-
چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با سلام خدمت دوستان محترم و کارشناسان خوب سایت همدردی
من دختری 25 ساله شاغل در یک شرکت خصوصی به مدت 2.5 سال، که از طرف یکی از مدیران حدودا 2 ماه پیش پیشنهاد آشنایی برای ازدواج داده شد.
با توجه به رابطه کاری زیاد و ازتباط زیاد ما با هم و شناخت خصوصیات اخلاقی همدیگه تو این مدت 2.5 سال، بعد از این پیشنهاد خیلی زود به هم وابسته شدیم.
در ضمن یاد آوری کنم که اختلاف سنی ما حدود 10 سالی میشه و ایشون هم خیلی زود تصمیم داشتن بیان خواستگاری ولی متاسفانه بعد دو هفته از شروع آشنایی مون، یکی از بستگان درجه اولشون با خانواده اش تو یه صانحه ای فوت کردن و خیلی داغ سنگینی برای ایشون و خانواده ش بود طوری که از من خواستن رابطه رو تموم کنیم چون میگفتن که دوست نداره منو درگیر مشکلاتش کنه با وجود عشقی که بهم داره..
ولی من بهش دلداری دادم و گفتم که منتظرت می مونم ولی با این وجود تو شرکت ما رابطه خیلی خوبی با هم داریم ولی بعد شرکت تقریبا هیچی و این منو آزار میده.. مثلا بعضی وقت ها بعد شرکت که من اس ام اس یا زنگ می رنم خیلی خوب برخورد میکنه ولی هیچ تماسی از طرف اون نیست به خاطر گرفتاری هایی که تو خونه داره و اینکه خانواده ش هنوز با این قضیه کنار نیومدن.
حالا من از شما میخوام بهم کمک کنید که چطوری با این قضیه برخورد کنم آیا کلا طبق خواسته ش بعد فوت خانواده، از این رابطه برم بیرون یا پای این عشق و مشکلاتش بمونم و منتظرم باشم که شرایط بهتر شه، با توجه به اینکه دارم از این قضیه و نبودنش عذاب می کشم؟
اینم بگم ما از همه لحاظ جز اختلاف سنی هیچ مشکلی با هم نداریم.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام
بهتره به ایشون فرصت بدید و خودتونو اصلا درگیر احساسات نکنید.اگر ایشون به شما علاقمند باشند بعد از مدتی و رفع مشکلات خودشون به سراغتون میاد.لطفا اصلا سعی نکنید خودتونو وارد بازی احساس کنید و بهشون وابسته بشید.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
[quote=rayan21]
سلام
بهتره به ایشون فرصت بدید و خودتونو اصلا درگیر احساسات نکنید.اگر ایشون به شما علاقمند باشند بعد از مدتی و رفع مشکلات خودشون به سراغتون میاد.لطفا اصلا سعی نکنید خودتونو وارد بازی احساس کنید و بهشون وابسته بشید
ممنون از پاسخ تون،
خواستم شرایطی رو بیشتر توضیح بدم که بهتر راهنمایی کنید
با توجه به اینکه ما همکار هستیم و هر روز بیشتر از 8 ساعت با هم در ارتباطیم تو محل کار، با هم راحت صحبت می کنیم حتی ابراز احساسات،منظور شما اینه که بعد شرکت هیچ تماس و اس ام اسی از طرف من نباشه؟
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
از دوستان و کارشناسان محترم همدردی خواهش میکنم منم راهنمایی کنید..
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
ایشون درحال حاضرداغدارندوتوشوک غم عزیزشون دارن به سرمی برند.
شمابایدبه اون اقافرصت بدیدتاازاین مرحله سوگواری وعزا دربیان .زنگهای مکررشمابرای دلداری ممکنه اون اقارا دچاربرداشت بدکنه که مثلاشمابه خاطرعجله وپیشرفت درخاستگاری داریدبهش زنگ میزنیدنه به خاطرنگرانی حال ایشون. پس درحال حاضرصبورباشیدتاگذشت زمان وسردی خاک ،اون اقارااروم ترکنه.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام الناز گرامی،
همانطور که دوستان هم گفتند در این شرایط هر اقدامی از سمت شما اشتباه است.
ایشون هر وقت خودشون شرایط ازدواج پیدا کنند، اگر هنوز شما رو به عنوان گزینه مد نظر داشته باشند، با شما صحبت خواهند کرد.
از طرف دیگر معلوم نیست که ایشون کی اقدام کنند. و حتی اصلاً معلوم نیست که اقدام می کنند یا نه.
پس شما از هر گونه درگیری احساسی پرهیز کنید و به انتظار ایشون ننشینید!
این انتظار شما باعث ایجاد احساسات و وابستگی می شود.
و اگر ایشون دیگر به خواستگاری شما نیایند، ضربه خواهید خورد.
و اگر هم روزی به خواستگاری شما بیایند، به خاطر احساساتی که داشتید و انتظاری که بالاخره به سر رسیده، این احساسات تصمیم گیری منطقی رو برای شما سخت خواهند کرد.
اینکه با هم همکار هستید فرصتی هست برای زیر نظر گرفتن او برای شناخت بیشتر.
ولی سعی کنید همیشه منطقی بمانید، چون هیچ تعهدی بین شما نیست.
موفق باشید.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با تشکر از همدردی و راهنمایی دوستان عزیز....
تو این مدتی که نبودم، ایشون برگشتن و رابطه مون خیلی خیلی بهتر از قبل شد..
و ایشون همیشه بین صحبت هاش اظهار نگرانی میکنه از این که من نتونم پدر و مادر پیرش رو تحمل کنم و با اینکه ایشون خواهر و برادر دارن ولی چون فقط ایشون تو خونه مجردن میگه که نمیتونه بعد ازدواج اونا رو تنها بذاره و باید با اونها زندگی کنه و از من میخواد که بیشتر فکر کنم و درست تصمیم بگیرم..
خودش میگه "که من وقتی احساسی فکر میکنم واقعا عاشقتم و دوست دارم زودتر ازدواج کنیم ولی وقتی منطقی فکر میکنم با وجود حساس بودن و زود رنج بودنت و با شناختی که من ازت دارم مطمئنم که نمیتونی این شرایط رو تحمل کنی و این منو رنج میده"!!
منم اومدم اینجا از شما دوستای خوبم که خیلی خوب راهنمایی میکنید کمک بخوام..
خودشون هم گفتن که بهتره بریم پیش مشاور..
با تشکر از همه تون که وقت میذارید و راهنمایی میکنید..
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
-
RE: تورو خدا کمکم کنین
با عرض سلام خدمت همه دوستان و کارشناسان محترم
این مدت اتفاقای خیلی بدی افتاد.ما چندین بار در مورد خانواده ایشون صحبت کردین و همش میخواستن منو قانع کنن که من نمیتونم با خانواده ایشون کنار بیام چون اونا پیرن و منم حساس از ی لحاظایی درست میگفت ولی من چون دوسش داشتم هی گفته ها شو رد میکردم و میگفتم من میتونم کنار بیام.بد بختی از همین جا شروع شد که ایشون بخاطر اینکه من حرفاشو قبول نکردم شروع کردن به تعنه زدن ایراد گرفتن به من تو محل کار طوری که همش به من ثابت کنن من بچم و اصلا همه ی کارام اشتباهه چندین بار به من لقب بچه بودن و اینکه اصلا نمیفمم چی کار میکنم و شروع کرد از اختلاف سنی که داریم گفت خلاصه همه جوره داشت اذیتم میکرد که بالاخره ی روز گفتم دیگه جوابشو ندادم بعد اون روز دیگه اونم خبری ازش نشد حتی نپرسید از چی ناراحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حتی روز تولدم که کلی براش نقشه کشیده بود تبریک نگفت دلم واقعا شکسته؛کسی که همش دم از دوست داشتن میزد حتی ازم نپرسید چراااا؟؟؟؟؟؟؟من دیکه تو محل کار چند متی باهاش حرف نمیزدم ولی اون همش میخواست دوباره باهام حرف بزنه به بهانه های مختلف ازم سوال میپرسید. ولی من تحویلش نمیگرم،تورور خدا به من بگین چیکار کنم من دارم عذاب میکشم همش جلو چشممه همه دلم پره دلم میخواد حرفامو بهش بزنم ولی ازم نمیخواد نمیخوامم خودم بگم کمکم کنین چجور باهاش رفتار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
مگر نمیگید به بهانه های مختلف می خواد باهاتون صحبت کنه؟ خوب همون موقع ها حرفتون رو بزنید و دلیل ناراحتیتون رو بیان کنید.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با بهانه های مختلف باهام حرف میزنه ولی در مورد کار میخواد مثل قبل اینکه شروع رابطمون باشه همه چی، آخه قبل اینکه رابطمون معنای دیگه ای پیدا کنه خیلی باهم خوب بودیم همش سر به سر هم میزاشتیم با هم شوخی میکردیم.....من دلم میخواد برگرده و خودش ازم بخواد جی شد یا......؟؟؟؟من میخوام بهم کمک کنین چه جور باهاش رفتار کنم تا برگرده و من اون وقت ازم بخواد و من بهش بگم که دلیل اینکه همه شرایطو قبول کردم بخاطر دوست داشتنمه نه بچه گی.......
به بهانه های مختلف به خاطر کار باهام حرف میزنه هیچی از رابطمونو نمیگه......من میخوام کمکم کنین که چه جوری باهاش رفتار کنم باهاش با توجه به اینکه خیلیم مغروره که برگرده و خودش ازم بخواد که باهاش حرف بزنم و بگم دلیل قبول کردن من برای همه شرایط دوست داشتمنمه نه بچگی!!!!!!!!!!!بهم جه جور باهاش رفتار کنم برگرده نه میتونم باهاش بد باهاش اگه هم خوب باشم یاده کاراش میوفتم که اینجوری بیخیال داره رفتار میکنه اذیت میشم............
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
سلام الناز گرامی،
همانطور که دوستان هم گفتند در این شرایط هر اقدامی از سمت شما اشتباه است.
ایشون هر وقت خودشون شرایط ازدواج پیدا کنند، اگر هنوز شما رو به عنوان گزینه مد نظر داشته باشند، با شما صحبت خواهند کرد.
از طرف دیگر معلوم نیست که ایشون کی اقدام کنند. و حتی اصلاً معلوم نیست که اقدام می کنند یا نه.
پس شما از هر گونه درگیری احساسی پرهیز کنید و به انتظار ایشون ننشینید!
این انتظار شما باعث ایجاد احساسات و وابستگی می شود.
و اگر ایشون دیگر به خواستگاری شما نیایند، ضربه خواهید خورد.
و اگر هم روزی به خواستگاری شما بیایند، به خاطر احساساتی که داشتید و انتظاری که بالاخره به سر رسیده، این احساسات تصمیم گیری منطقی رو برای شما سخت خواهند کرد.
اینکه با هم همکار هستید فرصتی هست برای زیر نظر گرفتن او برای شناخت بیشتر.
ولی سعی کنید همیشه منطقی بمانید، چون هیچ تعهدی بین شما نیست.
موفق باشید.
سلام. شما این پست رو با دقت خوندی !؟ مخصوصا قسمتهای بولد شده؟
ارسال شده توسط elnaz66 - دیروز ۲۲:۳۷ عصر
با بهانه های مختلف باهام حرف میزنه ولی در مورد کار میخواد مثل قبل اینکه شروع رابطمون باشه همه چی، آخه قبل اینکه رابطمون معنای دیگه ای پیدا کنه خیلی باهم خوب بودیم همش سر به سر هم میزاشتیم با هم شوخی میکردیم.
سر به سر گذاشتن و شوخی باعث میشه با گذشت زمان وابستگی ایجاد بشه در صورتی که معلوم نیست اصلا ایشون از شما خواستگاری میکنند یا نه! شما نباید اجازه بدید که غیر از صحبتهای کاری صحبت دیگه ای با شما بکنند
اگر ایشون قصد ازدواج داشته باشن حتما اقدام میکنن شاید اینکه میگن شما بچه ای بهانه باشه
اگر هم واقعا این دید رو نسبت به شما داشته باشن شما با حرفاتون نیمتونید تغییر بدید چیزی رو
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
از راهنمايي هاتون خيلي ممنونم،از اون جايي من آدم خنده رويي هستم ايشونن که با من همش شوخي ميکنن منم خوب چون بهش علاقه دارم همه چي يادم ميره،يعني شما ميگيم من کلا هر رابطه شوخي و خنده رو با ايشون حذف کنم؟؟؟؟؟؟ي مدت همين کارو کردم انگار تو شرکت وجود نداشت ولي هم خودم و هم اون که از قيافش معلوم بود عذاب ميکشيديم...من متاسفانه ي مشکل ديگم دارم قبلا ي بار شکست خوردم و از اون به بعد به طور وحشناک شک ميکنم و اين آزارم ميده.....کوچکترين تماس يا اسمسي که من نفهمم کيه منو آزار ميدهولي اصلا به روش نميارم به اين دليل همکار بودنم واسم سخته بعضي وقتا کم ميارم تصميم ميگيرم کارمو ول کنم.....بمن هر تماس يا اسمسي رو بعد شرکت کلا قطع کردم ولي من جه جوري ميتونم از فکرم ذهنم بيرونش کنم با اين که روزي 10 ساعت باهميم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جه جور؟؟؟؟
-
من شدیدا به راهنمایی نیاز دارم،منوو راهنمایی کنین
من منتظره راهنمایی هاتون هستم،من بخاطر شکاک بودنم خیلی دارم اذیت میشم الان رفتم تو پیج فیس بوکسش کلی دخترا براش کامنت گذاشته بودن من طاقت اینارووو ندارم میخوام از این شرکت برم،تورو خدا منو راخنمایی کنین
-
RE: من شدیدا به راهنمایی نیاز دارم،منوو راهنمایی کنین
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elnaz66
من منتظره راهنمایی هاتون هستم،من بخاطر شکاک بودنم خیلی دارم اذیت میشم الان رفتم تو پیج فیس بوکسش کلی دخترا براش کامنت گذاشته بودن من طاقت اینارووو ندارم میخوام از این شرکت برم،تورو خدا منو راخنمایی کنین
به نظر خود شما اینکه از شرکت برید راه حل منطقی هستش؟!!اگرجای دیگه هم یک نفر پیدا شد که باز رفتارای مشابه رو تکرار کرد چی؟بازم از اون شرکت میرید؟
شما باید رفتار خودتون رو درست کنید که کسی به خودش جرات نده که از شما سواستفاده کنه
شما شوخی کردن و صمیمی شدن با همکاراتون رو بذارید کنار .الان این رفتارو ترک کنید خیلی بهتر از اینه که بعد از یه مدت به ایشون وابسته بشید بعد متوجه بشید که این اقا قصدشون برای ازدواج با شما جدی نبوده:72:
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
elnaz66 عزیز
این نوع روابط قبل از اقدام رسمی موجبات وابستگی و تحریف شناختی را فراهم می کند که باعث آسیبهای فراوان هست . برای همین تأکید زیاد ما بر این است از این نوع روابط بپرهیزید .
به نظر میرسد که ایشون بعد از مدتی فاصله بیشتر به سوی عاقلانه نظر کردن میل کرده و با شناختی که پیدا کرده متوجه مشکلاتی برای آینده هست که احتمال اینکه نخواهد همه را برای شما باز کند هست ، لذا خیلی خوب احوال خود را بیان کرده که گفته اگر احساسی بخواهم نگاه کنم دوست دارم زودتر ازدواج کنیم اما منطقی نگاه می کنم نمی توانی شرایط مرا تحمل کنی .
ایشون شرایط خود را بهتر می داند و شناختی هم از شما دارد که شما نمیتوانی اصرار کنی که توجه به شناختش نکند لذا بر اساس شرایطش و ویژگیهای شما ازدواج را مناسب نمی بیند و باید به این فرد احسن گفت که صادقانه به شما می گوید و حتی از خواست قلبی خود به خاطر اینکه فردا دچار مشکل نشوید می گذرد .
.
اصرار شما کار درستی نیست و خلاف شأن و عزت نفستان هست . بهتره رابطه را قطع کنید و در محیط کار هم سنگین و رنگین رفتار کنید . و از این موقعیت در جهت کنترل احساس بهره بگیرید
موفق باشید .
.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
واقعا ممنونم از راهنمایی هاتون،ما ی مدت خیلی باهم خوب شده بودیم رابطه اخساسی خیلی شدیدی بینمون بوجود اومد ی بار که پیش هم بودیم ایشون نتونست احساساتشو کنترل کنه و.....ولی اجازه هیچ کاری بهشون ندادم و رک بهشون گفتم.از اون به بعد بود که ایشون از رفتار من ناراحت شدن که من ایشونو سر خرده کردم و داغونش کردم....و چون آدم مغروری هستن و موقع ناراحت شدن دوست دارن تنها باشن تا ی مدت اصلا به من توجه نمیکردن انگار من تو شرکت وجود نداشتم به ی صورت دیگه داشتن منو ادب میکردن که دیگه همچین کاری نکنم من چند بار به اشتباه سعی کردم از دلش در بیارم ولی بدتر شد و مشکلات از این جا شروع شد که روش باز شدو و هر چی که دوس داشتو به زبون میاورد مثل این که من بچم و به این دلیل این چیزارو درک نمیکنم و این که الان فهمیده که اختلاف سنی مون باعث شده که از این حرفا.....طوری که من دیگه کات کردم حتی نپرسید چراااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟من ناراحتم از این که هر وقت دلش خواست اومد گفت عاشقه هر وقت دلش خواست اومدم گفت موقعتشو نداره هر وقت دلش خواست کات کرد بدون اینکه منو در نظر بگیره احساسمو همه چیمو.....و حالا دوس داره مثل قبل باشم باهاش بگم بخندم مثل قبل شاد باشم.....من دلم شکست ولی توجه نکرد
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با توضیحات کنونی شما باید بگم که : اینرویه و رفتار شیوه کسانی هست که قصد ازدواج ندارند و برای ازدواج بهانه میارند و هدفشان دوستی و کام گرفتن هست . وقتی میرسه به جایی که تقاضای معاشقه و رابطه جنسی از دوست دخترشون دارند ، و دختر نمی پذیره ، چون از وابسته بودن دختر مطمئن هستند ، ترفند کناره گیری و قهر را پیش می کشند که دختر به دست و پای آنها بیافته و بعدش به شرطی حاضر بشند ادامه بدهند که دختر عشقش را ثابت کند و اثباتش هم اجابت همون تقاضاهای ممنوعه هست و متأسفانه خیلی از دخترها به دلیل وابستگی ، ضعیف برخورد کرده و می پذیرند و وارد فاز بسیار آسیب زای رابطه می شوند .
ایشون اصلاً برنامه ازدواج با شما را ندارد ، دختری با این فاصله سنی برای دوستی مناسب هست چون هیجانات سنی او زمینه وابستگی را بیشتر فراهم می کند و پسر از این موضوع بهره برداری می کند برای کام گرفتن .
تحقیرهای ایشون برای به تضعیف کشاندن عزت نفس شما جهت تن دادن به خواسته هاش هست . تأکید به اینکه بچه هستی و نمی فهمی برای خام کردن شماست تا تلاش کنی که نشون بدی بچه نیستی و چون نشان بچه بودن شما را هم عدم درک خودش در اجابت خواسته اش اعلام کرده ، شما اینگونه برای نشون دادن اینکه بچه نیستی تن به خواسته اش می دهی و مطمئن باش اونموقع تعریف تمجیدت می کند تا زمانی که دیگه برای کام گرفتن از شما اشباع شد بعدش با تحقیر شما را دور خواهد کرد .
عزیزم خودت را حفظ کن و بدان او هرگز عاشق شما نبوده و نیست ، احساسات وی نسبت به شما هم بیشتر جنسی هست ( قربون صدقه ها و ابراز علاقه ها عشق جنسی هست ) پس اگر می خواهی واقعاً عاقل و بالغ باشی محکم جلوی او بایست و بگو دیگه بین ما هیچ رابطه ای نیست تا روزی که خواستگاری نیایی ، و اگر هم فکر می کنی مناسب همدیگر نیستیم ، پس تمام . و بعد از آن رسمی با او رفتار کن و روی وابستگی خودت کار کن و دیگر هیچ وقت وارد این روابط نشو .
بدترین کار این است که شما دنبال او باشی .
امیدوارم توصیه ها و حرفهایم را جدی بگیری و جلوی یک آسیب جدی و پشیمانی بعد از اون را بگیری .
.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
واقعا ممنونم که بهم نیرو میدین که بتونم کنار بیام،من به هیچ عنوان همچین چیزی قبول نمیکنم و هیچ وقتم دنبالشون نمیرم....فقط اینم بگم بعد این جریان یکی دو بار من فقط برای عذر خواهی از بابت نحوه گفتنم پا پیش گداشتم ولی هیچ وقت از اصل حرفم پشیمون نشدم حتی دوباره بهش تاکید کردم من روی حرفم هستم ولی شاید نحوه گفتنم صحیح نبوده که از این بابت عذر خواهی کردم که این آقا شروع کرد به لجبازی و گفت نه تو راست میگی با توجه به این مشکلاتی که من دارم و شرایطشو ندارم این کارا درست نیست اصلا دیگه حتی دسته همم نمیگیریم فقط ی دوستی معمولی که دوست داشتنمون سر جاش باشه و دیگه هیچی.....اولش من گفتم این مسخره بازی چیه دیگه....که اونم شروع کرد به حرفای تکراری روزی 10 بار حتی توی محل کار ازم ایراد میگرفت که کی میخوای اینارو بفهمی که باید فلان کاروو بکنی.........منو خیلی اذیت کرد بخدا وقتی خانواده خواهرش فوت کردن ی لحظم تنهاش نزاشتم سعی کردم همه ی غصه هارو تا اون جایی میشه کم کنم یا کمکش کنم درد نکشه ولی حالا اون........دلم میخواد منم عوض این لحظه هارو در بیام بفهمه با من چی کار کرد...........من براش چه کار کردم.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
شما هیچ مسئولیتی در رابطه با ایشون ندارید .
هر غمی و هر مسئله ای داشته باشد ، به شما ارتباطی ندارد ک بخواهی غمخوارش باشی . دوستی را به هیچ وجه نپذیر . و آفرین به شما که محکم بر حرفت باقی مانده و خواسته های او را نپذیرفتی :104::104: کاش بعضی از دختران خامی که عزت نفسشون را راحت زیر پا می گذارند از شما یاد بگیرند .
محکم باش ، و در مقابل ایراد گرفتنهاش غمی به دلت راه نده و اهمیت نده ، فقط لبخند بزن ، لبخندی که اقتدار شماست و ضعف ترفند ایشون و این پیام را دارد که : "می فهمم چرا چنینی ولی فایده ای ندارد ، من تسلیم نمی شوم" . این فرصت خوبی برای شماست جهت تقویت اقتدار ، غرور زنانه در مقابل مردان بیگانه ، عزت نفس ، توسعه صبر ، و کنترل هیجان و خشم ، و رشد اعتماد به نفس و ......
این رفتارهای تحقیر آمیز ایشون بری به زانو درآوردن شما جهت تن دادن به خواسته اش هست .
موفق باشی عزیزم ، مواظب خودت باش گلم :46::43:
.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
فرشته مهربان واقعا ممنونم،من خوب میدونم اگر به خواسته هاش تن بدم خیلی بد تر از الان باهام رفتار میکنه حدالاقل الان ی حرمتی دارم ولی اونموقع دیگه حرمتیم برام نمونده،فقط برام دعا کنین منم بتونم عوض همه اذیت هایی که این مدت شدم بتونم در بیارم مطمئم ی روز بخاطر این کاراش پشیمون میشه و اون وقته که منم عوضه همشو در میام.....من میتونم فراموشش کنم فقط 2 تا مشکل دارم که اذیتم میکنه یکی اینکه همش جلو چشممه خودش کارایی میکنه باهام صمیمی شه و دومی اینکه ی خیلی حساسم،دوست ندارم ببینم جلو چشمه من کسه دیگه ای بیاد تو زندگیش......فرشه مهربان من همیشه همین مشکل و داشتم خیلی اذیت میشم کمکم کنین که چیکار کنم تا از حساسیتم کم بشه نه تنها در مورد این بلکه در مورد هر کسه دیگه ای قرار باشه بیاد تو زندگیم........
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام تورور خدا منو راهنمایی کنین،من میترسم از خیانت از اینکه یکی دیگه جای منو بگیره میترسم،الان چند روزه اومده تو ذهنم مثل خوره که اگه بخواد زن بگیره دارم زهره ترک میشم.....میمیرم .......به این دلایل میگم من برم از این شرکت......کمکم کنین........ منتظره راهنمایی هاتون هسستم
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام بر خدمت دوستان خوب تالار همدردی
من به مشکل بزرگی برخودرم
من با این آقا کلا کات کردم و در محل کار هیچ گونه صحبتی حتی کاری بین ما رد و بدل نمیشه ولی از اون جایی که تا قبل از این جریان من همه کاره شرکت از لحاظ نظر دادن در همه مورد بودم و نظراتم خیلی تاثیر گزار بود ولی الان با وجود اتفاقاتی که افتاده دیگه این آقا حتی کوچکترین اهمیتی برای من قائل نیست و با صمیمی شدن با بقیه همکارای من و اهمیت دادن به نظراتشون قصد اذیت کردن منو دارن من الان ی مدته دارم کنار میام همش تحمل میکنم ولی باز تکرار میشه اینقد باهاشون صمیمی میشه که پیششون میشه براشون وسایل میخره کلی باهشون شوخی میکنه ی چیزی فراتر از رابطه همکاری و اینا منووو واقعا آزار میدن بخدا منم آدمم احساس دارم خیلی دارم اذیت میشم وقتی خودمو قبلا با اون موقعیت میبینم با الان داغون میشم دوس ندارم ببینم اینجوری با همه راحت شده دوس ندارم ببینم کوچکترین اهمیتی به من نمیده خیلی سعی کردم خودمو بی خیال نشون بده ولی مثله خوره آزارم میده همش هر روز از روز قبل باهاشون صمیمی تر میشه ی مدت خواستم کلا از محل کارم بیام بیرون تورو خدا از همتون خواهش میکنم منو راهنمایی کنین چیکار کنم............منتظر جوابتون هستم!!!!
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
آروم باش
کاملا این آدمو از ذهنت و زندگیت بیرون کن
هر چی کمتر حساسیت نشون بدی رفتار آزار دهندش کمتر میشه
سعی کن کار خودتو کنی و توانایی های خودتو بروز و رشد بدی ...آیا توجه اون به شما باعث میشه تواناییت بیشتر شه؟ معلومه که نه! هر انسانی توانایی خاص خودشو داره اگه ربات ممکن باشه از اون محیط دور ش یو تو یه محیط جدید کارتو آغاز کنی خیلی ربات بهتره روحیت کلی عوض میشه:72:
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
جوانه عزیز خیلی ممنونم.میدونم توجه این آقا باعث رشد من نمیشه.....من از مهره های کلیدی این شرکتم حتی ی لحظم نمیتونه فک کنه که من نباشم تا حالا چند مورد که پیش اومده که گفتم میرم تعجب کرده سریعا شروع به قانع کردن من میکنه چون اگه من نباشم کاره کل شرکت میخوابه....خودمم کارمو خیلی دوس دارم چون خبره شدم...ولی واقعا اذیتم میکنه جدیدا ی همکار جدید آوردن که که زیر دست من کار کنه و چون ی مقدار از لحاظ ظاهری زیباست و یکی دو موردم از حساسیت من از این خانم میدونه یا شاید اصلا ازش خوشش میاد و از روزی که من گفتم دیگه نمیخوام باشم شروع کرده شدیدا باهاش صمیمی میشه نگرانش میشه بهش زنگ میزنه و خیلی کارای دیگه............دلم میخواد از ذهنم نابودش کنم ولی چه جوری؟؟؟؟دلم میخواد مثل قبل نسبت بهش بی تفاوت باشم ولی چه جوری؟؟؟؟ دلم میخواد عوض تمامی این اذیتاشو در بیام ولی چه جوری؟؟؟؟دلم میخواد این من باشم که اصلا آدم حسابش نکنم ولی چه جوری؟؟؟؟؟ تورو خدا منو کمک کنین!!!!!!!!!!!!!!! این چه دنیایی که بخاطر پاک بودنت برا با حیا بودنت اینجور عذابت بدن!!
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
استعفاء بدین!
به همین راحتی!
یه مدت استراحت، بعدشم پیدا کردن یه کار خوب!
هر چی تو این موقعیت بمونی، خودت رو بیشتر اذیت می کنی و کلی بیماری روحی می یاد سراغت، بعدش ده ها برابره همین حقوقی رو که گرفتی باید خرجِ روانپزشک و روان شناس کنی تا سلامتیت رو دوباره بدست بیاری!
توی کارم خبره شدم و کارم رو دوست دارم و اینا رو هم بریز دور! چیزای مهم تری هست!
به فکر انتقامم نباش، چون فعلاً خودت مهمتری! اول به فکر این باش که از این ماجرا جونه سالم به در ببری!
موفق باشی دوست عزیز.:72:
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elnaz66
سلام بر خدمت دوستان خوب تالار همدردی
من به مشکل بزرگی برخودرم
من با این آقا کلا کات کردم و در محل کار هیچ گونه صحبتی حتی کاری بین ما رد و بدل نمیشه ولی از اون جایی که تا قبل از این جریان من همه کاره شرکت از لحاظ نظر دادن در همه مورد بودم و نظراتم خیلی تاثیر گزار بود ولی الان با وجود اتفاقاتی که افتاده دیگه این آقا حتی کوچکترین اهمیتی برای من قائل نیست و با صمیمی شدن با بقیه همکارای من و اهمیت دادن به نظراتشون قصد اذیت کردن منو دارن من الان ی مدته دارم کنار میام همش تحمل میکنم ولی باز تکرار میشه اینقد باهاشون صمیمی میشه که پیششون میشه براشون وسایل میخره کلی باهشون شوخی میکنه ی چیزی فراتر از رابطه همکاری و اینا منووو واقعا آزار میدن بخدا منم آدمم احساس دارم خیلی دارم اذیت میشم وقتی خودمو قبلا با اون موقعیت میبینم با الان داغون میشم دوس ندارم ببینم اینجوری با همه راحت شده دوس ندارم ببینم کوچکترین اهمیتی به من نمیده خیلی سعی کردم خودمو بی خیال نشون بده ولی مثله خوره آزارم میده همش هر روز از روز قبل باهاشون صمیمی تر میشه ی مدت خواستم کلا از محل کارم بیام بیرون تورو خدا از همتون خواهش میکنم منو راهنمایی کنین چیکار کنم............منتظر جوابتون هستم!!!!
عزیزم
شما به شدت نیاز به تقویت عزت نفس داری .
در ظاهر با ایشون کات کردی اما در ذهنت اصلاً با ایشون کات نکردی . نیاز هست حضوراً نزد مشاور رفته و روی عزت نفس و جرأتمندیت کار کنی . و اگر محیط و دیدن ایشون برای شما آزار دهنده هست نیازه بستر زدایی را در پیش بگیری یعنی قاطعانه محیط کار خود را عوض کنی و برایت مهم نباشه که ایشون و کارش لنگ می ماند .
رفتارهای ایشون یک بازی هست که متأسفانه شما دارید بازی میخورید یعنی احساس حقارت و رنج را در شما ایجاد می کند . و این عزت نفس شما راروز به روز بیشتر تخریب می کند . علت ایجاد احساس حقارت در شما هم این است که شما ایشون را برای خود بت کرده ای و کاملاً احساسی هستی در رابطه با وی و هیچ ارزشی برای خود قائل نیستی .
خلاصه :
1 - مشاوره حضوری برای تقویت عزت نفس و جرأت آموزی
2 - بستر زدایی با تغییر محیط کار بطور قاطع و مصمم
موفق باشید
.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با سلام خدمت فرشته مهربان عزيز
من اين مدت با توجه به توصيه شما قصد ترک محل کارمو داشتم که بهشون مطرح کردم تا پايان ماه سر کارم هستم ايشون بدجور از اين موضوع جا خورد اصلا نميتونست قبول کنه که من همچين تصميمي گرفتم!!شروع کرد به صحبت کردن با من در حالي تو اين مدت حتي جواب سلام منو هم نميداد که به خاطر چي داري ميري منم رک بهش گفتم از دست تو و کارات شروع کرد به قانع کردن من برا موندن منم همه چيو گفتم گفتم رفتاراي تو با اون خانوم مرخصي دادن هاي بي جا به اون خانم فرق گذاشتنات تو محل کار ي چيزه ديگه رو ميرسونه که حتي اگه رابطه ي خودمون بزارم کنار از لحاظ همکاري داري فرق ميزاري اولش قبول نميکرد بعد يکي ديگه از همکارامونو صدا کرد اونم تمام حرفاي منو تاييد کرد گفت شما دقيقا همين جوري هستين!!!! بعد شروع کرد جلو همکارم به غلط کردن ازم عذر خواهي کرد جلو همکارم قول داد رفتاراشو درست کنه و ديگه من از اين رفتارا انجام نميده و که من نرم جالب اينجاس اين خانم کوچکترين کاري انجام نميده که خودشون ازش شاکين!! به من گفت نگران نباش اين خانم ميخواد بره اگه نرفتم من خودم بهش ميگم بره........خلاصه به هر نحوي شده منو منصرف کرد.....حالا بعده دو هفته دوباره کاراشو شروع کرده حالا اين بار اين خانم رفته بهش گفته ديگه نميام باهم صحبت ميکردن باورتون نيمشه حتي ميتونم بگم بغل هم بودن کلي براش دليل آورده که چرا ميري نرو بهش گفته اگه خسته شدي از کار(در حالي که کوچکترين کاري انجام نميده فقط برا تفريح مياد اونجا ) برو ي هفته استراحت کن دوباره برگرد.......فرشته مهربان عزيز من خستم ديگه نه راه پس دارم نه پيش نه ديگه ميتونم دوباره بگم ميرم چون ديگه آبرو برام نميمونه نه..........!!تورو خدا تنها کسي ميتونم باهاش حرف بزنم شماين هيچکيو ندارم حرفامو بهش بگم توروخدا کمکم کنين!!!!
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام
شما درمانده نیستی ، خیلی راحت میتوانی محیط را ترک کنی . این آقا رفتارهاش در سیکل معیوب هست و درواقع صلاحیت مدیریت برشما و دیگران را ندارد و سلامت محیط کار با این رفتارها آسیب دیده و می بیند ، شما تخصص دارید و راحت می توانید در جاهای دیگر و البته با اعتماد به نفس و رابطه ای جدی و رسمی کار کنی .
نیاز نبوده توضیح بدهی به خاطر رفتارهای وی با آن خانم محیط را ترک می کنی ( این شخصی سازی مسئله بوده و یک ضعف هست ) ، درستش این بود که می گفتی اینجا محیط کاری نیست ، و شما رفتارتان در محیط کار متناسب نیست و در واقع اصلوب مدیریت در رفتارتان ندارید و بنده خوشایندم نیست در چنین محیطی که ضابطه ای ندارد و مدیریت درستی ندارد کار کنم و حاضر نمی بودی به ادامه کار مگر با تعیین شرایطی جدی و رسمی مثلاً اختصاص یک اتاق مستقل و .... شرایطی که شما اینجور رفتارهای این آقا را نبینی و فقط کارتان را انجم دهی .
حالا هم بهترین کار ترک این محیط است .
شما اگر عز نفس داشته باشی یعنی خودت نزد خودت ارزش داشته باشی ، مطرح کردن ترک محیط را آبرو ریزی نخواهی دانست . باز هم تأکید می کنم روی عزت نفس و قاطعیت خود کار کنید .
موفق باشید .
.
.
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
فرشته مهربان عزيز
با سلام
از همه ي راهنماييتون واقعا ممنونم .....اصلا نميدونم چرا گول حرفاشو خوردم قبل اين جريانا كه از احساساتش بخواد بگه من تا حدي از اين اخلاقاش اطلاع داشتم ميديدم رفتاراشو حتي وقتي ي خانم كه پاشو تو شركت ما ميذاشت ديگه از خودو بي خود ميشد ولي چون برام بي اهميت بود روش تمركز نميكردم ولي الان ميبينم اوضاع خيلي بد تر از اوني كه فكر ميكردم هستش.....مثلا حتي ي دختر يا خانم فرق نداره مياد تو شركت .....حتي اون طرفه شركت باشه سريع خودشو ميرسه هي مياد و ميره سلام ميده همش سعي ميكنه خودشو نشون بده يعني طوري خودشو عنوان كنه و خيلي رفتاراي ديگه كه حتي اگه دخترم پايه باشه حتي ميتونم بگم با روابط اجتماعي بالايي كه داره با طرف مقابل رابطه برقرار ميكنه و بقيشم........حتي ميتونم بگم دختر يا زن سطح پايين و سطح بالا هيچ فرقي نميكنه..اين آقا تو دانشگام تدريس ميكنه به همه ي دانشجوهاش شماره ميده بهشون ميگه خوشحال ميشم اسمس بدين زنگ بزنين دعوتشون ميكنه شام......جالب اينجاس قبلنا من با شوخي بهش ميپروندم كه اينجوري هستي اصلا زير بار نميره كليم ادعاش ميشه من از اون آدمام كه فقط يكي تو زندگيمه همشم به من ميگه تو حساسي تو گير ميدي...........به نظر شما ميشه استاد كوچكترين ابهتي بين دانشجو هاش نداشته باشه حتي چند مدت پيش يكي از دانشجو هاش اينقد زنگ ميزد مجبورا بهش گفت ازدواج كردم برا منم تعريف ميكرد....... بعضي وقتا احساس ميكنم نكنه چون من خيلي حساس شدم اينجوري فك ميكنم نظر شما در مورد اين اخلاقو رفتاراش چيه؟؟؟؟؟آيا منطقي؟؟؟؟
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
و آيا همچين آدمايي امكان داره بعد از ازدواج رفتاراشونو تغيير بدن؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elnaz66
و آيا همچين آدمايي امكان داره بعد از ازدواج رفتاراشونو تغيير بدن؟؟؟؟؟؟؟
خیلی خیلی...... ساده ای دوست عزیز.
همه می گند محیط کارتون رو عوض کن که اذیت نشی شما دنبال ازدواج با ایشون و تغییر شی؟
چطوری می خوای یک آدم 30 ساله رو تغییر بدی؟
در محیط کار نمی توانی ایشون رو تحمل کنی چطوری می خوای یک عمر در کنارش باشی و پدر بچه هات باشه؟
کمی روی اعتماد به نفس و عزت نفست کار کن.
موفق باشی.:72:
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام سنجاب عزیز
من اصلا به فکر ازدواج با همچین آدمی نیستم مهمترین معیار برا ازدواج همین چیزاس چون روشون حساسم این سوالو کلی پرسیدم که آیا همچین آدمایی با این خصوصیات بعد ازدواج قابل تغییرن؟؟؟؟؟آیا همچین آدمایی چشاشون همه جا میچرخه قابل درست شدنن!!!!!
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
سلام بر دوستان تالار همدردي!!
الان يک ماه از اون جريانا ميگذره و با توجه به اين که نذاشتن من از اونجا برم ولي اون خانم اواسط ماه بالاخره از شرکت ما رفتن!!و دوباره اين آقا مثل روزاي اول شده باهام خوب شده همش مياد پيشم ميشينه سر به سرم ميزاره باهام شوخي ميکنه که انگار نه انگار اتفاقي افتاده يا با من چيکار کرده .....حالا نوبت منه عوض در بيارم دلم ميخواد مثل خودش روزايي که برام درست کرده بودهه براش درست کنم تا بفهمه چبکار کرده .....راه هايي نشون بدين بتونم اون لحظه ها رو براش .......و آيا هنوز نظرتون بر روي ترک محل کارمه؟؟؟؟؟ ممنون ميشم اگه راهنماييم کنين!!1
-
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
[quote=فرشته مهربان]شما به شدت نیاز به تقویت عزت نفس داری .[/b]
در ظاهر با ایشون کات کردی اما در ذهنت اصلاً با ایشون کات نکردی . نیاز هست حضوراً نزد مشاور رفته و روی عزت نفس و جرأتمندیت کار کنی . و اگر محیط و دیدن ایشون برای شما آزار دهنده هست نیازه بستر زدایی را در پیش بگیری یعنی قاطعانه محیط کار خود را عوض کنی و برایت مهم نباشه که ایشون و کارش لنگ می ماند .
رفتارهای ایشون یک بازی هست که متأسفانه شما دارید بازی میخورید یعنی احساس حقارت و رنج را در شما ایجاد می کند . و این عزت نفس شما راروز به روز بیشتر تخریب می کند . علت ایجاد احساس حقارت در شما هم این است که شما ایشون را برای خود بت کرده ای و کاملاً احساسی هستی در رابطه با وی و هیچ ارزشی برای خود قائل نیستی .
خلاصه :
1 - مشاوره حضوری برای تقویت عزت نفس و جرأت آموزی
2 - بستر زدایی با تغییر محیط کار بطور قاطع و مصمم
[/color]
موفق باشید
.