رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
سلام
من مهین 27 سالمه
با پسری که همکارم بود 2 سالیه که دوستم
چند هفته س(3،4 هفته) که فکر می کنم به من داره زیادی دروغ می گه و رفتاراش واسم مشکوکه
پسری که موبایلش همیشه آزاد بود زنگ که می زنم رو ویتینگ می افتم
البته از طرفی ما تقریبا هر روز و یا یک روز در میون همدیگر رو می بینیم
رفتارش باهام خوبه و تغییر نکرده
همین دیروز پنج شنبه وقتی صبح بهش زنگ زدم که برای عصری قرار بذاریم(معمولا پنج شنبه ها عصری یه دور بیرون میزنیم) گفت داره میره جایی و سرکار هم نرفته بود و گفت تو به من زنگ نزن و خودم بهت زنگ می زنم تا هماهنگ کنیم
عصری زنگ زد و رفتیم بیرون
خیلی مرتب و شیک بود معلوم بود که از سر قرار میاد
خیلی مهربون و خوب بود
یه دفعه محبتش گل کرده بود رفت واسم کلی چیز خرید و هرچی بهش می گفتم می گفت چشم
خیلی بهش شک کردم
آخه تو این چند هفته این چندمین بارشه و یهو بعد از 2 3 ساعت غیب شدنش محبتش واسم گل می کنه و هر چی ازش می خوام واسم فراهم می کنه
شما که می دونید ما زنها تو اینجور موارد خیلی زرنگیم
بگید چی کار کنم
نمیخوام به همین راحتی عشقم رو از دست بدم
عشقی که دو سال واسش زحمت کشیدم و همه محبت و احساس و توجه و جونم رو واسش گذاشتم
بگید چی کار کنم آیا به شکم اعتماد کنم یا بی خیالش بشم
خیلی داغونم
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
دوست عزیز
از این رابطه چی می خوای؟
اگه صرفا دوستی که این سایت کمکی نمی کنه.
اگه می خوای به ازدواج ختم شه که شاید بهتره بعد دوسال به این اقا بگی یا رسما با خانواده اقدام کن و یا رابطه همین جا تمام بشه.
اگه جلو امد که چه بهتر وارد مراحل جدی شناخت خانواده ها و برنامه های دیگه می شید.
اما اگر جلو نیومد نشون می ده این اقا بیشتر دنبال خوشی و وقت گذرونی با شما بوده و دنبال دوست دختر بوده نه همسر.
الان هیچ تعهدی در این رابطه نیست شاید ایشون دنبال موارد دیگه برای اشنایی و یا دوستی هم باشه.
پس بهتره زودتر قبل از اینکه بیشتر وابسته بشین و ضربه ببینین تکلیف این رابطه رو مشخص کنید.
موفق باشید.:72:
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
دوست عزيزم فقط بگو كه شما با چه هدفي با هم دوست شدين؟ آشنايي بيشتر براي ازدواج يا همينجوري فقط دوست؟
چون دوستيهايي كه هدفشونم آشنايي بيشتر براي ازدواج هستش بازم معلوم نيست آخرش به ازدواج بكشه يا نه!يعني ريسك داره، چه برسه دوستي هايي كه از اون اول با هدف همون فقط دوست بودن هستش.
به قول دوستمون سنجاب شما بايد تكليفتو مشخص كني و هدفت رو مشخص كني كه از اين رابطه چي ميخواي و قرار مداراتون چي بوده از اون اول!!! كم هم با هم نبودين 2 سال اونقدر هست كه بتونين تصميم بگيرين ،سنتونم كه به نظر خوبه و فكر نكنم مشكلي براي ازدواج يا صبر كردن براي فراهم شدن شرايط براي ازدواج داشته باشين البته نگفتين ايشون چند سالشونه، پس به نظر راه حل اينه كه با ايشون صحبت كنين و تكليف رابطتتون رو مشخص كنين چون تا ابد كه قرار نيست دوست بمونين يه روزي بايد راجع بهش حرف بزنين.
اگه ايشون شما رو بخوان كه قدم پاپيش ميذارن ولي اگه نخوان و طفره برن كه شما از همين الان عشقتون رو از دست رفته بدونين....
موفق باشين:72:
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
سلام دوستان
معلومه که قصد من از این ارتباط ازدواجه
من از رابطه ی بی هدف متنفرم
چند باری هم در مورد این موضوع حرف زدیم و هر چند بار اون مشکلاتی رو بهونه کرده
اتفاقا چند روز پیش در مورد این موضوع با هم حرف زدیم و گفت که هنوز هیچ تکلیفی نداره و هدفش واسه آینده هنوز معلوم نیست و به من گفت که تو درون خانواده من نیستی و نمی دونی که اونا چجور آدمایی هستن و تو کوچکترین موضوع برام تصمیم گیری می کنن و تو کارم دخالت می کنن و گفت من مشکلاتی دارم که نمی تونم بهت بگم
ولی از طرفی باید بهتون بگم که آدمیه که خیلی به من وابسته س
تو هر کاری ازم نظر و کمک می خواد و هر مشکلی پیش میاد اولین نفر منم که باهاش در میون میذاره
حتی تا قم هم می خواد بره باید من رو ببینه بعد بره
اگه هر روز هم بگم بریم بیرون قبول می کنه و حرفی نداره
اما یه روز که از لجم بهش گفتم من خواستگار دارم با کمال خونسردی گفت در موردش فکر کن و بسنجش اگه خوب بود قبول کن انگار آب یخ ریختن روم
نمی دونم چیکار کنم
خیلی سردرگمم
خیلی دوستش دارم و بهش وابسته م
بگید چه کنم
من الان قدرت فکر کردن و تصمیم گیری ندارم
سلام
عنوان رو عوض کردم
با تشکر
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
سلام عزیز دلم .چرا بخاطر یه رابطه داری اینقدر از خودت انرژی میذاری درحالیکه نمیدونی آخرش چیه ؟.بعد از دوسال چرا یه لحظه تردید نکردی طرف یدفه همه چی رو بهم بزنه .چرا تردید نکردی اگه تو رو فقط واسه دوستی بخواد؟ چقدر بهش اعتماد داری که حرفاش راسته؟؟؟؟؟ اینجا بارها و بارها گفته شده و به تجربه ثابت شده که وقتی پسری واقعا طرف رو بخواد سریع رسمیش میکنه...به نظرم حواستو خوب جمع کن...مواظب خودت باش.
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
با عرض سلام
ضمن عرض سلام خدمت خانم حنان
چون خیلی وقت بود ایشونو ندیدم تو تالار حالا نمی دونمم که منو بشناسن یا نه چون اسم کاربریمو عوض کردم
از ظواهر پیداست که این رابطه خیلی ممکنه که به ازدواج ختم نشه
نقل قول:
به تجربه ثابت شده که وقتی پسری واقعا طرف رو بخواد سریع رسمیش میکنه...به نظرم حواستو خوب جمع کن...مواظب خودت باش.
بوی توطئه میاد
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
مهين جان حتي اگر فرض هم كنين كه ايشون واقعا براي ازدواج مشكل دارن وگرنه رسميش ميكردن( مثلا بخوايم خوش بينانه به موضوع نگاه كنيم)، بازم هيچ تضميني براي شما نداره، خوب شما الان 28 سالته تا كي ميخواي صبر كني ببيني ايشون كارش به كجا ميكشه و چيكار ميكنه؟ خيلي ريسك داره حتي وقتي خوش بينانه بهش نگاه ميكني!!!
در ضمن خود آقا گفتن كه خانواده شون براشون تصميم ميگيرن!!! يعني اين يك مشكل ديگه است كه به مشكلات ديگه تون اضافه ميشه يعني اين دوسال دوستي هيچ تضميني براي شما ايجاد نميكنه ، خانواده اش بگن نه يعني نه!!!
در ضمن چطور ميشه خوش بينانه به اين موضوع نگاه كرد وقتي كه هر موقع شما بحث ازدواج رو وسط ميكشي ايشون طفره ميره!!! شما هدفت ازدواجه از كجا ميدوني ايشونم هدفش ازدواجه !!!! ميدوني عزيزم منم طرفم ميگفت كه من ميخوام براي يه مدت زمان خيلي طولاني باهات دوست باشم، انتظار داشت كه توي اين مدت كه با هم دوستيم من ازدواج نكنم و باهاش دوست بمونم ،بعدشم گفت تا موقعي كه ازدواج كنه با هم دوست بمونيم( يعني واضح بود كه ميگفت تو همسر آينده ي من نيستي!!!) يعني در اين حد وقيح و خودخواه بود. خودمو فدا كنم براي دوستي با اون و وقتي همه موقعيت هام از دست رفت ايشون تازه موقعيتهاش مياد جلو و ميره پي زندگيش منم تا آخر عمرم حسرت بخورم كه به پاي چه كسي موندم آخه دوستي چه فايده داره واسه آدم!!!! اينو گفتم كه بدوني بعضي پسر ها چه طرز فكر هايي دارن!!! عزيزم اين به اصطلاح عشق شما هم نميخوام مقايسه اش كنم ولي ايشون كلا از دوستيتون لذت ميبره ،حالا چون ايشون به شما وابسته است دليلي نداره بخواد باهات ازدواج كنه، وقتي هم از حرف ازدواج طفره ميره يعني شمارو حد اقل فعلا به عنوان يك دوست ميبينه و نه بيشتر!!!! طرف منم وقتي ازش جدا ميشدم اونقدر وابسته بود كه زنگ ميزد به اصرار و گريه كه پيشش بمونم ولي بازم نميگفت ازدواج كنيم پس ميشه نتيجه گرفت كه هرچقدر هم كه پسر وابسته ات باشه بازم دليلي نداره كه بخواد به ازدواج باهات فكر كنه!!!! طرف شما هم قصد ازدواجم حالا حالا ها نداره . وقتي هم كه ميگه به خواستگارت فكر كن يعني داره بهت ميگه كه ميتونه ازت جدا بشه خيلي راحت !!!! يعني جدايي رو داره ميبينه و تصورش ميكنه بر خلاف شما كه بنظر مياد حتي نميتوني به جدايي فكر كني ولي ايشون نشون ميده كه به جدايي هم فكر ميكنه !! وقتي در عين اينكه ميگين خيلي بهتون وابسته است، ميگه كه به خواستگارت فكر كن يعني داره بهتون ميگه كه خودتو به پاي من نسوزون، ديگه ميل خودتوته كه چيكار كنين.... ببخشيد ولي شما هم خيلي براش دردسترس هستين، وقتي ازدواج نكرده هميشه در هر شرايط باهاشين، ديگه چه نيازي براي ازدواج وجود داره، بخواد به اون باشه دوست داره تا آخر عمرش همينجوري زندگي كنه راحت و بدون هيچ مسئوليتي!!! شما كه هميشه پيشش هستين، ايشونم وقتي اينو ميبينه فكر ميكنه شما هميشه اينطوري هستين پيشش پس ديگه چه نيازي به تهيه خونه و قبول مسئوليت و خرج و مخارج ازدواج و مشكلات زندگي وجود داره؟
ولي بدونين :
اين دوستي اگه هزار سالم ادامه پيدا كنه بازم هيچ تضميني براي ازدواج شما با ايشون نداره
با توجه به حرفهاي خودش هيچ تصميمي براي آينده اش نداره و اينجور كه پيداست تا آينده نزديك هم نخواهد داشت پس اگه ميخواين پاش بشينين بايد چند سال ديگه هم صبر كنين ديگه سنتون بالاي 30 ميره ولي باز هم معلوم نيست موقع ازدواجش كه شد انتخابش شما باشين اگرم حتي انتخابش شما باشين بازم به احتمال زياد خانواده اش تو تصميمش دخالت ميكنن و در نهايت ميگه ميخواستي به پام نموني من كه قولي بهم نداده بودم يا ميگه اگه خواستگار داشتي ميرفتي و اينجور حرفا
بنظر من ميتوني اين كار رو بكني :
بهش بگو كه من ميخوام تكليفم مشخص بشه از اين دوستي و ميخوام منو به خانواده ات معرفي كني و كلا بگو ميخوام ارتباطمون به خانواده كشيده بشه....
مهين جان اين بهترين كار هستش ميدوني چرا عزيزم ؟ واسه اينكه كاري كه قراره چند سال ديگه برات اتفاق بيوفته رو الان مي بيني.... شما ديگه نرو ببينش يا ارتباطت رو باهاش قطع كن تا وقتي كه ايشون همچين كاري رو بكنن
اگه شمارو بخواد همچين كاري رو ميكنه، خوب شرايطش جور نيست ميتونين نامزد بمونين تا شرايطش براي ازدواج جور بشه ولي وقتي پاي خانواده ها مياد وسط با اطمينان خاطر ميتوني اين كار رو بكنين
ولي ولي اگه قبول نكرد كه به خانواده كشيده بشه!!!! بدون اگه تو زندگيت يه كار درست كردي همين جدايي از ايشون بوده چون وقتي الان حاضر نيست پاي خانواده اش رو بكشه وسط يعني قصد ازدواج با شما رو نداره و شما هم بايد ازش جداشي و بري پي زندگيت. شايد اين برات ناراحت كننده باشه ،ميدونم عزيزم خيلي سخته از كسي كه دوستش داري جدا بشي ولي اگه قصدش ازدواج نباشه بالاخره مجبوري ازش جدا شي!!! غير از اينه؟ پس هرچه زودتر اين كار رو بكني جدايي ازش آسونتره و فرصت هاي زندگيت رو هم كمتر از دست ميدي
ميل خودته عزيزم اينارو رو حسب تجربه گفتم و حدسيات بود وگرنه من مشاور يا روانشناس نيستم . ولي عزيزم دلم ميخواد كه خوشبخت بشي:72: و بهترين كار رو بكني،ديگه نذار احساست واست تصميم بگيره
موفق باشي
RE: خواهش میکنم به همفکری و کمکتون نیاز دارم مخصوصا آقایون
سلام حنان عزیز و همه دوستان
راستی حامد عزیز
عنوان:رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
حنان عزیز راست میگی عزیزم اگه قصدش ازدواج بود انقدر واسم بهونه نمیاورد
من هم فقط دارم خودم رو گول می زنم و یه امید واهی دارم که شاید تو آینده نظرش عوض بشه و خودت می دونی این بلا تکلیفی ویران کننده ست
از حرفات فهمیدم خیلی خوب درکم کردی
و این به خاطر اینه که موقعیت مشابه من داشتی
اما 3 سال زندگیم چی میشه؟ 3 سال محبت،عشق،احساس و ......................؟؟؟
خیلی دلم میسوزه واسه خودم
خیلی واسم سخته جدایی
هردفعه میام این کار رو بکنم و قال قضیه رو بکنم می ترسم و یه قدم عقب میرم
اما راست میگی باید کاری رو که عقلم میگه انجام بدم
اون اولین تجربه ام تو دوستی بود و من به معنای واقعی کلمه خراب کردم
از بس که بهش محبت کردم و جلوش کوتاه اومدم
من از تنها شدن می ترسم
از اینکه عشقم رو از دست بدم می ترسم
با وجود همه نامردیهاش خیلی دوستش دارم و برام عزیزه
همش می گم شاید نظرش تغییر کنه و عوض بشه
خیلی احمقم خودم می دونم
می دونم که درکم می کنی
شما بعد از جدایی تا چند وقت از نظر روحی داغون بودی؟
RE: رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
مهین جان جدایی خیلی سخته الان من 1 هفته اس جدا شدم واقعا نمیتونی طاقت بیاری شایدم زمان میخواد تا فراموش کنیم ولی عمرا فراموش بشه
RE: رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
مهين جان من كلا با هر كسي كه ارتباط نا موفق دوستي داره احساس مشابه بودن ميكنم (گرچه اكثر دوستي ها نا موفقن) چرا كه خيلي چيزها اگه دقت كنيم توي دوستي ها مشترك هست يعني وقتي كه بهش دقت ميكنم ميبينم كه عزيزم دوستي يه چيزيه كه دائما داره واسه همه تكرار ميشه ،شايد معدود كسايي باشن كه رابطه ي دوستي شون با بقيه فرق كنه و به نتايجي برسن ولي به بقيه كه نگاه ميكني ، اتفاقايي كه واسه يكي توي دوستيش ميوفته واسه بقيه هم تكرار ميشه ، به نظرم مياد كه كلا با اينكه آدما با هم خيلي فرق ميكنن ولي يه جورايي احساساتشون با هم مشابه هستش و اگه بخوان احساسي عمل كنن در يك موقعيت مشابه 99% مثل هم عمل ميكنن و 99% هم كارشون اشتباه هستش
خلاصه اينكه عزيزم براي من هم جدايي غير ممكن بود
من هم حتي فكرش رو نميتونستم بكنم كه عشقم رو ديگه نبينم
نميتونستم فكرش رو بكنم كه عشقم با يكي ديگه ازدواج كنه
منم خيلي واسه عشقم زحمت كشيده بودم يعني بهترين سالهاي عمرم پاش سوخت و خودمو مستحق ميدونستم و نميتونستم قبول كنم يكي ديگه بياد جاي من رو توي دلش بگيره
اصلا فكر نميكردم كه يكي ديگه بتونه جاشو توي دلم بگيره و بتونم با كسي ديگه ازدواج كنم
فكر ميكردم حتي تا پير هم بشم هنوز هم به ياد عشقم ميوفتم و به يادش گريه ميكنم و اونو با شوهرم مقايسه ميكنم
از طرفي هم خيلي بهش وابسته بودم و دوستش داشتم و درك ميكنم كه چي ميگي
از نظر من جدايي غير ممكن بود
وقتي كه جدا شدم فكر ميكردم فراموش كردن و كنار اومدم باهاش محاله
هركسي كه بهم ميگفت بعدا يه روز به عشقت ميخندي و اينا من دلم ميخواست كتكش بزنم:311: ميگفتم كه اصلا اينطور نيست و اينايي كه اين حرفارو ميزنن حتما عاشق نبودن و من عمرا به عشقم نميخندم و خلاصه اين احساسات من بود زماني كه بايد جدا ميشدم ولي نميخواستم قبول كنم كه جدا شم و وحشت داشتم از جدايي و دلايلم اينها بود
واقعا احساساتم اينا بود، من خودم از طريق همين سايت بود كه تونستم جدايي رو تحمل كنم و وابستگيمو از بين ببرم ، واقعا سخت بود ولي ميشه ، خيلي از بچه ها و دوستان كمكم كردن كه الان ديگه توي سايت نيستن جاشون واقعا خاليه ، وقتي ميام توي سايت و ديگه نميبينمشون واقعا دلم براشون تنگ ميشه و بغض ميكنم من تو اين سايت خيلي خاطره دارم خيلي هاشون دلسوز بودن، از بعضي كاربرهاهم حرص ميخوردم و ناراحت ميشم و خلاصه از اينكه يكي ميومد رك باهام حرف ميزد و هم ميگفت توي اشتباهم حرص ميخوردم و فكر ميكردم اونا دركم نميكنن، حالا شايدم دركم نميكردن ولي حرفهاشون درست و منطقي بود،خيلي هاشون باهام همدردي كردن و......
خوب من رابطه دوستيم با دروغ شروع شد يعني طرفم با دروغ با من دوست شد، تا يك سال بهم دروغ گفت و حرفاي قشنگ زد و حتي قرار خواستگاري هم گذاشتيم و اينا ولي هنوز به موقع خواستگاري نرسيده زنگ زد و هرچي دروغ تو اين يك سال بهم گفته بود فاش كرد، دروغاي كوچيكي هم نبودن،سنش ،كارش ، دانشگاهش، هرچي گفته بود دروغ بود جز وابستگي اي كه بين من و اون بوجود اومده بود و فقط همون وابستگيه راست بود،منم كه از دروغها بي خبر توي اون يك سال خيلي بهش علاقه پيدا كرده بودم و وابسته اش بودم كه حتي با فاش كردن دروغهاش و تحقيرهايي كه منو كرد باهاش موندم، يك سال با جنگ و دعوا يعني تقريبا دو سال باهاش بودم و بعدش هم سعي كردم جدا شم ، خيلي لغزيدم ولي خلاصه تونستم
پروسه ي جدايي خوب يكم طولاني هستش بسته به اينكه چه جوري جدا شده باشي حالتهاي روحيت تا حدودي فرق ميكنه مثلا اينكه تو خودت جدا شده باشي ،اون جدا شده باشه ،با تحقير جدا شده باشي يا با احترام و .... يه كم تفاوت داره ولي خوب دو سه هفته ي اول خيلي عذاب آوره، خيلي خيلي عذاب آور، همش سوالاي بي جواب تو ذهنته ،همش به يادش ميوفتي و دلت ميخواد برگرده ، به موبايلت نگاه ميكني شايد زنگ بزنه ،يا اس ام اس بده ، همش دلت ميخواد فردا بلند شي ببيني اين چيزي جز كابوس نبوده، گاهي ميگي كاش هرگز باهاش آشنا نشده بودي ، فرداش ميگي اون عشقت بوده چطور ميتوني آرزو كني كه هرگز باهاش آشنا نشده بودي، يه روز بهش ناسزا ميگي تو دلت و ازش شكايت ميكني،يه روز ياد خاطرات خوبتون ميوفتي و اشك ميريزي، خلاصه احساسات ضدو نقيض داري، به شدت دلت ميخواد برگردي، به شدت منتظر اوني كه برگرده يا معجزه بشه ، خلاصه اين وضعته خصوصا توي هفته ي اول و دوم. ولي به مرور يواش يواش آرومتر ميشي، من به شخصه 6 ماه طول كشيد تا تونستم با قضيه كنار بيام، بعد يك سال هم تا حد خيلي زيادي ديگه وابستگي نداشتم ، الانم نميدونم فكر كنم سه سال هستش كه از اون موضوع گذشته
و حالا ميدوني به چي رسيدم؟
فراموش كردن غير ممكن نيست عزيزم من الان ديگه به ياد اون عشقمم نميوفتم اصلا چيز محالي نيست
اصلا برام مهم نيست كه با كسي ديگه ازدواج كنه
ديگه برام مهم نيست چيكار ميكنه ،كجاست سرنوشتش چيه ،اصلا برام مهم نيست و هيچ علاقه اي به دونستنشم ندارم
اون خيلي بعدش اومد و التماسم كرد ولي من ديگه حاضر به بازگشت نبودم به هيچ عنوان چون وقتي احساس بره كنار و منطق بياد وسط ديگه حاضر نيستي كارهاي احمقانه اي كه از احساس ناشي مي شد رو دوباره نجام بدي
خيلي راحت ميتونم به جاي اون كسي ديگه رو توي قلبم جا بدم و با كسي ديگه ازدواج كنم
الانم نامزد دارم و خيلي ازش راضيم، بهش علاقه مندم و به نظرم هزار برابر بهتر از عشق قديمي كه ديگه نميتونم بهش بگم عشق، هستش،ولي درسي كه از رابطه دوستيم گرفتم يعني وابسته نشدن خيلي كمكم ميكنه به ديدن واقعيت و شناخت بيشتر نامزدم
و فقط ميتونم بگم كه عزيزم جدايي خيلي سخته ولي ممكنه، هرچي كه الان به نظرت محال مياد و غير ممكن، مطمئن باش كه ممكنه
اگه به اين فكر ميكني كه سه سالي كه به پاش گذاشتي چي ميشه و به رابطه ات ادامه بدي ، چند سال ديگه ميگي تكليف اين 7 سالي كه به پاش گذاشتم چي ميشه!! يعني وضعيتت بدتر ميشه كه بهتر نميشه
يعني جدايي اصلا كار آسوني نيست، بها داره و رنج و عذاب داره ولي عزيزم عاقلانه اينه كه آدم بين بد ( جدايي) و بدتر( موندن با طرفش) ، بد رو انتخاب كنه چون انرژي كه الان بايد بذاري براي جبران اشتباهت خيلي كمتر از آينده خواهد بود
در ضمن اين زمانهايي كه گفتم جدايي طول ميكشه در مورد خودم بود به نظرم براي من طولاني مدت ترين بود شايد براي بقيه افراد خيلي كمتر طول بكشه پس نگران نباش
موفق باشي
RE: رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
سلام
خیلی ممنونم حنان جان:72:
حرفات آرومم کرد
راست میگی دیگه باید تصمیمم رو بگیرم خیلی سخته ولی باید بگیرم
RE: رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
سلام عزيزم
تصميمت رو بگير ومصمم باش
مطمئن باش خدا کمکت ميکنه
فقط با قاطعيت برو جلو و اصلا هم شک نکن.:305:
:46:
RE: رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
سلام mahin81 جان
به تالار همدردی خوش آمدی
عزیزم به این فکر کن که تو خیلی عزیز تر از این هستی که وقت و انرژی و عاطفه ات بیهوده خرج شود و کاستی برایت پیش آورد . وقتی به این عزت نفس توجه کنی . همه چیز برات آسون میشه چون اوج می گیری و از تنگنا بیرون میایی .
موفق باشی
.
RE: رابطه طولانی مدت دوستی و بلا تکلیفی
سلام مهين جان
فكر ميكنم سوالي پرسيدي كه خودت هم جوابشو ميدوني و فقط دنبال تائيد شدني. بايد بهت بگم ته اين رابطه هيچي نيست الا خرد شدن اعصاب تلف كردن وقت و خداي نكرده خدشه دار شدن متانت و ابروي يك دختر......
مطمئن باش يه پسر كه ميتونه با دخترا رابطه داشته بيش از چندتا رو انتخاب ميكنه فكر نكنيد وقتشو فقط واسه شما ميذاره
جدا شدن خيلي آسونه مطمئن باش سخت نيست به هر حال اين دوره جدايي هم مثل بقيه لحظه هاي بد زندگي ميگذره و بعد از مدتي ميشه يه خاطره فراموش شده