-
چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوستان خوب سلام:72:
این روزها برای حل مساله ای خیلی ذهنم مشغول بود و دنبال راه حل بودم.
همیشه این توی ذهنم بود که برای بدست آوردن چیزی که می خوایم خودمون باید تلاش کنیم و به انجام شدنش امید داشته باشیم و خلاصه در اکثر موارد رسیدن به خواسته ای که داریم دست خودمونه والبته مواردی هم هست که این تلاش نتیجه نمی ده و به چیزی که می خوایم نمی رسیم که لابد خیری درشه.
این فکر بود تا چند وقت پیش بعد از خوندن تاپیک سرافراز و پست های سارابانو و بالهای صداقت و گشتن در تالار به مطالبی برخوردم که در عین اینکه برام جالب و جدید بود ولی یکم برام مبهمه , مثلا:
برای رسیدن به خواسته ای که داری اونو رها کن و به خدا بسپار ,وقتی کنترل امور رو به خدا بسپری نتیجه بهتری می گیری.
زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری
هر گاه خواسته ای ذهنم را مشغول داشته ، تا به خود می آمدم که اسیر شده ام ، و عمیقاً از آن گذشته و چشم می پوشیدم و طعم شیرین رهایی را می چشیدم ، می دیدم که آن خواسته مدتی بعد محقق می شد
بعضی اوقات هر چه بیشتر تقلا میکنیم ٬ اوضاع بدتر می شود.یکی از راههای ما رها کردن است.میتوانیم مشکلات را رها کنیم و آنها را به نیروی برتر بسپاریم.
اصل رها کردن و گذشتن از یک چیز این هست که اصلا به بازگشت اون چیز یا فرد امیدی نداشته باشی ...همه ما در اعماق وجودمون اون چیزی که دوست داریم می خوایم و این کاملا طبیعیه ولی پروسه گذشتن یعنی تمام…
سوالی که برام پیش اومده اینه که ما چه کارهایی رو در چه حدی و در چه مرحله ای باید به خدا واگذار کنیم؟ این راهی که ازش حرف می زنین آخرین راهه؟ چطور بگم یعنی وقتی به هر دری زدی و هر کار که از دستت بر میومد انجام دادیو و چاره دیگه ای نداشتی؟ این راه در مورد کارهاییه که از اراده و اختیار ما خارجه یا کلیه؟ و این رها کردن با بی خیالی چه فرقی داره؟
همیشه فکر می کردم خدا به من کمک می کنه ولی کاریو به جای من انجام نمی ده و این وظیفه منه که از خدا کمک بخوام و اوضاعو رو به راه کنم. و حالا به نظرم میاد منظور این جملات رو درست نمی فهمم
وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى
برای انسان جز آنچه برای به دست آوردنش تلاش کرده است چیزی نیست
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا
خدا هيچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمی کند
این آیه های قرآن هم بیشتر منو به فکر می اندازه که چطور می تونم توقع داشته باشم خدا اوضاعو مرتب کنه در حالی که شاید این کار وظیفه من باشه! و با خودم می گم خدا بیش از ظرفیت کسی بهش سختی نمی ده پس اگر من هر مشکلی در زندگیم دارم از اونجا که محکوم به موندن در این وضعیت نیستم لابد خودم توانایی حل مشکل و پیدا کردن راه حل رو دارم .
جالب اینکه در تشخیص حد تلاش هم مشکل دارم وقتی با مشکلی روبرو می شم و سعی می کنم حلش کنم و نتیجه نمی ده نمی فهمم تا کی باید به تلاش ادامه بدم هی با خودم می گم شاید تلاش کافی نبوده شاید مسیرش درست نبوده شاید راه حل چیزه دیگه ایه و اونوقت هی فکر می کنم و فکر می کنم و دنبال راه حل می گردم وهی هم به خودم می گم حتما یه راهی هست نمی شه که نباشه و از این جمله ها میاد توی ذهنم که تنها چیزی که چاره نداره مرگه! و خلاصه این فکر ها و حرف ها و تلاشها و گشتن به دنبال راه حل گاهی منو خسته و کلافه می کنه.
جمله دیگه ای هم که در تاپیک سرافراز عزیز بهش گفتن این بود : ....منتظر هیچ چیز نباش ..هیچ چیز....
چطور می شه آدم امیدوار باشه و منتظر نباشه؟ یا نکنه اصلا قرار نیست امیدوار باشه؟ این مساله هم با ذهنیات من جور در نمی یاد همیشه امیدوار بودن و امیدوار موندن به حل مشکلی یا رسیدن به خواسته ای از نظرم یه واکنش درست بود وحالا نمی فهمم چرا باید منتظر نبود و یا اساسا امیدوار نبود.
در کل اینکه آیا رها کردن موضوعی به معنی توقف فکر و فعالیت و امیدواری در اون مورده؟ یعنی از لحاظ ذهنی از وابستگی به تحقق اون موضوع رها بشم ونگرانش نباشم؟ یا عملا هم دست نگه دارم و ولش کنم ؟
از همه ی دوستانی که این مفهوم رو درک کردن خواهش می کنم یکم برای من توضیح بدن . :72:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
من خودم هیچ وقت هیچ چیز رو در زندگیم رها نکردم. همه چیز به دست خود انسانه.خدا شاید برای پیدا کردن راه کمک کنه ولی تو راه رفتن کمک نمیکنه.این نظر منه
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوست عزیز:72:
به نظر من در زندگی باید برای آنچه ارامش جسم و روح را همراه داره تلاش و فعالیت کنیم ولی درمسیر جریان آب
نه در خلاف جهت اگر دیدیم تلاش و کوششمان به یک نبرد فرسایشی تبدیل شده و جز اتلاف انرژی نیست باید رها
کنیم و مسیر دیگری انتخاب کنیم.
به قول دوستی در یکی از پستهای قدیمی
:72:
به خیلی ها می گوییم حرکت کن، تدبیر کن، دست و پا بزن.
به بعضی ها هم باید بگوییم. لختی آرام.
لختی استراحت....
گاهی نتیجه تند دویدن فقط کفش پاره کردن هست.
گاهی ذهن از فعالیت های تکراری دچار فرسایش می شه، مخصوصا اگر در دور باطلی افتاده باشه.
به خودت ، به ذهنت و ...، یه مدت بیشتری استراحت بده....
سعی نکن بخواهی همه چیز را عوض کنی.
زندگی را فقط مبارزه در نظر نگیر، اگر هم در نظر می گیری، به استراحت هایی که در بینش نیاز داری هم بیندیش.
:72:
شاید خواندن داستان زیر خالی از لطف نباشه.
موفق باشی.:72:
هربار که میروی رسیده ای
پشتش سنگين بود و جادههاي دنيا طولاني
ميدانست كه هميشه جز اندكي از بسيار را نخواهد رفت.
سنگپشت، ناراضی ونگران بود.
پرندهاي درآسمان پر زد، سبك؛
و سنگپشت رو به خدا كرد و گفت: اين عدل نيست،
اين عدل نيست. كاش پُشتم را اين همه سنگين نميكردي.
من هيچگاه نميرسم. هيچگاه. و در لاك سنگي خود خزيد، به نيت نا اميدي .
خدا سنگپشت را از روي زمين بلند كرد.
زمين را نشانش داد. كُرهاي كوچك بود.
و گفت: نگاه كن، ابتدا و انتها ندارد. هيچ كس نميرسد.
چون رسيدني در كار نيست. فقط رفتن است.
حتي اگراندكي.
و هر بار كه ميروي، رسيدهاي.
و باور كن آنچه بر دوش توست، تنها لاكي سنگي نيست،
توپارهاي از هستي را بر دوش ميكشي؛ پارهاي از مرا.
خدا سنگپشت را بر زمين گذاشت.
ديگر نه بارش چندان سنگين بود و نه راهها چندان دور.
سنگپشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتي اگر اندكي؛ و پاره ای از "او" را باعشق بردوش کشید.:72:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
در کل اینکه آیا رها کردن موضوعی به معنی توقف فکر و فعالیت و امیدواری در اون مورده؟ یعنی از لحاظ ذهنی از وابستگی به تحقق اون موضوع رها بشم ونگرانش نباشم؟ بله
یا عملا هم دست نگه دارم و ولش کنم ؟ بستگی به موردش داره
مثلا اگر در مورد مریض بودن یه ادم باشه خوب باید به خدابسپاریش اگر مریضی سختی داشته باشه اگر خدا بخواد میمیر ه و اگر نخواد نه کاری نمی تونی بکنی من یه نفرو میشناسم که 7 پیش دکترها جوابش کردن و گفتن دو ماه دیگه میمیره اما هنوز رو تخته و زندس .
یه نوع رهایی هم هست به معنای رهایی ذهن ادم ذهنشو اروم میکنه اما به خدا امید داره و یا صبر میکنه ببینه چی میشه
مثلا من همیشه از خدا یه شغل استخدامی می خواستم خودم هیچ کاری جز خواستن و دعا و امید به خدا هیچ کاری نکردم اما کسای دیگری باعث این شدنند .
نمی دونم منظورمو درست گفته باشم یا نه . اما من فکر می کنم که وقتی واقعا از ته قلبمون یه مسئله ای رو به خدا میسپایم و باز از ته قلب امیدواریم واقعا حل میشه برا من که خیلی اتفاق افتاده که حتی مبهوت موندم و فکر کردم معجزه شده .:323:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام دوست خوبم.
مباحث عدل، حکمت، توکل، تقدیر ، قضا و سرنوشت مباحث مرتبط و البته مشتبه سازی اند.
باید محتاطانه درونشون عمل کرد. من یه توضیحی در مورد هر کدوم میدم به حدی که رفع ابهامی از تاپیکتون باشه.
وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى
"برای انسان جز آنچه برای به دست آوردنش تلاش کرده است چیزی نیست."
این آیه بیشتر نشان تلاشی با نگرش معنویه. آیه های زیر میتونن از این آیه رفع ابهام کنند:
" ای پیامبر به مردم بگو : آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند؟ آنها که تلاش ها و فعالیت هایشان در دنیا گم و نابود شده و با این حال گمان میکنند کار نیک انجام داده اند."
"کسانی که تنها زندگی دنیا و زینت آن را طالب باشند نتیجه و سود اعمالی که در دنیا انجام داده اند، به طور کامل به سوی خودشان بر میگردانیم و در دنیا به خواست مادی خود میرسند، اما این را نیز بدانند که در آخرت جز آتش سهمی نخواهند داشت و آنچه را در دنیا برای مقاصد دنیوی و غیر خدا انجام دادند بر باد میرود و اعمالشان باطل میشود."
"آنچه که نزد خداست اگر بدانید برای شما بهتر است. زیرا آنچه که نزد شماست فانی و نابود میشود و اما آنچه نزد خدا و برای اوست باقی می ماند"
" مسلما کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ما پاداش آنان را ضایع نخواهیم کرد."
و....
آیات فوق همگی نشان میده منظور از تلاش چیه. نتیجه ی تلاش صرفا دنیوی، به اقتضای ناقص بودن جهان خلقت و تقدیرات، یک نتیجه ی غیر مطمئن و زودگذر و ناقصه. نتیجه ی تلاش اخروی هم نتیجه ای تمام و کمال به اقتضای تقدیرات اون دنیاست. این نشان از تقدیرات الهی داره :
" او خالقی است که هر چیز را تقدیر و سپس هدایت کرد"
تقدیر به معنای اندازه است. در هر شی ای یک ظرفیت و یک اندازه نهادینه است. مثلا تقدیر شیشه اینه که اگر بخوره زمین میشکنه، اما در تقدیر پلاستیک چنین چیزی نیست. مثلا تقدیر پلاستیک اینه که در معرض آتش ذوب بشه. کل جهان اینچنین تقدیر شده. تقدیر یعنی خاصیت هر عمل و هر شی.
اما قضا یعنی اراده ی خدا در مورد نتیجه ی یک تقدیر. به عبارتی حتمیتی که خداوند به اون تقدیر می بخشه، میشه قضای الهی.
اگر قضای الهی با عقل سازگار نبود میشه معجزه. مثل عصای حضرت موسی. تقدیر عصا اینه که اگر اون عصا بیفته زمین به قضای الهی بشکنه یا سالم بمونه. اما وقتی تبدیل به مار شد، این میشه معجزه.
سرنوشت:
"(ای پیامبر) بگو: هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد مگر آنچه خدا برای ما نوشته که مایه ی آزمایش است و تلاش ما در مورد آن بی ثمر است"
سرنوشت آن بستریه که ما در آن حرکت میکنیم، آزمایش میشیم، در آزمایش ها حق انتخاب داریم، نتایج اعمال ما تقدیر داره، یا به قضای الهی حتمیت میابه یا نمیابه و باز تقدیر داره و ....
" خداوند هرگز ارداه را از بندگانش سلب نکرده. بلکه این خود بندگان هستند که با اعمال نیک و یا بد خود اراده ی خداوند را در مورد سرنوشت خویش تغییر میدهند"
واینجا آیه ای که اشاره کردین معنا میابه:
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا
"خدا هيچ کس را جز به اندازه طاقتش(توانایی اش) مکلف نمی کند."
سرنوشت ما ظرفیت مسیریه که ما در اون قرار گرفتیم. مثلا shabe barooni در فلان خانواده به دنیا میاد ، با این افراد ملاقات میکنه، با این ها آزمایش میشه و .... و این توانایی یعنی توانایی خوب ماندن و یا بد شدن. یعنی اگر shabe barooni مثلا به فقر مقدر بشه و سرنوشتش فقر باشه، احتمالا طاقت نمیاره و از دیوار مردم میره بالا. پس در فقر نیست. ولی با همین مقدار دارایی هم میتونه انتخاب کنه خوب باشه یا بد باشه.
این بر میگرده به عدالت خداوند.
هر شخصی در هر زمینه ای بسته به استعدادش ظرفیتی داره. یکی ریاضیش خوبه، زبانش ضعیفه، اون یکی برعکسه. یکی خوش اخلاقه، یکی بد اخلاق اما سخت کوشه و .... اما در کل مجموع تمام ظرفیت ها در همه ی انسانها، در همه ی اعصار با هم برابره و هر شخصی با توجه به ظرفیت هاش، در هر زمینه ای آزمایش میشه. و این بر میگرده به حکمت خدا:
حکمت خدا عبارت از از آگاهی به تمام مقدراتی که در نظر گرفته، و آگاهی به خاصیت هر چیز. یعنی آن خدایی که تقدیر کرد، خودش بر تقادیرش عالمه. مثلا: ای انسان شیطان رو من آفریدم، تو رو هم خودم آفریدم، جهانم خودم آفریدم. وقتی من میگم یه کاریو نکن، دیگه تو کار من دخالت نکن که خودتو استثنا کنی. چون من ظرفیت انسانی که خلق کردم بهتر میدونم.
و در سایه ی حکمته که توکل معنا میابه.
"شما از حقایق امور کاملا آگاه نیستید. و به همین دلیل چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید، اما خیر شما در آن باشد، و یا برعکس، چیزی را دوست دارید، اما شر شما در آن است."
اینجاست که میگن همه چیر رو به خدا بسپار و زیاد تقلا نکن. چون گاهی تو اصرار داری که بالاتر از ظرفیتت عمل کنی، نتیجه اش مشخصه دیگه. اما خداوند میدونه چی برات خوبه، چی برات بده. آینده ی هر تصمیم تو عین روز براش روشنه. اینجاست که تو از نتیجه ی تلاشت دل میکنی و به خدا واگذارش میکنی. توکل یعنی اعتماد. بر خدا هم که سزاوار نیست که در اعتماد کسی خیانت کنه. پس نتیجه ی توکل جز یک چیز بیشتر نیست: موفقیت! (چه پیشامد از دیدگاه ناقص و محدود ما خوب باشه، چه بد). هر چه که خدا اراده کرده، بهترین نتیجه ی ممکنه. اینجاست که متوکلان، هر اتفاقی رو (چه از دید محدودشون نیک باشه چه بد) شکر میکنن. کلا در همه ی امور باید بر خدا توکل کرد و به مصلحت بینی او نظر داشت
ببخشید طولانی شد. اگر ابهامی در صحبت هام بود، بگین رفع ابهام کنم.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام هدیه ی عزیز
این سوالِ این روزای من هم هست.
نقل قول:
از همه ی دوستانی که این مفهوم رو درک کردن خواهش می کنم یکم برای من توضیح بدن .
اونایی که درک نکردن هم میتونن اینجا چیزی بنویسن؟
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
تا اونجایی که من می دونم این به این معنا است که ما تلاش کنیم. وظیفه ما تلاش است . نه تلاش برای رسیدن به هدف بلکه وظیفه ما خود تلاش است و سپردن نتیجه به خدا. وقتی به خدا می سپاری یعنی بهترین وکیل رو گرفتی اما باید راه درست رو بری تا خدا هم بهترین نتیجه که شاید از چشمهای ما دور باشه در ازای اون راه درست رفتن در نظر می گیره. پس دیگه خیالت راحته و دیگه به این دنیا و یا ادمهاش یرای رسیدن به هدفت هیچ امیدی نخواهی داشت. و اینطوری رها از وابستگی هستی. من یک نمونه برای خودم رو می گم.
مثلا من دوست داشتم بر گردم ایران و ارزوی من بود. البته الانم هست. اما قبلا دائم حرفش رو می زدم. مدام به همسرم فشار میاوردم. دنبال سیاستهایی برای همراه کردن همسرم بودم.و نکته اینجا بود که امیدم به همسرم بود و به تلاشهای خودم. و برای اینکه هدف برام مهم بود همش نگران بودم و خودمو به در و دیوار می زدم. اما در اثر یک اتفاقی متوجه شدم که اولا بهترین نتیجه همیشه اونی نیست که من فکر می کنم. دوم اینکه من و همسرم هیچ کاره ایم. برای همین سپردم به خدا و ارامش دوباره به من برگشت. اگرچه باز دارم تلاش می کنم ولی دیگه تلاشم رو فقط در جهتی که فکر می کنم درسته انجام می دم و از خدا خواستم بهترین نتیجه رو براش قرار بده و امیدمو از بندگان خدا بریدم.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوستای خوبم از جوابهایی که به سوالم دادید ممنون
شب بارونی عزیز از پست کامل و جالبی که گذاشتی ممنونم , باید یکم بیشتر به حرفات فکر کنم بعدش اگه سوالی بود میام می پرسم , مرسی که برای تاپیکم وقت گذاشتی:46:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
اونایی که درک نکردن هم میتونن اینجا چیزی بنویسن؟
دختر مهربون گل منظورم این نبود که بقیه چیزی نگن :) الان دیگه نمی شه وگرنه درستش می کردم. لطفا هر کس نظری یا حرفی داره بنویسه خوشحال می شم بخونم :72:
berserk, sanjab ,جان سخت, deljoo_deltang از شما عزیزان هم بابت جوابتون متشکرم :72:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام هديه ي عزيز
من پاسخ سؤالت رو دارم. احمد حلت تو مجله موفقيت خيلي خوب و كامل اين رو توضيح داده. برا چند شماره قبل هست. عنوانش هم اين هست كه؛ هر آنچه را كه مي تواني انجام بده، بقيه را به خدا بسپار.
به من خيلي كمك كرد تا اين موضوع كاملاً برام روشن شه. اين روزا وقت امتحاناته يه چند روز بهم فرصت بده تايپ مي كنم و تو قسمت مقالات مي ذارم و لينكش رو اين جا مي ذارم.
با آرزوي خوشبختيــــ
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام هدیه عزیز
اگر برای خدا باشی وعده نصرتش نزدیک است .
یه روایت بسیار زیبا از امام صادق ( ع) هست که می فرمایند :
تعجب می کنم از کسی که فرار می کند از چهار چیز ، چگونه به طرف چهار چیز نمی رود؟
1- تعجب می کنم از کسی که از چیزی خائف است ، اما به این جمله از قران پناه نمی برد. " حَسبُنَا الله و نِعمَ الوَکیل " زیرا حق تعالی پشت سر این آیه می فرماید : " فانقلبوا بنعمۀ من الله و فضل لم یمسسهم سو " یعنی خدای تعالی بر می گرداند آنچه را که از او می ترسیدند به نعمت از جانب خودش و فضیلتی که نتیجه اش این است که بدی آنها را مس نمی کند .
2- و تعجب می کنم از کسی که از چیزی غمگین است و کلمه ی طیبه ی " لا اِلهَ اِلا انتَ سُبحانَکَ اِنی کُنتُ مِنَ الظالِمین " را نمی گوید چون خداوند در عقب این ذکر می فرماید " و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین " یعنی مایوس را با گفتن این ذکر از غم نجات دادیم و همچنین مومنین اگر این ذکر را بگویند از غم نجات پیدا می کنند .
3- و تعجب می کنم از کسی که دیگران بخواهند به او مکری برسانند و او را اذیت کنند و او نمی گوید : " اُفَوِضُ اَمری اِلَی الله اِنََّ اللهَ بصیرٌ بالعِباد " تا او از مکر ایمن شود. زیرا پروردگار متعال می فرماید : " فوقاه الله سیئات ما مکروا " یعنی خدای متعال نگه می دارد گوینده ی این ذکر را از بدیهای مکر آنها .
4- و تعجب می کنم از کسی که دنیا و زینت دنیا را بخواهد و نمی گوید "ماشا ءَ اللهُ لا قُوةَ اِلا بالله " زیرا خداوند در پی این جمله ی آن شخص می گوید " فعسی ربی ان یو تمن خیرا" " یعنی خدای تعالی می دهد به کسی که این جمله را بگوید بهتر از آنچه به آن ثروتمندان داده است.
مدرک حدیث فوق نمی دونم کجاست ، اما شما رو ارجاع میدم به تعقیب نماز صبح از "مفاتیح الجنان " که توصیه می کنم به خوندنش و توجه به معنای فوق العاده این دعا .
و براستی چقدر زیبا و دقیق عمق معنای توحید را به ما آموزش داد ه اند.
حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند: هر کس این دعا را پس از نماز صبح بخواند، حاجتی نخواهد مگر اینکه برایش میسّر گردد و خداوند مهم او را کفایت کند.
بِسْمِ اللهِ وصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
قَوْقاهُ الله سَیِّآتِ ما مَکَرُوا
لا الَهِ اِلاّ اَنْتَ
سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ
فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجیِ الْمُؤمِنینَ
حَسْبُنا اللهَ وَ نِعْمَ الْوَکیلِ
فَانْقَلِبُوا بِنِعْمَهً مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءُ
ماشاءَاللهُ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ
ماشاءَ اللهُ لا ماشاءَ النّاسَ
ماشاءَ اللهُ و إنْ کَرِهَ النّاسَ
حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ
حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ
حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ
حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ
حَسبی مَنْ هُوَ حَسْبی
حَسبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی
حَسْبی مَنْ کانَ مُذُ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبی
حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ
عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ
وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ
این دعا بهترین دعا برای رسیدن به ارامش من بوده ، شما هم امتحان کنید.
و اینجاست که باید حمد و ثنای الهی را برای دادن چنین نعمتهائی (نعمت وجودی پیامبر و ائمه علیهم السلام) انجام بدیم.
و اسبغ علیهم نعمه ظاهره و باطنه
سوره لقمان /آیه 20 علیکم صحیح است:
.... وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ،
.... و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟!
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوباره سلام.
هدیه ی عزیزم، دوستان خیلی حرفای کاملی زدن در این باره.
من یه چیزایی شندیم. اونا رو اینجا نقل قول میکنم. بعدش هم حرفای خودم رو میزنم.
تا به حال شده یه روز تابستونی، توی ذهنتون بگذره که "چقدر بستنی توی این هوای گرم میچسبه"، و بعد از ظهر، یکی از افراد خانواده بستنی به دست بیاد خونه؟ (یا اتفاقهایی مشابه؟)
و بعد از اینکه به اون خواسته میرسیم، فوراً میگیم کاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم. :)
این موضوع (آرزوی داشتن بستنی) شاید به نظر یه مسئله ی ساده بیاد. اما از توش یه چیزایی میشه فهمید.
ما چیزای زیادی توی زندگیمون میخوایم و برای رسیدن بهشون تلاش میکنیم. به بعضی ها نمیرسیم و به بعضی ها میرسیم.
در واقع، ما به هر چیزی که میخوایم میرسیم بجز اونایی که خیلی برامون مهمه.
چرا؟ به این خاطر که اونایی که برامون مهم تر هستن، در موردشون نگرانیم.
بیاید ببینیم مواردی مثل بستنی رو چه جوری میخوایم که با کمترین دغدغه اونا رو بدست میاریم؟
(شاید به نظرتون مسخره بیاد. اما بخونید شاید ارزشش رو داشته باشه)
1. واقعاً با تمام وجود، از ته دل دلمون میخواد بستنی داشته باشیم در اون لحظه
میگن مثل کسی باشید که داره غرق میشه در آخرین لحظه های غرق شدن چه جوری به اکسیژن محتاجه؟ به همون اندازه به خواسته تون محتاج و مشتاق باشید. با تمام وجود اونو بخواید.
امام صادق (ع): مثال مشتاق، مثل کسی است که دارد غرق میشود.او هیچ نمیخواهد جز نجات.
2. برای بستنی نگران نبودیم و تو سر و کلمون نمیزدیم.
استرس نداشتیم که "یعنی میشه؟ نمیشه؟ و ... "
اما برای بسیاری از خواسته هامون نگرانیم.
3. {این مورد بیشترین ربط رو داره به تاپیک شما}
وقتی میگی بستنی میچسبه، یعنی همین الان باید بستنی بیارن؟ یا مرگ یا بستنی؟
نه. اینجوری نیست. حالا نبود هم نبود.
چند ساعت دیگه داد و بیداد و ناله و فغان راه نمینداختیم که "مگه من نگفتم بستنی؟ پس چی شد؟!! "
میگن هر چه وابستگی به نتیجه بیشتر، نتیجه از شما دورتر، دورتر، و دورتر.
با تمام وجود بخواه. اما بگو اگه نشد هم، نشد.
امام رضا (ع): هر گاه از اجابت خواسته یا عدم اجابت خواسته به یک اندازه راضی بودید، فوق العاده به اجابت خواسته نزدیک هستید.
4. بعد از اینکه به بستنی رسیدیم، اونو به رخ بقیه نمیکشونیم.
ما بسیاری از خواسته هامون (مثلاً دانشگاه قبول شدن) برای اینه که به رخ بقیه بکشونیم و در مقابلشون اظهار فضل کنیم.
هر کدوم از خواسته هات رو میتونی توی موارد 4 گانه ی بالا بذاری و محک بزنی.
میتونی راحت تشخیص بدی که درست داری اونو میخوای یا نه.
ببخشید طولانی شد.
الان دیگه فرصت ندارم حرفای خودم رو هم بنویسم.
حرفای خودم رو در پست بعدی میگم.
:72:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوباره سلام
از پست هایی که گذاشتید خیلی ممنونم هر کدومشون رو چند بار خوندم.
می شه یک مقدار راجع به جنبه عملی قضیه بیشتر توضیح بدید؟ اجازه بدید یک مثال بزنم تا ابهاماتی که برام باقی مونده مشخص بشه :
فرض کنید من امتحان دارم
حالت 1: شروع می کنم به درس خوندن , نمونه سوال حل می کنم و سوال می پرسم و رفع اشکال می کنم و ... و خلاصه کارهایی که به نظرم برای موفقیت در امتحان لازمه انجام می دم ولی در عین اینکه تلاش می کنم و امیدوارم امتحانمو خوب بدم ,دیگه در بند نمره نیستم چون اگه خیلی بخوام روی نتیجه کار زوم کنم بدتر استرس می گیرم و امتحانم هم خراب می شه.
در واقع من بی خیال امتحان نیستم ولی اضطراب و نگرانی هم ندارم سعی می کنم ریلکس کارمو انجام بدم و بقیه اش هم دیگه توکل به خدا هر چی شد, شد. (اصراری به نمره خوب ندارم شاید اصلا باید اون درسو بیفتم.)
خوب در این حالت من تلاش در جهت یک امتحان موفق رو متوقف نمی کنم و یه کاری انجام می دم ولی به زور نمی خوام نمره خوب بگیرم و نتیجه رو می سپرم به خدا.
حالت 2: من نه تنها از لحاظ ذهنی نگرانی و استرسی در مورد نمره و نتیجه ندارم که دیگه اصلا دنبال نمونه سوال و رفع اشکال و هیچ چیز دیگه ای هم نیستم , کتابم هم می بندم و بلند می شم می رم دنبال کارای دیگه!
خوب در هر دو حالت من نتیجه کار رو به خدا واگذار کردم و اضطراب و نگرانی در موردش ندارم ولی کاری که عملا انجام می دم یکسان نیست.
(امیدوارم این مثال منظورمو برسونه)
دختر مهربون جان از پستت ممنونم منتظرم نظر خودت رو هم بگی.:72:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام.
دوست عزیزم، همواره گفتن از تو حرکت از خدا برکت.
توکل یعنی ما تا حد امکان تلاشمونو بکنیم، نتیجه رو به خدا بسپاریم. این امر هم دلیل داره. شاید خیر اصلی در تلاش شما نهفته باشه.
داستانی هست که مردی خودشو در غار حبس کرد و گفت من به خدا توکل کردم، او باید روزی منو بده. روزی به شخص نرسید تا اینکه مرد گرسنه از غار خارج شد. همین که خارج شد، شخصی اونو دید و سهمی از غذای خودش رو با او شریک شد و از این طریق فرد رهگذر هم کار خیری کرد. در حالی که رساندن مواد غذایی به اون بنده برای خدا هیچ کار دشواری نبود.
اما خیلی مواقع خیر اصلی در تلاش ما نهادینه است. پس نباید از تلاش دست کشید به امید توکل. همانطور که تمام خیر های عالم از یک واسطه پیروی میکنند. باران با ابر، حرکت ابر ها با باد، روشنایی با خورشید، راندن شیطان از سمع ملکوت با شهاب سنگ، رشد گیاه با خاک و.... در حالی که اگر خدا میخواست از خلاء نور ایجاد کنه، بر او سخت نبود. همانگونه که از خلاء جهان رو آفرید.
نکته: عدالت خداوند رو هم نباید نادیده گرفت. خداوند اگر بخواد تو رو شامل رحمتش کنه، و عین همان چیزی که خواستی بهت بده، پس در اون عدالت رو نادیده نخواهد گرفت و اگر خواست شامل حکمتش کنه و عوضش رو بهت بده، عوض اون یا بهتره یا عادلانه است. پس از خداوند انتظار ظلم نباید داشت. او عادله.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
چند روزی هست که فکر میکنم خدا بیشتر حواسش بهم هست
دیروز یه کلاس داشتم که خیلی خیلی مهم بود چون چند جلسه غیبت داشتم و اگه نمیرفتم احتمال حذف شدنم بود کلاسم ساعت 9 صبح بود و من فکر کردم ساعت 9و نیم شروع میشه . نمیدونم چرا اشتباه کردم . فاصله خونم تا دانشگاه 45 دقیقه پیاده و 10 دقیقه سواره هست . از خونه اومدم بیرون تا سر خیابون رفتم دیدم هیچ پولی تو جیبام نیست . دیگه بر نگشتم خونه چون میدیدم 45 دقیقه وقت دارم . گفتم خدایا به امید تو و حرکت کردم . سر 9 و نیم رسیدم سر کلاس تازه فهمیدم کلاس 9 بوده (استاده هم خیلی بد اخلاقه و حضور دیگه نمیزنه و یه بار دیگه سر همین درس افتاده بودم) گفتم خدایا خودت کمک کن . اخر کلاس به استادی که التماسش هم میکردی کارتو راه نمینداخت گفتم استاد حضور نمیزنید برام؟! بعد گفت باشه خودم درستش میکنم ... من میخواستم درسرو حذفش کنم ولی دیدم گفت باشه و فکر میکنم که این یه جور کمک از طرف خدا بوده .. ببخشید زیاد شد
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام شما نوشتین:
"هر شخصی در هر زمینه ای بسته به استعدادش ظرفیتی داره. یکی ریاضیش خوبه، زبانش ضعیفه، اون یکی برعکسه. یکی خوش اخلاقه، یکی بد اخلاق اما سخت کوشه و .... اما در کل مجموع تمام ظرفیت ها در همه ی انسانها، در همه ی اعصار با هم برابره و هر شخصی با توجه به ظرفیت هاش، در هر زمینه ای آزمایش میشه. و این بر میگرده به حکمت خدا"
ایا شما مطمئن هستین که هر کس با توجه به ظرفیتش آزمایش میشه ؟فکر نمیکنین که شرایطی که برای بعضی افراد پیش میاد که دست به خودکشی میزنن یا اینکه کلا از زندگی ناامید میشن یا خلاف میکنن و ...به خاطر این بوده که شرایط از حد ظرفیت انها بیشتر بوده؟؟و چه بسا که ما هم اگه در شرایط اونها بودیم دست به این کارها میزدیم !
این مسایل خیلی گیجم کرده
:325:
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام دوست خوبم. بله مطمئنم. آیه قرآن رو هم آوردیم که "خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش مکلف نمی کند."
اما برای اینکه قلبتون مطمئن شه یه چیزیو میگم:
مولانا یک جا در مورد اختیار میگه:
هیچ گویی سنگ را فردا بیا؟
هیچ عاقل مر کلوخی را زند؟
تعبیر: مولانا اشاره میکنه به اینکه وقتی پاهات به یه سنگی گیر میکنه و میخوری زمین، آیا به اون سنگ میگی فردا بیا دادگاه تا حسابتو برسم؟ یا سنگ رو مورد ضرب و شتم قرار میدی که چرا منو انداختی؟ تو این کارو نمی کنی. چون میدونی که سنگ به اختیار خودش این کارو نکرده.
اما عقوبت خودکشی و خلاف در قرآن چیه؟ آتش جهنم.
اگر انسان به اختیار گمراه نمی شد و اگر آزمایشی بالاتر از ظرفیت یک انسان بود که اونو به فساد بکشونه، آیا آتش بر انسان سزاوار میبود؟
اگر خدا کسیو بیش از ظرفیتش مکلف کنه، و بعد هم بندازه جهنم که دیگه اوج ظلمه!:163:
مگر خداوند به بنده اش ظلم میکنه؟
خداوند برای چیزی که در ظرفیت تو نیست که از تو بازخواست نمی کنه. اما وقتی پاداش در نظر میگیره، بهشت یا جهنم، روز محشری به پا میکنه، پس اختیار و عدالتی در میان بوده.
یه ماشین حساب تو یک ثانیه 60 تا عدد 5 رقمی با اعشار رو ضرب میکنه، تحویل میده. آیا ما میشینیم بالا ماشین حساب واسش دست میزنیم؟ نه! چون ظرفیتشو داره. اما اگر یک انسان تو دو دقیقه هم این کارو بکنه، سزاوار پاداش و تشویق هست. چون اونو نسبت به ظرفیت خودش می سنجیم.
پس هیچ کس جز به اندازه تواناییش مکلف.... نمیشه!
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
rahaی عزیز خیلی ممنون :72:, توی پست قبل که عنوانشو گفتی دنبالش گشتم ولی پیدا نکردم, مرسی که گذاشتی :46:
قسمت هایی از این مقاله که لینکشو در پست قبل گذاشتن اینجا می ذارم( دوست داشتین نظرتونو در موردش بگید) :
هر آنچه را كه مي تواني انجام بده بقيه را به خدا بسپار
حقيقت اين است كه دو قاعده رها كردن و متمركز شدن دو قانوني هستند كه يكديگر را تكميل مي كنند و هر كدام بدون ديگري ناقص است
مهم ترين رسم دنيا، مشروط بودن كمك هستي به عمل هاي ما و نه خواسته هاي ما است. يعني اين كه ما چه چيزي را دوست داريم و چه چيزي را مي خواهيم و علاقه منديم به كجا برسيم و آرزو داريم به چه چيزهايي دست يابيم، اين دوست داشتن هاي ما براي دنيا هيچ اهميتي ندارد. در مقابل اين اعمال و كارهاي ما است كه اتفاقات بعد از اين زندگي ما را تعيين مي كند و روي برآورده شدن آرزوهاي ما تأثير مستقيم دارد.
به زبان ساده اگر مي خواهيم با كاينات تماس بگيريم فقط يك راه وجود دارد و آن مشخص كردن دقيق چيزي است كه مي خواهيم و انجام هر كاري است كه از دستمان بر مي آيد تا به آن چيز برسيم.
نكته كليدي اين جاست كه در مورد آن كارهايي كه از ما ساخته است بايد با تمام وجود گير بدهيم و به آن كارها بچسبيم و سعي كنيم به بهترين شكل آن ها را به پايان برسانيم. سرنوشت بقيه كارهايي كه نمي توانيم انجام دهيم هم رهايي است. بايد اين امور را به خدا واگذار كنيم و در عين حال اعتماد كامل به خالق هستي داشته باشيم كه خداوند عالم آن گونه كه به نفع و خير ما است حتماً اين كارهايي را كه رها كرده ايم به بهترين شكل به جواب خواهد رساند.
وقتي همه كارهايي را كه از ما ساخته است به شكلي متعادل و معقولانه انجام داديم آن گاه اين حق را داريم كه انجام باقيمانده اي كه قادر به انجامشان نيستيم را به كاينات واگذار كنيم و در عين حال به نتيجه حتمي خير و مثبت بودن سرانجام آن كارهايي كه رهايشان كرده ايم حتي لحظه اي شك نكنيم.
هنر رها كردن كارهاي انجام نشدني غير قابل دسترس به خالق هستي مهارتي است كه به دست آوردن آن نياز به يقين و ايماني قوي به خداوند عالم دارد. يعني شخص بايد از درون به آن درجه از اعتماد و اطمينان به خالق هستي برسد كه وقتي او همه كارهاي انجام پذير را انجام داد خداوند عالم به نفع او و به خير و مصلحت او وارد عمل خواهد شد و همه كارهاي باقي مانده را مديريت خواهد كرد.
همه آن چه فرد در اين ميان لازم است انجام دهد چيزي نيست جز انجام همه آن كارهايي كه از او بر مي آيد و واگذاري بقيه امور به خالق هستي.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
hadieh جان
خیلی از گفتنی ها را دوستان به خوبی بیان کردند . من فقط نکاتی چند را در تکمیل بیان می کنم .
خواستن و نخواستن >>> تو خواسته ای را داری و عمیقاً هم آنرا می خواهی . اما با علم به اینکه هرچقدر هم واقف به خیر بودن آن خواسته باشی باز هم نمیتوانی مطلق مطمئن باشی که اون برای تو خیر خواهد بود و تو را در مسیر درستی که در هستی باید در پیش بگیری کمک رسان هست بلکه مطمئنی تنها کسی که این علم مطلق را دارد آفریننده تو و همه هستی هست . لذا خواسته ات را می خواهی اما نمی خواهی خارج از خیر و صلاح الهی باشد و چون خیر و صلاح الهی را نمی دانی . به او می سپاری و امید داری هرچه پیش بیاد خیر است .
نتیجه اینکه >>>آن خواسته را می خواهی ولی فراتر از اون رضایت خدایت را بر آن مترتب می دانی و لذا وابسته به آن خواسته ات نیستی در عین اینکه عمیقاً هم طلب می کنی ، این >>>یک بعد از رها کردن است
توکل >>> با علم و اعتماد به اینکه خداوند جز خیر برای تو چیزی رقم نمی زند و جز خیر برایت نمی خواهد . حاجتت را طلب می کنی و مطلق به او می سپاری و فقط طبق فرمان او عمل می کنی و در عین طلب انتظار نداری که حتماً اجابت شود . بلکه مطمئنی که اگر خیر باشد حتماً اجابت می شود . چون مطمئنی که خدا خیر خواه است ، رزاق است ، دانا است ، قادر و حکیم است و سخی و بخشنده است تا آنجا که طلب ناشده و بی حساب هم می بخشد ( هرآنچه در مسیر خیر و صلاح تو باشد ) لذا تو فقط وظیفه خود می دانی که آنچه در حیطه عمل تو است به انجام برسانی که مهمترین آن برداشتن موانع است چه مانع بین تو و اجابت کننده ، چه مانع عملی که در اختیار تو و تحت اراده تو است . ( مانع بین تو و اجابت کننده ، یعنی هرآنچه که شرایط اجابت را مختل می کند مثلاً بعضی رذائل که خود سد راه می شود ، مثل اینکه ظلم در حق دیگران روا بداری و .... موانع عملی مثلاً رخوت ، تنبلی ، عدم اقدامات ممکن و لازم و صحیح ) . لدا همه آنچه از سوی تو باید تحقق یابد به انجام می رسانی و دیگه مطمئنی اگر خیر و صلاحت در او باشد اجابت می شود لذا انتظار نداری . به عبارتی می خواهی و می سپاری . این هم >>> بعدی از رها کردن است
اخلاص در توکل >>> اینجا دیگر مرتبه اعلا است . یعنی حاجتتت را طلب می کنی اما فوق آن خشنودی او را طلب کرده ای در واقع تمام خواسته هایت در ظل طلب خشنودی اوست . می خواهی اما نه به امید و با اطمینان به اینکه هرآنچه تحقق بخشد خیر است پس به امید پیش آمد خیر به او نمی سپاری بلکه هرچه شد را عین حق می دانی و هرچه نشد را ناحق . لذا خالصانه بر سیاق طلب خشنودی او می طلبی .... وقتی اخلاص در توکل پیش می آید در عین اینکه بنده عاجز و نیازمند اویی ، بی نیاز از هر خواسته ای هستی ( این بحث کمی پیچیده و تفصیل بردار است ) .
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
الهی غیر از تو کسی نیست که مرا کسی غیر از تو باشد
نه هستنم که بخواهم و نه چیزی هست که بخواهم که هرچه هست تویی
بنده در این موضع جز خدا نمی بیند و از او جز او را طلب نمی کند ( خشنودی او را) لذا در عین اینکه سراسر نیاز و طلب است گویی هیچ طلب نمی کند . خود را به خدا می سپارد بی آنکه توقعی داشته باشد و به هر چه دهد و ندهد رضایت می دهد ( توکلی در اوج اخلاص ) به او نمی سپارد تا خیر ببیند به او می سپارد تا جز او نبیند .
این اوج رهایی است .
در همه اینها نکته حائز اهمیت همان رهایی است . نه به معنی عدم تلاش و نه به معنی نخواستن ، بلکه به معنی جهت درست یافتن خواسته ها و تلاش است و محتوایی و معنایی شدن آن .
هم سرفصل و هم حاصل این رهایی قطع وابستگی هاست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
پاورقی
=====
این یافته ها کاملا ًشخصی ( چه به تجربه عملی چه استدلال عقلی ) است . و لذا جای ارتقاء یا تصحیح یا تجدید نظر دارد ( این را گفتم تا اگر فردا حجتی و یافته ای دیگر اینها را تکمیل یا تصحیح کرد و .... شائبه پیش نیاید ) شما هم تأمل کنید و به تجزیه و تحلیل آن نزد خود و تفکر بپردازید که منم در جای خود بهره می برم .
.
.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام،
فکر می کنم اکثر دوستان با هم همنظر بودند و پاسخ های خوبی دادند. من که خیلی استفاده بردم :)
فکر می کنم نیت هم خیلی مهم است.
شاید کسی صبح تا شب کار کند تا بتواند خرج خانواده اش رو بدهد، و هدفش این باشد که پولی جمع کند و استفاده ای در راه صحیح از این پول داشته باشد. ضمن اینکه تلاش می کند، همیشه هم به خدا امیدوار است و خیالش از بابت او راحت است.
ولی شاید یک شخص دیگر صبح تا شب کار کند و هدفش "پولدار" شدن باشد و خیرش به کسی نرسد و یا حتی از پولش برای ظلم و ستم به مردم استفاده کند.
به نظرم این دو نفر نزد خدا یکسان نیستند. شاید به هر دو در این دنیا یک اندازه کمک کند، ولی در آن دنیا قضیه فرق خواهد کرد.
من همیشه می گویم خدایا، من فکر می کنم که انجام فلان کار به صلاح من است. و هدفم رو برای خودم مشخص می کنم. و می گویم خدایا اگر واقعاً صلاح من در این است، تو هم تلاش من رو به نتیجه برسان.
فراموش نکنیم که همه کارهای بزرگ با تلاش زیاد انجام می شوند، و البته به خواست خدا.
البته که خدا هر کاری رو می تواند در یک لحظه به ثمر برساند، ولی فکر می کنم در مورد اعمال بشر اینطور است که خدا پاداش زحمات رو می دهد. هرچند که گاهی هم بدون اینکه انتظار داشته باشیم، نعمتی به ما می بخشد که البته در این لحظه مورد امتحان الهی قرار می گیریم و نباید او رو فراموش کنیم.
ولی نباید بنشینیم و بگوییم خدایا، من به تو توکل کردم، خودت کارهایم رو انجام بده!
به قول اون بنده خدا که می گفت: خدایا من حال پیدا کردن راه راست رو ندارم، خودت راه راست رو به سوی من کج کن :)
در همه حال ضمن اینکه تلاش کافی می کنیم، هدفمون جلب رضایت خدا و نیتمون خیر باشد.
و در جایی که دیدیم دیگر از ما کاری ساخته نیست، خودمون رو آزار ندهیم و کار رو به خدا بسپاریم.
فکر می کنم "صبر" و "اعتماد به خدا" هم نوعی "تلاش" حساب می شوند، البته به موقعش.
الآن که نوشتن این پست تمام شد، دیدم اکثر حرفهام تکرار حرفهای بقیه بود :)
خلاصه ببخشید.
موفق باشید.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shabe barooni
اما عقوبت خودکشی و خلاف در قرآن چیه؟ آتش جهنم.
اگر انسان به اختیار گمراه نمی شد و اگر آزمایشی بالاتر از ظرفیت یک انسان بود که اونو به فساد بکشونه، آیا آتش بر انسان سزاوار میبود؟
اگر خدا کسیو بیش از ظرفیتش مکلف کنه، و بعد هم بندازه جهنم که دیگه اوج ظلمه!:163:
مگر خداوند به بنده اش ظلم میکنه؟
خداوند برای چیزی که در ظرفیت تو نیست که از تو بازخواست نمی کنه. اما وقتی پاداش در نظر میگیره، بهشت یا جهنم، روز محشری به پا میکنه، پس اختیار و عدالتی در میان بوده.
!
سلام
شب بارونی عزیز ممنونم از جوابت اما میخوام این رو هم ازت بپرسم شاید بتونی که کمکم کنی و چیزی بهم بگی
میدونی فکر کنم دین ما میکه کسی که خود کشی میکنه حتما تو جهنم میره
مثلا تصور کن دختری بیگناه بهش تجاوز بشه و این دختر واقعا تحمل این رو نداره یعنی این درد و اتفاق بیش از ظرفیتش هست و دست به خودکشی میزنه و میمیره(بعضی ها شاید بتونن و قوی تر باشن و تحمل کنن و زندگی کنن) .حالا ایا ما اینجا میتونیم بگیم که این بلایی که سر این دختر اومده در حد ظرفیتش بوده ؟؟نه چون اگه بود که خودکشی نمیکرد .پس معلومه که خیلی بیش از ظرفیتش بوده و اینکه عقوبت او ایا جهنم است؟؟اینکه خیلی ظلم بزرگی است
نمیدونم چی بگم
ببخشین هدیه نازنین که این سوال رو در تاپیک شما پرسیدم فقط میخوام بگم که شب بارونی عزیزم یا هر دوست دیگه ای ایا شما منبع هایی یا کتابهایی برای مطالعه در این زمینه های اعتقادی دارین؟اگه دارین میشه معرفی کنین ؟شاید ارومتر شم:72:
ممنونم
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام. دوست خوبم در مورد خودکشی در قرآن داریم:
"... خودکشی مکنید خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان میباشد."
(سوره نسا ، آیه 29/30)
برای این جهنم رفتن هم دلایلی هست:
1. خودکشی یه جور قتله. شاید چیزی به نام فردیت وجود داشته باشه. اما خودیت و مالکیتی در میان نیست. هیچ کدوم ما مالک خودمون نیستیم. مالک ما خداست. ما فقط مسئول و امانتدار خودمونیم. کسی که خودشو بکشه، انگار دیگری رو کشته.
2. چه کسی به انسان اجازه داده نفسی رو که خدا محترم شمرده و مجال زندگی داده، از روی ستم برگیره؟
3. یاس با کفر چه فرقی داره؟ کسی که خودکشی میکنه، انگار خدایی رو باور نداره که اونو نجات خواهد داد. در آیه داریم: خداوند نسبت به شما مهربان است. کسی که اینو باور نداره، بعد از این چیو باور داره؟
4. جهان خلقت به تک تک افراد جهان نیازمند و وابسته است و هر کسی سرآمدی داره. هر آنکس که زود تر از موعود تجاوز کنه و جان خودش رو بگیره، جهانی رو ناقص کرده. در حقیقت به جهانی ظلم کرده! به من، به شما، به همه. چون خداوند او را بر هدفی خاص آفریده که ناتمام مانده.
5. بدآموزی و ناهنجاری در اجتماع به وجود میاره. مسئولیت گریزی، عرف سازی و ....
و البته میتونم بگم بله! بلایی که سر این دختر اومده با ظرفیتش همخوانی داره. چون آنکه رنج میده، صبر هم میده.
خواندن آیه های زیر هم خالی از لطف نیست:
" ما این روز های پیروزی و شکست را در میان مردم میگردانیم تا افرادی که ایمان آورده اند شناخته شوند."
" این آزمایش ها به خاطر این است تا خداوند افراد با ایمان را خالص گرداند."
" آیا فکر کردید که شما تنها با ادعای ایمان وارد بهشت خواهید شد؟ در حالیکه هنوز خداوند مجاهدان و صابران در میان شما را مشخص نساخته است؟"
همچنین برای فهم این چیزا نیازی به منبع و مطالعه نیست. اندکی تدبر کافیه. آیا واقعا خداوند میتونه ظالم باشه؟
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
مثلا تصور کن دختری بیگناه بهش تجاوز بشه و این دختر واقعا تحمل این رو نداره یعنی این درد و اتفاق بیش از ظرفیتش هست و دست به خودکشی میزنه و میمیره(بعضی ها شاید بتونن و قوی تر باشن و تحمل کنن و زندگی کنن) .حالا ایا ما اینجا میتونیم بگیم که این بلایی که سر این دختر اومده در حد ظرفیتش بوده ؟؟نه چون اگه بود که خودکشی نمیکرد .پس معلومه که خیلی بیش از ظرفیتش بوده و اینکه عقوبت او ایا جهنم است؟؟اینکه خیلی ظلم بزرگی است
گل بیرنگ گرامی،
این سوالی که شما پرسیدید، متاسفانه به سوال مطرح شده در این تاپیک مربوط نیست و صحبت در رابطه با آن به بحث هایی می انجامد که مربوط به انجمن آزاد تالار می شوند.
اگر در اینجا بخواهیم راجع به این مسئله بحث کنیم، این تاپیک منحرف می شود.
بنابراین اگر تمایل داشتید می توانید عضو انجمن آزاد بشوید و در آنجا این سوال رو مطرح کنید.
هرچند که به نظر من با صحبت کردن با یک متخصص و کارشناس مذهبی، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت.
با تشکر از توجه شما.
-
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام
درست میفرمایید حامد عزیز ...چشم
و فقط همین که به راستی که :
حکمت خداوند مهربان و بزرگ بسیار بزرگتر از ذهن کوچک ماست.
و فقط با اجازه میخواستم که این صحبت زیبای خانم انی رو بنویسم که :
خیلی وقته خماریم
خمار خودمون و دیگران
خمار حکمت خدا و آفرینش و ناقصی عقل و
.................
ولی در نهایت
نفهمیدن ها مون رو عشق ست
به هر جا رسیدیم و هر جا که نرسیدیم رو عشق ست
حکمت خدا رو عشق است
و در جواب سوال تاپیک هم به نظر من تنها راه رها کردن اموری که از دست ما دیگر برایش کاری ساخته نیست ایمان و اعتماد قوی به خدای مهربان و حکمت اوست...چه آرامش وصف ناشدنی!!!