازدواج داده یک عمر زندگی کنی؟؟
لطفا به سولاتم خوب فکر کن و حتما با یک روانشناس در مورد این افکار و وابستگیهات صحبت کن.
موفق باشی.:72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
من فکر می کنم شما حتما به مشاوره حضوری نیازمندید.
ببخشید من و برای این صراحت کلام ولی علاوه بر ایشون که انسان شکاک و وسواسی هستند
شما هم از لحاظ روحی و روانی حال خوشی ندارید. و اگه به این رویه وابستگی نامعقول و بیش از اندازتون
به این آقا ادامه بدید خودتون رو از پا در می یارید.
بله من اصلا حال و روز خوبی ندارم . وابستگی یعنی چی ؟ اینکه بهش وفادار باشم میشه وابستگی ؟ اگه ازش پنهون کنم، دیگه بهش چیزی رو نگم وابستگیم معقولانه است ؟
و در سالهای آینده به یک انسان افسرده- خشمگین- و وابسته و ناتوان تبدیل می شید.
بله خودم میدونم که حتما تبدیل میشم . همین الانم واقعاااا افسرده ام . خیلی زیاد.
اگه از دوستان راهنمایی خواستی و اونها گفتند چیزی نگو پس چرا گفتی؟؟
چون دیگه طاقت پنهونکاری نداشتم و چون دیگه بغض گلوم داشت خفه ام میکرد. همینطور که الان میکنه . چون نمیخواستم خودمو جلوش خوب نشون بدم در حالیکه از نظر اون خوب نیستم. به خدا دیگه طاقت نداشتم.
موضوعات و افکار دوست پسرت برات مهمتره یا شخصیت و استقلال خودتت؟؟
خب معلومه که بعد از شش سال افکار اون خیلییی برام مهمه . الان طوری شدم که اگه اون تاییدم نکنه دیگه خودمو دوست ندارم . الان داره حالم از خودم به هم میخوره.
آیا شما خودتت به خودتت شک داری؟؟
شک ندارم ولی من کارایی که اون دوست نداره رو انجام دادم . من با اون بودم ولی با کس دیگه چت کردم . این اشتباه نیست ؟ پس چیه ؟ این که دیگه شک داشتن نیست و من اشتباه کردم حالا هم باید تاوانشو بدم.
آیا شما اینقدر نسبت به وجود خودتت بی تعهد هستی که باید دوستت پلیس و نگهبان وجود شما باشه؟؟
[color=#000080]نه به خدا من به خودم و اون تعهد دارم . من نمیخوام اون پلیس و نگهبان من باشه اما هر کس دیگه هم اگه بود وقتی این موضوع رو میفهمید یک طوری عکس العمل نشون میداد . وقتی میبینه بهش نامردی شده چیکار باید بکنه آخه؟
آیا توان این و داری که در زندانی که خودتت با افکار مالیخولیایی که از وابستگی به اون آقا ایجاد کردی یک عمر زندگی کنی؟؟
نمیدونم دیگه به خداومن الان فقط عذاب ارم که چرا این کارارو کردم .میخوام همونی باشم که اون میخواد و بابا من دوسش دارم . ای خدا
آیا توان این و داری که در زندانی که اون آقا وعده اش رو برای بعد از ازدواج داده یک عمر زندگی کنی؟؟
خودم میدونم چی در انتظارمه. من زندگیم به اون گره خورده به خدا و میدونم اشتباست ولی کاریه که شده :302:
لطفا به سولاتم خوب فکر کن و حتما با یک روانشناس در مورد این افکار و وابستگیهات صحبت کن.
موفق باشی.:72:
ممنونم دوست عزیزاز راهنماییتون
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin.sal
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
من فکر می کنم شما حتما به مشاوره حضوری نیازمندید.
ببخشید من و برای این صراحت کلام ولی علاوه بر ایشون که انسان شکاک و وسواسی هستند
شما هم از لحاظ روحی و روانی حال خوشی ندارید. و اگه به این رویه وابستگی نامعقول و بیش از اندازتون
به این آقا ادامه بدید خودتون رو از پا در می یارید.
بله من اصلا حال و روز خوبی ندارم . وابستگی یعنی چی ؟ اینکه بهش وفادار باشم میشه وابستگی ؟ اگه ازش پنهون کنم، دیگه بهش چیزی رو نگم وابستگیم معقولانه است ؟
و در سالهای آینده به یک انسان افسرده- خشمگین- و وابسته و ناتوان تبدیل می شید.
بله خودم میدونم که حتما تبدیل میشم . همین الانم واقعاااا افسرده ام . خیلی زیاد.
اگه از دوستان راهنمایی خواستی و اونها گفتند چیزی نگو پس چرا گفتی؟؟
چون دیگه طاقت پنهونکاری نداشتم و چون دیگه بغض گلوم داشت خفه ام میکرد. همینطور که الان میکنه . چون نمیخواستم خودمو جلوش خوب نشون بدم در حالیکه از نظر اون خوب نیستم. به خدا دیگه طاقت نداشتم.
موضوعات و افکار دوست پسرت برات مهمتره یا شخصیت و استقلال خودتت؟؟
خب معلومه که بعد از شش سال افکار اون خیلییی برام مهمه . الان طوری شدم که اگه اون تاییدم نکنه دیگه خودمو دوست ندارم . الان داره حالم از خودم به هم میخوره.
آیا شما خودتت به خودتت شک داری؟؟
شک ندارم ولی من کارایی که اون دوست نداره رو انجام دادم . من با اون بودم ولی با کس دیگه چت کردم . این اشتباه نیست ؟ پس چیه ؟ این که دیگه شک داشتن نیست و من اشتباه کردم حالا هم باید تاوانشو بدم.
آیا شما اینقدر نسبت به وجود خودتت بی تعهد هستی که باید دوستت پلیس و نگهبان وجود شما باشه؟؟
[color=#000080]نه به خدا من به خودم و اون تعهد دارم . من نمیخوام اون پلیس و نگهبان من باشه اما هر کس دیگه هم اگه بود وقتی این موضوع رو میفهمید یک طوری عکس العمل نشون میداد . وقتی میبینه بهش نامردی شده چیکار باید بکنه آخه؟
آیا توان این و داری که در زندانی که خودتت با افکار مالیخولیایی که از وابستگی به اون آقا ایجاد کردی یک عمر زندگی کنی؟؟
نمیدونم دیگه به خداومن الان فقط عذاب ارم که چرا این کارارو کردم .میخوام همونی باشم که اون میخواد و بابا من دوسش دارم . ای خدا
آیا توان این و داری که در زندانی که اون آقا وعده اش رو برای بعد از ازدواج داده یک عمر زندگی کنی؟؟
خودم میدونم چی در انتظارمه. من زندگیم به اون گره خورده به خدا و میدونم اشتباست ولی کاریه که شده :302:
لطفا به سولاتم خوب فکر کن و حتما با یک روانشناس در مورد این افکار و وابستگیهات صحبت کن.
موفق باشی.:72:
ممنونم دوست عزیزاز راهنماییتون
دوست عزیز
همش می گی اون - نظر اون- افکار اون - شک اون و...............
این میشه وابستگی؟؟
پس تو چی؟ پس افکار و نظر تو چی؟
تو باید اخلاقی و درست برخورد کنی بخاطر آرامش خودتت نه بخاط اینکه نظر اون رو جلب کنی؟!
آیا اینقدر که نظر اون برات مهمه نظر خدا و یا خودت برات مهم هست؟
آیا فکر نمی کنی که اون کسی که شما معلم و راهبر قرارش دادی خودش پر از شک و وسواس هست؟
خودش 6 سال وارد یک رابطه بدون تعهد با دختری شده؟
خودش نیاز به کمک داره؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
دوست عزیز
همش می گی اون - نظر اون- افکار اون - شک اون و...............
این میشه وابستگی؟؟
پس تو چی؟ پس افکار و نظر تو چی؟ خب فکر و نظر و عقیده منم اینه که تو یک رابطه نباید خیانت کرد، نامردی کرد. من اشتباه کردم . باشه من وابسته کم، اما اگه نبودم هم باز دلیل نمیشد که من بخوام کار اشتباهی انجام بدم . نظر اون برام مهمه چون من تو رابطه با اون هستم.من بهش تعهد داشتم. رسمی نه، ولی قلبی که داشتم.
تو باید اخلاقی و درست برخورد کنی بخاطر آرامش خودتت نه بخاط اینکه نظر اون رو جلب کنی؟! بله من اول از همه باید به خاطر خودم اخلاقی عمل میکردم، که نکردم. اشتباه کردم . به خودش هم هزار بار گفتم . حالا من باید چیکار کنم ؟ تکلیف من چیه ؟ اون میخواد که من ریز ریز زندگیم. بهش بگم، اما اگه بگم دیگه هیچی نمیمونه ازم . همه چیز نابود میشه. از این هم بدتر. من نمیتونم گذشته مو بهش بگم، نمیتونم قضیه عکس رو بگم . اینم میشه باز خیانت ؟ میشه پنهونکاری؟ میشه همون کاری که اون دوست نداره و متنفره ؟ هرچند که خودش هم این کار رو با من کرده . خواهش میکنم یک کم قضیه رو از دیدگاه اون نگاه کنید .
آیا اینقدر که نظر اون برات مهمه نظر خدا و یا خودت برات مهم هست؟
الان واقعا نظر اون برام مهمه، چون در حقش نامردی شده . من میخوام جبران کنم ، اما نمیدونم از کجا ؟ چطوری ؟ اصلا نمیدونم کارام قابل بخشش هست یا نه ؟
آیا فکر نمی کنی که اون کسی که شما معلم و راهبر قرارش دادی خودش پر از شک و وسواس هست؟
خودش 6 سال وارد یک رابطه بدون تعهد با دختری شده؟
خودش نیاز به کمک داره؟
[color=#000080] همه اینایی که شما میگید درسته . پر از شک و وسواسه، وارد رابطه بدون تعهد شده، به کمک هم نیاز داره اما هیچ وقت با دختر دیگه ای نبود . از این لحاظ همیشه به من وفادار بوده . خیانت نکرده و هرچند که طور دیگه ای کرده که نمیخوام بگم.
[/quote]
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
میخوام همونی باشم که اون میخواد و بابا من دوسش دارم . ای خدا
همونی باش که خودت می خوای.
نقل قول:
من زندگیم به اون گره خورده.
زندگیتو به اون گره زدی.هر لحظه هم محکم ترش می کنی.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان
من تاپیک قبلیتو هم مرور کردم. دوستان خیلی واضح مطالب مهم رو عنوان کردن. فقط می مونه قبول کردن و پذیرفتن موضوعات اصلی، که به خودت بر می گرده . (جدا شدن از وابستگی مفرط و تایید شدن توسط دوستت ، تقویت عزت نفست ، بیش از حد لازم گناهکار ندونستن خودت و ... )
و اما نظر شخص من :
چند تا از معیارای من تو بررسی روابط اینه که:
- آیا اون رابطه باعث پیشرفت مادی ، معنوی هر دوشون شده یا نه ؟
- آیا آرامششون بیشتر شده یا نه؟
- آیا دوستان مشترک دارند یا نه (این بخش رو از این جهت بهش توجه می کنم که میشه فهمید تعصب غیر ضروری و حساسیت آزار دهنده نسبت به هم ندارند که در این صورت خیلی عالیه)
و اگه جواب این سوالا منفی باشه یعنی یه جای رابطه می لنگه که اگه بشه باید درستش کرد و اگه نشه با شجاعت باید تمومش کرد .
در رابطه با احساس گناه و خیانتت به نظر می رسه قضیه زیادی بزرگ شده برات. و بیش از اندازه داری خودت رو توبیخ می کنی. اگه عملی مخالف شرع و اخلاق انجام ندادی لطفن خودت رو مقصر ندون . اینکه دوستت این موضوع رو خیانت می دونسته ، نظر اونه! نه شما. به هر حال به قول خودت بعد از اطلاع از نظر دوستت اون کار رو ادامه ندادی ، پس لطفن این قضیه رو فراموش کن و به رابطه ات با دوستت و مشکلات اساسی که ممکنه براتون پیش بیاد توجه کن چون آیندت به این انتخابت بستگی داره.
عزیزم! سعی کن قوی باشی : )
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mar_yam
نگین جان
من تاپیک قبلیتو هم مرور کردم. دوستان خیلی واضح مطالب مهم رو عنوان کردن. فقط می مونه قبول کردن و پذیرفتن موضوعات اصلی، که به خودت بر می گرده . (جدا شدن از وابستگی مفرط و تایید شدن توسط دوستت ، تقویت عزت نفست ، بیش از حد لازم گناهکار ندونستن خودت و ... )
به خدا این کارا همه به حرف آسونه . عملی کردنش سخته.چطوری میتونم گناهکار ندونم خودمو ؟ چطوری میتونم خودم رو ببخشم ؟
و اما نظر شخص من :
چند تا از معیارای من تو بررسی روابط اینه که:
- آیا اون رابطه باعث پیشرفت مادی ، معنوی هر دوشون شده یا نه ؟
- آیا آرامششون بیشتر شده یا نه؟ آرامش اصلا.
- آیا دوستان مشترک دارند یا نه (این بخش رو از این جهت بهش توجه می کنم که میشه فهمید تعصب غیر ضروری و حساسیت آزار دهنده نسبت به هم ندارند که در این صورت خیلی عالیه) دوستان مشترک هم نداریم .
و اگه جواب این سوالا منفی باشه یعنی یه جای رابطه می لنگه که اگه بشه باید درستش کرد و اگه نشه با شجاعت باید تمومش کرد .
در رابطه با احساس گناه و خیانتت به نظر می رسه قضیه زیادی بزرگ شده برات. و بیش از اندازه داری خودت رو توبیخ می کنی. اگه عملی مخالف شرع و اخلاق انجام ندادی لطفن خودت رو مقصر ندون . مخالف شرع و اخلاق یعنی چه کاری ؟
اینکه دوستت این موضوع رو خیانت می دونسته ، نظر اونه! نه شما. نه نظر منم هست .
به هر حال به قول خودت بعد از اطلاع از نظر دوستت اون کار رو ادامه ندادی ، پس لطفن این قضیه رو فراموش کن و به رابطه ات با دوستت و مشکلات اساسی که ممکنه براتون پیش بیاد توجه کن چون آیندت به این انتخابت بستگی داره. نه وقتی فهمیدم دوست نداره دیگه انجام ندادم . به خدا نمیتونم فراموش کنم . چطوری میتونم فراموش کنم وقتی یکسره این قضیه رو میزنه تو سرم ؟ بهم میگه هر.. ؟ به خدا نمیشه .
عزیزم! سعی کن قوی باشی : )
چطوری قوی باشم ؟ توروخداااا بهم کمک کنید . به خدا گریه هام تموم نمیشن . الان همش به من توهین میکنه . چی میتونم بهش بگم ؟ احساس گناه دارم . عذاب وجدان احساس خیلی بدی هست.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
بهت توهین می کنه آرامشتم بهم زده.دلت به چی خوشه داری ادامه می دی؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
بهت توهین می کنه آرامشتم بهم زده.دلت به چی خوشه داری ادامه می دی؟
یعنی چی ؟ اون باید دلش به چی خوش باشه ؟ به وفاداری من ؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین،اگر می خوای از این احساس خارج بشی بگو تا بهت کمک کنیم اگرم نمی خوای بگو تا نه کسی انرژیشو هدر بده
نه وقت خودت تلف بشه.اینکه به هر پستی بلافاصله در تایید و دفاع از اون جواب می دی به جایی نمی رسی.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نگین،اگر می خوای از این احساس خارج بشی بگو تا بهت کمک کنیم اگرم نمی خوای بگو تا نه کسی انرژیشو هدر بده
نه وقت خودت تلف بشه.اینکه به هر پستی بلافاصله در تایید و دفاع از اون جواب می دی به جایی نمی رسی.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نگین،اگر می خوای از این احساس خارج بشی بگو تا بهت کمک کنیم اگرم نمی خوای بگو تا نه کسی انرژیشو هدر بده
نه وقت خودت تلف بشه.اینکه به هر پستی بلافاصله در تایید و دفاع از اون جواب می دی به جایی نمی رسی.
[color=#000080] منظورتون اینه که شما میدونید من اشتباه کردم اما فقط میخواید به من تلقین کنید که کاری نکردم تا از این احساس لعنتی خارج بشم ؟ نه من میخوام کمکم کنید . خواهش میکنم.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
- نگین جان اگه نظر خودت همین بوده که خیانت بوده پس چرا ادامه دادی؟ (طبق گفته ی خودت که گفته بودی اگه می دونستی از نظر اون خیانته هرگز چت نمی کردی من نتیجه گرفته بودم که نظر خودت غیر اینه) و البته الان هم فکر می کنم نظر خودت این نیست . بعد از اینکه نظر اون رو فهمیدی خودتو گناهکار دونستی (به علت وابستگی )
- اگه یه رابطه ای خیلی صمیمی ، خوب و درست باشه و اگه طرفین تنوع طلب نباشند! اونوقت احساس تنهایی نمی کنند که بخوان با چت پرش کنند(اگه فرض کنیم چت برای تو پر کردن اوقات فراغت بوده) پس شاید بشه نتیجه گرفت دوستیتون اون دوستی ای نبوده که باید و شاید! (ریشه یابی کن اصلن چرا چت می کردی با وجود داشتن یه دوست چندین ساله)
- همونطور که دوستان گفتند دوستیتون خیلی زود شروع شده و این خیلی جای تامل داره! به عبارتی به نظر می رسه مشکل در اصل نوع رابطتونه نه احساس گناه شما یا توهین های الان اون!
- دوستی که اینقدر انصاف نداره که به تو میگه .... شاید دیگه اسمش دوست نباشه.
-منظورم از شرع و اخلاق این بود که آیا به غیر از چت اتفاق دیگه ای هم رخ داده؟ نداده. پس کار غیر احلاقی نکردی که مستوجب توهین باشی.
- نگین جان اگه می خوای مشکلت حل شه باید با خودت رو راست باشی و احساسات رو کنار بذاری (اینکه میگی به خدا دوستش دارم) . دوست داشتن باید تو عمل باشه نه که ویروون کنه آدمو ... این چه دوستی ای که تو رو داغون کرده؟! تو اول از همه باید خودتو دوست داشته باشی و اجازه ندی کسی بهت توهینی کنه که سزاوارش نیستی.
- عذاب وجدانی که میگی ، حسیه که دوستت بهت تلقین کرده. قوی باش و خودت رو از عقاید اون آدم جدا کن .اون وقت توی دادگاه خودت و وجدانت ببین باز گناهی مرتکب شدی؟ آیا اگه دوستت مشکلی با این قضیه نداشت باز تو این حس بد رو می داشتی؟ مسلمن نه! پس نتیجه می گیریم داری از اون تاثیر می گیری .
- آخرین توصیم بهت اینه که تا دیر نشده توی دوستیت با این شخص تجدید نظر کنی . یا رومی روم یا زنگی زنگ ...
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mar_yam
- نگین جان اگه نظر خودت همین بوده که خیانت بوده پس چرا ادامه دادی؟ (طبق گفته ی خودت که گفته بودی اگه می دونستی از نظر اون خیانته هرگز چت نمی کردی من نتیجه گرفته بودم که نظر خودت غیر اینه) و البته الان هم فکر می کنم نظر خودت این نیست . بعد از اینکه نظر اون رو فهمیدی خودتو گناهکار دونستی (به علت وابستگی ) بله وقتی نظر اونو فهمیدم به خودم اومدم دیدم کارم خیانت بوده .
- اگه یه رابطه ای خیلی صمیمی ، خوب و درست باشه و اگه طرفین تنوع طلب نباشند! اونوقت احساس تنهایی نمی کنند که بخوان با چت پرش کنند(اگه فرض کنیم چت برای تو پر کردن اوقات فراغت بوده) پس شاید بشه نتیجه گرفت دوستیتون اون دوستی ای نبوده که باید و شاید! (ریشه یابی کن اصلن چرا چت می کردی با وجود داشتن یه دوست چندین ساله) نمیدونم . شاید من همونی هستم که اون میگه . نمیدونم چرا چت میکردم . شاید چون قبل از دوستی هم میکردم و عادت داشتم . ولی من چرا بعد از دوستی هم باز چت میکردم ؟ همین فکرها منو عذاب میده . داغونم میکنه . الان تنها چیزی که آرومم میکنه اینه که اون به خاطر کاری که کردم منو ول کنه . با من تموم کنه . اما اونم میگه تموم نمیکنم چون دوست ارم . میگه با اینطور آدما / یعنی من / نباید تموم کرد و میگه باید کاری کرد تا پیر بشن . من خودم زمین خوردم . غصه ی این کارام داره داغونم میکنه باز اونم میخواد منو پیر کنه.
- همونطور که دوستان گفتند دوستیتون خیلی زود شروع شده و این خیلی جای تامل داره! به عبارتی به نظر می رسه مشکل در اصل نوع رابطتونه نه احساس گناه شما یا توهین های الان اون! مشکلات خیلی زیاده و خیلیییی زیاد.
- دوستی که اینقدر انصاف نداره که به تو میگه .... شاید دیگه اسمش دوست نباشه.
به من خیلی چیزهای دیگه هم گفته . اینقدر چیزی گفته که سه کیلو در عرض دو روز لاغرم کرده .
-منظورم از شرع و اخلاق این بود که آیا به غیر از چت اتفاق دیگه ای هم رخ داده؟ نداده. پس کار غیر احلاقی نکردی که مستوجب توهین باشی. غیر از چت هیچ کار دیگه ای رخ نداده . فقط عذابم از موضوع عکس با حجابم هست که بیشتر باعث میشه احساس کنم همونی هستم که اون میگه.
- نگین جان اگه می خوای مشکلت حل شه باید با خودت رو راست باشی و احساسات رو کنار بذاری (اینکه میگی به خدا دوستش دارم) . دوست داشتن باید تو عمل باشه نه که ویروون کنه آدمو ... این چه دوستی ای که تو رو داغون کرده؟! تو اول از همه باید خودتو دوست داشته باشی و اجازه ندی کسی بهت توهینی کنه که سزاوارش نیستی.
من اول از همه نباید کاری میکردم که بخوان بهم توهین کنن . من دارم دیوونه میشم . فقط همینو میتونم بگم . الان میگه به همه دوستات باید قضیه دوستیمونو بگی. آخه من به هیچکس نگفته بودم چون نمیخواستم نظرشون درباره من تغییر کنه . میگه باید بیام دانشگاه برسونمت. بعد هم بیام دنبالت . آخه ای خدا زشته تو دانشگاه و من آبرو دارم به خدا . جلو اون همه آدم روم نمیشه به خدا . یکدفعه با کسی برم دانشگاه بگم چی آخه ؟ میگه میام دانشگاهت از حراست، آموزش، از پسرای دانشگاه دربارت سوال میکنم ببینم چه کارایی کردی تو دانشگاه. به خداااا من هیچ کاری نکردم م م م .:302::302:
- عذاب وجدانی که میگی ، حسیه که دوستت بهت تلقین کرده. قوی باش و خودت رو از عقاید اون آدم جدا کن .اون وقت توی دادگاه خودت و وجدانت ببین باز گناهی مرتکب شدی؟ آیا اگه دوستت مشکلی با این قضیه نداشت باز تو این حس بد رو می داشتی؟ مسلمن نه! پس نتیجه می گیریم داری از اون تاثیر می گیری .
- آخرین توصیم بهت اینه که تا دیر نشده توی دوستیت با این شخص تجدید نظر کنی . یا رومی روم یا زنگی زنگ ...
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین،اون از نظر تحصیلات چه سطحی داره؟خودت در چه سطحی هستی؟طبقه اجتماعیتون چقدر فاصله داره؟شغل،
در آمد،منطقه سکونت.آیا تو رشته خاصی حرفه ای هستی؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[quote=فرهنگ 27]
نگین،اون از نظر تحصیلات چه سطحی داره؟ دانشجوی عمران سال آخر هست. کارشناسی. خودت در چه سطحی هستی؟ من هم کارشناسی ترم آخر.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین عزیز
خوب دقت کن که چی میگم
.
.
.
.
.
.
.
.
شما
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
گناه کارهستی .........
خیانتکار هستی .........
و خیلی هم کناه کار و خیانت کاری
حق هم داری اینجوری به هم بریزی و ناراحت باشی
گناه کاری چون :
برای خودت ، انسانیتت ، حیثیتت ، شخصیتت ارزش قائل نبوده ای ، و با پسرها ارتباط برقرار کردی ( دقت کن میگم پسرها ، یعنی همه کسانی که تا حالا باهاشون رابطه داشته ای از جمله همین آقا )
گناه کاری چون :
به خودت ظلم کرده ای ، خودت را پست کرده ای ، خودت را لجن مال کرده ای ، خودت را سرافکنده کرده ای ....
گناهکاری چون :
خانواده ات را ندیدی ، برخلاف خط قرمزهای خانواده ات رفتار کرده ای
گناهکاری چون :
خدا را ندیدی ، نعمتهایش را دیدی ، اما ناسپاسی کردی ، خدا این روابط را اشکال می داند و تو به خدا دهن کجی کرده ای .
و .......
خیانتکاری چون :
همه این گناهان رو انجام داده ای
خیانت کرده ای :
به خودت و اعتبارت ، به خودت و شخصیتت، به خودت و نجابتت، به خودت و معصومیتت، به خودت و ارزشهایت ، به خودت و غرورت ، به خودت و زن بودنت ، به خودت و عزیز بودنت و ....... و به خانواده ات ، و به خدایت .
همه ارتباطهایی که داشته ای باعث این گناه و خیانت ها شده ، بخصوص ارتباطت با این آقا
....... مگر او هم یک پسر نیست ؟، و ناراحت از رابطه ات با پسرها نیستی ؟، چرا از رابطه ات با ایشون ناراحت نیستی ؟ ، چرا رابطه ات با ایشون را خیانت نمی دانی ، گناه نمی بینی ؟؟؟؟
مگر ایشون هم پسر نیست ؟ ( کاری به خوب و بد بودن نداریم ،جنسیت را در نظر بگیر ).... اگر رابطه با آن پسرهای دیگر اشکال داشته ، با ایشان هم اشکال دارد . اگر با ایشان اشکال ندارد پس با پسرهای دیگر هم اشکال ندارد .
عزیز دلم :
اول تکلیف خودت را با خودت روشن کن :
برای خودت ارزش قائل هستی ؟
خودت را محترم می دانی ؟
آدم می دانی ؟
زن می دانی ؟
لایق پاکی می دانی ؟
لایق وفاداری به خود و همسر آینده می دانی ؟
لایق وفاداری به خانواده می دانی ؟
لایق وفاداری و تعهد به خدایت می دانی ؟
هر وقت خوب در مورد این حرفهام فکر کردی و جواب سئوالهایم را دادی ، ادامه می دهم
پاورقی
=====
دوستان لطفاً هیچ کس غیر از بنده فعلاً در این تاپیک پستی ارسال نکند .
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نگین عزیز
خوب دقت کن که چی میگم
.
.
.
.
.
.
.
.
شما
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
گناه کارهستی .........
خیانتکار هستی .........
و خیلی هم کناه کار و خیانت کاری
حق هم داری اینجوری به هم بریزی و ناراحت باشی
گناه کاری چون :
برای خودت ، انسانیتت ، حیثیتت ، شخصیتت ارزش قائل نبوده ای ، و با پسرها ارتباط برقرار کردی ( دقت کن میگم پسرها ، یعنی همه کسانی که تا حالا باهاشون رابطه داشته ای از جمله همین آقا )
گناه کاری چون :
به خودت ظلم کرده ای ، خودت را پست کرده ای ، خودت را لجن مال کرده ای ، خودت را سرافکنده کرده ای .... من همه ی حرفهای شما رو قبوا دارم ولی احتیاجی به توهین نیست .
گناهکاری چون :
خانواده ات را ندیدی ، برخلاف خط قرمزهای خانواده ات رفتار کرده ای بله به خدا خودم میدونم همه اینارو.
گناهکاری چون :
خدا را ندیدی ، نعمتهایش را دیدی ، اما ناسپاسی کردی ، خدا این روابط را اشکال می داند و تو به خدا دهن کجی کرده ای .
و .......
خیانتکاری چون :
همه این گناهان رو انجام داده ای
خیانت کرده ای :
به خودت و اعتبارت ، به خودت و شخصیتت، به خودت و نجابتت، به خودت و معصومیتت، به خودت و ارزشهایت ، به خودت و غرورت ، به خودت و زن بودنت ، به خودت و عزیز بودنت و ....... و به خانواده ات ، و به خدایت .
همه ارتباطهایی که داشته ای باعث این گناه و خیانت ها شده ، بخصوص ارتباطت با این آقا
....... مگر او هم یک پسر نیست ؟، و ناراحت از رابطه ات با پسرها نیستی ؟، چرا از رابطه ات با ایشون ناراحت نیستی ؟ ، چرا رابطه ات با ایشون را خیانت نمی دانی ، گناه نمی بینی ؟؟؟؟
مگر ایشون هم پسر نیست ؟ ( کاری به خوب و بد بودن نداریم ،جنسیت را در نظر بگیر ).... اگر رابطه با آن پسرهای دیگر اشکال داشته ، با ایشان هم اشکال دارد . اگر با ایشان اشکال ندارد پس با پسرهای دیگر هم اشکال ندارد .
عزیز دلم :
اول تکلیف خودت را با خودت روشن کن :
برای خودت ارزش قائل هستی ؟ برای خودم ارزش قائلم، میخوام که باشم اما در این شرایط نمیدونم باید چیکار کنم
خودت را محترم می دانی ؟
آدم می دانی ؟
زن می دانی ؟
لایق پاکی می دانی ؟
لایق وفاداری به خود و همسر آینده می دانی ؟
لایق وفاداری به خانواده می دانی ؟
لایق وفاداری و تعهد به خدایت می دانی ؟
هر وقت خوب در مورد این حرفهام فکر کردی و جواب سئوالهایم را دادی ، ادامه می دهم
[color=#000080] من با تمام حرفهای شما موافق هستم. همشون رو قبول دارم.من اشتباه کردم .خیلی هم اشتباه کردم.بیشتر از همه هم در حق خودم بد کردم. اما الان تکلیف من چیه ؟ باید چیکار کنم ؟ اینکه شما الان بگید رابطه رو فقط قطع کن باهاش دیگه همه چیز درست میشه ؟ پس این همه سالی که وقت گذاشتم چی ؟ عمری که اون پای من گذاشت چی ؟ خواهش میکنم به من کمک کنید . من واقعا خوب و بد رو دیگه نمیتونم تشخیص بدم.
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان
باز هم خوب دقت کن عزیزم
اولین نتیجه حاصل شد .
یکبار دیگر بدون اینکه جملات پایین را بخوانی حرفهایم در پست قبل را بخوان ، هرچقدر هم توهین و تند می بینی باز هم بخوان
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این حرفها ......
ندای درون تو نسبت به خودته که به صورت عذاب وجدان و احساس خیانتکاری ، در رابطه با این آقا بروز می کند .
حرفهایت در آخر پستم که نقل قول کرده ای یعنی شنیدن حرف و نظر خودت در باره خودت ( من احساس درونی ترا عیان کردم ، البته جاهایی تند و تیز تا بشنوی و با خودت مواجه شوی) برو یک بار پستهایت در باره خودت را و دفاع از اون آقا را در تاپیکهایت بخوان !
وقتی ( حرفهایم ) را خواندی ................. به غیرتت برخورد .... مگرنه ؟............. یعنی صدای عزت نفست درآمد ( که البته منشاء آن عملکردی از خودت بوده که عزت نفست قبولش نداشته ) .............. با شنیدن این حرفها عزت نفست خیلی ضعیف ، مثل صدایی از ته چاه گفت : نه ، من اینها نیستم .......... قسمت آگاه درونت سکوت کرد و تأیید ( چون تو را همین می داند ) و شاید هم اشک در چشمت حلقه زد ............
حالا هم حرفت اینه که تو نمیخواهی اینطور باشی ....... مگر نه ؟
عزیز دل فرشته ............ همه آنچه گفته آمد حتی آنچه توهین دیدی ( که خیلی خوبه که کمی بهت برخورده و این حس باید بیشتر بشه یعنی بیشتر بهت بربخوره ) ندای درون تو نسبت به خودته . اگر بپذیری این نگاه را در لایه های پنهان و ناخودآگاه ذهنت نسبت به خودت داری ، دیگه این همه احساس تعهد و خیانت نسبت به این آقا را نخواهی داشت ، بلکه نسبت به عزت نفست ، نسبت به خودت احساس تعهد می کنی ....... حس ارزشمندیت قوی می شود و با این احساس ( منفی ) در ناخودآگاهت در مورد خودت که اتفاقاً باعث میشه به هر ذلتی تن دهی که نمودش در مسخر این آقا شدن و الینه شدن در اوست ( هرچقدر هم آدم خوبی باشد ) در می افتی و باهاش عملا ًمبارزه خواهی کرد ( آری با این احساس منفی در مورد خودت در می افتی و می خواهی از شخصیتت دفاع کنی که اونوقته که در عمل می شود تلاش برای تغییر )
پس نتیجه اول حاصل شد :
عزت نفست را کمی رویت کردی و صدای اعتراضش ( ولو ضعیف و ظاهراً در مقابل حرفهای من ) را شنیدی .
حالا اگر قبول داری و پایه هستی ، می رویم که عملیاتی و تکنیکی او را قوی تر کنیم و احساست نسبت به خودت تغییر کنه ( و تغییر نگرش که در پی آن خودت به نتیجه اینکه چه کنی خواهی رسید ) .
مهم ، مهم و مهم اینه که بخواهی و متعهد به خودت بشوی که این راه عملیاتی را طی کنی .
من باید مطمئن شوم که پایه عمل هستی تا ادامه دهم . و این اطمینان هم با حرف نیست باید سنگهات را با خودت وابکنی و خودت را در معرض تغییر قرار دهی .
هستی ؟؟؟؟
خوب فکر کن ها ، بعد جواب بده ......
عجله هم نکن ، آرام باش و آهسته آهسته
.
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نگین جان
باز هم خوب دقت کن عزیزم
اولین نتیجه حاصل شد .
یکبار دیگر بدون اینکه جملات پایین را بخوانی حرفهایم در پست قبل را بخوان ، هرچقدر هم توهین و تند می بینی باز هم بخوان
.
حرفاتون رو بارها و بارها خوندم .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این حرفها ......
ندای درون تو نسبت به خودته که به صورت عذاب وجدان و احساس خیانتکاری ، در رابطه با این آقا بروز می کند .
حرفهایت در آخر پستم که نقل قول کرده ای یعنی شنیدن حرف و نظر خودت در باره خودت ( من احساس درونی ترا عیان کردم ، البته جاهایی تند و تیز تا بشنوی و با خودت مواجه شوی) برو یک بار پستهایت در باره خودت را و دفاع از اون آقا را در تاپیکهایت بخوان !
وقتی ( حرفهایم ) را خواندی ................. به غیرتت برخورد .... مگرنه ؟............. یعنی صدای عزت نفست درآمد ( که البته منشاء آن عملکردی از خودت بوده که عزت نفست قبولش نداشته ) .............. با شنیدن این حرفها عزت نفست خیلی ضعیف ، مثل صدایی از ته چاه گفت : نه ، من اینها نیستم .......... قسمت ناخودآگاه درونت سکوت کرد و تأیید ( چون تو را همین می داند ) و شاید هم اشک در چشمت حلقه زد ............
چقدر شما خوبید . دقیقا همینطوره . اولش بهم برخورد اما بعدش قبول کردم حرفاتونو و حق رو به شما دادم.
حالا هم حرفت اینه که تو نمیخواهی اینطور باشی ....... مگر نه ؟
نه نمیخوام این باشم . من خیلی واسه خودم ارزش قائل بودم . البته همش منم منم میکردم ولی در عمل نشون دادم که ارزشی قائل نیستم.
عزیز دل فرشته ............ همه آنچه گفته آمد حتی آنچه توهین دیدی ( که خیلی خوبه که کمی بهت برخورده و این حس باید بیشتر بشه یعنی بیشتر بهت بربخوره ) ندای درون تو نسبت به خودته . اگر بپذیری این نگاه را در لایه های پنهان و ناخودآگاه ذهنت نسبت به خودت داری ، دیگه این همه احساس تعهد و خیانت نسبت به این آقا را نخواهی داشت ، بلکه نسبت به عزت نفست ، نسبت به خودت احساس تعهد می کنی ....... حس ارزشمندیت قوی می شود و با این احساس ( منفی ) در ناخودآگاهت در مورد خودت که اتفاقاً باعث میشه به هر ذلتی تن دهی که نمودش در مسخر این آقا شدن و الینه شدن در اوست ( هرچقدر هم آدم خوبی باشد ) در می افتی و باهاش عملا ًمبارزه خواهی کرد ( آری با این احساس منفی در مورد خودت در می افتی و می خواهی از شخصیتت دفاع کنی که اونوقته که در عمل می شود تلاش برای تغییر )
من نمیخوام قبول کنم که دختر بدی هستم . میخوام حداقل به خودم ثابت بشه که اونی نیستم که اون میگه. خیلی به من توهین میکنه . هرچی میخواد به من میگه. م نمیخوام اینقدر پست و حقیر باشم که درباره من اینطوری صحبت کنه . همش میگه لیاقتت همینه . تو ارزشت بیشتر از اینم نیست . نمیدونه با این حرفاش چه به روز من میاره. عاشق مادر و پدرمم که عشقشون واقعیه . اگه خطایی کنم منو ازته دل میبخشن . اگه خطیی کنم به من این حرفارو نمیزنن . واقعا بعد از عشق خدا و انسان، عشق مادر و پدر به فرزندشونه . من عاشقشونم . کاش این کارارو در حقشون انجام نمیدادم.
پس نتیجه اول حاصل شد :
عزت نفست را کمی رویت کردی و صدای اعتراضش ( ولو ضعیف و ظاهراً در مقابل حرفهای من ) را شنیدی .
حالا اگر قبول داری و پایه هستی ، می رویم که عملیاتی و تکنیکی او را قوی تر کنیم و احساست نسبت به خودت تغییر کنه ( و تغییر نگرش که در پی آن خودت به نتیجه اینکه چه کنی خواهی رسید ) .
من آماده ام . برای همین هم اینجا اومدم. واقعا میخوام تغییر کنم . قول میدم.
مهم ، مهم و مهم اینه که بخواهی و متعهد به خودت بشوی که این راه عملیاتی را طی کنی .
من باید مطمئن شوم که پایه عمل هستی تا ادامه دهم . و این اطمینان هم با حرف نیست باید سنگهات را با خودت وابکنی و خودت را در معرض تغییر قرار دهی .
هستی ؟؟؟؟
خوب فکر کن ها ، بعد جواب بده ......
عجله هم نکن ، آرام باش و آهسته آهسته
. من هستم، من میخوام تغییر کنم، میخوام از شر این احساس لعنتی خلاص بشم. اما خواهش میکنم وضعیت من و اون رو هم در نظر بگیرید. فکر وقتی که اون پای من گذاشته رو هم بکنید. ممنونم از شما .
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
فرشته مهربان عزیز من بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام دخترخوب
این کارایی که شماانجام دادی درسن وسال شما تا حدودی طبیعی هست که همه چیز رو بااحساسات عجولانه آدم انجام میده ولی دختر خوبم آیا هرچی اون خواسته ازگذشته ات براش گفتی؟
آیاارتباطی با شخص دیگری داشتی؟یافقط درحدتلفن بوده.؟امیدوارم وضع رو خراب تر ازآنچه فکر میکنم نکرده باشی
ببینم آیا میخای که فرامشش کن ؟ البته شاید کارساده ای نباشه ولی باید بخای.:72::310: