از خودم و این حِسَم خسته شدم !
شاید حرفای من برای شما هم خسته کننده و تکراری باشه ، اما حرفای دل یه آدم که شاید هر روز از کنارش رد میشید و متوجه نگاه خسته اش نمیشید ...
من یک طراح نرم افزارهای شبیه ساز سه هستم، یعنی بودم ..
اما مدتیه ، شاید چند سالِ ...
زندگیم سیاه شده.
به هیچی امید ندارم.
قبلنا خیلی هدف داشتم ، خیلی کار میکردم.
اما امروز...
حس میکنم که یک موجود بی خاصیت شدم.
تحمل زندگی برام خیلی سخت شده ، داستان سیاهی زندگیم از چندسال پیش شروع شد.
از وقتی شروع شد که غریضه جنسیم توی وجودم اوج گرفت، از وقتی غریضه ها مثل یه آتیش وجودمو خاکستر کرد..
یه زمانی فقط در حدی بود که کمی نگاهم به سمت جنس مخالفم جذب میشد..
اما خودمو کنترل میکردم ، فرار میکردم از این نگاه های شهوت آمیز، از این حس لعنتی...
اما امروز بعد از چندسال ، تمام زندگیم شده نگاه های کثیف ، تسلیم قدرت شهوت شدم و زیر بار فشارش نابود شدم..
نمیدونم چیکار کنم ، هیچ فعالیتی نمیتونم انجام بدم.هیچ کاری ...
دارم کارمو از دست میدم ، چون هیچ بازدهی ندارم ، زندگیمو از دست میدم ...
همه زندگیم شده یه گوشه نشستن و فکرای .... .. !
نه قدرت تمرکز دارم ، حافظه ام به شدت ضعیف شده و هواس ندارم اصلاً !
از خودم متنفرم ، از این زندگیم..
تا حالا اصلاً رابطه جنسی رو تجربه نکردم.نمیدونم پس چه دلیلی داره ...
دوست دارم مثل همه آدما کار کنم ، زندگی کنم ..
این همه شهوت و قدرت غریضه سرکش از کجا سرچشمه میگیره.
پدرم میگه سن ازدواجم رسیده ، اما من کجا و ازدواج کجا ...
هنوز 21 سالمه ، نه موقعیتشو دارم ، نه پولشو ، هیچی ندارم که ازدواج کنم..
با این شرایط هم هیچ پدری حاضر نمیشه دست دخترشو بزاره توی دستم ....
از همه مهم تر این با معیار من متفاوته ، من دوست ندارم به خاطر غریضه ازدواج کنم ، نمیخوام سنگ زندگیمو از روی هوس بچینم.
بخدا خسته شدم از خودم و این دنیا ..
یک بار سعی کردم خودکشی کنم و ... اما موفق نشدم.فهمیدم این راهش نیست.
اما امروز فهمیدم هیچ راهی نداره..
از هر راهی رفتم نشد ..
از نماز و دعا خیلی فاصله گرفتم ...........
نمیتونم ..
خواهش میکنم کمکم کنید.
خواهش میکنم بهم بگید چیکار کنم !
اگه نیازه داروئه خاصی مصرف کنم بهم بگید ...
اگه نیازه پیش یه دکتر متخصص برم بهم معرفی کنید ، خواهش میکنم .....
من ساکن مشهد هستم ، اگه متخصصی میشناسید که میتونه مشکلمو حل کنه ازم دریغ نکنید ...
آیا اصلاً راه حلی وجود داره ..
فقط خواهش میکنم :72:
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
سلام دوست عزیز و جدید.
به تالار خوش اومدی:72::72:
گفتی دوس نداری بخاطر غریزه ازدواج کنی و سنگ بنای زندگی مشترک آینده ت این موضوع باشه.
تا حدی حرفت رو قبول دارم. میدونم منظورت این نیست که منتظر یه روزی هستی که این عامل کلاً حذف بشه. بعنوان یکی از دلایل ازدواجت، قبولش داری. اما بعنوان تنها دلیل ازدواج، نه. درسته؟
گفتی که:
نقل قول:
تا حالا اصلاً رابطه جنسی رو تجربه نکردم.نمیدونم پس چه دلیلی داره ...
دوست دارم مثل همه آدما کار کنم ، زندگی کنم ..
این همه شهوت و قدرت غریضه سرکش از کجا سرچشمه میگیره.
حتماً این حدیث رو شنیدی: «نگاه نامحرمان تیری است مسموم از تیرهای ابلیس.»
ادامه ش رو نمیدونم شنیدی یا نه: « هر کس از ترس خداوند چشم خود را از نگاه حرام باز دارد، خداوند ایمانی به او عطا فرماید که شیرینی آن را در قلبش حس کند.»
شک نکن اول نگاه اومده بعد این همه فکر و خیال.
علت اصلی رو حدف کنی، یه مقدار تمرین و سر سختی هم به خرج بدی، خود به خود معلولش هم از بین میره. سخته ولی میشه. باور کن.
نقل قول:
از هر راهی رفتم نشد ..
از نماز و دعا خیلی فاصله گرفتم ...........
نمیدونم چرا. اما از حرفات اینجوری برداشت کردم که خیلی دوس داری رابطه ت با خدا مثل قبل بشه و بتونی راحت باهاش حرف بزنی. چرا به تاخیر میندازی؟ خدا منتظره. چرا دنبال بهانه میگردی؟ مگه خدا گفته اونایی که یه گناه کوچیک کردن نماز نخونن؟ مگه گفته باید پاک پاک باشید تا من به دعاهاتون گوش کنم. بدون هیچ پیش شرطی، میشنوه، میبینه و مطمئن باش اجابت میکنه.:72:
راستی نگفتی چند وقته که این احساس رو داری. چند وقته زندگیت رو مختل شده میبینی؟
بیشتر از خودت بگو. چند تا خواهر برادر هستین؟
الان درس میخونی؟ چه رشته ای؟
قبل از اینا یادت میاد چه اهدافی داشتی؟
دوستات چه جور آدمایی هستن؟
نقل قول:
هنوز 21 سالمه ، نه موقعیتشو دارم ، نه پولشو ، هیچی ندارم که ازدواج کنم..
با این شرایط هم هیچ پدری حاضر نمیشه دست دخترشو بزاره توی دستم ....
راجع به این موضوع هم حرف دارم. فعلاً باشه برای بعد.
مواردی که پرسیدی(چه دارویی و کجا باید مراجعه کنی) کارشناسای عزیز میان و راهنمایی میکنن.:72:
انقدر حسودیم شد وقتی آخرش خوندم ساکن مشهدی !
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
سلام
عزیزم غریزه ی جنسی چیزیه که تو وجود همه هست اما هر چی بیشتر بهش فکر کنی بیشتر میاد سراغت یکی ورزش و دیگری عبادت و نماز باعث میشه آتیش این غریزه شعله هاش کمتر شه
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
چرا هیچکی درد منو نمیفهمه :302:
چرا همه میگن بهش فکر نکن ...
چرا همه میگن نماز بخون..؟
چرا هرچی نماز خوندم خوب نشدم پس ؟
مگه دستِ منه که بهش فکر کنم یا نه ؟
اگه میتونستم که اینجا نبودم :302:
اگه میشد که خودمو کوچک نمیکردم و اینجا مطرحش نمیکردم ...:302::302::302::302::302:
معلوم میشه فقط من این مشکلُ داشتم تا حالا..
همه هوس و غریضه دارن ، ولی هیچکی مثل من نیست و نشده.
همه میتونن راحت بهش فکر نکنن ولی نمیتونم یه لحظه چشامو ببندم.
شاید نمیتونم مشکلمو واضح توضیح بدم..
در ضمن یک مشکل جدی تر برام بوجود اومده :(
که اونو اینجا نمیگم ، تو این سایت کی متخصص روانشناسِ که میتونم بهش اعتماد کنم و مشکلمُ بهش بگم ؟ :(
خیلی جدیه و خیلی وحشتناک ، میترسم از وقتایی که اون حس میاد سراغم...
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
دوست عزیز، همه ی ما مشکلاتی داریم. بعضی از این جنس، بعضی از جنس دیگه، هیچ کس اینجا با گفتن مشکلش کوچیک نمیشه.
و هیچ کس هم قصد تحقیر دیگری رو نداره.
منم توی بعضی شرایط برام اتفاق افتاده که انقدر راجع به یه موضوعی فکر کردم، این تصور برام بوجود اومده که اختبار فکر و ذهنم دست خودم نیست.
اما اگه اختیار ذهن آدم دست خودش نیست، پس دست کیه؟
من معتقدم راه سختی در پیش داری ولی اگه بخوای، یه کم بیشتر سختی بکشی، قابل حله.
اگه توانش رو نمیبینی توی خودت، بوجودش بیار.
اگه بازم میگی نمیتونم، همونطور که خودت هم اشاره کردی، بهترین کار در حال حاضر برای شما اینه که به روانشناس یا روانپزشک مراجعه حضوری بکنی.
ببخشید اگه پست قبلیم باعث ناراحتیت شده:72:
امیدوارم زودتر کارشناسای عزیز بیان و شما رو راهنمایی کنن:72:
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
نقل قول:
تا حدی حرفت رو قبول دارم. میدونم منظورت این نیست که منتظر یه روزی هستی که این عامل کلاً حذف بشه. بعنوان یکی از دلایل ازدواجت، قبولش داری. اما بعنوان تنها دلیل ازدواج، نه. درسته؟
آره ، درسته
نقل قول:
حتماً این حدیث رو شنیدی: «نگاه نامحرمان تیری است مسموم از تیرهای ابلیس.»
ادامه ش رو نمیدونم شنیدی یا نه: « هر کس از ترس خداوند چشم خود را از نگاه حرام باز دارد، خداوند ایمانی به او عطا فرماید که شیرینی آن را در قلبش حس کند.»
شک نکن اول نگاه اومده بعد این همه فکر و خیال.
علت اصلی رو حدف کنی، یه مقدار تمرین و سر سختی هم به خرج بدی، خود به خود معلولش هم از بین میره. سخته ولی میشه. باور کن.
وقتی نگاه نباشه بازهم فکر و خیال هست.
به هم وابسته نیستن :(
نقل قول:
نمیدونم چرا. اما از حرفات اینجوری برداشت کردم که خیلی دوس داری رابطه ت با خدا مثل قبل بشه و بتونی راحت باهاش حرف بزنی. چرا به تاخیر میندازی؟ خدا منتظره. چرا دنبال بهانه میگردی؟ مگه خدا گفته اونایی که یه گناه کوچیک کردن نماز نخونن؟ مگه گفته باید پاک پاک باشید تا من به دعاهاتون گوش کنم. بدون هیچ پیش شرطی، میشنوه، میبینه و مطمئن باش اجابت میکنه.
قبلاً همچین اهل نماز و خدا نبودم ، اما الآن حس میکنم قدیما اگه اهل نماز نبودم گناه هم نمیکردم.هرچند نمیشه گفت کار خوبی میکردم اما الآن ... :302:
نقل قول:
راستی نگفتی چند وقته که این احساس رو داری. چند وقته زندگیت رو مختل شده میبینی؟
چندسالی میشه !
نقل قول:
بیشتر از خودت بگو. چند تا خواهر برادر هستین؟
تقریباً تک فرزندم..
نقل قول:
الان درس میخونی؟ چه رشته ای؟
آخرای خدمت سربازی به سر میبرم!
نقل قول:
دوستات چه جور آدمایی هستن؟
با هرکی دوستی میکنم ، از همین موضوعات صحبت میکنه.با همشون قطع رابطه کردم.چندبار بهم پیشنهاد دادن تا کمکم کنن تا به صورت ناجور مشکلمو حل کنم!
باهمه شون قطع رابطه کردم چون ترسیدم وسوسه بشم :(
با هرکی دوست شدم از همین حرفا زد..
دیگه نمیخوام هیچ دوستی داشته باشم :302:
منظورم پست شما نبود !
دوست عزیزی که یادآوری کردن حسم طبیعیه منظورم بود :82:
:72:
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
سلام
اولا می خوام بهت بگم که به خاطر این افکار و احساسات خودت رو سرزنش نکن چون تو الان توی دوران اوج نیاز جنسیت هستی و همه در این سنین ( اگه مشکلی نداشته باشند ) این موارد رو تجربه می کنند . مساله ای که به وجود میاد نحوه مواجهه با این افکار واحساسات هستش . حقیقتش بهترین راه حل این مشکل ( نیاز طبیعی ) ازدواج هست ولی خب اگه همون طور که خودتون مواردیش رو اشاره کردید مشکلات مادی و از آن مهمتر مشکلات ناشی از عدم رسیدن به بلوغ فکری و ازدواج کردن خیلی زیاد هست پس من یه سری راه حل ها رو که خودم هم انجام میدم براتون مینویسم امیدوارم مفید واقع بشه :
1. میدونم خیلی کلیشه ای شده ولی بهترین راه تعدیل تمایلات جنسی ورزش سنگین و روزانه هست پس با ورزش سبک و عادی مشکلتون حل نمیشه حتما اونقدر ورزش کنید که کاملا عرق کنید و خستگی رو با تمام وجود احساس کنید از هر حرکتی که انجام میدید ( دویدن و بارفیکس و ... ) هر بار مقداری بعد از اینکه واقعا احساس کردید نمی تونید ادامه بدید و هر روز سعی کنید رکورد خودتون رو بشکنید .
2. تغذیه تون در حدی باشه که کمی قبل از سیر شدن دست از غذا بکشید و ادامه ندید و غذاهای چرب و خیلی پر انرژی و مواد غذایی که گرم ( از نظر خاصیت غذایی نه از نظر دما ) حدالامکان مصرف نکنید و سعی کنید گرسنگیتون رو با خوردن میوه های تازه برطرف کنید ( به غیر از موز ) .
3. خواه نا خواه افکار جنسی به سراغتون میاد ولی عدم مشاهده تصاویر و فیلم های تحریک کننده خیلی جلوی ایجاد افکار رو میگیره اینم بهتون بگم که ممکنه بعضی مواقع حتی یه کلیپ موسیقی هم میتونه براتون تحریک کننده باشه پس دقیقا حالت خودتون رو تحت نظر داشته باشید و هر چیزی تحریکتون کرد در همون لحظه قطعش کنید . با خودتون صادق باشید و البته سخت گیر نگید ببین چقدر بی ظرفیت شدم و چه چیزهایی رو من تاثیر میذاره نیاز جنسی یه حالت سینوسی داره و همیشه در اوج نیست ممکنه چیزی رو که الان تحریکتون میکنه بعدا اصلا روتون تاثیری نداشته باشه .
4. مهمتر از همه موارد بالا اینه که واقعا اراده داشته باشید و هرگز دلسرد نشید یکی از خصوصیاتی که یه مرد واقعی باید داشته باشه اینه که بتونه تمایلات و احساسات خودشو کنترل کنه و مطمئن باشید هر چقدر بتونید تو این کار مداومت داشته باشید خودباوری و اعتماد به نفستون رفته رفته زیادتر میشه .
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
مرسی دوست عزیز بابت راهنماییت !
فقط یه سوال دارم !!
یک مشکل خیلی جدی تر داره برای من بوجود میاد ..
نمیتونم به کسی پیغام خصوصی بدم.
آدرس ایمیل "مدیر همدردی" چیه ؟
میخوام مشکلمو براشون بفرستم :(
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
سلام دوست جوان من
گفت دانایی که: گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
وآن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
فریدون مشیری
مولانا میگه
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست،از خود بطلبد هر آنچه خواهی که توئی
وقتی نماز میخونی اگر صرفا" هدفت دوری از هوس باشد، امکان ندارد دور شوی
استفاده ابزاری هیچ نفعی برات نداره،خودت رو سر کار نذار، اما اگر هدفت با عشق آمیخته باشه،عشق به اینکه فقط به عشق خودش عبادت میکنی،شک نکن درو میشی از هوا و هوس، اما نخواه که خشک بشه
این مشکل رو برای خودت بزرگ نکن، طبیعی هست، اما در شرایطی غیر طبیعی میشه که شما مدام بهش فکر کنی چه منفی و چه مثبت
اگر که خودت رو کنترل میکنی که ذهنت و جسمت دور باشه، اما یهو سست میشی و بیخیال کنترل،بهت بگم داری دور خودت میچرخی، ذهن و افکارت رو کنترل کن،همه مسیر ها رو مسدود کن
شما اگر حتی برای اوقات فراغت هم برنامه ریزی داشته باشی حتی اینقدر ورزش کنی که از خستگی نای راه رفتن نداشته باشی ،بازهم اگر لغزش در ذهنت باشد ،بی فایده است،تو با نفسی که خودت ان را بزرگ کرده ای مبارزه کن،نه با حس هوس و شهوت که امری ست طبیعی
قدم به قدم جلو برو، اول راه رفتن رو یاد بگیر بعد دویدن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pr.amir
مرسی دوست عزیز بابت راهنماییت !
فقط یه سوال دارم !!
یک مشکل خیلی جدی تر داره برای من بوجود میاد ..
نمیتونم به کسی پیغام خصوصی بدم.
آدرس ایمیل "مدیر همدردی" چیه ؟
میخوام مشکلمو براشون بفرستم :(
برای ارسال پیام خصوصی و استفاده از سایر امکانات شما باید حق عضویت پرداخت نمائید
به مشاوره از طریق خصوصی پاسخ داده نخواهد شد
لطفا" از همین طریق پیگیری نمائید
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
سلام pr.amir
به تالار همدردی خوش آمدید.
مقدمه:
همیشه هدف هرچه مهمتر و سنگین تر، راهش سخت تر بوده و انرژی بیشتری می طلبد.
گاهی ما مقداری پول می خواهیم
گاهی کاری می خواهیم
گاهی موقعیتی می خواهیم
گاهی تحصیلاتی میخواهیم
گاهی مسکن می خواهیم.
هر کدام از اینها متناسب با خودشان انرژی می خواهد و سختی خودش را دارد.
اما گاهی:
ما می خواهیم آدم باشیم، از اختیاراتمان در راه رشد و آرامشمان استفاده کنیم.
یعنی:
می خواهیم خودمان باشیم یک انسان.
و انسان بودن هدف بزرگی هست که متناسب با آن برنامه، انرژی و توان می خواهد. افتادن ها و برخاستن ها دارد.
سختی ها و راحتی ها دارد.
شکست و پیروزی ها دارد.
و به هر حال آنقدر هموار نیست. شاهد مثال اینکه کمتر افراد هدف اصلی اشان خودشان به معنی واقعی هست.
و معمولا اقلیت مستمر و پرتوان و با انرژی و با برنامه در این مسیر حرکت می کنند و پیروز می شوند. و اکثریت این مسیر را رها می کنند یا می برند.
اگر قصد زدن وزنه سنگین داری، با خواستن تنها و با راحتی نیست. باید کمر خود را مردانه ببندی
در راه منزل لیلی که خطرهاست در آن | *** | شرط اول قدم آنست که مجنون باشی |
|
همه این مقدمات را گفتم تا به اینجا برسیم. که گام اول را بگویم. که اگرچه گام اول هست ، اما گاهی ماهها یا سالها پیمودن همین گام وقت نیاز دارد.
اما چرا نا آرامید و چه باید بکنید؟!
مرثیه سرایی احساسی عامل نا آرامی شماست!
RE: از خودم و این حِسَم خسته شدم !
ممنونم دوستان عزیزم..
از راهکارهاتون استفاده میکنم.
احساس میکنم راحت تر میتونم فکر کنم.نیاز داشتم حرفمو بزنم.
و حالا شما شنیدید و راهنمایی کردید..
خیلی عالی بود ، مخصوصاً اون لینک که راجع به مرثیه سرایی بود !
یک دنیا ممنون :72: