-
من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام دوستان
مشکل من با خیلی از خصوصیات ظاهری و باطنیه شوهرم
ظاهرش مثل یه پسر بچس اصلا نمیشه به عنوان یه مرد کامل نگاهش کرد
فوق العاده لاغره شونه های کاملا ظریف و ضعیفی داره
و خیلی خصوصیات ظاهریه دیگه که میدونم نمیشه کاریش کرد پس بگذریم
ولی خصوصیات اخلاقیش
دقیقا مثل بچه هاس حرف زدناش افکارش دلخواسته هاش
سوتی دادناش
شوخی کردناش
ما تو این شش سال که ازدواج کردیم خب شرایط مالیه مناسبی نداشتیم فقط یکی دو بار اونم با شرایط سخت مسافرت رفتیم
برای یه زن شاید پول و هتل و خرید و .... مهم باشه ولی مهمتر اینه که با همسرش باشه حتی اگه قراره یه ساندویچ کنار دریا با هم بخورن
باورتون نمیشه از ساعت دوازده تا چهار بعداز ظهر من کنار دریا تنها بودم این رفته بود تو یه گودال آب با مارها بازی میکرد
اینایی که میگم برای چند سال پیشه اونموقع بیست و چهار پنج سالش بود
بالاخره گذشت و تموم شد
ولی الان که من یک زن کامل بیست و شش سالم با تمام نیاز های یه زن و اون یه مرد سی ساله ولی متاسفانه با افکار کودکانه
خیلی بچگیها تا حالا کرد و من تحمل کردم
همیشه فکر میکردم بالاخره بزرگ میشه
بالاخره درست میشه
عیبی نداره که شش سال از زندگیت حروم شد
بالاخره جبران میشه.....
ولی الان که شش سال گذشته و من و اون کم کم باید به فکر بچه داشتن بیفتیم میبینم نمیتونم
تمام جسمم و روحم صرف مبارزه با مشکلات و مبارزه با دلخواسته هام شده
میبینم که تمام این بچگیها از چشمم انداختتش
حتی زمان سکس ازش بیزارتر میشم
اصلا احساس لذت از در کنار یک مردبودن در کنار یک جنس مخالف بودن ولذت تکیه کردن به همسر رو تجربه نکردم
در صورتیکه تمام وجودم نیازمندشه
چه کنم دوستان
به نظرتون بچه دار شم و احساسات جوونیم رو دفن کنم و با بچم خوش باشم؟
یا بازهم صبر کنم و مبارزه تا درست بشه؟
خیلی نا امیدم فکر میکنم درست نمیشه
میترسم به گناه بیفتم
میترسم یه روزی بهش خیانت کنم
من زن هاتیم
خیلی سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم
ولی تازگیها تمایلم به حرف زدن و....با مردای دیگه بیشتر شده
برای اینکه یه وقت گناه نکنم نماز و دعا میخونم تا خدا دستمو بگیره
البته اینم بگم که من عاااااااااشقشم چون نجیبه سر به زیره مهربونه عاشقمه کاریه با غیرته.......
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام دوست عزیز
به همدردی خوش آمدی
چقدرخوبه همیشه نیمه پر لیوان رو ببینیم
شما چطور شد که ایشون رو به عنوان همسرتون انتخاب کردین؟مگه ظاهر ایشون رو ندیده بودین؟
البته اینم بگم که من عاااااااااشقشم چون نجیبه سر به زیره مهربونه عاشقمه کاریه با غیرته.......
دوست عزیزهمین طور که خودتون نوشتین ایشون رودوست دارین.می شه بگین توی این مدت 6 سال چه کارهایی برای تغییر روحیه ایشون انجام دادین؟
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صوری
البته اینم بگم که من عاااااااااشقشم چون نجیبه سر به زیره مهربونه عاشقمه کاریه با غیرته.......
واقعا از جمله اخرت به وجد اومدم تمام خصوصیاتی که یه مرد ایده آل باید داشته باشه رو توی جمله آخرت گفتی.
یه گشتی توی این تالار بزنی و مشکلات دوستان رو بخونی شوهرتو میچسبی ول نمی کنی ( ببخشید یکم رک گفتم)
خواستم از این دو دلی در بیای
ببین دوست عزیز هر مردی بالاخره کامل نیست مثل هر زنی که نمی تونه همه چی تموم باشه..... پس چه بهتره به دلیل قیمت بالای خصوصیات مثبت همسرت تو تلاش کنی که یکم رفتار بچه گانه رو به مردانه تبدیل کنی حتم دارم که می تونی ( با زبون خوش چون همسرت منطقیه و مهربونه پس مهر رو هم می پذیره و روش تاثیر می ذاره)
میتونی با مهربونی و عاشقانه خواسته هاتو ازش بهش بگی چون :
همسرت عاشقته و واست غیرت داره بنابراین حتما بهشون گوش میده و سعی در اصلاحش میکنه
انشاء ا... که همینطور میشه :72::72:
خوشحال باش و لذت ببر از زندگیت:310:
:304:
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
تسنیم عزیز
ما با هم دوست بودیم و ازدواج کردیم هنوزم مثل همون موقع ها خیلی دوستش دارم ولی انگار بعد از گذشت چند سال که مشکلات افزون شد دید من به مسائل تغییر کرد
اونموقع ها خوب ما با هم زندگی نکرده بودیم نمیتونستم از چند دفعه بیرون رفتن و قرارهای دوستانه اونم تو نوزده سالگی بفهمم که خواسته هام در بیست و شش سالگیم چی هست و رفتار های متقابل همسرم چیه
فرانک عزیزم
من کاملا درک میکنم که مشکلات دیگران شاید خیلی بزرگتر از مشکلات من باشه
و البته خودم هم خیلی مواقع از خوب بودن زیاد همسرم به وجد میام
ولی خب هرکسی مشکلات خودش رو داره هرچند کوچک
به نظرت اگر مشکلم خیلی بزرگ نیست اجازه مطرح کردنش رو هم ندارم؟
:72:
بچه ها به خدا من میدونم این خصوصیات خوبی که گفتم خیلی زیاد خوبه ولی به نظرتون مثلا کاری بودن یک مرد میتونه در مقابل سرپیچی از وظایف جنسی و همبستری اون آدم قرار بگیره فقط به دلیل اینکه خب به نظرش خودش ارضا میشده اونم به مدت پنج سال ؟
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
عزیزم
گفتم مشکلت قابل حله نگران نباش:72:
تا به حال باهاش صحبت کردی؟؟؟
گفتی چیا ازارت میده؟
اگه صحبت کردی همسرت چی گفته؟
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
یا مثلا عاشق بودنش در مقابل این قرار بگیره که فکر میکنه اگر در جمعهای خانوادگی زنشو ضایع بکنه حرفاشو شوخیاشو آرایششو دستپختشو اندامشو...... با همسرش شوخی کرده و دیگران هم به عنوان دوتا کبوتر عاشق به ما نگاه نمیکنن و میفهمن که ما جلوی دیگران نامزد بازی در نمیاریم؟
آره فرانک جان گفتم بهش اوایل بهش بر میخورد و سعی میکرد با ایراد گرفتن از من به من بفهمونه که من هم ایراد دارم ولی اون تحمل میکنه چون ایدش اینه که اصلا نباید بگیم مشکلمونو و باید تحمل کرد
الان که کم کم فهمیده از نظر جنسی من چقدر آزار میدیدم کم کم داره در مئارد دیگه هم باهام راه میاد ولی با تمام تلاشی که میکنه نمیتونه خیلی پایبند باشه به تغییراتش
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
شما مشکلتون چند تاست:
1- ازدواج در سن پایین کلا کار درستی نیست مخصوصا زیر 22 سال که شخصیت آدم تغییر میکنه همونطور که یه کفشی می خری و پات رشد میکنه و بعد میبینی کفش به پات نمی خوره پس آدم باید صبر کنه که شخصیت شکل بگیره که حالا از این گذشته مسئله شما
2- رابطه شما احتمالا به جای رابطه زن و شوهری رابطه مادر و فرزندی بوده و شما نقش کنترل گر و حامی رو داشتید و الان شما خسته شدید چون یه مرد میخواهید نه یک پسر
3- این که مرد خودش ارضا بشه و بره کنار به نظرم ربط به زود انزالی و این چیزا داره و باید درمان بشه چون رابطه جنسی رضایتبخش شرط لازم یک زندگی خوب هست
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
یه نفر به من گفت این آدم تغییر نمیکنه تو با حرص خوردن فقط خودتو داغون میکنی و اونو از زندگی گریزان میکنی
میگفت این آدم مثل یه بچه دو ساله میمونه که هرچی بهش بگی این کارو نکن بازم از سر بچگی و کنجکاویش همون کارو انجام میده فقط با تنبیه شدنش یه حس بد پیدا میکنه که اون آدمو از تو فراری میده به نظر شما هم همینطوره ؟
من دیگه هیچ تلاشی نکنم؟
سابینا جون در مورد زود ازدواج کردنم صحبتتو قبول دارم ولی اونموقع کار دیگه ای هم نمیتونستم به جز این انجام بدم شرایط سختی ایجاد شده بود برام که باید زودتر از خونه بابام میومدم بیرون
البته اصلا از انتخاب همسرم ناراضی نیستم فقط دلم میخواد بتونم بالاخره مشکلمو حل کنم مثل مشکل جنسی که بعد از پنج سال بالاخره حل شد
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
پیش مشاور نرفتی ؟
به نظرم چند جلسه مشاور حضوری برو.
اگه میتونید باهم برید.خیلی کمک میکنه.
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
اون یه نفر رو ول کن، مشکل داری ولی قابل حل هست، برو پیش مشاور حتما ، مطمئن باش خیلی کمکت میکنه
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صوری
سلام دوستان
مشکل من با خیلی از خصوصیات ظاهری و باطنیه شوهرم
ظاهرش مثل یه پسر بچس اصلا نمیشه به عنوان یه مرد کامل نگاهش کرد
فوق العاده لاغره شونه های کاملا ظریف و ضعیفی داره
و خیلی خصوصیات ظاهریه دیگه که میدونم نمیشه کاریش کرد پس بگذریم
ولی خصوصیات اخلاقیش
دقیقا مثل بچه هاس حرف زدناش افکارش دلخواسته هاش
سوتی دادناش
شوخی کردناش
.
.
.
حتی زمان سکس ازش بیزارتر میشم
اصلا احساس لذت از در کنار یک مردبودن در کنار یک جنس مخالف بودن ولذت تکیه کردن به همسر رو تجربه نکردم
در صورتیکه تمام وجودم نیازمندشه
چه کنم دوستان
به نظرتون بچه دار شم و احساسات جوونیم رو دفن کنم و با بچم خوش باشم؟
یا بازهم صبر کنم و مبارزه تا درست بشه؟
خیلی نا امیدم فکر میکنم درست نمیشه
میترسم به گناه بیفتم
میترسم یه روزی بهش خیانت کنم
من زن هاتیم
خیلی سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم
ولی تازگیها تمایلم به حرف زدن و....با مردای دیگه بیشتر شده
برای اینکه یه وقت گناه نکنم نماز و دعا میخونم تا خدا دستمو بگیره
البته اینم بگم که من عاااااااااشقشم چون نجیبه سر به زیره مهربونه عاشقمه کاریه با غیرته.......
سلام
اولا ی چیزی!ظاهر ی مرد کامل چه جوریه؟
اگر چهار شونه باشه و قوی باشه میشه ی مرد کامل!
اخه تعریف شما از ی مرد کامل غلطهه
می تونید بگید ی مرد خوش هیکل نیست نه اینکه بگید ی مرد کامل نیست!!!
حالا بگذریم..
این چیزهایی که درمورد ظاهر گفتی و گفتی می دونی کاریش نمیشه کرد...
آخه چرا نمیشه کاریش کرد ..با رفتن به دوره های بدن سازی و ورزش می تونه خوش هیکل تر و قوی تر به نظر برسه و شونه هاش هم قوی بشه...
واقعا ورزش رو ورزیده شدن و قوی شدن هیکل خیلی موثره
شما تشویقش کنید بره بدن سازی ...و مطمئن باشید اگر ورزش رو جدی بگیره تغییر می کنه...
دیگه نمی دونم با چه چیزی در ظاهر همسرتون مشکل داری ولی اگر سنش هم نشون می ده می تونه یکمی ریش بزاره مثلا ...هزار جور راه داره
حالا ی مشکل دیگه اینکه از نظر جنسی هم ازش راضی نیستید ...فک کنم البته تو پست بعدی گفتین این مشکلم حل شده ..
ولی خواستم بگم در مورد مسائل جنسی هم چند تا کتاب مفید وجود داره که می تونید بهش معرفی کنید اون هارو بخونه
کتاب رازهایی درباره زنان
در مورد احساس تمایل به صحبت کردن با مردان دیگه...
و اینکه نکنه خیانت کنی....
اصلا به این چیزها فکر نکن شما میگی عاشق همسرت هستی و خیلی دوستش داری و نجیبه.و
آدم که به عشقش خیانت نمی کنه..یا عاشقش نیستی یا ترس از خیانتت اشتباهه
که من می گم این دومیه است
عزیزم به خدا توکل کن و بهش نزدیک ترشو تا این تمایلات رو راحت بتونی کنترل کنی.
دیگه درمورد اخلاق بچگانه اش
[b]می دونم دقیقا چی می گی ولی واقعیت اینکه خیلی از مردها رفتارهای بچگانه دارن
حتی پدر من با 57 سال سن هنوز گاهی رفتارهای بچگانه ای داره ..
باید سعی کنی همسرت رو همون جور که هست دوست بداری و وقتی ی رفتار مردونه ازش می بینی بهش بگو از این رفتارت خیلی لذت بردم و...
یعنی رفتار های مثبتی که توش می بینی خیلی ابراز رضایت و خوشنودی کن و بهش بگو تو خیلی تغییر کردی و از این رفتارت خیلی خوشم می اد...[b]
تشویقش که کنی یاد می گیره رفتارهای بچگانه اش رو کمتر کنه
و سرکوفت هم بهش نزن ...
فکر می کنم هنوز به بچه فکر نکنید بهتره چون اگر رفتارهاش رو اصلاح نکنه بعد به دنیا اومدن بچه شما احساس میکنید دو تا بچه دارید و بهتون بیشتر فشار می اد..
دوست عزیزم شاید تمام این راه هایی که می گم رفته باشی و به نتیجه نرسیده باشی
امیدوارم مشکلتون زودتر حل شه
:72::72::72:
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
ممنونم نازنین عزیزم که برام وقت گذاشتی و نظرات تو هم مثل بقیه برام کاملا ارزشمنده
ا وکی حتما به تمام راهها و نظراتی که گفته شد مجددا عمل میکنم
انشالله که اینبار نتیجه بده
هر چند تا وقتی که اون خودش نخواد ....
و البته خیانت به همسرم احساس درونیه منه نیازهای وجودیه من که شاید تو ذهنم تبدیل به خیانت بشه
خدارو شکر هنوز به عشقم و زندگیم پایبندم
دوست دارم
مرسی
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
پس جواب پربار من چرا غیب شد؟؟؟
عزیزم دوباره قلم رنجه میکنم واست چون خیلی با مزه ای ومن نیم ساعت از دستت قهقهه زدم
اونجا که با طنز جالبی راجع به مارمولک بازی شوهرت در گودال نوشتی
راستش هر دو شما را شدیدا درک میکنم چون من شبیه هر دوی شما هستم هم بچه بازی وحلزون بازی دارم هم دنبال یک شوهر مردونه وهات و... بودم والانم همینم....بچه بودن وهات بودن هیچ منافاتی نداره اتفاقا مردهای عاقل خیلی پیرمردی وسردن...فیلم سوتهدلان مرحوم علی حاتمی را ببین خیلی بهت کمک میکنه ...عشقشون را بفهم...نه شوهرت به اون وخیمیه نه تو به اون گرمی شهره آغداشلو...ولی عشقشونو حظ کن ناخودآگاه یاد اون افتادم
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام
منم شديدا ورزش رو واسه ايشون و امثال ايشون مفيد ميدونم.بدنسازي خوبه ولي يه خورده خسته كننده هست.اگه كنارش يه ورزش رزمي رو شروع كنه خيلي عاليه .مثل تكواندو.هم بدن رو قوي ميكنه،هم روحيه مردونگي و جنگندگي و شجاعت و جسارت رو بالا ميبره!خود به خود وارد شدن توي همچين محيطهايي و بودن در كنار مردها و ورزشكاران و افراد قوي روي روحيه آدم خيلي تاثير ميذاره!!
واسه مسئله جنسي هم شايد برخي داروهاي هورموني بتونه كمك كننده باشه كه البته حتما بايد به يه متخصص مراجعه كنيد...
لطفا مشاورين محترم و روانشناسان و كارشناسان سايت و كساني كه جلوي اسم كاربريشون شونصدتا ستاره و تشكر و رتبه هست هم (اگه صلاح دونستند!!) تشريف بيارن و راهنمايي بفرمايند!!!
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
مهرداد و مادلین عزیز ممنون که برام وقت گذاشتید نظرات ارزشمندتونو خوندم مهرداد کاملا پیشنهادتو قبول دارم خیلی ازش میخوام که بره یه باشگاه و ورزش و شروع کنه فعلا که مقاومت میکنه امیدوارم بالاخره دست از لجبازی برداره
مادلین عزیزم خوشحالم که باعث شدم شاد بشی و ممنون که من و شوهرمو به اون فجیعی میبینی قربونت برم دیدم اون فیلمو عزیزم فقط هر جور حساب میکنم یه ذره متفاوت از اوناییم میدونی من و شوهرم اقلا سلامت عقلانی و اخلاقی داریم قربونت برم بازم ممنون از توجهت :46:
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام دوست عزیز.برای هر مشکلی راه حلی وجود داره توی این 6سال یک بار هم شد برید پیش یه مشاوره هردو باهم منو همسرم با هم دوست بودیم زمان دوستی اصلا یه مرد رویای بود اما وقتی که ازدواج کردیم همه چی یه جور دیگه شد پس تو فقط نیستی.من دوستم دقیقا مشکل تورو داشت بهت توصیه میکنم فکرهای که بیشتر به معنی خودفروشیه از سرت بیرون کن صحبت با غریبه ها جز ضربه به خودت فایده ی نداره اونم مثل تو بود اما فکرهاش رو عملی کرد حالا من که دوست صمیمیش بودم حتی سلامش نمیکنم نابود شدشوهرش رفت ازدواج کردهمون مردا که فکر میکرد همدردش شدن دور انداختنش اون زندگیشو باخت .قبل اینکه همه چی رو از خودت بگیری باهم به یه مشاور مراجعه کنید هم برای رابطه جنسی هم برای مشکلای دیگه مسلما شوهرتم دوست نداره زندگی که 6سال نگه داشته خراب شه.درضمن برای ظاهرش همه چی درست میشه کافیه دکتر تغذیه بفرستیش من همسرم لاغر بود منم دوست داشتم همسرم ظاهر خوبی داشته باشه رفت دکترحالا داره اندازه 4نفرمیخوره توپول شده:227:خانم گل تا جای که توان داری زندگیتو نگه دار بعد رفتن به دکتر وقتی شک نداشتی به بچه فکر کن یه بچه ی ناز که احساس وعشق براتون بیاره.:43:
ارامش آن است که بدانی در هر گام دست تو در دست خداست
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
ممنونم اختر عزیزم کاملا صحبتت رو قبول دارم بهت این اطمینان رو میدم که تا زنده هستم بهش وفادارم و عاشقشم انشالله با توصیه های دوستان مشکلات حل میشه و احساس بد ازم دور میشه
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
خوشحالم به این نتیجه رسیدی همسرت رو دوست داشته باش و بدون هیچکس مثل همسرت به تو نزدیک نیست وتا اخر عمر کنارت میمونه همین که تورو به عنوان همسر انتخاب کرده یعنی انتخاب اون بودی وخواسته تا ابد تو قلبش بمونی.امیدوارم همه همه همه دوستا مشکلاشون حل بشه.:323:
به امید هوایی تازه تر:72:
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام صوری جان خیلی ممنون که پاسخ دادی و خوشحالم که جنبه شوخی ات بالاست....دور از جون شما نه که بگم مثل اونایید نه...منظورم این بود از اونا که بدتر نیستید اونا عاشق بودن پس شما هم میتونید...من وشوهرم هم میتونیم.....اصلا سوته لان را ولش کن...به نظرم شوهر معصوم وپاکی داری با عشق همه چی آسون میشه به شرط اینکه صادقانه وقلبی باشه آدمی که مثل شوهرت پاک وصافه میتونه عمیقترین عشقها را به تو بدهد بازهم خوشحالم که تو لااقل اینقدرشوخ وبا جنبه ای
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام دوست عزیز . می فهمم چقدر اذیت شدید اما باز خیلی خدا را برای داشتن شوهر اینطوری شکرگزاری کنید . اینقدر آدمهای خشن و از خودراضی هستند که شوهر شما در مقابلش خوبشون است
راستی تا زندگی تان 100 درصد محکم و مسائلتان حل نشده به فکر بچه نباشید . بچه را قربانی حل مسائلتان نکنید که در اینصورت مسائل بیشتر می شود.
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
ممنون روژینای عزیز من شکر میکنم خدارو برای محسنات شوهرم ولی خب راستش ایرادههایی که داره یه ذره ازیتم میکنه فکر نمیکنی اگر صبر کنم برای بچه دار شدن هم اون تغییری نکنه هم من سنم بالاتر بره و زمان مناسب مادر شدنمو از دست بدم من الان بیست و شش سالمه؟
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
خیانت به خاطر کمبود ها ، در واقع به این صورت باید خلاصه کرد که اشتباه رو با اشتباه بزرگ تر خلاصه کرد
بنده خیلی اهل نظر نیستم ، ولی وقتی خانوم با شخصیتی مثل شما رو می بینم که تلاش برای زندگیش می کنه باعث شد پیغام بدم
کتاب رازهایی درباره زنان رو به همسرتون دادید ؟
اگر دادید و نخونده ، چرا شروع نکردید با هم خوندن ، در کنار همدیگر ؟
در ضمن به یاد داشته باشید مسائلی که قید کردید قابل حل کردن هستند ، ولی در نظر بگیرید همسر شما آدم خیانت کار ، خشک یا مشکلات اخلاقی بدتری داشت بسیار سخت تر بود حل کردنش
پس به خدا امیدوار باشید و بدونید بعد از هر سختی آسانی قرار داره
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
سلام آقای داوود
ممنون از این که برای مطلب من نظر گذاشتید
این کتابی که معرفی کردی رو نه راستش نخوندمو برای اون هم نخریدم چشم حتما تهیش میکنم
ولی خب کارهای دیگه کردم به خدا میرفتم تو اینترنت میگشتم مطلب پیدا میکردم با هزار فیلمو ادا و خواهش و تمنا میگفتم بیا اینو بخون اونم نه که بگم تو مشکل داری میگفتم بیا ببین این مشکل که مطرح شده چه جالبه میومد میشست پای کامپیوتر منم میرفتم از اتاق بیرون تا راحت باشه به دو دقیقه نمیکشید میدیدم صدای بازی کامپیوتری داره میاد
میگفتم پس چی شد میگفت خوندم تموم شد مثل یه بچه که بگه مشقمو نوشتم تموم شد حالا دارم بازی میکنم
یا مثلا اینترنت گوشیشو درست کردم که باهاش بره اینترنت ودش سرچ کنهه خودش دنبالش باشه که من نکرد باشم تا به لج من نخونه چند وقت بعد دیدم دنبال هر چیزه بد و منفی ای تو اینترنت بوده به جز اونیکه برای زندگیش نیازه
به خدا دیگه از این بچه بازیهاش خسته شدم چشم این کتاب رو هم میخرم و با هم میخونیمش ولی با تجربه ای که از قبل دارم از الان احساس بدی به برخوردش دارم
دعام کنید
تروخدا انقدر فکر نکنید که من میخوام به شوهرم خیانت کنم اینی که گفتم فقط احساس درونیه من بود میخواستم عمق ناراحتیم رو برسونم خواهش میکنم در مورد من فکر بد نکنید من به همه شما مهربونام قول میدم که هیچ وقت به عشقم خیانت نکنم
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
دوست عزیز اینکه شما فکر تلاش برای بقای زندگیتون هستید ، همه تحسین می کنند و مطمئن باشید باید به امثال خانم هایی مثل شما افتخار کرد کهبه جای فرار دنبال حل مشکل هستند
لینک زیر برای دانلود کتاب هست ، ولی کتاب رو سعی کنید به صورت کاغذی بخونید ، چون تاثیر بالاتری داره و البته حق ناشر هم ادا می شه
http://yasbooks.com/309/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D8%AC%D9%84%DB%8C%D8%B3/
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
ممنونم از توجه ومحبتت داوود مهربان
خیلی زیاد ممنونم حتما میخونم
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
صوری جان
همسرت متولد چه سالیه؟
و همینطور شما؟
راستی پیش مشاور نرفتی؟
-
RE: من نمیتونم شوهرمو به عنوان یه تکیه گاه قوی ببینم
فرانک جان من متولد شصت و چهارم بیست و شش سالمه و شوهرم شصت و یکه بیست و نه سالشه
نه عزیزم پیش هیچ مشاوری نرفتم یکی به این دلیل که تا حالا روم نمیشده مشکلاتو به کسی بگم الانم اگه راحت میگم برای اینه که رو در رو و چشم تو چشم با کسی نیستم دو اینکه من دلم میخواد بگردم و یه مشاوره خوب پیدا کنم که هنوز موفق نشدم من به دلیل اینکه دو تا از دوستام و بستگانم پیش چتد مشاور رفتن و مشکلشون بزرگتر شده دید خوبی نسبت به مشاور ندارم راستش