-
چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام:72:
من 29 سالمه و همسرم 31 سالشه. ما دو ساله ازدواج کردیم (عجب اشتباهی)
از اینکه همه اش ناراحت باشم خسته شدم و دیگه دنبال این نیستم که چیزی رو تغییر بدم و درست کنم فقط دنبال یه راهی هستم که خودم رو نجات بدم:310: و این ناراحتیم رو کاهش بدم ولی نمی دونم چجوری؟
ما زندگی خوبی رو شروع نکردیم. اوایل دعوا می کردیم ولی از اونجایی که حوصله کش مکش رو نداریم کم کم از هم فاصله گرفتیم. الان به ندرت با هم حرف می زنیم و کم تر همدیگه رو می بینیم. ولی همون یکی دو ساعتی هم که اجبارا شبها همدیگرو می بینیم و یا مهمونی های اجباری ای که با هم می ریم خیلی طاقت فرسا و غیر قابل تحمله. توی همین مدت کوتاه اوقات تلخی هایی که می شه بقیه روزمون رو خراب می کنه. دلم می خواد این افکار منفی رو از خودم دور کنم و ازاش فاصله بگیرم تا از نیش زبونش و از بی حوصلگی هاش و تنگ خلقی هاش دور باشم ولی نمی دونم چجوری، ببخشید اگه دارم غر غر می کنم ولی باور کنید جای دیگه ای رو به جز اینجا ندارم که بهش پناه بیارم و درد دل کنم و راهنمایی بخوام. اگه راهی می دونید بگید و کمک ام کنید
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مشکل اینجاست که با شرایط فعلی من واقعا ناراحت هستم و اگر اینطور ادامه پیدا کنه نمی دانم عاقبت من چی می شه. تا الان یه جورایی تحمل می کردم و تظاهر می کردم که همه چیز عادیه ولی الان دیگه نمی تونم به زندگی عادیم برسم. سر کار، توی خیابون، موقع خرید، توی تاکسی، توی مهمونی و... مرتب بی حوصله، عصبی و ناراحت هستم و به زور جلوی گریه ام رو می گیریم. نمی تونم تمرکز کنم، نمی تونم بخوابم و ...
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام.
تا به حال به مشاور مراجعه کردید؟
اصلاً خودتون دوتا میخواید زندگیتون درست بشه؟
دلایلی که ایشون رو بعنوان همسر انتخاب کردی چی بوده؟
من تاپیک های دیگه ی شما رو هم جسته و گریسته خوندم.
به نظرم الان شما یه ذهنیت داری که همسرت از اول هم برات مناسب نبوده. خب اگه خیلی به این موضوع اصرار کنید که ایشون مناسب نیست و به درد هم نمیخورید، که هیچ حرفی نمیتونه این زندگی رو درست کنه و ...
اما اگه دوست داری زندگی خوبی رو با همسرت بسازی، اولین قدم اینه که باور کنی میشه درستش کرد.
میدونم توی وضعیت خوبی نیستی. اما برای ما شرایط موجود رو کامل توضیح بده تا کارشناسای عزیز بیان و کمک کنن.:72:
میتونم یه سوال دیگه هم ازت بپرسم؟
چرا با اینکه میگی هر دفعه که دعوامون شده تصمیم به جدایی میگیریم، تا الان از هم جدا نشدید؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
[b]خیلی ممنون که درک می کنید.
بله، الان اصلا در وضعیت خوبی نیستم و راستش رو بخواید حتی نمی تونم درست تصمیم بگیرم و حتی نمی تونم منسجم بنویسم. شما که زحمت کشیدید و تاپیک های دیگه رو خوندید حتما متوجه شدید که چقدر به صورت پراکنده و بدون تعادل دست و پا زدم. و هیچ کدوم از تاپیک هام به نتیجه نرسیدن.
درمورد مشاور پرسیدید. من شخصا چندین بار به مشاور مراجعه کردم ولی همونطور که در پست اول دید "لیلا موفق" عزیز هم یک لحظه گیج شدن و نفهمیدن مشکل چیه.... مشاور هم نمی فهمید مشکل چیه و کلافه و سردرگم می شد و من هم که این رو احساس می کردم و می دیدیم نتیجه ای نمی گیرم دیگه ادامه نمی دادم.
زندگی من اینطور شروع شد که همسرم رو در برخورد اول با وجود تفاوت های زیادی که داشتیم خیلی پسندیدم. تمام چیزهایی که فکر می کردم برای خوشبختی لازمه اون داشت. کاری، علاقه مند به خونه زندگی و مسئولیت پذیری. (چقدر کوتاه فکر بودم)
بعد مشکلات شروع شد. خیلی سعی کردیم رابطمون خوب بشه. هم اون و هم من. ولی نتونستیم. بعد خواستم جدا بشیم اون موافق نبود. یه مدت رفتم خونه مامانم، دو سه روز خیلی خوشحال بودم و احساس راحتی، آزادی و سبکی می کردم ولی بعد کم کم دلم براش تنگ شد تا جایی که برگشتم خونه خودم و دوباره ناراحتی شروع شد. نمی دونم بهش وابسته شدم یا اینکه از مشکلات بعد از جدایی می ترسم یا اینکه دوستش دارم. نمی دونم! فقط می دونم که می خوام یک بار دیگه آرامش داشته باشم، اگه با جدا شدن آرامش پیدا می کردم حتما این کار رو می کردم ولی فکر می کنم که دل تنگی خونه زندگیم و شکستی که خوردم و مشکلات یک زن طلاق گرفته نذاره که به آرامش برسم.
نمی دونم کجا باید دنبال آرامش بگردم؟
توی خونه زندگیم که آرامش ندارم.
اگه جدا بشم که آرامش ندارم.
پیش خانواده ام و دوستای سالم که آرامش ندارم چون همه اش سراغ همسرم رو می گیرن و با زندگی های موفقشون خون به دلم می کنن.
پیش آدم هایی که شرایط من رو دارن هم آرامش ندارم چون این جور آدم ها معمولا به سمت کارهای ناسالم کشیده می شن.
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مي دوني چرا ما نمي فهميم شما دنبال چي هستي؟
چون خودت هم نمي دوني دنبال چي هستي.
اول بشين با خودت سنگ هات را وابكن و با خودت كنار بيا كه دنبال چي هستي. بعد بيا بنويس تا ما هم بفهميم و بتونيم كمكت كنيم.
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
لیلا جون ممنون که وقت می ذاری و این پست رو می خونی و ممنون از کمک تو و سایر دوستان. ولی ببخشید فکر می کنم حرفت رو اشتباه برداشت کردم. چون با این برداشتی که من از حرفت کردم کمی دلگیر شدم. البته حتما من خیلی بد توضیح دادم. مشکل من و چیزی که من می خوام مشخصه چیزی که مشخص نیست راه حل اونه.
من زندگی عادی و خوبی داشتم. ولی بعد از ازدواج ام آرامش و خوشحالیم از بین رفته و من می خوام که دوباره به آرامش و خوشحالی برسم. به نظر شما این توقع زیادیه؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
با سلام.میتونم بپرسم به چه علت آرامش و خوشحالیتون از بین رفته؟همسرتون رفتار به خصوصی داره؟کار خاصی انجام میده که شما رو ناراحت میکنه؟
زندگی که دوست دارید داشته باشید رو با جزییات این جا برای ما ترسیم کنید.
مثلا:من دوست دارم صبح که پا میشم همسرم منو برسونه سر کار.غروب بیاد دنبالم.از آشپزیم تعریف کنه.جلوی دیگران بهم احترام بزاره و غیره...
به این نحو متوجه میشید که چه کمبودهایی در زندگی دارید.لطفا این کارو انجام بدین:72:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام ابر بهاری عزیز
بهتره یه کم بیشتر وارد جزئیات بشید .از نارضایتهاتون بگید .....چه رفتارهایی تو شوهرتون میبینید که دوست ندارید؟
موضوع دعوا و جرو بحثتون چه چیزهایی بود؟
و....
ببخشید من پست دوست عزیزمون یک زن امیدوار عزیز رو ندیده بودم.
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مشکل من هم مثل مشکل خیلی از خانم های دیگه هستش. چیزهایی که از همسرم می خوام احترام، توجه، قدردانی، اعتماد، پذیرش، افتخار و ..... هست.
مثلا یه روز وقتی اومد خونه و ازام پرسید چیکار می کردی با خوشحالی جواب دادم جارو، گردگیری، شام پختم همین کارا دیگه. خونه رو مرتب کردم منتظر بودم تا تو بیای ...
اون هم یه نگاهی به دور و بر انداخت و یه آشغالی روی زمین رو نشون داد و گفت این آشغال که از دیروز اینجا بود هنوز هم که هست!!! شاید اول به نظر ناچیز بیاد ولی وقتی این رفتار در تمام کارها تکرار بشه آدم فرسوده می شه. من خیلی سعی کردم همسرم رو متوجه این چیزها بکنم ولی اون خیلی سخت متوجه می شه و دیگه خسته شدم.
وقتی با آدمی که مدام توی ذوق ات می زنه، تحقیرت می کنه، حالت رو می گیره، سر و کله بزنی دیگه روحیه ای برات نمی مونه. با این وجود نمی دونم چرا نمی تونم ازاش جدا بشم؟ و بعد از دو سه روز که ازاش دورام دلم براش تنگ می شه.
وقتی پیش اش ام عذاب می کشم و وقتی که ازاش دورام هم عذاب می کشم. نمی دونم باید چیکار کنم؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ابر بهاری عزیز سلام
نوشته هایتان را با دقت چند بار خواندم...شما همسرتان را دوست دارید و او هم معلوم است که
شما را خیلی دوست دارد و این یعنی فکرهای بیهوده دیگر مانند جدایی و غیره را از ذهن خود دور
کنید!
شما می خواهید مسئله را حل کنید پس به دنبال راه حل باشید نه پاک کردن صورت مسئله!!!
من بعد از مطالعه مسائل و زندگی بسیاری از افراد به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از انسانها
به دلیل اینکه با هم صحبت نمی کنند و خواسته هایشان را به هم نمی گویند دجار مشکلات زیادی
می شوند!!!...از طرفی وقتی هم با یکدیگر صحبت می کنند چون مهارت های زندگی و صحبت
کردن با یکدیگر را نمی دانند یا دعوایشان می شود و یا ترجیح می دهند با هم صحبت نکنند!
تا کنون شده به همسرت بگویی که نیاز داری از تو قدردانی شود و یا شده به گونه ای متفاوت
توجه همسرت را جلب کرده و به گفتگو با او به دور از تشتج بنشینی؟
شما اگر اعتماد به نفست را افزایش دهی قطعا در شما تمام این حس ها به وجود می آید و
خودت را ارزشمند می دانی و این حس احترام و ارزش و افتخار در تو در رفتار و گفتارت نمایان
می شود و در گفتگو با همسرت و بیان اینکه دوست داری این نکات را از زبانش بشنوی او را در
این امر یاری می رسانی!
ضمنا دلخوری را هرگز در دلت نگه ندار چون اگر روی هم جمع شوند باعث می شود شما به این
حس که الان داری برسی!...
چرا همسرتان بیحوصله یا بدخلق است؟ به خاطر نوع شغلش است یا نوع تربیتش؟
تا حالا شده برای همسرتان کارهای غافلگیر کننده انجام داده باشید تا او را ذوق زده کنید؟
به کجا دنبال آرامش هستید؟
آرامش در درون ماست و اگر به این آرامش برسید و بدانید از زندگی چه می خواهید و درست
و متفاوت با همسرتان ارتباط برقرار کنید قطعا تغییراتی در رفتار همسرتان خواهید دید!
دلتنگی شما نشان از علاقه به همسرتان را دارد پس راهش را برای درست ابراز کردن این
علاقه به هم باید بیابید!
چقدر اهل مطالعه و شناخت روحیات مردان هستید؟
چقدر مقالات این سایت را خوانده اید و تا چه حد سعی نموده اید محبوب مردتان باشید؟
من در شما سرگشتگی و حیرانی می بینم!...سعی کنید خودتان به یک ثبات و آرامش به
خاطر خودتان برسید و خودتان را دوست بدارید و به خود احترام بگذارید و بعد تاثیر آن را در
همسر و زندگی مشترکتان ببینید!
اگر میتوانید سی دی تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان را از اینترنت سفارش دهید و به وسیله
دستورالعمل های آن آرامش و اعتماد به نفستان را بیابید و راه برقرای ارتباط با انسانها را یاد
گرفته و مسائل زندگیتان را به واسطه خواندن مقالات سایت همدردی حل کنید و راه متفاوت
زندگی کردن را یاد بگیرید و برای همسرتان نیز متفاوت باشید و اگر لازم شد بعد از همه این
کارها با همسرتان نزد یک مشاور خوب که در سایت معرفی شده بروید
مسئله شما قابل حل است به شرطی که همتتان برای شروع تغییر از خودتان بلند باشد!
خوشبخت و سعادتمند باشید
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
این واکنشش کپی شوهر من بود:311::311:
من اولا با این رفتار به حد انفجار می رسیدم و مسلسل وار از زحمات و مشقات کار خونه و لیست کارایی که کردم وتازه سر دردم داشتمو بچه هم بوده و تو هم کمک نمی کنی و.. .می گفتم و می گفتم ..
و همیشه هم بی نتیجه بود اما تازگی ها فهمیدم یه لبخند و اگه شوخ طبع باشی یه شوخی بهتر جواب می ده مثلا اگه الان این حرفو بهم بزنه میگم عزیزم حواست کجاست این که جزو دکوره خونه س !تازه دکوراسیون مدرنش کردم بهش دست نزنیا!!تمیزی بقیه خونه و عطر غذارو بچسب.
یه حقیقتی رو یه کی از بچه های تالار گفت که میبینم راستم گفت :
تقصیر خود ماست که هر کوچک ترین حرف مردارو جدی میگیریم!!فکرتو رو چیزای مهم تر متمرکز کن مثلا علایقت
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ضمن تایید صحبتهای دوستان.اول میخام توجه تونو به نکان مثبت زندگیتون جلب کنم:1.رفاه نسبی 2.سر به راه بودن و کاری بودن همسرتون(اگر سری به بقیه تاپیکها بزنید متوجه منظورم میشید.چه بسا خانواده هایی که درگیر مشکلاتی مثل اعتیاد یا بی مسئولیتی آقایون هستن.) 3.حضور عشق در زندگیتون(چون نمیتونید دوری همسرتونو تحمل کنید) و صدها نکته ی مثبت دیگه که در زندگی شما وجود داره و خیلیها در آرزوش هستن.
اما به نظر من مشکل اصلی شما دو چیزه:1.خودتونو به درستی نمیشناسین.در جایی دنبال ارامش میگردین که هرگز بهش دست پیدا نمیکنید.اعتماد به نفستون زیاد بالا نیست. 2.راه درست گفتگو بین خودتون و همسرتونو پیدا نکردین.
اگر روی این دومورد کار کنید و کمی هیجان و شور و شوق رو خودتون(نه همسرتون!) وارد زندگی مشترکتون کنید مطمنم خیلی خوشحالتر و موفقتر خواهید شد.
برای این کار هم میتونید از مشاور کمک بگیرید و هم میتونید از مقالات این سایت و یا با سرچ در اینترنت استفاده کنید.اما اینها همه یک شرط داره عزمتونو جزم کنید و دیگه هم به جدایی فکر نکنید چون واقعا به نظر من حیف این زندگیه.
موفق باشید:72:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
bahar.ghamgin عزیز. از دقت و حوصله ای که به خرج دادی ممنون ام
فکر می کنم توی مسائل زندگی کند ذهن هستم.می شه لطفا راهنماییم کنید
اول اینکه خودمم نمی دونم چطور می تونم کسی رو که توی تمام خوشی ها حالم رو می گیره دوست داشته باشم.
دوم اینکه حق با شماست مهارت صحبت کردن و اعتماد به نفس ندارم و حتما تقویتشون می کنم
سوم اینکه چرا باید برای اینکه کسی از آدم قدردانی کنه ازاش بخوایم که اینکار رو بکنه. مگه اینطور نیست که اگر کاری رو برای کسی انجام بدی و ازات قدردانی نکنه یا حالتو بگیره دیگه اون کار رو براش انجام نمی دی؟
چهارم همسرم هم به دلیل کاراش که پر استرس هست و هم به صورت خانوادگی خلق اش تنگه.
قبلا خیلی در مورد مردها مطالعه می کردم که در مورد پسرهای قبلی که گاهی توی زندگیم بودن خوب جواب می داد ولی در مورد همسرم همه اش جواب برعکس می ده.
مقالات این سایت رو خیلی خوندم و از اینکه این همه مورد بدتر از خودم می بینم خجالت می کشم که مشکل ا م رو اینجا بنویسم. ولی اگه لطف کنید و منو تنها نذارید و کمک ام کنید و در موارد بالا راهنماییم کنید ممنون می شم.
bahar89 عزیز. از حرفت منم خنده ام گرفت :311:
یه چیزی نوشتی که کاش می شد بیشتر توضیح بدی. "مردارو جدی می گیریم" به نظر تو چطور می شه کسی رو که دوست داری جدی نگیری. من می تونم حرف یه رهگذر یا غریبه رو جدی نگیرم ولی حرف همسرم برام مهمه.
در ضمن به نظر تو فرق نمی کرد اگه همسرم حرف مثبت بهم می زد. تا اینکه الان حرف منفی می زنه و من باید نادیده بگیرم؟ خوب این دل آدم رو می شکنه
تو چطور یادگرفتی که از حرف همسرت دل شکسته نشی. می شه به من هم یاد بدی؟
یک زن امیدوار عزیز
از اینکه نکات مثبت زندگیم رو بهم یادآوری کردید خیلی روحیه گرفتم. ممنون ام
فقط یه سوال دارم. چطور با این همه نکات مثبت من تا این حد ناراحت هستم؟ و چطور می تونم دلیل اش رو پیدا کنم و از بین ببرم
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
دوست عزیزم.دلیل ناراحتی شما و حتی خوشحالیتون نباید وابسته به وقایع بیرونی باشه(البته مسلمه که وقایع خیلی بزرگ منظورم نیست.مثلا اگه کسی عزیزی رو از دست میده نمیشه بهش بگیم ناراحت نباش اما در مورد مسائل عادی زندگی خصوصا روابطتون با همسرتون این خودتونید که میتونید احساساتتونو کنترل کنید).
به نگاهتون به زندگی عمق بدید.به دنبال اهداف بزرگتر باشید.نعماتیکه خدا بهتون داده رو هر روز برای خودتون یادآوری کنید.
اگر کاری رو برای همسرتون انجام میدین به خاطر این انجام بدین که خودتونو خوشحال کنید نه این که ایشون از شما قدردانی کنه.به این ترتیب اگه واکنش خوبی هم نبینید ناراحت نمیشید.شما یک پایه ی این زندگی مشترکید پس با کارهای خوبتون اول به خودتون لطف کردید نه به همسرتون.
همسرتون مسلما ویژگیهای مثبت خیلی زیادی داره شروع کنید یواش یواش ازش به خاطر خوبیهاش تشکر و قدردانی کنید.محبت رو به صورت علنی و زبانی وارد زندگیتون کنید باور کنید محبت راه خودشو پیدا میکنه و همسرتونم کم کم یاد میگیره که قدردان شما باشه.
شما تمرکزتونو گذاشتین روی معایب کوچیک و مشکلات ناچیز زندگیتون.به خاطر همینم خوشحال و خوشبخت نیستین.این توجه رو معطوف کنید به خوبیها و محاسن زندگیتون.تلاش کنید تا زیباییهای جدید به زندگیتون اضافه کنید.و اصلا به افکار منفی اجازه ظهور ندین.
روی اعتماد به نفستون کار کنید.
صبور باشید و انتظار نداشته باشید که یک روزه همه چیز درست شه.فقط هر روز که میگذزه سعی کنید کار درست رو انچام بدید و به خاطر روز خوبی که داشتید شکر گزار باشید.به این ترتیب بعد از مدتی میبینید که احساس خوشبختی تمام روزهاتونو پر میکنه.
ارتباطتونم با خالق هستی پر رنگ تر کنید.خدا جای خالی همه نداشته ها رو پر میکنه.
موفق باشید:72:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مرسی از راهنمایی هاتون
خوب من از امروز می خوام به گفته های شما عمل کنم. لطفا منو تنها نذارید تا کم نیارم.
می خوام به خاطر خوبی هاش ازاش تشکر و قدر دانی کنم. راستش رو بخواید وقتی که می خوام به خوبی هاش فکر کنم فقط بدی هاش یادم میاد.
باورم نمی شه. هیچی یادم نمیاد.....:302:
مثلا اینکه یه خونه خوب و نو برای زندگیمون اجاره کرده. مثلا اینکه ماشین داریم و هر جا که بخوایم بریم راحت می تونیم بریم....:302:
راستش حاضرم پیاده برم ولی با اون توی یه ماشین نشینم
آهان فهمیدم مثلا اینکه وقتی میره خرید خوراکی هایی که من دوست دارم رو برام می خره
امشب که اومد خونه از چی تشکر کنم؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
دوست عزیز گفتم به نگاهتون در زندگی عمق ببخشید!ایا تنها خوبیهای زندگی مشترک وهمسرتون همینهاست؟
به افکار منفی از قبیل این که فقط بدیهاش یادم میاد اجازه ظهور و بروز ندید:305:
براس شروع میتونید از این که همسرتون برای زندگیتون تلاش میکنه ازش تشکر کنید.
برای این که وقتی میره خرید چیزهایی که دوست دارید رو میگیره .
با دقت بیشتری به زندگیتون نگاه کنید..
افرین:104:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
دوست عزیز احتمالا شناخت کمی از مردان داری . چون توقعاتی که از شوهرت داری براحتی حاصل نمیشه و جای اینکه اینقدر ناامید باشی بایید تلاش کنی تا شوهرت رو سر راه بیاری. از حرفهات شدیدا بوی خستگی میاد. باید سنگهاتو با خودت وا بکنی و برنامه ریزی در زندگیت داشته باشی. اما بیشتر از شوهرت توضیح بده تا بتونیم دقیق تر راهنمائیت بکنیم. همیشه امیدوار باش بالاخره جایی هست که تو در آن آرامش داشته باشی سعی کن آنجا را پیدا کنی و آرام بیاسایی.
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ابر بهاری عزیز یه سوال همسرت از همون روزای اول این طور بود؟یعنی به قول تو ضد حال می زد و حال گیری می کرد؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
بله دوستان از همون روز اول همه اش حال منو می گرفت.
حتی از همون روز خواستگاری. ما سنتی ازدواج کردیم. دفعه اول که با مامانش و خواهرش اومدن خونمون همه خیلی گرم و صمیمی با هم سلام و احوالپرسی کردیم فقط اون با وجودی که چشماش از رضایت برق می زد خیلی سرد برخورد کرد. بعد از اون هم از نظر احساسی خیلی سرد و دستوری برخورد می کرد ولی از نظر کاری و مالی خیلی مایه میذاشت.
بخاطر همین برخوردهاش چند بار سعی کردم رابطه رو بهم بزنم ولی نذاشت و انقدر قول های مختلف داد که آخرش رضایت دادم. البته از اون روز خیلی خیلی تغییر کرده. هنوز با خانواده خودش همونطور سرد برخورد می کنه ولی من انقدر که باحاش کلنجار رفتم با من خیلی بهتر رفتار می کنه.
("یک زن امیدوار" عزیز الان که فکر می کنم میبینم این هم یکی از نقاط مثبت همسرمه که نادیده گرفته بودم)
راستی دیشب از اینکه برای زندگیمون تلاش میکنه ازاش تشکر کردم. خیلییییییییییییی خوشش اومد، البته بازم زیاد به روی خودش نیاورد ولی من فهمیدم که خوشحال شده و از اینکه تونستم اونو خوشحال کنم منم خوشحال شدم.
دیشب به حرف های خودم بیشتر گوش کردم. احساس کردم توی هر حرف ام یه کنایه ای بهش می زنم، دلیل اش هم اینه که از دستش دلخورم و ضد حال هایی که قبلا بهم زده باعث می شه اینطور رفتار کنم.
مثلا هر وقت بهش زنگ می زنم می گه "دستم بنده حالا کار دارم...." و هر وقت هم که به خودم می رسم خیلی بی تفاوت رفتار می کنه.... در عوض دیروز که بهم زنگ زد و گفت که راستی دیشب یادم رفت موهاتو بگم مبارکه، منم یکهو گفتم حالا فعلا کار دارم و زودی تلفن رو قطع کردم...
واااایییی..... هر چی بیشتر می نویسم بیشتر از خودم خجالت می کشم. می بینم که خودمم خیلی مقصرام. اصلا نمی دونم چطور کارمون به اینجا کشید.
من فقط از همسرم توقع داشتم یه برخورد معمولی داشته باشه. مثلا وقتی براش کاری انجام می دم تشکر کنه. مثلا کارهای شخصیش رو (مثل ریختن چایی برای خودش یا آوردن موبایل اش) وظیفه من ندونه. امکانات زندگیمون رو بینمون مساوی تقسیم کنه. نظر من رو در مورد مسائل مشترکمون بپرسه. مثلا در بعضی موارد آسایش و راحتی من رو قبل از راحتی خودش در نظر بگیره. به نظر شما اینها توقع زیادیه. natali عزیز مگر رفتار زن ها و مردها با هم در این موارد متفاوته که شما میگید باید مردها رو شناخت؟ مگر عکس العمل هر انسانی در این موارد اینجوری نیست. به نظر من مردها هم اینها رو می فهمن ولی وقتی در مقام شوهر آدم قرار می گیرن رفتارشون عوض می شه و به خودشون حق می دن این طور بی تربیت و بی ملاحظه رفتار کنن...
همین هاست که منو خسته کرده و آرامش ام رو بهم می زنه. دلم می خواد یه راهی پیدا کنم که هم این رفتارها رو کم کنه و هم وقتی که این موارد پیش میاد اینطوری بهم نریزم و نذارم اینطور روی زندگیم تاثیر بذاره
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ابر بهاری تو یه قدم مثبت برداشتی.نتیجش هم تا حدود زیادی دیدی.خودت هم که می گی منم اشتباه داشتم.پس ازینبه بعد کنایه زدن ممنوع:300:غر زدن ممنوع:300:رفتار سردممنوع:300:توقع تشکر در قبال کاری که واسه همسرت می کنی ممنوع:300:
به جاش تا می تونی برعکس این کارا آزاده.
توضیح:شاید بازم سولات بالا تو ذهنت بیاد.بگی چه طور در برابر رفتار سردش خوش رو باشم و...
تو باید تا حالا همسرتو شناخته باشی.اینو بدون هرکی یه جور میشه.فکر می کنی هر کی می یاد می گه من خوشبخت ترینم چه شوهری داره؟باور کن اگه اونا هم کنکاش کنن اونقدر کمبود پیدا می کنن تو زندگیشون.پس اول شوهرتو قبول داشته باش.بعد یه سری کارا که خودت باعثشون میشی رو درست کن.مطمئنن زندگیت ازینی که هست بهتر میشه.یه نصیحت:زن منبع روح نشاط و شادی تو خونست تا وقتی تو سرزنده وشاد باشی زندگی و شوهرت هم به همون نسبت سر پاست
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ابر بهاری
بله دوستان از همون روز اول همه اش حال منو می گرفت.
حتی از همون روز خواستگاری. ما سنتی ازدواج کردیم. دفعه اول که با مامانش و خواهرش اومدن خونمون همه خیلی گرم و صمیمی با هم سلام و احوالپرسی کردیم فقط اون با وجودی که چشماش از رضایت برق می زد خیلی سرد برخورد کرد. بعد از اون هم از نظر احساسی خیلی سرد و دستوری برخورد می کرد ولی از نظر کاری و مالی خیلی مایه میذاشت.
بخاطر همین برخوردهاش چند بار سعی کردم رابطه رو بهم بزنم ولی نذاشت و انقدر قول های مختلف داد که آخرش رضایت دادم. البته از اون روز خیلی خیلی تغییر کرده. هنوز با خانواده خودش همونطور سرد برخورد می کنه ولی من انقدر که باحاش کلنجار رفتم با من خیلی بهتر رفتار می کنه.
راستی دیشب از اینکه برای زندگیمون تلاش میکنه ازاش تشکر کردم. خیلییییییییییییی خوشش اومد، البته بازم زیاد به روی خودش نیاورد ولی من فهمیدم که خوشحال شده و از اینکه تونستم اونو خوشحال کنم منم خوشحال شدم.
دیشب به حرف های خودم بیشتر گوش کردم. احساس کردم توی هر حرف ام یه کنایه ای بهش می زنم، دلیل اش هم اینه که از دستش دلخورم و ضد حال هایی که قبلا بهم زده باعث می شه اینطور رفتار کنم.
مثلا هر وقت بهش زنگ می زنم می گه "دستم بنده حالا کار دارم...." و هر وقت هم که به خودم می رسم خیلی بی تفاوت رفتار می کنه.... در عوض دیروز که بهم زنگ زد و گفت که راستی دیشب یادم رفت موهاتو بگم مبارکه، منم یکهو گفتم حالا فعلا کار دارم و زودی تلفن رو قطع کردم...
واااایییی..... هر چی بیشتر می نویسم بیشتر از خودم خجالت می کشم. می بینم که خودمم خیلی مقصرام. اصلا نمی دونم چطور کارمون به اینجا کشید.
سلام و 100 سلام به ابر بهاری عزیز که پر از رایحه عشق شده :72:
تولد ابر بهاری جدید که می خواهد یک زندگی زیبا بسازد مبارک
ان شاالله موفق هم خواهد شد ... احسنت و آفرین به دوست عزیزمان :104::104::104:
قدم اولت بسیار عالی بود...ارتباط یک جاده دو طرفه است و بالاخره شما فهمیدی که مدت
بسیاریست که همسرت را در این جاده تنها گذاشته ای!
دیدی چه معجزه ای اتفاق افتاد؟...از نوشته هایت متوجه شدم همسرت عاشقانه دوستت
دارد!...حتما تعجب می کنی اما این واقعیت دارد...همسرت در دلش عاشقانه شما و زندگی
اش را دوست دارد اما شیوه محبت کردن را در محبت عملی می داند یعنی تامین رفاه زندگی
و دوست دارد محبتش را به این شکل نشان دهد اما شما چون انسان حسی کلامی هستی
دوست داری بشنوی یا با حس لامسه ارتباط عاطفی برقرار کنی!
همسرت بسیار مستاصل می شود وقتی شما نمیفهمی که چقدر دوستت دارد و در جوی
بزرگ شده که فکر می کند لوس بازی است برای یک مرد که 1 شاخه گل بگیرد و روی آن مثلا
بنویسد تقدیم به زیباترین و مهربانترین همسر دنیا و یا دوست ندارد بگوید عزیزم دوستت دارم
که این به نوع تربیتش برمی گردد...وقتی شما شروع کردی به تحسین و تقدیرش در واقع فضا
را برای صحبت های بعدی آماده کردی!...کم کم او علاقه مند است به خانه بیاید زودتر و در دل
شدیدا تو را تحسین می کند...او اصلا سرد نیست بلکه محبت به شیوه ابراز حسی کلامی را
نمی داند...حال حتما می پرسی وظیفه من چیست؟
وظیفه ابر بهاری عاشق زندگی این است که اول همسرش را با محبت ها و ترفندهای زنانه
خود متوجه به خود سازد و او را دوست بدارد و بعد با یادگیری مهارت هایی که برایت می گویم
شرایط صحبت با همسر را فراهم کند تا او هم یاد بگیرد و در آغوش مهربان و گرم شما به
صمیمت و آرامش برسد!
1- محبت مردان با زنان متفاوت است و نوع قدردانی آنها هم متفاوت! این را بپذیر و بدان وقتی
برای کار و زندگیتان مایه گذاشته یعنی همسرم متشکرم و بسیار دوستت دارم اما شیوه
ابراز آن را بلد نیستم!!! خوب یادش بده! ... لطفا سی دی تکنولوژِی فکر دکتر آزمندیان را از
اینترنت سفارش بده و آن را تهیه کن و با دستورات دکتر اندیشه ، باور ، اعتماد به نفس ،
عشق ورزی و شیوه صحیح ارتباط برقرار کردن با انسانها و همسر را یاد بگیر و سرنوشتت را
زیبا طراحی کن! ببین در زندگیت چه معجزه ای اتفاق می افتد و همسرت هم چگونه تغییر
می کند...بعد خودت می شوی یک پا استاد و همسرت را هم کمک می کنی تا او هم تغییر
کند و زندگی بسیار زیبایی در سایه رحمت خداوند مهربان می سازید!
یک مدت هم بی توقع اما متفاوت با قبل زندگی کن! نیش زدن هم ممنوع! چون حقیقتا آفت زندگی و دلیل بدخلقی های شوهرت است!
ان شاالله از شوهر یک همسر و همراه می سازی به کمک تکنولوژی عشق
موفق باشی دوست عزیز
ما همراه تو هستیم و خداوند هوای زندگیت را همیشه دارد!
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
بهار تنها مشکل شما اینه که یه پسوند منفی داره.حرفاتونو راحت به زبون می یارید.باور کنید همه اینائی که گفتید از ذهنم گذشت تا به ابر بهاری بگم اما چون نتونستم جملاتم رو کنار هم بگم صرف نظر کردم.شما خیلی زیبا کلمات رو کنار هم می ذارید.ابر بهاری عزیز خواهشا چندین بار پست بهار جون رو بخون
راستی بهار جون منت بذارید به تاپیک منم هم سری بزنید.
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
شما یک گام مثبت برداشتین یک بازخورد مثیت هم دیدی.(تشکر و قدر دانی به خاطر تلاششون و توجه و تبریک به خاطر ظاهرتون) اما متاسفانه از این بازخورد مثبت به نحو احسن استفاده نکردین(گفتین الان کار دارم).لطفا از این به بعد در پی هر قدمی که در راه درست بر میدارین روی قدم های بعدیتونم متمرکز باشین.:305:
بقیه حرفها رو هم دوستان زدن.
یک نکته دیگه این که بر خلاف اون چه که فکر میکنید همسرتون گیرنده های احساسی قوی داره و البته واکنشهای خیلی سریعی هم انجام میده.از این بابت حوشحالم چون مسلمه که بسته به نوع واکنش شما زندگیتون خیلی زود سرشار از عشق و شادی میشه.
موفق باشین:72:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
راستی بهار جون منت بذارید به تاپیک منم هم سری بزنید.
رایحه عشق عزیز در تاپیک هایتان به زودی جواب مناسب را خواهم نوشت.
موفق باشید
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام
واقعا من كه خيلي به وجد اومدم از نوشته هاي بهار جان:104:
كاش به تاپيك منم يسر بزنن بهار جان.آدم احساس ميكنه اصلا تنها نيست با اين همه دوست خوب و دلسوز توي اين تالار كه اين همه وقت ميزارن مشكلات رو ميخونن و نظرات خوبشونو ميدن كه كلي اميد ميده به همه:43:
اميدوارم ابر بهاري عزيز هم چند بار اين نوشته هاي خوب بخونه و به زنديگيش يه حس و حال خوبتر بده.:72:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
دوستان این روزها خیلی بهم سخت میگذره...
همونطور که رایحه عشق عزیز گفتن:
"کنایه زدن ممنوع غر زدن ممنوع رفتار سردممنوع توقع تشکر در قبال کاری که واسه همسرت می کنی ممنوع"
همه اینها رو رعایت کردم. دارم از تنهایی می میرم. من اصلا احساس نمی کنم همسرم داره واسه زندگیمون تلاش می کنه. همسرم داره واسه خودش تلاش می کنه. چه من باشم چه نباشم همسرم یه آدم کاریه و بدون کار نمی تونه زنده بمونه.
می خواید بدونید این چند روز زندگیمون چطور بوده؟
از شنبه تا چهارشنبه صبحانمون رو آماده کردم خوردیم. رفتیم سر کار. شب همسرم 10 اومده خونه شام رو آماده کردم، چایی و ... خوردیم خوابیدیم.
جمعه هم رفته سر کار ساعت 10 صبحانه خریده آورده خونه خوردیم، دوباره رفته سر کار. ظهر اومده سریعا ناهارشو گذاشتم خورده دوباره رفته سر کار. بعد از ظهر رفتیم خونه خواهرش، اونجا که همه اش با مردها بوده و یا رفته بیرون و تا برگشتیم خونه خوابیده.
خیلی سعی می کنم ناراحت نباشم نوشته های baharghamgin رو بارها خوندم تا روحیه بگیرم ولی سخته. فکر می کنید اگر این روند رو ادامه بدم نتیجه می گیرم؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
یادت رفت؟ افکار منفی ممنوع!
به این روال ادامه بده اما نه از سر نارضایتی و اجبار بلکه با عشق.وقتی که ذهن و روح همسرت آماده شد اونو به سمت کارهایی که دوست داری انجام بده راهنمایی کن.
منبعی به جز همسرت برای رفع تنهاییت پر کن.اینو بدون که خوشبخترین زوجها اونایی هستن که در زندگی شخصیشونم خوشبختن.(یعنی به تنهایی)
حالا یه سوال:واقعا این مدت به همه ی سیگنالهایی که همسرت فرستاد جواب درست دادی؟یا مثل دفعه قبل ناخودآگاه حالشو گرفتی؟
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
بگو حتما این رفتارم نتیجه میده و روزی چند بار تکرار کن تا بشه واست یقین.البته باید کم کم یه فکر هم کنی تا وابستگیتو کم کنی.ما هم کنارتیم از ما بالاتر هم خداست مطمئنا شاهد گذشت هات هست و بی جواب نمیذارشون
ارتباطتو با خدا قوی تر کن.
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
زن امیدوار عزیز، به خدا ایندفعه حالشو نگرفتم.
رایحه عشق عزیز وقتی پستتو خوندم که نوشتی ما هم کنارتیم خیلی دلگرم شدم. راستی این حرف رو تا حالا کسی به من نزده بود:72:....
ولی امروز اومدم که یه خبر بدی رو بدم:302:
دیشب باهم به مشکل خوردیم. دیشب رفته بودیم مهمونی و علی رغم تلاش شدید که به شما قول داده بودم و ظاهرا سر قول ام وایستادم توی دلم احساس تنفر می کردم و خدا خدا می کردم زودتر بریم خونه بخوابه از دستش راحت بشم. تصمیم گرفتم دیگه باهاش تفریح نرم. از این به بعد تفریحاتم رو تنهایی می رم. می خوام یه زندگی مستقل جدا از اون تشکیل بدم.
البته با خوندن دلگرمی ها تون دوباره روحیه گرفتم و شاید ادامه بدم ولی الان خسته تر از اونی هستم که بتونم همسرم رو تحمل کنم. اون اصلا منو قبول نداره، برام ارزش قائل نیست. کارهام رو بی ارزش می کنه. احساس می کنم آدم بی عرضه ای هستم که هیچ کاری رو نمی تونه درست انجام بده. نمی تونم غذای خوش مزه بپزم، نمی تونم لباس قشنگ بپوشم، سرکاری که میرم بیخوده و پولی هم که در میارم بی ارزشه....
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ابر بهاری
خیلی سعی می کنم ناراحت نباشم نوشته های baharghamgin رو بارها خوندم تا روحیه بگیرم ولی سخته. فکر می کنید اگر این روند رو ادامه بدم نتیجه می گیرم؟
سلام ابر بهاری
این روزها واقعا هوا مثل بهار شده و حسابی بارش نازدانه های رحمت الهی هوا را لطیف نموده.
امیدوارم زندگی دوست عزیزمان هم بعد از بارش ابر بهاری عشق بر زندگی لطافت و زیبایی یابد.
بله نتیجه می گیرید زیرا با تمام وجود این تغییر را می خواهید!!!
خوب دوست عزیزم خوشحالم که همه تمرکزت را بر روی زندگی ات قرار داده ای ولی یک شبه
که همه چیز تغییر نمی کند!!!....برای تغییر زمان زیادی لازم است!
حتی خداوند هم آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید!! آنوقت شما می خواهی به سرعت تغییر ببینی؟
همسر شما هم هیچ اشکالی در این زندگی نمی بیند و فکر می کند همه چیز خوب است و
یا شاید نیاز دارد به تغییر و شما نمی دانید..
قرار شد که شما سی دی تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان را تهیه کنید و با دستورات آن بهترین
ها را برای خود به ارمغان بیاورید...حال اگر اینترنت پرسرعت دارید به این سایت بروید و با
دانلود آیتم های تکنولوژی فکر و عمل به دستورات آن بتوانید ایتدا خودتان احساس خوشبختی
و آرامش کنید و بعد همسرتان را به این تغییر دعوت کنید
باز هم برایتان مطالبی خواهم نوشت
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ببخشید چند روزی نبودم. مریض شدم و مجبور شدم بمونم خونه. با کمک و راهنمایی ها و دلگرمی های شما روحیه ام رو ساختم و ادامه دادم ولی تو همین چند روز یه ضربه بزرگ دیگه از طرف همسرم خوردم که دوباره مستاصل ام کرده.
بذارید کامل توضیح بدم تا بتونید درست قضاوت کنید.
دو ماهی هست که چند تا کار اداری داریم که برای انجامشون به ماشین نیاز هست و همسرم مرتب عقب میندازتشون. وقتی به دلیل بیماری از سر کارم مرخصی گرفتم و همراه مادرم به پزشک مراجعه کردم، فکر کردم بهترین فرصته برای انجام کارهای اداری. همسرم ظهر تماس گرفت که ناهار بیاد خونه (انتظار داشت با بیماریم واسش ناهار درست کنم) من هم گفتم به جاش بریم کارهای اداریمون رو انجام بدیم. همسرم هم که شکم پرست هست بردمون ناهار بیرون بعد 1 ساعت هم کمک ام کرد کارهای اداری رو انجام بدیم بعد برگشت سر کارش. من و مادرم هم رفتیم خریدهای خونه رو کردیم و رفتیم خونه همه رو شستیم، خرد و سرخ کردیم، بسته بندی کردیم و 90% کار رو انجام دادیم بعد مادرم رفت. همسرم شب اومد خونه ولی توی خودش بود. با وجودی که بهش نیاز داشتم گذاشتم تنها باشه و استراحت کنه. ساعت 12 شب بلند شد رفت توی آشپزخونه و با دیدن 10% آخر کار شروع به غرغر و متلک و تیکه و کنایه و ... کرد. من که به خاطر بیماریم و کارهای خونه و عدم توجه اون خیلی خسته شده بودم فقط تونستم چند دقیقه حرف هاش رو تحمل کنم. ولی جواب اش رو ندادم و فقط رفتم توی اتاق و به گریه افتادم. اون هم اومد دنبالم برای دلجویی هیچی دیگه....
خیلی بی معرفته، لیاقت منو نداره، قدر منو نمی دونه، حرف هاش مثل خنجر نشست تو قلبم، تمام زندگیمون رو برد زیر سوال، بعدش می گه من منظوری نداشتم. فکرش رو بکنید من توی خانواده معروف ام به اینکه با وجودی که شاغل ام هر شب غذای تازه می پزم که خیلی ها که خانه دار هم هستن این کار رو نمی کنن و میگن خیلی کار سختیه، بعد همسرم می گه ...هیچ وقت غذا نداریم، هر شب آشغال می خوریم، خب اون روز مریض بودم چطور انتظار داره براش شام بپزم، آخه آدم کجاش می سوزه؟!
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
همسرتون برای چی تو خودش بود؟
این همه صبر و تلاشتون جای هزاران آفرین داره:104:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
شاید ناراحتیش باعث شده به این چیزا گیر بده.حق بده بهش.گاهی خستگی باعث می شه.همین که متوجه اشتباهش معلومه قصد نداشته تو رو آزرده کنه.:46:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ابر بهاری عزیز سلامی دوباره
چقدر دل دخترکمان نازک نارنجی و حساس شده!
عزیزم دیگر مطمئنم که شوهرت بسیار بسیار بسیار .... دوستتتتتتتتتتتتتتت دارد!
قرار شد ابر بهاری نگاهش را به زندگی عوض کند و دیگر حرف های مفی نگوید اما باز گفتی!
خیلی بی معرفته، لیاقت منو نداره، قدر منو نمی دونه، حرف هاش مثل خنجر نشست تو قلبم
می بینی؟ باید حواست دائم به حرفها و افکارت باشد!!!
ضمیر ناخودآگاهت حرفهایت را می شنود و در تو این باور را ایجاد کرده که همسرم لیاقتم را
ندارد و غیره!...قرار شد اندیشه و رفتارت را عوض کنی و بعد همسرت تغییر را که در تو دید
او را هم کمک کنی!!!
راه حل بسیار ساده است اما دائما حتی تا پایان عمر نیاز به تکرار و همت فراوان دارد!
اگر دوست داری تغییر را در زندگیت ببینی 1 راه حل دیگر پیشنهاد می کنم!
1- خرید کتاب "اعجاز مثبت اندیشی" نوشته " محمدرضا فراحی"
این کتاب بسیار زیبا و به راحتی تمام مسائل ذهنی شما را حل می کند زیرا خواهر من هم
مانند شماست و از وقتی این کتاب را برایش خریدم به شکل معجزه آسایی تغییر کرد و از یک
انسان منفی باف - بدبین و نا امید به یک دختر عاشق و زیبا تبدیل شد!
با عمل به دستورات هم ضمیر ناخود آگاه و قدرتش را می شناسید و هم
اندیشه و باورتان عوض می شود و اعتماد به نفستان بالا رفته و ارتباطات عالی با انسانها
برقرار کرده و در نهایت می بینید زندگیتان بسیار زیبا شده!
با گوش دادن به سخنان دکتر آزمندیان راه درست ارتباط برقرار کردن و انگیزه داشتن را یاد
خواهی گرفت! شروع کن! تو که میدانی شوهرت واقعا منظوری ندارد پس .............
به دل نگیر عزیز دلم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:72:
این کتاب را حتما بخر!...اصلا انگار این را برای شما نوشته اند .
عکس یک قسمت از متن کتاب را می گذارم تا بخوانی و مشتاق شوی و کتاب را تهیه کنی!
ان شاالله زودتر خوب می شوی
:72:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
:72::72:خیلی ممنون از همه تون
ببخشید که من به کندی جواب می دم. آخه سعی می کنم تا جواب قطعی نگرفتم سراغتون نیام. به قول اون دوستمون که نوشته بود "اول تکلیفت رو با خودت روشن کن".
تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده. ولی اول یه خواهشی ازتون داشتم.bahar.ghamgin و رایحه عشق عزیز شما می گید که من خوش بین باشم، نمی خوام بهتون دروغ بگم من دوست ندارم خوش بین باشم، همچنین دوست ندارم بد بین باشم (که انگار این روز ها اینطوری شدم). به جاش دوست دارم واقع نگر باشم. لطفا کمک ام کنید تا واقعیت رو ببینم.
شما میگید همسرم منظوری نداشت... به نظر شما اگر من به خاطر اینکه از دست همسرم ناراحت هستم توی همین تالار با تندی با شما صحبت کنم، شما ناراحت نمی شید؟ یا میگید که خب اشکال نداره از جای دیگه دل اش پره...
چیزی که واضحهه اینه که اون تلاش های منو نادیده گرفته. همونقدر که اون خسته و عصبی بود من هم به خاطر بیماریم و اون همه کاری که انجام دادم خسته بودم. (زن امیدوار عزیز کار اون روز اش به مشکل خورده بود و در واقع به خاطر مشکلات کاری ناراحت بود. در ضمن از دلگرمی هات خیلی خیلی ممنون:43:)
حالا از خبرهای این مدت بهتون بگم.
می دونم کارم زشت بوده... اون شب که دلم از دستش شکست رفتم توی اینترنت و کلی پرسه زدم. با خیلی ها آشنا شدم، کارایی که نباید انجام دادم، شماره گرفتم و قول هایی دادم. از این کار خیلی انرژی گرفتم، وقتی همه تحسین ام می کردن، با هام حرف می زدن، حرف هام رو گوش می دادن احساس خوبی داشتم. از یه طرف هم وقتی به خوبی های همسرم فکر می کنم از خودم خجالت می کشم. اونم خیلی داره تلاش می کنه ولی موفق نمی شیم با هم ارتباط برقرار کنیم. یه وقتهایی سست می شم که کارای بدی انجام بدم ولی بخاطر تعهدی که دارم جلوی خودم رو می گیرم. فعلا اونها رو توی لیست دوستانم Add کردم. نمی دونم عاقبت چی می شه....:302:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام
پس ترجیح میدهی که صورت مسئله را پاک کنی درست است؟
ابر بهاری عزیز می دانی آن آدمها که برای شما به به چه چه کردند در فضای مجازی چه جور
انسان هایی هستند؟...انسانهایی که شما احساس می کنی به شما انرژی میدهند یک تعداد
آدم علاف ، بیکار ، بی مسئولیت و لا قید هستند و اما بسیار زبان باز!
انسانهایی هستند عاشق صحبت با انسان های مختلف و البته ایجاد روابط بی قید و شرط!!!
عاقبت داستان هم در بهترین حالت این است که ممکن است با احساساتتان در یک دنیای خیالی
به شدت بازی شود و بعد رها شوی و در بدترین حالت مایه آبرو ریزی و پشیمانی و ندامت!
دوستی داشتم که به خاطر این اشتباه زندگی و جوانیش را از دست داد و این اشتباه اولین و
آخرین اشتبه زندگی اش شد!!!...امان از وقتی که انسان یک اشتباه را با اشتباهی دیگر
پاسخ دهد و بخواهد خود را توجیه نیز بکند!!!
عزیز دلم تصویر آن انسانهای به ظاهر مهربان را دیدی!
حال تصویری از همسرت را نشان می دهم :
مرد شما برخلاف آن آدمهای زبان باز و دغل کار مردی مسئولیت پذیر ، با غیرت ، تلاشگر و
متعهد و اهل وفاداری به خانه و خانواده است!...مردی است که پای همسر و علاقه اش
ایستاده و برای زندگی اش تلاش می کند و مرد و مردانه زندگی اش را می سازد!
خوب دوست عزیز! در این مقایسه کدامیک از این ارزشها رتبه بالاتری دارد؟
می بینی!!! حتی قابل مقایسه هم نیست!!!
من فکر می کردم که زندگی ما ارزش تلاش و جنگیدن و حل صورت مسئله ها را دارد!
قرار بود شما در خود تغییر بسیاری ایجاد کنی و بعد از طریق نوشتن یک نامه به همسرت او را
از علاقه ات و احساساتت آگاه کنی و به او بگویی که دوست داری احساساتش را زبانا از او
بشنوی و به او شیوه صحیح ابراز علاقه را با آرامش و نه یک روزه و یک شبه یاد بدهی !!!
تغییر زمان بر است اما حفظ زندگی ارزشش را دارد!! اما شما صورت مسئله را پاک کردی و نه
تنها مسئله را حل نکردی بلکه راهی بسیار اشتباه و پر از مخاطرات را انتخاب کردی!
اکر همسرت چنین کاری انجام می داد و از تعدادی دختر شماره می گرفت یا با آنها قرار
می گذاشت چه می کردی؟؟؟
بله او کار اشتباهی کرد که عصبانیت ناشی از کار بیرون از منزل را به خانه آورد اما شما هم با
کاری بسیار اشتباه تر داری به زندگی ات گره کور می زنی!!!
چرا شما پیش قدم نمی شوی و یک بار به دور از تشنج احساسات و خواسته هایت را به او
نمی گویی؟ ...اگر فکر می کنی سخت است با یک نامه عاشقانه به او شروع کن!
یک قلم و کاغذ زیبا بردار و نامه ای را با نام و یاد پروردگار مهربانت آغاز کن و ضمن قدر دانی از
تلاش های همسرت و ابراز احساسات عاشقانه ، درخواست ها ونیازهایت را به او بگو و بعد
نامه را در یک پاکت زیبا قرار بده و به همراه یک گل رز زیبا رویش بنویس تقدیم به مهربانترین
همسر دنیا و در کیفش بگذار!
این نامه ها معجزه می کند و البته سراسر زندگی کردن یک هنر است و اگر توانستی خوب
زندگی کنی و هنر خوب زیستن را به همسرت انتقال دهی معلوم می شود چقدر هنرمندی!!
ای کاش به جای رفتن به دنیای مجازی ، سی دی و کتابی که گفتم را تهیه می کردی و هنر
خوب زیست را آموزش می دیدی!
ابر بهاری عزیز یادت باش تعهد و پیمان زناشویی شما بسیار مفدس است و حریمی الهی از آن
محافظت می کند! مباد که روزی شرمنده حضرت حق و پاکی همسر مهربانت که شیوه صحیح
ابراز احساستش را نمی داند شوی!
کاش کمی در فضای انصاف و حریم امن الهی برای ساختن زندگی زیبا تلاش کنی!
دعایت می کنم که به ندای عقل و عشق به پروردگارت گوش بسپاری و سعی در ساختن
زندگی درست داشته باشی..امیدوارم وقتی ابر بهاری می بارد نوید بخش بهاری زیبا در باغ
زندگیش شود!!!
در پناه حق باشی
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مطمئنم خودت هم حرفای اون آدما رو قبول نداری.و از رو لجبازی این کارو کردی.اگه اتفاق بدتر هم افتاد دیگه این کارو نکن.باور کن ته دلمو لرزوندی.یاد یکی از دوستان همدردی افتادم که چون از اول همسرشو دوست نداشت وارد ارتباطات این چنین شده بود و خیلی سخت خودشو نجات داد البته فکر کنم چون دیگه ازش خبری نشد.اون عذاب وجدانی که اون داشت....
خواهشا نه به خاطر همسرت بلکه به خاطر خودت دیگه طرف این چیزا نرو.ربطی هم نداره که آدم معتقدی هستی یا نه
بقیه توضیحاتو بهار جون داد با قسمت نامه نوشتن بد جور موافقم در حد المپیک:43:
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
bahar.ghamgin عزیز و رایحه عشق عزیز
نوشته های شما رو باید طلا گرفت.ممنون:72:
احساس می کنم توی تمام زندگیم چیزی که کم داشتم یه راهنما بوده.
با خوندن حرف های شما خیلی به خودم اومدم. درسته همسرم بد اخلاقه و من نیاز به توجه دارم. ولی مطمئن باشید دیگه توی اینترنت دنبال توجه نمی گردم. به جاش سعی می کنم به خانواده هامون رو بیارم و سعی کنم با اونها جای خالی همسرم رو پر کنم، البته تا وقتی که بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم یا جدا شم. ولی قول میدم دیگه راه اشتباه نرم....
راستی دوباره تنش بینمون تکرار شد.... تمام روز رو خسته بود و خوابید. منم کاری به کارش نداشتم گذاشتم استراحت کنه. خلاصه بیدار شد که با هم بریم بیرون که گفت کار داره و میره کارهاش رو انجام بده و دو، سه ساعت دیگه برمی گرده. تو این 9 ساعت یک کلمه هم حرف نزده بود. قبل از اینکه بره خواستیم غذا بخوریم که چون توی مرغ آب زیاد بود شروع کرد غرغر کردن. منم که دیگه میشناسید....گریه و قهر.... همه اش به جدایی فکر می کنم.
آخه آدمی که هیچی به جز دعوا با من نداره بگه می خوام چیکار؟؟؟!!!
-
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام.اول باید بگم این خیلی خوبه که اومدید اینجا و به قول خودتون غر میزنید.گاهی ادم دلش میخواد فقط بگه و ناله کنه و بقیه گوش کنند و باهاش همدردی کنند
اما بعد از نالیدن نوبت پیدا کردن علتهاست.
رابطه یک موضوع 2طرفست.وقتی تو در درون حس منفی داری این ناخوداگاه روی رفتار و گفتارت تاثیر میذاره.شوهرت هم که دور از جون کور که نیست میبینه و روش تاثیر میذاره.
مرد شما شاید درون گراست.محبتشو با کلام بروز نمیده.اما با کار کردن به شما عشق میورزه.اگه دوستت نداشت به خاطر زندگیش کار نمیکرد.:43:
حتی اگه خودش کار کردنو دوست داره اما اگه بهت علاقه نداشت تو رو از نتایج کارش بی بهره میذاشت.مثلا برات خرج نمیکرد
اینکه بهانه و ایراد میگیره یعنی از موضوع دیگه ای ناراحته.شاید از رفتار سردت شاید هم مثلا رابطه جنسی.راستی رابطه زناشوییتو خوبه؟مردا واسشون خیلی مهمه ها
شاید میخواد با غر زدن فقط سر حرفو بات باز کنه
چیزی که معلومه خیلی می خوادت تو هم دوستش داشته بابششش:43::43: