فردا براي هميشه اسمش از شناسنامه من خط مي خوره

شوهرم امروز زنگ زد و براي فردا قراره محضر گذاشتيم .
فردا پرونده زندگي مشتركمون واسه هميشه بسته ميشه و ديگه رفتيم تا اون دنيا همديگرو ببينيم .
دلم اندازه همه دنيا گرفته امشب .
يه شب از ذوق اينكه فردا عروسيمونه خوابمون نميبره يه شبم از غصه اينكه فردا ديگه براي هميشه از هم جدا ميشيم .
برام دعا كنيد . محتاج دعاي همتونم دوستاي خوب همدردم .
چه روزايي داشتم تو اين تالار ، حتي جرات خوندن غمنامه هاي تاپيكاي اولمو هم ندارم ديگه . چه روزايي رو گذروندم تو اين يه سال .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saboktakin

دلم اندازه همه دنيا گرفته امشب .

---

و خدا هنوز هست ، خدا تمام نداشته هاي تو هست.

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند ** چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم ** رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را ** کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است ** چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود ** که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه ** که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور ** که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر ** که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ ** که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saboktakin

دلم اندازه همه دنيا گرفته امشب .
يه شب از ذوق اينكه فردا عروسيمونه خوابمون نميبره يه شبم از غصه اينكه فردا ديگه براي هميشه از هم جدا ميشيم .

---

سبکتکین عزیزم غمگین نباش،من برات خوشحالم.میدونی چرا؟
چون حتم دارم لیاقتت خیلی بیشتر ازاین حرفهاست.
حتم دارم خدابرات نقشه ای داره.
وحتم دارم تو این مدت انقدر بزرگ شدی که از عهده مشکلات بزرگ برایی که برای من وامثال
من قابل درک نیست.
پس یه جا بست نشین.خوشحال باش وتوکل به خدا.
گر ببندد زحکمت دری ، می گشاید زرحمت در دیگری

می بخشی بیت شعر درست نیست ومنظورم رو رسوندم.

سبكتكين عزيزم! خواهر گل و ناز خودم! گوش كن:

الخير في ما وقع:72:

انقدر خوشم مياد سبكتكين رو مي بينم انقدر خانم شده...:46: پخته شده...حرفهاشو مي خونم و صبرشو مي بينم لذت مي برم به خدا! انقدر اينايي كه در تو مي بينم برام ارزش داره كه رنج رفتن شوهرت سنگينيشو از دست مي ده!...
مي دونم و مي فهمم و غصه هات قابل دركه. سعي نكن احساستو كنترل كني. غمهاتو بيرون بريز. بگذار زمان مرهم زخمهات بشه عزيز دل سرافراز!:46:
برات بهترينهارو آرزو مي كنم از ته ته دلم...جايي كه اونجا جز من و خدا نيست...:43:

سلام سبکتکین جان.
منم فردا قراره برم دادگاه برای طلاق توافقی. منم خیلی دلم گرفته. ما 13 ماه نامزد بودیم و هنوز نرفته بودیم سر خونه زندگیمون اما فراموش کردن خاطرات و روزایی که اوایل با هم داشتیم و فکر اینکه دیگه برای همیشه ازش جدا میشم خیلی برام آزار دهنده است. می دونم شما مدت بیشتری با هم بودین و طبیعتا برات جدایی سخت تره. اما توکلت به خدا باشه این روزام بالاخره می گذرن هر چند خیلی سخت!

سبکتکین عزیزم

فردا نیز بگذرد ، آنچه از گذشته می ماند تجربه هایی گرانبها است که سرآغاز موفقیت های جدید است.

و تو شایستگی موفقیت رو داری :104:

به خودت قول بده زندگی رو از نو شروع کنی:46:

و یادت باشد که در معادله زندگی گذشته هیچ وقت مساوی آینده نیست اگر بخواهی:305:


از خدا برایت آرامشی عمیق را خواستارم:72:

سلام سبكتكين

درك مي كنم كه چه حالي داري .

اما يادت باشه كه خورشيد باز هم طلوع مي كنه و چه بسا قشنگ تر و گرم تر و .....از گذشته .

به خودت سخت نگير اولين زني نيستي كه طلاق را تجربه مي كني و آخري هم نخواهي بود . همه ي آدمهاي روي كره ي زمين با هر دين و باور و ايماني خدايي دارند كه آنها را سخت در اغوش مي گيرد . مطمئن باش لحظات شاد توام با حس امنيت و آرامشي در انتظارت هست .



راه تجربه هاي تازه در انتظار توست . راهي كه فارق از وابستگي و با استقلال كامل بايد از آن گذر كني و نفسهاي عميق بكشي و هواي تازه را وارد ريه هايت كني و ...........

سبكتكين امروز يك قالي ظريف بافت و پا خورده و خاك خورده ارزشمند و قيمت دار است . خودت را و قيمتت را دست كم نگير نازنينم . بهترين هاي هستي در انتظار توست . :72::46:

من عاشق این شعر هستم.
البته به نظر من منظور از "یوسف گمگشته" شخص خاصی نیست.

یوسف گمگشته بازآید به کنعان، غم مخور *** کلبه احزان شود روزی گلستان، غم مخور ای دل ِ غمدیده حالت به شود، دل بد مکن *** وین سر شوریده بازآید به سامان، غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت *** دایماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور هان مشو نومید چون واقف نِه‌ای از سِرّ غیب *** باشد اندر پرده بازی‌های پنهان، غم مخور ای دل، ار سیل فنا بنیاد هستی برکند *** چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید *** هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب *** جمله می‌داند خدای حال گردان، غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار *** تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

و چون من هم با پدر مادرم طلاق رو تجربه کرده ام، به شما می گویم که اوج سختی ها دیگر گذشته...
باور کنید از فردا به مرور زندگی شیرین تر می شود.

موفق باشید.

نمیدونم چی بگم خیلی ناراحت شدم
فقط هر اتفاقی که افتاد خدارو از زندگی حذف نکن
آدم دل رو با هرچی مقایسه کنه، رنج و سختی، خوشی و ناخوشی... اونا تموم میشه اما دل همچنان ادامه داره. اما در مقایسه با عرش رحمان و عظمت عشق خداوند نامتناهی میشه، مراقب دلت باش.
شاید خدا نیومدن اون کسی یا چیزی که منتظرشی را فرصتی دیگه برای آدم قرار داده تا خودتو آماده کنی و در نهاد کسی دیگه یا در جایگاهی دیگه اونو به آغوش بکشی.

این همدم اندرون که دم میدهدت *** امید رسیدن به حرم می‌دهدت
تو تا دم آخرین دم او میخور *** کان عشوه نباشد ز کرم میدهدت

منم قبل از اینکه طلاق بگیرم خیلی حالم بد بود و خیلی خیلی گریه می کردم.من 26 سالم بود که بعد از یک سال زندگی طلاق گرفتم. نمی تونم از احساسم اون موقع بگم که وحشتناکترین کابوس زندگیم بود و هیچ وقت غمش رو فراموش نمی کنم.ولی راسته که خدا هر دردی رو می ده درمونشم میده.الان که 2 سال از طلاقم میگذره می گم خدایا شکرت.تو واقعا صلاحمو می خواستی .الان دوستای خیلی خوبی دارم و تا 3 ماه دیگه از ایران میرم و واقعا خیلی خوشحال و راضیم از وضعیت فعلیم.عزیزم بران ارزو می کنم این مدت تلخ رو زود پشت سر بذاری که جز صبر راه دیگه ای نداره ولی بهت قول می دم که خیلی زود همه چیز خوب میشه حتی بهتر از اون چیزی که فکرشو می کردی.من تا حالا 4 تا خواستگار پسر داشتم که اصلا براشون مهم نیست که من یه بار طلاق گرفتم.پس به خودت برس و مطمین باش دنیا به آخر نرسیده .گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی

سبکتکین،

خواهر خوبم،

سلام،

راستش، دورا دور تاپیک‌هات رو پیگیری می‌کردم و خوشحال بودم از این که، دوستان زیادی مثل آنی‌ بزرگوار، فرشته مهربان، بالهای صداقت و همه دوستان با این همه شور سعی‌ به کمک به تو دارند.

با اینکه، از ته قلبم، درست مثل خواهر خودم، برای زندگیت نگران بودم و ناراحت، اما هیچوقت با وجود این همه نازنین، چون تجربه زندگی‌ مشترک نداشتم، هیچگاه به خودم اجازه اظهار نظر ندارم،

تا این اواخر که یه مقدار توی تاپیک شما گرد و خاک کردم، و برات پستی نوشتم که اگرچه تند بود، اما همه از سر دلسوزی بود و بس،

امروز، با خواندن این تاپیک شما، بسیار متاثر شدم، چون همیشه از ته قلبم آرزو می‌کردم که زندگی‌ تو هیچگاه به این نقطه نرسه،

و من امروز واقعا متاسفم، که زندگی‌ که همیشه دورا دور آرزو می‌کردم به این نقطه نرسه، به اینجا رسید.

سبکتکین،

هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، مهم اینه که، تو با همه ظرفیت وجودیت و با همه توانت، و البته همه وجودت و با همه قلبت، برای حفظ زندگیت تلاش کردی...

به نظر من، چیزی که مهم هست، نتیجه نیست، چیزی که مهم هست اینه که هر انسانی‌، هر طوری که زندگی‌ کنه، حداقل باید طوری باشه که پیش خودش شرمنده نباشه!

و شخصاً فکر می‌کنم، تو نه تنها پیش خودت، بلکه پیش خدا هم شرمنده نخواهی بود. چون همه تلاشت رو کردی!

من اگر جای تو بودم، فردا قبل از رفتن به محضر، دو رکعت نماز شکر می‌‌خواندم به شکرانه اینکه خدا در این یک سال به من قدرت، صبر و شهامتی داد که در همه زندگیم تجربه نکرده بودم، و امروز به من قدرت پذیرش داده، پذیرشی که مطمئنا، درش حکمتی هست که او برای من در نظر گرفته،

سبکتکین، اگر محضر میری، حتی اگر برای طلاق میری که منفورترین حلال خداوند هست، با یک قلب صاف و با توکل به خدا برو!

امشب سر نماز، برای خوشبختی‌، سر بلندی و عاقبت بخیری تو دعا خواهم کرد،

موفق باشی‌،:72::72::72:

برادرت،

کامران

سبکتکین جونم یادته گفته بودی:
سعي مي كنم از دريچه مثبت به اين اتفاق زندگيم نگاه كنم . حس مي كنم خدا ديگه جور ديگه اي نمي تونست بهم ياد بده كه بزرگ شم و از دنياي بچگيم و وابستگي هام بيرون بيام .
همسرم اومد از خونمون وسايلاشو برد . روز سخت و دلگيري بود ولي گذشت . الان هم قراره همسرم خبر بده كه بريم محضر واسه جاري شدن صيغه طلاق .

مطمئنم هم من و هم تمام دوستانی که این جملات تو رو خوندن همشون بهت افتخار کردند.
باور کن کلی راهه که یه نفر بتونه این طوری فکر کنه ،یه راه خیلی طولانی، که شاید اصلا کسانی مثل من هیچ وقت نتونن به مقصد این راه برسند.
پس قدر خودتو بدون عزیزم و همون سبکتکینی باش که هممون بهش افتخار میکنیم.:46:
راستی یادت نره ها:

باید گاهی سکوت کنیم ، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد . .

مطمئنم یه روز میای و خدا رو به خاطر این اتفاق زندگیت شکر میکنی،

«فان مع العسر یسرا - ان مع العسر یسرا »

شک نکن!
این سختی های گذرا را تاب بیار
که بعد از هر سختی گشایشی هست!
نگاه کن عزیزم!
ببین خدا دو بار تاکید کرده تا دلت محکم و قرص شه!

سبکتکین عزیزم.دوست خوب و مهربونم که این همه توی این دنیای مجازی به فکر من بودی...
نمیگم به اندازه ی تو اما پا به پای تو ناراحتم.منم دلم از دلتنگیات میگیره نه به خاطر جدایی که یک فصل از زندگی هزار فصل توست بلکه از رسم این زمونه.
امروز اگه گریه کنی منم باهات اشک میریزم اگه ناله کنی اگه یاد خاطرات گذشته رو مویه کنی منم مینالم.
امروز روز سختیه...نمیگم میفهمم بلکه تلاش میکنم تا بفهممت...
امروز شاید غمگنانه ترین روز یک سال گذشته تو باشه...برای منم هست چون تو دوست خوبمی.
اما یه چیزی...
بیا فقط یه امروز رو به خاطر اونچه که از دست رفت سوگواری کنیم...
چون فردا روز دیگری ست

سلام
دوست عزیز، از خوندن تاپیکت واقعاً و از ته دل متاثر و غمگین شدم.
تجربه زندگی مشترک ندارم اما باور کن شرایطت رو درک میکنم.
خواهر عزیز،درسته که طلاق و جدایی از کسی که زیر یه سقف باهاش زندگی کردی و عاشقش بودی، خیلی سخته اما عزیزم باید تحت هر شرایطی راضی باشی به رضای خداوند.
من زیاد در جریان تاپیکهات نبودم اما دوستان گفتند که تمام تلاشت رو کردی، نتیجه رو اجازه بده خدا برات رقم بزنه که بدون شک چیزی برات میخواد که صلاحت باشه.
تو تا همیشه وجدانت راحته که به راحتی زندگیت رو رها نکردی و تلاش کردی حفظش کنی اما همه جیز برای همشه دست ما نیست.
صبور باش عزیزم و یادت باشه تو این شرایط کاری نکنی یا حرفی نزنی که خدا رو از خودت دور کنی.

عزیزم صبور باش و به خدا عتماد کن.دنیا به آخر نرسیده ، تو هنوز جوانی و فرصت داری.

انشاء الله هر آنچه که خیر و صلاحته پیش بیاد:323:

سبکتکین عزیرم سلام ، اتفاقا چند روزی بود به فکرت بودم تا امروز که احتمالا الان محضر هستی .
برات دعا می کنم چون کوه سرافراز باشی ودر مقابل همسرت با قدر ت تمام حاضر بشی . از خدا می خوام انقدر بهت اعتماد به نفس بده که در آخرین دیدارتون افتخار آمیز ترین خاطره زندگی ات بشه از صبر و استواری سبکتکین.
بعد از برگشتت جلوی احساست را نگیر و بذار مرحله سوگواری را سپری کنی بعد از مدتی مطمین باش شرایط جدید را خواهی پذیرفت وخواهی دید که دریچه جدیدی از زندگی به رویت باز شده ، شاید گهگاه خاطرات شیرین و تلخ گذشته تو را آزرده کند اما بدان امروز وفردایت را خاطراتی فرا خواهد گرفت که سبکتکین آنها را خواهد ساخت و این سبکتکتین جدید دفتر جدیدش را حتما زیباتر خواهد نوشت .
عزیزم ، فراموش نکن عزت نفس خودت را .خودت را دوست داشته باش . الان زمانی است که باید برای خودت احترام قائل بشی . الان زمان خودخوری و شرمساری از برخی رفتار های گذشته نیست . اون رفتار ها گنجینه های پر قیمتی هستند که الان به صندوقچه تجربیاتت اضافه شده اند . قدر خودت را بدون .

سبکتکین خواهر خوبم سلام

دل منم مثل دل مهربون وبزرگت از شنیدنش خیلی گرفت .

دلم میخواد به اندازه یک دنیا باهات حرف بزنم .خواهر خوبم از اول تاپیکتو دنبال میکردم بهت به خاطر این تغییرهایی که
کردی و مطمئنم بازم ادامه داره و روز به روز بهتر میشی غبطه میخورم

باور کن اینو از ته قلبم میگم خواهر عزیزم به خدا اعتماد کن من اینو توی زندگیم بارها تجربه کردم هیچ وقت چیزی رو به اصرار از خدا نمیخوام چون میدونم اون بهتر میدونه چی به صلاحمه
الان هم ایمان دارم این اتفاق یک نقطه شروع برای توست
فکر کن از فردا دوباره متولد میشی یک زندگی دوباره از لحظه لحظش استفاده کن
مطمئنم خداوند موقعیتهای عالی (کار ،ازدواج،تحصیل)که لایقش هستی برات فراهم میکنه

عزیزم فقط غصه نخور ماهم از ناراحتی تو غصه میخوریم التماس دعا
این نیز بگذرد

سبکتکین عزیزم؛ می دونم که دلت به اندازه ی یه کوه گرفته، می تونم درک کنم حالت رو؛ حال عجیبی داری، شاید تمام خاطرات این چند سال توی آخرین دیدار برات تازه بشه، شاید دلت به حال خودت بسوزه، شاید از خدا دلگیر بشی و هزاران شاید دیگه!
تجربه ی همه ی این شایدها خیلی سخته؛ اما میخوام بگم یه مساله ی خیلی خیلی کوچولو رو، که شاید درس بزرگی توش باشه!
دیروز وقتی میخواستم بیام سر کار، هر کاری کردم که در پذیرایی رو قفل کنم؛ نشد که نشد! آخرش همین جوری چفتش کردم و اعصابم خورد شد و در حیاط رو بستم و رفتم!
سر کار که داشتم یه سری متن میخوندم؛ به چند تا دستور العمل رسیدم که مثلا برای برآورده شدن حاجاتتون این سوره یا این آیه رو بخونید، بعدش این صلوات رو بفرستید! منم یکیش رو انتخاب کردم و شروع کردم به انجام دستورالعملش!
تا اینکه موقع رفتن به خونه؛ وقتی رسیدم به در خونه؛ هر چی گشتم، کلیدم رو پیدا نکردم؛ یادم اومد که من اصلا صبح کلید در بیرون رو برنداشته بودم؛ به شوهرم زنگ زدم و گفت که حالا توی این سرما؛ تا من هم بخوام بیام یه یک ساعتی طول میکشه میخوای چی کار کنی! مهم نیست که من چیکار کردم؛ مهم اینه که وقتی وارد خونه شدم؛ یه لحظه وقتی خوب فکر کردم، گفتم: خدایا! پس بسته نشدن در پذیرایی حکمتش این بوده؛ که صبح هر کاری کردم، نتونستم قفلش کنم! وقتی تو برای یه همچین مساله ی کوچیکی هوامو داری، مطمئنم که برای مسائل بزرگتر از این هم هوامو داری و توی هر کارت یه جکمتی نهفته است!
سبکتکین جان! یادت باشه که خداوند توی تموم این مدت هواتو داشته و امروز بیشتر از هر روز دیگه ای دستت رو میگیره و لمست میکنه و هواتو داره؛ دست دلت رو به طرفش بگیر و بهش اعتماد کن!

سبکتکین جان منم همدرد بدون.منم برات دعا می کنم که ازین امتحان سربلند بیای بیرون.و دعا می کنم بعد از این بلند شی و قد علم کنی در برابر ای دنیای بی رحم.خدا رو فراموش نکن.و بدون دوستان همدردی تنهات نمی ذارن.
:72::72::72::72::72:

سبكتكين عزيزم سلام
واقعيتش من در جريان زندگي شما نيستم ولي عنوان تاپيكتون دلم رو لرزوند ميدونم خيلي سخته حتي فكر كردن بهش آدمو داغون ميكنه .خودتو نباز حتما حكمتي داشته.خيليا طلاق ميگيرن خيليا ضربه ميخورن از اين طلاق اما دوست دارم بدوني كه ميخوام اين مرحله بحراني رو با سرافرازي پشت سر بذاري .دوست دارم يكي از همين روزاي آينده شاد و خوشحال و با نيروي مضاعف به جمع دوستانت تو اين تالار برگردي
منو همدرد خودت بدون برات دعا ميكنم

عزیزم بجای اینکه غصه بخوری باید خوشحال باشی .این برای تو یه تولد دوباره ست .روزهای قشنگ زندگی در انتظارت هستن .روزهایی که تجربه های این سالها می تونن برات هر لحظه شو زیبا و زیباتر کنن ..رهایی از زندان خودخواهی کسی چیزی نیست که بتونه کسی رو ناراحت کنه ..رهاییت رو جشن بگیر .به قول کامران عزیز نماز شکر بخون و به قشنگی های اینده ات فکر کن ..شک نکن خدا موجود نازنینی رو سر راهت قرار میده که گرد و غبار همه این روزها رو از زندگیت پاک می کنه .عزیزم اینا شعار نیست من اینا رو خودم تجربه کردم ..کسی که به جای خودخواهی بهت آرامش میده و همه لذت های قشنگ این دنیا رو برات مجسم میکنه .این خاطراتو توی سطل آشغال خونت بریز و به خودت برس..
راستی اگه دوست داشتی یوگا برو .من دارم میرم البته من کلا ورزش زیاد میرم ولی واقعا یوگا خیلی از استرس ها و افکار منفی رو از وجودت بیرون می کنه .خدا رو بابت داشته هات شاکر باش و ناشکری نکن ..:72::72:

سبکتین عزیزم

تولدت مبارک :72:

سبکبال و آسوده خاطر بالهایت را بگشا و از دریچه ای که اکنون به رویت بازشده به سوی افقهای روشن زندگی ات پرواز کن

تو امروز راه نرفته ای نداری ... حرف نزده ای نداری ... و سعی نا تمامی نداری .... پیش وجدانت و خدا سربلند هستی

کوله باری از تجربه به همراه داری ، که گرانبهاست
جدایی پایان راه نیست
این نگاه ما هست که آغاز و یا پایان می بینیمش


کلیک کن

دوستاي خوب همدردم
هز همتون ممنونم كه برام نوشتين تا يه كمي از بار غمهام كم بشه . خدا رو شكر مي كنم كه با اين تالار آشنا شدم و خدا رو شكر مي كنم كه دوستاي خوبي مثل شما دارم كه انقدر گفته ها و نوشته هاتون منو دلگرم مي كنه .

بالاخره همه چي تموم شد . اميدوارم بتونم شوهرم رو از ذهنم بيرون كنم و برگردم به زندگي عادي .

ديروز وقتي رفتم دادگاه ديدم كه جلوي من داره ميره از در دادگاه داخل . مي خواستم صداش كنم اما دلم نيومد گفتم بزار براي آخرين بار يه دل سير نگاش كنم . وقتي باهم برخورد كرديم خدا رو شكر قوي بودم و خيلي عادي رفتار كردم . اون هم كه مثل هميشه انگار فقط اومده بود يه كار اداريشو انجام بده و بره با همه شوخي مي كرد و مي خنديد . مثل هميشه آقا و جنتلمن برخورد مي كرد و بدون هيچ احساسي داشت به قول خودش خيلي منطقي اشتباهي رو كه چند سال قبل كرده بود جبران مي كرد . برام جالب بود آدمي كه 6 سال كنارش زندگي كردم و يه شب ازش دور نبودم انقدر بي تفاوت و بي احساس و سرد برخورد كنه .
البته مي دونم كه مشكل از منه كه انقدر براي از دست دادن اون افسرده و ناراحتم . در حقيقت ما يك ساله كه از هم طلاق گرفتيم و فقط اين طلاق تو شناسناممون ثبت نشده بود بنابراين اون داشت معمولي برخورد مي كرد و فقط كاراي اداريشو انجام مي داد .

من براي كسي دارم دلتنگي مي كنم كه ديروز به خاطر اينكه 200 هزار تومن پول كمتر بده اصرار داشت كه طلاقمون از نوع خلعي ( سه طلاقه و غير قابل رجوع باشه ) . اينه نتيجه وابستگي به همسر .

وقتي محضر داشت داشت خطبه طلاقو مي خوند نمي دونيد چه حالي داشتم همش ياد روز عقدمون مي افتادم كه انقدر بچه بودم كه داشتم روي ابرا سير مي كردم و با پولهايي كه به عنوان شاباش روي سرمون ريخته بودن موشك درست مي كردم و پرت مي كردم طرف شوهرم . باورم نميشه انقدر زود گذشت و همون آدم الان اينطوري با بي تفاوتيش قلبمو شكوند . حالا بايد تيكه تيكه هاي قلبمو كه بهش سپردم با خاك انداز از زمين جمعش كنم كه فقط بتونم مثل يه آدم عادي زندگي كنم .

به هر حال گذشت و شايد ديگه تا قيامت هم اين آدمو نبينم . خودم كه فكر نمي كنم ديگه بتونم كسي رو تو قلبم جانشين اون كنم هر چند براي اون ديگه من مردم . ازتون ممنونم كه تو اين يه سال كنارم بودين و تنهام نذاشتين .
قدر لحظه لحظه هاي زندگيتونو بدونين .

آفتاب همدرد عزيز كه مي دونم قلبت مثل قلب من شكننده و حساسه ازت مي خوام تحملتو ببري بالا و قدر همسرت رو بيشتر بدوني . من فقط آرزوم اين بود كه يك روز قبل از رفتن شوهرم از خونه با اين تالار آشنا شده بودم ولي خوب از من گذشت تو به خودت بيا و قدر زندگي تو بدون . اينو مي گم چون با اينكه مي دونم داري اذيت ميشي تو زندگي مشتركت ولي مطمئنم جدا شدن از همسرت ضربه وحشتناكي بهت مي زنه . ازت مي خوام به عنوان كسي كه اين راه و رفت و آخرشم ديد به خودت بياي و از امروز تصميم بگيري كه يه نگاه قشنگتري به زندگيت بندازي . و بدوني كه هيچ چيزي به جز محبت و مهربوني تو اين دنيا باارزش نيست .

يك زنه اميدوار عزيز خيلي خيلي خوشحال شدم وقتي فهميدم برگشتي به خونت و داري تلاش مي كني واسه درست كردن زندگيت . خاطره هاي عاشقانه و قشنگتو كه با همسرت مي خونم از ته قلبم برات آرزو مي كنم كه راهتو تو زندگيت پيدا كني و زندگي قشنگي رو بسازي . زندگي مشترك بالا و پايين زياد داره با مشكلاتت مثل يه مسئله برخورد كن و سعي كن حلشون كني .

f-z عزيز . نمي تونم خوشحال باشم متاسفانه . انقدر كه دارم تلاش مي كنم كه از تكنيك توقف فكر استفاده كنم كه به هيچ چيز مرتبط با همسرم فكر نكنم احساس خل بودن و ديوانگي بهم دست داده . نمي تونم به هيچي فكر كنم مغذم خاليه خاليه و همش سردرد دارم بس كه دارم به مغزم فشار ميارم تا ديگه به خاطرات گذشتم فكر نكنم .

نمي دونم به بعضي از آقاهاي تالار مثل آقاي مهراب آراد و چهره ساز چي بگم . فقط ازتون مي خوام كه هميشه يه طرفه فقط خودتون رو نبينيد به اين فكر ركنيد كه اين زني كه داره چند سال با شما زندگي مي كنه يه چيزي به اسم قلب تو وجودش هست و اينو بفهميد كه بي تفاوتي هاي شما قلب اونها رو كه يه روزي دوستشون داشتيد خيلي ميشكنه .
كامران 2007 گرامي . ممنونم از اينكه دعام كردي و شايد واقعا به خاطر دعاهاي شما دوستاي خوبم بود كه ديروز جلوي شوهرم ديگه گريه و زاري نكردم و قوي بودم . هميشه از پست هاي به جاتون استفاده كردم و همون پستتون هم كه برام زدين تلنگر خيلي خوبي بود برام كه ديگه بيشتر از اين خودمو پيش شوهرم خورد نكنم چون هر وقت كه مي ديدمش و اشكام مي خواست سرازير بشه ياد جمله شما مي افتادم كه مي گفتين مردا حالشون از اينكه يكي آويزونشون باشه بهم مي خوره و سعي مي كردم خوددار باشم و گريه هامو بزارم براي بعد . براتون يه زندگي آروم و موفق و شاد آرزو مي كنم .

تولد و شروع دوباره ات مبارك نازنين .


درك مي كنم در چه حالي .............اما مطمئن باش اين حال بد هم مي گذره درست مثل همه ي حالهاي خوب و بدي كه پشت سر گذاشتي و همه تمام شد و رفت و از همه ي آنها فقط يه خاطره باقي مانده كه البته د ر پاره اي از مواقع اگر باقي مانده باشه .


به همسرت به اين ديد نگاه كن كه او مردي بود كه باعث شد تا بزرگتر بشوي و تجربيات مشتركي را با تو ساخت تا تو از همه ي آنها درس بگيري . بعد خواهي ديد كه اين مرد براي همه ي عمر حكم يك استاد كوچولو سخت گير را برات بازي كرده و چقدر محترم ميشه نگاهت به اين آدم و......تو هم براي او همين نقش را داشتي ....همه ي انسانها در مسير زندگي بازيگر هستند و نقشهاي خودشان را بازي مي كنند . اما اگر در مسير راه هم قرار مي گيريم و .....حكمتي در آن نهفته است .باور داشته باش كه در سيستم افرينش هيچ چيز بي علت و بي حكمت نيست . نه آن چيزي هايي كه در سيستم ذهني خوب تعريف مي كني و نه آنهايي كه با ذائقه ي ذهني و حسي تو سازگار نيستند و بد تعريف مي كني .


هنوز جواني و سني نداري مطمئن باش زندگي با مرد - دوست داشتن و دوست داشته شدن و....را باز هم تجربه خواهي كرد . بايد به خودت زمان بدهي . بايد خودت را ترميم كني . هر لحظه ي فشارزايي را كه انسان تجربه مي كند نياز به ترميم روح دارد .

در حال حاضر فقط استراحت كن . با خودت مهربان باش . سعي كن گذشته و آدمهاي پشت سرت را خوب و بد نكني . دنبال دسته بندي و تفكيك نباش . نه خودت را محكوم كن و نه ديگران را . تو تويي و ديگران ديگران . با هر خصوصيت اخلاقي كه دارند و داشتند . اين تجربه ي توست و مال توست و بسيار بسيار زياد محترم .

انسانها با تجربه قيمت پيدا مي كنند و تو الان واقعا قيمتي تر از قبل هستي نازنين

اني عزيز
خوشبختانه تنها كار مثبتي كه تونستم تو اين مدت بكنم اين بود كه شوهرمو ببخشم و هميشه به عنوان يه مرد مهربون و خوب بهش فكر مي كنم . چون واقعا مهربون بود هميشه .
حتي ديروز تو دادگاه وقتي گفت پول كم دارم براي محضر به شوخي بهش گفتم من 5000 تومن تو كيفم دارما مي خواي بهت بدم ؟ خيلي ناراحت شد و گفت نترس منم لپ تاپمو فروختم پول محضرو جور كردم و با اين حال وقتي از در محضر دراومديم و كارمون تموم شد در آورده يه تراول به من ميده مي گه بيا اينو لازمت ميشه گفتم نمي خوام گفت مگه نگفتي پول نداري گفتم شوخي كردم .
مي بيني آني از خودم متنفر ميشم كه قدر همچين آدمي رو ندونستم . متاسفانه من هميشه براش كم گذاشتم تو زندگي و دارم نتايج كاراي خودمو مي بينم . بالاخره اون بريد ديگه از زندگي و من متاسفانه شايد ديگه هيچكي مثل اون رو تو زندگيم پيدا نكنم .
به هر حال تنها كاري كه مي تونم در قبال همه محبت ها و مهربوني هاش بكنم اينه كه برا ش آرزوي خوشبختي بكنم . هيچ چيز مثل عذاب وجدان الان اذيتم نمي كنه و اينكه همش فقط كم كاريهاي خودمو مرور مي كنم مي دونم اونم اشتباهاتي داشته ولي من همش اشتباهاي گذشته خودمو مرور مي كنم و ازش نمي گذرم متاسفانه .
خداكنه بتونم به مرور خودم خودمو ببخشم . نصف مهريمو بخشيدم و ازش خواستم ازم بگذره ولي واقعا هميشه مي ترسم از اينكه خدا منو نبخشه . مي دوني مثل كي شدم الان مثل يه قاتلي كه ندونسته يه قتلي رو مرتكب شده و خانواده قاتل بخشيدنش و بهش اجازه زندگي دوباره دادن ولي خودش دائما عذاب وجدان داره و از آخرتش مي ترسه .
نمي دونم اين وضعم طبيعيه يا نه ولي تلاشمو مي كنم تا از اين حالت در بيام چون اينطوري زياد دووم نميارم .

سبکتکین چرا فکر میکنی همسرت یه فرشته بوده که ازآسمون نازل شده ودیگه مثل اون پیدا نخواهی کرد؟:97:

دختر توچقدرساده ای! اون اگه فرشته بود مهریه ات رومیداد،اگه فرشته بود نفقه 10ماه ترکت رو میداد! اگه فرشته بود

اینهمه تحقیرت نمیکرد!:301:

تاکی میخوای مقصراصلی خودت باشی واون مبرا ازهرگناهی!!!:320:

به این هم فکر کن که اینهمه تلاش کردی برای اصلاح خودت ،برای بازگشتنش واون هربار با تماسش کلی نیش وکنایه

بارت کرد وبرای چندروز عصبی!:300:

چرا نمیخوای واقع بین باشی؟؟؟!!!:161:

درك مي كنم كه چه حالي داري و ..........

اما يك نكته هست كه بايد به آن توجه كني و آن اينكه همه ي آدم ها خوب هستند . اينكه خصوصيات اخلاقي هم را درك و يا تائيد و ....نكنيم دليل بر بد بودن كسي نيست .در اين صورت بايد از فرصتهايمان استفاده كنيم و يك انتخاب و تصميم گيري داشته باشيم و ..........

شما هر دو نفرتان آدم هاي خوبي هستند اما خصوصيات اخلاقي تان با هم سازگار نبود .........وقتي آدم ها خوب باشند و خصوصيات اخلاقي شان با هم سازگار نباشد كه نبايد كنار دست هم بايستند و همديگر را زجر كش كنند . هر دو حق دارند كه زندگي كنند و خوب هم زندگي كنند چرا كه لايق بهترين هستند .
تو و اين آقا هم جزو همين آدمها هستيد .

البته بي مهارتي و كمي آگاهي هم داشتيد اما سعي خودتان را كرديد و نشد . پس سربلند هستيد . هر دو نفرتان . هر دو خوب هستيد .


شايد در جايگاه دو دوست ( فارق از نگاه جنسيتي ) شما دو نفر دوستان بسيار خوبي مي توانستيد براي هم باشيد اما به عنوان همسر نتوانستيد . شايد هم حتي در حد دوستي فارق از نگاه جنسيتي دوستهاي خوبي براي هم نبوديد .


بهتره اين تاپيك را بخواني و اين نگرش تو ربطي به خوب بودن اين آقا و بد بودن تو ندارد . ريشه اش در تو در جاي ديگري است كه دائم خودت را مقصر وسرزنش مي كني .

لينك

سبکتکین جان ببین با حرفات چه بلائی سر داملا اوردی.:311:
منم باهاش موافقم.زیادی شوهرتو دست بالا گرفتی:300:
بر خلاف تو من مطمئنم می تونی کس دیگه رو تو قلبت جا بدی البته اگه بخوای.معمولا کسائی که جدائی رو تجربه کردن با ترس بی جا و سختگیری هاشون فرصتهای خوب زندگیشون رو از دست می دن.امیدوارم تو اینطور نباشی دوست عزیز.:46:

خوب چي بگم وقتي خودم مي دونم شوهرم ادم خوب و منصفيه بگم نيست ؟ :302:
چيكار كنم دوستاي خوبم ؟ خوب يه زماني با لجبازي هامون زندگي رو به كام هم تلخ كرديم تا جاييكه اون طاقتش تموم شد و من نه . و اون تصميم گرفت براي خودش شخصيت قائل بشه و دنبال آرامش از دست رفته اش رفت و من با اينكه متوجه اشتباهاتمون شدم و ازش خواستم كه برگرده ولي اون ديگه برنگشت . خوب اونم انسانه و حق داره انتخاب كنه مي تونه با من ادامه بده يا نه . من بيشتر از اون تو زندگيي مشتركمون كم گذاشتم درسته هيچكدوم از كارام عمدي نبود و از قصد نمي خواستم اذيتش كنم ولي خوب بالاخره اذيت ميشد ديگه .
اينكه من هنوز دوستش دارم دليل نميشه كه اونم مثل همون روز اول عاشق و شيفته من باشه .
ولي هيچكدوم اينا واقعا دليل بر بدبودن اون نيست . باور كنين .
آني عزيز خيلي نوشته هات قشنگن . لينكي كه داده بودي رو رفتم خوندم حس ميكنم كه آدم خوبي نبودم در حاليكه همسرم آدم خوبي بود . ولي خيلي وقته كه عوض شدم و منم تمام تلاشمو مي كنم كه خوب باشم و جز دسته آخر قرار بگيرم .
از راهنمايي هاي همتون تو اين تالار استفاده مي كنم تا آدم بهتري بشم .

تجربه غمناك ولي پرباري بود .

سبكتكين دو كتاب بهت معرفي مي كنم يكي را مطمئن هستم كه پيدا مي كني اما آن يكي را نمي دانم اماسعي كن بگردي و گير بياري

زنده باد خودم
نوشته ي وين داير ( در تمام كتاب فروشي هاهست)

سيستم تحليلي خانواده
نوشته ي جان برادشاو
ترجمه ي مهدي قراچه داغي ( اين رابه راحتي پيدا نخواهي كرد برو انقلاب يا كتابفروشي هايي كه كتاب دست دوم دارند و.......

نگاه "من بد " تو به خودت علتش در كودكي تو است و آزردگي هايت و ........

بايد نسبت به خودت و .....آگاهي پيدا كني وخودت رادرست بشناسي و علت اين مسئله را در خودت شناسايي كني و روي خودت كار كني و با مهارتي كه به مرور به دست مياري اين بخش آزرده و اسيب ديده را كنترل كني و از فضاي كودك آزرده ات بياي بيرون و.......اين دو كتا ب را اگر با دقت بخوني و درست هم درك كني بهت كمك مي كنه ضمن اينكه اگر سوالي داشتي در طي خواندن كتابها بپرس بهت جواب مي دم .

یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه

سلام دوست عزیز خیلی متاسفم :72:
ولی به جمله بالا به شدت اعتقاد دارم .
:72::72::72::72::72::72::72::72::72:

خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده...
خدایا هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد... *دکتر علی شریعتی*

برای کسیکه توی مشکلاتش عمرشو صرف مروارید شدن کرده، کمترین پاداش اینه که پر از آگاهی و رضایته.
اما اون کسیکه مروارید قصه مارو ندید و کنار دریا، صدف خالی جمع میکرد یه روزی حسرت زندگی روسیاهش میکنه!
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ زيرا پروردگار تو سخت در كمين است
به جرم وسوسه...
چه طعنه ها که نشنیدی حوا...
پس از تو......
همه تا توانستند....آدم شدند...
چه صادقانه حوا بودی...
و چه ریاکارانه آدمیم....!
امیدوارم از این به بعد همیشه لبخند بزنی چون لبخند خوشنویسی خدا بر چهره آدماست.
تولدت مبارک سبکتکین عزیز :72:

آني عزيزم ممنونم و حتما سعي مي كنم بگيرم اين كتابا رو و از راهنمايي هات استفاده كنم .
احتمالا اين حرفي كه مي زني درست باشه آني جون . چون متاسفانه دوران كودكي خوبي نداشتم . و شايد هم به خاطر همين دوران بد مجرديم بود كه بعد از ازدواج و با محبت هاي همسرم انقدر وابسته اش شدم .
به هر حال گذشته ها گذشته و من تلاشمو مي كنم كه ديگه آيندمو هم مثل گذشته از دست ندم .

نازنين عزيز . ممنونم از نوشته ات .
خيلي خدا رو شكر مي كنم كه كارمن و همسرم به دعوا و كتك كاري نرسيد . ديروز خود همسرم هم تو محضر مي گفت وقتي محضر دار بهش گفت آقا شما چقدر راحت و آروم جدا ميشين بعضيا ميان اينجا كتك كاري واعصاب خوردكني . گفت نه آقا الان ديگه عصر اين چيزا نيست مثل دو تا آدم متمدن وقتي نتونستيم باهم زندگي كنيم از هم جدا ميشيم . چرا دعوا كنيم . البته خوب تو اين مدت خيلي بهم بي احترامي كرد و من خدا رو شكر مي كنم كه هميشه احترامش تو اين مدت داشتم و نه به خودش نه به خانوادش بي احترامي نكردم هرچند كه دلم كمتر از اون پر نبود .
خدا رو صدهزار مرتبه شكر

pk1365 عزيز
ممنونم از شعر و نوشته قشنگت .
اميدوارم خدا خودش نگهدار من و همسرم باشه و خدا خودش مي دونه كه براي جبران اشتباهاي گذشتم همه تلاشمو كردم هرچند كه بي نتيجه بود ولي واقعا تمام تلاشمو كردم . اميدوارم خدا هيچوقت سايه شو از رو سر زندگيم برنداره و لحظه اي به حال خودم واگذارم نكنه .

:72:

سبکتکین جونم حالا بخند دیگه
بخند تا با خنده تو، همه ما هم بخندیم
توروخدا
ازت خواهش میکنم
خنده ای که از ته دل باشه
خنده ای که با اون، همه غصه هات از دلت پر بکشه
خنده ای که دیگه به اخم و عذاب وجدان و فکرای بد و سردرد خاتمه بده
خواهش میکنم ازت
:46:

سبکتکین جان
اقرار می کنم که نمی تونم حال کنونیت رو درک کنم.

اما یه چیز رو می دونم و اون اینکه :

زندگی ما درست از زمانی شروع میشه که اختیار اون رو دستمون بگیریم.
طلاق بهای اشتباهاتی بوده که هر دوتون در زندگی مشترک داشتید.
چه بسا تصور کنیم که یه پیشامدی برامون خوب نیست در حالیکه در دراز مدت بسیار ازش منتفع خواهیم شد.
به همون اندازه که هزینه کردی ، تجربه بدست اوردی.
همه چیز، زندگی مشترک نیست. با تجرد هم می توان انسان بود و انسان موفقی هم بود.
زندگی جدید تو از همین امروز شروع میشه.
تاسف گذشته فقط و فقط باعث تباهی حال و آینده ت میشه.
اما تجربه بدست آمده از این اتفاق چراغ راه آینده ت هست.

مثل اینکه از یه دونه بیشتر شد ، بهرحال میخوام بگم درسهای لازمه رو از این رویداد بگیر و باقیش رو به سطل زباله تاریخ زندگیت بریز.
زندگی سراسر سعادت و موفقیت برات آرزومندم

حتما آفتاب همدرد عزيز
ديگه سعي مي كنم افكار غمناكم رو از امروز بريزم دور و شاد باشم .
زندگي همينه ديگه .
ممنون baby عزيز
متاسفانه همينطوره و سعي مي كنم به جاي اينكه بقيه عمرم رو به تاسف خوردن از اشتباهات گذشتم بگذرونم زندگي كنم و زندگيمو ادامه بدم .
دعام كنيد كه خيلي محتاج دعاهاتونم . :72:

وای دختر خوب انگار تو قصد نداری دست از سوگواری و روضه خوانی برداری!!!!!!!:302:
حالا تو مقصر بودی یا شوهرت یا هر دو یا هیچکدام یا کدام کمتر و کدام بیشتر..........
واقعا چه اهمیتی این موضوع الان داره!!!!!!!!!!!
فکر و ذهن و وقتت رو با مرور گذشته و سرزنش خودت و پیدا کردن مقصر می گذرونی که چی؟؟؟ چه نتیجه ای بگیری؟؟؟می تونی گذشته رو برگردونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعا برات تاسف می خورم که تا این حد خودت رو در برابر کسی کوچک و ضعیف می بینی.......واقعا یه لحظه فکر کن ببین لیاقت تو اینه!!!!!! یعنی اینا ته توانایی تو هست .؟؟؟!!!!!!!
عزیزم ببخشید ولی من با اینکه طلاق گرفتم و خیلی از این مشکلاتم داشتم اصلا نمی تونم تو رو درک کنم ..من همیشه فکر می کنم هر چی بود تموم شد گذشت مرد و دیگه برای ابد می ذارمش کنار .حتی بش فکرم نمی کنم ..فقط فکر می کنم فردا چه کار کنم که اوضاع رو عوض کنم ..همیشه فکر می کنم ((من هیچوقت مایوس نمی شم )) ..گذشته فقط برام تجربه هاش ارزشمندن .در همین حد....
خودتو جمع و جور کن عزیزم ..به آینده فکر کن که چکار کنی که وقتی کسی خواست در موردت صحبت کنه تو رو الگوی موفقیت و پشتکار معرفی کنه ..تو رو معرفی کنه و بگه که هیچ شکستی اینو از پا ننداخت ..نقش یه ادم شکست خورده و مریض رو بازی کردن تنها نتیجش اینه که شوهرت به همه میگه ببینید این آدم مریضو من چظوری اینهمه مدت تحمل کردم!!!!!!
آینده تو طوری بساز که شوهرت فکر کنه چه چیزی رو از دست داد ..
ببخشید خیلی تند حرف زدم عزیز دلم می دونم که خیلی بزرگواری و منو می بخشی:46:

حتما f-z عزيز
حتما همينطور خواهم بود . ممنون . :72:

سلام عزیزم چه قدر خوب که جلوی خودتو گرفتی و نه به اون و نه به خانوادش بی احترامی نکردی و با انزجار از هم جدا نشدید
تقریبا همه این تاپیک رو خوندم ولی متوجه نشدم علت طلاقت چی بوده
البته شاید اصلا دیگه دلت نخواد راجبش حرف بزنی
حقم داری

سبكتكين عزيز :43::46:

برات هميشه آرزوي موفقيت و خوشبختي مي كنم. :43::46:

زندگي جاريست پس شما هم در گذشته متوقف نشو با زندگي جاري شو و لذت ببر. :310:

مطمئنم خدا هميشه برات بهترين ها را مي خواد.:46::43: