-
میترسم همسرم رو از دست بدم
سلام دوستان ممنون میشم اگه راهنماییم کنید خیلی وقته که میخوام پیش یه مشاور برم ولی تا حالا جور نشده .مطرحش میکنم به امید راهنمایی شما .
وقتی با همسرم ازدواج کردم احساسی بهش نداشتم .ولی الان که 5 سال از زندگیمون میگزره دیوانه وار دوسش دارم من همینطوریم بدون شناخت علاقمن نمیشم .روز به روز بیشتر عاشقش میشم و اون روز به روز سرد تر میشه الان احساس میکنم اصلا دوسم نداره .کلا ادم سردیه ولی قبلا میتونستم از کارها و نگاه هاش بفهمم دوستم داره ولی الان دیگه اونها هم وجود ندارن .یه دختر 2 ساله دارم .هیچ وقت تو این دو سال کمکم نکرد .هیچ وقت درکم نکرد .اعتماد به نفسمو داغون کرده از کارهام ایراد میگیره از ظاهرم ایراد میگیره .حرفاو رو قبول نمیکنه .و خیلی چیزهای دیگه ولی بازم خیلی دوسش دارم و نگران از دست دادنش هستم .هر دفعه بهونه ایی برای قهرجور میکنه .ادم اروم یه اصلا اهل دادو بیداد نیست .زیاد دوست نداره اوقاتش رو با من و دخترش بگزرونه .بیشتر فکر ورزش و تفریحات شخصیه .وقتی خونست دایم پای نته و من اجازه اعتراض ندارم تا حرفی بزنم صد تا جواب غیر منطقی بهم میده . نمیدونم چرا از چشمش افتادم .نمیدونم چیکار باید بکنم تا به من و زندگیش علاقه من بشه .همش میگه من اشتباه کردم ازدواج کردم .با این حرفش منو سرد میکنه .مادرش میگه تو زیادی لوسش کردی .خودم هم همین فکرو میکنم االانم اگه نکنم میگه وظیفتو انجام نمیدی .تا میخوام باهاش دردودل کنم .میگه غر غر نکن وووو
من 27 سال و همسرم 30 سالشه.
من روابط عمومی قوی دارم و حس میکنم دیگران بسیار بهم علاقمندند خانواده همسرم خیلی منو دوست دارن وکلا رابطه خوبی با دیگران دارم ولی همسرم این اخلاق من رو نمیپسنده .و میگه پرحرفی .
ظاهر خوبی دارم ولی همسرم کلی ایراد میگیره .هنرهای زیادی بلدم ولی اون اعتنا نمیکنه .عکاس خوبی هستم مشتری خیلی زیاد دارم ولی اجازه کار کردن رو ازم گرفته به بهونه بچه .اشپزیم هم زبانزده ولی اون هیچ وقت تعریف نکرده .همش ایراد گرفته کلا منو نمیبینه من براش خیلی کمرنگم .کلا ابراز علاقه بلد نیست و میگه این وظیفه زنه خونست .
دلم یه زندگی گرم و عاشقانه میخواد خیلی وقته از ته دل نخندیدم و خیلی وقته قلبا خوشحال نشدم.تابستونی که گذشت بیشترشو باهام قهر بود
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
سلام.
به همدردی خوش اومدید:72:
من زیاد تجربه ندارم. اما فقط چند تا سوال تا دوستان و کارشناسای عزیز بیان و راهنمایی کنن:
ایشون بچه چندم هستن و چند تا خواهر برادر دارن؟
خودتون فکر میکنید درد و دل کردنتون شبیه غر زدن هست؟
میزان ابراز علاقه ی شما از نظر خودتون و از نظر ایشون، کمه؟ زیاده؟
گفتید که الان هر روز داره سرد تر میشه. قبلاً که سرد تر نبود، چه جوری بود؟
گفتید
نقل قول:
وقتی خونست دایم پای نته و من اجازه اعتراض ندارم تا حرفی بزنم صد تا جواب غیر منطقی بهم میده
چه جوری اعتراضتون رو بهش میگید؟
سر چه مسائلی قهر میکنه؟ (چند مورد رو مثال بزنید)
تا به حال پیشنهاد دادین به مشاور مراجعه کنید؟ اگه بله، نظر همسرتون چی بوده؟
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
-ایشون بچه اول هستن ویک برادر و دو خواهر دیگر دارن .
-دردو دل کردنم اصلا شبیه غر زدن نیست .
-خودم که فکر میکنم ابراز علاقه من در مقایسه دیگران زیاد هم هست حداقل در مقایسه با خواهر و جاریم که اطلاعش را دارم .کلا من به شوهر ذلیل بودم زبانزدم در فامیل.
-قبلا هم سرد بود ولی میشد در بین حرکاتش علاقه رو فهمید مثلا دنباله کارهام میافتاد گاهی کمکم میکرد با من به خرید میاومد از من نظر خواهی میکرد .....
-اعتراضم رو بیان میکردم ازش میخواستم بیشتر باهم باشیم .ازش میخواستم اخر شب نت بره که من بچه رو میخوابونم .یا میگفتم وقتی پای نتی سرت گرمه و موضوعی برای صحبت پیش نمیاد .البته من ادم تمندی نیستم همه اینا با خواهش و نرمش همراه بود .
-مسائلی که سرش قهر میکنه :اتو نشدن لباسهاش .در مقابل خواسته های من که از نظرش غر زدنو گیر دادن محسوب میشه. وقتی ازش خواستم پرده های خونه رو عوض کنیم ناراحت شده میگه خیلی از زندگیم خوشم میاد وسایلشو عوض کنم ؟!!خودش که پیشنهاد بیرون رفتن نمیده وقتی هم من پیشنهاد بدم ابراز خستگی میکنه و میگه تو منو درک نمیکنی.حوصله بچه رو نداره بیشتر از 10 دقیقه باهاش بازی نمیکنه .تو خرجی دادن با منت بهم پول میده در صورتی وضع کاری و مالی خوبی داره . نمیدونم دیگه چه چیزی بگم
ببخشید جواب سوال اخرتون یادم رفت.
بله بسیار زیاد پیشنهاد دادم .میگه من مشکلی ندارم که پیش مشاور برم من خودم مشاورم همه مشکلها از طرف توئه و قبول نمیکنه بیاد و میگه مشاور چه میدونه تو خونه ما چی گذشته؟؟!!!
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیک ناز
-خودم که فکر میکنم ابراز علاقه من در مقایسه دیگران زیاد هم هست حداقل در مقایسه با خواهر و جاریم که اطلاعش را دارم .کلا من به شوهر ذلیل بودم زبانزدم در فامیل.
دوست عزیز
به نظر من زیاد ابراز علاقه نکن.
کمی از شوهر ذلیلی به قول خودتون دست بردار.:163:
دنبال کارهایی باش که به خودتت شادی و لذت می ده نه کارههایی که فقط در جهت رضایت همسرت هست.
توی رابطه کمتر از خودت مایه بگذار. بذار اون تشنه شما و محبت شما باشه . راحت سیرآبش نکن.
کتاب رازهایی در مورد مردان را بخون.
اونجا میگه نقش یک مادر و حامی همیشگی رو برای همسرتون بازی نکنید.
موفق باشید.
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
با سلام.منم با نظر سنجاب موافقم فقط میخواستم بپرسم به نظرتون همسرتون از چه جور خانمی خوشش میاد(البته منظورم این نیست که شما بخایین فقط به خاطر خوشامد همسرتون خودتون تغییر بدین) شاید اگر شما یه کم متفاوت تر و مستقلتر از قبل رفتار کنین هم خودتون بیشتر از زندگی لذت ببرید و هم علاقه ی همسرتون بیشتر بشه
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
والا من این همه براش مایه میزارم میگه تو کم به من میرسی به من میگه تو مثل مردها هستی اگه همینم کم کنم نمیدونم چه جوری رفتار کنه .
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
سلام نیک ناز
من احساس می کنم شما نباید به همسرت نشون بدی که می ترسی از دستش بدی
قانون طبیعی اینه که مرد سراسر نیاز باشه و زن سراسر ناز
در زندگی شما این قانون خراب شده
من ضمن اینکه پیشنهاد می کنم که حتما از مشاور کمک بگیری احساس می کنم اگر تا حدی این توجه به همسرت رو روشش رو تغییر بدی خیلی خوب میشه
و اینکه ناز کن عزیزم مرد شیفته ناز کردن زنش هست
وقتی با دخترت بازی می کنی مثلا با دخترت برید پیشش و به شکل بازی بگید بابا کی ما رو میبری پارک
کلی ذوق کنید و تحریکش کنید که بودن با اون رو دوست دارید اونو توی بازی با دخترت شریک کن
من کارشناس نیستم اما انها به ذهنم رسید دوست داشتم بهت بگم
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
عزیزم نمی دونم شما چطور به همسرت محبت می کنی ولی محبت کردن هم روش و زمان و مکان داره.
یک سوال ازت دارم دوست داشتی جواب بده. شما چند درصد از کارهای روزانتو به خاطر همسرت و چند درصد از کارهاتو به خاطر خودت انجام می دی؟
یک سوال دیگم اینکه روابط زناشوییتون چطوره (مخصوصا بعد از به دنیا اومدن بچتون)؟
و ایا توجهتون الان به کودکتون خیلی زیاده؟
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
اول ممنون از همه
-همسرم از زنهای به روز و شیک خوشش میاد و من در این زمینه کم نذاشتم نه اینکه بخوام از خودم تعریف کنم .
-شما میگی من ناز کنم کو خریدار .وقتی ناز کنم ناراحت میشه میگه واسم قیافه گرفتی خندت واسه مردمه اخمت واسه من.
-از نظر روابط زناشویی از نظر من همه چی خوبه ولی اون راضی نیست اینو یکبار بین حرفاش گفت .در حالت عادی هفته ایی 3 (بار با عرض معذرت)خودش مایل نیست بیشتر باشه .
-من دیوانه وار عاشقشم و همه کارهام به خاطر اونه خودم هم میدونم زیاده روی میکنم ولب نمیدونم چی کار کنم واقعا نمیدونم ینی چی کمش کنم.؟؟اون به همینش میگه کم حس میکنم براش تکراری شدم اخه اون خیلی تنوع طلبه گاهی حس میکنم از ترس ابروش بهم خیانت نمیکنه .در صورتی که من از خیلی لحاظ از اون سرم هم تحصیلات هم روابط اجتماعی و هم ظاهر .خیلی ها طعنه وار بهم گفتن چرا زنش شدی ولی من واقعا هم زیبا میبینمش و هم خیلی دوسش دارم اخه اخلاق خوب زیاد داره به خاطر همین نگرانم که از دستش بدم خواهش میکنم واضح تر راهنماییم کنید اینارو به صورت کلی میدونم ولی یه فرمولی چیزی بهم بگین
خیلی دوست دارم بدونم اون مردایی که دیوانه زنشون هستن ،زناشون چی کار میکنن واقعا ارزومه که یکبار همسرم یک بار به اصطلاح دورم بگرده و سراغم بیادو نازمو بکشه حس میکنم این اتفاقا فقط تو فیلمهاس .
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
سلام
چند تا سوال :
1 - آیا محدودیتی برای ایشان قائل شده اید؟
مثلا فلان کار رو نکن....فلان جا نرو ...... با فلان کس نگرد ؟
2 - آیا تا به حال کاری کرده اید که غرورشان خدشه دار شود؟
3 - آیا طوری با وی برخورد می کنید که گویی شما سر تر از وی هستید؟
4 - میزان جملات با بار منفی که شما در خانه می گویید نسبت به جملات مثبت چقدر است؟مثلا اکثر حرف هایی که می زنید مربوط به مشکلات است و خیلی کم جک و یا اتفاق های جالب را تعریف می کنید؟
5 - آیا چنین فردی هستید که وقتی بیرون می روید و با دوستانتان هستید همه چیز خیلی عالی است ولی وقتی به خانه می آیید همسرتان از حرف های شما خسته می شود؟
6 - آیا تمایلات جنسی همسرتان را کاملا می شناسید؟
پی نوشت : رابطه ی جنسی بیشتر از هفته ای سه بار برای آقایان مضر است.سعی نکنید که تعدادش را بیشتر کنید
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
اریای عزیز همسرم من لفظا میگوید که محدود شده ولی من هیچ وقت محدودش نکرم .او هفته ای یک بار فوتبال میرود .هفته ایی یک بار استخر یا بار پارک ابی هر روز هم صبح ها ورزش میکنه که این مورد باعث میشود شبها خیلی زود بخوابد در خانه هم یا پای نت است یا موزیک گوش میدهد ولی تا به حال من با هیچ کدام مخالفت نکردم
کلا تنها تفریح میکند .به نظرتان او محدود است .فقط چند بار از من خواسته تنهایی مسافرت برود مثلا تایلند یا انتالیا و من مخالفت کردم به همین دلیل میگوید محدود شده.
من هیچ وقت حسن کردم که از او سرم این گفته ها وطعنه های دیگران بوده .
ما زیاد در خانه صحبت نمیکنیم که بار منفی یا مثبت داشته باشد .قبلا من زیاد شیطنت میکردم و شوخی میکردم کودکانه حرف میزدم ولی اون میگفت این ادا ها چیه و منو یه جورایی میپیچونه .در مورد سوال بعدیتون اینکه من زیاد بیرون نمیرم به غیر از خونه مامانم اون حتی روابط منو با دوستام محدود کرده حتی در مورد تلفن حرف زدن با دوستانم هم مخالفه .
در مورد سوال اخرتون چه جوری باید بشناسم اون هیچ وقت هیچی به من نمیگه
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
نیک ناز جون سلام:72:
عزیزم یه سر به تاپیک های مختلف بزن
دوستات راهنمایی های قشنگی دادن
میتونی از اونا هم استفاده کنی
مثلا صحبت های csiمیتونه کمک کننده باشه
حتما این کار روانجام بده تا دیدت باز تر شه تا دوستان بیان و کمکت کنن.
ولی به نظرم خیلی بهش بها دادی.لوس شده
باز هم نمیشه قضاوت کرد نیاز به بررسی داره.
ولی به خودت احترام بذار و واسه خودت ارزش قائل باش و همش کاری نکن که اون خوشحال شه.
کارهایی رو هم انجام بده که خودت رو هم خوشحال میکنه
مطمئن باش رو دید اون هم اثر میذاره
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
نقل قول:
اریای عزیز همسرم من لفظا میگوید که محدود شده ولی من هیچ وقت محدودش نکرم .او هفته ای یک بار فوتبال میرود .هفته ایی یک بار استخر یا بار پارک ابی هر روز هم صبح ها ورزش میکنه که این مورد باعث میشود شبها خیلی زود بخوابد در خانه هم یا پای نت است یا موزیک گوش میدهد ولی تا به حال من با هیچ کدام مخالفت نکردم
کلا تنها تفریح میکند .به نظرتان او محدود است .فقط چند بار از من خواسته تنهایی مسافرت برود مثلا تایلند یا انتالیا و من مخالفت کردم به همین دلیل میگوید محدود شده.
من هیچ وقت حسن کردم که از او سرم این گفته ها وطعنه های دیگران بوده .
ما زیاد در خانه صحبت نمیکنیم که بار منفی یا مثبت داشته باشد .قبلا من زیاد شیطنت میکردم و شوخی میکردم کودکانه حرف میزدم ولی اون میگفت این ادا ها چیه و منو یه جورایی میپیچونه .در مورد سوال بعدیتون اینکه من زیاد بیرون نمیرم به غیر از خونه مامانم اون حتی روابط منو با دوستام محدود کرده حتی در مورد تلفن حرف زدن با دوستانم هم مخالفه .
در مورد سوال اخرتون چه جوری باید بشناسم اون هیچ وقت هیچی به من نمیگه
یک سوال :
شما فرمودید :
نقل قول:
کلا ادم سردیه ولی قبلا میتونستم از کارها و نگاه هاش بفهمم دوستم داره ولی الان دیگه اونها هم وجود ندارن
آیا اتفاق خاصی افتاد که ایشان به این رویه روی آوردند و یا آرام آرام این اتفاق افتاد؟
--اگر اتفاق خاصی نیفتاده باشه احتمالا ایشان پیش خودشان چند بار (پیش خودشان) به شما فرصت برای برقراری رابطه ی بهتر داده اند.منتها آن ویژگی را که انتظار داشتند را شما نداشتید؟
در این مورد اگر چیزی به ذهنتان می رسد بیان کنید ؟
--------------------------------------------------------------
نقل قول:
والا من این همه براش مایه میزارم میگه تو کم به من میرسی به من میگه تو مثل مردها هستی اگه همینم کم کنم نمیدونم چه جوری رفتار کنه .
نقل قول:
همسرم از زنهای به روز و شیک خوشش میاد و من در این زمینه کم نذاشتم نه اینکه بخوام از خودم تعریف کنم .
نقل قول:
اون به همینش میگه کم حس میکنم براش تکراری شدم اخه اون خیلی تنوع طلبه
نقل قول:
از نظر روابط زناشویی از نظر من همه چی خوبه ولی اون راضی نیست اینو یکبار بین حرفاش گفت
خب با توجه به نوشته های بالا من برداشت می کنم که همسرتان از یک چیزی در این وسط گلایه مندند.یعنی اینکه یک حالت "کینه" یا "قهر" طور در روابط زناشویی شما از طرف همسرتان وجود دارد.به این صورت که شما هرکاری هم که بکنید باز به چشم همسرتان نمی آید
پیدا کردن این مساله بر می گردد به پیشینه ای که همسرتان از شما داشته :
شما فرموده بودید :
نقل قول:
وقتی با همسرم ازدواج کردم احساسی بهش نداشتم .ولی الان که 5 سال از زندگیمون میگزره دیوانه وار دوسش دارم من همینطوریم بدون شناخت علاقمن نمیشم
خب از این نوشته اینطور بر می آید که در ابتدا شما زیاد به همسرتان علاقه مند نبودید و به خواسته هایش در حد یک همسر عاشق توجه نمی کردید.از آنجا که آقایان ابتدای هر کار شوق و ذوق خاصی در آن کار دارند اگر به اصطلاح "توی ذوقشان بخورد" کلا برای همیشه از آن کار دلسرد می شوند.احتمالا همسرتان از شما "موردی" به دل گرفته که حالا هر کار هم که بکنید باز هم نمی تواند آن را جبران کند.با توجه به گفته های شما شرایط فعلی زندگی شما با خواسته ی همسرتان تطابق کافی دارد و یا حتی بیشتر از حد اعتدال همه چیز مطابق میل همسرتان است.ولی همسرتان با توجه به پیشینه ای که در ذهنشان است نمی توانند به اصطلاح از کار های قبلی شما بگذرند و طوری رفتار کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.
اینکه همسرتان به شما محل نمی گذارند به خاطر این نیست که ایشان تنوع طلبند و یا اینکه شما برایشان تکراری شده اید.بلکه به این خاطر است که از شما دلگیری عمیق دارند
همسرتان گفته اند :
نقل قول:
من مشکلی ندارم که پیش مشاور برم من خودم مشاورم همه مشکلها از طرف توئه و قبول نمیکنه بیاد و میگه مشاور چه میدونه تو خونه ما چی گذشته؟؟!!!
ببینید هرچه هست مال قدیم هاست.در حال حاضر شرایط خوب است.ولی همسرتان از شما چیزی مثل "تنبیه" و یا "عذرخواهی" طلب می کنند.به عبارتی تا از کارهایی که قبلا انجام داده اید اظهار ندامت نکنید همسرتان با شما آشتی نمی کنند و کوتاه نمی آیند
در این مورد که چرا همسرتان در گذشته از شما ناراضی بوده اند هر چیزی که به فکرتان می رسد را عنوان کنید ؟
کلا برخی از آقایان در اینکه آخرالمر از کسی "ببخشید" بشنوند خیلی خیلی مصرند.هستند کسانی که حاضرند سال ها خودشان اذیت شوند و سختی بکشند ولی به اصطلاح : آخر ، روی طرف مقابلشان را کم کنند و ازش عذرخواهی بگیرند.همسر شما هم احتمالا از آن دسته افراد است
البته هنوز من به نتیجه قطعی نرسیدم
******همچنین من یک کارشناس نیستم و اطلاعاتم فقط در حد تجربه های شخصی است
شاد باشید
:72:
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
واقعا ممنون اقای اریا از صحبت هاتون مطمئن شدم منظور من رو کاملا متوجه شدین حق باشماست منم دقیقا همین فکرو میکنم ولی نمیتونم همون مورد رو پیدا کنم .او هم تا حالا چیزی نگفته کلا خواسته های مهمشو مطرح نمیکنه .مثلا تو اخرین قهرمون چند روز پی در پی منت شو کشیدم ولی لب باز نکرد و گفت تو به عنوان زن من باید خودت متوجه نیاز های من بشی . تو همین روزها بین حرفاش علنا اعلام کرد که روز به روز بیشتر ازت متنفر میشم .به جون همین یه دونه دخترم من کاری نمیکنم ولی نمیدونم چرا اینطور میشه .و منم گفتم خوب من نمیخوام منو تحمل کنی اگه دوست داری تمومش کن و اون گفت قبوله ولی تو اقدام کن (ینی خواست من درخواست طلاق بدم) البته الان اشتی کردیم ولی همچنان من هنگم که چه جوری باهاش رفتار کنم .از طرفی وقت مشاور گرفتم ولی ماشالا اینقدر گرونن که من نمیتونم برم پیششون ساعتی 70 تومان .نه اینکه ندارم نه وضع مالی ما خوشبختانه خوبه ولی همسرم کنترل شدید رو حساب من داره از کلیه مخارج من باید خبر داشته باشه نه اینکه شکاک باشه ولی حواسش هست و بیشتر بهم نمیده .خودش هم راضی نمیشه باهام بیاد .
من از معذرت خواهی هراسی ندارم بارها شده که اون مقصر بوده و من عذر خواهی کردم .
خودم به این نتیجه رسیدم که لغات در میان ما معانی متفاوتی دارد و ما حرف همو نمیفهمیم .
همین الان که دارم مینویسم تنهایی رفت استخر بهش گفتم چرا با یکی نمیری که به خودتم خوش بگزره میگه کسی حاظر نیست روز جمعه با من بیاد همه پیش زن و بچشونن بعد من یه لبخند زدم و گفتم خوب تو هم بمون پیش زنو بچت و نرو .یه نگاه تلخ با هزارتا معنی بهم انداخت و گفت 3 ساعت دیگه میام .قبلش هم امروز صبح یکی از لباسهای قدیمیو رو پوشیدمو گفتم ببین دوباره برگشتم به سایز قبلم و اون گفت:چقدر زشته کجا بود این لباست.
یا همین دیشب یه عکس تو نت پیدا کرده میگه ببین رنگ موهاتو این رنگی کن چیه این رنگای زشتی که میزاری . اینا رو مثال زدم که مدل صحبت کردنشو بگم .قبلا اصلا اینطور نبود
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
سلام نیک ناز
آریا خیلی قشنگ راهنماییت کرده باهاش موافقم
ایجوری که تو میگی همسرت میگه تو نیازهای منو نمیدونی و یا به لباسهات و اندامت بی توجه
به قول آریا از یه چیزی ناراحته خودت باید قشنگ بشینی فکر کنی
اما من حس می کنم همین حرفی که به تو می زنن که تو ازش سر تری اگه خودش بهش رسیده باشه
شاید غرورش جریه دار شده باشه
چون مردا دوست دارن همیشه سر تر باشن و این بهشون یه قدرت خاصی میده
میدونی نیک ناز وقتی میگه این رنگ موهات بد هستن شاید یعنی وقتی می خوای رنگ مو هات رو انتخاب کنی نظر منو بپرس ،این جوری حس نمی کنی؟
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
ممنون ناز عزیز
در مورد رنگ موهام بگم ، اون خودش این رنگو انتخاب کرد حتی من لپتاپو با خودم بردم ارایشگاه که دقیقا همون رنگو در بیاره من فکر میکنم اون عادت کرده بزنه تو ذوق من .من خیلی دسر های مختلف یا غذاهای جدید درست میکنم .که نظر همه رو جلب میکنه و کلی ذوق نشون میدن ولی یک بار حتی یکبار نشده که اون بگه خوبه بالعکس میگه الکی پولو خرج این کارا نکن .یا در مورد اشپزیم هر وقت ازش میپرسم خوب بود دوست داشتی؟ میگه بد نبود .یا در مورد نقاشیهام هر کس برای اولین بار میاد خونمون مخصوصا دوستای خودش تحت تاثیر قرار میگیرن ولی اون نه تنها مسخره میکنه نقاشیهای منو بلکه اجازه نداد نمایشگاه هم بزارم من با همه این تواصیف من باز دوسش دارم خیییییییییییییییییییلی زیاد .
من توصیه های شما رو جدی میگیرم
واقعا
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
منم موافقم.می تونید برای شروع توی مسایلی که زیاد روش حساس نیستید و با تغییرشون خودتون ناراحت نمی شید مثل :
امروز چی بپزم؟
می خوام برم فلان جا به نظرت از چه مسیری برم؟
می خوام لباس بخرم به نظرت چه رنگی باشه؟یا مثلا دو تا لباسی که خودتون دوست دارد رو بیارید از وی بخواهید که بگه کدوم بهتره
و ...
از وی نظر بخواهید.این کار دو تا خوبی دارد
1 - یکمی بیشتر با وی ارتباط برقرار می کنید.وقتی توی دو تا چیز ساده نظر دادند اون موقع در مسایل مهمتر اگر نظرشان تامین نشود بر زبان می آورند و اینطور نمی شود که بگویند
نقل قول:
تو به عنوان زن من باید خودت متوجه نیاز های من بشی
2 - به ایشان غرور و حس مهم بودن می بخشید
اینطور فکر کنم یواش یواش به یک نتیجه هایی برسید
(البته یکمی هم به همسرتان حق دهید.به هر حال نمی شود که هرکاری را که آدم می خواهد بر زبان بیاورد.اینجوری حس بدی به آدم دست می دهد.مثلا مرتب بگوید فلان چیز رو می خوام.اینجوری دوست دارم و ... . )
همین طور سعی کنید و دقیق باشید و عکس العمل های همسرتان را زیر نظر داشته باشید.سعی کنید که وقتی از چیزی ناراحت می شوند از رفتارشان تشخیص دهید.چون همسر شما کمتر ناراحتی خود را بروز می دهند و در عوض آن را در ذهن خود نگه می دارند.اینکار موجب همین ناراحتی ها و دلسردی ها می شود.اگر بتوانید ناراحتی ایشان را با مهارت خود شناسایی کنید ، می توانید بفهمید که ایشان چه خواسته هایی دارند و چه چیز هایی دوست دارند
موفق باشید
:72:
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
عزیزم من فکر می کنم همونطور که خودتم اشاره کردی همسرت شخصیت مردهای ایراد گیر رو داره. لینکشو پیدا کنم برات میذارم.
ولی شما گفتید همسرتون از روابط زناشوییتون راضی میستند. فکر کنم اگر اون رو حل کنی بقیش حل بشه. کمیت در روابط مهم نیست کیفیت مهمه و اینکه همسرتون در رابطه مطمئن بشه که تونسته شما رو کاملا راضی کنه و هم تلاش شما رو برای رضایت خودش ببینه. متوجه منظورم شدید؟
راستش همسر من هم همین خصوصیاتی که همسر شما داره داشت اما از وقتی مشکل روابط زناشوییمون حل شده خیلی این ایراد گیریها کم شده. ضمن اینکه اگر کمی بیشتر به ارزوها و خواسته های خودت بها بدی همسرت بیشتر به طرفت میاد. نه اینکه بهش محبت نکنی بلکه همزمان به خودت هم محبت کنی.
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
اگه به همین منوال ادامه بدی همسرت رو ار دست می دی
هر وقت تونستی خودت رو دوست داشته باشی اونوقت همسرت بهت علاقه مند می شه
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
دلجوی عزیز ممنون .منظورت رو متوجه شدم .وشاید هم حق باشما باشد ملی خواسته ها در روابط جنسی باید مطرح شود تا تغییر کد والا من از کجا باید بدانم چه کنم .اتفاقا من اولین کاری که کردم همین بوده .با کلی سرچ کردن فهمیدم که کلی هم اضافه خدمت داشتم .
میدونید دوستان اول ممنون که راهنماییم کردید دوم اینکه من به این نتیجه رسیدم که بس که من خوش خدمتی کردم همه چی واسش عادی شده و من جایی برای نو اوری نزاشتم .حتی در این مورد بانی خیر هم شدم چند نفری با دیدن رفتار من با همسرم دلبری و لبندی یاد گرفتندو ....
تقصیر خودمه که تو هر چیزی شورشو در میارم دیگه حالا از خودم بد میشه .شاید هم ارزهای اخلاقی دارن تغییر میکنن انگار هر چی کولی بازی بیشتر در بیاری بیشتر عزیزی .انگار خوب بودنو خلاق بودن منطقی بودن شده ضد ارزش.
برام دعا کنید .
اگه مشاوره خوبی تو غرب تهران میشناسین لطف میکنین بهم معرفی کنید؟
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
قرار نشد کولی بازی دربیاری
چقدر خودت رو دوست داری ؟ وقتی خودت رو دوست داشته باشی به ارامشی وصف ناپذیر می رسی
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
وای توروخدا نگو اتنا جونم استرسم بیشتر شد
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
عزیزم توی هر کاری نه افراط خوبه نه تفریط
ولی شما در حال حاضر مثل کسی می مونه که یه سرما خوردگی داره و نیاز داره یه مدت بیشتر استراحت کنه
ولی اگه کسی اومد احوال شو بپرسه نباید به تیپ و تاپ طرف بزنه بلکه باید تشکر هم بکنی
شما یه مدت بیشتر به خودت برس و ذهنت رو اینقدر روی رفتارهای شوهرت متمرکز نکن ولی اگه اون سمت شما اومد استقبال کن
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
-
RE: میترسم همسرم رو از دست بدم
من اين چيزي كه ميگم به شما توصيه نمي كنم فقط تجربه خودمو ميگم شما خودت نتيجه گيري كن . شوهر من هم اوايل ازدواج خيلي از من ايراد مي گرفت ظاهرم دستپختم مي گفت تو نمي توني كاري انجام بدي خلاصه اعتماد به نفسم رو تخريب مي كرد اوايل موفق بود در اين كار (تضعيف من ) به حدي كه بعد از تولد فرزندم شده بودم مثل يك پيرزن اما يكباره به خودم اومدم تمام سعي خورم رو كردم كه به خودم ارزش بدم به ظاهرم رسيدم فعاليت هاي اجتماعي ام را شروع كردم البته نه يكباره كه موضع بگيره و حس كنه از كنترلش خارج شدم بلكه كم كم . به طور خلاصه سعي كردم به خودم بها بدم ومطالعه ام رو زياد كردم نت رفتم و... نمي گم راحت بود روزهايي بود كه حس مي كردم داره بين مان فاصله مي افته اما همسرم از دور شاهد رشد روز افزون من بود و حالا روزي رسيده كه خيلي بهم بها مي ده و ميده مني كه به خودم خيلي ارزش قايلم چرا اون نباشه . نمي دونم به نظر من كمي سختي و تلخي رو تحمل كن ولي بذار اون دنبالت بياد به خودت بها بده