سلام.
دوستش دارم و ....
اما اون چیزی که تو دلم هست اصلا اصلا اصلا نمیتونم به زبون بیارم.
تا بیبینمش انگاری زبونم توی دهانم قفل میشه !
فکر میکنم که خودش میدونه اما اون هم کاری نمیکنه ! !
اصلا نمیدونم چی کار کنم ؟
واقعا گیر کردم !
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام.
دوستش دارم و ....
اما اون چیزی که تو دلم هست اصلا اصلا اصلا نمیتونم به زبون بیارم.
تا بیبینمش انگاری زبونم توی دهانم قفل میشه !
فکر میکنم که خودش میدونه اما اون هم کاری نمیکنه ! !
اصلا نمیدونم چی کار کنم ؟
واقعا گیر کردم !
سلام تا دیر نشده بهش بگو وقتی از دستش بدی خیلی پشیمون میشی مراقب باش از حول حلیم نیفتی تو دیگ یعنی از دوست داشتن زیاد
سلام
خوش اومدي
چرا دوسش داري؟ اصلا مطمئني كه دوسش داري؟
توضيح بيشتر نميخاي بدي؟
فكر كنم دليل اصلي جواب ندادن به مشكلت از طرف اعضا همين، خلاصه نويسيت باشه. جسارتا خلاصه نويسيت اين ذهنيت رو در ذهن بوجود مياره كه خودت اهميت چنداني براي موضوع قائل نيستي.
خب به نظرت با اين تفاسير، ميتوني توقع داشته باشي كه ديگران به مشكلت جواب بدن؟
بي صبرانه منتظر توضيحات بيشترت هستم.
موفق باشي
سلام عمو محمد رضا
لطفا اگر تمایل دارید بیشتر توضیح دهید.
شاید راهی باشه!
سلام
عمو محمد رضای عزیز که نیست ولی با کسب اجازه از خودش ، یک مقدار توضیح مختصر بنده برای دوستان می دهم تا خودش اقدام کند !
( من بیشتر از اوضاع عمومی خواهم گفت ؛ پس به نظر من بهتر است ازش سوال بپرسید چون ..... علتش رو الان میگم )
محمدرضای من ، که دوست صمیمی من است ، پسری کاملا منطقی و با شعوری است و هیچ گاه در زندگی عشق و عاشقی را تجربه نکرده است .!!!!!!!!
این روزها اصلا حال خوبی نداره !!!!
اگر میگم ازش سوال بپرسید چون با این که خوش سخن است اما این روزها زبان در دهانش لانه کرده و اینگار مهر سکوت بر لب های این بشر خورده است .
او را به این تالار راهنمایی کردم تا در مسیر خویش بهتر گام بردارد ولی بعد از جواب های دوستان دلسرد شد و .......
اما از دوستان و آقای سنگ تراشان می خواهم از او سوالاتی بپرسند تا او لب به سخن بگشاید ، من خودم هم از این سکوت خسته شده ام . ...............
ممنونم .
سلام عمو محمدرضای عزیز:72:
شما حتما وقتی به این خانم علاقمند شدید که متوجه شدید ایشون با معیارهای شما برابری دارند.
به هر حال چند سوال از شما داشتم؛
1- این خانم هم کلاس شما هست؟
2- تا به حال با هم حرف زدین (حتی در مورد درس)
3- مطمئن هستین که ایشون مجرد هستن؟
4- ایشون در مقابل شما چه عکس العملی دارند؟
اینجا همه دوستان سعی در کمک به همدیگه دارن. امیدوارم دلسرد نشین و برای حل کردن مسئله ای که دارین تلاش کنید:72:
سلام
برای بیان مسائلی مثل دوست داشتن نیاز به اعتماد بنفس زیاد است ... خصوصا اگر طرف مقابلت شناختی از تو نداشته باشه ....
لطفا به من بگید چطور میتونم این طور مسائل رو مطرح کنم بدون اینکه طرف مقابل ناراحت بشه ... خصوصا اگر طرف مقابلت از خانواده ای با اعتقادات مذهبی قوی باشند .... ( مثل خانواده خودم ) ....
سلام
من هم چندتا سوال بپرسم :
1.چرا وقتی تنها میبینیش جلو نمیری ؟
2.چرا اینقدر دست دست می کنی ؟
3.چرا اینقدر کم غذا شدی ؟
سلام
جواب فرشید :
نمی دونم چرا ازش خوشم اومده
ولی با هر بار دیدنش احساسی به من دست میده .نمی تونم بگم احساس خوبیه یا بده.
می خوام کاری بکنم ولی نمی دونم چرا موقعش که میشه جا می زنم..
سلام
جواب shad:
1-بله ایشون هم کلاس من هستند.
2-نه به هیچ وجه با هم صحبتی نداشتیم.
3-بله
4-به استنباط خودم اونم بی تفاوت از کنار من نمیگذره.عکس العمل هایی از خودش و اطرافیانش دیدم که به این نتیجه رسیدم.
سلام .من می خواهم یه چیزی بهتون بگم .شما به عکس العملایی که از اون خانوم می بینید زیاد توجهی نداشته باشید بیشتر به این فکر کنید که یه جوری سر صحبت با خودش باز کنید و از خواسته خودتون مطمئن بشید. چون ممکنه عکس العمل اون خانوم و دوستاشم ازکنجکاوی در مورد رفتار شما بوده باشه و منتظره ببینه شما چه عکس العملی از خودتون نشان می دید. چون تا حرفی نزنید هیچی نمی شه گفت و هیچ کاری نمی تونید بکنید.موضوع را بامسائل عادی شروع کنید ولی نگذارید اینقدر عادی بشه که دیگه با بقیه براتون هیچ فرقی نداشته باشه و به خودشم این حس بدین که این یه نگاه عادی بوده .محکم باشید .به امید خدا!
سلام عمو محمدرضای عزیز
اگه همکلاستون هستن خیلی بهتره، شما در حال حاضر شرایط ازدواج و یا مطرح کردن این موضوع رو دارین؟
اگه واقعا به اون خانم علاقه مند هستید باید قدم جلو بذارید. مطمئن باشید ایشون این کار رو نمی کنن. یا می تونید از طریق یه واسطه اقدام کنید که اول بررسی کنید ایشون قصد ازدواج دارن یا نه، بعد از این مرحله بهتره از ایشون بخواین که تا تموم شدن درستون، طوری که خونواده ها هم در جریان باشن، با هم در ارتباط باشین تا بیشتر همدیگه رو بشناسین.
امیدوارم موفق باشید:72:
سلام عمو محمدرضا
باید مطمئن شوی که نامزد و شوهر دارد یا ندارد؟
برادرت وم
[align=justify]عمو محمدرضا دوست عزیز سلام
به تالار خوش آمدی
بهتره تکلیفت رو با خودت روشن کنی.
به قول شاعر که می گه: حرف را باید زد / درد را باید گفت
اینطوری انگار که هنوز تردید داری که دوسش داری یا نه؟ و اینکه احساس درونیت علاقس یا چیز دیگه ای؟ بهتره با خودت روراست باشی. اصلاً موقعیت ازدواج رو داری یا نه صرفاً می خواهی دوست بشی؟
منتظر نیستی که اون خانم بیاد به شما پیشنهاد بده. مطمئناً این وظیفه شماست که بری جلو و مثل یه آقای باشخصیت و تحصیلکرده با ایشون صحبت کنی. درسته؟
و هیچ وقت از روی عکس العمل ها و اطرافیان قضاوت نکن. چون الان شما یه روحیه ای داری که شاید یه رفتار بدون قصد و غرض اون خانم برای شما معنی دار باشه. می دونی که چی می گم. خدا زبونو برای چی داده؟
اصلاً هم ترس به خودت راه نده. اگه تو زندگی واقعاً طالب چیزی باشی مطمئن باش حتماً به دستش میاری. برای من که ثابت شده.
اینقدر هم به شکمت خیانت نکن. غذاتو بخور. جون بگیری حرف بزنی. گوشه گیری هم اصلاً به آقایون نمیاد. اینا توصیه های خواهرانه بود. امیدوارم برات مفید باشه.
موفق باشی[/align]
سلام تنها كاري كه ميتوني بكني بري با او صحبت كني براي منم چنين چنين اتفاقي ولي من حاضر نيستم موضوع عشق رو بيان كنم چون دخترم ...ميدونم اون دختر منتظر پيشنهاد شماست پس عجله كن
سلام منم چنين اتفاقي برام افتاده ولي چون دخترم من هرگز پيشنهاد نميدم ومنتظر هستم ....پس عجله كن كه منتظر پيشنهادته
سلام محمد رضا
نمی دونم هنوز این تالار را می خونی یا نه ؟
اما چیزهایی هست که باید بدونی :
اول مطمئن باش درصد زیادی از دانشجوها به همین حس تو دچار می شن برخی اون را جدی می گیرن و برخی راحت از کنارش رد می شن !!! بنابراین مشکل تو یه مشکل خیلی خاص نیست !
دوم وقتی که این جوری بهش فکر می کنی وابستگی احساسی برات به وجود میاد که در صورت رسیدن به او یا نرسیدن به تو صدمه می زند بنابراین سعی کن یه مدت خیلی منطقی در موردش فکر کنی تا بتونی بدون وابستگی انتخاب کنی
سوم از طریق واسطه هایی اون و خانواده اش را بهتر بشناس
چهارم شرایط خودت را بررسی کن آیا در شرایطی هستی که بتونی جلو بری و حداکثر تا دو سال آینده زندگی تشکیل بدی ؟
پنجم : درد دل کردن آرومت می کنه این جا هیچ کسی تو را نمی شناسه (حداقل می تونی با یه نام کاربری دیگه بنویسی که نشناسه ) پس می تونی به ما اعتماد کنی ، اگه نتونستی به کاغذ و قلمت اعتماد کن و بنویس تا سبک شی حتی اگه بعدش پاره شون کنی . وقتی می نویسی بهتر می تونی فکر کنی
یا علی
سلام. من اومدم
با شکمم آشتی کردم . با خودمم همینطور
با واسطه هم رفتم جلو ولی مثل اینکه شوکه شده بودم ... چون اصلا به حرف های واسطه ام گوش نکردم وووو......
خلاصه که با کلی حرف 2 ضربدر 2 میشه چهار مثل چک برگشتی ، برگشت خوردم و آلان اوضاع جور دیگه ای شده .....
از تمومحرف ها استفاده کردم وحالا منتظر کمک های دیگر شما هستم ...
می ترسم بازهم مشروط بشم ....
سلام بر دوست عزیز و عاشق پیشیه ما.
خوب مثل اینکه موفق نشدی. اشکالی نداره باید بازم تلاش کنی اما قبل از این ها سوالاتی دارم
1.قصد شما از دوستی با ایشان ازدواجه یا نه؟
2. اگر ازدواجه شرایط ازدواج رو داری؟
3.چرا بهش علاقمند شدی چه ویژگی تورو به اون علاقمند کرده(نگو نمی دونم فقط وقتی می بینمش دلم هوری میرزه) چون اون وقت بعد چند بار دیدن دیگه حتی دلتم هم تکون نمی خوره
در ضمن این کارا ترس نداره شما یک تقاضایی را به صورت محترمانه و چندین بار از ایشان می کنید اگر قبول کرد بسمه الله وگرنه (هنوز دختران زیادی را می شناسم که با نگاه هایشان تو را مست می کنند) موفق باشی دوست گرامی
داداش درست حرف بزن اصلاً ببینیم دردت چیه. اگه این مدلی بخوای صحبت کنی اولاً کسی متوجه نمی شه و دوماً وقتی متوجه نشه کمکت نمی کنه. آفرین پسر عجول!
سلام
محمد رضا جان،این مشکل من هم هست ولی حداقل بهش فهموندم که دوستش دارم......
2،3 بار ازش جزوه بگیر یا راه های دیگر امتحان کن....
ولی مواظب باش جلوی دیگران تابلوش نکنی،اخه این موضوع ها توو دخترا سریع می پیچه...
راستی اگه بگی ترم چندی بیشتر میتونم بهت کمک کنم.....اجول نباش پسر!!!