-
بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
سلام عرض میکنم خدمت همه شما دوستان
چند روزه خواننده خاموش سایت هستم تا اینکه دیدم توی سایت خانمی به نام لیلا راهکارهای خیلی خوبی ارائه شده چنتا از اونها رو انجام دادم و تصمیم گرفتم مشکلم رو مطرح کنم و کمک بگیرم
1 سال و 7 ماه هستش که ازدواج کردم با فردی که خیلی همدیگرو دوست داشتیم و همسرم رشته تحصیلیشون روانشناسی خانواده است !!!!!!
خلاصه اول ازدواج خیلی خوب بود و مشکل جدی نداشتیم به جز عدم مهارت زندگی مشترک که به مرور و تلاش هردومون در حال رسیدم به نتایج خوبی بود
نمیدونم دقیقا از کی این طوفان شروع شد مثل آدمی هستم که بی هوا از پشت سر زدنش و الان هاج و واج داره به اطرافش نگاه میکنه
داستان اینطوری شروع شد : آذر ماه پارسال به علت مشکلاتی که همسرم توی کارش واسش پیش اومد باهم تصمیم گرفتیم که شغلش رو عوض کنه( یک تصمیم صد در صد غلط) و ایشون قبل از اینکه کار جدید پیدا کنند از کار قبلی استعفا دادن... عملکرد همسرم خیلی ضعیف بود تا چنذین هفته اصلا دنبال کار نمیرفت و میگفت ذهنم بهم ریخته است و بلاخره بعد از 3 ماه با تلاشهای من کار پیدا کرد .1 ماه از سر کار رفتنش میگذشت که اتفاق جدید افتاد
ظاهراچندین ماه پیش یکی از هم دانشگاهی های سابق همسرم (خانم) بهش زنگ میزنه و ازش میخواهد که یک سری متون از پایان نامه همسرم رو قرض بگیره.متون اماده نبودن و یک مدتی طول میکشیده تا اماده بشه
همسر من بهش نگفته بوده ازدواج کرده چون یک وقتی تو دانشگاه به این خانم پیشنهاد دوستی داده بوده و این خانم نه گفته البته طبق ادعای همسرم یک نه گفتن ساده نبوده ظاهرا تو دانشگاه اون خانم شایعه کرده بود که ایشون دست از سر من بر نمیداره و خلاصه شوهر منو ضایع کرده بوده.به همین علت همسر من از روی بچگی تصمیم میگیره تلافی کنه پس میگه وابسته اش میکنم و بعد ازش جدا میشم
(یک تصمیم احمقانه که چوبشو بدجوری خورد)
اینکه توی این مدت که من خبر نداشتم رابطه در چه حد بوده نمیدونم اما شوهرم قسم میخوره که هیچی نبوده جز تلفن اونم خوده دختره زنگ میزده
شروع این اتفاق توی دوره بیکاری همسرم بوده.
این خانم کسی رو واسه ازدواج پیدا میکنه و به همسرم نمیگه چون فکر میکرده شوهر من اونو میخواهد و واسه خود شیرینی جلوی خواستگار جدید یک بار که همسرم بهش زنگ میزنه که بیا و مقالات رو بگیر شماره همسرم و محل کار و تمام مشخصات رو به آقا میده ومیگه مزاحمه و دست از سر من بر نمیداره
سرتون رو درد نیارم همسر من رو 2 ساعت بازداشت میکنن
شوهر من دیگه سر کار نمیره از طرفی من تصورم این بود که بهم خیانت شده و میخواستم جدا شم از طرفی همسرم نگران بوده که تو محل کار جدیدش واسش آبروریزی درست بشه و از طرفی میخواست حق این دختره رو بزاره کف دستش
شوهر من تا مرز دیوانگی رفت و برگشت
فکر میکرد اینها برنامه از پیش تعیین شده بوده که زندگیمونو خراب کنن
فکرمیکرد تو خونه شنود کار گذاشتن
فکر میکرد من هم با اونها همدستم
وای که 4 ماه چی بر هر دومون گذشت
4 بار از دختره شکایت کرد و کشوندش دادگاه
ولی آخرش مادر دختره زنگ زدو با گریه و زاری گفت که تمومش کنیم
حالا تموم شده ذهنش آرومتر شده اما بیکاره
انگیزه نداره.میگه اعتماد به نفسمو از دست دادم میگه احساس میکنم ناتوانم
حتی از خونه بیرون نمیره که یک هوایی بخوره
مشکلات مالی هم داره فشار میاره
خیلی باهاش حرف زدم میگه تو اینقدر نگو برو سر کار من بیشتر بهم میریزم
اما من از آینده میترسم و نمیدونم چی میشه
حالا به من بگید در مقابل این شوهر منفعل و بی انگیزه چطور رفتار کنم؟
چجوری خودمو قوی کنم ؟چون یک وقتایی فکر میکنم واقعا بهم خیانت شده
ترو خدا راهنماییم کنید
فراموش کردم بگم که من خودم کارمندم و فعلا حقوق من هستش
چیزی که ازارم میده اینه که تو این مدت 1 سال و 7 ماه نصفشو شوهرم بیکار بوده
احساس میکنم تکیه گاه خوبی نیست
و از پس زندگی بر نمیاد در صرتیکه وقت یکه شاغل بود اینقدر تلاش میکرد که بعضی وقتها مجبورش میکردم مرخصی بگیره تا مریض نشه
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
سلام عزیزم یکتا جان خوب کردی مشکلتو مطرح کردی ایشلال به زودی با تلاش خودت و کمک دوستان همدردی این مشکل کوچیک رو حل میکنید
:323:
الان تنها کسی که میتونه به شما و زندگیت کمک کنه خودت هستی
باید همسرتو درک کنی بهش بها بده اصلا به هیچ عنوان این حرف (که حس میکنم تکیه گاه خوبی نیست )رو هیچوقت بهش نگو
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
مرسی نیلوفر عزیزم
نه به خودش نمیگم ولی خودم واقعا متعجبم از نحوه برخوردش
خودش میگه ضربه ای که خوردم خیلی سنگین بوده و نیاز دارم تا دوباره سر پا بشم
اما چقدر؟؟؟
الان یکماه که تموم شده ولی اون هنوز....
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
سعی کن اول به آرامش برسی تا زندگیت و ذهنت ارومتر بشه بعد همسرتو آروم کن
هروقت حوصله نداره دورو برش نپلک باهاش کل کل نکن
تو این موقعیت از همه چی مهمتر همسرته نه چیز دیگه تا میتونی بهش محبت کن و بهش احترام بذار
هرگز سرزنشش نکن
چندوقت تا ارومتر بشه از سرکار رفتنش حرفی نزن اون الان خودش تو بدشرایطیه و گفتن و تکرار تو فقط مثل نمک رو زخمش میمونه
عزیزم ما زن هستیم و هیچوقت طرز فکرو عملکرد ما با مردا یکی نیست و همین تفاوتها باعث جاذبه دو جنس مخالفند
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
لطفاً یک عنوان مناسب در ارسال بعد ذکر کنید تا این عنوان فعلی را تغییر بدهم.
عنوان نباید مبهم باشد و باید مشکل اصلی شما را برای بقیه ی کاربران مشخص کند.
تاپیکهایی که عنوان مبهم دارند، حذف خواهند شد.
با تشکر از توجه شما.
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم...لطفا کمک کنید
اگه بگم نمیتونم حرف نزنم باورتون میشه؟؟؟ آخه این افکار هرروز داره منو میخوره
دوست دارم آقای SCi هم تاپیکمو بخونن
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
باید صبر داشته باشی خانمم
آره شاید به نظر من و شما اتفاق مهمی نبوده یا ارزش این همه ناراحتی رو نداشته ولی از نظر همسرتون یه شکست بزرگ محسوب میشه
هم کارشو از دست داده و ناخواسته الان محتاجه کمک شماست که این برای یه مرد خیلی سخته و از طرف دیگه فکر میکنه جلوی شما شکیت خورده و خورد شده که این فقط با صبر و محبت شما درست میشه
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم....لطفا کمک کنید
چشم
عوض کردم
تفکرم این شده که این منم که دارم زندگیو میچرخونم و این باعث شده که ناخودآگاه نقش اون به عنوان حامی تو ذهنم کمرنگ بشه
واقعا اون اسطوره ای که ازش ساخته بودم خراب شده و جاشو یک مرد ضعیف و سست گرفته
این تفکرات داره دیوونم میکنه
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
الان اصلی ترین مشکل آرامش نداشتن شماست
آروم باش کسی نمیگه حرف نزن اتفاقا حرف بزن تا خالی بشی ولی به همسرت نه، اون الان تو موقعیتی نیست که بتونه به حرفات گوش کنه مرکش کن و تو وفت مناسب ببین چه جوری با دل وجون به حرفت گوش میده ولی صحبت الانت مثل مته رو مغز همسرته و باعث ناراحتی دو طرف میشه الان برای حرفات میتونی بیای اینجا و خودتو تخلیه کنی
طرز فکرتو عوض کنه ایم طرز فکرت باعث تغییر رفتارت میشه و زندگیتو نابود میکنه
بهش بگو دوست دارم بهش بگو اینکه در کنارم باشی از همه چیز مهمتره بهش احترام بذار بهش ارزش بده ازش تعریف کن بذار الان هم اطمینان پیدا کنه که هنوز مرد زندگیه و با این حال که بیکاره و ضعف داره برای تو ارزشش کم نشده ازش اجازه بگیر و یه کاری رو انجام بده
به رفتار قبل از بوجود اومدن این مشکلات فکرکن و فکرکن چیزی نشده و سعی کن همونجوری رفتار کنی؛ یه عاشق واقعی باش الان فقط به تو و احترامت محتاجه نه پول و درامدت ذهنیتتو عوض کن گلم
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم....لطفا کمک کنید
نیلوفر عزیزم
من تمام این کارها رو کردم
حتی بارها بهش گفتم که بدون اون از پس زندگی بر نمیام اما انگار یک تیکه یخ
این چیزها واسش فایده نداره
شب میگه فردا میرم فلان جا پیش فلانی
فردا که میشه وقتی زنگ میزنم میگه نه حوصله ام نشد ولش کن یا با داد و بیداد منو ساکت میکنه
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
همسرت آدمیه که اهل سوء استفاده باشه؟
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
به این حرف خودت توجه کن :
(در صرتیکه وقت یکه شاغل بود اینقدر تلاش میکرد که بعضی وقتها مجبورش میکردم مرخصی بگیره تا مریض نشه )
این حرفت ببانگره اینه که همسرت آدم راحت طلبی نیست فقط چون موقعیتش تغییر کرده یه جورایی مثل یه آدم افسرده شده
مالی
(فراموش کردم بگم که من خودم کارمندم و فعلا حقوق من هستش
چیزی که ازارم میده اینه که تو این مدت 1 سال و 7 ماه نصفشو شوهرم بیکار بوده )
مثلا چون ببینه تو سرکاری و یا درامدت مکفیه و بخواد از کار شونه خالی کنه ؟
یا اینکه ناراحته و حال کارکردن نداره؟
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
آره دقیقا همینه نیلوفر
ببین اینجوریه که هر دو باری که بیکار شده خودش نمیره دنبال کار
اما من خیلی تلاش میکنم و هر موقعیتی رو طلایی میدونم انگاری وقتی بیکار میشه واقعا منفعل میشه
اما سر کار که میره دوباره انرژی میگیره
یعنی اون استارت اولیه رو نمیزنه باید هلش بدی
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
تو داری برا زندگی خودت مایه نیذاری عزیزم اگه ما زنا تو شرایط سخت در کنار همسرمون نباشیم میخوایم توخوشی باشیم؟! پس الان کی کنارشون باشه کی همدمش باشه
[عزیزم اینا تجربه های شخصیه منه]
-
RE: زندگی قصد سازش با من رو نداره...لطفا کمک کنید
سلام به تالار خوش اومدی
هر زندگی روزای سخت داره پس توی این روزای سخت پشت همسرت باش و تشویقش کن که از جاش بلند شه از روزایی بگو که به قول خودت ازش می خواستی اینقدر کار نکنه و بهش کمک کن خود واقعیشو پیدا کنه
می دونم چه احساسی داری
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
اولا که بازم اشتباه ما در فداکاریه بیجا : دفعه اول باید اعتنا نمیکردی تا خودش خسته بشه و بره دنبال کار
تو این مسئولیت رو از شونه اش برداشتی حالا هم مشکل نداره تا جایی که میتونی و میدونی که به یه عادت تبدیل نمیشه کمکش کن ولی پشت سرهم تکرارنکن که عصبیش کنی فقط موردتو بگو و رد شو اگه خودش مناسب دید و باهاش کنار اومد بهت میگه و ازت کمک میخواد
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
فکر نکنید که من اینقدر لوس و خودخواهم که این مشکل خم به ابروم آورده
نه
تو این 4 ماه که از نظر روحی روانی بهم ریخته بود
وقتایی که منو بزور مینشوند و میگفت اعتراف کن که با اونها همدستی
وقتایی که از شدت فشار عصبی میزد وسیله های خونه رو داغون میکرد از خونه میرفت بیرون ساعت 3 نصفه شب میمومد با چشمای پف کرده از گریه
وقتایی که حتی نگاهم نمیکرد
من همش کنارش موندم
نزاشتم خانوادم بفمن اما خیلی عقب افتادیم
کسایی که همراه ما زندگی شروع کردن الان خیلی جلوترن
من میخواهم زودتر تموم شه
میخواهم من هم پیشرفت کنم
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
یه سر به تاپیک من بزنید و ببینید همین مسائل مالی کوچک و بیکاری به کجا ختم میشه البته اینا از بچکی و ندونم کاری خودم هم بوده
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
من تاپیکتو خوندم نیلوفر
همین باعث شد که اینجا مطرح کنم
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
احسنت و آفرین به تو
حق فداکاری زن رو به جا اوردید
مقایسه نکن همین مقایسه ات باعث شده ناراحتی بکشی
ببین چقد براش سخت بوده که گریه میکرده و چون نمیخواسته توروی تو کوچیک بشه تا دیروقت میرفته بیرون
شرایط خیلی سختی رو پشت سر گذاشته
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
آره متاسفانه شرایط سختی بوده
اما حالا هم یک تکونی به خودش نمیده تا زودتر تموم شه این بدبختی ها
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
ببین من درسته که بیشتر مشکلات از طرف همسرم بود خودم میتونستم درستش کنم ولی بچگی کردم و چندتا مشکل شد هزارتا مشکل
اگه سقوط کنی همه دنیا از روت رد میشن
سعی کن سقوط نکنی
عزیزم اون مرده اینو درک کن اون الان فکرمیکنه که همه میخوان تحقیرش کنن و باهاش چپ افتادن
الان یه حالت منفعلانه داره
نمیتونه شروع کنه باید سر زوق بیاریش فقط تو
:104::311::104::227::104:
اینقد ازش توقع نداشته باش اگه محبت میکنی الان وقتش نیست که توقع جواب داشته باشی
لبخند بزن!
بدون انتظار پاسخی از دنیا
بدان روزی دنیا آن قدر شرمنده میشود که به جای پاسخ لبخند،با تمام سازهایت میرقصد...[color=#FF0000][font=Arial]
تو باید اعتماد بنفسشو برگردونی
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
آخه چطوری؟
هر کاری میکنم نتیجه نمیده
اگه میدونستم چطوری باید این کارو بکنم که خوب بود
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
راهکارش همینا بود که بهت گفتم عزیزم
یه متن هم برات میفرستم شاید به دردش بخوره اما تو باید این راهکارا رو برا همسرت اجرا کنی
این مطلب رو پرینت بگیر بذار جلو چشمش
-در مقابل آينه بايستيد و از خود تعريف كنيد:
اين كار در كسب اعتماد به نفس، بسيار مؤثر است. هر روز صبح چند دقيقه اين كار را انجام دهيد. سعي كنيد هنگام نگاه كردن در آينه به موارد مثبت چهره خود نگاه كرده و از آن تعريف كنيد.
2- در حال زندگي كنيد:
اگر در حال زندگي كنيد و تمام انرژي خود را متوجه زندگي در لحظه نماييد، فرداي شما هم تضمين خواهد شد. چرا كه فرداي شما محصول عملكرد صحيح امروز شما است. اگر عمر خود را در حسرت ديروز با نگراني فردا سپري كنيد، لحظهها را از دست خواهيد داد و اين به معني از دست دادن فردا نيز ميباشد.
3- دست دادن خودرا محكمتر كنيد:
به اصطلاح شل و وارفته دست ندهيد، به خصوص اگر نظامي هستيد، محكم و قدرتمند دست بدهيد و همچنين گرم و صميمانه.
4- به موفقيتهاي خود نگاهي بيندازيد:
از موفقيتهايي كه تاكنون داشتهايد، براي خود ليست تهيه كرده و همراه خود داشته باشيد و هرگاه احساس عدم اعتماد به نفس كرديد، نگاهي به آن بيندازيد.
5- به خودتان تبريك بگوييد:
حتي از گفتن جملههايي مانند شب بخير و دوستت دارم به خود امتناع نورزيد. حتي براي خود جشن تولد بگيريد و در كل به خودتان برسيد.
6- نيروي نگاه خود را تقويت نماييد:
افراد نظامي به خصوص آنهايي كه در شغل فرماندهي بودهاند ناخودآگاه نيروي قدرتمندي دارند، اگر ميخواهيد به اين مرحله برسيد، تمرين مؤثر زير را انجام دهيد: «ساچمهاي سياه را در وسط سيني قرار دهيد، و سعي كنيد با نگاه خود از فاصله 2 متري آن را حركت دهيد.»
7- هميشه با خود مبلغي پول داشته باشيد:
وجود مقداري پول در جيب و كيف شما، اعتماد به نفستان را زياد ميكند، تاكنون شما شايد اين موضوع را بسيار تجربه كرده باشيد.
8- مهمتر از همه نه گفتن را ياد بگيريد:
بسياري از افراد، قدرت نه گفتن را ندارند و اين موارد براي آنان مشكلهايي ايجاد نموده است. اگر پيشنهاد يا درخواستي به شما ميشود كه ميل نداريد آنرا بپذيريد، با قاطعيت اما با احترام بگوييد نه.
9- فكر كنيد كه اعتماد به نفس بينظيري داريد:
هرگز اين فكر را به خود راه ندهيد كه اعتماد به نفس نداريد، هميشه سعي كنيد نسبت به خود فكرهاي مثبت و والايي داشته باشيد. اگر خودتان فكر كنيد كه اعتماد به نفس نداريد، چهطور انتظار داريد كه ديگران فكر كنند كه شما اعتماد به نفس داريد. فراموش نكنيد كه به هرچه فكر كنيد، به سرتان ميآيد. اگر فكر كنيد كه كاري را نميتوانيد انجام دهيد به طور حتم نميتوايند. آنچه مهم است، فقط افكار شماست.
10- سرعت راهرفتن خود را بيشتر كنيد:
كسي كه اعتماد به نفس دارد گامهاي مستحكم بر ميدارد و هدفمند راه ميرود. قوي، قدرتمند و پر انرژي باشيد.
11- سر خود را بالا نگه داريد:
اين كار باعث ميشود جريان خون از قلب به مغز (خون شرياني) و از مغز به قلب خون وريدي) به آساني انجام پذيرد. حجم ريهها افزايش يابد و در واحد زمان، اكسيژن بيشتري با خون مبادله شود. راههاي هوايي از قبيل ناي، نايژهها، حلق وبيني تا حدودي در يك امتداد قرار گيرند و تنفس، راحتتر شود، ميزان ديد بيشتر شود، به برازندگي ظاهري شخص كمك كند و از همه مهمتر، اعتماد به نفس شخص را زياد ميكند.
12- با ترس خود روبهرو شويد:
مطمئن باشيد چيزي كه از آن ترس داريد به آن بدي كه شما فكر ميكنيد نيستند. روبهرو شدن با آنچه شما از آن ميترسيد باعث افزايش اعتماد به نفس ميشود.
13- صحبت كنيد:
اغلب اوقات در مورد يك موقعيت با يك شخص دچار توهماتي ميشويم كه درست نيستند، اگر شك و ترديد و سؤالي براي شما پيش بيايد و آن را رفع نكنيد، اين شك و ترديد روي رفتار شما تأثير ميگذارد.
14- مغلوب نشويد:
چيز ديگري را انتخاب كنيد. شما با يك تجربه ناموفق مغلوب نميشويد، به اين فكر كنيد كه آيا هيچكس قبل از موفقيت شكست نخورده است. تنها چيزي كه احتياج داريد يك راه متفاوت است.
15- عذر تراشي نكنيد:
شايعترين بهانهاي كه ميتواند در برابر هر تغيير مثبتي آورده شود، اين است كه من ذاتاً اينطور هستم يا من اينطور بزرگ شدهام، خير، عذر شما پذيرفته نيست.
16- مهارتهاي ارتباطي خود را گسترش دهيد:
در واقع خود باوري و اعتماد به نفس ريشه در ارتباط با ديگران دارد. داشتن ارتباط اجتماعي به افراد كمك ميكند تا واقعيتهايي را در مورد خود بدانند. اين افراد ميآموزند كه در درون اجتماع برخي از افراد تواناييهاي بيشتر از آنها و برخي ديگر تواناييهاي كمتر از آنها دارندو در واقع آن ها ميآموزند كه كم توانترين افراد جامعه در همه ويژگيها نيستند.
17- در اجتماع بودن را تمرين كنيد:
به فعاليتهايي ملحق گرديد كه همواره در ارتباط با ديگران باشيد، مانند: باشگاه، كلاسهاي ورزشي، انجمنهاي دانشجويي و كلوپهاي تفريحي، در اين محيطها همواره بايد اجتماعي بوده و با مردم معاشرت كنيد. پس از مدتي خواهيد ديد ارتباط با ديگران برايتان عادي و راحت ميشود.
18- از طرد شدن نهراسيد:
يكي از عاملهاي اصلي در اعتماد به نفس پايين، ترس از عدم پذيرش (طرد شدن) است. آنچه را كه فكر ميكنيد درست است انجام دهيد. به ياد داشته باشيد اين انتظار اشتباهي است كه بخواهيم هميشه مورد پذيرش و تأييد ديگران باشيم.
19- نگرش مثبت داشته باشيد:
سعي كنيد به موفقيتها و نكات قدرت خود فكر كنيد. ترفند كار در اين است كه خود آگاه (تمركز حواس به خود) نباشيد. اعتماد به نفس پايين، ترديد و دودلي هنگامي رخ ميدهد كه شما به عيوب و نقايص خود فكر ميكنيد. در عوض افكارتان را سراسر به شخصي كه در حال گفتوگو هستيد متمركز گردانيد. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهيد برد و هم اينكه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
20- توقعات خود را كاهش دهيد:
هميشه عالي بودن غير ممكن است افرادي كه ميخواهند هميشه عالي باشند هيچكاري را انجام نميدهند.
21- كارها را تمام كنيد:
تمامي وظايف و كارهايي را كه به عهده ميگيريد، به انجام برسانيد. اهميتي ندهيد كه ممكن است آن ها تا چه حد خوشايند باشند. آنها را به بهترين شكل ممكن و با استفاده از تمام توان و كاراييتان انجام بدهيد. كارهاي نيمه كاره ذهن شما را مشغول ميكنند واعتماد به نفس شما را كاهش ميدهند.
22- از تحليل رفتار ديگران پرهيز كنيد:
اگر ميخواهيد اعتماد به نفس بالا داشته باشيد، لزومي ندارد هر اظهار عقيدهاي مانند شوخي و طعنههايي كه ديگران احتمال دارد به سوي شما روانه كند، را به عنوان يك توهين به خود تلقي كنيد. مردم اغلب چيزهايي را ميگويند كه هيچ مقصود و منظوري از آن ندارند. وقتي كه آنها آسيبي به شما نميرسانند ناراحتي و به دل گرفتن حرف آنها مشكل آفرين خواهد شد و ذهن شما را مشغول ميكندو هر چند گاهي اوقات مردم نظرات نابهجا و بيموردي ميدهند و در اين حالت شما ميبايد قاطعانه از خودتان دفاع كنيد.
23- مشكلات را زياد بزرگ نكنيد:
بزرگ كردن مشكلات موجب ميشود خود باوري و اعتماد به نفس خود را از دست بدهيد. بزرگ كردن مشكلات موجب كاهش احساس توانايي شما ميشود. به ياد داشته باشيد براي حل مشكلات شما توانايي لازم را دارا هستيد و هميشه براي حل يك مشكل دست كم يك راه حل وجود دارد.
راههاي ديگري نيز براي ايجاد اعتماد به نفس و تقويت آن وجود دارد كه به اختيار آنها را بيان ميكنيم. اهميت به سلامت جسم و روح، سرزنش عمل به جاي سرزنش خود، توجه به جنبه هاي مثبت هر فرد، پذيرفتن خويشتن، ارزيابي اعمال، تأييد و تشويق شخصيت خويشتن، پرهيز از سرزنش مكرر ديگران، استفاده نكردن از جملات منفي، گوش فرا ندادن به صحبتهاي منفي اطرافيان، عدم وابستگي به اطرافيان، داشتن هدف و برنامهريزي براي رسيدن به آن، انجام ورزش و خوب خوابيدن، سپاسگزاري در مقابل كار خوب اطرافيان، داشتن رفتار محترمانه، مسؤوليتپذيري، پرهيز از ارتباط طولاني و مداوم با افراد مأيوس، مطالعه شرح حال و زندگي افراد موفق، برقراري ارتباط با افراد پر تحرك و با نشاط، بيان احساسات واقعي بدون توجه به اطرافيان، تحميل نكردن عقايد اطرافيان بر خود و بالعكس، جرأت به خرج دادن وعمل كردن و ... در ضمن هميشه به ياد داشته باشيم اين خود ما هستيم كه در اصل اعتماد به نفس را در وجود خود به وجود ميآوريم و آن را تقويت ميكنيم پس هميشه با خود تكرار كنيم كه داراي اعتماد به نفس فوق العادهاي هستيم.[color=#1E90FF]
ده روش براي افزايش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس عامل اكتسابي است كه از بدو تولد پايه هاي آن در ذهن هر يك از انسانها گذاشته و با مرور زمان اين امر گسترده تر و عميق تر مي شود. متاسفانه در بسياري از خانواده هاي سنتي چون مهمترين مساله براي والدين حرف شنوي و تسليم بله بودن فرزندان مي باشد ، اغلب با ايجاد محدوديتهاي غير ضروري و مشكل آفرين ، مانع رشد اعتماد به نفس در كودكانشان شده كه همين امر در بزرگسالي باعث عدم خودباوري و اتكاي به نفس در ايشان ميشود.
البته بديهي است چون انسان موجودي قابل تغيير و تكامل پذير است در بزرگسالي نيز مي تواند با كمك از روانشناسان و روان پزشكان اين نقيصه خود را شناخته و آن را برطرف سازد و صاحب اعتماد به نفس قوي و پايدار شود. اعتماد به نفس عاملي قابل تغيير يعني قابل افزايش يا كاهش ميباشد كه هر عاملي كه بتواند به توانائي بيشتر ما كمك كند و ما را به خود باوري برساند ، به خصوص ما را به احساس شايستگي و لياقت در زمينه هاي مختلف زندگي برساند به افزايش اعتماد به نفس ما كمك ميكند و به عكس هر موضوعي كه ما را از نظر جسمي يا فكري ضعيف كرده و حتي موقعيت اقتصادي و اجتماعي ما را تضعيف نمايد ، بر كاهش اعتماد به نفس ما مي انجامد.
اعتماد به نفس واقعي از شناخت عميق و همه جانبه ما نسبت به خود ، محيط و ديگران ريشه ميگيرد و هر چه اين شناخت بيشتر باشد بر روي اعتماد به نفس واقعي ما اثرات مثبت بيشتري مي گذارد. براي افزايش اعتماد به نفس روشهاي مختلفي وجود دارد كه متخصصان اعصاب و روان به موارد ذيل اشاره ميكنند:
1. شناخت عميق از خود ، در جهت پي بردن به توانائيهاي عظيم و پنهان خويش يكي از راه هاي اساسي افزايش اعتماد به نفس ميباشد.
2. نقاط ضعف خود را نيز بايد شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به كار بگيريم و در صورتي كه اين كار عملي نباشد ، با آنها مدارا كنيم يا از طريق ديگر به جبران آن بپردازيم ، مثلاً اگر ناتواني و محدوديتهاي جسمي مادرزادي و ارثي داريم از طريق افزايش توانائيهاي علمي يا هنري خود ، اين پديده را جبران نماييم.
3. شناخت ديگران به خصوص آشنايان خود و استفاده از توانائيهاي ايشان در جهت مثبت نيز مي تواند براي ما كار ساز باشد.
4. محيط خود را نيز بهتر بشناسيم تا از آنها در جهت رشد و پيشرفت خود بهتر بهره بگيريم.
5. استعدادهاي خود را شناخته و در جهت رشد و شكوفايي آنها گام برداريم و سرانجام در جهت بهتر زندگي كردن از آنها استفاده كنيم.
6. از معجره اميدواري واقعي بهره بگيريم و هرگز تسليم نااميدي نشويم كه نااميدي دشمن سعادت و موفقيت ما در زندگي است ، از طرف ديگر بر كاهش اعتماد به نفس ما مي انجامد.
7. نسبت به توانائيهاي واقعي خود ايمان داشته باشيم و در نتيجه از احساس حقارت و خود كم بيني پرهيز نمائيم.
8. از مقايسه كردن خود با ديگران جدا بپرهيزيم و تنها خود را با گذشته هاي خود مقايسه كنيم و اگر عقب افتادگي يا ايستايي در ما بوجود آمده باشد ، در رفع آنها گام برداريم و هميشه ميل به پيشرفت و رشد را مد نظر خود قرار دهيم.
9. به خود و توانايي هاي خود متكي باشيم و از وابستگي هاي غير ضروري به ديگران پرهيز نماييم.
10. از تلقين شكست و ناتواني به خود پرهيز كرده و حتي تحت تاثير تلقينات منفي ديگران در اين موارد قرار نگيريم.
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
ما خیلی چیزا رو در مورد مردل درک نمیکنیم
از پیشنهاد دادن صرفه نظر کن
درسته که ما دوست داریم با اظهار همدردی و دادن راه حل همسرمونو از شر یک مشکل راحت کنیم و عشقمون رو اثبات کنیم ولی در نظر مرد ما با پیشنهاد دادنمون باخث میشیم که فکر کنه ما بهش گفتیم تو ناتوان و بی کفابتی و خودت نمیتونی مشکل رو حل کنی و باعث میشه مشکل که حل نشده هیچ اونو برنجونیم و حتی با جبهه گیری مرد در مقابل خودمون مواجه بشیم
و تا زمانی که مرد درخواست کمک نکرده بهش پیشنهاد ندیم بهتره
تو این شرایط فقط باید ازش حمایت کنی اونو بپذیری و بهش اعتماد کنی و همینجوری قبولش کنی
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
سلام يلاداي عزيزم
موضوعي رو كه برام تايپ كرده بوده رو اوردم تو تاپيك خودت تا همه چيز كنار هم باشه و بچه ها هم بيشتر بتونند كمكت كنند
سلام به همه
اقلیمای عزیزم 12 صفحه تاپیکت رو خوندم
من هم مشکلی مشابه تو دارم ....اینجا مطرحش میکنم بلکه دوستان به منم کمک کنند
من توی یک تاپیک دیگه گفته بودم که زندگیم دچار طوفان شده و شوهرم حسابی از نظر روحی و روانی آشفته است.تو کارش دچار مشکل شده مسائل اقتصادی هم قوز بالا قوز و مرتب با هم بحثمون میشه
پس این تا اینجا میشه شرایط کنونی ما
از طرفی من تک دختر هستم وپدر و مادرم شــــــــــــــــــــــــ ــــدیدا روی من حساسن .(شدیدا رو ضربدر 1000 کنید)
ازدواج من بر اساس خواسته خودم بود و اونها تا حدی(خیلی کم) مخالف بودن.از شوهرم توقع های زیادی دارن البته بعضی هاشون بحا و بعضی هاشون نا به جا.مثلا توقع دارن من اصلا خرید خونه نکنم توی هر ساعت از روز که بیرون از خونه هستم اون کارش رو ول کنه و دنبالم بیاد و ما کلا همیشه با هم باشیم .خوب اینها تا حدی نا به جاست میدونم
مشکلی که دارم اینه که همسر من تک فرزنده و کلا خانواده و فامیل کم جمعیتی هستند به همین علت به مهمونی و رفت و آمد عادت نداره بر عکس ما..اوایل ازدواج یک مهمونی که میشد من عزا میگرفتم که حالا چطوری راضیش کنم بیاد
کم کم بهتر شد و میمومد اما آستانه تحملش 1 ساعت بود بعدش حوصله اش سر میرفت و میرفت تو ماشینش مثلا یا مثلا تو محیط باز و سر خودشو گرم میکرد من همیشه از طرف خانوادم سرکوفت این قضیه رو خوردم که شوهرت اجتماعی نیست مردم گریزه و .... و تلا شمن واسه اثبات شوهرم بی فایده بود.خلاصه کج دار مریض ساختیم با این ویژگی تا هفته پیش که عروسی داداشم بود و روز بعدش و به اصطلاح پاتختی ما خونه مامانن اینها جمع بودیم
همسرم از صبحش گفت که من خسته هستم اما من به اصرار بردمش چون اگه نمیومد واویلایی بود و دوباره سر کوفت ها شروع میشد....یک کم خودشو با ماشن سرگرم کرد( علاقه زیادی به مکانیکی داره و جزو تفریحاتشه که همینم یکی دیگه از مواردی که به خاطرش سرکوفت میشنوم که شوهرت همش دور بر ماشینه)
من یکی و دوبار بهش گفتم بیاد داخل پیش مهمونها یک بارهم دادشم بهش گفت
نمیدونم چی شد که یکهو زد به سرش پاشو گذاشت رو گاز و بدون خداحافظی برگشت خونه فقط یک اس ام اس زد که میخواهم تنها باشم و گوشیو خاموش کرد
تصور کنید من چه حالی شدم و چه آبروریزی شد با هزارتا دروغ رفتنشو توجیح کردم اما الان بابا مامانم خیلی ناراحتن
مرتب میگن تو یک تصمیم گرفتی هم خودتو سوزندی هم مارو
میگن تو ارزشت بیشتر از این ادم بوده و فنا شدی و .......
تمام خوبیهاشو نادیده گرفتن و من شدیدا تحت فشارم
نمیدونم چکار کنم
باور کنید از شدت استرس اینکه برم خونه مامان اینها و اون دوباره کاری مشابه اون روز بکنه نرفتم
دارم دیوونه میشم
به من بگید با این رفتار شوهرم و رفتار های خانوادم چکار کنم؟؟؟؟
آرامش درون یعنی چی؟؟؟ چجوری بهش برسم؟؟؟؟
ببخشید که طولانی شد [/code]
یلدای عزیز درکت می کنم که چقدر ناراحتی
ببین هر آدامی یه حصوصیات اخلاقی داره یکی از شلوغی و رفت و امد خوشش می اد یکی هم نه خوشش نمی اد و این دلیل نمی شه که کل رفتار یه ادم برای یه خصوصیات اخلاقیش برد زیر سوال اولا که همسر تو با این اخلاق بزرگ شده و تغییر اون نیاز صبر و گذشت زمان داره و تو نباید توقع داشته باشی اون یه شبه اخلاق چند سالشو بذار کنار
یه چیزه دیگه من اگه جای تو بودم با احترام و بدون اینکه پدر و مادرمو برنجونم از همسرم دفاع می کردم همون کاری همیشه تو خانواده ام کردم و الان همه برای همسر من ارزش و احترام بالایی قائل هستن
اگه تو برای همسرت ارزش قائل نشی هیچ کسم قائل نمی شه
این مشکل الان مشکل تو و همسرت سعی کن خودت حلش کنی و یلدا جان خانواده ها اگه تو دعواهای زناشویی پاشون کشیده شه وسط اون دعوا به جاهای بدی کشیده میشه
ببین نذار همسرت با اصرار و اجبار شما طوری بشه که هیچ وقت همراهیت نکنه و همیشه تنها همه جایی بری
تو مهمونیها راحتش بذار کلافه اش نکن که اینطوری خسته شه و بذاره بره
خانواده ها گاهی با دلسوزی زیادشون زندگی بچه هاشونو خراب می کنند
هوای همسرتو داشته باش و همیشه مدافع و پشتش باش و اجازه نده کسی اونو زیر سوال ببره
همین حرف مردم پدر زندگی ها رو دراورده
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
ممنونم اقلیمای عزیزم
مرسی از راهنماییت
میشه بقیه بزرگواران هم کمک کنند؟؟؟
من همیشه در حال اظطرابم که شوهرم کاری نکنه که جلو خوانواده ام بخواهم جواب پس بدهم
اینکه شما گفتید ازش دفاع کنم واسه من نتیجه عکس داده و مادر پدرم میگن تو همش داری اونو توجیح میکنی
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
ببين عزيزم نميدونم چيزي در مورد غار تنهايي مردا ميدوني يا نه .وقتي براي مردا مشكلي پيش مياد اونا ميرن توخودشون يا به اصطلاح غارتنهاييشون وانقدر با خودشون كلنجار ميرن تا اون مشكل حل بشه.الانم همسر شما داره اين مرحله رو طي ميكنه.مردا موجودات مغروري هستن الان غرور ايشون بخاطر اون اتفاق شكسته بخاطر همينم احساس ضعيف بودن ميكنه چون نتونسته اون خانومه رو ادبش كنه.خيلي خيلي خيلي براش سخته .سعي كن بهش احساس ضعيف بودن ندي وقتي داري براش دنبال كار ميگردي اين يعني اينكه تو ضعيفي خودت نميتوني دنبال كار بگردي ومن بايد اين كار رو بكنم.درسته شرايط سختي داري خب همه ما به نوعي درشرايط سخت هستيم نبايد براي درست كردن وبهبود شرايطمون دل همديگرو بشكنيم وباعث ازار شريك زندگيمون بشيم.يكمي صبور باش همسرت كه براي ابد تو اين حال واحوال نميمونه .بذار اول باخودش كنار بياد مطمئن باش درست ميشه .
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
مریم جان سلام
ممنونم که جواب دادی
میدونم همسرم توی این مرحله است اما اگر من کمکی نکنم( البته از دید خودم کمک) اونم حالت منفعل پیدا کرده
الان که دارم اینو مینویسم 2 هفته است میره پیش یکی از دوستاش که مغازه داره.کسی که روزی مدیر نمایشگاه بوده حالا.... و خودش داره اذیت میشه اما مهم اینه که خودشو مجبور کرده به رفتن
مسئله این جاست که خانواده من از مشکلات ما خبر ندارن و رفتارهای فعلی همسرم نتیجه ای نداره جز سرکوفت خوردن من
این چیزها رو چطوری با خودم حل کنم؟
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
من مشاور ه بلد نیستم این مشکل به تنهایی بدست شما قابل حل نیست از اقوام و دوستان کمک بگیرید واسه شروع یک مسافرت به دامن طبیعت با کسای که شوهرتون باهاشون راحتن ارامش خوبی به اون میده تا این موضوع فراموش بکنه و اعتماد به نفس بگیره
بیشتر از ترس ونامیدی بهش عشق هدیه بدید
وشغلی بهش پیشنهادبدید که از ارامش احساس کنه از استرس وفکر دور باشه
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
سلام عزیزم یکتا جان من نتونستم تاپیکتو بخونم ولی این قسمت رو اتفاقی دیدم
نقل قول:
از اقوام و دوستان کمک بگیرید
هرگز دیگران رو وارد حریم زناشویی و مشکلاتتان نکن به هیچ عنوان
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
سلام
نیلوفر جان در مورد کمک گرفتن از دیگران یکبار امتحان کردم بدجوری هم چوبش رو خوردم
دیگه هم حاضر نیستم امتحان کنم
این روزها اوضاع بهتره اما ذهنش همچنان درگیره
-
من در مسیر آموختنم...
اول از حامد عزیز میخواهم که اسم تاپیک منو عوض کنه
اینقدر بار منفی داره که ناخود آگاه افسرده میشم...
اگر از اولین تاپیک خونده باشید متوجه میشید که من و همسرم زوج خوشبختی بودیم که نمیدونم چطوری ی طوفان به پا شد و ما با چنگ و دندون سعی کردیم خودمون و زندگیمون تو این طوفان غرق نشه
شرایط روحی همسرم عالــــــــــــــــــــــ ــــــــی شده کم کم داره میشه مثل قبل
حس مسئولیت پذیری و خلاق بودنش برگشته و گوش شیطون کر دوباره خونه پر شده از شادی
اما هر از گاهی هم فلش بک هایی میزنه به همون قضیه ( دختره و دادگاه و شکایت و ...) ولی دیگه دنبال انتقام گیری و تلافی نیست
اما نمیدونم این دختره چشه؟؟؟
تقریبا 3 هفته ای هستش که 4 شنبه ها عصر ( من 4 شنبه که میام خونه off هستم تا شنبه) از کیوسک های تلفن عمومی مزاحم میشه خونه تا گوشی رو بر میدارم قطع میکنه اما به 1 ثانیه نکشیده دوباره زنگ میزنه و این کار رو تا 20 دفعه انجام میده.
اول نمیدونستم اونه و چون ترسیده بودم به همسرم گفتم اونم فرداش که جمعه بود از صبح ساعت 8 تا 3 بعد اظهر تمام تلفن عمومی های منطقه ای که پیش شمارش اونی بود که مزاحم شده بود رو میگرده و نهایتا کیوسک ها رو پیدا میکنه که میبینیم بعله نزدیک خونه خانم بوده اون کیوسک
از هفته های بعد دیگه تا شماره تلفن عمومی میدیدم جواب نمیدادم یا پریز رو میکشیدم که ماشاله از رو هم نمیرفت و یک پشت زنگ میزد اما دیگه به شوهرم نگفتم چون میدونم ذهنش میریزه بهم میخواهد از کار و زندگی بزنه که تلافی کنه و من نمیخواهم تحت هیچ شرایطی ارامش دوباره از بین بره
اول تصورم این بود که ساعتهایی زنگ میزنه که میدونه من تنهام و قصدش ازار منه اما دیروز هم زنگ زد (جمعه) و خداروشکر همسرم تو پارکینگ بود منم سریعا تلفنو کشیدم
ولی واقعا نمیدونم چکار کنم تا شرش رو کم کنه؟
نمیدونم چی میخواهد و هدفش چیه؟
و حقیقتا نگرانم که همسرم بفهمه اون دست بردار نشده و هنوز مزاحم میشه
لطفا بگید من چطوری میتونم از شر این تماسها خلاص شم؟؟؟
این روشها که پریز رو بکش یا خاموش کن تلفن رو فایده نداره چون سریعا متوجه میشه و میپرسه که چرا پریز رو کشیدم
نگید خط تلفن خونه رو هم عوض کن چون ما مستاجریم و تا چند ماه دیگه هم اینجاییم صاحب خونه هم به این راحتی قبول نمیکنه
پس یک راه دیگه به من بگید
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
شماره تلفن موبایل و منزل را عوض کنید
می توانید از طریق مخابرات اقدام کنید برای دستگیری این مزاحم تلفنی بدون اینکه به همسرتون چیزی بگید. احساس می کنم شما از این خانوم می ترسید ولی نمی دونم چرا، در هر صورت اگر ایشون مزاحم شما هستند ایشون مجرم شناخته می شوند و شما هم میتونید با ارائه مدارک و دلایل کافی این مزاحمت را پیگیری کنید. شهر هرت که نیست خواهرم شما از یک زن مزاحم انقدر بترسید. شوهر شما هم نباید ناراحت وکلافه شود چون به هر حال اشتباه خودش بوده و نه شما .
-
من در مسیر آموختنم...
ممنون سابینا جون که جواب دادی
گفتم که تلفن خونه رو نمیشه عوض کرد
اما در مورد مخابرات... بگم چی؟؟؟ بگم یک نفر از تلفن عمومی های مختلف مزاحم میشه؟؟ شماره که ثابت نیست نمیدونم از طریق مخابرت واقعا میشه کار یکرد یا نه
راستش بله ازش میترسم چون علاوه بر شر بودنش و خونه خراب بودنش به شدت میتونه شوهر منو با کارهاش بهم بریزه چون شوهر من روش حساس شده و هر کارش رو مستلزم تلافی میدونه
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
دوستان کسی نیست کمکی کنه؟
دیروز هم که شنبه بود 5 بار از یک کیوسک تو منطقه پایین شهر زنگ زده بود که البته هیچکدوم خونه نبودیم
بچه ها من چکار میتونم بکنم؟
:316:
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
يكتا جان ناگزيريد تلفنو يا بكشين يا خط رو عوض كنين.وقتي اين تنها راه بي خطر اذيت كردن شما از بين بره اون دختر ريسك بالاتر نميكنه.به بستگان و دوستان اطلاع بدين اختلال خط دارين و فقط با همراهتون تماس بگيرين. در صورت لزوم از مراجع قانوني نحوه شكايتو پيگيري كنين.
به همسرتون كم كم مسئوليت بدين.از كارهاي كوچك نزديك خونه به كم كم بزرگترش..
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
ملاحت عزیزم ممنونم که جواب دادی
در مورد مسئولیت پذیری همسرم خداروشکر با کمک گرفتن از این سایت وضعیت خیلی بهتری نسبت به قبل دارم ضمن اینکه اون دوباره میره سر کار و روحیه اش رو به دست آورده
اما در مورد این دختره شاید خندتون بگیره اما من ازش میترسم :302: علت ترسم هم اینه که مرتب نگرانم ذهن همسرم باز بهم بریزه
دیشب در این مورد یک کم باهاش حرف زدم و اون معتقده که دیگه بهم نخواهد ریخت
میگم اگه پشت تلفن ببخشید ببخشید یک فحش و این چیزها بارش کنم فایده نداره؟؟؟تهدیدش کنم چی؟؟؟
-
RE: بیکاری و عدم اعتماد به نفس همسرم (زندگی قصد سازش با من رو نداره)
نه جانكم اما شايد اين خالي بندي بگيره اينجوري:
صداتونو ضبط كردم.تلفن هاي محل تماستون هم بزودي ميره رو كنترل نيرو انتظامي .حالا خودتون ميدونيد با آبرو تون.بعدم تق گوشي رو بذار.!يه بار جايي مهمان بودم. در مورد مشابهي يه دختر خانم مزاحمي كه برا پسر خنواده مزاحمت ايجاد ميكرد زنگ زد و در كمال پ رويي گفت كه گفت گوشي رو بده به فلانمي ( همون پسر بنده خدا!)كه اتفاقا بسيار خجالتي يه و دختر خانوم هم مي دونستن بنده عرض كردم .. نميدم. گفت بده وگرنه ميام دم در خونه. بنده هم عرض كردم: بفرما . من و 110 منتظريم !
قطع فرمودند! نكشيد به اين كه خودمان قطع كنيم!ناسزا نگو خشمگين نشو عزيزم . محكم و قاطع باش.ماشالله يكتا جان!:104: