-
می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
سلام به همگی
خوشحالم که من هم عضوی از خانواده گرم و صمیمی شما شدم امیدوارم مشکل من هم تو این تالار حل بشه .
من 24 سالمه و دقیقا 17 ابان اولین سالگرد ازدواجم که نه عقدمه . همسرم رو فکر کنم دوست دارم البته اون هم دوسم داره ولی اصول زندگی رو بلد نیست اوایل همه تلاشم رو می کردن تا هر روزم بهتر از دیروزم باشه از مشاوره حضوری بگیرین (البته تنهایی ) تا نامه و کتاب و شعر عاشقانه و دعوا و ........
اولین مشکلم با علی از روزی شروع شد که او نیاز مالی داشت و من دلم نمی خواست خودم رو درگیر مسائل مالی کنم بی توجه نبودم ولی به روی خودم هم نمی اوردم به خاطر همین مدام شاکی بود و گله و شکایت می کرد و از اونجایی که خیلی اهل تلافی کردنه سعی می کرد جبران کنه مثلا برای تولدم هیچی نگرفت اولین تولدم بود به هرحال کم کم مسئله جدی تر شد و بحث جدل ها شدت گرفت تا اینکه نهایتا تهدیدم کرد اجازه سر کار رفتن بهم نمی ده و از این حرفا یه مدت جنگ اعصاب داشتیم و من به شدت ا زنطر روحی به هم ریخته بودم همیشه برام سوال بود که هدف همسرم از ازدواج با من چی بوده توی این یک سال به جز خودخواهیهاش هیچی عایدم نشده تمام ارزوهام تمام خواستهام از بین رفتن دلم برای خودم خیلی تنگ شده....
الان هم کارم رو ادامه دادم ولی اصلا ازش نمی پرسم حقوق منو چیکار می کنی حداقلش اینه که کار کردن بهم شخصیت می ده احساس می کنم ادمهایی هستن که منو به خاطر خودم می خوان بهم احترام می گذارن برعکس همسرم که همه چیزم رو ازم گرفت حتی غرورمو ...............جدیدا تصمیم گرفتم ندیده بگیرمش عین خودش باهاش رفتار کنم عین خودش !!!
ببخشید پر حرفی کردم
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
همسرتونز قبل اینکه مشکل مالی پیدا کنه هم رو حقوقتون حساب باز می کرد؟
به نظرم شما تو بحران تنهاش گذاشتید اونم انتظار بیشتری از شما داشت.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نه ! اوایل چیزی نمی گفت حتی تشویقم می کرد تا کارم رو ادامه بدم ولی یه دفعه ای این جوری شد و شروع کرد به گله و شکایت خودخواه شد از اون گذشته ما تو دروان عقد بودیم و اگه من خودم هم می خواستم کمک کنم خانوادم اجازه نمی دادن و خودم دوست نداشتم این کارو بکنم از اول ازدواجمون هم گوشه کنایه می امد که دلش می خواست مدیریت هزینه رو به عهده بگیره کم کم نقشه هاشو عملی کرد و موفق هم شد ولی روح من اینقدر ازرده کرد که دیگه محبت کردنش برام مصنوعیه فکر می کنم این هم جزو نفشه هاشه !!
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
با حقوق خودت سرمايه گذاري هاي بزرگ به نام خودت انجام بده. (مثل خريد خونه)
اگه نمي توني سرمايه گذاري هاي كوچك (مثل خريد ماشين)
قبل از اينكه اون براي حقوقت نقشه بكشه خودت سرمايه گذاري اش كن. كاري كن بخش اعظم حقوقت بابت قسط هاي خريد خونه و ماشين هزينه بشه.
البته كم كم و غير محسوس اينكار ها را بكن.
سرمايه گذاري هايي كه مي كني به نام خودت ولي براي زندگيتون باشه. (مثل خريد خونه و ماشين)
روابط ات را در اين حين با شوهرت كاملا گرم و صميمي كن و جاي هيچگونه بهانه گيري براش نذار.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
شاید خنده تون بگیره ولی تمام مدارک هام رو برداشته هیچ کارت شناسایی ندارم وقتی هم علت رو سوال می کنم میگه پیش من باشه بهتره حتی بهم نمی گه که از حساب من برداشت می کنه به روی خودش نمی یاره اونوقت شما می میگید سرمایه گذاری !! مشکل من اینه که قاطعیت ندارم می ترسم گیجم به خدا دارم افسردگی می گیرم :302:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
داره برا اثبات خودش و منیتش می جنگه ،
جور دیگه بهش شخصیت بده ، قدرت بده ، با یه کلام آدم حسابش کن که او مجبور نباشه برا اینکه بگه "من هستم" باید و نباید بیاره برا شما ، پای این حرفا بیاد وسط که اجازه نمیدم و... و لازم باشه از این حربه ها استفاده بشه.
ضمنا اگه کار او غلطه ، شما کاری که غلطه و می دونی اشتباس انجام نده.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
به خدا یه مدت مدام بهش محبت می کردم هرچی دیگران سرزنشم می کردن مقاومت می کردم ولی وقتی دیدم فقط به نیازهای خودش توجه می کنه حتی ازم نمی پرسه تو پول لازم داری یا نه پولی که مال خودته ها !!!!!!خیلی دردم می گیره اگه هم خرج بتراشم اصلا اعتنا نمی کنه میگه غیرضروریه و از این حرفا حالا دیگه حتی غرورم اجازه نمیده ازش گدایی کنم قبلا اگه اضافه کاری می رفتم هی بهانه می گرفت ولی الان که پولش می ره تو جیب اون هیچ مخالفتی نمی کنه شما بگید من دیگه چیکار کنم که بفهمه ادم حسابش می کنم ؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
چه جوري از حساب شما برداشت مي كنه؟ راه برداشت اش را ببند.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
چرا از اول راجع به حقوقت صحبت نکردید؟
تو واقعا باید آدم حسابش کنی نه اینکه بخوای تظاهر کنی.در ضمن یه سوال تو با سر کار رفتنت تو خونه کم کاری می کنی؟.یعنی از لحاظ غذا و تمیزی خونه و از هم مهمتر روابط جنسی
لیلا جان فکر کنم اگه این کارو کنه لج و لجبازی پیش می یاد.باید یاد داشته باشیم را جع به همسرش صحبت می کنیم. نمی گم کار اون آقا درسته اما تو این جور مواقع هر دو باید کمی کوتاه بیان.خزان که نمی خواد چیزی ثابت کنه می خواد زندگیشو آروم کنه
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
در پاسخ به سوال رایحه عشق باید بگم ما هنوز در دوران عقد هستیم و از اون گذشته من هیچ وقت براش کم نذاشتم تولد برام نگرفت ولی براش تولد گرفتم از همه لحاظ هواشو داشتم چون فکر می کردم واقعا دوسش دارم حالا هم من چیز زیادی نمی خوام فقط می خوام یه حساب مشترک داشته باشیم و من رو هم به رسمیت بشناسه ادم حسابم کنه برام ارزش قائل باشه...
رمز حساب اینترنتی منو داره به محض اینکه پول به حسابم واریز می شه انتقالش می ده از همه اسفناک تر اینه که رمز رو تغییر داده تا من دسترسی نداشته باشم ....خنده داره تا حالا دیده بودین یکی ازدواج کنه بعد بابت ازدواجش مستمری هم بده :311:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
سلام
چه بحران مالي داشت ؟
ازت كمك خواست و تو نكردي ؟
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
بحران که نه ولی مشکل مالی داشت باباش روز خواستگاری گفته بود اپارتمانشو بهش می ده ولی بعد از عقد گفت نمی دم و علی مجبور شد خودش اقدام کنه که یه مبلغی نیاز داشت اون موقع فقط 4-5 ماه از دوران عقدم گذشته بود و او هم مستقیما از من کمک نخواست ضمن اینکه خودم به فکر بودم برای یه وام 4 میلیونی اقدام کرده بودم ولی بهش نگفته بودم و در نهایت هم بهش دادم از طرف دیگه خانوادم می گفتن این وظیفه پدرش هست که ازش حمایت کنه و مشکلات مالیش به ما ربطی نداره ضمن اینکه علی منطقی و دوستانه برخورد نمی کرد اصلا حرف نمی زد فقط می خواست منو مدیریت کنه فکر می کرد من خود رایم و خود خواه وقتی وام رو بهش دادم اول ناراحت شد که چرا بهم نگفتی و بعدش هم که وام رو گرفت دریغ از یک تشکر خشک و خالی ..... از همه اینها بگذریم الان یکسال از دوران عقد ما می گذره ولی تا حالا به جز روز خواستگاری برای من حتی یه شاخه گل نخریده نمی دونم می تونی تصور کنی ؟؟؟
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
دختر خوب اینجوری که خیلی بد داری پیش میری!!
پایه های زندگی مشترک توی دوران نامزدی و عقد بنا گذاشته میشه اینجوری که شما شروع کردین خدا به آخر و عاقبتش رحم کنه..
عزیزم خودت بنا رو بد گذاشتی و باید خودتم با آرامش اصلاحش کنی .اصلا چه لزومی داره کارت های هویتی تو دست اون باشه؟؟؟؟ چه دلیلی داره از حساب تو برداشت کنه ؟؟ خودت بهش دادی و حالا هم می خوای یه شبه حلش کنی ..مساله اصلا این نیست که اون مشکل مالی داره یا نه ..اگه عزت نفس داشت هیچوقت حتی به فکرش هم نمی رسید که روی دارایی تو حساب باز کنه حتی اگه اندک.اونی که خودت بخوای با عشق و لذت به شوهرت بدی حسابش کاملا مجزا هست ولی این اصلا وظیفه ای برای تو نیست.
خیلی راحت می تونی اونو متوجه رفتارش بکنی ..مدارکت رو خیلی با قاطعیت و محترمانه ازش پس بگیر و دیگه خودت تصمیم بگیر که می خوای کمک کنی یا نه..
راستش من اینا رو خوندم یاد رفتاری افتادم که اینجا با خدمتکارای خونه می کنن ..پاسپورت و همه مدارکشو ازش می گیرن که نتونه فرار کنه .حقوقشم دست خودش نمی دن و دست صاحب کار می مونه .ظاهرا شوهرت شما رو با خدمتکار خونش اشتباه گرفته!!!
ببخشید خانمی ولی خیلی کفری شدم:97: چرا ما زنا اینقدر عاطفی هستیم !!!
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
f-z عزیز ممنون که درکم کردی
به خدا هزار بار تا حالا محترمانه و غیر محترمانه و با ملایمت و با دعوا و با هر روشی که تو بگی من باهاش حرف زدم و خواستم که مدارکم رو پس بده ولی فایده نداشته تا می یام حرف بزنم میگه دیگه نمی خوام بری سر کار دیگه هیچ مشورتی ازت نمی گیرم تمام مسافرت هام رو هم تنهایی می رم و خلاصه مدام نقشه می کشه و تهدید می کنه که ال می کنم و بل می کنم حتی یه بار سر همین مسئله یه دعوای حسابی راه انداخت و بعدش هم زنگ زده بود به بابام که از من حرف شنوی نداره و از اینحرفا که کلی خجالت کشیدم همه فهمیدن و ابروم رفت از طرفی به خانوادش گفته بود که محیط کاریش رو دوست ندارم و پدرشون ازم خواستن که دیگه سر کار نرم و می گفتن جامعه سالم نیست و ....خلاصه غرورم شکسته بود به خدا یه مدت فقط گریه می کردم مشاور بهم گفت ازش جدا شو تحمل نکن ولی طلاق رو نمی تونم بپذیرم نمی خوام فرار کنم می خوام درستش کنم زندگیمو بسازم یعنی هیچ راه حلی نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟:302:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
عزیزم از چیزی بدبین نشده؟اتفاق خاصی توی محل کارت نیفتاده؟
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
به نظرم نقطه ضعف دادی دستش.هی تهدید می کنه
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
اصلا از اول به چه دليل مدارك و رمز اينترنتي حسابت را بهش دادي؟
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نه هیچ نقطه ضعفی دستش ندادم اولا کارم دولتیه دوما اینکه تو محیط کار کاملا جدی ام و پست خوبی هم دارم و حجابم هم خیلی خوبه اصلا خلاف میلش رفتار نکردم
در مورد مدارک باید بگم یه روز اومد بهم گفت برای وام ازدواج لازمشون داره چند روز بعد هم گفت بابت وام می خواد پول بریزه به حساب و پول کم داره من هم اعتماد کردم و رمز رو بهش دادم که کارش زودتر راه بیفته ولی اون سو استفاده کرد می دونین تمام کارهاش با نقشه بود من سادگی کردم و هر موقع هم خواستم باهاش صحبت کنم دعوا راه انداخت اونقدر رفتارش بچگانه و غیر منطقیه که حاضر از من بدگویی کنه تا دیگران حق رو به اون بدن ضمن اینکه تمام اتفاقاتی که بینمون می افته برای مادرش تعریف می کنه .....
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
اقتدارش از بین رفته اینجوری می خواد جبران کنه.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نه كارت مشكلي داره. نه خودت. نه محيط كارت.
اينا همش بهانه است تا بتونه حقوقت را ازت بگيره.
خانوادت چي مي گند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tasnime_elahi
اقتدارش از بین رفته اینجوری می خواد جبران کنه.
اقتدار چيه تسنيم جان؟!
ايشون از اول تو نقشه بوده.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
خانوادم می گن باید باهاش برخورد کنی و قاطعیت داشته باشی ولی از طرف دیگه خودشون هم می ترسن کار به جاهای باریک برسه فقط سرزنش می کنن از طرف دیگه اگه بابام بخواد با خانواده علی یا با خودش صحبت کنه مطمئنم لجبازی می کنه و اوضاع بدتر می شه اخه می دونین همسرم خیلی تو این زمینه بد برخورد می کنه
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
خزان1366 خوش اومدید.
دخترخوب اشتباه بزرگی رو مرتکب شدی!!!
اینجوری که ازحرفات برمیاد این آقا درمورد تفکرات وخواسته هاش جزخودش کسی رو قبول نداره ومخصوصا به خانوماحق انتخاب نمیده.
اگرمن جای شمابودم یه مدت 2 الی 3 ماهه مرخصی بدون حقوق می رفتم وبه نامزدم میگفتم که ترک کارکردم.خسته میشم ونمیخوام کار کنم.توی این مدت بیکار نمی نشستم وهربار به بهانه ای یکی از مدارکم رو ازش می گرفتم.مثال:
به خاطر تمدید کارت ملی ، کارت ملی رو می گرفتم.
به خاطر بیماری،دفترچه بیمه رو می گرفتم.
و...
حتما به مشاوره حضوری می رفتم وبا راه حل های پیشنهادی ایشون سعی در راضی کردن ایشون جهت مراجعه به مشاور می بودم.سعی می کردم دوستان وآشنایان بویی ازاین اختلافات نبرند وخودم هم هیچ توجهی به حرفهای اطرافیانم نمی کردم.طی این مدت از هیچ محبتی برای همسرم دریغ نمی کردم واز حرفهای عاشقانه خیلی استفاده می کردم تاببینم نتیجه چه خواهدشد.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
داملا جان بارها به این فکر افتادم ولی می ترسم حرفی بزنم که نتونم پاش وایسم ضمن اینکه حداکثر می تونم یه هفته مرخصی بگیرم نه بیشتر یه مدت خودمو زدم به بی خیالی و بی خیال همه چیز شدم و تا می تونستم بهش محبت کردم ولی به خدا به هیچ صراطی مستقیم نیست .............
بارها سعی کردم حرفام رو براش بنویسم ولی نتونستم مشاوره هم با من نمی یاد جدیدا تصمیم گرفتم عین خودش باهاش رفتار کنم چند روز دیگه سالگرد ازدواجمونه بعد از این اعیاد مهم تغییر قیافه میدم و به شدت بی احساس و خود خواه میشم دیگه به هیچ عنوان حالشو نمی پرسم اگه هم اومد خونمون کاملا بی احساس برخورد می کنم انگار که اصلا وجود نداره ....
گاهی وقت ها از خودم بدم می یاد که می خواستم با یک ادم مثلا تحصیلکرده ازدواج کنم و چشمامو به روی ادم هایی که واقعا دوسم داشتن بستم و ندیدمشون فقط به خاطر ادم خودخواهی مثل علی واقعا برای خودم متاسفم !!
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
سلام خزان جان
عزیزم خوب چرا باهاش صحبت نمیکنی بطور جدی؟
بگو نمیشه که پول من مال تو باشه پول توام مال خودت یا واقعا همه چیز مشترک یا اینکه اگه قرار باشه این وسط من ضرر کنم و شما منفعت که حساب کتابمون جدا شه شاید ما شریک زندگی خوبی باشیم واسه همدیگه ولی شریک مالی خوبی نباشیم و همین به روابط زناشویمون لطمه بزنه
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
عزيزم سلام نگران نباش و صبور باش من مشاور نيستم
ولي وقتي مطلبو خوندم خيلبي ييييي حرص خوردم هيچ چيز لاينحل نيست بالاخره مداركتو ميگيري با صبر حوصله با خودت بگو كه مي توني و حل ميشه .
منم كارم دولتي با خانم دالما موافقم يه بهونه بيار مثلا بگو ميخواي از اداره وام بگيري برا اون و ه مداركت احتياج داري بلاخره بايد يه فكري بكني يه بهونه بيار مثل خودش يا برو بانك بگو كارتتو گم كردي و يك كارت با رمز جديد بگير البته خيلي بده ولي من فقط چيزي كه به ذهنم رسيد رو گفتم شايد هم اشتباه باشه واقعا برا مردهاي اين دوره متاسفم
از خانم ليلا موفق هم خوشم مياد زود ميره سر اصل مطلب .
و واقعا نمي دونم برام سئوال كه همه از ما زنا مي خوان كه هميشه محبت كنيم چرا مردها اين كار رو نمي كنن از بس بهشون رو داديم متاسفم منم يه جورايي مثل توام تاپيكم تو مشكلات ازدواج به نام بي مسئوليتي همسر اگه خواستي بخون . يه راهكارهاي بهم دادن شايد به دردت بخوره . البته شوهر تو پولتو بزور گرفته من مجبورم عشقولانه برا شوهرم خرج كنم خدا به هممون كمك كنه خدا به هممون كمك كنه
خدايا ببخشيد ولي فكر كنم مرداها رو آفريدي تا ما زنارو حرص بدن .
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
خزان عزیز اصلا نگران نباش ..
نمی دونم اینو می دونی یا نه اما در هر مشکلی مهم ترین مرحله و سخت ترین مرحله تعریف خود مساله هست .یعنی ما وقتی مشکل رو شناختیم و تونستیم به درستی تعریفش کنیم دیگه نصف راه رو رفتیم و به حلش خیلی نزدیک شدیم .این یه اصل مدیریتی پذیرفته شده هست..
بنابراین باید الان خوشحال هم باشی که وجود مشکل رو درک کردی و خود مشکل هم برات کاملا تعریف شده هست پس برای حلش اصلی ترین راه رو رفتی ..مهم نیست که چی شده و تو چه اشتباهاتی مرتکب شدی .مهم اینه که اشتباهتو فهمیدی و تصمیم گرفتی حلش کنی پس عملا چیزی از دست ندادی.
عزیزم من احساسم اینه که نباید برای پس گرفتن مدارکت به دروغ و حیله و قایم موشک بازی متوسل بشی چون خودت میگی تصمیم داری با این مرد زندگی کنی و وارد شدن از راه دروغ پایه های زندگیتو خراب تر می کنه .اینکه بخوای مرخصی بگیری و یا اعلام مفقودی مدارک بدی و غیره هیچکدوم غیر عملی نیست اما زیاد هم منطقی نیست .بهترین راه اینه که خودت خیلی محکم و قاطع و البته آرام بش بگی که دیگه نمی خوای بش کمک کنی و خودت حقوقتو نیاز داری .و اصلا هم تزلزل به خرج ندی ..اون مسلما مدتی با تو به شدت بدرفتاری می کنه و خودشو به در و دیوار می کوبه و آبرو ریزی راه می ندازه اما در نهایت و در دراز مدت این مساله رو به عنوان یه اصل می پذیره و مجبور می شه بهش احترام بذاره ..توی این راه اصلا ترس به خودت راه نده و پرده دری و بی احترامی هم نکن حتی اگه اون هم اینکار رو کرد تو از تصمیمت کوتاه نیا و بی احترامی بهش نکن . اگه بازهم سماجت کرد اونوقت می تونی از راه های دیگه وارد بشی که خیلی هم زیادن اما به عنوان قدم اول با صداقت اش رفتار کن.
امیدوارم که نتیجه بگیری عزیزم:72:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
این که مثل خودش برخورد کنی دردی را دوا نمیکنه.:305: مشکلت حل نمیشه. شما بالاخره یا باید بتونی مشکلاتت را حل کنی و یا هم اگر دیدی نشد، ازش جدا شی. این که بخوای مثل خودش رفتار کنی، فقط داری وقتت را هدر میدی و زندگی ات را در حالت standby میگذاری. زمان را الکی از دست میدی و تکلیفت معلوم نیست که بالاخره اوضاع خوب میشه یا نه. :305:
به هیچ ترفندی نمی تونی راضیش کنی با هم برین پیش مشاور؟:303: اگر پیش مشاور بیاد شاید بتونی حرفای اون را هم بشنوی و ببینی چشه و چرا این کارو میکنه. :305: بالاخره شاید اون هم حرفای واسه شنیدن داشته باشه.:305:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
از همه شما دوستان عزیز ممنونم
f-z عزیز من جدی باهاش صحبت کردم اولا اینکه ایشون اصلا به حرف های من گوش نمی ده چون می دونه که به ضررش تموم می شه ضمن اینکه سریعا منو متهم می کنه که تو رفتارت درست نیست و هر موقع اخلاق ورفتارتو درست کردی من هم با تو درست برخورد می کنم . البته تا وقتی که حرفی از پول نزنم بهترین همسر دنیا هستم و مدام اس ام اس عاشقانه و حرف های قشنگ می شنوم ولی به محض اینکه اعتراض کنم از سر کار رفتن و جشن عروسی و خرجی و ............ محروم می شم و صحبت از انتقام و تلافی میاد وسط
در مورد مشاوره هم بارها خواهش کردم ازش ولی فایده نداشته میگه من به مشاوره نیاز ندارم تو باید بری مشاوره و خودت رو اصلاح کنی .شاید باورتون نشه ولی تو خونه خودشون حرف حرف مادرشه با اینکه مادرش خونه داره و لی پدرشوهرم حقوقش رو دو دستی تقدیم زنش می کنه تا اون برنامه ریزی کنه با اینکه تحصیلات پدرشوهرم بالاتره و بسیار مرد ارومیه .
همیشه فکر می کردم پدر هرچی باشه پسر هم عینا همون میشه ولی خوب شاید این مورد استثنا باشه.
من اکثر این راه ها رو امتحان کردم جدیدا به این فکر افتادم که با نقشه جلو برم خنده داره نه :311: یه جوری غیر مستقیم حرف دلمو بزنم ولی یه جوری که هم به رگ غیرتش برخورد بخوره و هم نتونه منو متهم کنه و کاملا محاصره بشه با یه نقشه کاملا حساب شده ولی نمی دونم چه طوری؟؟؟ مادرم میگه همه مردها یه رگ خواب دارن می خوام رگ خوابشو پیدا کنم اوایل می شستم کتاب می خوندم راجع به مردها ولی خوب فکر کنم این یکی جنسش با بقیه فرق داره :311:
از همه شما تقاضا می کنم هرچی به ذهنتون می رسه جهت ببخشید ...ر کردن اقایون ارائه بدین شاید تجربه شما برای من هم مفید واقع بشه :323:
راستی یه مطلب دیگه که می خواستم بگم و یادم رفت ."جداشدن" گفتنش خیلی راحته ولی وقتی پای عمل میاد وسط مثل جون کندن سخته از همه اینها گذشته فرار کردن از میدون و جاخالی دادن کار ادم های ضعیفه من می خوام زندگیمو بسازم و مطمئن هستم که موفق می شم . به امید روزی که بیام تو همین تالار و براتون بنویسم که مشکلم به بهترین شکل حل شده :43:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
منظورتون اینه که شغلش چیه ؟؟ مهندس مواد یه کارخانونه کاشیه البته برای امتحان ارشد هم درس می خونه
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
سلام خانم خزان
بهتون توصیه میکنم که شغلتون رو حفظ کنید مبادا بخاطر تغییر ایشون و تنبیه ایشون کار خوبتون رو از دست بدین ک صد در صد پشیمان خواهید شد بیکار شدن حتی موقت برای شما مثل سم خطرناکه چون باعث میشه بیشتر و بیشتر رو مشکلات تمرکز کنید
پس ضمن اینکه مشغول به کار هستین حساب جدیدی برای واریز حقوقتون اعلام کنید و حساب قبل خودتون رو مسدود کنید
قبل از اینکار خودتون را برای مواجه شدن با هر عکس العملی از جانب هسرتون آماده کنید
شما الان عقد کرده ایشون هستین و در صورتی که مراسم عروسی بگیرین این احساس مالکیت از طرف همسر شما چندین برابر خواهد شد و شما به هیچ عنوان قادر نخواهید بود اوضاع رو سرو سامان بدید .
اگر قراره بخاطر قطع حمایت مالی شما زندگی شما به جای باریک بکشه این اتفاق بعد عروسی هم خواهد افتاد. پس از الان شروع کنید و این پایه های زندگی تون رو محکم کنید فقط و فقط حمایت مالی خودتون رو قطع کنید
ایشون اگر شما رو بخوان حتما تغییر رویه خواهند داد . سوختن و ساختن شما رو فرسوده و ایشون رو روز به روز حق به جانب تر خواهد کرد پس محکم باش و براش شرط برای ادامه تعیین کن .
برخورد منفعلانه شما راه به جایی نخواهد برد . اگر بی خیال شدین که روزی برسد که پشیمان بشود متاسفانه در اشتباه محض هستین چون اون روز هرگز نخواهد رسید.
برای گرفتن مدارک از خانواده کمک بگیرین چرا میترسی شما درخواست بد و توقع زیادی نداری ، حق شماست که مدارکتون دست خودتون باشه فقط محکم و قاطع و قوی باش و نترس همین ،
امیدوارم مشکلاتت حل بشه :72:
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
خالص درامدش 700 تومنه البته دقیقا نمی دونم
چرا هیشکی از تجربیاتش نمی گه ؟؟؟ من هنوز منتظرم
عسل جان من مطمئن هستم روزی میاد که پشیمون میشه شاید لازم باشه یه خورده زمان بگذره تا شناخت بیشتری حاصل بشه ضمن اینکه من راه های منفعلانه رو امتحان کردم و جز تنش و استرس چیزی عایدم نشده
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
من اصلا مشاور نیستم اما اگه جای شما بودم این کارو میکردم:
به شوهرم با آرومی میگفتم ما دوتا راه حل داریم یا اینکه یک حساب مشترک داشته باشیم و در مورد هر برداشتی از حساب با اون یکی دیگه مشورت میکنیم و برمیداریم چون این طوری احتمال خطا و اشتباهمونم کمتر میشه و به نظر طرف مقابلمونم اهمیت دادیم. مثل دو نفر که شریک مالی هم هستند.
اگه اینو قبول نکرد: پس حسابامون از همدیگه جدا باشه، هروقت کمک مالی خواستیم به همدیگه کمک میکنیم.
در صورتی هم که پس انداز قابل توجهی داشتیم مثلا با همدیگه یه خونه میخریم.
پس من میرم و درخواست کارت و رمز جدید میدم.
بهش میگفتم از اینکه هیچ اهمیتی در امور مالی بهم نمیدی ناراحتم و دوست دارم که نظر من هم مهم باشه.
اصلا هم منظورم این نیست که به همدیگه در مواقع ضروری کمک نکنیم.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
'ضمن اینکه من راه های منفعلانه رو امتحان کردم و جز تنش و استرس چیزی عایدم نشده
همون طور که خودت می دونی اگه حسابتو مسدود کنی یا عوض کنی و...بیشتر باعث تنش میشه به نظرم بهترین راه صحبت کردنه.محکم و قاطع.مرگ یه بار شیون هم یه بار.البته صحبتهات نباید حق به جانبانه باشه.بلکه با آرامش حرفاتو بزن.حتی اولش به صورت درد ودل.همینائی که اولش به ما گفتی.بگو ازین که رو پولم حساب باز کنی دلم می شکنه.بگو ازین که داری شخصیتمو له می کنی.و اگه اوضاع بر وقف مرادت نباشه تهدید می کنی علاقه های زندگیمو (کار کردن)رو ازم بگیری.بگو همه اینا دلخوری ایجاد می کنه و پایه زندگیمون سست می شه و من اینو نمی خوام چون تو رو دوست دارم.البته چون خودم هم دارای شخصیت و ارزشم نمی تونم از حقم بگذرم پس ازت می خوام که .....
برو ببینم چه می کنی
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
باشه همه تلاشمو می کنم فردا نتیجه رو بهتون می گم برام دعا کنید .
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
با سلام.خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتین همه ی تلاشتونو بکنید.اما دوست عزیز پیش از گفتگو با همسرتون حتما به این نکات کاملا توجه کنید:
1.فضای مناسب برای این گفتگو تدارک ببینید.
2.با آداب گفتگو که در این سایت زیاد در موردش صحبت شده اشنا بشید.
3.در حین گفتگو خونسردی خودتونو حقظ کنید.
4.پیش از گفتگو هدف دقیقتونو برای خودتون حلاجی کنید و سعی کنید گغتگوتونو به سمت این هدف مدیریت کنید.
5.پس از تعیین هدف و در حین گفتگو سعی کنید تا از پرداختن به مسایل جانبی مثله عوامل رنجش سابق و ناراحتیهای پیشین به صورت مفصل بپرهیزید چون ممکنه مسیر گفتگونونو تغییر بده.میتونید این رنجشها رو بسیار موردی بگید و بعد ازش رد بشید.تا هم همسرتون از ناراحتیتون مطلع شه و هم مسیر گفتگونتون تغییر نکنه.
6.از کارهایی مثله سرزنش /پیدا کردن مقصر / مظلوم نمایی و از این قبیل در گفتگوتون اجتناب کنید.
7.ارتباط احساسی با همسرتون در حین گفتگو برقرار کنید.مثلا دستاشو بگیرید و حتما به چشماش نگاه کنید.
8.اجازه بدید تا همسرتونم نظر و احساساتشو ابراز کنه و حتما با این احساسات و نظرات همدلی کنید.(توجه داشته باشین این همدلی به مفهوم تایید این عقاید و احساسات نیست.بلکه فقط همدلی کنید وبس.)اگر حتی با این نظرات مخالفید باز هم همدلی کنید تا همسرتون احساس عدم درک از طرف شما بهش دست نده.
9.پس از اتمام گفتگو و ابراز جرات مندانه ی نظراتتون اجازه بدید تا همسرتونم فکر کنه و انتظار جواب سریع نداشته باشین.مثلا خودتون بگین یک روز دیگه نظراتتو بعد از فکر کردن کامل بهم بگو.
امیدوارم موفق باشید.
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
ممنون از راهنمایی به موقع و مفیدتون حتما نکاتی رو که گفتین به کار می بندم .
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
دیروز اولین سالگرد ازدواجمون بود و من کلی تمرین کرده بودم به بهانه سالگرد ازدواج حرف هامو بهش بزنم .کل خانوادش رو برای سالگرد ازدواجمون دعوت کرده بود رستوران .باورتون نمیشه اون لحظه چقدر ناراحت شده بودم مثلا اقا می خواستن منو سورپرایز کنن اخه کدوم عروسی با دیدن خانواده شوهر سورپرایز میشه اون هم تو اولین سالگرد ازدواجش:311:به هرحال به هر زوری بود خودمو کنترل کردم تا ناراحتیم تو چهره ام مشخص نشه هی به خودم دلداری دادم گفتم نزنم تو ذوقش .از همه خنده دارتر این بود که هیچی برام نگرفته بود حتی یه شاخه گل .:311: بعد از اینکه همه رفتن حرصمو سرش خالی کردم کلی دعوا کردم اون هم گفت دیگه هیچوقت برام جشن نمی گیره منم گفتم اگه جشن سالگرد به معنی مهمونی دادن به خانواده شماست می خوام صد سال سیاه نگیری دیگه هیچی نگفت و سکوت کرد 10 دقیقه ای چیزی نگفتم بعدش دوباره شروع کردم به حرف زدن و خلاصه قهر نکردم . می خوام امشب دوباره تلاشمو بکنم و حرفامو بزنم جدیدا به بهانه درس خوندن کمتر میاد خونمون استرس دارم می ترسم به نتیجه نرسیم .
-
RE: می خوام عین خودش باهاش رفتا رکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خزان 1366
دیروز اولین سالگرد ازدواجمون بود و من کلی تمرین کرده بودم به بهانه سالگرد ازدواج حرف هامو بهش بزنم .کل خانوادش رو برای سالگرد ازدواجمون دعوت کرده بود رستوران .باورتون نمیشه اون لحظه چقدر ناراحت شده بودم مثلا اقا می خواستن منو سورپرایز کنن اخه کدوم عروسی با دیدن خانواده شوهر سورپرایز میشه اون هم تو اولین سالگرد ازدواجش:311:به هرحال به هر زوری بود خودمو کنترل کردم تا ناراحتیم تو چهره ام مشخص نشه هی به خودم دلداری دادم گفتم نزنم تو ذوقش .از همه خنده دارتر این بود که هیچی برام نگرفته بود حتی یه شاخه گل .:311: بعد از اینکه همه رفتن حرصمو سرش خالی کردم کلی دعوا کردم اون هم گفت دیگه هیچوقت برام جشن نمی گیره منم گفتم اگه جشن سالگرد به معنی مهمونی دادن به خانواده شماست می خوام صد سال سیاه نگیری دیگه هیچی نگفت و سکوت کرد 10 دقیقه ای چیزی نگفتم بعدش دوباره شروع کردم به حرف زدن و خلاصه قهر نکردم . می خوام امشب دوباره تلاشمو بکنم و حرفامو بزنم جدیدا به بهانه درس خوندن کمتر میاد خونمون استرس دارم می ترسم به نتیجه نرسیم .
:305:خزان عزیز اینطوری میخوای نتیجه بگیری؟
فکرمیکنی با این جوربرخورد کردن میتونی رفتارهای شوهرت رو درست کنی؟