-
شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام من تازه چند ماهه ازدواج کردم و الان باردارم
دوشنبه رفتم سونو گرافی اول شوهرم میخواست بیا ولی به خاطر اینکه مادرش چند روز پشت هم اومده بود مغازه میگفت خسته میشه دوباره بیتد خرج شوهرمو خونوادش هم یکیه
خب گفتم با خواهرم برم بعد گفت نه با مادرم برو خلاصه میگم یه طوری شد خواهرم اومد واسه سونوگرافی ظاهرا به خیر گذشت منم میخواستم فرداش توجیه کنم که با خواهرم راحتترم که بحث به دروغگوییم وبی ناموسیم رسید منم گفتم خواهر مادرتن اونم به قصد کشت منو زد بعدشم مادر پدر ومادرمو زنگ زد بیان خونمون که میخواد تلاقم بده بعد بابای بد دهنش هر چی رسید گفت مامان بیچارمم هیچی نگفت دید ما ساکتیم اونم آروم شد بعدش شوهرم اومد اتاق گفت دیگه قول بده حرفای خاله زنک نزنی هنوز دلم پره چشمم کبوده
حقیقتش چند بار اومدم تمام سرنوشتمو نوشتم هی پاک شد اعصابم خرد شد واسه همین کامل نیست
حقیقتش چند بار اومدم تمام سرنوشتمو نوشتم هی پاک شد اعصابم خرد شد واسه همین کامل نیست
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام
تو زندیتون هرچی هست بین خودتونه اما حرف دلم اینه خاک بر سر اون مردی که دست رو زن بلند میکنه. فرقی هم نداره مرد با مرد هم خاک بر سری داره دعوا کردنش
:72:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام
خیلی خیلی ناقص نوشتی
این چیزی که شما گفتی معلوم نمیکنه که شما چه خصوصیاتی دارید همسرتون چی؟؟؟
خوب فقط یک دعوا راه افتاده فحش ناموسی رد و بدل شده و واکنش آقا رو دیدیم
بیشتر از خودتون بگید
از رابطه تون
از شخصیتها
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
کسری جان سلام
خیلی متاسف شد از جریانت
من می خوام نظرم رو بگم ولی مطمئن نیستم کارشناسانه باشه یا نه.
منم تجربه دست درازی شوهرم رو دارم. و کاملا حست رو درک می کنم.
ببین خانمی حالا که شوهرت بدون کتمان کردن و علنی دست روت بلند کرده و خانواده ها رو هم در جریان گذاشته، بنظرم شما و خانواده ات نباید راحت بگذرید. چون براش عادت میشه. یکم سفت و سخت جلوش در بیایید و تا تعهد نداده که دیگه روت دست بلند نمی کنه، کوتاه نیایید.
البته بعد از اینکه تعهد هم داد، فکر نکن همه چی واقعا حل شده البته تو ظاهر دیگه همه چیز رو تموم کن. اما خیلی مهارتهات رو بالا ببر که عصبیش نکنی که دست روت بلند کنه.
نمی گم حرفت رو نزن و حقت رو نگیر، اما موقعی که اون عصبانیه یا خودت، هیچی نگو. وقتی هردوتون کاملا آروم هستید، باهاش صحبت و بحث کن.
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام خیلی ناراحت شدم مطلبتو خوندم ....مخصوصا اینکه باردار هم هستی ...
قبلا بازم دست روت بلند کرده بود یا دفعه اولش بود؟
الان از کاری که کرده پشیمون نیست؟
جند سالتونه؟
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
ممنون که نظراتتون دادید فعلا وقت نمیکنم کامل بگم تا بعد
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
ممنون که نظراتتون دادید فعلا وقت نمیکنم کامل بگم تا بعد
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
از حقت نگذر.حق با بلو اسکای عزیزه.حتما تعهد بگیر.سکوت در برابر چنین آدمی اونا رو جری تر میکنه
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
ببین این کار شوهرت خیلی وحشیانه بوده واگه آسیبی به تو یا بچه برسه حتی میتونی بری شکایت کنی ودیه بگیری اینها را فقط بدون تا بفهمی کارش تو قانون جرمه...و اگه می خواهی گذشت کنی لااقل حقتو بشناس
باید کامل توضیح بدی وخودتو کامل معرفی کنی از جهت خصوصیات...سعی کن به خانوادش توهین نکنی چون کار بدیه اونا عوض نمیشن...
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
حالا هرچي هم بوده و شده بايد زنشو كتك بزنه ؟اونم زن باردار........
به نظرتون اين آدم عاقله؟ اصلا آدمه؟(با عرض معذرت)
ببخشيد خيلي عصباني شدم:320:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام دوست عزیز ارام و صبور باش و تسبحات حضرت فاطمه را بخوان هر وقت که عصبانی شدی تاثیر داره .
اینکه همسرت تو رو زده را قبول ندارم و حق نداشته به هر علتی اما :
1- واقعا به نظر خودت چقدر اهمیت داره که ادم با کی بره سونوگرافی البته می دونم که دوست داشتی یاحتما دلیلی داشته اما بیشتر از این باید به حرف همسرت هم توجه می کردی .
2- اینکه نباید جواب شوهرت را اونطوری میدادی
3- وقتی بهت اعتراض کرد بعد از اینکه فهمید رفته بودی مثلا اگر فقط می گفتی : ببخشید گفتم مزاحم مادرت نشم دفعه دیگه حتما با او میرم فکر نمی کنم این طوفان پیش می امد و بهش اجازه می دادی که نارحتیشو خالی کنه .و تو فقط می گفتی ببخشید واقعا حل می شد مطمئن باش
4- اداب گفتگو و رفتار جرات مندانه در تالار هست پیدا کن و بخون
5- مردها همشون دوست دارن که همسرشون به حرفهاشون گوش بده و توجه کنه و این به نظرم درخواست کوچیکی بوده البته به نظر من .
شاید دیگران و شما نظر دیگری داشته باشید .
اما من فکر می کنم اگر در مسائل کوچک به حرف همسرمان باشیم اونها هم با ما همراه می شوند حتی در مسائل بزرگ موفق باشی
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
فکر میکنم 1 تشکر کوچیک در خور حرفای "جان سخت" عزیز نباشه و باید رسما ازشون تشکر کنم.
دوست عزیز مردها همیشه علاقه مندند که اقتدارشون همه جا حفظ بشه و رعایت این امر واقعا کار ساده ایه فقط باید منیت هامون رو کنار بذاریم..
وقتی مثله موم در دستش منعطف باشی ،او ناخواسته به شکل علایق تو درمیاد و در موارد بزرگ و با اهمیت طبق میل تو رفتار میکنه اما کافیه که اقتدارشو بشکنی ...
کار زشتی که همسرت مرتکب شد رو شاید انجام بدن...
ولی تا این تجربیات تلخ نباشن که ما راه و رسم زندگی رو یاد نمیگیریم عزیزم.
پس سعی در ساخت زندگی کن با تمام توانت...
یا علی
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام این چند وقت اصلا فرصت نمیکردم بیام اینجا رمز ورودم هم اذیتم میکرد
من 26 سالمه قبلا هم عضو این سایت ب.دم ومشکلاتم با مادرم که بهم فشار می آورد ازدواج کنم من کارمندم موقیت اجتماعی و ظاهریم خدا رو شکر خوب بود ولی چون تو شهر غریب بودم خواستگارای خوبی نمیومد
من تو سایت همسر یابی با همسرم آشنا شدم چون تو همون مراحل اول با خانوادش جلو اومد بهش اعتماد کردم و ازدواج ما سه ماه بعد آشنایی صورت گرفت من هر چی سرمایه داشتم در اختیار همسرم گذاشتم و نیتم برایه جهزا بود ولی همسرم نیت خرید خونه رو داشت ما حدود سه ماه کنار خونوادش بودیم شب قدر ماه رمضون تازه فهمیده بودم باردارم نمیدونم پدرش چه حرفی زد که منو برد خونه که خودمون خریده بودیم ولی وسایلش تکمیل نبود البته بهم فشار آورده تا به مادرم بگم حدود سه چهار ملیون واسم وسایل خونه بگیره به عنوان جهاز چون خونه مادر شوهرم بودم مادرم پول میداد و ما با مادرشوهرم میرفتیم خرید بعدا هی تکه مینداخت مادرت نیومد واسه جهازت همه زحمتو مادرم کشید
ببخشید اینقد گسیخته حرف میزنم جون تو ادراه .قت ندارم ومیخوام همه چی رو بگم من پدرمو خیلی وقته از دست دادم و مادرم همه کار واسمون میکنه
خلاصه همش سر مامان که اونا رو دوست دارم وباور ندارم که ازدواج کردم واینا بحثمون میشه وهر بار من باید بگم اشتباه کرده الان 4 ماهو نیمه که باردارم
از خصوصیات همسرم اینکه خیلی دوس داره مقتدر باشه به من میگه باید صداش کنم شما ولی من تو صدا میکنه واسه نااز دادنم به قول خودش جسارته خر والاق میگه
شوهرم هر بار که به یکی از اعضای خانوادم گیر میده میگه این اینجوری گفت اون اونجوری گفت منم یکی دوهفته قبل کتکش سعی کردم مثل خودش باشم بگم چرا خواهرت اینجوری گفت چرا اونجور گفت
برایه سونو دوست داشتم با خواهرم برم نه با مادرم ومادرش البته اگه شوهرم نتونه بیاد
چیز مهم دیگه شوهرم خرج خانوادشو میده یعنی اون کار میکنه پول همه چیشونو میده من کارمندم ولی حقوقم میره سر قسط خونه یه مقدارم زیاد میادواسه خرید مایحتاج خونه پول جشن عقد من دادم ولی اومدن گفتن عروسی من بیپدرم حرفی نزدم دلم واسه خودم میسوزه هر کاری خونوداش کنن صحیحه ولی خونواده من نه
اجازه نمیده همراهمو همکارام داشته باشنن حتی یه چند وقته معاونمون هوامو داره چند تا لوح تقدیر داده میگه صداش گن برادر من چادریم ولی خواهر مادرش اصلا حجابو ذعایت نمیکنن
اما روز سونو شوهرم گفت من خجالت میکشم به مادرم بگم بیاد مغازه باهات بیام بعد چند دیقه گفت به مامانم بگم باهات بیاد گفتم هم واسه این باهام نمیای که مادت خسته میشه در ضمن مادرت با دکتر رفتنم مخالفه منم دوست دارم به خواهرم بگم بیاد یکی که ذوق کنه من به مادرت روز وساعتو گفتم که میخوام برم سونو اگه میخواست میومد رفتیم مغازه مادرم بنده خدا پول نداشت ولی خواهرم هیچی بهم نگفت اونا دنبال پول بودن که دیر شد شوهرم گفت بگو نیان بیچاره ها تازه پول کرایه از کسی قرض کرده بودن تا بیان شوهرم زنگ زد به مادرش گفت خواهرم نتونسته بیاد چیکار کنم مادرش گفت برو برگرد نگفت من بیام یا بیام مغازه بسته نشه اونم منو رسوندو برگشت خواهرم زنگ زد کفت شرایط پول نداشتن و خواست بیاد منم آدرس دادم اومد به شوهرم زنگ زدم گفتم خواهرم داره میاد گفت بهش زنگ بزن نیاد گفتم چرا وگرنه باهاش برو خونه گفت زنگ زدم مادرم گفته بهم نگفتین بیام تو منو گول زدی که گفتی اگه میخواست میومد خواهرم اومد با مکن اومد مغازه هو شوهرم هیچی نگفت پذیرایی کرد ولی تا چشمش بهم میخورد اخم میکرد شب غدیر تنها بودیم هی میگفت دختر بد صبح خواستم توجیه کنم کار به دروغگوییم رسید گفت صادق نیستی دروغگویی و فقط مونده بی ناموسیت هی ادامه داد هر جا میرفتم جاشو عوض میکرد تا هی بهم بیناموس میگفت منم گفتم مادرو خواهرتن اول گفت مادر خواهر تون بعد اومد اتاق اونقد محکم موهامو میکشید ومنو میزد انگار قاتلمه
سلام این چند وقت اصلا فرصت نمیکردم بیام اینجا رمز ورودم هم اذیتم میکرد
من 26 سالمه قبلا هم عضو این سایت ب.دم ومشکلاتم با مادرم که بهم فشار می آورد ازدواج کنم من کارمندم موقیت اجتماعی و ظاهریم خدا رو شکر خوب بود ولی چون تو شهر غریب بودم خواستگارای خوبی نمیومد
من تو سایت همسر یابی با همسرم آشنا شدم چون تو همون مراحل اول با خانوادش جلو اومد بهش اعتماد کردم و ازدواج ما سه ماه بعد آشنایی صورت گرفت من هر چی سرمایه داشتم در اختیار همسرم گذاشتم و نیتم برایه جهزا بود ولی همسرم نیت خرید خونه رو داشت ما حدود سه ماه کنار خونوادش بودیم شب قدر ماه رمضون تازه فهمیده بودم باردارم نمیدونم پدرش چه حرفی زد که منو برد خونه که خودمون خریده بودیم ولی وسایلش تکمیل نبود البته بهم فشار آورده تا به مادرم بگم حدود سه چهار ملیون واسم وسایل خونه بگیره به عنوان جهاز چون خونه مادر شوهرم بودم مادرم پول میداد و ما با مادرشوهرم میرفتیم خرید بعدا هی تکه مینداخت مادرت نیومد واسه جهازت همه زحمتو مادرم کشید
ببخشید اینقد گسیخته حرف میزنم جون تو ادراه .قت ندارم ومیخوام همه چی رو بگم من پدرمو خیلی وقته از دست دادم و مادرم همه کار واسمون میکنه
خلاصه همش سر مامان که اونا رو دوست دارم وباور ندارم که ازدواج کردم واینا بحثمون میشه وهر بار من باید بگم اشتباه کرده الان 4 ماهو نیمه که باردارم
از خصوصیات همسرم اینکه خیلی دوس داره مقتدر باشه به من میگه باید صداش کنم شما ولی من تو صدا میکنه واسه نااز دادنم به قول خودش جسارته خر والاق میگه
شوهرم هر بار که به یکی از اعضای خانوادم گیر میده میگه این اینجوری گفت اون اونجوری گفت منم یکی دوهفته قبل کتکش سعی کردم مثل خودش باشم بگم چرا خواهرت اینجوری گفت چرا اونجور گفت
برایه سونو دوست داشتم با خواهرم برم نه با مادرم ومادرش البته اگه شوهرم نتونه بیاد
چیز مهم دیگه شوهرم خرج خانوادشو میده یعنی اون کار میکنه پول همه چیشونو میده من کارمندم ولی حقوقم میره سر قسط خونه یه مقدارم زیاد میادواسه خرید مایحتاج خونه پول جشن عقد من دادم ولی اومدن گفتن عروسی من بیپدرم حرفی نزدم دلم واسه خودم میسوزه هر کاری خونوداش کنن صحیحه ولی خونواده من نه
اجازه نمیده همراهمو همکارام داشته باشنن حتی یه چند وقته معاونمون هوامو داره چند تا لوح تقدیر داده میگه صداش گن برادر من چادریم ولی خواهر مادرش اصلا حجابو ذعایت نمیکنن
اما روز سونو شوهرم گفت من خجالت میکشم به مادرم بگم بیاد مغازه باهات بیام بعد چند دیقه گفت به مامانم بگم باهات بیاد گفتم هم واسه این باهام نمیای که مادت خسته میشه در ضمن مادرت با دکتر رفتنم مخالفه منم دوست دارم به خواهرم بگم بیاد یکی که ذوق کنه من به مادرت روز وساعتو گفتم که میخوام برم سونو اگه میخواست میومد رفتیم مغازه مادرم بنده خدا پول نداشت ولی خواهرم هیچی بهم نگفت اونا دنبال پول بودن که دیر شد شوهرم گفت بگو نیان بیچاره ها تازه پول کرایه از کسی قرض کرده بودن تا بیان شوهرم زنگ زد به مادرش گفت خواهرم نتونسته بیاد چیکار کنم مادرش گفت برو برگرد نگفت من بیام یا بیام مغازه بسته نشه اونم منو رسوندو برگشت خواهرم زنگ زد کفت شرایط پول نداشتن و خواست بیاد منم آدرس دادم اومد به شوهرم زنگ زدم گفتم خواهرم داره میاد گفت بهش زنگ بزن نیاد گفتم چرا وگرنه باهاش برو خونه گفت زنگ زدم مادرم گفته بهم نگفتین بیام تو منو گول زدی که گفتی اگه میخواست میومد خواهرم اومد با مکن اومد مغازه هو شوهرم هیچی نگفت پذیرایی کرد ولی تا چشمش بهم میخورد اخم میکرد شب غدیر تنها بودیم هی میگفت دختر بد صبح خواستم توجیه کنم کار به دروغگوییم رسید گفت صادق نیستی دروغگویی و فقط مونده بی ناموسیت هی ادامه داد هر جا میرفتم جاشو عوض میکرد تا هی بهم بیناموس میگفت منم گفتم مادرو خواهرتن اول گفت مادر خواهر تون بعد اومد اتاق اونقد محکم موهامو میکشید ومنو میزد انگار قاتلمه
جان سخت جان شمیم زهرا جان وبقیه دوستان عزیز ممنون
جان سخت جان شمیم زهرا جان وبقیه دوستان عزیز ممنون
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام عزیزم نگران نباش ارامشتو حفظ کن پروند های گذشته رو فعلا ببند سعی کن که بهشو ن فکر نکنی فقط به بچت فکر کن به فکر بچه باش که با ارامش بدنیا بیاد می دونم تو شرایط سختی هستی حامله گی خودش مشکلات خاص خودش رو داره تمرین تنفس کن سعی کن فقط اروم باشی اشکال نداره عزیزم بهش بگو شما انقدر بگو تا بلاخره اون هم به تو میگه .
در باره خانواده هم اگر چیزی میگه خودتو کنترل کن جوابشو نده بلاخره خودش خسته میشه طرفداری نکن . که حساس تر بشه .
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم واسه همین حرفی نمیزنم که از آفت های مشاوره به حساب میاد بعدا بهت سری میزنم امیدوارم در این فاصله زندگی به کامت شیرین باشه :72:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
تو باید رگ خوابشو بدست بیاری.سعیتو کن.و در برابر خانوادت جبهه نگیر.و از مادرش بد گوئی نکن.باید سیاست به خرج بدی.
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام بازم میخوام مشورت کنم چهارشنبه هفته از دوشنبه هفته پیش رفتیم خونه شوهرم قرار بود فقط دوشنبه سه شنبه بمونیم ولی شوهرم گفت چهارشنبه بمونیم منم گفتم اگه قراره بمونیم خونه رو سم پاشی کنیم دیگه گریه کردم مامانش اومد گفت من چهارشنبه میام واستون سم پاشی میکنم چون بارداری واست ضرر داره حالا بگذریم که خواهرش همون روز اومد اومد منم گفتم به شوهرم میرم خونه به هر حال مادر شوهرم اومد همه کابینتا رو خالی کرد بعدم سم پاشی مادرم از چهارشنبه مریض سخت شد هنوزم خوب نشده شنبه قرار بود بریم خونمو ولی شوهرم به مادرش گفت بیاد اونم نیومد گفت باشه ولی نیومد تا رسید به موقعی که مادر و خواهر مادر شوهرم یعنی دیروز قرار شد پنجشنبه بیان خونشون خلاصه
دیشب به مادر شوهرم گفت اونم اومد تمام وسایلا را جا داد و کابینتا رو تمیز کرد اومدیم قرار بود شب بمونیم شوهرم گفت حالا امشبم بمونیم تا فردا ظهر بریم خونه با مامانم بیا خونه شون اومدم پدر شوهرم گفت چرا همش تنهایی تو بارداری یکی باید بیاد کمکت (آهان وقتی شوهرم به مادرش میگفت گفتم نه من عصر میرم ریزه ریزه وسایلامو جمع میکنم) منم گفتم مادرم مریضه نتونسته بیاد اونم گفت مادرت همیشه مریضه منم وضو گرفتم رفتم نماز بخونم تا شوهرم بیاد بهش اس ام اس دادم بریم خونه بهم گفت به بابا کاری نداشته باش
وقتی اومد گفت بیا به مامان کمک کن شام درست کنه اومدم بعد شام بخوابم گفت یکم بشین گفتم خستم اومدم خوابیدم و پشتمو کردم به جای اون خیلی بدش میاد اومد گفت چرا قدر نشناسی مادرم اینهمه کمک کرد منم گفتم گفتم نیاد منو تو بریم مادر شوهرم مهموناش فردا میرسن ما باید خودمون میرفتیم
حالا امروز ظهر ناهار نداریم میخوام زودتر برم خونه ناهار درست کنم ولی نمیدونم فکر کنم این قضیه ام آخرش بد بشه
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
کسری جان میشه واضح تر توضیح بدی و مشکلت رو دقیق بیان کنی.الان دقیقا چه راهنمایی می خوای؟
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام عزیزم
من دو بار پستتو خوندم ولی اصلا متوجه اصل موضوع نشدم
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
میخوام ظهر رفتم خونه شوهرم باهام دعوا نگیره دیشب اونم مثل باباش میگفت چرا مادرت زودتر نیومد سم پاشی کنه میترسم بحثمون به دعوا کتک بکشه اون دفعه خیلی راحت منو کتک زد
من میخوام بهش بفهمونم نباید به مادرش میگفت و خودمون باید خونمونو تمیز میکردیم اگه واسه من تنها سخته چون باردارم میومد کمکم
ولی اگه قرار بود بفهمه میفهمید چون چند بار بهش گفتم چرا میگی مامانت بیاد خودمون بریم من دوست دارم بفهمه به نظر منم احترام بزاره تا حرفی پیش نیاد من میدونستم اینبار بیاد حرف پیش میاد چند بارم به شوهرم گفتم
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
نمیدونم شاید اصلا هیچوقت متوجه نشه اون اصلا باور نداره حزفامو میگه تو درست کار نمیکنی همش کوچیکم میکنه اون دفعه خواست مادر وخواهرش خونه منو مرتب کنن نمیخواماونا وسایلامو دست بزنن خونه منه
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
همیشه دعواها قهراش واسه مادر و پدرشه خسته شدم نمیدونم چه طور باهاش برخورد کنم:323:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم الان بارداری و حساس خوب بزار کمکت کنن مگه چی میشه بهتر این که اشکال نداره در واقه از توضیحاتت سر در نیاوردم اما در مورد این اخری به نظر من اشکال نداره :72:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
با سلام
عزیزم اون متنی که توضیح دادی خیلی نامفهوم بود و اصلا چیزی متوجه نشدم اگر امکان داره کمی با تامل توضیح بدهید و کلا سعی کنید با شوهرتون همراه باشید و مقابل اون و خانوادش نایستید با توجه به اینکه خرجتون یکی هست خیلی باید مراقب باشی که بهشون بی احترامی نشه سیاست داشته باش با سیاست شوهرت رو سمت خودت بکش نه با لجبازی و خودخواهی سعی کن با تعریف و تشکر از مادرش نظر شوهرت رو جلب کنی
مواظب خودت و نی نی کوچولوت هم باش و سعی کن کاری نکنی که استرس داشته باشی.:72::72:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
مادرشوهرت این همه به شما لطف کرده و کمک کرده، چرا اینقدر قدرنشناس و غرغرو هستی؟
باید یک تشکر بلند و واضح و عالی از ایشون می کردی. حتی اگر وسایل را طوری چیدند که دوست نداشتی، می تونی بعدا جاش را عوض کنی. این که دیگه این همه نق زدن و ناراحت کردن خودت و دیگران را نداره.
شوهر شما یک عمر مادرش براش سمبل خانه داری و خانم بودن، بوده است. انتظار داری حالا یک دفعه بگه مادرم هیچ؟ الان هم براش عجیبه که چرا مادر من این همه زحمت کشید و شما اصلا به روی خودت هم نیاوردی و تازه پشتت را هم می کنی. بی ادبی و قدرنشناسی محض!!
اگر هم سوال کردند چرا مادرت نیامد، بگو خیلی دوست داشت بیاد ولی چون مریض بود نشد. همین.
اصلا دیگه ادامه نده.
واقعا من نمی فهمم مسایل به این سادگی را چطور اینقد پیچیده می کنید و به کتک زدن به قصد کشت می رسونید !!
شما شرایط اقتصادی خانواده ات را می دانی، همسرت هم گفته با مادرم برو سونوگرافی، بعد زنگ می زنی مادرت را مجبور می کنی بره پول تاکسی قرض بگیره، بیاد تو را ببره سونوگرافی؟؟ مطمئنی حالت خوبه؟
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم من نظره شخصیمو می گم وقتی خودت می گی مادرت مریض است ونمی تونه کمکت کنه وقتی می بینی رابطه همسرت از همه لحاظ با خوانوادش نزدیکه تو هم که بار داری واسه چی سر مسائل کوچیک عصاب خودتو خورد می کنی که حالا ترس کتک خوردن داشته باشی .
1.وقتی همسرت عصبانی می شه جوابشو نده و کل کل نکن بذار اروم شد باهاش صحبت کن.
2.درسته دوست داری خیلی کارارو خودت بکنی اما وقتی می بینی مادر شوهرت این همه کمکتون می کنه چرا بجای اینکه مثل مادر خودت ازش تشکر کنی این همه ناراحتی بوجود میاری و
3.به خواسته های شوهرت و خوانوادش احترام بزار تا اگه اون به خوانوادت بی احترامی میکنه از تو یاد بگیره نه اینکه ببخشید مثل بچه ها باهم لج وکنید وتلافی.
ببخشید طولانی شد امیدوارم کمک کنه.
موفق باشی.:305::72:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
به نظر من هم تا وقتی رابطه ات رو با خونواده شوهرت درست نکنی مشکلت حل نمیشه.
تو دقیقا رفتار مادر من رو دارین.محبتهای خونواده شوهرت به چشمت نمیاد و حتی برداشت وارونه ازشون داری.اما خونواده خودت رو فرشته میبینی.
ببین من اینو از تجربه چندین ساله مادرم بهت میگم.اگه بخوای به این رفتارت ادامه بدی به هیچ وجه مشکلت حل نمیشه.اصلا تصور نکن که میتونی خودت و خونواده شوهرت رو تو دو جبهه مخالف بذاری و از شوهرت بخوای طرف تو رو بگیره.
مادر من هم دقیقا این کار رو کرد و دودش فقط به چشم خودش رفت.اون شوهرته،اونم خونوادش.باید همین جوری که هستن قبولشون کنی.
اگه تو رابطه ات رو باهاشون گرم کنی و خودت رو تافته جدا بافته نبینی مطمئن باش رفتار شوهرت هم باهات خوب میشه.به هر حال اونا هم میفهمن باهاشون خوشرفتار نیستی ممکنه عکس العمل نشون بدن
من نمیدونم چرا گاهی ما انقد یکی رو سر به جونش میکنیم تا کفرش در بیاد،بعد که عصبانی شد و یه کاری کرد پیرهن عثمانش میکنیم.
درسته کار شوهرت کاملا غلط بوده،درسته که مقتدره...اما اگه تو دل به دلش بذاری،به خونوادش محبت کنی.قدرشونو بدونی اونم نرم میشه.اما اون که اخلاقش اینجوری هست تو هم بدترش میکنی.
تو که زن معتقد و نماز خونی هستی باید بدونی شوهرداری از اوجب واجباته.اگه شوهرت ازت ناراضی باشه بقیه عبادتها.....
به حرفام فکر کن
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
از حرفا و راهنماییاتون ممنونم واقعا تکونم داد من رفتم تو دنده لج چون شوهرم همش از چیزای کوچیک خونوادم ایراد میگیره و کمکاشون نمیبینه منم اینطوری دارم مادر شوهرم فقط محبت میکنه فقط حتی متلکم نمیگه خواهر شوهرم بچه دار نمشد رفت بنده خدا Ivf کرد گفته بود به من نگن .لی مادرشوهرم بهم گفته بود خیلیی چیزازی دیگه مادر شوهرم خیلی خوبه دوسش دارم ولی از اینکه شوهرم قدر مادر منو نمیدونه منم مقابل به مثل میکنم
یه چند وقته سعی میکنم بدیهای خونوادشو بهش بگم بدی که نه من قبلا میگذشتم وقتی دیدم در مورد خونوده یمن چنین رفتاری نداره منم رفتم تو حالت مقابل به مثل و بهش میگم میخوام یه کاری کنم که اونم بهم نگه برادرت چرا اینطوری گفت یا هر چیز دیگه
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
خودتم می دونی این کارت چیزی رو درست نمی کنه.
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم تو خودت می گی زدی تو دنده لج واقعا نمی دونم مگه شما دوستین که با لج کنید مطمئن باش با این روش احترام خوانوادت بیشتر از بین میره تو که مادر شوهرت این همه خوبی داره جواب محبتاشو بده تا شوهرتم در جواب خوبی های خوانواده تو رو ببینه از این جنبه به قضیه نگاه کن.
تو الان باید ارامشتو برای فرزند تو راهت بزاری:72:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم هنر اینه که شما با رفتار درستت به همسرت رفتار درست رو یاد بدی نه اینکه با تقلید از رفتار نادرست همسرت صحه به اعمال و رفتارش بذاری. شما با مقابله به مثل کردن این پیام رو به همسرت میدی که کار درست رو همسرت کرده که هی مدام از خانوادت ایراد گرفته برای همین شما هم از اون تقلید کردی. اما اگر به رفتار گذشته خودت ادامه میدادی به همسرت این پیام رو میدادی که رفتارش اشتباهه و رفتار شما درسته. از این به بعد هم دوباره همون دختر خوب با همون خصوصیات خوب قبلی بشو حتی اگر تمام دنیای اطرافت رفتار نادرستی داشته باشن. هنر زندگی یعنی این. و این منش رو به فرزندت هم یاد بده.
البته منظورم این نیست که از خواسته های درستت بگذری. خواسته هات رو هم می تونی با یاد گرفتن مهارتهای زندگی درست مطرح کنی.
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام ممنون از راهنماییاتون ممنون :72:
سعی میکنم دیگه بدیهاشونو نگم مثلا وقتی میگه داداشت چرا ما رو دعوت کرد چیزی نداد نگم خواهرتو هم نداد
مقابل به مثل نکنم
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام عزيزم
منم دقيقا مثل شمام
دركت ميكم، ديشب همين اتفاق براي منم افتاد منم اول بارداريمه
سر يه مسئله كوچولو ريز و درشت خانوادمو به فحش كشيد و منم گفتم اگه اونا ايننن شما هم اينيد
تازه اصلا حرف بدي مثل اون نزدم
يهو گلومو محكم فشار داد
منم داشتم واقعا خفه ميشدم جيغ كشيدم اونم از ترس همسايه ها ولم كرد
هنوز جاي انگشتش رو گلوم كبوده كبوده
مشكلشم اينه كه ميگه مامان تو بيش از حد به بچه هاش ميرسه و ناز نازيشون كرده و فحش هاي زشت بهشون ميداد
باورتون ميشه؟نميتونه ابراز علاقه مامانمو به بچه هاش ببينه
در عوض مامان خودش واسه بزرگ كردنشون هيييييييييييچ زحمتي نكشه 2 ماه هم نبيندشون اصلا يه تماس نميگيره اصلا نميدونه بچه مجردش چي ميخوره كجا ميره با كي ميره با كي مياد
منم گفتم پس مثل مامان تو خوبه كه شما رو به امان خدا ول كرده
تازه هيچ فحشي هم ندادم مثل اون
كه اومد به جونم افتاد و فحش داد دوباره
جيگرمو سوزوند
نه براي زدنش نه
براي فحش هايي كه همهش لياقت خانواده خودشه و داره نثار ما ميكنه
حس ميكنم براش عقده شده
همش ميگه چرا مامانت قربون صدقه داداشت ميره(مامان خودش اصلا حاليش نيست ابراز محبت)
بعد تو دل من بيچاره درش مياره
اوايل اصلا دست درازي نميكرد
اما الان ديگه جرات طرفداري از خانوادمو ندارم سريع حمله ميكنه
چند وقت پيشم چنان زير دست و پاش گلد خوردم كه تا چند روز يه طرف صورتم كبود بود
گرررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررررر رررررررررررررريه
خيلي دلم گرفته خيييييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييييييييييي يييييييييييييييييلي
چيكار كنم كه آدم شه؟
به نظرتون چيكار كنم؟
رفتار مامان من اشتباست كه جلوي اين حسود به بچه هاش ابراز علاقه ميكنه؟(بخدا مامانم اصلا به منظور نميگه ماهارو از جونشم بيشتر دوست داره دست خودشم نيست)
چيكار كنم؟نميتونمم برم مشاوره؟
آخه تنهايي نميتونم برم از خونه بيرون
هر جا ميرم با خودش ميرم
خوشش نمياد تنها برم بيرون مگر خيلي ضروري باشه
من اصلا با اين تعصبش كاري ندارمو ناراحت نيستم عادت كردم
تنها اختيارم اينترنته كه اون ازش سر در نمياره
با مامانم صحبت كنم بگم جلوي اين يكم رعايت كنه؟
كمكم كنيد
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام ارزو جان
عززیو این پستی که زدی توی تاپیک کسرا هست اگه میخوای کارشناسها یا بچه های تالار کمکت کنن باید یه تاپیک جدید واسه خودت بزنی
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
معذرت ميخوام من تازه واردم نميدونستم
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
بازم سلام
تو این چند وقت مشکلاتم و گیر دادن شوهرم کمتر بود بود ولی کمتر
من خسته ام 7 ماهه باردارم
چند روز پیش رفتیم مسافرت آخرش با هم بحثمون شد
دوس دارم بگم یکم خالی بشم و شاید دوستان بتونن کمکم کنن
از دو روز پیش که از مسافرت برگشتم زندگیم تلخ شده
مامانم ما رو دانشگاه فرستاد تا هر چند پدر بالا سرمون نباشه خرج جهاز مون زندگیمونو در بیاریم نه اینکه هم جهازمو مامانم بده هم سیسمونی بقیه چیزارو ولی مامانم تا حالا 400 تومن داده این 200 تومن آخری رو که داد مامانش رفت دنبال پارچه قنداقو کهنه من با قنداق موافق نبودم ولی رفت دنبالش حدود 70 تومن پارچه گرفت
ما شب آخر شوهرم گفت دست مامانم درد نکنه خیاطی کرد بقیه 130 تومن مامانت پاش کم کنیم واسه سفر کیش
منم تا شب صبر کردم گفتم که تو همش از مامانم میکشی ولی به مامانت میدی عصبانی شد هی چرت وپرت گفت تا نفسم گرفت چند بار زد تو تو دهنم که چرا چنین اهانتی کردم منم گفتم اون دفعه که مامانم واسه یخچالم داد تو یه روغن ویه رب و یه شکر دادی مامانت هر چنت به مامان منم داده بود
حالا صبح زود باهام خوب بود پرواز داشتیم ظهر بعد غذا دوباره شروع کرد دادو بیداد که به من اهانت کردی میخوام فردا طلاقت میدم زنگ زد بابا ننه اش اومدن و مامانم هم اومد خلاصه جلو اونا همینا رو گفت
الان داشتم با داداشم صحبت میکردم اومد پشت خط بهم گفت چرا جواب ندادی گفتم دادشم پشت خط بود چرا به مامان میگی خودت مشکلاتتو حل کن منم مشکل خونوادگی دارم هرگز بیرون نمیدم نصیحتم میکرد شوهرم میگه برو خونه دادشت تا مشکلاتت حل شه
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
همسر شما مانند همه مردای دیگه روی خانوادشون حساسیت دارن.حالا یکم کمتر یا بیشتر
شما اینو باید تا حالا دونسته باشی و دائم پای مادرشو نکشی وسط.تو باید زیرکانه کم کم مستقل شی با اینگونه جبهه گیری ها نمی شه.
به جمله هات دقت کن واقعا مخربه.مغز من سوت کشید.منی که خودمم معنی مادر شوهرو می دونم .معنیه اینکه هر کار دلش می خواد می کنه چه برسه به همسرت .حداقل تو درد و دل هم نمی کنی.
شما یه اشتباهی که هر دو دارین مامانه من مامان تو می کنین.مگه زندگی یار کشیه؟؟
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
ممنون رایحه عشق واسم دعا کن بچم خیلی تکون میخوره عصبی شدم شوهرم زنگ زده میگه خونه نیا مامان باباشم خونمونن یه رب 20 دیقه دیگه وقت اداره تموم میشه یار کشی زندگی یعنی این؟ ناد علی
دادشم میگفت مامان دیروز تب ولرز داشت میزد تو سرش داد بیداد میکرد بردار و خواهر کوچیکم گریه میکردن به مامان فشار نیار خودت حل کن سیاست داشته باش
میرم نماز بخونمو دعا کنم :323:
-
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم نگران نباش.اون داره تکون می خوره می گه مامانی به فکره منم باش.برای آرامشت بیشتر با خدا راز و ناز کن.
با کوچولوت هم صحبت کن.حرفای قشنگ بزن.بهش بگو دلم بلات یه ذله شده.قربون صدقش برو.به این فکر کن خدا از مشکلت خیلی بزرگتره.فکرای منفی رو دور بریز.به این ایمان داشته باش که مشکلت حل خواهد شد.