نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
به نظر شما اگه یه پسری از یه دختری جواب نه بشنوه ولی از رفتار و حرکات دختره بفهمه که دختره اینقدر هم به اون بی علاقه نیست.پسره باید چکار کند؟
در ضمن با این توضیحات که اون دختره خیلی آدم سنگین و مغروری هم است.و با در نظر گرفتن اینکه پسره خیلی عاشق اون دختره و به هیچ وجه هم اون رو نمی تواند فراموش کند.
ممنون.
سلام دوست عزيزم
همونجور که خودت ميگي دختره خيلي مغرور و سنگينه.ممکنه از تو خوشش بياد اما اين دليل نميشه که بخواد به تو رو بده .از طرفي هم ممکنه بهت علاقه داشته باشه حالا بهت ميگم که اگر خيلي ازش خوشت مي ياد و واقعا" دوستش داري ببين واسه چه هدفي داري دنبالش ميکني.اگر ميخواي باهاش ازدواج کني که با خانوادش صحبت کن بعد با خودش.اگرم که واسه دوستي ميخوايش پيشه خودت فکر کن که فقط هدف بدست آوردنشه يا واقعا" بهش احساس داري اگر فقط بدست آوردنشه که برو دنباله يکي ديگه.اما اگر دوستش داري يکبار ديگه منطقي نه از سر احساس باهاش صحبت کن و اونو از احساس خودت مطمئن کن تا مطمئن بشه که دوستش داري.اگر بهت علاقه داشته باشه و از تو مطمئن بشه نظرش عوض ميشه.خوش باشي
خب بايد ببينيم قصد شما چيه ؟ دوستي .؟ ازدواج ؟ ديد قضيه در هر كدوم از حالتها فرق مي كنه
بايد بيشتر توضيح بدي
با سلام و تشکر خدمت دوستان گرامی
من در این رابطه هدفم فقط ازدواج بوده و هیچ وقت به ایشان پیشنهاد دوستی نداده ام در ضمن این خانم همکلاسیم می باشند و با این توضیح که من کارهای بچه گانه ای از ابتدای دوست داشتن ایشان کذدم نظیر تابلو کردن این مسئله و ... و به ایشان حق می دهم که به من جواب منفی بدهند.
از همه شما دوسان گرامی مخصوصا شما خواهران گرامی خواهشمندم که در این مسئله که مهمترین مسئله زندگی من بوده به من کمک کنید.
با تشکر
سلام
دوست عزیز
به نظر من اگه می بینی که واقعا دوستش داری و عاشقش هستی برو جلو بازم اصرار کن ولی ت حدی که غرور و شخصیت خودتو زیر سوال نبری و خودتو کوچک کنی
سلام.راستي از خودت يه بيوگرافي بگو تا راحتتر هم صحبت بشيم.
سلام
خب من دانشجوی کامپیوتر یکی از دانشگاه های غرب کشور هستم 20ساله .تا حالا هم دوست دختر نداشته ام ولی احساس می کردم که اگر داشتم خیلی راحتتر با این موضوع برخورد می کردم .همه از من این مشکل را می گیرند که تو با اون دختره خیلی رو راست بودی و اون دختره الان که می داند تا به این حد عاشقش هستی می خواهد عذابت دهد.
من یه مدته دانشگاه نمی روم و سعی می کنم خودم را کاملا بی خیال نشان دهم (جلوی اون دختره و جلوی سایر دوستانم) به نظر شما آیا این کارها روشی مناسب است و جواب می دهد
با تشکر از دوستان گرامی.
در ضمن جا دارد از این جا قهرمانی غرور آفرین تیم پرسپولیس را به همه طرفداران این تیم مردمی تبریک بگویم.
سلام آقا جاوید
این موضوع دقیقاً برای من اتفاق افتاد یکی از همکلاسی های دانشگاه عاشق من شد آبرو برای من توی دانشگاه نذاشته بود همه میدونسند اون منو دوست داره روز و ساعت تمام کلاسهای منو میدونست و خودشو به کلاسای من میرسوند این کارها را می کرد یعنی بگه دوستم داره منم ازش بدم نمیومد ولی از اینکه موضوع را می خواست از طریق دیگران یا طریق یک سری حرفایی که توی جمع میزد به من برسونه بدم میومد تمام دوستاشو واسطه کرده بود که به من بگند دوستم داره من دوست داشتم اون خودش اینارو بهم بگه به خاطر من تلاش بکنه دوست داشتنشو بهم ثابت کنه ولی خوب اون هیچ موقع نفهمید باید چیکار کنه خوب اگر دوستش داری برای ازدواج
1.بشین درست فکر کن ببین شرایط ازدواج را داری یا نه
2.مثل یه مرد برو موضوع را بهش بگو و بهش اطمینان بده که میتونی خوشبختش کنی (هیچ کسو واسطه قرار نده ) من فکر می کنم اگر بتونی جایی خارج از محیط دانشگاه باهاش حرف بزنی خیلی موثره
3. تا قبل از اینکه ازش جواب مثبت نشنیدی زیاد بهش ابراز علاقه نکن یا زیاد براش کادو نخر
4. حتماً حتماً با خانوادت مطرح کن و بهش بگو می خوای به خانوادت بگی با خانواده اون تماس بگیره
5. یه مدت بهش فرصت بده که خوب فکر کنه
6. تاریخ و محلی که میخوای ازش جواب بگیری را مشخص کن و بهش اطلاع بده
سلام javid
خوش آمدی به کلبه همدردی
اگر مسئله دوست بازی و ... نیست. و شما خواهان یک ارتباط توام با تعهد و منتهی به ازدواج هستید و از طرفی ایشون فردی سنگین منش هستند. بهترین راه اینه که نظر او را در مورد اینکه خانواده ات به خواستگاریش بروند جویا شوی.
بعضی وقتها بزرگ بودن خودت را با جسارت و تصمیم های مسئولانه می توانی ثابت کنی.
سلام
بهتر است بچه بازيهايي را كه انجام دادي جبران كني. در رفتارت تجديد نظر كن . بگذار مدتي بگذرد تا نظر او راجع به شما تغيير كند و سپس به قول آقاي مدير همدردي، كاملاً رسمي درخواستت را مطرح كن. خيلي سنگين و با وقار رفتار كن و در ضمن زياد ابراز احساسات نكن زيرا خانمهاي جوان ( با عرض پوزش، منظورم شما نيستيد. در كل مي گويم) از جوانان لوده، سبك، كساني كه به اصطلاح دخترها غرور يا شخصيت ندارند، براي خودشان ارزش قائل نيستند يا احترام خودشان را حفظ نمي كنند، رفتاري سبكسرانه داشته و سنگين و متين رفتار نمي كنند و در هنگام صحبت كردن بسيار اين طرف و انطرف را نگاه مي كنند و از الفاظ مناسب استفاده نميكنند و ... خوششان نمي آيد. مردانه رفتار كنيد تا از او دلبري كنيد. زمان اين مشكل را حل خواهد كرد.
سلام خدمت دوستان گرامی.
من امروز متوجه غم انگیزترین و فاجعه انگیزترین موضوع زندگی خود شدم
نمی دانم اگر برای شما تعریف کنم چه احساسی به شما دست می دهد
می دانید چی؟عزیزترین دوستم و کسی که همواره خودش را همراه من معرفی می کرد متوجه شدم با اون دختره زده به هم و دوست شده
نمی دانم نام این کار را چه بگذارم :نامردی نمی دانم
نمی دانم اون دختره با این کارها چی را می خواهد به من بفهماند جالب اینجاست اون دوست من از هر نظری(ظاهر و مالی و...)از من پایین تره و در ضمن اون با دو سه تا دختر دیگه هم رابطه داره.
خیلی دلم به حال خودم و دلم می سوزه من خیلی ساده و بی تجربه بودم با وجود این هم باز هم دوستش دارم نمی دانم دیگه برای چی؟
خواهش می کنم راه حلی را به من بگوییدکه من بتوانم او را فراموش کنم به خدا اگر کار با این منوال پیش برود کارم به بیمارستان روانی میکشد.
با تشکر
دوست من خودتون از تفکرات غلط کنار بکشید ، همیشه فکر کنید چیزی تمام نشده و همه چیز به قوت خودش باقی است . همیشه فکر کنید همه چیز تحت تسلط یک قدرت بسیار بزرگه پس همیشه امید هست ...شما هم سعی کنید آروم باشید و انقدر عجله نکنید. هنوز هیچی نشده و شما هم هزار بار فرصت دارید که به خواسته تون برسید .
نامردی چیه!!پسر جان؟؟!تو نشسته ای و برای خودت خیال پردازی می کنی و با خیال اینکه با حرکاتش علاقه اش را به تو نشان می دهد،فکر کردی او هم همان احساسی را دارد که تو نسبت به او داری!!!!!در صورتیکه صددرصد حق داشت که این حس را نسبت به شما نداشته باشد.
چرا برای خود دنیایی حُبابی می ساری تا واقعیت جهان خارج زودی آن را بترکاند؟؟؟؟هیچ اتفاق بدی هم نیفتاده است و نامردی هم دوستت نکرده است.در این جور کارها باید این جور شکستها را هم بپذیری.از قرار معلوم تو دلیل آشنایی ات تفریح و حال کردن بوده است،که اگر ازدواج بود واکنش ات نباید چنین باشد.
اصلاً ناراحت نباش و البته آگاهی خود را از امر ازدواج و الزامات و پیش زمینه های رشد شخصیتی و اقتصادی و هوش عاطفی کافی جهت این امر مهم و خطیر بالا ببر.
نمی دانم چرا همه دارند با من این کار را می کنند بابا به خدا من عاشقم.
خانم گردآفرید هر وقت معنی عشق را درک کردید بعد حرفتان را بزنید به خدا نمی توانم او را فراموش کنم من دچار یک عشق واقعی شدهام همه نشانه ها را در خودم می بینم
حق دارید در دنیایی که کار همه ی مردم دروغ گفتن شده و مردم هم خود را با این خصیصه وفق داده اند حق دارید که اینجوری حرف بزنید
خانم گردآفرید اشکال کار من این بود که از اول آمدم و واقعیت را به آن دختر گفتم و به اون گفتم اگه عشق من را باور نکند من دچار مرگ روحی می شوم و این طوری هم شد.
خانم گردآفرید تا ماجرای کسی را نفهمیدید انقدر زود قضاوت نکنید شما نام این کار را به جز نامردی چی می ذارید؟
عشق های واقعی (فرهاد به شیرین و مجنون به لیلی )همه شان یک طرفه بوده اند
نمی دانم چرا دخترها این عادت را دارند که وقتی
کسی با اون ها رو راسته فورا به اون جواب منفی می دهند و وقتی کسی که به اون دل بسته اند به آنها خیانت می کند تازه متوجه می شوند که چه اشتباه بزرگی کرده اند ولی دیگه دیر شده و دیگه کاری با آن نمی توان کرد.
قضاوت زود گذر یکی از بزرگترین اشتباهات بشر است.
با تشکر
دوست می دارم تا خواهری داشتم،هر چند که مادری یکتا دارم، و به زنان احترامی صد چندان می گذارم؛اما به خدا من *مرد* هستم نه زن!!!
جاوید جان!بنده آنچه از دانش و تجربیات و دیدن زندگی و ماجراهای دیگران بود را به تو جهت همدردی نمایاندم.می خواهی بپذیر می خواهی نپذیر و البته سخن دوستان دیگر را هم گوش کن.
از جملاتت احساسی برخورد کردنت و عدم دخالت خرد در برخورد با واقعیات آشکار است.(بی وفایی *همه* دخترها در صورت دلبستگی پسری به آنها و ربط قهرمانان و کارهایشان و افسانه ها و داستانه به زندگی عادی و واقعی و . . . .)
تردید دارم سری که درد نمیکنه دستمال ببندم ولی آقای گرد آفرید با عکس و اسمی که شما انتخاب کردید تازه وارد ها چطور شما رو تشخیص بدهند ؟
بیننده باید عاقل باشد!پس اگر مثلاً یک دختر یا زنی عکس *فابریو دی کاپریو* را گذاشت (به دلیل خوش تیپی او)،حتماً باید نتیجه گرفت که مرد است!!!!!؟؟؟؟
بیننده ابتدا به ساکن که عاقل نمیشود ممکنه بعداً عاقل شود ...
البته بماند من از اول تشخیص دادم که شما یک آقا هستید ...بعد یکم شک کردم نکنه یک خانم مسن از این خانمهای زن سالار باشید بعد خیلی سریع فهمیدم همان حدس اولم درست است ...اینه دیگه آقای گرد آفرید !! آدم گاهی اشتباهی... اشتباه میکند!
این رفتاری کاملاً عادی است برای یک انسان.و البته من همگان و بویژه سرکار را عاقل می دانم.
نگین محترم
چطور از دو دل انتظار داری که بره با خونواده دختره صحبت کنه در حالی که باید اول خوده دختره رو راضی کنه.:47:
دوستان گرامی اینطور که میبینم خیلی علاقه به موضوع اقا جاوید نشون دادین
اگه ممکنه یه سری هم به موضوع من که عنوانش اینست"هر کاری میکنم راضی نمیشه" بندازین.
مشکل من هم تقریبا شبیه همینه.
با تشکر:72::72::72:
سلام به همه ی دوستان گرامی
می ذانید چی شد
راستش من دیروز به دختره sms زدم که شما اصلا آن آدمیکه فکر می کردم و فقط در ظاهر محترم هستید ولی در درون چیز دیگری هستید دختره هم خیلی بهش برخورد. وگفت حسابت را می رسم.تا دیشب که به من sms زد که می خوام ببینتمت من هم همش به اون می گفتم که من شما را از یاد برده ام و به شما فکر نمی کنم ولی با خواهش و تمنا رازیم کرد و من هم از خدا خواسته رفتم.
وقتی همدیگر را دیدیم به من گفت تو اشتباه می کنی و حرف های ما با همدیگه فقط درسی بوده ومن بهش گفتم دیگه اولا برام مهم نیست دوما پسره همه چیز رو برام تعریف کرده ولی اون باز هم کتمان می کرد و می گفت نه اینجوری نیست.
به نظر شما آیا من کار خوبی کردم و ثانیا هدف اون دختره از این کارها چیست؟اون که می گفت تو برام اصلا مهم نیستی
در ضمن امروز اون دختره به من گفتش من کلا اصلا به این کارها اعتقادی ندارم و من اصلا نمی توانم کسی را دوست داشته باشم و فقط منظور من تو نیستی
باتشکر
با عرض سلام خدمت دوستان گرامی
راستش را بگویم که حالم اصلا خوب نیست انقدر نسبت به این دنیا ناامید و بی اعتماد شده ام که خیلی وقت ها فکرهای احمقانه ای به سرم می زند نمی دانم چکار کنم
نمی دانم اتفاقی که برایم افتاده خواب است یا واقعیت.
از خودم از عشق و از هر چی تو دنیا هستش بدم می آید.بزرگترین شکست زندگی من بوده و شاید نتوانم آن را فراموش کنم
از خودم بدم می آید چون با وجود آن همه بلایی که آن دختره بر سر من آورد باز هم دوستش دارم علتش را نمی دانم.
دوستان عزیز من رو خواهشا کمک کنید چون در موقعیت اصلا خوبی قرار ندارم
با تشکر
اگر می خواهی حالت خوبِ خوب شود به راهنماییهای بنده و دوستان دوباره نگاه کن و این بار خواهشاً آنها را بخوان،زیاد به درازا نمی شکد،یک ربعی بیشتر نخواهد شد.اما مهم ترین کار اندیشیدن درباره آنها و سپس انجام آن مواردی است که ما گفته ایم.
اگر تا اکنون این کار را می کردی،خودت رابطه ات را با آن دختر خوب و محقّ و آزاد درباره گزینش خودت،پایان داده و تازه خیلی خوشحال و شاد هم بودی.
می دانم که خیلی کفری شدی از این سخنم؛اما به خاطر خودت هم شده آن پستها را برو و ب+خ+و+ا+ن.
به نظر این حقیر قبل از همه موقعیت خویش را برای والدینت توضیح بده . مخصوصا صحبت با پدر در یک محیط ساکت و زمان مناسب بهترین شروع است . توجه داشته باش که ممکن است مورد غضب ایشان قرار بگیری که اصلا چیز بدی نیست. چیزی که بد است پنهان بودن مسایل از نظر پدر و مادری که تورا بزرگ کرده اند. اما روش گفتن و کسب تکلیف کردن مهم است.
می گویند: وقتی بچه بودم پدرم همه چیز را بلد بود. بزرگتر که شدم بعضی چیزها بود که پدرم نمی دانست. بزرگتر که شدم پدرم هیچی بلد نبود. ازدواج که کردم گاهی فکر می کردم که بد نیست مشکلم را برای پدرم توضیح بدهم. بعدها فکر می کردم که در مورد هر مساله ای با پدرم مشورت کنم. بعد از مرگ پدرم متعجب بودم که او چگونه می توانست اینهمه مشکل را باهم حل کند ولی پدری نداشت.
به نتيجه نخواهي رسيد و اين اشنايي اگر هم صورت بگيرد فقط در حد دوستي خواهد ماند و فراتر نمي رود چرا كه شما سن ازدواج را نداريد ، سربازي نرفته ايد ، شغل و پيشه نداريد و ...............
ازدواج به ذهنيت فراتر از مسائلي نياز داره كه شما بهش پرداختيد شما فقط مسئله دوست داشتن را مي بينيد واين هم فقط به خاطر اين مي باشد كه تا بحال با دختري دوست نبوده ايد همين كه با ايشان دوست شويد ديد شما عوض خواهد شد
قدم گذاشتن در اين مسير و دل بستن به ايشان فقط شرايط را براي شما سختتر مي كند و جداي مشكل تر پس هر چه زودتر در راه خود بن بستي ايجاد كنيد تا ديگر ادامه ندهيد
با سلام خدمت دوستان عزيزنقل قول:
نوشته اصلی توسط ندا
من هم با نظر ندا خانم موافق هستم و بايد بگو كه كاملا حق با اشان هست
يك سوال از شما دارم براي چند لحظه خودت را جايي اون خانم بگذار ، چي مي بيني ؟
پسري كه جز مزاحمت ، دردسر ، عصاب خردي كني و ... بدون اينكه دليلشو بدوني ؟
چه واكنشي نشان مي دي ؟
در ابتدا خوب فكر كن بد برنامه ريزي ، سپس اجراي برنامه
تا حالا ديدي خونه اي بدون نقشه ساخته بشه ؟ بدون ستون سرپا باشه ؟
من هم مثل شما يك پسر هستم پس مي تونم به درستي احساسات پاك شما رو درك كنم ولي نبايد دنيا فقط از ديد خودت ببيني بايد از ديد ديگرانهم ببيني و هم بسنجي ؟
اينكه دوستت با او دوست شده و به نظر شما از شما پايين تر هست اشكال نداره اولش تو ذوقت خورد درسته ولي يك درس خوب بهد كه اون يك چيز از تو بيشتر داره ببين اون چيه ؟ شايد ارتباط قويتر ؟ زبان چربتر ؟ و ...
مي توني يك مدت با اون باشي چيزهاي ياد بگيري
يكم مطالعه كن تا متوجه بشي كه يك دخترخانم چي دوست چي دوست نداره ؟
يادم رفت بگم دختر دنبال يك تكه گاه مي گردند پس خودتو خرد نكنم و هميشه در همه حال اعتماد به نفس داشته باش
بهتر پس از يك تحقيق مختصر شخصا جلو بري و حرف دلتو بگي چون اونها پسري رو دوست دارند كه خودش حرفهاي خودش بزنه نه اينكه واسطه بفرسند
موفق باشي
با سلام خدمت تمامی شما دوستان گرامی .
از شما به خاطر تمامی کمک هایتان که در این مورد به من کرده اید .
بعضی تجربه ها در زندگی هستند که به ارزش از دست رفتن کل زندگی به دست می آیند.که این مورد هم یکی از آنهاست زندگی من هم تباه شد هنوز هم شکه ام که این اتفاقاتی که برایم افتاد واقعیت است.شاید اگر فکر انتقام نبود تا حالا صد بار کار خودم را یکسره کرده بودم ولی زنده می مانم تا روزی که عذاب اون رو هم ببینم برای این لحظه ثانیه شماری می کنم. من به دست خودم نقشه ی نا بودی خودم را کشیدم .هر چی می کشم از دست کارهای بچه گانه ام و احساسات پاکم است که می کشم.کاش می شد یک نفر می آمد و می گفت دوستت دارم تا تمامی عشق و علاقه ای که نسبت به اون اون دختره(گرگ زمونه)داشتم نثارش کنم ولی افسوس که چنین آدمی در زندگی من وجود ندارد ومن دیگه نه حال و نه جرات این را دارم که دل به کسی دیگه ای ببندم.
می دانم هنوز هم افرادی وجود دارد که احساساتشان مثل من پاک است از قول یک نفر که زندگیش در این بین تباه شد.ازتون خالصاته خواهش می کنم به هر کسی دل نبندید هر کسی ارزش احساسات پاک شما را ندارد.و با هر کسی حرف دلتان را نزنید بگذارید همیشه دیگران به دنبال چیزی که بتوانند از شما کشف کنند باشند.
با هر کسی دوست نشوید تا اینطوری مثل من ضربه نخورید همیشه دوستی را انتخاب کنید که در هر لحظه به یاد شما باشد نه هردوستی .خلاصه مطلب هیچ وقت با دلتان عاشق نشوید.همیشه کاری کنید که دیگران به شما دل ببندند نه شما به دیگران.
با تشکر
سعي كن كه حس انتقام و از خودت دور كني چرا كه بدترين حسه . بهرحال روزي خواهد رسيد كه تو انرژي وعشق خودتو نثار كسي كني نثار كسي كه واقعا ارزش داشته باشد و او هم تو را دوست داشته باشد سعي كن ارامش خودتو به دست بياري و از حس انتقام بياي بيرون
سلام
ببخشید آقای هنرمند.
ولی من در انتظار خرد کردن او می نشینم طوری که جلوی پاهام زانوبزنه و بگه غلط کردم .
برای این لحظه ثانیه شماری می کنم.
سلام
من ماجراتون رو خوندم و می تونم بگم شما تنها کسی نیستید که از این جور آدمها ضربه میخورید. اسم این جریاناتو شکست نذارین, بذاریدش به عنوان یک تجربه ی هر چند تلخ. شما خیلی جوونید و مسلما موقعییتهای بهتری پیش روتون هست. میدونم سخته و انتظار زیادیه, ولی سعی کنید فراموش کنید بوسیله ی مشغول کردن خودتون با درس و کانون گرم خانواده و ...... اینم بدونین که خداوند جز صلاح بنده هاشون چیز دیگه ای نمی خوان. صبور باشین و حس انتقامرو از خودتون بیرون کنین و اینرو بدونین که شیطان همیشه در کمین بنده های خوب و مخلص خداونده. برای اینکه آروم بشین توصیه میکنم قرآن بخونین که واقعا بهتون کمک میکنه, کافیه امتحان کنین.... در آخر حساب خرد کردن یا هر چیز دیگری را به عهده ی خداوند بذارین و دعا کنید خداوند اون دختر رو به راه راست هدایت کنه.
به هر حال امیدوارم موفق باشید.:shy::72:
لام
این اتفاقا واسه همه می افته.
نگو هیچ وقت نمیتونی فراموشش کنی و تنها عشقت بوده. چون مطمئنا یه روزی فراموشش میکنی.
این اتفاق واسه منم افتاده اما بعد یه سال دیوانگی یه روز با خودم گفتم چرا شب و روزم رو به خاطر کسی که دوسم نداره خراب کنم؟ خودتو به خاطر کسی که قدر عشق پاکت رو نمیدونه اذیت نکن.
مطمئنم یه روزی می رسه که با خودت میگی یعنی من عاشق همچین آدمی بودم؟ اونوقت فقط افسوس می خوری به خاطر عمری که داری اینجوری سپری میکنی. جوونیت حیفه خرابش نکن
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
جاوید جان؛پسر خوبم،بیا یک شرطی ببندیم!!اگر نزدیک توروز هم همین حس را داشتی،آن وقت همه حرفهایت قبول . . . .
سلام جاوید
هرچند می دونم غمگین و خسته و عصبانی و ناامیدی ...اما دلم می خواد نظرم رو در مورد نوشته هات بنویسم .
ببین عزیز من ، اسم تاپیک شما از اول هم "دودل ، آیا این دختر تمایلی به من داره ؟" بوده . ضمن اینکه خودت در اولین پستت گفتی این دختر به شما جواب منفی داده ولی شما دلت می خواد که دوستت داشته باشه و احساس خودت رو در موردش درک کنه ...
و علیرغم توصیه ی همه ی دوستان آخرش هم نگفتی بهش پیشنهاد ازدواج دادی یا نه ؟ و اگر این کارو کردی جواب او چی بوده ؟
پسر خوبم ،
اگر بخواهیم صرفا از نوشته های شما به نتیجه برسیم من هم مثل گردآفرید می توانم به تو بگویم که همه چیز زاییده ی تخیلات تو بوده و اینکه هر رفتار او را به خود نسبت دادی فقط ناشی از احساسات تو بوده نه یک واقعیت ...
و هر چی فکر می کنم متوجه نمی شم چرا وقتی او هیچ تعهدی در مقابل شما نداشته، به شما هم جواب رد داده بوده و هیچ اقدام قاطعی هم از طرف شما برای جلب نظر او اتفاق نیافتاده (به جز احساس دوست داشتن) شما بنا به چه دلیل او را گناهکار می دونی ؟ و چرا در آرزوی انتقام از او هستی ...
پسر گلم ،
بهتره مثل یک مرد پای همه چیز وایسی . محکم و عاقل . به خودت ثابت کن که یک مرد تمام عیار هستی .احساساتت رو کنترل کن و از اول همه چیزو بررسی کن .
همیشه همه چیز اونطور که ما می خواهیم و دوست داریم پیش نمی ره . بهتره گاهی هم ما خودمون رو با شرایط تطبیق بدیم ...
مشغولیات دیگه ای برای خودت ایجاد کن ... ورزش کن ... به دنبال یه هنر خاص برو ... موسیقی ... نقاشی و ... کتاب بخون و خودت رو وادار کن کتابهای خونده شده رو خلاصه کنی .. به خانواده ات بیشتر بپرداز ... به کوهنوردی برو ... پیاده روی کن ... ذهنت رو از هر چیز اضافی خالی کن ... به کلبه ی همدردی ما بیشتر سر بزن ... و با بقیه ی اعضا ء همدردی کن و کمکشون کن که از شرایط بدی که دچارشدن با خطر کمتری عبور کنن ... به درسات بپرداز ... و .. خیلی کارهای دیگه که دوستشون داری و می تونی برای تخلیه ی انرژِیت روی اونها حساب کنی ... و صبور باش ...
پسر خوب من ،
صبر و زمان هر دو با هم دردها رو آروم می کنن . پس به خودت فرصت بیشتری بده و به جای فکرهای احساساتی که باعث رنج بیشتری برای تو خواهند بود به خودت یاد بده مثل یک مرد به زندگی نگاه کنی ... قوی و محکم و عاقل ...
موفق باشی .