چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
چند وقتی هست که دارم به مادر شدن فکر میکنم؛ نمی دونم یه مقدار گنگم؛ یه چیزهایی خوندم؛ چند وقتی هم هست که دارم زندگیم رو ارزیابی میکنم؛ اما یه ترسی دارم!
ترس از آینده!
نمی دونم باید چه آمادگی داشته باشم؟
باید به چه چیزهایی فکر کنم؟
باید قبلش چیکار کنم؟ اصلا لازمه که چه مهارتهایی رو یاد بگیرم؟
باید چقدر به زندگیم و همسرم و خودم اعتماد داشته باشم که بخوام بچه دار شم؟
چه سطحی از اعتماد؟ باید به خودم اعتماد داشته باشم یا به همسرم؟ اصلا نیازه که بخوام به این موضوعات فکر کنم؟
آیا بچه دار شدن به معنی پذیرش بی قید و شرط خودت و همسرت و شرایط زندگیت هست؟
و کلی سوال های دیگه که توی ذهنم موج میزنه!
نیاز به راهنمایی های خوب شما دارم.
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
چند وقتی هست که دارم به مادر شدن فکر میکنم؛ نمی دونم یه مقدار گنگم؛ یه چیزهایی خوندم؛ چند وقتی هم هست که دارم زندگیم رو ارزیابی میکنم؛ اما یه ترسی دارم!
این خیلی خوبه.اگه همه ماها قبل ازمادرشدن زندگیمون رو سبک سنگین کنیم دیگه هیچ مشکلی وجودنخواهدداشت.
ترس از آینده!
نمی دونم باید چه آمادگی داشته باشم؟
آمادگی جسمی،مالی،کاری وفکری .
جسمی برای اینکه بدنت آمادگی پذیرش جنین رو داشته باشه ونیز درمقابلش مقاوم وقوی باشه.
مالی برای اینکه نیازهای کودکت روبه نحو احسنت بتونی مهیاکنی.
کاری برای اینکه بتونی باشغلی که داری کناربیایی.
وفکری واسه اینکه بتونی وجودنفرسومی رو توی جمع خانواده کوچکتون قبول کنی.حس مادرانت انقدر قوی شده باشه که بتونی چنین مسولیت بزرگی روبپذیری وازعهده اش بربیایی.بتونی برای خوشبختی همسر وفرزندت به نوبه خودت وباتمام وجود تلاش کنی.
باید به چه چیزهایی فکر کنم؟
به همه چیزهایی که ممکنه سد راهت بشه.به خودت بیشتر ازهمه چی باید فکر کنی اینکه آیا توانایی بزرگ کردنش رو داری.به اینکه آیا حس مادرانت انقدر قوی هست که بخوای ازخیلی از
علاقه مندیهات به خاطر کودکت بگذری!
باید قبلش چیکار کنم؟ اصلا لازمه که چه مهارتهایی رو یاد بگیرم؟
مشاوره باپزشک،ومطالعه وتحقیق درمورد نحوه برخوردبهتر باکودکان امروز
باید چقدر به زندگیم و همسرم و خودم اعتماد داشته باشم که بخوام بچه دار شم؟
چه سطحی از اعتماد؟ باید به خودم اعتماد داشته باشم یا به همسرم؟ اصلا نیازه که بخوام به این موضوعات فکر کنم؟
حتما نیازهست.واجبه که هم به خودت وهم به همسرت اعتماد کافی رو داشته باشی.تا چه حدش رو فکر کنم خودت بهتر تشخیص بدی.
آیا بچه دار شدن به معنی پذیرش بی قید و شرط خودت و همسرت و شرایط زندگیت هست؟
و کلی سوال های دیگه که توی ذهنم موج میزنه!
نیاز به راهنمایی های خوب شما دارم.
ازتایپیکی که بازکردی تشکر می کنم چون یه جورایی این روزا درگیری ذهنی من هم هست.
درضمن نوشته هام فقط نظر شخصی منه وشاید اصلا درست نباشه!
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
"جسمی برای اینکه بدنت آمادگی پذیرش جنین رو داشته باشه ونیز درمقابلش مقاوم وقوی باشه."
راستش در این مورد همین چند ماه قبل؛ پیش متخصص زنان و زایمان رفتم و بعد از گرفتن کلی تست و آزمایش ایشون گفتند که هیچ مشکلی نیست و شما میتونید اقدام کنید!
"مالی برای اینکه نیازهای کودکت روبه نحو احسنت بتونی مهیاکنی"
از لحاظ مالی هم مساله ای نداریم؛ راستش از این لحاظ اعتماد کامل و صد در صد به همسرم دارم، به آینده نگری و حسابگریش! مشکلم فقط عوض کردن خونه ست! راستش خونمون کوچیکه و البته منطقه ی خوبی هم نیست! تصمیم داریم بعد از عید 91 و گرفتن مراسم سال پدرشوهرم عوضش کنیم و یه خونه ی بزرگتر بگیریم؛ اما سر منطقه اش با هم مشکل داریم!
همسرم دوست داره یه خونه ی بزرگتر توی همین منطقه ای که میشینیم بگیریم و بقیه رو برای سرمایه گذاری روی شغلش نگه داره؛ اما من نظرم اینه که همه ی پول رو بدیم یه خونه ی خوب توی یه منطقه ی بهتر بگیریم و بعد دوباره برای سرمایه گذاری روی شغل دوم، میتونیم پس انداز کنیم! البته این با توجه به شناختی که از همسرم دارم که کلا اهل ریسک نیست و اگه ما یه خونه بر طبق نظرش بگیریم؛ تا مدت ها شاید چندین سال باید همون جا بشینیم و من اصلا دوست ندارم که بچه ام بخواد همچین جایی بزرگ بشه!
(یکی از دغدغه هام فعلا همینه!)
"کاری برای اینکه بتونی باشغلی که داری کناربیایی."
با کارم مساله ای ندارم؛ چون خیلی درآمد بالایی نداره و همین طور خیلی درگیرش نیستم؛ به این فکر کردم که با اومدن بچه حداقل تا دو سال قید کار کردن رو بزنم و به تربیت بچه ام فکر کنم.
"وفکری واسه اینکه بتونی وجودنفرسومی رو توی جمع خانواده کوچکتون قبول کنی.حس مادرانت انقدر قوی شده باشه که بتونی چنین مسولیت بزرگی روبپذیری وازعهده اش بربیایی.بتونی برای خوشبختی همسر وفرزندت به نوبه خودت وباتمام وجود تلاش کنی."
راستش همین حس مادرانه اومده سراغم که دلم میخواد مادر بشم؛ نمی دونم این یه حس زودگذر و از سر احساسه یا واقعا یه نیاز ذاتی هستش که منو تحریک میکنه! این روزها وقتی بچه ای رو بغل میکنم؛ فکر میکنم اگه بچه ی خودم بود چه حسی داشتم؛ چقدر خوشبختیم بیشتر میشد اگه میتونستم مادر باشم!
چه جوری بفهمم منشا این احساسم چیه و از کجا اومده؟ چه جوری درک کنم که این احساس واقعیه یا خیالی؟
نمی دونم میتونم از علاقه مندیهام بگذرم یا نه؟ اما از هر مادری که پرسیدم؛ بهم این حس رو داده که احساس مادرشدن اون قدر عجیب و غیر قابل توصیفه که تو نمی تونی از علاقه مندیهات نگذری!
"باید چقدر به زندگیم و همسرم و خودم اعتماد داشته باشم که بخوام بچه دار شم؟
چه سطحی از اعتماد؟ باید به خودم اعتماد داشته باشم یا به همسرم؟ اصلا نیازه که بخوام به این موضوعات فکر کنم؟"
شاید بزرگترین گره زندگیم روی این قسمت باشه!
البته منظورم اصلا اعتماد نداشتن به معنی شک داشتن نیست؛ منظورم اعتماد به احساس خودم نسبت به همسرم هست!
منظورم پشیمونی بعد از گرفتن این تصمیمات به چند دلیلی هست که نمی دونم چقدر میتونه توی زندگیم مهم باشه؛ هست! (اگه نیاز باشه حتما اون خواسته هام رو هم میگم.)
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
سلام عزيزم
اول از همه نه به صرف بچه دار شدن كه ما در هر شرايطي بايد در پذيرش كامل شرايط خودمون و همسرمون و زندگي مان باشيم . اين يك نياز است و ضرورت است كه به راحتي جاي تحمل كردن را مي گيرد . تحمل كردن به مرور انسان را تحليل مي برد و از جايگاه عدم اعتماد به نفسي اتفاق مي افتد اما در پذيرش شما هر لحظه آماده ي انتخاب و تصميم گيري و.....هستيد يعني اعتماد به نفس شما در حد خوب و قابل قبولي قرار مي گيرد و...... و
نكته اينكه اساسا در پذيرش ما قيد و شرطي نداريم ( هست هر آنچه كه هست ) .
شرط و شروط در جاهاي ديگر معنا مي يابند آنجا كه تو قرارداد و تعهدت را مي نويسي . قيد و بندها مفاد قراردادت را مي سازد ( تازه اگر اين قيود و بندها درست و سازنده باشند و از جايگاه مسئولانه مطرح و رعايت شوند و با خواب و رويا ارتباط نگيرد )
لازمه ي يك زندگي زناشويي ايثار است در ايثار حتي مي بيني كه خيلي مواقع خيلي از قوانين ( از جمله حفظ تعادل حق من - حق تو ) شكسته مي شود اما شكسته مي شود كه زندگي را رو به جلو ببرد . بي منت كاري مي كني اما طرف مقابل تو حتي متوجه ي نوع عملكرد تو هم نمي شود و به زبان نمي آوري .
دل جان
در جامعه ي ما اعتماد درست تعريف نشده . اعتماد يعني چشم و گوش بسته خودت را در بست در اختيار يك غير قرار دهي . اين ابدا سازنده نيست . چرا كه وقتي من چشم و گوشم را ببندم و....منفعلانه برخورد كنم ابن اعتماد قابليت تغيير جهت به سواستفاده را با سرعت پيدا مي كند و از آنجا كه من رفتار و احساس و فكر منفعلانه را پذيرفته ام درصد آسيب خود و خطاي فرد مقابل را بالا برده ام و....
اما حاضر به اعتماد يعني اينكه من هر لحظه حاضر هستم علي رقم ترس ها و .....به تو حاضر به اعتماد باشم و خودم را براي تجربه زندگي آماده كرده ام و عواقب هر حاضر به اعتماد بودن ي را ببينم و در لحظه انتخاب كنم و تصميم بگيرم و تغيير جهت بدهم و .................به نوعي حد ميانه ي بي اعتمادي و اعتماد كردن است كه هر دو اين دو فاكتور آسيب رسان است . ( منظورم بي اعتمادي و هم اعتماد صد )
در ضمن براي بچه دار شدن اولين نياز عشق و به ترتيب پذيرش ، حس مسوليت پذيري و تعهد و در ك و برخورداري از روحيه ي جمعي و ..... است .
بايد ببيني آيا آمادگي و اين ارزش لازمه ها را داري يا خير ؟
تنها نياز بچه به آب و دانه ندارد .
و به نظر من لازم است تا تو ابتدا روحيه كمالگراي خودت را بشناسي و آن را اعتدال ببخشي و باز به تكرار ترس هايت را بشناس - در اعلام و اذعان آن باش اما اجازه نده دست و پاي تو را ببندند به اين علت كه تو فرد توانايي هستي و ريشه ي بسياري از ترس هاي تو ربطي به امروز ندارد و ريشه در كودكي تو دارد .
و اما بهترين آمادگي براي مادران عزيز جهت بچه دار شدن . شستشوي كهنه ي بچه روزي 10 بار . :311::311:( شوخي كردم جهت تغيير روحيه )
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
[color=#4B0082]
اما حاضر به اعتماد يعني اينكه من هر لحظه حاضر هستم علي رقم ترس ها و .....به تو حاضر به اعتماد باشم و خودم را براي تجربه زندگي آماده كرده ام و عواقب هر حاضر به اعتماد بودن ي را ببينم و در لحظه انتخاب كنم و تصميم بگيرم و تغيير جهت بدهم و .................به نوعي حد ميانه ي بي اعتمادي و اعتماد كردن است كه هر دو اين دو فاكتور آسيب رسان است . ( منظورم بي اعتمادي و هم اعتماد صد )
ببخشین که من وسط این بحث اومدم و سوال میپرسم اما این قسمت نوشته تون خیلی برام جای سوال داره.حد فاصل بین اعتماد و بی اعتمادی به چه مفهومیه؟ یعنی اعتماد کنیم ولی احتمال شکست رو هم بدیم؟میشه بیشتر راجه به این برام توضیح بدین؟(البته بازم عذر میخام که وسط بحث اومدم سوال میپرسم)
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
سلام دوستان :72:
منم دقیقا الان توی این شرایط هستم . اگر کسی اطلاعات خوبی داره بگه . :303:
اون قضیه اعتماد به همسر خیلی مهمه . به نظر من یعنی قبل از اینکه اعتماد به همسر 100% بشه نمیشه به فکر بچه افتاد . یعنی نباید این ریسک انجام بشه و بعدها یه انسان دیگه به خاطر ندونم کاری بدبخت بشه .
و از طرف دیگه اگر بخوای برای کسب اعتماد صبر کنی ممکن است زمان بگذره و اختلاف سنی زیاد بین مادر و بچه اصلا برای اون بچه خوب نیست و در واقع نمیشه به بچه دیگه ای فکر کرد .
ممنون از تاپیک خوبت خانم del .
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
"حاضر به اعتماد ي "حد فاصل بين "اعتماد كردن" و "بي اعتمادي " است .
و البته سازنده ترين حالت .
بي اعتمادي كه كاملا مشخص است فرد از ترس اينكه مورد سواستفاده قرار بگيرد يا ترس از اينكه كارها به درستي پيش نرود و يا ترس از ...............قبول بار و زحمت زياد مي كند . در ارتباط گيري با ديگران دچار مشكل مي شود و توانايي هاي ديگران را باور ندارد . كار گروهي براي او معني و مفهوم ندارد . تك روي مي كند ......
به دليل بار سنگيني كه با خود حمل مي كند خسته مي شود و معمولا كارها يا خوب پيش نمي رود ( يك ترس وي كاملا جنبه ي حقيقي به خود مي گيرد اما از ناحيه ي خودش اين اتفاق مي افتد ) يا با تعويق و.........
فردي كه اعتماد صد مي كند اين فرد در اصل به نوعي از زير بار مسئوليت فرار مي كند اين فرد در خود شايستگي هاي لازم را نمي بيند ديگران را صاحب توانايي هاي خاص و منحصر به فرد مي بيند و .........بيشتر حالت منفعلانه دارد .
فردي كه حاضر به اعتماد مي شود در خود شايستگي هاي لازم را مي بيند اما از آنجا كه مي داند در يك حركت گروهي نياز به توانايي هاي افراد ديگر نيز هست اين فرصت و شانس را به ديگران هم مي دهد . به نوعي تقسيم كار اتفاق مي افتد . از افت و خيزهاي مسير نمي هراسد براي اينكه احتمال و درصدي براي خطا بودن حساب و كتابها و ...........در نظر مي گيرد به عدم موفقيت به چشم شكست نگاه نمي كند . در هر لحظه حضور دارد و مي تواند وارد عمل بشود و پوشش دادن و حمايت كردن اتفاق مي افتد و ...............اين افراد اكتيو و مسئوليت پذير با در صد بسيار بالاي اعتماد به نفس هستند .
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
"فردي كه حاضر به اعتماد مي شود در خود شايستگي هاي لازم را مي بيند اما از آنجا كه مي داند در يك حركت گروهي نياز به توانايي هاي افراد ديگر نيز هست اين فرصت و شانس را به ديگران هم مي دهد . به نوعي تقسيم كار اتفاق مي افتد . از افت و خيزهاي مسير نمي هراسد براي اينكه احتمال و درصدي براي خطا بودن حساب و كتابها و ...........در نظر مي گيرد به عدم موفقيت به چشم شكست نگاه نمي كند . در هر لحظه حضور دارد و مي تواند وارد عمل بشود و پوشش دادن و حمايت كردن اتفاق مي افتد و ...............اين افراد اكتيو و مسئوليت پذير با در صد بسيار بالاي اعتماد به نفس هستند . "
اینو قبول دارم و البته من حاضر به اعتماد به همسرم هستم. حاضرم که بهش اعتماد کنم که پدر فرزندم باشه!حاضرم به توانایی هاش اعتماد کنم. به حسابگریش اعتماد کنم. به شخصیتش به عنوان پدر فرزندم اعتماد کنم.
حاضرم که به خودم و توانایی هایم اعتماد کنم. حاضرم که بپذیرم مسئولیت بزرگی در پیش دارم و نهایت تلاش خودم رو برای درست انجام دادن این مسئولیت انجام بدهم.
من حاضرم به خودم اعتماد کنم!
من حاضرم به همسرم در مسیر زندگی مون اعتماد کنم.
"در ضمن براي بچه دار شدن اولين نياز عشق و به ترتيب پذيرش ، حس مسوليت پذيري و تعهد و در ك و برخورداري از روحيه ي جمعي و ..... است .
بايد ببيني آيا آمادگي و اين ارزش لازمه ها را داري يا خير ؟"
عشق رو در همه ی وجودم حس میکنم؛ عشق به خودم، به زندگیم، به همسرم و به فرزندی که هنوز به جمع ما نیامده!
پذیرش: بزرگترین گره من در وجودم قبول کلمه ی پذیرش هست؛ خیلی سخت با این کلمه کنار میام؛ مگر اینکه تمام تلاشم رو انجام داده باشم و وقتی ببینم واقعا دیگه راهی نیست، گذر زمان رو همراه خودم میکنم و می پذیرم. راستش آیا باید به خودم زمان بدم یا نه وقتی بچه ای به جمع ما اضافه بشه و من در عمل انجام شده قرار بگیرم، میزان پذیرشم نسبت به شرایط همسرم بیشتر میشه؟
حس مسئولیت پذیری: راستش این جزو یکی از ویژگی های شخصیتیم هست؛ حس مسئولیت پذیریه بالایی دارم.
تعهد و درک: تا اون جایی که خودم رو میشناسم، این دو ویژگی رو هم دارم. البته برای کلمه ی "درک" شاید اولش یه مقدار گنگ باشم؛ اما هیچ وقت غرق نشده ام نسبت به مسائل خودم و زندگیم، نسبت به اتفاقاتی که اطرافم میافته و همیشه شش دنگ حواسم به روحیات خودم و همسرم و زندگیم بوده، امیدوارم این درک رو هیچ وقت از دست ندم.
برخورداری از روحیه ی جمعی: آنی عزیزم میشه بپرسم این ویژگی برای چیه؟
تا اون جایی که خودم رو میشناسم، همیشه یه مقدار سخت وارد هر جمعی شدم؛ شاید بخاطر اینکه همیشه توی یه خانواده ی پرجمعیت بودم، یه مقدار خسته شدم؛ اما وقتی وارد اون جمع بشم، دیگه کاملا میتونم شرایط و روابط رو در دست بگیرم و خیلی خوب میتونم همه چیز رو مدیریت کنم و سازگار بشم، مگر اینکه این اتفاق از حد خودش نگذره!
"نظر من لازم است تا تو ابتدا روحيه كمالگراي خودت را بشناسي و آن را اعتدال ببخشي "
چه جوری میتونم این کار رو انجام بدم؟
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
آنی جان منم این سوالو دارم که چرا باید برای مادر شدن اجتماعی بود؟
به نظرتون درس خوندن دلیله خوبیست برای به تاخیر انداختن مادر شدن؟
del عزیز منم از به راه انداختن این تاپیک ازت ممنونم:46:
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
روحيه جمعي به اين معني است كه شما با مفاهيم كار گروهي آشنا باشيد . از ريز و بم آن بدانيد و اصول و قوانين كار گروهي را رعايت كنيد .
روحيه ي كمالگرايي تو ( دل ) بايد كنترل بشه . از نگاه من و كاملا از نظر من تو حالت كامل باش نشسته داري ( اين نظر كاملا شخصي و در حد شناخت دنياي مجاز است .
اما اين حرف يعني چي ؟!
به اين معني كه دل مي نشيند اگر شرايط مهيا بود و همه چيز درست و سرجاي خودش بود حركت مي كند و براي كامل شدن ( رسيدن به آرمان كمالگرايي حركت مي كند ) اگر نه چون شرايط مهيا نيست حركت خارق العاده اي از وي نمي بينيم . به نوعي كسي كه اينگونه است از توانايي از هيچ ، همه چيز ساختن خود استفاده نمي كند . بيشتر منتظر ايجاد شرايط ايده ال است و اگر شرايط ايده ال پديد آمد حركت مي كند و ..........
بعضي از كامل باش ها در وضعيت ايستاده هستند از هيچ -همه چيز مي سازند . كه نقطه ي مخالف گروه قبل هستند . خودشان هميشه آماده ي حركت و ساختن و ايجاد شرايط مناسب هستند و خيلي روي كمك ديگران حساب باز نمي كنند و .....
چطور به اين روحيه غلبه كني اگر نشسته اي - بايست و حركت كن . منتظر پول زياد - خانه ي خوب - اساس و زندگي توپ نباش :311:ببين با اين شرايط چگونه مي تواني از فرصتها استفاده كني و .... شرايط بهتر و كامل تري بسازي .
و اما رايحه عشق
اين يك تصميم است و نسبت به توانايي و شرايط گرفته مي شود .من نمي توانم بگويم كدام را ه را برويد.شما هم كامل باش نشسته هستي و كاملا مشخص است چون شرايط كاملا مهيا نيست در نتيجه براي مادر شدن اقدام نمي كنم تا شرايط بهتر شود . ( شرايط بهتر = اتمام دوره ي درسي )
كه كاملا قابل درك است .
اما مي بينيم كه افرادي هستند كه مثلا دانشجو هم هستند اما شوهر و بچه هم دارند و كار بيرون از منزل هم مي كنند و............مي بيني كه اين فرد شرايط را مي سازد و از زمان و وقت استفاده مي كند .
در ضمن اگر موقعيتي براي ما رنج آور نيست الزامي به تغيير آن هم نيست .( اين بستگي به ميزان پذيرش ما در هر لحظه دارد ) مثلا كمالگرايي يا به عبارت ديگر كامل باش من ، ابدا رنجي براي من به همراه نمي آورد اگر اينگونه است الزامي هم به تغيير وضعيت نيست مگر اينكه من دچار رنج از وضعيت موجود داشته باشم كه تمرينهاي عملي كمك شاياني در اين زمينه مي كند .
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
"به اين معني كه دل مي نشيند اگر شرايط مهيا بود و همه چيز درست و سرجاي خودش بود حركت مي كند و براي كامل شدن ( رسيدن به آرمان كمالگرايي حركت مي كند ) اگر نه چون شرايط مهيا نيست حركت خارق العاده اي از وي نمي بينيم . به نوعي كسي كه اينگونه است از توانايي از هيچ ، همه چيز ساختن خود استفاده نمي كند . بيشتر منتظر ايجاد شرايط ايده ال است و اگر شرايط ايده ال پديد آمد حركت مي كند و .........."
آنی عزیزم؛ با همه ی احترامی که نسبت بهت دارم و البته لطفی که همیشه بهم داشتی؛ اما میخوام بگم که من اصلا این جوری که شما میگید نیستم؛ یعنی من تا به الان شرایطم کامل و مهیا نبوده که حرکت کردم!!
من در شرایط ایده آل خانوادگی رشد نکرده ام که بخوام این رو بپذیرم که چون شرایط مهیا بود؛ من حرکت کردم.
بعد هم که ازدواج کردم؛ به هیچ عنوان شرایط ایده آلی نداشتم؛ تا همین چند وقته پیش، من هم درس میخوندم؛ هم کار می کردم(البته هنوز هم سر کار میروم)؛ هم کارهای خونه رو به نحو احسن انجام میدادم و هم حواسم به روحیات خودم و همسرم بود!
اینکه برای گرفتن این تصمیم دارم شاید خیلی مته به خشخاش میذارم شاید بخاطر اینکه که در تمام تصمیمات قبلی خودم بودم و همسرم! اما امروز پای یه انسان دیگه و آینده ی او هم در میونه؛ نه فقط خودم!
بنابراین میخوام با سنجیدن همه ی جوانب و حداقل در بهترین زمان ممکن بخوام بچه ای داشته باشم.
شاید هم این ترس که من با یه دنیا از ناشناخته ها به سراغ ازدواج رفتم و سختی های زیادی رو کشیدم؛ یه ترسی رو نسبت به خودم و همسرم و شرایطم در وجودم قرار داده که الان میخوام با چشمان باز به سراغ این تصمیم برم.
از شما میخوام به عنوان یه شخص نفر سوم؛ خودم و همسرم و زندگی مشترکم رو با شناختی که از دنیای مجازی ازم به دست آورده ای به چالش بکشی تا من خوبه خوب بتونم خودم رو بشناسم و تصمیم درستی بگیرم.
آنی جان! مثل همیشه منتظرم!
این تصمیم بزرگیه که باید بتونم بگیرم.
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
مسئله ي ترس هايت را كه پيش از اين بهت گفته بودم . راهش هم رويارويي با ترس است . چرا كه بسياري از اين ترس ها جنبه ي واقعي ندارد و اين دل بزرگسال نيست كه از آنچه در پيرامونش اتفاق مي افتد دچار ترس و وحشت مي شود . ( كاملا قابل درك هم هست )
يك علت بزرگ نظرم بر نشسته بودنت ، همين ميزان بالاي ترس هاي توست . و چه بسا ايجاد شرايط ايده ال در كمترين حالت همين مقابله كردن با ترسهاي دروني دل باشد . به هر حال اگر تو اين مقابله را بكني شرايط بهتر شده اند حتي به لحاظ دروني ( فكر كنم تو بهبود شرايط را فقط در مسائل بيروني جستجو كردي )
حرفي كه در بالا آوردم ابدا به اين معني نيست كه دل دچار عقب افتادگي و عدم موفقيت است . ابدا به معناي زير سوال بردن و يا ناديده گرفتن توانايي ها و مدالهاي رو ي سينه ات و يا قضاوت تو نيست . ضمن اينكه اعلام كردم اين كاملا نظر شخصي من است كه وقتي اين حرف را مي زنم يعني شايد هم اشتباه كنم . اما باز برو خودت را نگاه كن و دوربين را به سمت خودت بگير و فقط خودت را در اين رابطه ببين . با ريزترين حالتها در زمانهاي مختلف ( هم به لحاظ مسائل دروني و هم بيروني ) .
ضمن اينكه در ( كمالگرايي ) كامل باش تو هيچ شكي نيست ( اختلاف نظر بر سر ايستاده يا نشسته بودن است ) كه اگر در دسته ي دوم جا مي گيري راهش نشستن است . كاري نكردن است . تا از ميزان كمالگرايي ات كم شود يعني باز با موقعيت به وجود آمده رو به رو شوي . و ببيني كه دنيا به آخر نمي رسد اگر همه ي كارها خوب و درست پيش نمي رود .
خودت خوب مي داني كه از ناحيه ي پذيرش مشكل داري .
افراديكه كامل باش ايستاده هستند بي كله تر و كمتر با ترس رو به رو هستند :311:
حالا بگذريم .
آنچه كه در زندگي دوران كودكيت رخ داده و يا در زمان ازدواج حتي تا يك ثانيه پيش جزو گذشته محسوب مي شود پس بايد آن ترسها را دور بريزي .
ترس از شكستن خوردن
ترس از حرف مردم
ترس از تائيد نشدن
ترس از ناشناخته ها
و........همه را بريز دور
سعي كن با اين ترس ها رو به رو شوي
دنيا بهشت برين نيست . كودك تو - كودك من و همه ي ما اگر در بهترين شرايط زمان و مكاني و.....هم اگر به دنيا بيايند باز هيچ ضمانتي بر پايداري اين شرايط وجود ندارد . آنها هم تجربيات سخت خود را خواهند داشت . فقط من و تو از جايگاه مسئوليتها و تعهدات خود سعي مي كنيم شرايط بهتري را براي آنها فراهم كنيم .
بچه ها هم بايد زمين بخورند دست و پاهايشان زخمي بشود گريه كنند و .......تجربه كنند از تجربه كردن كودكت هم نترس و تجربيات او برايت نبايد ابدا حكم شكست را داشته باشد
كسي نمي تواند به تو بگويد بهترين زمان براي بچه دار شدن كي هست .
يه غير از موارد بيروني ( توانايي مالي و ساپورت - رابطه ي خوب بين همسران - محيط سالم - بهداشت مناسب و ........امكانات بيروني ) يك بعد اساسي داستان است و آمادگي دروني تو براي پذيرش شرايط احتمالي جديد و ..........يك بعد ديگر داستان است .
آمادگي اينكه شايد به هر دليلي يك يا چند فاكتور بيروني و حتي دروني دچار افت و خيز بشود و يا اساسا به كل منهدم شود . و تو اگر در اين شرايط قرار گرفتي نبايد دست و پاي خودت را گم كني . اجازه ندهي ترس هايت بالا بيايد و....
اين را يقين بدان كه اكثريت پدر و مادرها دلشان نمي خواهند كه محيطي ناامن و ناسالم براي فرزندانشان تهيه و تدارك ببينند . اكثريت براي بچه هايشان بهترين ها را مي خواهند و همينطور براي زندگي هايشان اما احتمال بروز مشكل و مسئله از ريز تا درشت هميشه و هر لحظه هست .
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
عزیزم فکر می کنم بیشتر خانمها این دور و زمونه قبل از بچه دار شدن دچار این تردیدها می شن. اما من و همسرم قبل از بارداری پیش یک مشاور رفتیم (چون همسر من هم مثل شماست و ادم کمالگرایی هست و خیلی دچار تردید بود و من هم شرایطم خیلی پیچیده بود) و اون مشاور بهمون گفت که اگر تصمیم به بچه دار شدن دارید هر چه زودتر اقدام کنید بهتره چون هر زمان که بچه بیاد مشکلاتی با خودش داره اما هر چه شما جوانتر باشید انعطاف پذیریتون بیشتره و راحتتر شرایط زندگیتون رو می تونید با شرایط جدید هماهنگ کنید.
اگر مشکل خاصی با همسرت نداری (نه اینکه خالی از مشکل باشی چون همه ما مشکلاتی داریم )، یعنی منظورم اینه که اگر احساس می کنی کنترل مشکلاتی که با هم دارید رو در دست داری) تردیدهای دیگه جنبه واقعی ندارند.
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
آنی عزیزم و دوستان خوبم؛ راستش من با توجه به حرفهای آنی مهربون؛ اون روز با خودم قرار گذاشتم که تمام ترس هام رو و اون چیزهایی که توی ذهنم هست و مانعم میشه از اینکه بتونم در موردش تصمیم درستی بگیرم؛ روی کاغذ بیارم و برای مقابله با اون راه حل پیدا کنم!
بنابراین لیست ترسهام رو نوشتم؛ لیست ترسهایی که مربوط به خودم میشد؛ هم عوامل درونی و هم بیرونی! قرار شد با خودم رو راست باشم و هر آنچه که مربوط به خودم میشد رو نوشتم!
گذاشتم لای دفترم و داشتم روشون فکر میکردم که شب اون روز همسرم اون برگه رو دید و همه رو کامل خوند؛ بعدش دیدم که جلوی هر جمله ی من یه جمله ی کوتاه نوشته بودم که واقعا بعد از خوندنشون تحت تاثیر قرار گرفتم!
مثلا، من نوشته بودم که می ترسم از اینکه توی دوران حاملگی پر شم از توقع و این توقعاتم برآورده نشه و این اضطراب روی بچه ام تاثیر بذاره! جلوش نوشته بود؛ خوب؛ توقعاتت رو کم کن تا بتونیم راحت تر زندگی کنیم!
نوشته بودم؛ می ترسم از اینکه حامله بشم و ما جایی خونه بگیریم که من دوست نداشته باشم و استرس و اضطراب بگیرم و اون روی بچه ام تاثیر بذاره! برام نوشته بود: " مگه عاشقم نیستی! مگه نگفتی که توی کوه؛ توی حتی یه چادر حاضری باهام زندگی کنی؟! پس چی شد؟"
واقعا جلوی هر ردیف از ترسهام چیزی رو نوشته بود که من وقتی روش فکر کردم دیدم؛ بیشتر این ترسها واقعی نیستند و من با کمک خداوند و بعد همسرم مهربونم میتونم از پسش بربیام؛ جای هیچ نگرانی نیست!
اما!
در مورد کمالگرایی نشسته و ایستاده هم فکر کردم!
دیدم چند ماه پیش که درسهام تموم شد و فقط پایان نامه ام مونده بود؛ وقتی توی یه پیغام خصوصی از فرشته ی مهربان عزیز خواستم که کمک کنه تا علایقم رو بیشتر بشناسم تا حالا که درسهام تموم شده؛ کار دیگه ای رو شروع کنم؛ فرشته ی مهربون بهم گفت: که تو کمالگرایی داری و باید به خودت یه زمان سه ماه بدی که استراحت کنی؛ به خودت و به همسرت برسی و فقط کارهای معمول خانه داری رو انجام بدی و از انجامش لذت ببری! همین! البته در این حین میتونی به علایقت هم فکر کنی و بعد روشون کار کنی!
امروز از اون زمان سه ماه گذشته و من پر هستم از انرژی؛ پر هستم از شادی و واقعا توی این مدت هم از انجام تک تک کارهای معمول زندگی لذت بردم؛ از تمیز کردن خونه با عشق و انرژی گرفته تا گذاشتن غذا برای عزیز دلم!
و البته تصمیم جدیدی که تقریبا از تیرماه داریم روش فکر میکنیم.
از لحاظ جسمانی که دکتر رفتیم؛ از لحاظ روانی همسرم ازم خواست که بهش فرصت بدم که بیشتر به زندگیمون برگرده و البته ایشون چون خیلی عصبی و تند مزاج شده بودند؛ تقریبا یک ماه پیش با یه روان پزشک جدید ویزیت گرفتند و البته در همین حین چندین جلسه هم پیش یه روان شناس رفتند و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که واقعا همسرم متحول شده!
واقعا به زندگی عادیمون برگشته و عاشقانه داریم زندگی میکنیم؛ عصبانیت ها و حساسیت هاش واقعا واقعا به شدت کاهش پیدا کرده و اصلا میتونم بگم که یه شخصیت جدید پیدا کرده!
یه آدمی که استرس ها و اضطرابهاش به شدت کاهش پیدا کرده؛ با درایت تر و بالغانه تر تصمیم میگیره و این برام واقعا لذت بخشه! من خودم هم توی این مدت روی آرامش روانیم کار کردم و خدا را شکر خیلی آرومم و شادی به قلبم راه پیدا کرده! خیلی مقاله خوندم در مورد مهارت های فرزند داری و البته آمادگی قبل از بارداری! و توی آخرین موردی که خوندم؛ احساس میکنم آمادگی کامل رو برای مادر شدن دارم!
بنابراین با توجه به همه ی این موارد و نتیجه گیری که از این تاپیک داشتم و حرفهای آنی عزیزم؛ من تصمیم گرفتم که مادرشدن رو تجربه کنم و این شادی و عشقی که توی زندگیم دارم رو دو چندان کنم!
RE: چه جوری بفهمم آمادگی مادر شدن رو دارم یا نه؟
دوستای خوبم؛ یه موضوعی رو فراموش کردم که بگم، در کنار همه ی این افکار و مقالات و فکر و تلاش خودم و همسرم بزرگترین اتفاقی که افتاد این بود که درست موقعی که در ترس و تردید غوطه ور شده بودم برای گرفتن این تصمیم؛ روز تولد امام هشتممون بود؛ نمی دونید شب تولد امام رضا(ع) توی جشن مولودی ای که خواهرم به این مناسبت گرفته بود، چه حالی داشتم!
پر شده بودم از خواهش و نیاز! پر شده بودم از یه سری احساسات و توجه! اون شب، وقتی پا کوبی برای لعن عمر بود، یهو جاری خواهرم، منی رو که یه گوشه نشسته بودم بلندم کرد و گفت: تو رو خدا با من بیا؛ من تنهایی نمی تونم! یه لحظه بهتم زد.
آخرش بهم گفت: معذرت میخوام که یکدفعه ازت خواستم بلند بشی؛ خندیدم و گفتم: حتما خواست خود امام رضا(ع) بوده؛ حتما حکمتی توش بوده!:43:
خدایا! تو رو به حق امام رضا(ع) قسمت میدم که دست همه ی جوون های ما رو بگیر؛ توی این بین من و همسرم رو هم هرگز فراموش نکن!
بچه ها! از همتون ممنونم که کمکم کردید؛ و البته باز هم مثل همیشه باید یه تشکر ویژه از آنی بکنم که همیشه همراهم بوده و با راهنمایی های فوق العاده اش راه رو بهم نشون داده!
آنی جان! یه دنیا ازت ممنونم!:46: