خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
همونجور که از اسمم میبینید من یه پسر تنها هستم
برادر و خواهر ندارموتوی فامیل کسی همسن خودم ندارم
دانشگاه رو تموم کردم و هرکدوم از دوستام رفتن دنبال زندگی خودشون و دیگه باهم نیستیم
*
بعضی روزها صبح تاشب اینقدر کسی نیس باهاش حرف بزنم حرف زدن یادم میره
موبایلم هم حز اسمس تبلیغی چیزی نمیاد
یا کسی باشه درد و دلی کنم,برم بیرون بگردم
بعضی وقتها از تنهایی کم میمونه دق کنم
*
دلم میخواد چندتا از اون رفیقها داشتم مثل زمان دانشگاه باز دور هم جمع میشدیم و میگفتیم و میخندیدیم
الان که همشون دور شدن و فوقش ماهی 1 بار نهایت چند ساعت بریم بیرون
بیشتر دلم میخواد با دختری دوست میشدم که هر روز باهم ارتباط داشتیم
اما از کجا پیدا کنم
تو خیابون که اهلش نیستم.برم توی سایتها بچرخم؟؟ راه حل خوبیه؟ پیدا میشه؟
بعضیها میگن چندتا کلاس برو وقتت پر بشه
ولی اون هم فقط وقت پر میکنه,جای یه انسان رو نمیگیره
موندم چجوری از این وضعیت دربیام
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
سلام.
خوش اومدید.:72:
میفهمم تنهایی و بی همزبونی خیلی سخته.
خب وقتی برید کلاس دوستهای جدید هم پیدا میکنید دیگه.
میتونید توی یه انجمن و جاهایی که جو فعال و پویایی داره عضو بشید.
دوستی های خیابونی و اینترنتی اصلا راه حل خوبی نیست. ضزبه هاش بیشتر از تنهاییه.
محیط کار هم فکر کنم خیلی خوب باشه.دنبال کار باشید انشاالله گیرتون میاد.
هر موقع هم که برای ازدواج آمادگی پیدا کنید انشالله خدا یه دختر خوب رو نصیبتون میکنه که همیشه همراهیتون کنه.
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
سلام دوست من.
ضمن تایید حرفای الهام عزیز میتونم بگم که شما میتونید ادامه تحصیل بدید. کار کنید و به سربازی برید.آمادگی برای ازدواج کسب کنید.
مطمین بشید در همین مسیر دختری که شایسته اش هستید نصیبتون میشه.
امیدوارم که موفق باشید:72:
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
سلام
خوبه که باز کسایی هستن که حس و حال منرو درک کنن
راستش من کلاس ورزش و کامپیوتر میرفتم ولی به جایی نرسیدم
کار هم یدونه صبحها میرم فعلا تا ساعت 3,ولی باز عصر و شبها از تنهایی دق میکنم
دیشب تا ساعت 3خوابم نمیبرد,میگفتم تورو خدا ببین من یکی ندارم لااقل یدونه اسمس بدم
میدونید چیه؟شاید من یکم زیادی عجول شدم
میخوام زود از این حالت دربیام و فکر میکنم صبرم تموم شده
شرایط ازدواج رو هم که ندارم حالا حالاها
نشه برم طوطی سخنگو برا خودم بخرم:311:
ولی جدی برا کسایی مثل من راهی جز صبر وجود نداره؟ اینجوری که پژمرده میشم
مخصوصا توی این روزهای دلگیر پاییز
سلام
خوبه که باز کسایی هستن که حس و حال منرو درک کنن
راستش من کلاس ورزش و کامپیوتر میرفتم ولی به جایی نرسیدم
کار هم یدونه صبحها میرم فعلا تا ساعت 3,ولی باز عصر و شبها از تنهایی دق میکنم
دیشب تا ساعت 3خوابم نمیبرد,میگفتم تورو خدا ببین من یکی ندارم لااقل یدونه اسمس بدم
میدونید چیه؟شاید من یکم زیادی عجول شدم
میخوام زود از این حالت دربیام و فکر میکنم صبرم تموم شده
شرایط ازدواج رو هم که ندارم حالا حالاها
نشه برم طوطی سخنگو برا خودم بخرم:311:
ولی جدی برا کسایی مثل من راهی جز صبر وجود نداره؟ اینجوری که پژمرده میشم
مخصوصا توی این روزهای دلگیر پاییز
راستی الهام-24 اون انجمن که میگید توی اینترنت منظورتون هست مثل اینجا؟
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
همچین گفتین که دارین دق میکنین:163: که من فکر کردم از صبح تا شب تو خونه این!
خب دوست عزیز خوبه که شما کار میکنید. میتونید یه نیم نگاهی هم به ادامه تحصیل داشته باشید.
چند سالتون هست؟
اصلا فکر رابطه با جنس مخالف رو در قالبی غیر از ازدواج و روابط رسمی از سرتون بیرون کنید چون یه چرخی تو تالار بزنید میبینید که مشکلاتش به مراتب خیلی بیشتر از این تنهایی هست
ایشالا در شرایط مناسب و به وقتش از این تنهایی در میاید :72:
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
سلام
منم دقیقا مشکل شمارو باز شما تو دانشگاه روابطتون خوب بود من همونم نداشتم
شما نیم وقت میرید سرکار من تمام وقت ولی هیچکدوم اینا فایده نداره احساس تنهایی رهام نمیکنه
به قول خودتون هیچ چیز جای یک انسان رو نمیگیره
:302:
خواهش میکنم اگر راه حلی برا مشکلتون پیدا کردین حتما به من هم بگید ممنون میشم
یه چیز دیگه صبر هیچ مشکلی رو حل نمیکنه فقط بدتر میکنه
میخوای صبر کنی و منتظر چی باشی؟ من 6ساله این مشکلو دارم هنوز حل نشده
حتی مشاور هم نتونست برام کاری کنه
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
یه زمانی منم دچارتنهایی و بی حالی شده بودم اما این رو باد بدونی شرایط سخت و تنهایی رو با رفتن به محیط جدید میتونی عوض کنی دوست دختر شاید کمکت کنه اگه شناخت داشته باشی روش و دوست باشه برات نه اینکه وسیله ی سرگرمی و تفریحش باشی چون اگه اینطور نباشه میذارتت و میره بی دلیل تو هم بهش دل بستی حواست باشه دوستی های احمقانه این موقع ها پیش میاد و مسئله ی نگران کننده ای نیست همه ی آدم ها چند ین بار دچار این حالتها میشن میگذره
خوب باشی
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
یه زمانی منم دچارتنهایی و بی حالی شده بودم اما این رو باد بدونی شرایط سخت و تنهایی رو با رفتن به محیط جدید میتونی عوض کنی دوست دختر شاید کمکت کنه اگه شناخت داشته باشی روش و دوست باشه برات نه اینکه وسیله ی سرگرمی و تفریحش باشی چون اگه اینطور نباشه میذارتت و میره بی دلیل تو هم بهش دل بستی حواست باشه دوستی های احمقانه این موقع ها پیش میاد و مسئله ی نگران کننده ای نیست همه ی آدم ها چند ین بار دچار این حالتها میشن میگذره
خوب باشی
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
فک کردم خودمم تاپیک زدم یادم نیست :311:
منم مثل خودتم و دوست دختر و این چیزا نداشتم .
فقط من ترم آخرم و توی دانشگاه هم هیچ خیری ندیدم :311:
فقط میدونم تا وقتی خودتو به کسی نزدیک نکنی تنها میمونه. ( حالا چه پسر و چه دختر )
وقتی حال بقیه رو بپرسی اونا هم حالتو میپرسن !
شده به دوستای قدیمت زنگ بزنی ؟ من که هر وقت زنگ زدن نتیجش شده یک فوتبال دور همی !
خیلی وقتها هم سرشون شلوغ بوده و من هم خیلی وقتها کسی حالی ازم میپرسه ممکنه سرم شلوغ باشه درس داشته باشم یا همچین چیزی !
حالا باید ببینی چقدر تلاش کردی واسه نزدیک شدن .
دست رو دست میزاری دیگه ! آدمایی رو میشناسم واسه یه خرید کوچیک حتما باید با یک نفر برند بیرون به زورم که شده ! من و شما چی ؟ همه جا میریم تنها !
البته اینکه دوستای قدیمم نیستن و اینا بهونس اصلش همون نیاز به جنس مخالف هست !
ولی خوب اینم بدون آرزوی بعضی چیزها از داشتن خودشون خیلی بهتره !
بعضیها میگند ما داشتیم بدرد نمیخوره بد بوده فلان بوده ...! منم میگم فرض کنید شما یک غذای خوشمزه بخورید خیلی هم بخورید خوب معلومه مریض میشید دلتونو میزنه و از آخر هم میگید فلان بود !
این نیاز به جنس مخالف وجود داره ، ولی مشکل اینه ممکنه زیاده روی کنیم و خودمون رو مریض کنیم و ...
متاسفانه ازدواج هم که شرایطش خیلی خیلی سخت شده .
من قصدم راهنمایی یا همچین چیزی نبود منم مشکل شما رو دارم و نمیدونم مشکل رو چه جوری حل کنم !
تا وقتی خودتو تبلیغ نکنی فروشی هم نداری ! با عرض پوزش اگر خوشتیپ هستی کارت خیلی راحته ، ما که نبودیم واسه همین تا بدنیا اومدیم از گردونه رقابت خارج شدیم :311:
چند سالته پسر تنها ؟
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
اول از همه به نظرم شما الان اینقدر کار دارید که نباید وقت سر خاروندن هم داشته باشید. برای اینکه امادگی برای ازدواج پیدا کنید به دنبال ادامه تحصیل، پیدا کردن کار دوم ، یاد گرفتن مهارتهای زندگی و ارتباطی، فعالیتهای گروهی و نو اوری و .... باشید.
به امید خدا اگر همت کنید هر چه زودتر شرایط ازدواج رو برای خودتون مهیا می کنید. فقط کافیه اراده کنید. از قدیم هم گفتن کار کردن هنر مرده. پس به دنبال کار دوم باشید یا مهیا کردن شرایطی برای بدست اوردن کار دوم و یا کاری بهتر (مثلا با ادامه تحصیل دادن یا شرکت در کارگاههای اموزشی و ..).
این رو هم بدونید که حس تنهایی با ازدواج و دوست دختر داشتن و این حرفها پر نمیشه. فقط خودتون هستید که می تونید با دوست داشتن خودتون و بها دادن به خودتون و پیدا کردن اهداف خوب و تلاش برای رسیدن به اون اهداف این حس تنهایی رو بر طرف کنید. البته تمایل به حنس مخالف حسی متفاوت از حس تنهاییه و قابل انکار نیست.
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
سلام داداشی
با خوندن حرفات با خودم فکر کردم ای کاش من اونقدر تنها بودم ، اما هرگز عاشق نشده بودم. عاشق شدن و داشتن دوست از جنس مخالف ، بدترین کار زندگی من بود.
منم تنها بودم. اما الان تنها ترم. میتونی تو تاپیکم بخونی.
داداشی بهت تبریک میگم که اینقدر خوبی و به خاطر تنهایی خودت، دختری رو بازیچه قرار ندادی.
تنهایی ، میدونم . درکت میکنم. اما خدا که هست. همون برات کافیه. همون خدا یعنی جبران همه نداشته هات.:72:
این خودخواهی ستش که به خاطر تنهایی خودمون ، رابطه ای با دختری آغاز کنیم و احساساتش رو نادیده و بازیچه قرار بدیم. نمیگم شما اینکارو میکنی. اما خواه ناخواه این اتفاق میافته.:163:
کار و درست رو بازنگری کن. یه کار دوم میتونه این مشکلو کمی حل کنه. میتونی تو فعالیت هایی شرکت کنی که ادامه دار باشن و دوستان خوبی اونجا پیدا کنی. نمیدونم کلاس موسیقی. ورزشی. گروه کوهنوردی.
داداشی خدا تو قران گفته که زنان پاک دامن رو برای مردان پاک دامن قرار داده. انشالله یه همسر پاکدامن خوب خوشگل مهربونم به زودی قسمتت میشه.
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
برادر گرامی سلام
به جمع گرم و صمیمی دوستان همدردی خوش آمدی
همینکنه وارد این جمع گرم و صمیمی شدی یعنی دیگر تنها نیستی و این رو لطف خدا بدون...
در خصوص کلمه تنهایی باید بگم که آدمها وقتی احساس تنهایی می کنند که یک خلا روحی
عطیم در آنها شکل بگیرد و چون این خلا در ذهن آنهاست با آمدن افراد مختلف در زندگی ما تنها
کمی به فراموشی سپرده می شود ولی باز هم هست!...پس هرگز این حس را با حس نیاز به
جنس مخالف یا مسائل دیگر قاطی نکن!...تنها چیزی که خلا تنهایی را در روح ما پر می کند
داشتن برنامه ، انگیزه و هدفی است که آن را دنبال می کنیم!...اگر آن هدف و برنامه و انگیزه
نباشد حتی اگر با بهترین آدم دنیا ازدواج کنید زندگیتان دچار یک روزمرگی و یکنواختی می شود و
باز به شدت احساس تنهایی می کنید!...روح ما جستجوگر است و به دنبال بی نهایت هاست
و همین ویژگی ما انسانها ما را از حیوان ها متمایز کرده و به ما به عنوان اشرف مخلوقات برتری
داده است.برای روح سرکش و جستجوگرتان چه پاسخی داشته اید و چه اهداف و
انگیزه هایی را دنبال می کنید؟...اهداف در زندگی ما منابع نور هستند که ما را به دنبال خود
می کشانند و هر روز ما را با دیروز متفاوت و پر از انگیزه می کنند و ما می بینیم که دیگر تنها
نیستیم حتی اگر کسی دور و برمان نباشد...حتی مثل من دنبال وقت خالی می گردید تا
یک کتاب مرتبط با کارتان بخوانید و دائم به دنبال خلاقیت می گردید!
پس به جای اینکه منتظر بنشینید تا کسی یا چیزی شما را از تنهایی در بیاورد خودتان اقدام به
کاری بکنید تا روحتان را از تنهایی در بیاورید...روحتان الان دارد از شما کمک می طلبد و شما
نشسته اید تا شاید معجزه ای رخ بدهد و به فریادهای روحتان گوش نمی دهید!
از همن حالا شروع کنید...خودتان را دوست داشته باشید و برای زندگیتان هدف و زمان تعیین
کنید و با یادداشت کردن آنها و اقدامات عملی خود را از تنهایی درآورید!
در آینده می بینید که شرایط ازدواج نیز برایتان فراهم شده و یک همراه خوب فرآیند رسیدن به
اهدافتان را تسریع می کند...پس شما در هر صورت دیگر تنها نیستید و به راه خود یعنی قدم
نهادن در جاده بی انتها و زیبای زندگی ادامه می دهید
لحظات زیبای زندگی را از دست ندهید و شروع کنید
موفق باشید
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
سلامی دوباره به شما دوستهای خوب.خیلی ممنون که وقت میذارید برای راهنمایی:72:
اول بگم که من 25 ساله هستم
میگم اینجور که معلومه پسرها بیشتر شرایط منرو درک میکنن,جالب بود
دلجوی دلتنگ من هم خیلی دلم میخاد اونجور بشه,هرچند با این رشته بدرد نخور من کارم بسیار سخت هست و نمیدونم چند سال بکشه تا من بجایی برسم و البته باز اون زمان شخص مناسب از کجا پیدا کنم
اما همنجور که گفتم کار و مشغولیت وقت آدم رو پر میکنه ولی احساس تنهایی رو پر نمیکنه
پسر تنها باحال بود فکرت:311:
ولی راس میگی آدم باید تلاش کنه.من خودم بعضا میشه اینجور نمیکنم و بی وفایی میکنم
البته من زمان دانشگاه وضعم خیلی خوب بود,تا از اونجا بیرون نیومدی یه کاری بکن,بیرون وضع خیلی سختر هست
من با دوستام فوتبال نمیریم ,اما میشه که جمع میشیم باهم عین تو
اما نهایت ماهی 1بار اگه بشه,یه دوستی هم داشتم که خوب بودیم باهم]اونهم از این شهر رفت
اتفاقا من از اونها هستم که دلم میخواد خرید برم یکی با من باشه,ولی الان کسی نیست که:302:
من دلم میخواست یه رابطه داشتم هر روز بود,آدم یکی حرف میزد,الان خیلی وقتها حرفی توی دلم میشه میخوام به کسی بگم ولی کسی دمه دست نمیشه
خوبی و بدی این رابطه هم بنظرم مثل چیزهای دیگه شانسیه
من خیلیها رو میبینم باهمدیگه خیلی هم خوب و خوش هست و از هم انرژی هم میگیرن برا کارهاشون
راستی تیپ هم بدک نیست:311:
ولی آخه جایی برای عرضه وجود نداره که,دختر نیستیم که از تیپ و قیافمون خوششون بیاد بیان جلو:311:
الماس 6سال که خیلی زیاده,چجوری دوام آوردی
والله راه حل منم عین تو نمیدونم که
همونجور که میبینی خیلیها میگن راهش ازدواج هست,اما اینکه امثال من کی بتونیم نامعلوم هست
راستی تا حالا از نت اقدامی کردی؟
نشه انجمن پسران تنها رو بزنیم و اونجا لااقل باهمدیگه دوست بشیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrabooni
سلام داداشی
با خوندن حرفات با خودم فکر کردم ای کاش من اونقدر تنها بودم ، اما هرگز عاشق نشده بودم. عاشق شدن و داشتن دوست از جنس مخالف ، بدترین کار زندگی من بود.
منم تنها بودم. اما الان تنها ترم. میتونی تو
تاپیکم بخونی.
داداشی بهت تبریک میگم که اینقدر خوبی و به خاطر تنهایی خودت، دختری رو بازیچه قرار ندادی.
تنهایی ، میدونم . درکت میکنم. اما خدا که هست. همون برات کافیه. همون خدا یعنی جبران همه نداشته هات.:72:
این خودخواهی ستش که به خاطر تنهایی خودمون ، رابطه ای با دختری آغاز کنیم و احساساتش رو نادیده و بازیچه قرار بدیم. نمیگم شما اینکارو میکنی. اما خواه ناخواه این اتفاق میافته.:163:
کار و درست رو بازنگری کن. یه کار دوم میتونه این مشکلو کمی حل کنه. میتونی تو فعالیت هایی شرکت کنی که ادامه دار باشن و دوستان خوبی اونجا پیدا کنی. نمیدونم کلاس موسیقی. ورزشی. گروه کوهنوردی.
داداشی خدا تو قران گفته که زنان پاک دامن رو برای مردان پاک دامن قرار داده. انشالله یه همسر پاکدامن خوب خوشگل مهربونم به زودی قسمتت میشه.
سلام مهربونی
الان تاپیکت رو خوندم و ناراحت شدم از اینکه کسایی به همین راحتی با زندگی یکی بازی میکنن
راستش منم این مدت با خوندن و شنیدن حرفهای کسای مثل شما خیلی ترسیدم
البته من با شناختی که از خودم دارم میدونم هیچوقت وجدانم نمیذاره به کسی بدی کنم
اما در مقابل ممکن هست نفر مقابل من همچین کسی از آب درنیاد
حق با تو هست و شرایط تو الان خیلی بدتر هست
لااقل من الان جز تنهایی چیز دیگه ای نیست که آزارم بده و کابوس بشه برام.........
بهرحال ممنون که از تجربیاتت برام نوشتی که دقتم رو بیشتر به نیمه پرلیوان نگاه کنم
امیدوارم شرابط تو هم با کمک خدا روز بروز بهتر بشه
بتونی خاطرات بد گذشته رو توی ذهنت کمرنگتر بکنی
توکل برخدا
bahar.ghamgin
بهار غمگین حرفهات خیلی پر محتوا بودن
واقعیت در مورد من بعضی چیزها که گفتی رو خودم هنوز در مورد خودم شناخت پیدا نکردم
هنوز واقعا اهداف زندگی خودم برا خودم مشخص نیست
یعنی مثلا میدونم باید مدرک خوب داشته باشم که کار داشته باشم
اما نمیدونم چرا اون انگیزه قوی توی من هنوز وجود نداره
من فکر میکردم از تنهایی و بیحوصلگی هست
ولی با حرفهای تو ظاهرا قضیه چیز دیگه هست
راستش با حرفهای تو فکرم مشغول شد
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
دوست عزیز
به شما هم پیشنهاد میکنم متن سخنرانی اسیتو جابز را در تاپیک استیو جابز که آقای
hamed65 زحمت کشیده اند و بر روی سایت قرار داده اند بخوانید تا ببینید که آقای جابز چه انگیزه قوی و باوری
داشتند که با تمام سختی های زندگیش که ما 10% آن سختی ها و مشکلات را نداریم چگونه
جهانی را متحول ساختند...من که خودم وقتی متن سخنرانی ایشان را خواندم به شدت از خودم
و خدای خودم شرمسار شدم که چگونه به راحتی این ثانیه های ارزشمند را از دست داده ام تا
کنون...این تاپیک را دنبال کنید...بسیار مفید است
موفق و سعادتمند باشید
RE: خیلی تنها شدم---کم کم دارم افسرده میشم
منم 25 سالمه و یه مدتی که از محیط دانشگاه جدا شدم و خونه نشین شدم حالم گرفته شده یه مقداری !!
یه پیشنهد دارم اینکه بشین و تو یه دفتری اتفاقات روزانه و خاطراتتو بنویس ، خیلی کمک میکنه و تخلیه میشی.
منم دوستام کمن و از بچگی این مشکل رو داشتم یعنی دور و برم پسر هم سن و سال کم بود نه همسایه ی درستی داشتیم نه ارتباط بین فامیلامون گرم بود . و مشکلم اینه که هر کسی رو واسه دوستی نمی پسندم . دوست دارم دوستای صمیمی و به درد بخور و لا مرام مثل فیلما داشته باشم
اما همچین کسی کمتر به پستم میخوره.
به تاپیک منم سر بزنین خوشحال میشم :43:
http://www.hamdardi.net/thread-18108.html