مشکل برادرم با خانواده نامزدش

سلام
برادرمن چند ماه هستش که با دختری نامزد کردند چندسال هم با هم دوست بودند البته خواستگاری در شرایط بدی صورت گرفت چون پدر من تازه سکته مغزی کرده بود و نیمی از بدنش دچار ضعف عمومی شدید شده بود و به سختی و با کمک عصا و اطرافیان راه می رفت جو خانه مان هم بشدت بهم ریخته بود
به اصرار شدید برادرم توی اون اوضاع رفتیم خواستگاری و نامزد کردند و صیغه محرمیت هم خوانده شد.الان بعد از چندماه این مشکلات پیش امده:
1- خانواده نامزد برادرم اصرار دارند که سریعا عقد صورت بگیرد در صورتی که توافق شده بود که عقد و عروسی دو سال دیگر باشد
2- می گویند برادرم باید مخارج زندگی نامزدش را متقبل شود در صورتی که ما اصلا همچین چیزی را قبول نداریم تا وقتی زیر یک سقف نرفته اند معنی ندارد که برادرم اینکار را بکند(منظورشان کل مخارج است مثل یک زن وشوهر)
3-نامزد برادرم حرفهای مارا به ان صورتی که می خواهد ترجمه می کند و به برادرم انتقال می دهد مثلا با من صحبتی داشت که می خواهد سال دیگر عقدشان صورت بگیرد اگر عید باشد بهتر است من هم گفتم (دقیقا این رو گفتم) که من هیچکاره هستم این وسط و کسانی که باید تصمیم بگیرند پدرو مادر ایشان و خودشان پدر مادرمن و برادرم هستند پس بهتر است طبق قراری که گذاشته شده (توسط مادر من و ایشان) وقتی دوخانواده برای صحبت جمع شدند مسائل را مطرح کنند بعدش هم گفتم که اگه قرار شد که سال دیگه باشه تابستان بهتر هستش چون همه می توانند بیایند ولی تا والدینمان توافق نکنند هیچ اتفاقی نمی افتد.
ایشان رفته اند از قول من عرض نموده اند که نازنین جان گفته تابستان عقد کنیم !!!!برادر منم حسابی شاکی شده
فقط من شانس اوردم که مادرم همه صحبت ها را شنیده بود و گفته من انجا بودم اصلا هم خواهرت همچین چیزی نگفته
4-ایشان مورد علاقه من و خانواده من هستند ولی این مسائلی که پیش امده باعث ناراحتی خانواده ما شده
الان با این تفاسیر این نامزدی در حال بهم خوردن است و من بشدت نگران برادرم هستم چه جوری به برادرم کمک کنم که ضربه نخورد؟؟؟

سلام دوست عزیز

لطفا قبل از هر چیز به سوالات زیر پاسخ دهید

برادرتان و همسرشون چند سالشونه؟

واکنش برادرتان در قبال درخواست های خانواده نامزدشان چه بوده است؟

رابطه خانواده شما با برادرتان چگونه است؟

برادر من 27 سال و نامزدش 29 سال
برادر من اصلا شوکه شده فعلا برخوردی نکرده قبول هم نکرده امروز صبح با مادرم تماس گرفت تا مشورت کنه ولی نظر خودش منفیه نسبت به این درخواست ها
رابطه مون خیلی خوب هستش برای من هم بیشتر مثل یه دوست صمیمیه تا برادر بزرگتر با بقیه هم همینطور ولی بیشتر از همه مادرم رو قبول داره رابطه شون خیلی صمیمی و دوستانه ست

ایا فقط به خاطر این مشکلات که مطرح کردید نامزدیشان در حال به هم خوردن است؟ یا مشکل خاص دیگری هم هست؟

راستش به نظر من بندهای 1 و 2 که اشاره کردید حق با نامزد برادرتان است. از زمانی که عقد می شود وظیفه مرد است که زندگی همسرش را تامین کند چه زیر یک سقف باشند چه نباشند. در مورد اینکه دوست دارند زودتر عروسی کنند خوب این که خوب است . یعنی دوست دارند زودتر زندگی مشترکشان را شروع کنند. برای دختر خانمها ( و هم پسرها) خیلی سخت است که عقد کرده به مدت طولانی در خانه پدر بمانند.

در مورد بند 3 هم من فکر میکنم بالاخره شاید لازم باشد با توجه به حساسیتی که پیش امده شما سعی کنید هیچ صحبتی در این باره نداشته باشید و فقط در این موارد شنونده باشید .

این خیلی خوبه که رابطه تون با همدیگه خوبه و اینطور که پیداست برادرتون احساسات کورکورانه به همسرشون ندارن ، در عین اینکه دوستشون دارن ، منطقی فکر می کنند

نظر نامزد برادرتون هم اینه که برادرتون نفقه پرداخت کنند؟

به هر حال این مساله نه قانونی هست ، نه عرفی ، و اگر برادرتون موافق این قضیه نباشند ، خانواده نامزدشون هیچ اقدامی نمی تونند بکنند(البته اگر عقد رسمی نشده باشند ، اون هم جریان خودش رو داره) ، ضمن اینکه با این درخواست برادرتون بهتره (اگر نامزد هستند و اقدام جدی صورت نگرفته) کمی دقیق تر به مسایل نگاه کنند و بیشتر شناخت پیدا کنند از همسرشون ، چون با این شرایط این درخواست معمول و رایجی نیست.

در مورد رفتار نامزد برادرتان ، نیازی نیست خودتون رو اذیت کنید ، بهترین کار اینه که روابطتون با برادرتون مستحکم تر باشه و طوری باشید که برادرتون بهتون اطمینان و اعتماد داشته باشه تا با هر حرفی جبهه گیری نکنند و قبل از قضاوت ، از صحت قضیه مطمئن بشن.

ببینید قرار بود 2 سال نامزد باشند بعد خانواده ایشان گفتند بدلیل مسائل مذهبی صیغه محرمیت خوانده شود که اگه بیرون رفتند مساله غیر شرعی نباشد عقد رسمی هنوز انجام نشده
موقع خواستگاری توافق برای 2 سال دیگه بود اگه می خواستند زودتر انجام بشه باید اعلام می کردند همونجا نه اینکه الان بگن
من ادم خیلی خیلی رکی هستم اگه حرفی داشته باشم رو در رو می زنم از ادم های دورو اصلا خوشم نمیاد
من درک می کنم به هر حال من هم دختر هستم ولی اینکه ادم انقدر بی شهامت باشه که حرفش رو از زبون بقیه بزنه اون هم وقتی یه دختر بالغ باشه رو خیلی زشت می دونم تازه دفعه اولش هم نیست

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gole maryam

این خیلی خوبه که رابطه تون با همدیگه خوبه و اینطور که پیداست برادرتون احساسات کورکورانه به همسرشون ندارن ، در عین اینکه دوستشون دارن ، منطقی فکر می کنند

نظر نامزد برادرتون هم اینه که برادرتون نفقه پرداخت کنند؟

به هر حال این مساله نه قانونی هست ، نه عرفی ، و اگر برادرتون موافق این قضیه نباشند ، خانواده نامزدشون هیچ اقدامی نمی تونند بکنند(البته اگر عقد رسمی نشده باشند ، اون هم جریان خودش رو داره) ، ضمن اینکه با این درخواست برادرتون بهتره (اگر نامزد هستند و اقدام جدی صورت نگرفته) کمی دقیق تر به مسایل نگاه کنند و بیشتر شناخت پیدا کنند از همسرشون ، چون با این شرایط این درخواست معمول و رایجی نیست.

در مورد رفتار نامزد برادرتان ، نیازی نیست خودتون رو اذیت کنید ، بهترین کار اینه که روابطتون با برادرتون مستحکم تر باشه و طوری باشید که برادرتون بهتون اطمینان و اعتماد داشته باشه تا با هر حرفی جبهه گیری نکنند و قبل از قضاوت ، از صحت قضیه مطمئن بشن.

---

بله موافق نفقه هست
نه عقدشون رسمی نیست من خودم احساس می کنم برادرم خیلی تردید پیدا کرده

من خودم فکر می کنم پیش خودشون حساب کردند که بذار نامزد شن بعدا می ذاریمشون توی یک عمل انجام شده اصرار می کنیم اونا هم به خاطر پسرشون قبول می کنند
الان می گن که مادربزرگ نامزد برادرم تا سه ماه دیگه بیشتر زنده نیست سریع بیاید عقد کنید!!!برادر من سرکار میره و حقوق خوبی هم می گیره ولی پس انداز انچنانی نداره بعد از سکته پدرم ما هم وضعیت مالی مون خراب شده شهریه دانشگاه من بین یک تا 1 و نیم میلیون هستش خواهرم هم دانشگاه غیرانتفاعی درس می خونه هر دو توی دو تا شهر دیگه درس می خونیم من این ترم رو به خاطر پدرم واحد زیاد برنداشتم خوابگاه هم نمیرم میرم دانشگاه و میام و دارم کم میارم پدرم افسردگی گرفته و فراموشی هم داشت تا چند وقت پیش مادرم هم نیمه افسرده است این وسط این چیزا هم شده قوز بالاقوز پدرم نمی تونه به برادرم کمک کنه این ها هم رسم دارن دختر عقد کرده نگه نمیدارن
بدهی ها رو تازه صاف کردیم یه خونه هم خریده بودیم که کارش نیمه تموم مونده بود استرس اینکه ممکن بود پول و خونه رو از دست بدیم هم رو اضافه کنید تا سندش خداروشکر به نام شد
خیلی مسائل دیگه هم پیش اومده که تحمل مارو الان به صفر رسونده هیچکدوم از ماها دیگه بعد از چندماه استرس شدید حوصله هیچ چیزی رو نداریم
این ها منظورشون یه عقد ساده نیست منظورشون یه جشن حسابی هم هست من با نامزد برادرم که صحبت کردم می گفت که رفته لباس دیده برای عقد باید از دو ماه قبل رزرو کنه و از این حرف ها که منم چیزی نگفتم الان که همه چی رو جفت و جور می کنم می فهمم منظورش چی بوده

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

در ضمن برادرم خیلی برای نامزدش خرج می کنه دوتاشون در یک شهر دیگه شاغل هستند برادرم در یکی از موسسات دولتی کار می کنه و توی کمپ کارکنان زندگی می کنه ولی نامزدش خونه رهن و اجاره کرده منظورشون اینه که دیگه نامزدش اجاره نده و مخارج دیگه هم با برادرم باشه

طبق معمول من باز خودمو میزارم جای دختر
خوب شاید برادرتون الان بیشتر خونه نامزدش هست
دوستی طولانی مدت و بعدم نامزدی
به نظر من اگه همو میخوان زودتر عقد کنن
و اگه شرایط مالیشو برادرتون ندارن
بگین عقد ساده و محضری بگیرین بعد هم تا دو سال دیگه عروسی

در ضمن خواهر عزیز شما خودتونو بزارین جای اون دختر
مطمئنن اون زندگیشو دوس داره و نمیخواد خرابش کنه

دوران نامزدی و بلاتکلیفی برای دختر و خانوادش سخته خیلی

سلام نازنین جان
شرایطی که گفتی خیلی سخته خوب خدا رو شکر خیلی چیز ها هم به خوبی پیش رفته با توکل به خدا و صبر موفق هستید
می دونم نگرانی برای برادرت ولی یه مهمونی ساده بگیرن و زود عقد کنن بهتره چون حرف و حدیث توش زیاد میشه و دلخوری زیاد پیش میاد
وبه برادرت بگو من هیچ دخالتی تو زندگی تو نکردم وسعی کن هر وقت نامزد برادرتون گله و شکایت کرد همون که بهش گفتی خانواده ها خودشون میدونن بهتره وهیچ چیز دیگه نگو دیدی که حرف تو حرف شد
خدا یارت
تو درسات موفق باشی عزیزم

نبايد در تاپيكهايي كه خود مراجع به آن رجوع نكرده پست جديد بزنيد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fa mo

طبق معمول من باز خودمو میزارم جای دختر
خوب شاید برادرتون الان بیشتر خونه نامزدش هست
دوستی طولانی مدت و بعدم نامزدی
به نظر من اگه همو میخوان زودتر عقد کنن
و اگه شرایط مالیشو برادرتون ندارن
بگین عقد ساده و محضری بگیرین بعد هم تا دو سال دیگه عروسی

در ضمن خواهر عزیز شما خودتونو بزارین جای اون دختر
مطمئنن اون زندگیشو دوس داره و نمیخواد خرابش کنه

دوران نامزدی و بلاتکلیفی برای دختر و خانوادش سخته خیلی

---

با تشکر از دوستانی که جواب دادند
دیشب مامانم اینا رفتن خونه اونا برادرم و نامزدش هم مرخصی گرفتن و اومدن اولش خانواده دختره گفتن یه عقد محضری بگیریم خانواده ما هم همینو گفتن ولی دختره گفت من مراسم می خوام توی تالار هم خرید عقد رو باید برام بکنین هم خرید عروسی 2 تا سرویس طلا می خوام و تا 92 هم صبر نمی کنم باید عروسی زودتر باشه و...مامان من مخالفت کرد و دختره بلند می شه می ره توی اتاق داد و هوار می کنه و صداشو همه می شنون...
مامان اینا هم که اومدن خونه مادرش زنگ زد و زیر همه حرفاشون زد گفت ما تا 92 صبر نمی کنیم زودتر عروسی رو بگیرید و به مامانم هم توهین کرد
دیشب بابا گفت جریانو بهم بزنیم و مامانم هم امروز به برادرم گفت اگه می خوای این دختر رو بگیری ما نیستیم این خانواده زیر همه حرفاشون زدند و به ما دروغ گفتند توهینم تا حالا چند بار به ما کردند من زیر بار این عروسی نمیرم اگه می خوای خودتی و خودت دیگه اسم مارو هم نیار
الان برادرم هم هی داره خبرهارو به دختره می رسونه مامانم هم گفته اونا کوتاه هم بیان ما نمیایم چون ممکنه اگه عقد کردند بعد عقد حرفای جدید پیش بیارن ما اینو می خوایم ما اونو می خوایم کنن
مثلا می گن عقد که می گیرین توی تالار باید پذیرایی بصرف شام باشه!!!یکی به من بگه کی توی مراسم عقد شام داده؟؟؟؟
ما خانواده اونا رو به صرف شام دعوت کردیم خونه مون همه نشسته بودیم مامانم زنگ زد دعوتشون کرد دختره نمی دونست مامانم جلوی ما حرف زده زنگ زد گفت مامانت به مامانم زنگ زده توهین کرده!!!
این یکی از دروغاشه سنشم کم نیست فکر می کنه 15 سالشه رفتارش عین یه بچه دبیرستانیه با یکی از دخترهای فامیل دورشون که نامزد یکی از فامیل های دور ماست چشم و هم چشمی داره چون هم ازش خوشگلتره هم خوش هیکل تر تازه ادا و اصول های اینو نداره چون اون داره عید عقد می کنه اینم می خواد عید عقد کنه چشم اینو دربیاره...
دختر فامیلشون می خواد عقد محضری کنه سر همین این می گه عقد من برعکس اون باید صدا کنه
چند وقت پیش هم به برادرم گفت شناسنامه تو بردار بدون اطلاع خانواده ت بریم عقد کنیم!!!!برادرم قبول نکرده