من دوسش دارم چطور بعداز 3سال بخاطر خانوادها ازش جداشم

خواهش میکنم کمکم کنید توی این هفته باید تکلیفم روشن بشه 3سال با پسری دوست شدم هردو خانواده بجز پدرم درجریان بودن و مشکلی با ازدواجمون نداشتن حتی مادرش چندبار بامن حرف زد وگفت منو 100%عروس خودشونمیدونه حالا از وقتی اومدن خونمون میگن اختلاف فرهنگی داریم شایدم منظورشون اختلاف طبقاتیه!من که اختلاف طبقاتی نمیبینم اونا خودشونا خیلی بالاتر از ما میدونن بعد از 9ماه که از خواستگاری گذشته حالا سرمهریه مشلک دارم بابام میگه 1365سکه اونا میگن 250تا. هیچکدومم کوتاه نمیان:316:
من چیکار کنم پدرم حرف هچکس را نمیخونه حتی ریش سفیدهارو. قراره توی این هفته برای سومین بار بیان خونمون.میترسم از آیندم و رفتار خانواده اونا بهمن چون 100%مخالفن فقط به اصرار پسرشون اومدن :302:

1365 سکه!؟!!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟میشه حدود 800 میلیون
خب خانم گلم مطمئن باش 99.99 درصد خانواده ها راضی به همچین مهریه ای نمیشند.
شما باید پدرتون رو راضی کنید.
در ضمن چون صحبت از اختلاف فرهنگی و... شد حتما مشاوهر حضوری قبل ازدواج داشته باشید.:72:

سلام.

اگر مخالفت خانواده ها سر اختلاف طبقاتی و فرهنگیه بیشتر در انتخابتون دقت کنید.

اما اگر سر مهریه پیشنهادی خانواده ی شماست و واقعا مشکل دیگه ای وجود نداره به نظر من بهتره به خانواده ی خودتون بگید که حاضرید با مهریه ی کمتر با آون آقا ازدواج کنید و یه جوری قانعشون کنید.

اگر فقط به خاطر مخالفت اینچنینی خانواده ها سر مسائل اقتصادی تسلیم بشید و جواب منفی بدبد همیشه یه حسرت بزرگ توی دلتون میمونه و آزارتون میده مثل خود من. و شاید هم باز مثل من یه ناراحتی عمیق از خانوادتون پیدا کنید و نتونید ببخشیدشون.

خودتون تصمیم بگیرید و محکم باشید. به نظر من اشتباهی که من کردم رو شما تکرار نکنید. من بعد از دو سه سال هنوز هم نتونستم با این جدایی کنار بیام و هنوز رنج میکشم.

سلام
پدرتون با گفتن این مهریه یه جورایی داره جواب نه غیر مستقیم به خواستگار شما میده
به نظرم باید سعی کنید پدرتون رو راضی کنید یعنی هیچکسی نیست که پدرشما ازش حساب ببره یا حرفشو گوش کنه؟

سلام
عزیزم به خوب بودن این ازدواج مطمئنید ؟ به همه ی جوانب فکر کرده اید ؟
اگه خانواده پسر 100% مخالف اند بر فرض شکل گیری این ازدواج چطور میتونید ادامه بدید ؟
بهتر فکر کنید . البته که میزان مهریه هم بالاست و معقول نیست بهتر است با پدرتون هم صحبت کنید که به این مهریه راضی نیستید .
موفق باشید .:72::72:

دوستان خوبم از همتون ممنونم از راهنمایی هاتون:72: .من تا حالا 3 جلسه مشاوره رفتم اول بهم گفت ببین خود پسر یه دل باشه بعد باید باهم هماهنگ باشین برید جلو.
دیروز که زنگ زدند مهریه را 400سکه پیشنهاد دادند اما بازم بابام میگه نه میگه میتونم سکه را 500بگیرم اما باید یک دونگ از خونه پدریش را مهرم کنه من میدونم اگه این بشنون برخورد میکنن پدرم اصلا منطقی نیست مادرم خیلی باهاش حرف میزنه کوتاه نمیادشاید بخاطر اینکه 2سال پیش واسه خواهرمم مهریه 1359سکه گرفت و دامادمون قبول کرد حالا از اینا هم همین توقع را داره حالا من چیکار کنم ؟؟نمیخوام بیشترازاین دلخوری پیش بیاد:302:

[align=justify]مهریه پیشنهادی پدرتون خیلی بالاست. خانواده ایشونم که قبل از این 100% راضی بودن حق دارن بخاطر این مهریه حالا نظرشون عوض بشه.
اگه مشکل و اختلاف دیگه ندارید و از همه نظر به توافق رسیدین خودتون با پدرتون صحبت کنید و نظر پدرتونو نسبت به پسر جلب کنید. از مادرتون، یا بزرگترای فامیل هم کمک بگیرید خوبه.
اولا که مهریه حقه و چه شما اونو درخواست کنید چه نکنید بالاخره حقیه که به گردن اون آقا هست و باید بده مگر اینکه شما مهریتونو ببخشید...این پسر اینقدر پولدار هست که بتونه چنین مهریه ای بپردازه!؟
شاید داماد قبلی شما توان پرداخت این پولو داشته که قبول کرده.
درضمن این چیزیه که شما باید مقدارشو تعیین کنید. شما بعنوان یه دختر این حقو دارید که خودتون تصمیم بگیرید مهریه تون چی باشه یا چقدر باشه.
اگر پدرتون به هیچ وجه کوتاه نمیاد میتونید سر مبلغی که پدرتون میگه توافق کنید و موقع عقد یا بسلامتی بعد از اینکه رفتید سر خونه زندگیتون یه مقدار از مهریه تونو ببخشید.[/align]

ممنون اما پدرم کسی نیست که به من اجازه حرفیدن بده معتقده اگه من تواین موضوع دخالت کنم دختر پررو و بی حیایی هستم آخه من چیکارکنم؟:316: طرف من واقعا پسرخوبیه نمیخام از دستش بدم اما پدرم اصلا به من توجه نمیکنه دیروزم بخاطر اینکه چندبار تلفنی مهریه تعیین کردند عصبانی شده به مامانم گفته فردا که زنگ زدند میگی کلا نه و همه چیزو تمام میکنی پدرم حرف هیچکسو نمیخونه دیگه نمیدونم چیکارکنم اگه باهاش بحرفم واسه همیشه باهام بدمیشه وهیچ وقت یادش نمیره( دقیقا مثل خواهرم:302: اونم 2سال پیش چون که بهش اجازه حرفیدن نمیداد برای پدرم 1نامه نوشت خیلی محترمانه و 1000بارهم توی نامش از خوبیهای پدرم گفت و ازش تشکر کرد و کنارش از اینکه توی دوران عقد خیلی اذیتش کرده بود وباعث دلخوری بین 2خانواده شده بود گفت اما هنوز که هنوزه بابام یادش نرفته و مدام به خواهرم چیز میگه) تورو خدا برام دعا کنیدهرروز داره 1 اتفاق تازه میوفته کا من هیچ کار نمیتونم بکنم:302:

[align=justify]پدر شما فقط در مورد مهریه کوتاه نمیان یا کلا در مورد مسائل دیگه هم سخت گیری میکنه!؟
مثلا در مورد مراسم عروسی و مخارج دیگه نظرشون چیه!؟
فکر میکنید در اون موارد هم ممکنه خیلی سخت بگیرن!؟
تا حالا حرفی زده شده؟
نظرشونو در مورد بقیه چیزها میدونید؟
پدر شما مثل بعضی از خانواده ها مهریه رو تضمین خوشبختی دختر میدونن یا علت اینکه از حرفشون کوتاه نمیان برای اینه که نمیخوان حرفشون دو تا بشه؟ شاید فکرمیکنن اگر از حرفشون کوتاه بیان از احترام و اقتدارشون کم میشه؟
من فکرمیکنم به خانواده خواستگارتون بگید فعلا برای خواستگاری مجدد عجله نکنند و دست نگهدارند
چون شما هنوز پدرتونو راضی نکردید و اومدن مجدد اونها و کوتاه نیومدن پدرتون ممکنه اوضاع رو بدتر کنه و دلخوری پیش بیاد. واگه انشالله قسمت شما همین پسر باشه خوب نیست اول زندگیتون خانواده ها از هم دلخوری پیدا کنن.
خیلی از خانواده ها وقتی با چنین مهریه سنگینی برخورد میکنن اونا هم درمقابل از خانواده دختر یه جهیزیه خیلی سنگین میخوان و همین باعث بروز خواسته های دور از دسترس دیگه میشه[/align]

با توجه به نوشته های شما
امکان 99 درصد پدر شما به خواستگار شما به دلایل و سلیقه شخصی علاقه ای ندارند و متاسفانه با این شیوه میخواهند جلو این ازدواج سد بنا کنند.:305:
اگر شما با درایت رفتار کنید متوجه این مساله خواهید شد.
راهکار پیشنهادی:
1)پدر جان من به سلیقه شما احترام میگذارم آیا شما با این ازدواج موافقید؟ایشان صریحا بایستی پاسخ دهند.

سلام مجدد.

میشه لطفا به این سوال جواب بدید که دلیل مخالفت پدر شما دقیقا چیه؟؟؟؟؟؟؟
اگر نمیدونید ازش بپرسید.

این آقا پسر هیچ مورد مشکوک و بدی نداره که پدرتون به خاطر اون با شما مخالفت کنه؟؟؟؟

اگر این آقا مشکلی نداره و تحقیقات رو انجام دادید و مشکلی واقعا نیست لازمه قاطع باشید. حس میکنم شما هم مثل من هستید و نمیتونید راحت با پدرتون حرف بزنید. ولی از تجربه ی خودم بهتون میگم که محکم و قاطع خواسته ی خودتون رو بگید.البته با احترام کامل. ولی محکم بایستید و بگید بابا من میخوام با این آقا ازدواج کنم. دوست دارم شما راضی باشید و سایه تون بالای سرمون باشه اما دلیلی برای نه گفتن بهش ندارم ملاکهای منو داره و نمیخوام از دستش بدم و میخوام باهاش زندگی کنم.

برای زندگیتون خودتون تصمیم بگیرید. هیچ کس نباید بتونه شما رو مجبور کنه با اکراه بله یا نه بگویید. اگر هم کسی به خودش این اجازه رو میده به دلیل ضعفیه که خود ما در رفتارمون داریم.

سلام

اول از همه اشتباه بسیار بزرگی که مرتکب شدی این بود که هنوز هیچی نشده خودتون بریدین و دوختین و فکر هیچ جایی رو نکردین:160:

این خیال بافی ها همیشه قاتل حقیقته و همیشه حقیقت رو ذبح میکنه
دوم تعجب از خانواده که وقتی میدونستن که این وسط هیچکاره هستند و تصمیم رو کسی دیگه میگیره و شما رو زن و شوهر تلقی میکردند

ولی الان چه باید کرد

اول توصیه میشه خیلی توجه به این ازدواج داشته باشین چون خیلی از این ازدواجها بعدها به مشکل برخورد میکنه
و اینکه حریم دو نفر بدون اینکه زن و شوهر باشند اونقدر نزدیک باشه که خودشون رو زن و شوهر تلقی میکنند حتما بعد از ازدواج دچار مشکلاتی خواهند شد

اگر میبینی از این بابت دچار مشکل نمیشوی الان تنها کاری که میشه کرد وساطت بزرگان است
چند نفر که میدونی پدر روشون حساس هست و از اونا حرف شنوی داره از خانواده اونا بخواه تا دیدن اونا برند و راضیشون کنند تا با پدر صحبت کنه که کوتاه بیاد
ولی بدون هیچ انسان عاقلی تن به این مهریه نمیده
اگر تن دادن بدون دچار احساسات شدن و فکری پشت عمل نیست

ببین به پدرت بگو فرضا خواستگار بعدی 2000 تا سکه هم مهرت کرد اما اگه بد بود باید جانت را هم بگذاری و فرار کنی. آخه مگه میشه یک دختر نتونه باباشو راضی کنه. مگر اینکه پدرت از چیز دیگه هم ناراضیه. البته به احتمال زیاد خانواده پسر هم به زودی از این رفت و آمدها خسته میشن. شایدم به بابات برخورده که 9 ماه این خواستگاری طول کشیده و می خواد ازشون ذره چشم بگیره. البته به نظر من بابات مهریه بالا گفته اما اونها هم کمی پائین گفتند. سعی کن با زبان خوش باباتو راضی کنی. بد نیست اقا پسر هم مکالمه تنهایی با باببات داشته باشه و از اهدافش برای زندگی با تو بگه البته اگه سر و زبان داره.

ممنون. بله پدر من در مورد مسائل عروسی ومحدودیت روابط دروان عقد هم خیلی سخت میگیره خواهر و دامادمونم سر این مسائل خیلی اذیت شدند خانواده خواستگارم قرار گذاشتند 2شنبه هفته دیگه بیان خونمون با پدرم حرف بزنند اما پدرم از همین الان میگه باید 1دونگ خونه پدریشو مهرت کنند مگه نه خوش اومدندمیگه اگه یه وقت پسرخوبی نبود بتونم خونه را ازشون بگیرم سکه را نمیشه بگیرم... خدایا :302: پدرم خیلی خیلی بدبینه آخرش بااین طرز فکر باعث دلخوری و ناراحتی اونا بامن میشه :316:اونا همین جوریش زیاد راقب به این ازدواج نیستن چرا من باید تاوان رفتار پدرمو بدم من دلم میخواد با خانواده اونا خوب باشم اما وضع داره خرابتر میشه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خواهش میکنم واسم دعا کنید:323: هرلحظه پراز استرس و اضطرابم

پس علت سخت گیری پدرتون همون تضمین آینده ست!
در مورد روابط دوران عقد (اگه منظورتون ارتباط دختر و پسرِ) نمیتونم نظری بدم چون فکرمیکنم این مسئله اعتقادی هستش و چیزی نیست که بشه توی یه مدت کوتاه عوضش کرد.
پدرتون چقدر این پسر و خانوادشو میشناسه؟
آیا پدرتون برای تحقیق در مورد این پسر و خانواده ش تا حالا اقدامی کردن؟
فکرمیکنم بهتره این پسر خودش با پدرتون صحبت کنه و حسن نیتشو به پدرتون ثابت کنه و نظرشو جلب کنه. بهرحال باید یه اعتمادی نسبت به ایشون در پدرتون بوجود بیاد. اگه فکر میکنید ممکنه نظر پدرتون جلب نشه، بهتره پدر ایشون با پدرتون صحبت کنن. شاید دو تا مرد تقریبا هم سن و سال که سرد و گرم روزگار رو میدونن بهتر حرف همدیگه را بفهمن.
توی ازدواج ما پایه تفکرمون باید بر اساس یه آینده دو نفره باشه نه آینده ای که قراره دو نفر جدا از هم باشن و به فکر چطور استفاده کردن از اختیاراتشون علیه همدیگه!
پدر شما داره ازدواج را بر مبنای جدایی و کشمکش برنامه ریزی میکنه!
اگه خدای نکرده فرض کنیم که ایشون پسر خوبی نباشه و پدرتون مهریه تونو تمام و کمال از ایشون بگیره شاید از جنبه حقوقی و مالی در اوضاع خوبی قرار بگیرید اما اون موقع شما ضربه بزرگی خوردین!! این ضربه روحی با هیچ مبلغی جبران پذیر نیست!!
بهتره از پدرتون بخواهید بجای اینکه بخاطر اهمیت آینده شما اینقدر روی مسائل مالی تکیه کنن، سعی کنن درمورد جنبه های اخلاقی این پسر به شناخت بیشتری برسن. فکرمیکنم اینجوری آینده شما تضمین تر خواهد بود.
مسائل مالی ضمانت کننده میزان تعهد اخلاقی و مسئولیت پذیری مرد نیست.
اگه خودتون با پدرتون صحبت نمکنید حداقل با مادرتون که راحت تر هستین اینا رو به ایشون بگید و ازشون بخواهید اینارو به پدرتون منتقل کنه.
اما فکرمیکنم اگه شما خودتون جدی با پدرتون صحبت کنید تاثیر مثبت تری داره. بهرحال شما درشرف مهم ترین تصمیم زندگیتون هستید وقتی پدرتون مطمئن بشن که شما عاقلانه دارید به قضیه نگاه میکنید درمورد اون پسر که انتخاب شماست هم دید بهتری پیدا میکنه.

امشب بعد 3سال تکلیف من روشن میشه دوستان واسم دعا کنید :323:

دوستان عزیزم به اطلاع همه می رسانم بلاخره دیشب بابامو راضی کردن به 500تا سکه قرار شد عید قربان مراسمون باشه خیلی خوشحالم:227:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوستان گلم
باورتون نمیشه پدرم دیشب به طرز باورنکردنی خودش مهریه را پایین اورد هیچ مخالفتی نکرد من یکی که داشتم شاخ درمیووردم اما بهرحال الان خیلی خوشحالم دیروز را بطور کامل دعا کردم و از خدا خواستم تا هرچی به صلاحمون هست همون بشه کفتم خدایا خوشبختیمو ازتو میخام شک ندارم همش به لطف خدا بوده از این به بعد باید سعی کنم تا یه رابطه خیلی خوب با خانوادشون برقرار کنم تا اگه نسبت به من حس خوبی ندارن نظرشون عوض بشه
بازم از راهنمایی های همتون خیلی ممنون:43:

sanamsafa عزیزم
خیلی خوشحال شدم که مشکلت حل شده.برات آرزوی خوشبختی دارم گلم
:72::43:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sanamsafa

خواهش میکنم کمکم کنید توی این هفته باید تکلیفم روشن بشه 3سال با پسری دوست شدم هردو خانواده بجز پدرم درجریان بودن و مشکلی با ازدواجمون نداشتن حتی مادرش چندبار بامن حرف زد وگفت منو 100%عروس خودشونمیدونه حالا از وقتی اومدن خونمون میگن اختلاف فرهنگی داریم شایدم منظورشون اختلاف طبقاتیه!من که اختلاف طبقاتی نمیبینم اونا خودشونا خیلی بالاتر از ما میدونن بعد از 9ماه که از خواستگاری گذشته حالا سرمهریه مشلک دارم بابام میگه 1365سکه اونا میگن 250تا. هیچکدومم کوتاه نمیان:316:
من چیکار کنم پدرم حرف هچکس را نمیخونه حتی ریش سفیدهارو. قراره توی این هفته برای سومین بار بیان خونمون.میترسم از آیندم و رفتار خانواده اونا بهمن چون 100%مخالفن فقط به اصرار پسرشون اومدن :302:

---

خب معلومه هیچ خانواده ای همچین مهریه رو قبول نمی کنه دخترخوب بهتربیشتر باپدرتون صحبت کنید:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

sanamsafa[size=large] مبارک باشه گلمامیدوارم زندگی خوبی روشروع کنی

خیلی خوشحال شدم
امیدوارم دیگه به مشکل برنخورید
براتون از صمیم قلب آرزوی خوشبختی میکنم :72:

باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

:43:بچه های گت از همتون ممنون بابت این مدت که تنهام نگذاشتید و راهنمایی هاتون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

:43:بچه های گل از همتون ممنون بابت این مدت که تنهام نگذاشتید و راهنمایی هاتون:43::43: