-
شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام ... بدون حاشیه میگم دو سالو چهار ماه پیش با پسری که همسایه ما بود و شناخت خانوادگیمون ازش پسری آرام و خوب بود ازدواج کردم بسیار عاشق من بود به طوری که سه بار دست به خودکشی زد چون پدرم موافق با ازدواج و وصلت با خانواده اونا نبود البته من با خودکشی واقعا مخالفم و خیلی بدم میاد از این کار
بعد از چندین بار خاستگاری یک سال بعدش عقد کردیم بعد از یه هفته بعد عقدمون یهو بهم گفت دختر دیگه ای رو دوست داره تعجب کردم داشتم شاخ در میاوردم گفتم شوخیه اول گفت نه ولی بعدش گفت شوخی بود گذشت و مشکلاتمون شروع شد البته نه راجع به این مسله خب شوهرم برخلاف علاقه شدیدی که بمن داشت رفتار تندی بهم نشون میداد خیلی شکاک بود تهمت زیادی بهم میزنه من همه رو تحمل میکردم خیلی بهم فشار آورد ولی بعد هر جرو بحث خودش میومد و ازم معذرت میخواست قول میداد تکرار نکنه ولی بعد چند مدت همون آشو همون کاسه بلخره گذشت تا عید امسال دیگه حتی واسه عید دیدنی هم بهم میگفت خودم تاکسی بگیرم برم منو نمیبرد دلم خیلی میشکست تا روز پنجم عید راضیش کردم بریم دیدن اقوام دیدم من با این آقا نمیتونم بسازم خیلی دوسش داشتم ولی رفتاراش اذیتم میکرد با خانوادم حرف زدم گفتم طلاق میخوام سه بار خانوادش اومدن خونمون و صحبت کردن تعهد دادن که دیگه هرگز مشکلی توی زندگی مثل بی محلیاش یا شک کردنها تهمت زدنها منت گذاشتنها نباشه ولی بعد یه مدت باز کارهاش شروع شد من که دیگه اصلا حوصله این درگیریهای خانوادگی رو نداشتم همه رو ریختم توی دلم تا که مهر ماه همرم تصمیم گرفت بره ادامه تحصیل بده چون من ترم 5 دانشگاه هستم ولی اون فقط دیپلم داره رفت آزاد ثبت نام کرد شهر خودمون بدون کنکور رفت رشته تربیت بدنی کم کم رفتاراش مشکوک شد مثلا یکی بهش زنگ میزد میگفت ولش دوستمه بعدا جواب میدم هرچی میگفتم وردار ور نمیداشت تا که یه روز خواهرم گفت داخل تاکسی دیده دو تا دختر دانشجو در مورد همسر من و حرفهایی که بینشون بوده صحبت میکردن من زیاد جدی نگرفتم گفتم خب همکلاسن نمیخواستم توی منگنه بذارمش من خودم دانشجوی یک شهری هستم که تا شهر خودمون 45 دقیقه فاصله داره دردسر زیاد داشت ولی میتونستم واسه دانشگاهی که شوهرم اونجا درس میونه انتقالی بگیرم .. واسه همین یه شب بهش گفتم بیا فردا با هم بریم دانشگات منم میام رشته هاشو ببینم واسه انتقالیم بیام اونجا که با هم بریم یهو عصبی شد بهانه آورد که نمیخواد برم بعدش هم گفت دوست ندارم همکلاسیام تورو ببینن بازم گذاشتم ته دلم این موضوع رو فردا شد بهش زنگ زدم گفتم میای یه روز با هم بریم من دوست دارم توی یه دانشگاه درس بخونیم گفت خودت بیا طبقه دوم قسمت آموزش ...شوهر من حتی اگه تا بازار تنهایی میرفتم خیلی ناراحت میشد در صورتی که دانشگاه خارج از شهر بود به من گفت سرویس دانشگاه رو سوار بشم و ب=رم خیلی بهم برخورد گفتم آخه چرا اینجوری میکنی گفتم من چطور بخوام با سرویس اصلا نمیدونم کجاست بخوام بیام گفت خودت دیگه میدونی ... دیگه قلبم تند میزد به گفتم برو انصراف بده من دوست ندارم درس بخونی بعد از کمی جروبحث قبول کرد واسم عجیب بود بهش اس دادم گفتم آدم بی گناه زیر بار حرف زور نمیره بعدش قسم خورد که من سرم رو میندازم پایین میرمو میام قسم خدا و امام حسین خورد فقط توی کلاسشون دوتا دختر هست که هیچ حرفی باهاشون نزده ... من قبل دانگاه بهش گفته بودم اگه هرچی خواستی از همکلاسی پسر خودت بگیر از دختر نگیر چون خودم یبار از پسر همکلاسیم سی دی درسی گرفتم برام دردسر شد گفتم نمیخوام واسه تو هم پیش بیاد قول داد که حتما از پسرها میگیره .. دو شب پیش وقتی رفته بودم پیشش شب بود خوابیده بود گوشیشو گرفتم رفتم توی دفتر تلفن که اسم خودم رو عوض کنم بذارم ایرانسل میخواستم فرداش بهش اس بدم یکم باهاش شوخی کنم بعد رفتم توی اسمس هاش که هرچی اسمس از خودم هست رو حذف کنم تا متوجه نشه اسم خودم رو ایرانسل کردم یهو چشمم به چندتا اس که شماره اش ذخیره نشده بود خورد رفتم خوندم قلبم خیلی تند میزد تا حدی که صداشو میشنیدم حس کردم حرفها حرفهای یک دختر باید باشه گرفتم به شماره زنگ زدم یه دختر ورداشت دیگه همه چی واسم رو شد برق رو روشن کردم بیدارش کردم گفتم پاشو بگو این کیه اولش خودش رو زد به کوچه علی چپ که نمیدونه بعدش گفت دوست دخترمه بعد یهو گفت دوست دختر چیه همکلاسیمه ازش جزوه گرفتم... یهو یادم افتاد قرار بود فقط از پسرها هرچیزی بگیره بهش گفتم فقط جزوه؟؟؟ پس این اسهای نصفه شب چیه که به هم دادین گفتم پس این همه چرا بهش زنگ زدی خواستم برام توضیح بده کلی کشیده زدم تو صورتش خیلی عصبی بودم فقط جیغ میزدم اونم گریه میکرد که پشیمانه از خونه نصف شبی زدم بیرون گفتم فردا منو میبری که دخترارو ببینم فرداش رفتیم جلوی دانشگاش هرچی ایستادم نیومدن شب به دختره اس دادم که فردا بیاد بعدش گفت بریم جلوی خونش حتی خونه اون رو بلد بود رفتیم ولی نبود خونه من تنهایی رفتم دانشگاهش حتی شوهرم نیومد دنبالم تا یهو دوتا دختر بهم اشاره زدن برم طرفشون اولش سرجام میخکوب شدم رفتم جلو گفتم تویی؟؟ گفت آره ... من انتظار دختری خوشکل و خوش تیپ رو داشتم ... اغراق نمیکنم ولی در مقابل هردوتاشون چیزی از یه عروسک کمتر نداشتم به عنوان یک زن هر جور زیبایی رو خدا بهم داده غرورم شکست قلبم شکست شوهرم ایننهارو بمن ترجیح داد به منی که اینهمه اعتماد داشتم اینهمه وقتی میومد پیشم واسش آرایش میکردم لباس قشنگ اینهمه مهربون بودم باهاش حتی اگه پسری مزاحمم میشد بهش میگفتم که جلوشو بیاد بگیره چون مزاحم خیلی داشتم شاید بخاطر زیبایی ... کمی با دخترها حرف زدم تا یهو اون یکی دیگه دختره گفت شوهرت بهم گفته شماره تورو هم میخوم داشته باشم یعنی شماره هردوتاشونو میخواسته دخترها سنشون خیلی بالا بود درصورتی که من فقط 21 سال دارم شوهرم هم 24 من تفاوت چهره اندام تیپ همه چیزم زمین تا آسمان بود با اونها نمیفهمیدم پس چرا چرا من ؟؟؟
رفتم جلوی مغازه شوهرم با پدرش نشسته بود پدرش طرفداری کرد که پسرم اجتماعی هستش .... گفتم پدر چی میگی اجتماعی یعنی همه خبر داشته باشن نه فقط خودش و اونها گفتم اجتماعی چه ربطی به اسهای نصفه شبی داره در صورتی که شوهرم ساعت 9 شب به من اس میداد که داره میخوابه و خستس گفتم من یه عمر با دروغ زندگی کردم؟؟؟ من که همیشه صداقت باهاش داشتم من 5ترم رفتم دانشگاه سه ترم رو توی خونه ای تنها بودم هزار مدل پسر دنبالم بود به هیچ کدوم توجه نکردم خدایا چوب چی رو دارم میخورم ؟؟؟؟ خیلی راحت جلوی روم گفت دلم میخواست شماره همه همکلاسیامو داشته باشم .... بعد گفت پاشو شناسنامتو بیار بریم طلاق بگیریم گفت دیگه نمیخوامت نمیدونم چی شد یهو آخه چرا مگه من چکار کردم یعنی حق ندارم ناراحت بشم ك؟؟؟؟ الان هم سه روزه اصلا نیومده حتی معذرت بخواد نمیدونم چکار کنم جدا شم یا بهش فرصت بدم ؟؟ ناگفته نماند من بهش فرصت داده بودم که اخلاقشو درست کنه ولی فهمیدم با دوتا دختر جواب این بخشش من رو داد دیگه میترسم فرصت بدم و بدتر از اینهارو ببینم
دلم نمیخواد طلاق بگیرم دوسش دارم ولی میترسم بازم بهم خیانت کنه دیگه به هیچ کسی اعتماد ندارم صبحها پا میشم میرم تا مزار شهدا میشینم گریه میکنم باز ظهر میام خونه همش منتظر یه زنگ ازش هستم یا یه معذرت ولی هیچ اقدامی نکرد ... درصورتی که خونه هامون دیوار به دیوار چسبیده به هم هستش ولی سراغمو نمیگیره ... منم همش دارم خودمو گول میزنم که حتما پشیمانه یا شاید ترس داره که نبخشمش که کاری نمیکنه
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
عزیزم تو فقط راجع به این اتفاق گفتی.ولی نگفتی مشکلات دیگه داشتین؟.چقدر براش وقت می ذاشتی؟سر چی منت می ذاشت؟راجع به رفتارهاتون بیشتر بگو.تا ریشه این کارش پیدا شه.
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
رایحه عشق خودم هم نمیدونم مشکل از چی بود من دوسش دارم خیلی اونم همیشه احساس عشق به من میکرد من هر لحظه اراده میکرد براش وقت میذاشتم منتهاش خیلی بیمورد بود مثلا میگه مثل اون دیگه پیدا نمیکردم یا از فامیلهام ایراد میگیره که چرا دعوتش نمیکنن خونشون یجورایی تحقیر میکنه
مشکل اصلی من اینه که پنهانی با دوتا دختر دوست شد ولی خودش میگه فقط واسه جزوه گرفتن بود در صورتی که اسمس هاش چیز دیگه ای رو نشون میداد ولی انکارش میکنه منم با پسری اگه ارتباط داشتم باهاش درمیون میذاشتم ولی همسرم ازم پنهان کرد حتی شب ساعت 9 یا 9 نیم میگفت دارم میخوابم دیگه اس نده اگه هم میدادم میگفت خستم در صورتی که اسمس هاش با اون دخترها همشون ساعت ده و نیم شب به بعد بود به جای من دوتا غریبه تنهایشو پر میکردن براش
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
عزیزم سلام
سن همسر شما و جو دانشگاه بی تاثیر در رخ دادن این اتفاق ها نیست
من واقعا نمی دونم چه راهی رو پیش پات بذارم اما اینجور ارتباط ها( همسرتون با اون دوتا ) دوام زیادی ندارد شما باید همسر خود را بسنجید و تصمیم بگیرید :
مثلا ببین وقتی میرید بیرون به قول معروف چشمش چطور کار میکنه؟
ببین قبل از شما چند تا رابطه برقرار کرده؟ و هر کدام چطور تمام شده یعنی همسرتون تموم کرده و رابطه دیگری رو شروع کرده یا طرف مقابلش
همینطور زبون باز هستن یا اصلا تبهر به اصطلاح مخ کسی رو زدن رو داره یا نه؟
توی این مدت که میشناختیش خطای مشابه ازش سر زده بود یا نه؟
اینا تا حدودی معلوم میکنه که همسر شما متعهد هستند یا نه ؟ اگر جواب اینا رو بدست اوردی بگو
امیدوارم که فقط جو دانشگاه بوده باشه که اونم اشتباهه اما بخاطر سنش متوجه اشتباهش نشده بخاطر همینم با اجتماعی بودن توجیهش کرده
هنوز دوران عقد هستید؟؟
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام دوست عزيز
اول بگم از لحاظ سني همسر شما سنه كمي داره و الان تو اوج شور جوانيه ،و چرا الان بعد از ازدواج رفتارش عوض شد جايه سواله،كه يكيش ميشه گفت محيط دانشگاه و رفتارش تو محيط دانشگاهه ، بايد ببيني رفتارش قبلا با شما چي جوري بوده و يا شما قبلا بهش مشكوك نبودي يا رفتاري ازش سر نزده كه باعت رنجيدن شما شده باشه شما بايد خودتونو كنترل كنيد و اگر راضي ميشه با يه مشاور مشورت كنيد و اگر باهاتون نيومد خودتون به يك مشاور مجرب مراجعه كنيد
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
بچه ها،اگر مطلبتون طولانیه پارگراف بندی کنید که خوندنش راحت تر باشه.
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام فرانک جان ممنون از راهنماییت
راست میگی من به این قسمت قضیه توجه نکرده بودم شوهرم قبلا همچین رابطه هایی رو با هیچ کسی نداشته توی بیرون حواسش به زن ها یا دخترها نبوده
من یک دلیل برای این کارش میبینم ... یکی اینکه جو دانشگاه گرفته چون بیشتر دوستاش دوست دختر دارن شاید خواسته پیش اونها کم نیاره ولی این نمیتونه کارش رو توجیح کنه ... از یه طرف هم بخاطر بد آموزیهایی که توی ماهواره وجود داره نمیتونه بی اثر باشه ماهواره کم کم ایمان رو ضعیف میکنه البته بستگی به جنبه طرف داره
دلم نمیخواد واسه همسرم عین یک غرب زده این رابطه های پنهانی راحت و عادی بشه
اگه شوهرم منو در جریان میذاشت دیگه ناراحت نمیشدم ولی اون همه چیو ازم پنهون کرد
نمیدونم اگه ببخشمش چقدر احتمال داره که دیگه اینکارو نکنه ... میترسم وقتی یه بار این کارو کرد راه و چاهشو یاد بگیره دفعه بعدی شاهد صحنه های دردناکی توی زندگیم بشم ... شوهرم یه چیزی داره به اسم غرور میخوام اون بشکنه جلوی همه تا غرورش نشکنه کاری رو نمیشه درست انجام داد ... من اصلا نمیخوام که رفتارش رو تغییر بدم فقط میخوام همونی باشه که اول بود ... ولی انگار اوایل همش ظاهر سازی بود
هنوز عقد هستم البته خیلی خواستم عروسی کنیم حتی تا چند روز قبل این اتفاق میخواستم که بعد محرم عروسی کنیم ولی این کارش باز منو از هرچی عروسی متنفر کرد هردفعه خواستم باهاش زندگی مشترکمون رو شروع کنیم خودش کاری کرده که باعث شد من عقب بکشم
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
زهرا جان
این طبیعیه که همسر شما ازت پنهان کرده چون هیچ کس جرات نداره که کار زشتش رو به زبون بیاره
در مورد فرصت هم چرا که نه اگه تا حالا در این مورد بهش فرصت ندادی بهش فرصت بده اما نه رو هوا عزیزم
چون دوران عقد باید زندگیت رو روی اصول بسازی تا انشاءا... که وارد زندگیت شدی مشکل رو مشکل اضافه نشه و دیگه از این چیزا پیش نیاد
اول اینکه ایشون باید بفهمن به هر دلیلی که بوده کارش اشتباه بوده و این زمان بره ، ازش بخواه که با هم صحبت کنین ببین هدفش از زندگی چیه؟ بهش هم بگو که باید خودشو بهت ثابت کنه اگه قراره باهم زندگی کنید - دوست داره اینرو قبول میکنه
و تو هم بهش زمان میدی واسه نشون دادن خودش و جبران اشتباهش البته نقش تو اینجا خیلی مهمه اینکه باید بهش بیشتر نزدیک بشی و حتما ابراز محبت بهش بکن اونو به سمت خودت با سیاست بکش نه زیادی و نه کم محبت اگه به اندازه باشه جواب میده
بعدش توی ظاهرت نشون بده که بهش اعتماد داری اما چشمات رو هم نبند در ظاهر بهش اعتماد کن اما حواست هم به همه چی باشه
و بگذار کمی زمان بگذره انشاء ا... همه چیز به لطف خداوند درست میشه
یادم رفت بگم گفته بودی می خوام غرورشو بشکونم عزیزم مردا همشون غرور دارن اونم چه غروری .... فکر میکنی قدرت اینکارو داری؟؟؟ عزیزم یکم فکر کن ادم مغرور خوب نیست اما تو هم نمی تونی اینکارو کنی سیاست داشته باش نذار مشکل روی یه مشکل دیگه بیاد
می دونی اگه بخوای جلوی همه .... غرور اونو بشکنی زندگیت تبدیل به چی میشه ؟؟؟ به لج و لجبازی
که اصلا هم خوب نیست
مراتب رو بگو
برات دعا میکنم
:323:
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
میخوام یجور بشه همسرم شیفته من بشه
مثلا چه کاری لازمه ... طرز رفتارم لباس پوشیدنم حرف زدنم
من کلا خیلی اهل شوخی و شیطنت یجورایی هوای بچگی هنوز تو سرمه ... لباس خوب میپوشم .. نمیگم بهترین نوع رو ولی سعی میکنم ظاهرم خوب و تمیز اخلاقم پسندیده درکش کنم آخه دیگه چی لازمه که شوهرم اینکارو نکنه بخدا دلم گرفته کمکم کنین :54:
الان نشستم عکسهاش رو نگاه میکردم دلم واسش تنگ شده ولی حتی یه زنگ بهم نمیزنه ... اشتباه از اون بوده نمیخوام اول من پا پیش بذارم
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
چند روزه بهت زنگ نزده ؟
شما از کدوم شهر هستید عزیزم ؟
و اینکه ایا خانواده شما چیزی می دونن؟
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
خانواده ام میدونن خانواده اون هم میدونن ... من از گلستان هستم همسرم همسایه ما هست اگه بخواد بیاد جلوی درمون یک دقیقه هم طول نمیکشه
میدونی چی آزارم میده پدر شوهرم پشت پسرش در میاد بمن میگه کوتاه بیا فقط بخاطر چندتا اس .. منم عصبی شدم بهش گفتم حتما باید توی خونه پیداشون میکردم .. اون موقع هم حتما میخواستین بگی این رابطه ها دیگه مد شده ... نمیدونم چرا پدر شوهرم اینجوریه اگه اون لحظه به پسرش جلوی خانواده من میگفت که کاراش پنهانی بوده اشتباه بوده اگه میگفت زنت اینجوری کنه خوشت میاد؟ اونوقتت غرورش میشکست دیگه اینکارو تکرار نمیکرد ولی شوهرم انگار دلش خوشه یکی داره پشتش در بیاد و طرفداریشو کنه
منم در جواب خانواده شوهرم گفتم باشه قبول شما این کار پسرتون رو قبول دارین منم میرم واسه دامادهاتون دوتا دوست دختر میگیرم شبانه با هم در ارتباط باشن به زنهاشون هم نگن بعد که دخترت فهمید ببینم به دختر خودت هم میگی که شوهرش اجتماعیه ؟ یا وقتی به دختر خودش برسه قضیه فرق داره؟ حق من داره با این سیاست خانواده شوهرم ضایع میشه
اونا اینکارشو کوچیک جلوه میدن اونم خیال میکنه من موضوع رو بزرگ کردم
از پنج شنبه ظهر دیگه ارتباطش رو با من قطع کرد فقط دیشب یک اسمس داد نوشت (دوست دارم) همین
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
عزیزم اون واقعا تو رو دوست داره از طرفی هم می ترسه با تو روبرو بشه هم نمی خواد پا جلو بذاره
بهترین کار اینه که اگه دوست داری بهش فرصت بدی نذاری بیشتر از این از هم دور باشین
تو برو باهاش حرف بزن اما تنها نه خانواده ای از اون باشه و نه از طرف تو کسی باشه
بهش زنگ بزن ساعت فلان بیا فلان جا باید با هم حرف بزنیم زنگ بزن نه اس ام اس
بعدش هم برو و بهش بگو برنامه اش واسه زندگیش چیه ؟ اصلا حالت پرخاشگری باهاش نداشته باش خیلی منطقی خیلی مهمه زهرا نوع حرف زدنت اگه درست باشه موفق میشی
اول هم تو بهش نگو می خوام بهت فرصت بدم نه اول اینطوری شروع کن بگو الان منو تو زن وشوهریم و می خوام در مورد زندگیمون کمی باهم حرف بزنیم
و ازش بخواه که حرف دلش رو بزنه بگو که هدف و برنامه اش واسه زندگیش چیه ؟؟ و بگذار تمام حرفاش رو بزنه
بعد از اون تو حرفات رو بزن و بگو ازش چی می خوای و در اخر از حرفاش نتیجه گیری کن و بهش بگو که من فرصت به زندگیم میدم چون اشتباهاتی که یکبار اتفاق میوفته جای جبران داره
اینطوری هم با احترام باهاش حرف زدی هم بهش فهموندی که کارش اشتباه و ناپسند بوده و فهموندی که این اشتباه اول و اخرش باید باشه وگرنه ...
موفق باشی
باز خودت هم فکر کن و با دوستان دیگه هم مشورت کن و راه درست را انتخاب کن
راستی در مورد سوالی که کردی باید بگم مطمئنا تو خانم زیبایی هستی که همسرت انتخابت کرده باید سعی کنی همینطور زیبا خودت رو نگه داری یکم تنوع بد نیست اقایون دوست دارن خانمشون رو همیشه مرتب و زیبا ببینن
و ببین همسرت دوست داره چطور بگردی همونطوری باش خودت هم یکم تنوع بهش بده + محبت
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام زهرا خانم:72:
من زیاد توی این امور وارد نیستم.
اما توی همین چیزای کمی که از زندگیت تعریف کردی، توی رفتارات، ایرادهای بزرگی دیدم که لازم دونستم بهت بگم. چون دوس دارم دیگه تلخی اونها توی زندگیت تکرار نشه.
نقل قول:
. . . برق رو روشن کردم بیدارش کردم گفتم پاشو بگو این کیه . . .
عزیزم،
شما اون موقع عصبی بودی. حتماً شنیدی که میگن وقتی که عصبانی هستید، حتی تصمیم به انجام کاری رو هم نگیرید. شما در موقع عصبانیتت هم تصمیم گرفتی، هم عملیش کردی.
اولین قدم این بود که میذاشتی یه کمی آروم بشی.
مگه نمیخواستی باهمسرت حرف بزنی که اوضاع درست بشه؟
با این لحن شروع کردن، چیزی رو درست نمیکنه.
میدونی چه دید بدی ایجاد میشه وقتی که ببینه گوشی به دست اومدی بالا سرش و داری ازش بازخواست میکنی؟
شما همسرش هستی یا مامور تفتیش؟ یه فرقی بین این دو تا باید باشه یا نه؟
نقل قول:
شوهرم یه چیزی داره به اسم غرور میخوام اون بشکنه جلوی همه تا غرورش نشکنه کاری رو نمیشه درست انجام داد
چرا همچین تصوری داری عزیزم؟
مردی که غرورش خورد بشه، دیگه برای زندگی مشترک به درد نمیخوره. حالا شما خودت میخوای با دست خودت اونو بدتر از اینی که هست بکنی؟
ضمن اینکه مگه شکستن غرور، چه جوریه؟ شک دارم الان برای شوهرت غروری مونده باشه. (با توصیفاتی که داشتی جلوی پدر شوهرت ... )
زهرای عزیزم، من چون میخوام همین اول زندگی چشمات باز بشه و بتونی درست عمل کنی برات انقدر صریح نوشتم.
زندگی که همیشه بی مشکلی و گل و بلبلی نیست.
توی مشکلات باید یاد بگیری چه جوری برخورد کنی.
من اصلاً از رفتار همسرت طرفداری نمیکنم ها. ایشون اشتباه کرده. اشتباهی که در نظر شما خیلی بزرگه. اما اشتباه، هر چقدر هم بزرگ، با عکس العمل اینچنینی از طرف شما، درست نمیشه.
امیدوارم کارشناسای عزیز بیشتر کمکت کنن تا هم از وضعیت الان خلاص بشی هم بتونی یه زندگی پایدار داشته باشی:46:
زهرای عزیز دلم، بعضی وقتا لازمه که نذاریم پرده های حیا دریده بشه.
باید چشماتو ببندی و تا جایی که میشه، اونو به روی طرف هم نیاری. چه برسه به اینکه خانواده ی خودت و اونو همه رو درگیر کردی.
نقل قول:
اونا اینکارشو کوچیک جلوه میدن اونم خیال میکنه من موضوع رو بزرگ کردم
کارش به اندازه ی اشتباهی که کرده، بزرگه. نه بیشتر و نه کمتر.
اما هر اشتباهی کرده باشه، باید با سیاست زنانه ی خودت حلش کنی. نه اینجوری:46:
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام دختر مهربون
ممنون از راهنماییات در مورد عصبانیتم و تند رفتنم قبول دارم اشتباه کردم ولی چون انتظار این کار رو ازش نداشتم اون لحظه به جای عقلم دلم داشت تصمیم هارو میگرفت
وقتی با غرور کنارم می ایسته بهش افتخار میکنم .. ولی وقتی با غرور از کنارم رد میشه سنگ فرشهای خیابون رو میبینم که فاصله رو بین من و او میشمارند ... (دختر مهربان اینا حرفهای خوشکل نیست که مینویسم اینا حرفهای دل هست) ... راستی من به خانواده ها هیچ نگفتم خودش رفت اول به پدر خودش بعدش هم خانواده منو خبر دار کرد اگه با دقت خونده باشین ... گفتم که ( رفتم جلوی مغازش دیدم با پدرش نشسته)
امروز تازه فهمیدم مشکل اصلی من پدر شوهرم هستش چون یادمه اون روز هرچی شوهرم بهش میگفت بیا بریم خونشون صحبت کنیم اون نمیذاشت میگفت نه بشین یادمه هروقت میرفتم خونشون میدیدم بین اون یکی پسر با عروسش رو داره بهم میزنه یادمه از دامادهاش پیش دخترهاش بد میگفت یادمه به مادرشوهرم پیش همه توهین میکرد یادمه با سیاستش همیشه کارهای خطای فرزندانش رو جلوی بقیه میپوشوند یادمه میخواست خونه ای که همسرم ساخته بود رو نصفش کنه بده اجاره خیلی بیش از حد دخالت میکنه من هم زیاد اهمیت نمیدادم هیچوقت هم در این مورد به همسرم چیزی نگفتم
ولی پدری که با همسر خودش بدرفتار باشه خوب معلومه پسرهاش هم الگو میگیرن پدرش وقتی جلوی من میگفت من به زن های بیوه شماره تلفنم رو میدم خب معلومه پسرش چی میشه ..... خیلی موردهای دیگه که مجال گفتن نیست
ولی من که نمیتونم از اصل و ریشه اونها رو عوض کنم ... اما زندگی خودم رو که میتونم به خوبی بگذرونم ... نمیخوام چوب اشتباهات بقیه رو بخورم ... توی زندگی مشکل هست قبول ولی نمیخوام مشکلاتم انقدر پیچیده باشه که ندونم میخوام چکار بکنم
واقعا از هرچی وکیل و مشاور هست بیزار شدم
یادمه عید امسال میخواستم طلاق بگیرم هم وکیل هم مشاور به من گفتن صبر کن فرصت بده بهش درست میشه منم صبر کردم ولی این شد نتیجش ....
:47: میدونم الان هم پدر شوهرم نذاشته شوهرم بیاد پیشم وگرنه میومد ... البته قبول دارم بخاطر ترس از بخشیده نشدن پا پیش نذاشته ... ولی تحمل این فاصله ها برام سخته
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
با سلام.من در مورد خیانت نظری ندارم و احساس میکنم این رفتار همسرتون بیشتر تحت تاثیر جو و سن بوده اما در مورد خودتون یه دنیا حرف دارم...
قبل از همه علت اصلی که عید امسال میخاستین جدا شید چی بوده؟
دوم:الان به دنبال چی هستین؟مقصر دونستن پدر همسرتون؟بهبود زندگیتون؟
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام زن امیدوار ... طلاقم توی عید بخاطر رفتارهای بد شوهرم مثلا اصلا نمیشد باهاش حرف زد یا اینکه خیلی عادت داره اشتباهات گذشته رو تکرار کنه خیلی به من شک داشت تهمت میزد حتی گفتم طلاق میخوام بهم تهمت زد حتما توی دانشگاه یا خابگاه رابطه نامشروع داشتم که حالا از ترسش طلاق میخوام ... بخاطر اینجور مسایل زندگی برام تنگ شده بود
هدف من الان فقط بهبود زندگیم هست ... همونطور که گفتم نمیشه از اصل و ریشه اونهارو عوض کرد ولی زندگی خودم رو میتونم تغییر بدم ... خواستن نوانستن است...اینطور نیست؟
خانم امیدوار خوشحال میشم اگه کمکم کنی خیلی سردرگم شدم دلم میخواد شکلاتمون حل کنیم ولی آخه یکی باید اقدام کنه همه دارن کارهای روزمره شون رو میگذرونن منم چشمم به تلفن و در حیاط خشک شد شاید خبری آقا ازم بگیره ولی .... هیچ
از مدیریت سایت خواهش میکنم کمکم کنید
واقعا گیج شدم نمیدونم چکار کنم ... من دلم نمیخواد ازش جدا شم ... من اگه طلاق بگیرم سنم کمه تحصیلات هم دارم موقعیت ازدواج دارم ولی زندگی با کسی دیگه رو نمیخوام من همسر خودمو میخوام ... چون شوهر دوم میدونم حتما اگه یجای زندگی تلخ بشه حتما بهم میگه که ازدواج دومت پس توقع زیادی نکن ... پس همسر خودم توی الویته
ازتون راهنمایی میخوام .. میخوام ازش تعهد بگیرم که دیگه کارش تکرار نشه .... ولی نمیدونم چقدر اطمینان بخشه برام ... واقعا گیج شدم
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
گویا شما هنوز عروسی نکردین پس هم تصمیم گیری و هم اعمال این تصمیم گیری براتون خیلی راحت تره در اولین قدم:
1.تصمیم واقعی خودتونو بگیرید و براش یک بازه زمانی تعیین کنید.مثلا من تصمیم گرفتم که زندگیمو درست کنم و 6 ماه به خودم فرصت میدم.
2.با همسرتون صحبت کنید.اشکالی نداره شما پیش قدم شید اما براش از تمام خط قرمزهای زندگیتون مثله خیانت و غیره رو کامل توضیح بدید.و عاقبتی رو که در صورت تکرار این کار میبینه واضح براش توضیح بدید.
3.بعد از این اقدام دیگه بنا بر اعنماد به همسرتون بزارید.سراغ موبایلش نرید.چکش نکنید .
4.به اشتباهات خودتونم توجه کنید.مثلا:میخام این غرورش بشکنه.یا ازش تعهد بگیرم.(ببین گلم گویا شما جند بار دیگه هم این تعهد گرفتن رو تجربه کردین اما آیا سودی داشته؟)
5.بعد از این کارها (و حتی اگه میتونید قبلش) پیش یک مشاور خوب برید و از همسرتونم بخواید که باهاتون بیاد.
6.در تموم این مدت تعیین شده تمام تلاشتونو برای بهبود زندگیتون بکنید.
ببخشید که این قدر توضیحاتم کلیه اما مشکل اصلی شما فقط دوست شدن همسرتون با دو خانم دیگه نیست نگرش کلی هر دو نفر شما در مورد ازدواج ضعفهایی داره که نیاز به بازبینی اساسی زیر نظر یک مشاور مجرب داره.
موفق باشید
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
میخوام بعضی وضعیتها رو داخل سند ازدواجم عوض کنم مثلا فقط تک همسری بودن رو و دیگه اینکه حق بچه رو ازش بگیرم شاید ازش بخوام مهریمو بپردازه ... ولی اینا دلم رو قانع نمیکنه ... من فقط میخوام خیانتش تکرار نشه اگه بتونم راضیش کنم حتما میبرمش مشاور نمیدونم گیج شدم شماره ای هم نداره باهاش تماس بگیرم آخه گوشیشو همون شب حادثه ازش گرفتم
دلم نمیخواد به مغازش تماس بگیرم امکان داره پدرش باشه ... اصلا نمیخوام با پدرش هم صحبت بشم ... وای دلم خونه بهتره حرفی نزنم دیگه
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
زهرا جان،
(ضمن اینکه من نمیدونم الان دقیقاً چه کاری درسته، )
اما اینو میدونم که با هزار تا شرط هم نمیتونی جلوی خیانت یه مرد رو بگیری.
با خشونت و اینکه شخصیت اون رو مثل یه پسر بچه ببینی، کاری از پیش نمیبری.
زهرا جان ازت خواهش میکنم مثل پلیس، یا مثل سخت گیری های بعضی مادر پدرا در دوران نوجوونی بچه ها، با همسرت برخورد نکن.
تو همسرشی.
راه دیگه ای داره عزیزم.:46:
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
دختر مهربون راهش چیه آخه هی میای میگی حرفهای زیاد دارم راه داره ولی چیزی نمیگی میخوام با همسرم حرف بزنم ولی چجوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه گوشیش دست خودمه تلفن مغازه هم نمیخوام میترسم پدرش ورداره ... خونشون هم تلفن نداره باید مخفیانه زنگ بزنم با شماره ناشناس که مطمن بشم خودش مغازه تنهاست نمیخوام این فاصله ادامه پیدا کنه من زندگیمو دوست دارم
شوهر من در آمدش خیلی بالاست بجز اینها خونه ماشین کار همه چی داره من نمیدونم این درس خوندن مسخره چی بود که این بلارو سرم آورد:320:
من دیگه خسته شدم بخدا قسم خسته شدم بعضی زندگیها حتی تحمل خوندنش رو ندارم دنیا خیلی بالا و پایین داره
نمیدونم چکار کنم لج کنم خب اونم لج میکنه باهاش راه بیام میترسم سو استفاده کنه
دلم به حال خودم میسوزه یک مرد از زن چه توقعی داره بخدا شما آقایون چه توقعی از یه دختر یا خانم دارین
زیبایی ؟ اخلاق ؟مهربونی ؟ اینکه همش باهاتون خوش اخلاق باشه واستون غذای خوشمزه دوست دارین بپزه شب کنارش از لذت دست از پا نشناسین توی تفریح بهترین اخلاق باشین اهل شوخی باشه خانمه با کلاس باشه با سواد باشه خانوادش ابرودار باشه هرگز اهل دوست پسر نبوده باشه حتی قبل ازدواج با شوهرش دوست نبوده هرگز یا که عقلش خوب و باهوش باشه از همه چیز سرش بشه بیشتر کارهارو بلد باشه با ایمان باشه نمازخون باشه دنبال پسر نباشه
وقتی تنها باهاتون هست یکاری کنه بخندین خوشحال باشین حوصلتون سر نره عروسک دستش باشین هرچی خواست واستون بکنیم دیگه چی بگم از توقعات یک مرد از زنش
ولی میدونین آقایون من نکته به نکته اینهایی که گفتم و خیلی چیزهای دیگه رو واسه همسرم انجام دادم ... باز هم رفت دوست دختر گرفت من احمق باز هم دوستش دارم
عین یه آشغال بهم گفت پاشو شناسنامتو بیار طلاقت بدم .... عین یه آشغال خواست پرتم کنه دور .... دنبال چی میگرده توی یک زن ... من که هیچی کم ندارم ... اینو خودم نمیگم ...اینو کسایی میگن که فهمیدن شوهرم خیانت کرد ...
بله من واقعا غرورم شکست چون دیدم هیچ چیزم واسش جذاب نبود ...رفت سراغ دوتا دیگه
.... بی پایان غمهای من
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
زهرا جان سلام
یکم اروم باش
پست قبلی من رو نخوندی توش نوشته بودم چطور بری باهاش حرف بزنی و این دوری رو تموم کنی
یه بار دیگه بخونش. اول اینکه گفتی موبایلش دست خودش نیست و بهش دست رسی نداری اون همسر توئه بالاخره یه راهی هست برو دم مغازه ازش بخواه که بیاد بیرید یه جایی که بشه حرف زد برای اینکه گفتی میترسی پدر شوهرت رو ببینه اول اینکه تو زن پسرشی پس تصمیم گیری زندگیت دست توئه می تونی بری اگه پدرش هم بود به همسرت بگو بیا و اگه پدرش نذاشت خیلی راحت بگو پدر با تمام احترامی که برای شما قائلم اما می خوام با همسرم صحبت کنم مطمئن باش همسرت با شنیدن این حرف هم خوشش میاد هم کنجکاو که ببینه چی می خوای بگی
اگه باز دوست نداری اینکارو کنی بهتره انقدر از بیرون به مغازه زنگ بزنی تا بالاخره همسرت گوشی رو برداره اینکه غصه نداره ( البته من راه اول رو بیشتر پیشنهاد میکنم، ) به نظر من خیلی راههای دیگه هم هست اما خودت هم غرور داری یا اینکه می ترسی با اونا روبرو شی اگه درست میگم زهرا عزیزم تا کی ؟؟؟؟؟ بذار زودتر از این وضعیت در بیای
گفتم که این کاری که همسرت کرده اشتباه و زشت بوده و نه تضمینی هست که دیگه نکنه و نه میشه گفت که تکرار میکنه
مگه نگفتی همسر ت رو میشتاسی پس تو میتونی اینبار و بهش فرصت دوباره بدی اما اگه دوسش داری زودتر این فاصله رو از بین ببر تنها بودن مرد در این شرایط به نفع تو نیست
با زن امیدوار موافق حرف قشنگی زد یه زمانی رو برای خودت مشخص کن مثلا 6 ماه اما لطفا توی این 6 ماه تمااااام تلاشت رو بکن و خودت شوهرت رو بساز اون سن کمی داره و تو خیلی بالغ تری از نظر عقلی پس تو باید اونو بسازی
این مدت دادن لازمه
موفق باشی راستی پست قبلیمو دوباره بخون.
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام فرانک جان ممنون از راهنماییت و همراهیات دیشب حالم خیلی بد بود شوهرم یکی از خط های پدرش رو گرفته دستشه ... نمیدونم اگه بمن زنگ نزد گوشی واسه چیش بود... امروز ساعت چهار نیم قراره بیاد بریم صحبت کنیم فقط نمیدونم چی باید بگم ... ازش چی بخوام ... میخوام راضیش کنم ببرمش مشاور ... ببینیم مشکل از کجا بود که اینجوری شده
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
عزیزم خوبه
معلومه که چی باید بگی
بهش بگو می خوای در مورد زندگیتون صحبت کنیم و مشکلاتمون رو حل کنیم
خواسته هاتو از زندگی با اون بگو اما با لحن اروم هااا
و بهش اجازه بده اونم حرف بزنه احیانا اگه چیزی گفت که باعث ناراحتیت شد ارامش خودتو حفظ کن و پیش خودت بگو باید همه چیز حل بشه اما نه با دعوا
ازش بخواه که اهداف اینده اش رو بهت بگه و ببین دیگه چی پیش میاد دیگه ....
فقط مسلط باش و قوی بدون توهین و با ارومی با هاش صحبت کن
توکل کن به خدا
موفق باشی
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
ممنون فرانک جان واقعا ممنون :43:
فقط نمیدونم این ساعت چرا 4 نمیشه آخه ساعت چهار قراره بیاد
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
سلام زهرا جان
امیدوارم از صحبتهای امروز نتیجه ی خوبی بگیری.
منم با نظر دوستان موافقم که باید به خودت مسلط باشی و با آرامش حرفاتو بزنی و به حرفاش گوش بدی!
در مورد رفتارش با دخترها، نمی دونم اس ام اس ها در چه حدی بودند، هر چند این کارش غلطه ولی شاید فقط از سر کنجکاوی و جو گیری بوده باشه و عمیقا قصد رنجوندن شما رو نداشته ! شاید اصلا به عواقب این کار فکر نکرده! از اونجایی که سابقه ی خودکشی داشته، به نظر می رسه در تصمیم گیری هاش به شدت احساسی عمل میکنه و عاقبت اندیش نیست.
به نظر من با خرد کردن غرور این آدم تیشه به زندگیتون می زنی!
الان هم که تو این قضیه اون مقصره(اس ام اس بی هنگام و رابطه مشکوک) به نظر من بهتره بیشتر از عواقب این کارها براش بگی. بهش بگو که احتمالا تو به این چیزا فکر نکردی و قصد نداشتی پیش من آدم هوسبازی جلوه کنی!
شاید نامزدت نمی دونه چشم پاک بودنش و سر سنگینیش با خانمها چقدر برای شما ارزشمنده!
============
برات آرزوی موفقیت دارم.
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
1.عصبانی نشو و به خودت مسلط باش.
2.از خوبیها و نقاط مثبتش تعریف کن(میدونم که سخته) از قانون 5+1 استفاده کن.یعنی همیشه 5 ویژگی خوب و بعد 1 ویژگی بعد رو بگین.
3.دلایل ناراحتیتو مختصر اما دقیق بگو.
4.حد و حدود و خطوط قرمز زندگی مشترکتونو شفاف بیان کن.
5.عواقبی رو که در صورت شکستن این حدود گریبانگیرشون میشه دقیقا بیان کن.
6.ازش بخواه که با هم پیش مشاور برید.
7.اجازه بده ایشونم حرفهاشو بزنه.وسط حرفش نپر و باهاش همدلی کن.(همدلی خیلی مهمه.به معنای تایید هم نیست به مفهوم پذیرش احساسات اون فرده هر چندم غلط باشه)
8.یه برنامه معین برای زندگی مشترکتون بر اساس خواسته های هر دوتون ترسیم کنید وبراش زمان تعیین کنید.
موفق باشی
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
:43::43::43::43::43::43: دوستای خوبم از همتون ممنونم ... امروز باهاش حرف زد میگه خیلی خیلی پشیمانه و قصدش اصلا دختر بازی نبود از اونجایی که اسهاش ذخیره شده بود دختره شبها ازش خواسته بود بهش زنگ بزنه قسم میخوره دختره زندگی خراب کن بوده از دانشگاه انصراف داد .... و یک ماه بهش فرصت دادم تا بتونه واسم جبران کنه الان یه مشکل اساسی دارم که منو میترسونه اگه راهنماییم کنین ممنون میشم
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
-
RE: شوهرم خیانتش رو اجتماعی بودن میدونه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط zahra52
میخوام بعضی وضعیتها رو داخل سند ازدواجم عوض کنم مثلا فقط تک همسری بودن رو و دیگه اینکه حق بچه رو ازش بگیرم شاید ازش بخوام مهریمو بپردازه ... ولی اینا دلم رو قانع نمیکنه ... من فقط میخوام خیانتش تکرار نشه اگه بتونم راضیش کنم حتما میبرمش مشاور نمیدونم گیج شدم شماره ای هم نداره باهاش تماس بگیرم آخه گوشیشو همون شب حادثه ازش گرفتم
دلم نمیخواد به مغازش تماس بگیرم امکان داره پدرش باشه ... اصلا نمیخوام با پدرش هم صحبت بشم ... وای دلم خونه بهتره حرفی نزنم دیگه
عزيزم من قبلا هم به بعضي دوستان عرض كردم. چنين ضمانتهايي هيچ.. هيچ...وهيچ دليلي براي وفاداري همسر نيست! خب؟البته يه فايده داره!از الان ديوار بي اعتمادي رو بين شما و همسر آينده تون بالا ميبره!شما بايد سطح اعتماد رو با
ميزان آگاهي از محيط
مطالعه
برخورد مناسب
پوشش زيبا و زيباتر شدن و آراستگي ايجاد كنين جان دلم. اين كارا رو كردين؟
:72:(البته من دارم رفتار بد همسرتونو توجيه نميكنما! بدي اون رفتار به جاي خودش!)