وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
سلام دوستای خوبم
تو این تاپیک نوشتم که سه ماهه بدلیل اختلافاتی جدا از همسرم زندگی میکنم
میخواستم بونم باید برگردم تو زندگی یا نه
با رهنمایی دوستان متوجه شدم منم بی تقصیر نبودم به نظرم داره مقدمه چینی میشه که من دوباره برگردم تو زندگی 2 شنبه یعنی پس فردا دادگاه داریم بعد دادگاه میخوام با شوهرم برم البته اگه منو ببره
میخوا ازتون کمک بگیرم ببینم وقتی منو برد باید خودمو واسه چه مسایلی آماده کنم و در قبال رفتار های شوهرم چه واکنش های نشون بدم
رفتارم چطور باشه و همه چیز و همه چیز که تو زندگی بعد از جدایی ممکنه پیش بیاد و باید باهاش برخورد کنم
حتی میخوام درمورد کوچیکترین مسایل منو رهنمایی کنید مثلا تو خونه چه طور لباسی بپوشم غذا درست کنم یا نه ؟تا چه حد کارای خونه رو انجام بدم؟ رابطه جنسیم چطوری باشه و ....
اینا رو باید دو روزه جمع کنم چون اگه رفتم احتمالا دسترسی به نت نخواهم داشت واسه همین ازتون میخوام اورژانسی کمک کنید
پیشاپیش ممنون از همتون:43:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
عزیزم همیشه اول باید کاشت بعد برداشت کرد
اگه رفتی
اولا رفتار جرات مندانه رو تمرین کن
دوم همه کارهایی که گفتی رو تمیز کردن خونه او این حرفها مثل یه زن مهربون خیلی طبیعی انجام بده
سوم که در واقع اول است گذشته رو بایگانی کن فکر کن که هیچ اتفاقی نیافتاده در مورد گذشته اصلا حرف نزن می دونم سخت ممکنه همسرت شروع کنه و چیزی بگه تو اما سکوت کن بگو که تو هم میدونی اشتباه کردی بزار حرفهاشو بزنه حتی اگر دوباره چیزی گفت که ناراحت شدی صبور باش یعنی بکار که بعد برداشت کنی فکر کنم یه یک ماهی طول بکشه ارامشتو حفظ کن
به هیچ وجه خانواده ها رو در جریان هیچ حرفتون قرار ندید و از همسرت هم خیلی دوستانه بخواه که یه مدتی این کارو بکنید خیلی مهمه و اگر خانوادتون چیزی پرسیدبگو همه چی مرتبه که بهت استرس وارد نشه
بازم تاکید می کنم اگر همسرت حرف بدی زد اصلا جواب بد بهش نده خیلی اروم صبور باش موفق باشی برات دعا می کنم :72::323:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
زیتون جان سلام
من فکر میکنم برای برگشتت به خونه حتما" خیلی قاطع و جراتمند از همسرت بخواه برای جبران اشتباهاتتون و یادگیری مهارت های لازم مشاوره حضوری رو تا مدتها با هم برید
فکر کنم وقتی برگردی خونه احساس فعلیتو شاید نداشته باشی یعنی خیلی خاطرات بد برات زنده بشه احساس و فکرهای بد بیاد تو سرت ولی یه استاپ محکم بهش لگو و سعی کن فعلا" این مسایل بایگانی کنی
اگر بتونی از همین ابتدا یه پیادروی کوتاه در حد 15 min یا نشستن و میوه خوردن باهم در همین حد و صحبت راجع به مسایل غیر تنش زارو داشته باشید عالی میشه
اگه همسرتونم خواستن دری به گذشته باز کنن خیلی جراتمند ولی با محبت ازش بخواین فعلا" چون از مرحله بحرانی خارج شدید هنوز بهتره وارد مسایل تنش زا نشیم
راجع پوشش و روابط جنسی و ... فکر کنم خودتون بهتر میدونید :82:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جان سخت
عزیزم همیشه اول باید کاشت بعد برداشت کرد
حتی اگر دوباره چیزی گفت که ناراحت شدی صبور باش یعنی بکار که بعد برداشت کنی فکر کنم یه یک ماهی طول بکشه ارامشتو حفظ کن
به هیچ وجه خانواده ها رو در جریان هیچ حرفتون قرار ندید و از همسرت هم خیلی دوستانه بخواه که یه مدتی این کارو بکنید خیلی مهمه و اگر خانوادتون چیزی پرسیدبگو همه چی مرتبه که بهت استرس وارد نشه
بازم تاکید می کنم اگر همسرت حرف بدی زد اصلا جواب بد بهش نده خیلی اروم صبور باش موفق باشی برات دعا می کنم :72::323:
:104: :104: :104:
بسیار عالی راهنمایی کردند دوست عزیزمان "جان سخت"
زیتون عزیز
بسیار زیبا گفتند دوستمان که اول "بکار" تا روزی "برداشت" کنی!!!
شما باید بذر محبت و احترام کاشتن را یاد بگیری و در قلب همسرت و حتی مادرش این بذر
پاشی را شروع کنی تا بذر کینه و نفرت جای خود را به مهربانی و مودت دهد و این جز در
سایه صبر و صبر و صبر و درایت و سکوت شما در هنگام خشم و عصبانیت میسر نیست!!
پیشنهادی هم برایت دارم که به درد وقتی می خورد که زندگیت به آرامش برسد!
وقتی همه چیز کمی آرامتر شد یک پیشنهادی به همسرت با این عنوان بده. بگو :
"همسر عزیزم از این به بعد هر کداممان حرف زشتی زد باید جریمه شود!!!زیرا روی بچه و
عشقمان تاثیر منفی می گذارد...جریمه اش هم مثلا نظافت منزل باشد یا هر چیز دیگر!"
گفتم که تو باید در عین مطیع بودن در مقابل همسرت او را زیرکانه کنترل و تربیت کنی و محبت
او و خانواده اش را جلب!!!
می گویی در خانواده ای بزرگ شدی که ناسزا گویی شبیه جرم بوده ولی خودت به راحتی به
مادر همسرت حرف های بدی زدی!!!پس روی خودت هم کار کن!!!
همه چیزت هم عادی باشد اما چاشنی صبر و درایت و محبت و سکوت در هنگام عصبانیت را
هم به زندگی ات اضافه کن!!!!
من هم همانند دوستان دیگر برای زندگیت دعا می کنم اما اگر توانستی گاهی به همدردی
سری بزن و همیشه صبر و درایت را سرلوحه زندگیت کن و گاهی برخی رفتارها را نبین و
برخی حرف ها را نشنو تا دیگران روزی شرمنده رفتار پر سخاوت و البته جرات مندانه تو شوند!
همیشه هم با یک مشاور خوب مشورت کن و مطالعه ات را زیاد کن زیرا تو الان دو وظیفه مهم
داری!
1- همسر بودن
2- مادر بودن
هیچ وقت هم از خانواده خودت نزد همسرت نگو و از خانواده همسرت نزد خانواده خودت!!!
تا می توانی مسائل را با کمک مشاوران خوب و بدون دخالت فامیل حل کن و هرگز نزد
همسرت از خانواده یا مادرش بدگویی نکن حتی اگر حق با تو باشد!!!
امیدوارم در زندگیت موفق باشی عزیزم
دعای ما بدرقه راه توست!!!
:72::72::72:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
با سلام به زیتون عزیز
من هر دو تاپیکتون رو خوندم و امیدوارم که شرایط مساعد باشه برای برگشتن ولی عزیزم خیلی خیلی بچه گانه رفتار کردید و حتی پدر و مادرتون هم همینطور شما دقیقا جواب بدی رو با بدی دادید که این روش خیلی تنش زا هست و باعث شده که حد و مرزها و حرمت های بین شما حتی بین خانواده ها از بین برود و نهایتا برای شما دو نفر که زن و شوهر هستید بد می شود.
شما باید با سیاست باشید یعنی به پدر و مادرتون اجازه دخالت در زندگی رو ندهید چون از سر دلسوزی حرفی می زنند که باعث این جور مسائل می شود و بدون اینکه دلیل قانع کننده ای داشته باشید تا پای طلاق پیش می روید واقعا حیف هست بعدا که بزرگتر شدی افسوس می خوری که چرا کمی در کارهایت عاقلانه برخورد نکردی شما کمی سنتون کم هست و پدر و مادرتون احساساتی عمل می کنند و این می شود که می بینید.
البته خانواده شوهرتون هم کم مقصر نیستند ولی خوب اگر کلا خود شما بعنوان یه زن که سکان دار این زندگی هستی با اعتماد به نفس کامل و احترام و اقتدار برخورد می کردی و در مواقعی کمی به قول معروف کوتاه می اومدی می تونستی کنترل اوضاع رو به دست بگیری مثلا در جریان تبریز اصلا توجیه اینکه ناراحت شدم قابل قبول نیست می تونستی بشینی توی جمع و کمی تحمل کنی و بعدا توی یه شرایط مناسب حتی شاید موقعی که رسیدید شهر خودتون راجع به این موضوع صحبت کنید و بگوئید دلیل اینکه نشستم فقط احترام به فامیل بود ولی دفعه دیگه اگه تکرار شد و من جمع رو ترک کردم از دست من ناراحت نشو یعنی هم غیر مستقیم تهدید کردید و هم ناراحتی خودتون رو دارید می گوئید. به هر حال که گذشته و از این به بعد سعی کن عزیزم با فکر و درایت آینده رو دریابی حتما حتما با مشاور پیش برو و در هر مرحله ای برای رفتاری مناسب مشاور خودت رو در جریان بذار (مشاور حضوری).
موفق باشید. :72:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
دوستای خوبم ممنون که کمکم میکنید
قبل از اینکه بیام ایتحا دنیا رو تاریک میدیدم و فکر میکردم به آخر خط رسیدم نه جرات طلاق و داشتم نه جرات برگشتن تو زندگی
اما الان تصمیم خودمو گرفتم میخوام برگردم البته اگه شوهرم هم دلش بخواد و زندگی کنه و فکر انتقام نباشه چون قرار شده پیش داوری نکنم میگم که اونم حتما میخواد زندگی کنه
برام دعا کنید تا بتونم زندگیمو بسازم اگه این بار شکست بخورم ممکنه دیگه حمایت خانوادم رو نداشته باشم چون به شدت مخالف برگشتن من هستن
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
فردا د ادگاه داریم
واسم دعا کنید من خیلی میترسم
مامانمم هم به شدت مخالف رفتن منه میگه اون میخواد یه بلایی چیزی سرت در بیاره یا یه وقت تو جاده وسط بیابون ولت کنه
حق داره وقتی سر هیچ و پوچ بیاد جلو خونمون چاقو کشی اونوقت اگه منو تنها گیر بیاره کاری نمیکنه؟ تو این مدت جدایی اصلن کاری نکرده که نشون بده دلش واسم تنگ شده یا اینکه یه ذره بهم علاقه نشون بده
تو تاسوعا - عاشورام که منو دید گفت دست وپاتو میبندم میندازمت تو ماشین میبرمت آدمت میکنم
نمیتونم این فکرارو از خودم دور کنم اون شدیدا آدم انتقام جوییه هر جور شده میخواد تلافی در بیاره
میگن دفع خطر احتمالی لازمه
اینجا که میام یا اینکه با کسی که با شوهرش مشکل داشته صحبت میکنم میبینم بلاخره یه جوری شوهره با یه کاری هرچند نادرست میخواسته به زنش بفهمونه که دوسش داره
اما هر چی فکر میکنم شوهر من هیچ کاری نکرده حتی وقتی دستمم به دستش خورد دستمو پرت کرد و گفت به من دست نزن
چطوری این فکر و خیالا رو از خودم دور کنم و به خودم به قبولونم که منو میخواد؟
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
عزیزم میدونم خیلی سخته تا فردا این افکارو از خودت دور کن ببین چی میشه نماز بخون و بخدا توکل کن از خدا کمک بخواه حتما کمکت میکنه مادرا همیشه چون نگرانن از این حرفها می زنن . اون موقع اگه کاری کرده عصبانی بوده راستی دادگاه فرداتون برا چی ؟ اگه رفتی تو سر صلح بزار از در ارامش وارد شو شایداون هم اروم شه .:323:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
از دادگاه شنبه بگو؟
می خوایم بدونیم اون حرفاش چی بوده؟ و شکایاتش چیا بوده؟
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
تا فردا اجونم به لبم می آد
آقا خودش منو از خونه بیرون کرده الان هم رفته دادگاه دادخواست الزام به تمکین داده
با نگاه مثبت یعنی عزیزم بیا برگرد به خونه
اما از نظر حقوقی با اینکار میخواسته منو ناشزه کنه (یعنی زن نامطیع، نا فرمان) و بدنبال اون نفقه من رو پرداخت نکنه بعدشم با اجازه بزرگترها بره زن بگیره
امیدوارم اولیش مد نظرش باشه:323:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک68
از دادگاه شنبه بگو؟
می خوایم بدونیم اون حرفاش چی بوده؟ و شکایاتش چیا بوده؟
دادگاه شنبه شکایت من بود که او منو از خونه بیرون کرده و راه نمیده طبق معمول جلسات دادگاهی که مربوط به من هست را شرکت نمیکنه فکر میکنه که هنر میکنه
قاضی هم باهاش راه میاد چون از نظر قانونی میتونست حکم جلبش رو صادر کنه که نکرد هرچند که در آخر این نیومدناش به نفع من میشه:311:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
سلام زيتون عزيز
من تاپيك شما رو دنبال ميكنم هميشه اما مرتب يك چيز تو ذهنم مياد .... چقدرالكي
دلخور نشو اما واقعا نميفهمم چرا يك زندگي تازه پا بايد به دادگاه و شكايت و شكايت كشي برسه
به نظرم شما و همسرتون اين زندگي رو با ميدون جنگ اشتباه گرفتيد
بازهم خوبه شما الان داري عاقلي ميكني
اما تروخدا يك سر به مشكلات بقيه دوستان بزن بعد زندگي خودتو هم مرور كن ... اونها با اون همه مشكل هنوز به اينجايي كه شما رسيدي نرسيدن ...به خدا بچه بازيه
ول كن اين شكايت و دادگاه رو
از شوهرتم نترس ..بابا شوهرته همسرته ... بيخيال تروخدا
من اگه جاي شما بودم ( نظر شخصي ) تلفن رو بر ميداشتم و صادقانه از همسرم ميپرسيدم فلاني؟ چي داره به سرمون مياد ؟! رزششو داره؟؟؟ ميخواهم با تو باشم پس تا 3 ميشماريم و از اول بهم لبخند ميزنيم و شروع ميكنيم
حيف خودتو و جوونيتو اين زندگي خوشگله كه به اينجاها برسه
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yekta_b
سلام زيتون عزيز
من تاپيك شما رو دنبال ميكنم هميشه اما مرتب يك چيز تو ذهنم مياد .... چقدرالكي
دلخور نشو اما واقعا نميفهمم چرا يك زندگي تازه پا بايد به دادگاه و شكايت و شكايت كشي برسه
به نظرم شما و همسرتون اين زندگي رو با ميدون جنگ اشتباه گرفتيد
بازهم خوبه شما الان داري عاقلي ميكني
اما تروخدا يك سر به مشكلات بقيه دوستان بزن بعد زندگي خودتو هم مرور كن ... اونها با اون همه مشكل هنوز به اينجايي كه شما رسيدي نرسيدن ...به خدا بچه بازيه
ول كن اين شكايت و دادگاه رو
از شوهرتم نترس ..بابا شوهرته همسرته ... بيخيال تروخدا
من اگه جاي شما بودم ( نظر شخصي ) تلفن رو بر ميداشتم و صادقانه از همسرم ميپرسيدم فلاني؟ چي داره به سرمون مياد ؟! رزششو داره؟؟؟ ميخواهم با تو باشم پس تا 3 ميشماريم و از اول بهم لبخند ميزنيم و شروع ميكنيم
حيف خودتو و جوونيتو اين زندگي خوشگله كه به اينجاها برسه
yekte_b عزیز پاسختو که خوندم نا خودآگاه اشک از چشام جاری شد الانم دارم گریه میکنم
واقعا چقدر الکی
دلم میسوزه حیلیم دلم میسوزه درسته که منم اشتباه کردم اما گذشتم داشتم تو زندگیم
با عشق باهاش برخورد میکردم خیلی سرد جوابمو میداد
1 هفته از عقدمون نگذشته بود داشت یه ترانه از خواننده های زن قبل انقلاب گوش میداد که به راحتی برگشت گفت این عشقمه واسه یه عروسه یه هفته ای خیلی سخته!
هر وقت بهش میگفتم دوست دارم میگفت آره جون خودت!
هر وقت بهش دست میزدم یا ازس رابطه میخواستم میگفت اذیت نکن!
و شاید خیلی چیزای دیگه که کوچیکن ولی وقتی کنار هم بیان میشن مثل یه کوه!
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
زیادی حساسی. خواننده قبل از انقلاب که الان دیگه کفنش هم پوسیده. حالت خوبه؟!
طفلکی داشته سلیقه موسیقی اش و نظرش را بهت می گفته شما چی برداشت کردی. تو هم خواننده مورد علاقه ات را می گفتی. خیلی ریلکس. منم از فلانی یا فلان موسیقی یا ... خوشم می آد. مثل وقتی که با دوستت در مورد ترانه های مورد علاقتون حرف می زنید.
ذره ذره این کوچیک کوچیک ها را اصلاح کن, نه این که ازشون کوه بساز.
غیر مستقیم ازش رابطه بخواه. مثلا با یه لباس خاص آرایش خاص لحن خاص ... بدون اینکه مستقیم چیزی بگی سعی کن تحریکش کنی. توی تالار در این مورد آموزشهایی هست. فقط باید بگردی پیداشون کنی.
الان هم که برگشتی خیییییییییلی خانوم. مهربون, دوستانه, با سیاست و عاقلانه برخورد کن. همسرت را دوست خودت بدون. در مورد مهارت های زندگی عمیق مطالعه کن. تند تند و زیاد نخون. کم بخون اما دقیق. یواش یواش مقالات این تالار را, مشکلات و تاپیک هایی که توشون نکته های آموزشی دارند بخون. برای خودت نکته برداری کن. مثالهای عملی و متناسب با زندگی خودت توشون پیدا کن.
زندگی زناشویی هم مثل هر چیز دیگه ای نیاز به آگاهی و آموزش داره. اگر قبلا آموزش ندیدی از الان شروع کن و به خودت کمک کن.
برای کوچولوت هم به نی نی سایت نگاه کن و از نکته هاش استفاده کن.
http://www.ninisite.com/
راستی گفتی توی خونه به اینترنت دسترسی نداری؟ نمی تونی شرایطش را فراهم کنی؟
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
اون فقط یه موردش بود
کارش، ماشینش، بازیش و همه چیزش. به من ترجیح میداد
درمورد روابطه هم همونچوری که گفتید من عمل میکردم اما ناز و کرشمه هام خریدار نداشت واسه همین از اولم خواستم که در این موردم راهنماییم کنید
اامشب ساعت 10 به بعد قراره همو ببینیم دعا کنید واسم
قرار خونه همسایمونه من میخوام تنها برم اما اگه مامان اون اومد چی؟ من که حاضر نیستم در حضور مامانش صحبتی کنم چون بدم میاد ازش
کاش یکی بود باهاش حرف بزنم دلم شور میزنه تا ساعت 10
چی میشه
خدایااااااا کمکم کن آرامش بده
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
رفتم و دیدمش
کلی توپ هردوتامون پر بود! اما در آخر قرار شد از شکایت هامون صرف نظر کنیم
موقع خداحافظی هم اول بی اهمیت رفتم تو ماشین همسایمون نشستم اون منو صدا زد البته به اسم فامیل! رفتم پیشش بهش دست دادم
قبل ااز اینکه چیزی بگه بهش گفتم دوست دارمیه خورده با هم حرف زدیم بعد دستشو گذاشتم رو شکمم مه نتونست طاقت بیاره و رفت تو ماشینش!
احتمالا فردا رفتنی شدیم
واسم دعا کنید که بتونم زندگیم و از نو بسازم دعا کنید که اونم منو خواسته باشه و بخواد زندگی کنه و فقط به خاطر شکایت ها نباشه که اینجوری فیلم بازی کرده
الان خوابم میاد وقت شد جزییاتو میگم
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
زيتون عزيزم
من يكم بي پرده باهات صحبت ميكنم اميدوارم اميدوارم از دستم نرنجي
( با اجازه همه پيش كسوتان سايت)
ما ادمها فكر ميكنيم مشكلات خودمون از همه بزرگتره ، بعد واسه حلش راه حلهاي پيچيده پيدا ميكنيم و خلاصه ميافتيم تو يك بازي كه خدا ميدونه آخرش چي ميشه
من نميدونم تو چند تا از اين زندگي هايي رو خوندي كه اينجا مطرح شده و واقعا مشكل داشتند .واقعا مشكل
اما ديروز هم بهت گفتم اينقدر سريع به اينجا نرسيدند كه تو رسيدي .. آخه چرا؟
از نظر من زيتون معني ازدواج زو درست متوجه نشده ... زيتون ميگه هرچي من بگم... همه واسه من ..منم واسه خودم
ميدونم بعضي ها رو بعضي چيزها حساسن اما ناسلامتي اسم ما زنه.. ما از جنس لطفيم .. اگه مردمون شيطنت ميكنه آغوش ما و سياست ما بايد رامش كنه
خيلي از ماها واسه داشتن ارامش از خيلي چيزها گذشتيم... نه از خوانننده زن و قليون و ايكس باكس و ماشنين و غيره هااا نــــــــــــــــــــــــ ــــــــــه ما گاهي از تمامي وجودمون گذشتيم تا ارامش داشته باشيم
دلم نميخواهد اين جمله رو به زبون بيارم اما بزار اگه قراره بهم فحش بدهي يا بقيه سرزنشم كنن پس همه چيو بگم
من فكر ميكنم زيتون بچه است خيلي بچه و خام
زيتون اگه با اين طرز تفكر بره سر خونه زندگيش 1 ماه ديگه بر ميگرده هينجايي كه الان هست :305:
عزيز دلم آيا واقعا زندگي دو تا ادم اينقدر بي ارزشه كه واسه جمله فلان خواننده عشقمه كار به شكايت برسه؟!
اصلا گيريم در وديور اتاق شوهرت دوره مجردي پر بوده از عكس اين خواننده خانم اول كه الان هفت تا كفن پوسونده دوم كه شوهرت رفته با اون يا الان با توئه؟؟!!!
گيريم عشق شوهرت ماشينشه ..كيو ميبوسه؟ كيو اين ور اون ور ميبره؟پيش كي ميخوابه ؟ ماشينش يا تو؟؟!!
يك كم اهم و في الاهم كن
تو بايد عاقلي كني تو بايد درستش كني نه اينكه عوض درست كردن خرابترش كني
*******************
خانواده ها هميشه نگران زندگي بچه ها هستن .. به همين علت راهنماييهاشون گاهي به ضرره ماست
يادمه يكبار با همسرم دعوام شد .. دعواي خيلي بد ( به خدا ياداوريش زجر آوره ... داشتم فراموش ميكردم اما واسه خاطر تو ميگم تا ببيني تو همه زندگي ها اين چيزها هست)
خلاصه شوهرم گذاشت از خونه رفت منم گوشي تلفنو برداشتم و زنگ زدم به مامانم و با گريه همه چيزو گفتم (برا اولين بار) مامانم پشت تلفن داد ميزد اگه همين الان پا نشي وسايلتو جمع كني بياي ديگه دختر من نيستي:302:
گفتم باشه رفتم لباسهامو جمع كردم وقتي ميخواستم بيام از در بيرون فقط يك سوال از خودم پرسيدم .. اگه نيومد دنبالم چي ميشه؟؟ عمرا كه من ديگه برگردم ...پس چي ميشه ؟! جواب ساده بود حرمتها از بين ميره يك زندگي خوشگل از هم ميپاشه فقط چون ما بهم فرصت نداديم كه فكر كنيم و شتابزده تصميم گرفتيم.
موندم خونه تلفنم مامان رو هم ديگه جواب ندادم شوهرم 1 ساعت بعد برگشت ما باهم حرف زديم و تموم شد
حالا فكر كن اگه اون روز رفته بودم با شناختي كه از همسرم داشتم دنبالم هم نميومد و الان اين زندگي خوب رو هم نداشتم
پس به حرف مامان و خاله و عمو عمه بها نده ... به فكر خودت باش
****************************
اگه داري بر ميگردي يك زيتون عاقل و بالغ برگرد. مهربون باش...گير هاي الكي نده ... فراريش نده از خونه با اين كارهات
زن باش ميفهمي زن باش نه يك دختر بچه
اميدوارم رو حرفهام فكر كني و تغيير بدي خودتو
بازهم ازتمعذرت ميخواهم اگه ناراحتت كردم :72:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
سلا به همه
یکتای عزیز من اصلن از حرفهات ناراحت و دلخور نشدم من اومدم اینجا که بفهمم چه اشتباهی کردم تا بتونم جبرانش کنم
درست میگی من بچه ام خیلی هم بچه ام! تصور درستی از ازدواج نداشتم فکر میکردم که تمام زن و شوهرها مثل لیلی و مجنون دارن زندگی میکننن
تو خونه بابا و مامانم زندگی و آروم . خوبی داشتم و رابطه بین پدر و مادرم رابطه ی خوبی بود
اما انگار یه چیزی کم داشتم که فکر میکردم با ازدواج پیداش میکنم واسه همین ازدواج کردم. شوهرم هم اولین خواستگار نبود اما از بین بقیه ویژگی های بهتری داشت بله دادیم رفتیم سر خونه زندگی
هر دختری واسه خودش یه معیارهایی داره شوهرم هم همه اونها رو داشت یا شایدم یه چیز بیشتر اما به دروغ خودشو معرفی کرده بود یعنی گولم زد یه جورایی اونهایی که مد نظرم بودو بیان کرد و گفت این ویژگی های منه اما در باطن اون هارو نداشت
احساس کردم رو دست خوردم واسه همین ساده ترین مسایل واسم بزرگ شد و رفت زیر زره بین
قبلا هم گفتم من خیلی دختر حساس و احساساتی هستم اما الان دیدم دنیای واقعی با دنیای رویایی فرق داره!
من تو رویا بودم الان اومدم تو واقعیت!
باید تو دنیای واقعی جنگید اما هر جنگ و دعوایی یه تکنیک و تاکتیکی داره که باید یاد گرفت
تاکتیکم اشتباه بود
الان به کمک شما اعزیزان یه تکنیک جدید پیدا کردم پس میرم که امتحانش کنم به امید موفقیت و پیروزی
اگر بار گران بودیم و رفتیم
اگر نا مهربان بودیم و رفتیم
امروز میرم تا با دید باز و شیوه جدید زندگی کنم منو از دعای خیرتون همچنین نطرهای سازنده و پیشنهاداتتون محروم نکنید
بازم ممنون اونجا نت ندارم اما سعی میکنم گه گاهی بهتون سر بزنم
دوستون دارم چون خیلی خوبید:43:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
سلام زیتون عزیز
خوشحالم که داری برمی گردی سر زندگی ات ... کاش حرف ها و راهنمایی های دوستان را
جدی بگیری و اگر می توانی پرینتشان کنی تا اگر شرایط بحرانی پیش آمد یادت باشد که باید
صبور و خویشتن دار باشی!!!!
اصلا یک نشانه به دستت ببند که هرگاه آن را دیدی یاد قول و قرار هایت با خودت بیافتی و با
حفظ آرامش امور را پیش ببری!!!
اینکه گفتی همسرت نماز و روزه و اعتقادات مذهبی تو را به استهزا می گیرد در مقابل این
برخوردها باید صبور باشی و با کردار نیک و صبوریت و همچنین مطالعه ات به او ثابت کنی که
انسانهای دین مداری که اخلاق مدار هم هستند فوق العاده هستند!!!
همیشه با تدبیر خواسته هایت را طلب کن نه با لجبازی!!!
برای صبور بودن ذکر زیاد بگو و سوره "عصر" را زیاد بخوان و در کلاس هایی مثل یوگا برای حفظ
آرامشت شرکت کن!!!
همیشه برای همسرت متنوع باش و حاکم قلبش باش و ملکه سرزمین دلش!!!
کاری کن برای همسرت جایگزینی جز تو نباشد!!!
همیشه در مقابل مادر شوهرت نگو ازش متنفرم ، بلکه همیشه او را دوست داشته باش زیرا
محبت و صبر تو معجزه می کند و بیشتر شنونده باش تا گوینده و بعضی حرف ها را نشنو و
برخی کارها را نبین و بزرگوارانه از کنارشان رد شو!!!
تو که بزرگ شوی و روحت هم بزرگ شود دایره تحمل تو بزرگ تر می شود و هر مسئله ای
پیش بیاید می گویی مشکلی نیست ، به لطف خدا حلش می کنم و دنبال راه حل می گردی!
کتاب خواندن را هم فراموش نکن و با کتاب های خوب زندگی ات را بساز!
امیدوارم موفق باشی
همیشه دعایت می کنم!!!
:72:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
سلام دوستای عزیز
من رفتم سر خونه زندگیم
خیلی هم خوشحالم که برگشتم؛ شوهرم هم خیلی فرق کرده، مهربون شده
البته هنوز سیگار میکشه امیدوارم بزاره کنار
از شما هم به خاطر راهنمایی هاتون ممنون:72:
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
سلام زیتون عزیز
خدا رو شکر که آرامش به زندگیت به لطف خدا برگشت و خنده به لبهای مامان زیتون اومد :)
دیگه آرامش زندگیت را بهم نزن و سعی کن فرصت یک زندگی زیبا را با چند برخورد سطحی و از
سر عصبانیت از دست ندهی گل من...خیلی برایت خوشحالم عزیزم
برای سیگاری بودنش هم عجله نکن! می توانی بگویی مثلا بعدها دودش برای فرزندمان ضرر
دارد اما الان وقت گله گذاری نیست...بگذار یک مدت بگذرد و با محبت و درایتت محبت همسرت
و مادرش را جلب کن چون هرچه به مادر یک مرد احترام بگذاری انگار به خود او احترام گذاشته
ای...بعد بگو که به خاطر نی نی عزیز کنار بگذارد البته به صورت یک پیشنهاد نه پرخاشگرانه یا
به حالت دستوری...بلکه ملایم و به شکل پیشنهادی و همیشه برایش جذاب و دوست داشتنی
باش و ببین از چه چیزهایی خوشش می آید همان کارها را انجام بده و ملکه قلبش شو!
برای راهنمایی گرفتن در خصوص مسائل بعدی هم تاپیک جدید باز کن
این شعر هم تقدیم به یک زوج خوشبخت :104: :227: :46: :43:
روزگارت بر مراد، روزهایت شاد شاد،
آسمانت بی غبار، سهم چشمانت بهار،
قلبت از هر غصه دور، بخت وتقدیرت قشنگ،
عمر شیرینت بلند، سرنوشتت تابناک،
جسم و روحت پاک پاک
RE: وقتی برگشتم چطوری برخورد کنم؟ یه مورد اورژانسی
زیتون عزیز سلام خوشحالم که برگشتی
در مورد سیگار خیلی سخت نگیر البته می دونم کار خوبی نیست اماحداقل اینکه می تونی خیلی منطقی ازش بخوای که کنار تو این کار رو نکنه خدا رو شکر کن که معتاد به چیز دیگری نیست .:43: