RE: می خوام درست زندگی کنم
اينهمه دعوا كردي و روش را تو روي خانوادت باز كردي تا دوباره اختيار دار و ندارت را بدي بهش و ازش ماهي 40 تومان بگيري.
واقعا متاسفم.
RE: می خوام درست زندگی کنم
حق با لیلاست
خوب بودن تنها که به درد نمیخوره
گریه کرده پشیمونم بعدهم گفته ماهی 40 تومن؟؟؟ آخه ماهی 40 تومن یک پفکم میشه؟؟؟(حالا پفک شاید بشه)
نه عزیزم من پیشنهاد میکنم جدیتر باشی
منتظر خانم آنی هستیم تا با راهنمای هاشون همه مستفیذ بشم
ولی درست میشه دوست جوووونم غصه نخور
RE: می خوام درست زندگی کنم
خزان عزیز نمیدونم نظرم درسته یا نه اما به نظر من
اصلا این یه قانون نیست که کسی بتونه بهت بگه این مبلغو باید بگیری، یا اصلا نباید پولتو بدی ، یا همشو باید بدی ،نه
ببین خودت چطوری دوست داری؟ چون هر تصمیمی که الان بگیری تقریبا تا آخر زندگیتون ادامه پیدا میکنه. و تصمیم مهمیه.
یه نفر مثله من دوست نداره این کارو انجام بده. شاید واقعا حتی همون 40 تومنو هم من واسه خودم خرج نکنم و تمام پولم صرف مخارج مشترک زندگیمون شه ،صرف اهداف مشترکی که همه تو زندگیشون دارند،مدیریت مالی خونه هم با شوهرم باشه اما این خود من باشم که این اجازه رو بهش میدم. حقوقم تو حساب خودم باشه اما با اعتماد، در مواقع لزوم یه کار مشترک انجام بدیم.
اما یه نفر دیگه اصلا سر کار میره اما نه به خاطر اهداف مادی، اصلا پولش واسش مهم نیست خیلی هم خوشحال میشه که حقوقشو تمام و کمال به شوهرش بده،(به خصوص زمانی که شناخت کافی هم از همسرش داره)شوهرشم مخارج اونو تامین کنه.
خودت باید ببینی چی به صلاح زندگیته؟ چطوری میتونی کنار بیای و راحت باشی؟ یه جوری این مساله رو همین الان مدیریت کنی که دیگه تا آخرش این مشکل حل شده باشه و دوباره دیگه مطرح نشه.
RE: می خوام درست زندگی کنم
خودم دلم نمی خواد حتی یک ریال از حقوقمو بهش بدم چون تو این مدت کم تحقیر نشدم او مردی نیست که من بتونم بهش تکیه کنم خیلی از رفتارهاش مردونه نیست عین نامردیه . ولی مسئله اینه که اگه بهش ندم منو تحت فشار می زاره که نمی خوام بری سر کار.ارامشمو ازم می گیره از طرفی اهل تلافی کردنه تو این چند ماه که تمام و کمال از حسابم برداشت می کردنه یک بار از من قدردانی نکرده (حتی به اندازه یه شاخه گل هم حاضر نبوده با پول خودم برام خرج کنه !!) وای به حال روزی که من سرکار نرم و محتاج اون باشم . لیلا درست می گه من باید یه فکر اساسی بکنم .
RE: می خوام درست زندگی کنم
تو فكر و كار اساسي را كردي رمزت را بهش نده و بگو دوست داري اختيار درآمدت دست خودت باشه.
مرگ يكبار و شيون هم يكبار. حالا كه حرفش پيش اومده ديگه تمام كن و باهاش اتمام حجت كن. مطمئن باش اون هم اگه دوستت داشته باشه و بخواد باهات زندگي كنه قبول مي كنه اگه هم نخواد كه چه بهتر كه همين الان بفهمي.
پات را از همين اول سفت بزار.
RE: می خوام درست زندگی کنم
منم موافقم تو که الان رمزت رو عوض کردی چرا مرددی؟؟؟؟؟؟ دختر تو این همه سختی رو میکشی این همه زحمت میکشی پس اینا چی میشه ؟؟؟؟
از همین اول باید سخت وایسی وگرنه خدای نکرده پس فردا جاتون کاملا باهم عوض میشه
چرا پیش مشاور نمی ری ؟ زندگیت الان نیاز به درست شدن داره و تو نمی تونی به تنهایی از پس درست شدنش بر بیای عزیزم لازمه از تجربیات یه ادم مجرب استفاده کنی خواهش میکنم یکم خودتو قوی کن درسته همسرت رو خیلی دوست داری اما چقدر خوبه که با چشمان باز دوسش داشته باشی و نذاری عشق مانع از درست فکر کردنت بشه و همش ترس و تردید روت غلبه کنه یکم به خودت بیا تو حق داری توی این زندگی خواهش میکنم حداقل از حق حودت دفاع کن البته با اصول ( طبق نظرات یک مشاور برو جلو )
RE: می خوام درست زندگی کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خزان 1366
3: ازاد کردن تمام روابط در دوران عقد (روابط زناشویی و...)
4: عدم تامین من به عنوان همسر با این بهانه که ما در دوران عقد هستیم و وظیفه شوهر نیست که خرجی زنش رو بده
ببخشيدا انقدر رك ميگم ولي چرا واسه روابط زناشويي همه چي آزاده و اصلا مهم نيست دوران عقده ولي موقع خرجي دادن يادشون ميفته الان عقدين؟ تازه از حسابتون هم برداشت ميكنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
RE: می خوام درست زندگی کنم
خزان جان الان شما پيش هر مشاوري كه بري بهت مي گه: علاوه بر اينكه حقوقت 100 درصد مال خودته بلكه شوهرت بايد خرج شما را هم به صورت 100 درصد بدهد. اين حق شماست و بايد انجام شود.
RE: می خوام درست زندگی کنم
[راستی از می می عزیز و بقیه دوستانم عذرخواهی میکنم که تو این مدت نتونستم خبر بدم .اون روز بالاخره امد اداره بعد هم زنگ زد که بیرون منتظرت هستم من هم پاس گرفتم و رفتم نشستم تو ماشین بعد از چنددقیقه سکوت شروع کرد به گریه کردنو و گفت که پشیمونه و نمی خواسته که اینجوری بشه و عذرخواهی کرد اون لحظه حرف های می می تو ذهنم تکرار می شد
فعلا فقط با من خوبه با بقیه اعضای خانوادم رفت و امدی نداره و اختیار حقوقم با خودمه .دیشب کلی باهاش حرف زدم اخر نتیجه این شد که ایشون مدیریت حقوقم رو داشته باشه و یه حساب جدا به من بده و ماهیانه 40 تومن یه حساب من بریزه :311: باور می کنید نتیجه 3 ساعت تمام حرف زدن این باشه ؟؟؟؟ هنوز رمز رو بهش ندادم مرددم اخه این همه دعوا و توهین بعد هم این نتیجه مسخره ؟؟
[/quote]
خزان عزيز تصور كن تو خانم خزان نيستي و اين مطلبو مي خوندي از چنين در خواست عجيبي از سوي يك مرد توسط همسرش خنده ات نمي گرفت؟
بنظرت اين كار ذره اي منطق يا مهربوني توش هست؟
من شرمنده ام قاطع ميگم. اما به زعم من با همه مثبت انديشي هاي كه نسبت به يه زوج جوان دارم ايشون هيچ تفكر منطقي در مورد اختيارت خودش به عنوان همسر نداره. عزيز من ! شما قراره به عنوان يه بانوي مستقل و در عين حال همراه با ايشون زندگي كنيد نه خانمي كه ماهيانه از حقوق خودش 40 تومن پول توجيبي ميگيره. عذر خواهي كلامي ايشون با رفتارشون تناسبي نداره. تصور من اينه كه ايشون تلاش ميكنه همون روال سابق رو بوجود بياره.بي كم و كاست. يعني با هر كدوم از خانواده تون هر جور خواست رفتار كنه.دعوا نكنيد .مدب و مهربان باشيد اما شيوه خودتونو كه الان در مسير درسته ادامه بديد . ايشون اگر شوهر شما نه نامزدتون بودن هم اجازه چنين درخواست غير منطقي رو نداشتن.تصميم با خودته خانمم اما مداركتونو هم بايد كم كم پس بگيرين.:72:
RE: می خوام درست زندگی کنم
RE: می خوام درست زندگی کنم
با مزایا حدود 600 تومن بعضی ماه ها بیشتر هم میشه به خاطر تشویقی یا کارانه و ....
RE: می خوام درست زندگی کنم
خزان جان به حرف بچه ها گوش بده و خشت اول را صاف بذار. از هيچي هم نترس. الان براي اينكار بهترين وقته.
RE: می خوام درست زندگی کنم
خزان عزیز منم با بقیه موافقم .بازم یادت نره اگه برید زیر یه سقف نمی خواد که معجزه شه.همینه و شاید هم خیلی از پرده ها و رودرواسی ها از طرف هر دو کنار بره.
RE: می خوام درست زندگی کنم
هر چند من معتقدم كه تو زندگي مشترك پول من و پول تو نداريم ولي خوبه زن اينكارو واسه يه مرد مسئوليت پذير منطقي كه وظايف خودشو ميدونه انجام بده نه واسه....
فكر كنم شما بد نباشه رفتار جراتمندانه ياد بگيري تا خواسته هاشو قاطعانه رد كني.اين هم لينكش
کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه
RE: می خوام درست زندگی کنم
قربونت خزان جان یه دوکیلو سبزی سرراه بگیر بریز وسط در میان صحبت همگی با هم پاک کنیم !:311:
خارج از فضای شوخی
سرعت پیش روندگی بعضی از تاپیکها واقعا شگفت انگیز است در حالی که مدیران و کارشناسان سعی می کنند به تاپیک و مشکل مراجع کننده سمت و سویی بدهند تا نتیجه بخش باشد اما باز همان اشتباه تاپیک قبل در اینجا داره تکرار می شود .........حرفهای تکراری و .........با این تفاوت که به دلیل درخواست داملا ............آنی زودتر به این تاپیک نگاه می کنه ! و حامد به تاپیک سعی می کند که سمت و سوی درست بدهد و ...........( دقت کنید به اسامی افراد حاضر شده در دو تاپیک )
این عدم توجه از کجا میاد ؟ چقدر در زندگی های واقعی شما تکرار می شود !
چرا تاپیک قبلی قفل شد ؟ چرا درخواست شد که تاپیک جدید باز کنی ؟ مشکل چی بود ؟ چرا تاپیکت را و روند پیشرفت آن را کنترل نمی کنی ؟ این مسئله مشکل زندگی توست خزان ............همین تاپیک نمودار رفتار هر یک از ماهاست در زندگی واقعی خودمان . پس همین الان هر کدام از ما به تنهایی به خودمان نگاه کنیم .
به نقش های خودمان در همین تاپیک نگاه کنیم و................نتیجه بگیریم که چرا در زندگی واقعی در بسیاری از موارد دچار مشکل هستیم .واقعا هر کسی که تا این لحظه ٰ در این تاپیک پست زده سر دوربین را فقط به سمت خودش بگیرد و فقط و فقط در نهایت پذیرش کاملا خودش را ببیند .( به لحاظ حسی - فکری - عملی )
این نکته ی بسیار مهم خیلی از دوستانی است که اینجا در نقش همدل ایفای نقش می کنند یک بازی کاملا سازمان نیافته ی وقت گذرانی بدون نتیجه و زمان گیر و.............
و اما خزان به عنوان یک مراجعی که مشکل داره و می خواد مثلا مشکلش حل بشه عدم مدیریت در روند پیشبرد تاپیکی که متعلق به خودت است و از جانب مدیران هدایت شده به این سمت و سو ............تو چرا همان روش سابق را تکرار می کنی ؟!( علل این تکرار چیست ؟)
این مورد دقیقا نکته تو در زندگی واقعی است . بی توجهی - بی اهمیتی - عدم مدیریت و در نهایت بی مسئولیتی ................. درست مسائلی که منجر به این مشکلات شده در زندگی حقیقی ات و مردت را با روشی بسیار نادرست هدایت کرده به سمت و سویی کاملا غلط ٰ اما مثلا پوشش دهنده . ( دوستان می دانند که من معمولا فرد غایب را پروسه نمیکنم و 70-80 درصد حرفهای مراجع را درباره ی اعمال و رفتار و احساسات فرد غایب می پذیرم ) اما خزان لازم است که به خودش نگاه بسیار عمیق بیندازد
گاهی به شناسنامه هایمان که نگاه می کنیم سن ایامی ما نشان از بزرگ شدن دارد اما واقعیت این است که بزرگ شدن فرقش با دنیای کودکی در مسئولانه بودن آن است و ارزش لازمه ها .
هر جا ارزش لازمه های زندگی ات را فراموش کنی از جمله توجه - اهمیت - ارزش و احترام به خود و غیر و عشق - ایثار - تاثیرگذاری و قاطعیت ومسئولیت پذیری و تعهد و صبوری و سعه صدر و ...................زندگی با چالش روبه رو می شود .
از نظر من شما خزان عزیز در بخش آگاهی و مهارتی دچار اشکال هستید و لازم است که مشاوره ی خصوصی بگیرید تا به کمک مشاور روی این ارزش لازمه ها و مسئولیت پذیریتون در قبال خودتان و زندگی تان کار بشود . کار علمی و تخصصی .
به این علت که شما را فرد توانمندی می بینم که به علت عدم آگاهی و شناخت .............از مهارتها و توانایی های خود به درستی استفاده نمی کنید . چرا ؟!
مسئله ی شما تنها مسئله ی حقوق و زیاده طلبی همسرت و مادر ایشان و ..................نیست ( عرض کردم 70 -80 درصد حرفهای شما را در مورد آنچه در هر دو تاپیک نوشته اید پذیرفته ام ) اما مسئله اصلی خود شما هستید . این شما هستید که از این نوع برخورد در قبال شوهرتان و .......نوازش می گیرید و قسمتهای خلا دار وجودتان را پر می کنید و در نهایت تائید و نوازش منفی و البته ناگفته نماند همسرتان هم از شما دقیقا همین را دریافت می کند .
مشاوره ی خصوصی راه حل مشکل شماست .
در ضمن در مورد تفاوت چشم گیر نام دو تاپیک در زمان 24 ساعته
می خواهم مثل خودش رفتار کنم ( حالا یک همچین چیزی دقیقا یادم نیست )
و می خوام درست زندگی کنم
یک پله جلو آمده ای و بهت تبریک می گویم . و این یعنی عالی - فوق العاده :104:
اما از راه درستش :305:
و
اما خواستن ............کافی نیست تغییر عادات رفتاری و احساسی و عملی و فکری را طلب می کند و پروسه ی تغییر توام با درد و زمان بر است . پله پله . گام به گام و باز از راه درستش .
و نکته ی مهم اینکه در هر دو عنوان از خواست حرف زده ای ( بعد منفی و مثبت ) اما با توجه به آنچه در بالا اوردم شیوه ات متاسفانه تغییر نکرده و افکارت هم همان است که بود ...........این آن شگفتی انسان است ! اما شگفتی ات با کمک یک مشاور تحقق می یابد .
RE: می خوام درست زندگی کنم
خزان عزيز سلام:43::72:
خوشحالم ميبينمت .آني عزيز خيلي خوب راهنمايي کردن و مطمئن باش ميکنن پس به حرفهاش خوب گوش کن و سعي کن عمل کني.:46:
خزان عزيز با اينکه زندگي من با زندگي تو ممکنه خيلي فرق داشته باشه ولي چيزهايي که نوشتي نميخوام بگم دقيقا ولي تا حدي مثل تو بوده وانگار لحظاتش برام داره تکرار ميشه.ميدوني همسر من اشتباه داره ولي من باعث شدم اون بدتر بکنه چه طوري؟دقيقا مثل تو رفتار کردم.خودمو ناديده گرفتم،خواسته هامو،آرزوهامو،دغدغه هامو.من به همسرم زيادي وابسته بودم و هستم و اون هم از تهديد و بدوبيراه و کتک که خوب حربه اي بوده براي من و اينو فهميده استفاده ميکرد و ميکنه.اين حرکت جراتمندانه تو به نظرم خوب بود که وايسادي و خواستي به ترست غلبه کني و باهاش رودرو شدي.که اون هم بالاخره ازت معذرت خواهي کردو يه قدم جلو اومد.ولي عزيزم با کمک آني عزيز رو خودت کار کن و اشتباهات منو تکرار نکن.اگر دوست داري خودت اختياري و استقلالي داشته باشي و از محدود شدن بدت مياد پس بهش بفهمون.تو از اين کار بدت مياد و جالبه بعد از اينکه رابطه اتون بهتر ميشه زود همه چي رو فراموش ميکني و به قول خودت به اندک چيزي قانع ميشي؟چرا؟هنوز هم ترس تو وجودت هست درسته؟تو بايد رفتار جراتمندانه رو تو خودت تقويت کني.وقتي که کار به اين مرحله رسيد و خانواده ها درگير شدن و اينجور باهات برخورد کرد و بعد هم با هم حرف زديد.چرا در مورد تمام دغدغه هات باهاش حرف نزدي.فکر نميکنم تغيير چنداني برات کرده باشه فقط قرار شده ماهيانه مبلغ ناچيزي بهت بده همين.
البته به نظر من در اون موقعيت که از هم دلخور بوديد نميشه همه حرفها رو مطرح کرد پس بهتره رفتار جراتمندانه ات رو ادامه بدي و اختياراتي که فکر ميکنه درسته که داشته باشي و همسرت ميخواد از دستت بگيره رو با جرات مطرح کني،به اميد خبرهاي خوب:72:
موفق باشي:46:
RE: می خوام درست زندگی کنم
سلام من سحر دقیقا 2سال و 3روزه که ازدواج کردم.من و همسرم از قبل با هم آشنا بودی بعد از 3سال با مخالفت های شداد خانواده ام با هم ازدواج کردیم.تو دوره دوستی انقدر با هم خوب بودیم که همیشه فکر میکردم اگر با این شخص ازدواج کنم خوشبخت ترین دختر میشم ولی افسوس که الان فکر می کنم بدبخت ترینم.
هیچ وقت زندگیم اونجوری نبود که من فکرش میکردم یا حرفها وقول هایی که همسرم بهم داده بود رو هیچ کدوم رو بهش عمل نکرد.الان پشیمونم که چرا با این همه خاستگار خوب پولداری که داشتم چرا اینو انتخاب کردم و به حرف خانوادم گوش نکردم.دلم خیلی پره که اگه بخوامک الان همه حرفام بنویسم چند صفحه میشه.اوایل زندگی خوبی داشتیم اما بعد از مدتی مشکلاتمون شروع شدالبته مشکلات مابیشتر بخاطر خانواده بی فرهنگ اون بود که هیچ وقت هم قبول نمیکنه.من تو 1خانواده ای بزرگ شدم که هیچ وقت کمبود مالی نداشتم همسرم هم 1خانواده ای بودن که از نظر مالی از ما خیلی پایین تر بودن.من دقیقا 2ماه بعد از زندگی مشترکمون سرکاررفتم که 1کمکی به زندگیمون بشه ولی با این کار شوهرم تنبل کردم.قرار شد اون پس انداز کنه من هم خرج زندگی روبدم...که دیگه این شده بود وظیفه من که بعضی وقتا پول نداشت میومد ازمن پول میگرفت.من هم بهش میدادم و مخالفتی نمیکردم وتا اینکه متوجه شدم داره کارهاش رو از من قایم میکنه یواشکی سرکیف من میرفت وچک میکرد که من چقدر پول دارم ولی نمیذاشت من بفهمم که خودش چقدر پول یا پس انداز داره...تا اینکه 1شب سر همین موضوع دعوامون شد خیلی بد که کارمون به کتک کاری رسیداصلا باورم نمیشد که همچین کاری رو انجام بده تامشاجره بعدی که هم فوحش بودو هم کتک کاری...خلاصه الان 2سال شده گذشته و عشقم نسبت بهش کمرنگ و کمرنگ تر داره میشه نمیدونم باید چیکار کنم خسته شدم مطمئنم که اون هم خسته شده خیلی هم بهم گفته اصلا فکرشم نمکردم که 1روز به اینجا برسم خیلی ایجوری زندگی کردن برام سخته ...دیگه نمیکم اون اصلا به من خرجی نمیده از وقتی رفتم سرکار 1جوراب هم برام نخریده تو این 2سال 1دفعه نشده به 1مناسبتی برام کادو بخره حالاکادو بخره توسرش دریغ از 1شاخه گل..دیروزهم تولدم بود فقط 1 اس ام اس زده تبریک گفته اومده خونه اصلا انگارنه انگار که تولدمه ناراحت هم که میشم تازه دست پیش میگیره که پس نیفته میگه چته چرا خودت واسم میگیری دست از این اخلاقای گندت بردارموندم دیگه چیکار کنم خته شدم ازتون کمک میخوام .لطفا راهنماییم کند ممنون میشم ازتون.
RE: می خوام درست زندگی کنم
دوست خوبم سحر
به همدردی خوش آمدی:72:
برای مشکلت تاپیک جدیدی باز کن عزیزم.
RE: می خوام درست زندگی کنم
دو ماه از اخرین پستم می گذره ...دیماه کلی ماجرا داشتم نمی خوام زیاده گویی کنم فقط تنها چیزی که از کلی بحث و قهر همسرمو و دعوا و صحبت پدرم با خانوادش عایدم شده اینه که همسرم می خواد من مطیع و یه جورایی غلام حلقه به گوشش باشم و حقوق رو بهانه نکنم از نظر اونا من پرتوقع و زیاده خواه هستم و خواسته هام کاملا غیر منطقیه . من خیلی برای بهبود این رابطه تلاش کردم خیلی سعی کردم که از حقم دفاع کنم من ادم بی توجه و بی مسئولیتی نیستم .........ادمها متفاوتند .....
خسته شدم یه مدت رهاش کردم ازش هیچی نمی خوام در عین حال هر موقع به من رجوع کنه کم محلی بهش نمی کنم ولی دیگه مثل سابق سراغشو نمی گیرم تا زنگ نزنه بهش زنگ نمی زنم حتی پیام هم نمی دم تو این مدت کوتاه خیلی ابراز علاقش بیشتر شده به هر حال می خوام دوباره رمزم رو تغییر بدم اول این کارو می کنم بعد هم می گم پول لازم بودم هر کاری که دوست داره بکنه دیگه هیچی برام مهم نیست .
RE: می خوام درست زندگی کنم
خزان جان خوبی خیلی نگرانت بودم و همیشه برات دعا میکردم :323:
فقط می تونم بگم که نترس و محکم باش از رفتار جرات مندانه و اداب گفتگو خیلی استفاده کن کمکت می کنه . موفق باشی .:72:
RE: می خوام درست زندگی کنم
جان سخت عزیز ممنونم ازت باز هم برام دعا کن
رفتار جرات مندانه زمانی کاربرد داره که طرف مقابلت برات حقی قائل باشه زمانیکه دیگران ما را فاقد حقوق فردی می دونن هر چقدر هم ما رفتار جرات مندانه داشته باشیم جواب نمی ده ......
به قول انی عزیز مشکل من مسئله حقوق نیست مشکل من اینه که همسرم حقوق شخصی منو متعلق به خودش می دونه فکر می کنه من ملک و زمینی هستم که 6 دونگ زدن به نامش و هر کاری که دلش بخواد می تونه انجام بده .... نگرانی من از ترس نیست به خاطر خانوادمه که نمی خوام غصه منو بخورن نگران از دست دادنش نیستم چون خیلی وقته از دستش دادم .
RE: می خوام درست زندگی کنم
این روزها خیلی تنهام همسرم اصلا سراغمو نمی گیره فقط جمعه ها یه زنگ کوچیک می زنه همین و میره تا جمعه بعد اخر هر ماه هم کامل حسابمو خالی می کنه اگه به حسابم دست بزنم زنگ میزنه و کلی بد و بیراه بارم می کنه این ماه می خوام تمام رمز ها مو عوض کنم و عابر بانکم رو هم بسوزونم بعد هم اگه گفت دیگه سر کار نرو واقعا دیگه نرم ........
این روزها خیلی فکر طلاق آزارم میده برای این کار هم دلایل محکمی دارم بچه ننه بودنش........ دیگه نمی خوام خودمو گول بزنم همسر من هیچ وقت نیمی تونه مسولیت پذیر و مستقل باشه حداقل تا وقتی مادرش زنده هست این اجازه رو نمی ده که علی روی پای خودش بایسته قدر ت انتخاب نداره ...........