تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام بر دوستان
من و همسرم در زمینه های متفاوت مشکلاتی داشتیم اما مشکل حاد من از زمانی شروع شد که در مقطع دکتری رشته تحصیلی خودم در شهری خارج از محل زندگیمان شروع به تحصیل کردم. سال اول مادرم از فرزندم مراقبت کرد و فرزندم فقط شبها در کنار همسرم بود. از ان به بعد فرزندم را پیش خودم اوردم. همسرم از ابتدا سر ناسازگاری را داشت ولی به تازگی به قدری تشدید شده که دو راه پیش پای من گذاشته : یا ترک تحصیل یا قبول عواقب ماندنم (که یا طلاق است یا خیانت که بیشتر جنیه تحریک و تهدید دارد). من به هیچ وجه حاضر به ترک تحصیل نیستم حتی اگر منجر به طلاق شود. ققط نگران فرزندم هستم. چون مشکلات چندین سال زندگی من منجر به انگیزه ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر شده است و در این زمینه هیچ گاه همسرم در کنارم نبوده و همیشه جلوی من بوده. شما اگر جای من بودید چه می کردید؟ زندگی نا ارام و همراه با درگیری یا طلاق را؟ البته فرزند من 7 ساله است و اگر طلاق بگیرم ممکن است دو سال او را از دست بدهم.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
تحصیلات شوهرتون به چه میزانه؟
اگه زندگی وفرزندت برات درالویته قیدطلاقوبزن.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
مشکلاتت با شوهرت در چه زمینه ای است؟
فقط به خاطر ادامه تحصیل قصد جدایی دارید یا بخاطر مسایل دیگه؟
اگر رشته تون طوری هست که می تونید برای نوشتن تز توی خونه کار کنید، لزومی به ترک تحصیل یا طلاق نیست.
اگر بورس نیستید و شغل مشخصی بعد از دکترا ندارید باز شرایط فرق می کند. اگه قراره دکترا بگیرید و با صد بار مراجعه و خواهش چند واحد در دانشگاه پیام نور فلان شهرستان تدریس بگیرید، آیا به خراب کردن زندگی خودت و فرزندت می ارزه؟
طلاق برای یک زندگی با وجود بچه راه حل آخر است.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
همیشه مشاورین می گن سطح علم زن بیشتر نباشه.عقل هم همینو می گه.چون زنه که باید به مرد تکیه کنه.و مدرک بالاتر زن باعث عدم اعتماد میشه .و ممکنه همسرتون ازین ترس داشته باشن
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام،
سوالی که پیش می آید این است که مگر قبل از ازدواج راجع به ادامه تحصیل شما صحبت نکرده بودید؟
همسر شما قبل از ازدواج با ادامه تحصیل شما تا مقطع دکتری موافقت کرده بودند؟
به هر حال به نظر من شما طوری صحبت می کنید که انگار زندگی مشترکتون برای شما آنقدر مهم نیست.
خیلی راحت از طلاق صحبت می کنید... از اینکه 2 سال بچه رو از دست بدهید نگرانید.
ولی به این هم فکر کردید که این جدایی چه تاثیراتی روی بچه ی شما خواهد گذاشت؟ و اینکه او هم به پدرش و هم به مادرش نیاز دارد؟
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
من نمی دونم واقعا هدف از ادامه تحصیل چیه؟
مگه نه اینکه ما واسه موفقیت بیشتر و زندگی بهتر و رفاه بیشتر ،وجهه اجتماعی بهتر،به خودمون سختی می دیم و درس می خونیم
...
حالا اگر این درس خوندن بخواد به جای اون مزایای بالا دردسر برامون درسته کنه .:305:..
به نظر من آدم نباید تک بعدی باشه و فقط تحصیلش براش مهم باشه
یه خانم دکتر قبل از هر چیزی باید به زندگیش اهمیت بده به رفاه و آرامش بچش
این جوری که شما می گید فقط و فقط تحصیل براتون مهمه
و یا می گید زندگی نارام رو ادامه بدم یا طلاق بگیرم!
فقط همین دوراه پیش روی شماست؟
مسلمه که نه !!!
سعی کنید با تدبیر و مدیریت زندگیتون رو به وضعیت آرام برسونید و در کنارش درستون هم داشته باشید ..
اگر فکر می کنید علت اختلافتون بالاتر بودن سطح تحصیلی شماست باید با روش های مختلف به شوهرتون اعتماد به نفس بدید ..طوری که حس نکنه شما ازش سرترید یا احساس کم آوردن کنه
البته شما کامل ننوشتید شاید مشکلاتتون خیلی بیشتر از این حرفاست و واقعا زاهی به جز تحمل این وضع و یا طلاق ندارید:(
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
با سلام.همسرتون به چه دلیل با ادامه تحصیلتون مخالفه؟اگر در شهر خودتون و بدون دوری از خانواده و با شرایطی که گفتین ادامه تحصیل میدادین باز هم مخالف بود یا مخالفتش به خاطر این دوری وشرایط پیش آمده است؟
اگر صرفا با ادامه تحصیل مخالفه که مسلما درست نیست اما اگر به خاطر شرایط پیش اومده است مخالفتشون تا حد زیادی عاقلانه است.
در هر دو صورت راههای زیادی پیش روتونه و نیازی نیست به این راحتی از طلاق صحبت کنید.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahi91
تحصیلات شوهرتون به چه میزانه؟
اگه زندگی وفرزندت برات درالویته قیدطلاقوبزن.
تحصیلات همسر من در مقطع لیسانس میباشد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
مشکلاتت با شوهرت در چه زمینه ای است؟
فقط به خاطر ادامه تحصیل قصد جدایی دارید یا بخاطر مسایل دیگه؟
اگر رشته تون طوری هست که می تونید برای نوشتن تز توی خونه کار کنید، لزومی به ترک تحصیل یا طلاق نیست.
اگر بورس نیستید و شغل مشخصی بعد از دکترا ندارید باز شرایط فرق می کند. اگه قراره دکترا بگیرید و با صد بار مراجعه و خواهش چند واحد در دانشگاه پیام نور فلان شهرستان تدریس بگیرید، آیا به خراب کردن زندگی خودت و فرزندت می ارزه؟
طلاق برای یک زندگی با وجود بچه راه حل آخر است.
راستش یکی از شروط من در ازدواج ادامه تحصیل تا مقطع دکتری بود و در زمان ازدواج من دانشجوی فوق بودم. من در حال حاضر شاغل هستم (درسم طوری است که در مقطع دکتری شاغل هستم) و قبل از شروع به دکتری هم شاغل بودم. فاصله زیادی بین دکتری و فوق من به خاطر همسرم و مشکلاتی که داشتیم ادامه تحصیل ندادم. اما همسرم همیشه بداخلاق بود و زود جوش میاورد و همیشه با کارشکنی مانع درس خواندن من میشد. همسرم یکبار به من خیانت کرد و برای بارداریمان نیز مشکلاتی داشتیم که واقعا نمی توانم تمام مشکلاتمان را در این صفحه بیاورم. الان هم دیگر علاقه ای به همسرم احساس نمی کنم و اگر اینجا امده ام که بنویسم به اصرار خواهرم بوده که می گوید شاید اینجا راهی پیدا شود که دوباره من و همسرم بتوانیم زندگیمان را بسازیم اگرچه دیگر تمایلی به این کار ندارم و خسته تر از این جرفها هستم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
همیشه مشاورین می گن سطح علم زن بیشتر نباشه.عقل هم همینو می گه.چون زنه که باید به مرد تکیه کنه.و مدرک بالاتر زن باعث عدم اعتماد میشه .و ممکنه همسرتون ازین ترس داشته باشن
بله. اما من به اصرار خانواده ام با همسرم ازدواج کردم اگرچه من هم همین عقیده را داشتم. اما ان زمان اگر دختری به سن 22 رسیده بود و ازدواج نکرده بود چه حرفها که برایش نمی زدهند و خانواده من هم تحمل نداشتند. من پیش مشاور زیاد رفتم و راهکارهایی که گفتند انجام دادم اما همسرم باز همان بود که بود و من بعد از 9 سال که درس را رها کرده بودم چون از درست شدن زندگیم نا امید شده بودم به ادامه تحصیل رو اوردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
سلام،
سوالی که پیش می آید این است که مگر قبل از ازدواج راجع به ادامه تحصیل شما صحبت نکرده بودید؟
همسر شما قبل از ازدواج با ادامه تحصیل شما تا مقطع دکتری موافقت کرده بودند؟
به هر حال به نظر من شما طوری صحبت می کنید که انگار زندگی مشترکتون برای شما آنقدر مهم نیست.
خیلی راحت از طلاق صحبت می کنید... از اینکه 2 سال بچه رو از دست بدهید نگرانید.
ولی به این هم فکر کردید که این جدایی چه تاثیراتی روی بچه ی شما خواهد گذاشت؟ و اینکه او هم به پدرش و هم به مادرش نیاز دارد؟
جواب سوالهای شما را در جواب دوستان دیگر داده ام. بله فرزندم به پدر و مادر هر دو نیاز دارد. اما اگر من بگویم که همسرم طوری با فرزندم رفتار می کند که انگار کوچکترین محبتی به او ندارد ایا باور می کنید. برای من که قابل باور نیست پدری بتواند اینقدر بی محبت باشد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین 1
من نمی دونم واقعا هدف از ادامه تحصیل چیه؟
مگه نه اینکه ما واسه موفقیت بیشتر و زندگی بهتر و رفاه بیشتر ،وجهه اجتماعی بهتر،به خودمون سختی می دیم و درس می خونیم
...
حالا اگر این درس خوندن بخواد به جای اون مزایای بالا دردسر برامون درسته کنه .:305:..
به نظر من آدم نباید تک بعدی باشه و فقط تحصیلش براش مهم باشه
یه خانم دکتر قبل از هر چیزی باید به زندگیش اهمیت بده به رفاه و آرامش بچش
این جوری که شما می گید فقط و فقط تحصیل براتون مهمه
و یا می گید زندگی نارام رو ادامه بدم یا طلاق بگیرم!
فقط همین دوراه پیش روی شماست؟
مسلمه که نه !!!
سعی کنید با تدبیر و مدیریت زندگیتون رو به وضعیت آرام برسونید و در کنارش درستون هم داشته باشید ..
اگر فکر می کنید علت اختلافتون بالاتر بودن سطح تحصیلی شماست باید با روش های مختلف به شوهرتون اعتماد به نفس بدید ..طوری که حس نکنه شما ازش سرترید یا احساس کم آوردن کنه
البته شما کامل ننوشتید شاید مشکلاتتون خیلی بیشتر از این حرفاست و واقعا زاهی به جز تحمل این وضع و یا طلاق ندارید:(
جواب سوالهای شما رو در جواب بقیه دوستان داده ام.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
با سلام.همسرتون به چه دلیل با ادامه تحصیلتون مخالفه؟اگر در شهر خودتون و بدون دوری از خانواده و با شرایطی که گفتین ادامه تحصیل میدادین باز هم مخالف بود یا مخالفتش به خاطر این دوری وشرایط پیش آمده است؟
اگر صرفا با ادامه تحصیل مخالفه که مسلما درست نیست اما اگر به خاطر شرایط پیش اومده است مخالفتشون تا حد زیادی عاقلانه است.
در هر دو صورت راههای زیادی پیش روتونه و نیازی نیست به این راحتی از طلاق صحبت کنید.
متاسفانه در شهر خودمان امکان ادامه تحصیل نبود و لی همسرم می توانست به شهری که من ادامه تحصیل می دهم انتقالی بگیرد اما اینکار را نکرد.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
خانم دکتر عزیز سلام،
در گام اول باید بهتون بگم که با این راهی که انتخاب کردید شما دو نفر، یعنی عدم سازگاری و روشهایی که به هیچ وجه به حل مساله شما ختم نخواهد شد، نه تنها جدا نمی شوید و طلاق نمی گیرید بلکه این زندگی را با زجر هر چه تمام تر سپری می کنید...
متاسفانه شما دارای IQ بالا و به نظرم EQ نه چندان بالایی هستید و این موجب شده که این خستگی بر شما غالب بشه و نتوانید بر مشکلات غلبه کنید و لذا IQ شما حکم می ده که مساله ای که نمی تونی حلش کنی، پاکش کن! فکر کن نبوده... اما آیا این منطقی است؟؟ آیا می تونید به همین دلیل حکم به جدایی بدید؟ و سالها بعد به فرزندتون بگید که از پدرت جدا شدم چون می خواستم دکتری بخونم... و یا شوهر شما بگویند که از مادرت جدا شدم چون نمی خواستم ایشون دکتری بخونه؟؟ واقعا اینها قابل قبوله؟؟
این داستان طلاق نمی دونم چیه که همه تا یه خورده خسته می شن فورا می گن خب جدا بشیم! اگر می خواهید جدا بشید ، پس بشید ! دیگه این حرفها رو نزنید... ولی طلاق برای شما اصلا راه نیست! طلاق زمانی لازمه که یکی از افراد واقعا مشکل و اختلال داشته باشه...
شوهر شما، مسلما نمی تونه بدون شما بچه رو پرستاری کنه و بدون اینکه حضور داشته باشید نمی توانید زندگی کنید.. شما مجرد نیستید خواهرم! اگر زندگی شما مثلث باشه، ضلع سومش حداقل سکسه... این الان هیچ جایی در زندگی شما نداره! پس نمی تونید مستقیما همسرتون رو محکوم کنید و صورت مساله رو پاک کنید
در مجموع در روابط شما طلاق رو توصیه نمی کنم
بازسازی رابطه شما الزامیه
الگوهای غلط رفتاری شما و همسرتون باید از بین بره و کم رنگ بشه
حتما مشاوره حضوری برید و سعی بر آن داشته باشید تا مساله خودتون رو به شیوه ای کاملا علمی و صحیح حل کنید...
واقعا شما هر مساله ای رو در دوره دکتری نتونید حل کنید، پاکش می کنید؟
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام بر دوستان
دوست عزیزم به نظر من صحبت های جناب sci بهترین راهنمایی براتون هستش.
آیا شما خودتون رو جای همسرتون گذاشتین و ببینید اون از این زندگی مشترک چی نسیبش شده.
زن ومادر مهمترین بخش کانون گرم خانوادست، اون خونه ای که شما مدت ها رها کردین و رفتین نشان می ده که شما اولویت های زندگیتون رو اشتباه گرفتین.من و همسرم درس میخونیم و درس خوندن سختی های زیادی برای ما به بار آورده اما همیشه تو هر شهری(تا حالا سه تا شهر عوض کردیم) با هم بودیم و حداقل تامین جنسی هم رو فراموش نکردیم.
شما با رفتارتون روح مردتون رو داغون کردین واونوقت انتظار دارین اون بتونه محبت پدرانه برای کودکتون دانه باشه.
مواظب باشین که به یه زن بی احساس تبدیل نشین که این شما رو پوچ میکنه و هیچ آینده آرامی رو نخواهید داشت زن یعنی لطافت و طراوت، به بچتون فکر کنید پیشنهادم اینه که در اولیمن مرحله باید ستمام سعیتون رو بکنین که شما و همسرتون در یک شهر وکنار هم باشین در قدم های بعد با یاری همین همدردی ها میشه همه چیز رو حل کرد
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
راستش نمی خواستم در این تاپیک چیزی بنویسم چون این تاپیک مربوط به خواهرم است اما وقتی پاسخ اقای sci را دیدم نتوانستم سکوت کنم. ابتدا از حضور اقای sci خیلی خوشحال شدم. اما احساس می کنم با دو پست از مراجعه کننده انصاف نیست که اینطور در مورد مراجعه کننده قضاوت شود. خواهر من )soozan1) همیشه در طی این 13 سال زندگی مشترکش مثل یک زن سنتی نجیب با تمام مشکلات زندگیش ساخته و تلاشهای زیادی برای درست شدن زندگیش کرده و هر چه ما از زندگی انها فهمیدیم از طریق رفتار همسرش بوده. از لحاظ مادر بودن و همسر بودن هیچ وفت چیزی کم نگذاشته. و فقط 1 سال است که او برای درس خواندن از شهرش خارج شده که انهم هر هفته یا هر زمان که بتواند به شهر خودش بر می گردد تا کنار همسرش باشد. امیدوارم اگر شما الگوهای رفتاری نامناسب در رفتار خواهرم می بینید عنوان کنید تا او بتواند رفتار درست را در پیش گیرد نه اینکه او را به مشاور حضوری رجوع دهید. چون خواهر من پیش مشاورهای گوناگون رفته (خیلی قبل تر از اینکه شروع به درس خواندن کند) و زندگیش تغییری نکرده.
امیدوارم خواهرم خودش بیاید و در این تاپیک مشکلاتش را عنوان کند تا شاید به کمک شما دوستان حل شوند.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
خواهر عزیز خانم دلجو دلتنگ
حتما خواهرتون رو توصیه کنید که اطلاعات بیشتری از خودشون بدهند...
هیچ قصد قضاوت ایشون رو نداشتم و ندارم و فکر هم نکنم قضاوتش کرده باشم..
امیدوارم ایشون مسائل اصلی خودشون رو مطرح کنند.
ضمنا اگر مشکل فقط خواهر شما بود که مشاوره حضوری رو به ایشون توصیه نمی کردم... همسر ایشون هم مشکلاتی دارند و متاسفانه دسترسی به همسرشون نداریم برای همین گفتم مشاوره حضوری
لطفا پست رو با دقت بخونید
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام
در حضور دوستان شاید درست نباشه اینو بگم ولی
خواهر عزیز من
عجیبه
که شما همه چیزهایی که در زندگی زن و مرد یه اصله رو از روش رد می شی و سریع اینو می گین که من از درس خوندن دست نمی کشم
شما از نیازهاتون می گین (من باید درس بخونم...من باید برای ادامه تحصیل به شهر دیگه برم..بچمو باید نگه دارند...مرد من باید منو درک و همراهی کنه)
ولی از نیازها شوهرتون چیزی نمی گین
به نظر شما شوهر شما تو این وضعیت باید شما رو درک کنه یا مثل همین موقعیت که توش هستین پیش بیاد
........................................
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
[align=justify][align=justify][align=justify]سلام
زن و شوهر و فرزند، هر سه در زندگی حقوقی دارند. هم شما حق ادامه تحصیل دارید، هم همسرتون حق دارند شما رو پیش خودشون داشته باشن و هم فرزندتون حق داره پدر و مادرش رو داشته باشه
به نظرم باید چاره جویی بشه تا این حقوق برقرار بشن با حداقل مشکلات
به نظر میرسه که مشکل اصلی شما با همسرتون مربوط به قبل از شروع دکتراتون میشه. چون نوشته بودید که به خاطر مشکلاتی که داشتتید خواستید ادامه تحصیل بدین
میشه بگید اون مشکلات چی بودند؟
ممکنه همون مشکلات ادامه دار شده باشند و چون هنوز حل نشدند، مساله به قوت خودش باقی مونده باشه
[/align][/align][/align]
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
عزيزم
خانم سوزان بسيار ديده ام كهع وقتي همسري در حال درس و كاره بانوي خانه بايد بمونه و آتش كانون گرم خانواده رو گرم نگه داره و..
اما وقتي همين بانو به هر علت بخواد دور بشه اي بسا انگشت ها هم طرفش گرفته بشه كه چرا ايشون خونه نيست و .. و..
اين يك ديد گاه كلي يه و در جامعه ماهم رايجه.اينو نه براي بحث با دوستان براي دانستن اين كه ما با چه نوع هنجار فرهنگي زندگي ميكنيم بيان كردم.
مورد دوم اينه كه به نظر نميرسه به خاطر تفاوت تحصيلات دچار عدم تفاهم و تبعات اون شده باشيد عزيز من!الان بياييد چنين ارزيابي كنيم كه:
سطح تحصيلات همسرتون چه تاثيري در برداشت ايشون از وضع شما و خودشون داره؟
مشاركت ايشون در حضور و نگه داري از بچه چقدره و چطوره؟
مال شما چطوره؟
تا چه زماني شما از ايشون و كوچولو دور هستين؟
چطور ميشه اين دوري رو كمرنگ كرد؟
و نهايتا آيا چقدر همسرتونو دوست داريد و چقدر مايل ايد باهاشون ادامه بدين؟به نظرم وقتي ما چرايي براي زندگي داريم چگونه هايي براش پيدا ميكنيم. اما وقتي اون چرا كمرنگ ميشه يا گم ميشه چگونه هامون هم شكل" نميشه "و "ممكن نيست" پيدا ميكنن.سوزان عزيز الان جدا از اين كه همسرتون پدر كوچولوي عزيز تون هستند چقدر مرد زندگي و همسر شما هستن؟به انگيز ه هاي ابتداي زندگي بربگردين و مرور كنين. آيا اون انگيزه ها هنوز براتون مطرح ان؟ چرا بله؟ چرا نه؟
بعد از اين مرحله درباره گام دوم فكر كنيم.:72:
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
ممنون از همه. من جواب این دو دوست رو می دم که جواب سوالهای بقیه دوستان هم داده شده باشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenazizi
[align=justify][align=justify][align=justify]سلام
زن و شوهر و فرزند، هر سه در زندگی حقوقی دارند. هم شما حق ادامه تحصیل دارید، هم همسرتون حق دارند شما رو پیش خودشون داشته باشن و هم فرزندتون حق داره پدر و مادرش رو داشته باشه
به نظرم باید چاره جویی بشه تا این حقوق برقرار بشن با حداقل مشکلات
به نظر میرسه که مشکل اصلی شما با همسرتون مربوط به قبل از شروع دکتراتون میشه. چون نوشته بودید که به خاطر مشکلاتی که داشتتید خواستید ادامه تحصیل بدین
میشه بگید اون مشکلات چی بودند؟
ممکنه همون مشکلات ادامه دار شده باشند و چون هنوز حل نشدند، مساله به قوت خودش باقی مونده باشه
[/align][/align][/align]
بله. مشکل من از انجایی شروع شد که ازدواج من به اجبار خانواده ام انجام شد و من از ابتدا از همسرم خوشم نیامد. من در این مدت 12 سال تلاش کردم این حس را تبدیل به حس خوبس کنم اما نتوانستم. من تمام چیزهایی که همسرم می خواست بودم اما او هیچ کدام توقعات مرا بر اورده نمی کرد. البته شاید در واقع در توانش نبود که بر اورده کند. من و همسرم در هیچ زمینه ای تفاهم نداریم و این به دو فرهنگ متفاوت ما بر می گردد.
و تمام اینها باعث شده که من همچنان نتوانم همسرم را دوست داشته باشم و برای بودن با او دیگر نمی خواهم تلاش کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
عزيزم
خانم سوزان بسيار ديده ام كهع وقتي همسري در حال درس و كاره بانوي خانه بايد بمونه و آتش كانون گرم خانواده رو گرم نگه داره و..
اما وقتي همين بانو به هر علت بخواد دور بشه اي بسا انگشت ها هم طرفش گرفته بشه كه چرا ايشون خونه نيست و .. و..
اين يك ديد گاه كلي يه و در جامعه ماهم رايجه.اينو نه براي بحث با دوستان براي دانستن اين كه ما با چه نوع هنجار فرهنگي زندگي ميكنيم بيان كردم.
مورد دوم اينه كه به نظر نميرسه به خاطر تفاوت تحصيلات دچار عدم تفاهم و تبعات اون شده باشيد عزيز من!الان بياييد چنين ارزيابي كنيم كه:
سطح تحصيلات همسرتون چه تاثيري در برداشت ايشون از وضع شما و خودشون داره؟
او خود هم از این موضوع از ابتدای ازدواجمان ناراحت بود. در اوایل عقدمان متوجه شدم که به دروغ به دوستانش گفته که من دیپلمه هستم. و خانه دارم. در حالیکه من در ان زمان دانشجوی فوق لیسانس بودم.
او چندین بار شروع کرد تا ادامه تحصیل دهد اما خیلی زود خسته می شد و تلاش زیادی نمی کرد. بیشتر برایش استرس اور بود.
مشاركت ايشون در حضور و نگه داري از بچه چقدره و چطوره؟
ایشون از ان مردهایی نیست که توجه زیادی به بچه داشته باشد. خانواده ایشون هم همینطور هستند و کلا در زندگی زیاد برای بچه وقت نم ی گذارند.
مال شما چطوره؟
من بعد از بچه دار شدن بیشتر اوقات غیر از زمانهای خیلی کوتاهی که سر کار بودم با فرزندم بودم و با او بازی می کردم و همه امور فرزندم با من بود و حتی او را مهد هم نگذاشتم. در ان زمانهای کوتاه هم که سر کار می رفتم فرزندم را خانواده ام نگه می داشتند.
تا چه زماني شما از ايشون و كوچولو دور هستين؟
هم اکنون فرزندم پیش من است و همسرم و من هم هر هفته اخر هفته ها در کنار هم هستیم. اما 2 سال دیگر درسم طول می کشد.
چطور ميشه اين دوري رو كمرنگ كرد؟
در حال حاضر با رفت و امد کردن و تماسهای تلفنی داریم این دوری را کمرنگ می کنیم.
و نهايتا آيا چقدر همسرتونو دوست داريد و چقدر مايل ايد باهاشون ادامه بدين؟به نظرم وقتي ما چرايي براي زندگي داريم چگونه هايي براش پيدا ميكنيم. اما وقتي اون چرا كمرنگ ميشه يا گم ميشه چگونه هامون هم شكل" نميشه "و "ممكن نيست" پيدا ميكنن.سوزان عزيز الان جدا از اين كه همسرتون پدر كوچولوي عزيز تون هستند چقدر مرد زندگي و همسر شما هستن؟به انگيز ه هاي ابتداي زندگي بربگردين و مرور كنين. آيا اون انگيزه ها هنوز براتون مطرح ان؟ چرا بله؟ چرا نه؟
همونطور که گفتم من از ابتدا همسرم را دوست نداشتم و انگیزه اولیه ای وجود ندارد. شما درست حدس زدید. من همسرم را دوست ندارم. و در تمام این 12 سال فیلم بازی کردم. من نه اخلاق همسرم را دوست ندارم و نه وجهه اجتماعی و نه ظاهر همسرم را دوست دارم. اراول اون چرا وجود نداشت اما من زیاد چگونگی تشکیل دادم. اما نشد.
نمی دونم باید جواب سوالتون که همسرتون چقدر همسر شما هستن رو چی بدم . درست متوجه منظورتون نشدم.
بعد از اين مرحله درباره گام دوم فكر كنيم.:72:
باز هم ممنون. منتظر پاسخهای شما هستم.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
فقط برات ارزوی شادی بیشتر میکنم نه غم بیشتر
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
من که میگم درسو بزار کنار این همه تلاش برای چی وقتی نتونی از زندگیت لذت ببری ؟
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
[
بله. مشکل من از انجایی شروع شد که ازدواج من به اجبار خانواده ام انجام شد و من از ابتدا از همسرم خوشم نیامد. من در این مدت 12 سال تلاش کردم این حس را تبدیل به حس خوبس کنم اما نتوانستم. من تمام چیزهایی که همسرم می خواست بودم اما او هیچ کدام توقعات مرا بر اورده نمی کرد. البته شاید در واقع در توانش نبود که بر اورده کند. من و همسرم در هیچ زمینه ای تفاهم نداریم و این به دو فرهنگ متفاوت ما بر می گردد.
و تمام اینها باعث شده که من همچنان نتوانم همسرم را دوست داشته باشم و برای بودن با او دیگر نمی خواهم تلاش کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
عزيزم
خانم سوزان بسيار ديده ام كهع وقتي همسري در حال درس و كاره بانوي خانه بايد بمونه و آتش كانون گرم خانواده رو گرم نگه داره و..
اما وقتي همين بانو به هر علت بخواد دور بشه اي بسا انگشت ها هم طرفش گرفته بشه كه چرا ايشون خونه نيست و .. و..
اين يك ديد گاه كلي يه و در جامعه ماهم رايجه.اينو نه براي بحث با دوستان براي دانستن اين كه ما با چه نوع هنجار فرهنگي زندگي ميكنيم بيان كردم.
مورد دوم اينه كه به نظر نميرسه به خاطر تفاوت تحصيلات دچار عدم تفاهم و تبعات اون شده باشيد عزيز من!الان بياييد چنين ارزيابي كنيم كه:
سطح تحصيلات همسرتون چه تاثيري در برداشت ايشون از وضع شما و خودشون داره؟
او خود هم از این موضوع از ابتدای ازدواجمان ناراحت بود. در اوایل عقدمان متوجه شدم که به دروغ به دوستانش گفته که من دیپلمه هستم. و خانه دارم. در حالیکه من در ان زمان دانشجوی فوق لیسانس بودم.
او چندین بار شروع کرد تا ادامه تحصیل دهد اما خیلی زود خسته می شد و تلاش زیادی نمی کرد. بیشتر برایش استرس اور بود.
مشاركت ايشون در حضور و نگه داري از بچه چقدره و چطوره؟
ایشون از ان مردهایی نیست که توجه زیادی به بچه داشته باشد. خانواده ایشون هم همینطور هستند و کلا در زندگی زیاد برای بچه وقت نم ی گذارند.
مال شما چطوره؟
من بعد از بچه دار شدن بیشتر اوقات غیر از زمانهای خیلی کوتاهی که سر کار بودم با فرزندم بودم و با او بازی می کردم و همه امور فرزندم با من بود و حتی او را مهد هم نگذاشتم. در ان زمانهای کوتاه هم که سر کار می رفتم فرزندم را خانواده ام نگه می داشتند.
تا چه زماني شما از ايشون و كوچولو دور هستين؟
هم اکنون فرزندم پیش من است و همسرم و من هم هر هفته اخر هفته ها در کنار هم هستیم. اما 2 سال دیگر درسم طول می کشد.
چطور ميشه اين دوري رو كمرنگ كرد؟
در حال حاضر با رفت و امد کردن و تماسهای تلفنی داریم این دوری را کمرنگ می کنیم.
و نهايتا آيا چقدر همسرتونو دوست داريد و چقدر مايل ايد باهاشون ادامه بدين؟به نظرم وقتي ما چرايي براي زندگي داريم چگونه هايي براش پيدا ميكنيم. اما وقتي اون چرا كمرنگ ميشه يا گم ميشه چگونه هامون هم شكل" نميشه "و "ممكن نيست" پيدا ميكنن.سوزان عزيز الان جدا از اين كه همسرتون پدر كوچولوي عزيز تون هستند چقدر مرد زندگي و همسر شما هستن؟به انگيز ه هاي ابتداي زندگي بربگردين و مرور كنين. آيا اون انگيزه ها هنوز براتون مطرح ان؟ چرا بله؟ چرا نه؟
همونطور که گفتم من از ابتدا همسرم را دوست نداشتم و انگیزه اولیه ای وجود ندارد. شما درست حدس زدید. من همسرم را دوست ندارم. و در تمام این 12 سال فیلم بازی کردم. من نه اخلاق همسرم را دوست ندارم و نه وجهه اجتماعی و نه ظاهر همسرم را دوست دارم. اراول اون چرا وجود نداشت اما من زیاد چگونگی تشکیل دادم. اما نشد.
نمی دونم باید جواب سوالتون که همسرتون چقدر همسر شما هستن رو چی بدم . درست متوجه منظورتون نشدم.
بعد از اين مرحله درباره گام دوم فكر كنيم.:72:
باز هم ممنون. منتظر پاسخهای شما هستم.
[/quote]
خب جان و دلم پس موضوع تنها تفاوت تحصيل نيست اما در زمينه تفاوت تحصيل فاصله بين شما دهان باز كرده و به صحبت در آمده.براي اين بخش بايد به سوال آخر برگردم.گاهي يك مرد تنها همسره يك خانمه گاهي تنها پدر بچه اش. الان با توجه به اين كه شما در گير تحصيل هستيد غير منطقيه كه ازتون بخوام به جايگاه همسرتون در قلبتون و اين كه اين جايگاه رو مي خواييد يا نه دقت كنيد .
اما اين سوالي يه كه بالاخره بايد روزي از خودتون بپرسيد و ته دلتون بهش جواب بدين.
علل در كنار هم موندن زوجين متفاوته:
بعضي دوستن
بعضي عاشقن و خواهان هم..
بعضي تنها همو تحمل ميكنن و دروناً با هم ارتباطي ندارن.
صحبت ما در مورد بخش سومه. همسر شما يه انسانه بي شك خوبي هايي هم داره( شايد بخاطر همين شما در امكان ادامه تحصيل پيدا كردين.
چندي پيش دوست ارجمندمون سابينا جدولي فراهم كرد و براي تصميم گيري مزايا و معايب نوعي از زندگي رو سنجيد .
سر فرصت و در آرامش شما هم چك ليست خودتونو تهيه كنين : مثلا خوبي هاي همسرم و نكات نيازمند اصلاح او
آنچه شما نياز داريد و تغييراتي كه در او ايجاد كرديد
اين چك ليست هم مي تونه مد نظر شما باشه
آنچه مي خواهم( همينجور شماره بذارين )و انچه دارم
و نهايتا يك چك ليست براي سنجش اين كه اگر با همسرتون بمونيد چه مي شه و اگر خداي ناكرده جدا بشيد چطور؟
چك ليست تعيين شده خودتونو در هنگام خشم يا آزردگي يا فشارهاي روزانه ملاك قرار ندهيد .چندروز بعد بعد دوباره نگاه كنيد و ببينيد چقدر منصفانه است . حتماً وجود فرزند عزيزتونو هم در نظر بگيريد . اون وقت فكر كنيد . :72:
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام دوستان . راستش من می خواستم یک تاپیک جدید ایجاد کنم ولی گفتم در ادامه این تاپیک باشه که دوستان بهتر بتونن راهنمایی کنن. من خواهر soozan1 هستم . خواهر من به اصرار من این تاپیک رو باز کرد و البته دیگه پیگیرش نیست. چون فکر می کنم انگیزه ای برای درست کردن زندگیش نداره. بیشتر دنبال وکیل و این چیزهاست .
حالا من از شما کمک می خواهم. دلم می خواهد یک جوری به خواهرم کمک کنم. راستش زیاد نگران خواهرم نیستم. بیشتر نگران دختر نازنینش هستم. اگر ممکنه دوستان منو راهنمایی کنن که چطور می تونم خواهرم رو ترغیب کنم که به درست کردن زندگیش هم به عنوان یک گزینه نگاه کنه.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
دوستان اینکه کسی پاسخی نداده یعنی اینکه من لازم نیست به خواهرم کمک کنم؟ اگر ایده ای دارید لطفا بیان کنید