طلاق برای بار دوم

سلام دوستان عزیزم نمیدونم از کجا شروع کنم خیلی بهم ریختم . افسرده شدم . خواهش میکنم راهنماییم کنید
ازدواج اولم در سن پایین صورت گرفت و به جدایی منجر شد . در ازدواج دوم با کسی ازدواج کردم که نقطه مقابل همسر سابقم بود . ما 22 سال تفاوت سنی داریم ،میدونم که اشتباه بوده ، مشکل من اینه که همسرم یا خوبه خوبه یا بد بد اصلا حد وسط نداره زیاد دعوا و بحث بینمون پیش میاد ، من ادم پر انرژی و شادی هستم بلعکس همسرم ... البته ایشون نویسنده هستن به همین دلیل بیشتر سکوت و تنهایی رو دوست دارند . همسرم خیلی زود رنج و حساسه به خاطر کوچکترین مسایل بهم میریزه وای از مواقعی که دعوامون میشه حتی با پا درمیانی من قهرهای طولانی داریم . رابطه جنسی خوبی نداریم (من رضایت ندارم) مشکل ناباروری داریم که بیشتر به همسرم مربوط میشه وخیلی مشکلات دیگه ....

نمی دونم ایا ادامه این زندگی به صلاح هست یا نه واقعا خسته ام !!!

سلام.اول خونسردی خودتون رو حفظ کنید.چند سوال:
چند ساله ازدواج کردین؟
از اول هم اینقدر تنشتون زیاد بود؟
خصوصیات مثبت همسرتون چیه؟
بیشتر سر چی بحثتون می شه؟

5/2 ساله که ازدواج کردیم ،تقریبا از اولین هفته ازدواج به خاطردخالتهای خانواده همسرم مشکل پیدا کردیم . اوایل با خانواده همسرم زندگی میکردیم ( تمام مخارج خانواده با ایشون بود) اما وقتی ازارهای خانواده رو نسبت به من دیدند خانه مستقل تهیه کردند و رفت وامد را کم کردن ، الان 2 ماهه که مادرشون فوت کردن و تنشها از اون زمان بیشتر شده من رو مقصر جدایی از خانواده میدانند و میگند که مادر من پیر و بیمار بود شما باید تحمل می کردی ، و اینکه من انتقام این کارتو میگیرم ، البته قبل از فوت مادرشونم حساس بودند . وقتی خونه پدرم میریم یا اونها به منزل ما میان دائما نگرانم که نکنه حرفی یا حرکتی پیش بیادکه به ایشون بربخوره

خصوصیات مثبته زیادی دارند مثلا کافیه من چیزی رو بخوام هر طوریه برام فراهم میکنند . دست و دلباز ، خیلی به من محبت میکنه اما زمانیکه دعوا میکنیم احساس میکنم تمام حرفها ش دروغ بوده براش حکم یه غریبه رو پیدا میکنم و امکان نداره برای اشتی پیش قدم بشه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دعواهای ما بیشتر بخاطر خانواده ایشون بوده و توقعات زیادی که ازش داشتند ، طوریکه بیشتر درامد همسر صرف اونها میشد . و اگر خانواده من حرفی بزنند که ایشون خوششون نیاد بعدا من باید جواب پس بدم

دلایل این که ایشون رو انتخاب کردین چی بود؟ اگه میشه سنتون رو هم بگین

من 23 سالمه راستش عاشق شخصیتش شدم .دیدگاهش نسبت به زندگی ، موقعیت اجتماعی و شغلی و قبلا هم گفتم :اینکه نقطه مقابل همسر سابقم بود و مهمتر از همه عاشقانه دوستم داشت

چرا هیچکس منو راهنمایی نمیکنه :302:

سلام،

تا به حال حضوراً به مشاور مراجعه کردید؟
فکر می کنم این کار لازم باشد.
به خصوص بهتر است که هر دو با هم بروید.

با سلام به نظر من نقاط مثبت همستون بسیار بیشتر از قسمتهای منفیه و به همین خاطر بهتره شما به جای فکر به جدایی به حل مسایلتون فکر کنید .مشکلات شما در کل سه بخش هست:
1.کمک همسرتون به خانواده اش
2.حساس بودن ایشون به خانواده ی شما
3.ناباروری و مشکلات جنسی
راجع به همه ی این موارد توی تالار زیاد مطلب هست اول یک سری به اونا بزنید بعد اگه بازم سوالی داشتین بیاین تا دوستان کمکتون کنن.
د مورد حرفهایی هم که بعد از فوت مادرشون زده به نظر من زیاد سخت نگیرید از دست دادن مادر بسیار بسیار سخته و مسلما ایشون الان حالت روحی نامناسبی دارن.
موفق باشین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamed65

سلام،

تا به حال حضوراً به مشاور مراجعه کردید؟
فکر می کنم این کار لازم باشد.
به خصوص بهتر است که هر دو با هم بروید.

---

شغل همسرم یه جورایی مربوط به مشاوره و روانشناسیه و فرد معروفی تو این زمینه هستند دیگران به ایشون مراجعه می کنند امکان نداره که اجازه بده من به مشاور مراجع کنم . تنها جایی که من تونستم مشکلم رو عنوان کنم سایت خوب همدردیه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

منزوی شدم تو بیشتر مراسمهای خانوادگی و جمع های دوستانه نمی تونم شرکت کنم ، رابطه ام با دوستانم قطع شده همه اش استرس دارم ، امروز مادرم 150 نفر مهمان دارند اما من نمیدونم برم و به همسرم توجه نکنم یا بمونم خونه که در این صورت مادرم ناراحت میشه ؟

تمام زندگیم شده تردید و دوراهی و من واقعا بریدم ، کارم فقط شده گریه

ببخشيد عزيز من اما گاهي كوزه گر از كوزه شكسته آب ميخوره. مگه دكترا خودشون مريض بشن دكتر نميرن.در مشاوره ما ميريم پيش كسي كه به دور از وابستگي ها و آشنايي ها و پيش داوري ها در مورد ما و همسرمون درباره ماقضاوت كنه. كمك دوستان همدردي به كنار بايد خودتون هم مشاوره تشريف ببرين.
در ضمن 22 سال فاصله سني به تنهايي قادره مسائل زيادي رو بوجود بياره حتما مشاور بريد .

ملاحت عزیز به نظر شما من امروز چه کنم ؟

عزيزم شما امروز با ايشون خيلي محترمانه صلاح مشورت كنيد و نظرشونو براي كمك به مادرتون در مهماني جويا بشين و جوري در خواست خوتونو مطرح كنيد كه بدونن نظر و تاييد شما براي رفتن به اون مهماني بسيار مهمه.احترام فراوان رو مقدمه درخواست خودت بذار. نظرشو براي شركت خودش هم در اين مهماني اگه مختص خانم ها نيست بپرس.راستش آدمهاي نيرومند از لحاظ فكري راحت تر از بقيه اشتباهات خودشونو در لفاف دانش به ديگران تحميل ميكنن. با اونا طرف شدن كمي سخت و نيازمند مطالعه بيشتره. به جاي گريه و ضعف نشان دادن به قول دوستان جرات مندانه اما آرام و وزين عمل كن.اما محتاط.باشه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ملاحت1

عزيزم شما امروز با ايشون خيلي محترمانه صلاح مشورت كنيد و نظرشونو براي كمك به مادرتون در مهماني جويا بشين و جوري در خواست خوتونو مطرح كنيد كه بدونن نظر و تاييد شما براي رفتن به اون مهماني بسيار مهمه.احترام فراوان رو مقدمه درخواست خودت بذار. نظرشو براي شركت خودش هم در اين مهماني اگه مختص خانم ها نيست بپرس.


ممنونم که راهنماییم کردید ،

راستش آدمهاي نيرومند از لحاظ فكري راحت تر از بقيه اشتباهات خودشونو در لفاف دانش به ديگران تحميل ميكنن. با اونا طرف شدن كمي سخت و نيازمند مطالعه بيشتره. به جاي گريه و ضعف نشان دادن به قول دوستان جرات مندانه اما آرام و وزين عمل كن.اما محتاط.باشه؟

---

دقیقا همینطوره که شما فرمودید ، من فکر میکردم با این شخص زندگی راحتی خواهم داشت اما واقعا مشکله و برای هر چزی یه توجیه علمی دارند و گاهی فکر میکنم این منم که هیچی متوجه نیستم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

چند دقیقه پیش با ایشون صحبت کردم اما نه خودش میاد نه به من اجازه رفتن میده :302:

دلیلشون برای این که نمیان و به شما هم اجازه نمیدن چیه؟

همه اش به سرم میزنه که از این خونه برم و برای طلاق اقدام کنم از طرفی دلم برای همسرم می سوزه با اینکه خیلیها اطرافش هستند اما خیلی تنهاست :302:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار

دلیلشون برای این که نمیان و به شما هم اجازه نمیدن چیه؟

---

هروقت مشکل پیدا کنیم مثلا برای تنبیه من هیچ جا نمیان وبه من هم اجازه نمیدن که برم اما در مواقعی که مشکلی نداشته باشیم ایشون پیش قدم میشن . رفتار دوگانه دارن واقعا اعصابمو بهم ریخته

رفتار شما این جور مواقع چیه>میرید؟نمیرید؟

نه خانمی من بدون اجازه همسرم از خونه خارج نمیشم .
فقط 2 بار قبلا کلا برای چند روز قهر کردم و به خانه پدرم رفتم البته مقصر مادر شوهرم بود که باعث اختلاف می شدند

نرفتن شما تحت این شرایط به سود زندگی مشترکتونه:
1.گامی در جهت بهبود زندگی مشترکتون باشه نه فقط پاسخی منفعلانه به رفتار غلط همسرتون
2.از این به بعد سعی کنید مشکلاتتون شما رو به این مراحل نرسونن
3.راه حلی برای حل سایر مشکلاتتون پیدا کنید و قدم به قدم برای حلشون اقدام کنید

سوختم، باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخمهارا کم کنی
آه باران ،من سراپای وجودم اتش است، پس بزن باران، بزن
شاید تو خاموشم کنی