+سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
من حدود 6 ماهه كه با پسري يه رابطه آشنايي براي ازدواج داشتيم. ما قرار گذاشتيم كه كه اگه با هم به تفاهم رسيديم با هم ازدواج كنيم. اين 6 ماهه خيلي روزاش به سختي گذشت. روزاي خوبي هم داشتيم. هر وقت صحبت ازدواج مي شد مي گفت من هنوز تو رو كامل نشناختم و يا تو هنوز هموني نشدي كه من ميخام. يه سري ايرادهايي داري كه بايد برطرف كني. بعد از 6 ماه ازش خواستم تصميمشو براي ازدواج بگيره اونم گفت تا يك سال ديگه اصلن آمادگي ازدواجو نداره.منم خواستم اين رابطه رو قطع كنيم و بعد از يك سال اگه آمادگيشو پيدا كرد بياد خواستگاري. و قرار شد اگه خواستگاري توي اين يك سال داشتم بهش بگم. هنوز دو روز از اين قرار نگذشته بود كه بران خواستگار اومد. موضوع خواستگارو براش گفتم. اونم گفت من اصلن آمادگي ازدواجو ندارم. بهش گفتم بيا فقط خواستگاري و بعد از چند ماه عقد مي كنيم. ولي اون قبول نكرد. سر دوراهي عجيبي موندم. از يه طرف دوسش دارم ول از يه طرف ديگه نگران زندگيمم. خواهش مي كنم راهنماييم كنيد.آيا من فراموشش كنم و به خواستگارم جواب مثبت دم و يا بهش يه فرصت ديگه بدم؟كمكم كنيد؟من نمي دونم علاقه اين نفر من واقعي يا نه؟
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟
سلام به تالار خوش امدي
در جواب سوالت بايد بگم كه در اين گونه دوستي ها روابط هيچ گونه تعهدي بين دو طرف به وجود نمي ياد و سرانجام ان معلوم نيست
اگر مي خواي توي زندگيت راه درست و انتخاب كني و هيچ زمان پشيمان نشوي از دلبستگي خودت كم كن و بزار اون كار خودشو بكنه اگه همونقدر كه تو او را دوست داري او هم تو را دوست داشته باشد حتما پاپيش مي گذارد
بنابرين خواستگار خودت را كامل ارزيابي كن و حتي مواردش را در اينجا بنويس تا ما هم اگر كمكي از دستمون برامد بهت بكنيم . و وقتت رو الكي نگذرون و تلاش در شناخت خواستگارت كن . با اين كار هم دوستت و بيشتر مي شناسي هم ارزش خودت و بردي بالا از چه نظر ؟ از نظر اينكه مي فهمي چند مرده هلاجه و ايا مرد عمل هست يا نه متوجه مي شي كه الكي مي گه دوست داره و مي خواد باهات ازدواج كنه يا خير . و از طرفي ارزش خودت و بردي بالا چون متوجه مي شه تو واقعا هدفت از اين اشنايي ازدواج بوده و حالا كه او نمي ايد تو ادامه ارتباط را جايز نمي داني و به فكر خودت هستي
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟
سلام
به نظر من اون آقا قصد ازدواج با شما رو نداره. دليلش هم ميتونه عدم علاقه (منظورم براي ازدواج)، يا مهيا نبودن شرايط و ... باشه. فكر كنم اون آقا ميخاد اين جدايي از طرف شما صورت بگيره. يعني شما به خواستگارتون جواب مثبت بدين و اين امر باعث بشه كه نتونين بهش احساس گناه بدين. هر چند كه به نظر مياد گناهي نداره. چون توي اينگونه روابط بعد از مدت زماني نه چندان معين (مثلا همون 6 ماه خودتون) چشمان طرفين باز ميشه.
البته اين امر دليل محكمي براي جواب مثبت دادن به خواستگارتون نيست.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟
سلام mahtabha
با تشکر از honarmand و fnh63 که به نظرم بهترین پاسخ و کاملترین پاسخ را ارائه دادند.
همینطور به نظرم شما نیز فرد خویشتندار و آگاهی هستید، همانطور که خودتون توضیح دادید، شما متوجه بی سرانجام بودن این ارتباط شده اید که از او تقاضا کرده اید که خود را متعهد کند.
اما تردید شما به خاطر قدرت احساسی هست که در چنین رابطه هایی به وجود می آید و به طور مستقل از منطق و عقلانیت سعی می کند تصمیم گیریهای شما را تحت تاثیر قرار دهد.
باید کم کم با تفکر بیشتر و تمرکز بیشتر روی زندگیتون و خواستگارهایی که براتون می آید و پرهیز از تخیل و فکر در مورد گذشته و ارتباطتون با آن آقا قدرت تصمیم گیری را به بخشی منطقی وجودتان که الحمدالله قوی هم هست، بسپارید.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام
در مورد اينكه آن آقا در مورد ازدواج با شما ترديد دارند شكي نيست. بهتر است شما احساسي فكر نكنيد و جواني خود را به گونه اي خرج نكنيد كه در آينده اي بسيار نزديك از هدر رفتن عمرتان صحبت كنيد.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
دوست عزیز
سلام
من فکر می کنم اگه شما یک بار دیگه حرفهای دوستانمون رو با دقت بخونید مخصوصا خانم هنرمند که خیلی قشنگ و واضح راهنماییتون کردند بیشتر کمکتون کنه
شما الان دستخوش احساساتتون شدید و با وجود اینکه می دونید کار درست چیه ولی باز دو دل هستید و تردید دارید
اینو بدونید شما خیلی با ارزش هستید و اون آقا باید برای رسیدن به شما تلاش کنه نه اینکه شما از ایشون درخواست خواستگاری کنید اگه واقعا عشق و علاقه ی واقعی به شما داشته باشه مطمئن باشید به هیچ وجه حاضر نیست حتی یک لحظه هم عقب نشینی کنه و به بهونۀ نداشتن آمادگی شما رو منتظر بگذاره .
پس به خودتون فکر کنید و ببینید چه راهی درست هست و کدوم انتخاب باعث خوشبختی واقعی شما خواهد شد .
من به شخصه سفارش می کنم که حتما با یک مشاور خانواده مشورت کنید مطمئنن این طوری از سردرگمی هم بیرون خواهید اومد و بهترین انتخاب رو خواهید داشت.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام به همه بچه ها. به همه اونايي كه سعي مي كنن به همديگه كمك كنند. خدا قوت.
كسي كه براتون داستانشو تعريف كردم و همش مي گفت خيلي دوسم داره حاضر نشد بياد خواستگاري. هنوزم حرف خودشو مي گفت كه تا يك سال ديگه نمي تونه. خيلي فكر كردم. با خودم ميگفتم اگه تا يكسال ديگه هم بخاد همين حرفا رو برا تكرار كنه چي؟ آيا اون موقع شرايط روحي بدتري پيدا نمي كنم؟ با اينكه برام خيلي سخت بود(چون واقعا" دوسش داشتم- خيلي زياد) اين رابطه رو تموم كردم.روزاي خيلي سختي رو دارم ميگذرونم خيلي سخت. موقع امتحانات پايان ترمه و اصلن شرايط روحي خوبي ندارم. ولي سعي مي كنم بتونم سرپا بايستم. از خدا مي خام كه كمكم كنه. ولي يه چيزي اين وسط داره اذيتم ميكنه و اون اينه كه با اينكه اين رابطه رو تموم كردم اون هنوزم به من اس ام اس مي ده. دليل كارشو نمي دونم. اين كارش باعث ميشه ياد گذشته بيافتم و شرايط روحي بدي رو پيدا كنم. نمي دونم در برابر اين كارش چيكار كنم؟؟ ممنون مي شم. راهنماييم كنيد
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام
تصميم عاقلانه اي گرفتي . هرچند كه بهت سخت مي گذرد ولي بهتر از اين است كه آينده ات را تباه كني . بهش بگو كه ديگه برات sms ندهد و سعي كن حتي smsها را نخواني و آنها را پاك كني .
چون بعضي دخترها از حربه "خواستگار" براي جذب دوست پسرشان استفاده مي كنند احتمالاً اين آقا موضوع خواستگار را زياد جدي نگرفته است . در كل مشخص است است كه درخصوص ازدواج به شما ترديد دارد ، بنابراين تو هم نبايد اينقدر بهش اهميت دهي .
موفق باشي
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
تصميمت خيلي عاقلانه بود و به جا
ولي نبايد دستخوش احساسات بشي sms هاي اون نبايد تورو از تصميمي كه گرفتي وادارد
مطمئن باش اگه اون تورو براي ازدواج مي خواست اقدام مي كرد ممكنه كه اون از صميم قلب گفته باشه كه تورو براي ازدواج مي خواهد ولي تعهدي زبوني بوده و به عمل ان فكر نكرده و حالا كه به عمل رسيده كم اورده و خودشو كشيده كنار
پس تو هم سعي كن بيشتر به فكر خودت باشي . گوشيتو براي يك مدت خاموش كن بزار بدونه كه تصميمت جديه و شكي توش نداري
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام
مرحبا و آفرين بر تو. ممنون از اراده و پشتكاري كه داشتي. اين نشون مي ده كه آينده ات برات مهمه. سعي كن پيروز باشي و خاطرات و گذشته فكر نكني. تو تصميمت رو گرفتي. محكم باش و نذار هيچ مسئله اي تو رو از اراده ات برگردونه. بعد از مدت كوتاهي به اندازه يك چشم برهم زدن مي توني آينده روشني داشته باشي و از تصميمي كه گرفتي پشيمان نخواهي شد.
كسي كه تكليف خودش را در زندگي نمي داند و ترديد دارد،نمي تواند زندگي اي با پايه هاي استوار براي شخص ديگري درست كند.
اين را به ياد داشته باش: جواني ات ،آينده ات و آينده فرزنداني كه خواهي داشت،مهمتر از خاطرات است.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
رابطه ما به بحت و دعوا تموم شد. هيچ وقت فكر نمي كردم پسري كه مي گفت اينقدر دوسم داره اينطوري منو بازي بده. با مني كه مي دونست چه جور دختريم. اين اولين تجربه من تو اين جور روابط بود و ضربه سختي هم خوردم. از نظر روحي الانم داغونم. هر كاري مي كنم نمي تونم اون وزها رو فراموش كنم. امتحانات پايان ترمم شروع شده و من هيچي نمي تونم بخونم. تو وضعيت بدي گير كردم. همش فكر مي كنم چرا با من اين كار رو كرد.كمكم كنيد كه ازش متنفر شم. ديگه هيچ دلخوشي به دنيا ندارم. از زندگي از همه همه چيز بدم اومده.من هيچ وقت نمي بخشمش،هيچ وقت
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
خيلي وقت ها آدم فكر مي كنه زمان خيلي كند ميره. خيلي كند. الان دو ماهه كه همه چيز تموم شده. حتي تصور اين روزها رو نمي كردم. نمي دونم شايد همش امتحانه الهيه. فقط توكلم به خداست. توي اين دنيا فقط خداست كه بي منت ما آدمها رو دوست داري. هر چند كه ما آدمها بنده ناشكري هستيم. با اينكه دو ماه گذشته ولي هنوزم نتونستم اون روزها رو فراموش كنم. همش مي گم آخه چرا با من اين كا رو كرد؟ چرا؟؟؟؟ من چه گناهي كرده بودم. از شما ها ميخام كه كمكم كنين كه فراموش كنم يه روز همچين آدمي تو زندگيم بود. كمكم كنيد صبور باشم.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
عزیزم معلومه که تصمیمت 100% قطعی نبوده اگه به فکر شخصیت خودت و اینده ات :72:هستی باید خیلی قوی باشی.خدا رو شکر کن که فقط 6 ماه بوده.من کسی که دوستش داشتم 2 سال با همین حرفا منو دنبال خودش کشوند.کارم شده بود خواهش ازش برای اومدن به خواستگاریم.عین خودت امروز فردا میکرد.حتی قول شرف میداد که بعد از پایان تحصیلاتم که چیزی حالا بهش نمونده میاد اما از عمل کردن خبری نبود.حتی یکی دو ماه پیش که موضوع خواستگار سمجی که عاشقم شده بود رو براش گفتم انتظار داشتم غیرتی بشه و بجنبه.اول گفت باشه باشه قول میدم ظرف دوهفته بیام و..... سخت ترین روزهای زندگیم رو گذروندم و اخرش به این نتیجه رسیدم که اون هرگز نخواهد گفت:من نمیام منتظرم نباش برو سر زندگیت بنابراین همت کردم و بهش همه چیز رو گفتم و گفتم که من خط موبایلم رو عوض میکنم.حتی تحدیدش کردم و گفتم خانواده ام از ارتباط ما خبر دارن و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی.و کلی هرچه تحقیر شده بودم سرش خالی کردم و تمام.حالا یک ماهی میشه به اون خواستگارم جواب مثبت دادم و روز به روز بیشتر شیفته اش میشم.ازت خواهش میکنم به ادمای اینچنینی که ارزش دل پاک و عاشق تو عزیزم رو نمیفهمن یک ذره هم بها نده که فردا دودش توی چشم خودت میره.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
و اما فراموش کردنش.به عقیده من فراموش کردن اینجور چیزا امر محالیه ولی چیزی که مهمه اینه که با به یاد اوردن اونها احساس پشیمانی نکنی.و حسرت نخوری و به کاری که کردی مطمئن باشی و به اراده ات و اینکه برای خودت ارزش قائل بودی افتخار کنی.اشتباهات خودت رو بپذیری و به اونها به چشم مهمترین تجربه زندگیت نگاه کنی.و اینها زمانی قابل دستیابیه که تو تصمیمی که گرفتی کاملآ منطقی و درست و با ارزیابی همه احتمالات بوده باشه.و به درست بودن تصمیمت واقف باشی .که خدا رو شکر من همینطور بودم و به نظر میاد تو هم ادم عاقلی هستی.برات ارزوی موفقیت میکنم.
قدر دل پاک خودت رو بدون و شادی رو وارد زندگیت کن
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام به mahtabjun عزيز اميدوارم خوب و خوشبخت باشي
هفت ماه از جدايي من و اون گذشت سر يه موضوعي خاص كاري رابطه من و اون دوباره شروع شد
اون بهم گفت تو تو اون مدتي كه با هم بوديم خيلي اذيتم كردي منو تهديد مي كردي تو فشارم مي زاشتي مي گفت من فقط ازت زمان خواستم همين.
نمي دونم حق با اون هست يا نه؟
بهم گفت اگه قرار باشه دوباره با هم باشيم بهت دو ماه فرصت مي دم كه ايراداتو برطرف كني انوقت راجع به خودم، خودت و رابطمون و تعهدي كه بين خودمون ميخام بذاريم فكر مي كنم و تصميم مي گيرم. برام يه شرط ديگه هم گذاشت اينكه اگه يه روزي قرار شد با هم ازدواج كنيم مادرش بايد منو تائيد كنه يعني نظر مادرش براي ازدواج ما مهمه آخه اون تك پسر خانواده است با اين شرايط من نمي دونم چه تصميم بگيرم اينكه اين دو ماه با هم باشيم و بعدش تصميم نهايي براي تعهد بين خودمون بگيريم يا نه؟ از طرفي من دوسش دارم خيلي زياد اين چند ماهي چند تا خواستگار داشتم ولي كسي نمي تونست براي من اون باشه و اينو هم بگم كه من و اون همكاريم منو راهنمايي كنيد