مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام خدمت دوستان و كارشناسان عزيزي كه به دلجو نظر دادن
من هم به تازگي دچار مشكل مشابهي شدم و همسرم بسيار اصرار به مهاجرت داره به استراليا يا نيوزلند
ولي من بعلت اينكه خودم اينجا رو با فرهنگ همينجا براي بچمون مي پذيرم و هميشه از اين مسئله مهاجرت فوبيا داشتم اصلا نمي تونم بپذيرم كه با همسرم همراه بشم و برم چون اصولا خيلي حساس هستم به اينكه شوهرم بخواد با خانم بي حجاب يا بدحجاب حتي توي همين ايران هم ارتباط كاري داشته باشه.و دليل ديگم هم اينه كه ما كلا 4 تا خواهريم با مادرمون كه اگه ما بريم بسيار تنها ميشن اينجا و بسيار هم آدماي عاطفي هستيم و 4سالي كه توي يه شهري نزديك تهران درس خوندم اصلا طاقت نداشتم بمونم و همش در رفت و آمد بودم.در ضمن شوهرم اينجا كارمند غير رسمي دولته ولي حقوقشون بد نيست تازه اگه براي خودش شركت بزنه كه وضع ماليمون خيلي بهتر هم ميشه.
من احساس مي كنم كه مهاجرت خيلي مشكلات براي آدم داره كه من نمي تونم خودمو وفق بدم با شرايطش.
همش هم به شوهرم گوشزد ميكنم كه من نميام و تو هم نرو ولي ميگه من تصميممو گرفتم و تو هم بايد تابع من باشي.
از دوستان با تجربه مخصوصا آقاي حامد و ديگر دوستان ميخوام از تجربه هاشون بيشتر بگن برامون تا شايد نظر شوهرمو بتونم با استناد به تجربيات دوستان عوض كنم تا هنوز هيچ اقدامي رو شروع نكرده.:72::323:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام،
به هر حال خودتون تاپیک های دیگر رو هم مطالعه کردید.
شاید بد نباشد که شوهر شما حداقل یک سفر کوتاه مدت به استرالیا داشته باشد و در مورد شرایط کار و زندگی در اونجا تحقیق کند. ببیند اصلاً می تواند به اون زندگی که مد نظرش هست در اونجا برسد یا نه.
روی حساب حدس و گمان و حرف مردم مهاجرت نکنید.
اول تحقیق کنید.
و پل های پشت سر رو خراب نکنید.
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام و تشكر از آقاي حامد65 و ساير دوستان
ببينيد من مي خوام بدونم اون تغييراتي رو كه ميگين پدرتون داشته كه خيلي هم خوشايند نبوده چيا بوده؟
چون من و همسرم اصلاٌ حتي يكبار هم خارج از كشور نبوديم.البته من خيلي با خارجي ها توي ايران كار كردم بنا به رشته تحصيليم كه ليسانس زبان و ادبيات انگليسه و ايشون هم مهندس برنامه نويس هستن.ايشون ميگن مگه تو توي همين ايران از من چيزي ديدي كه نمي خواي بياي ؟
ولي من فرهنگ همينجا رو بيشتر دوست دارم و از لحاظ مالي هم توي ايران اگه ماهي 2 - 3 تومن درآمد داشته باشي مي توني راحت باشي.ساير مشكلات رو هم كه همه توي همه كشورا دارن.حداقل وقتي توي كشور خودتي ديگه غريب نيستي و دوري رو نمي خواد تحمل كني.
آقا حامد لطفا اگه ممكنه بيشتر از تجربه هاتون و مشكلاتتون بگين ممنون ميشم.
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام :72:
منم دقیقا همین مشکل رو دارم ولی اینقدر حاد نشده .
همسر منم اصرار داره برای ادامه تحصیل و زندگی به یه کشور اروپایی بریم ولی من اصلا موافق نیستم .
تا الان تونستم مقاومت کنم و همیشه بش میگم اگه میخواستی بری باید قبل از ازدواج میگفتی و من در اون صورت بات ازدوج نمیکردم چون حاضر نیستم پدر و مادر و کشورم رو ترک کنم .
و به این معتقدم که آواز دهل شنیدن از دور خوش است . هیچ جا زادگاه خود آدم نمیشه .:72:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh soheil
ببينيد من مي خوام بدونم اون تغييراتي رو كه ميگين پدرتون داشته كه خيلي هم خوشايند نبوده چيا بوده؟
ببینید، نمی شود گفت که همه تغییر می کنند!
بعد هم تغییرات پدر من حتماً مربوط به جو خارج از کشور نبود.
ولی در کل، به هر حال برای اینکه خانم و آقا بخواهند در خارج از کشور زندگی کنند، مجبور نیستند دینشون رو کنار بگذارند، ولی باید یک سری حساسیت ها رو کنار بگذارند.
برای مثال خارج از کشور همه بی حجاب هستند و به خصوص در تابستان لباس کم می پوشند.
آقا باید بتواند که نگاهش رو کنترل کند، و خانم هم نباید ناراحت باشد که وقتی با شوهرش در خیابان راه می رود، زنان دیگر چنین وضعی دارند.
یا اینکه به هر حال شما چه بخواهید، چه نخواهید، مشروب در جامعه اینجا هست.
جایی که کار می کنم هر 3-4 ماه یکبار همه همکارها همراه با استادمون می رویم شام می خوریم. خب همه اینها مشروب می خورند. من هم دوست ندارم که سر چنین میزی بنشینم. این رو واقعاً می گویم که به من خوش که نمی گذرد هیچ، اصلاً احساس خوبی ندارم. ولی در عین حال، جو طوری هست که نمی شود نروم. اگر نروم به نوعی به حرمتی به اونها حساب می شود و روی روابط کاری تاثیر می گذارد. این یک مثالش هست.
حالا بستگی به طرف دارد که چقدر بتواند در این شرایط حواسش به خودش باشد و خودش رو گم نکند.
در این تاپیک راجع به این مسائل صحبت هایی کردیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh soheil
ولي من فرهنگ همينجا رو بيشتر دوست دارم و از لحاظ مالي هم توي ايران اگه ماهي 2 - 3 تومن درآمد داشته باشي مي توني راحت باشي.
من فکر می کنم با ماهی 2-3 میلیون آدم می تواند در ایران زندگی داشته باشد که بعد از مهاجرت به خارج از کشور به این راحتی ها به دست نمی آید!
بستگی به کشوری که مهاجرت می کنید هم دارد، ولی معمولاً چند سالی طول می کشد تا آدم جا بیفتد.
حقیقتش من گاهی شک دارم که مهاجرت برای یک زن و شوهری که ازدواج کردند درست است یا خیر. خیلی بستگی به شخصیت های اونها و شرایط دارد.
ممکن است رشد زیادی داشته باشید. ممکن هم هست که پشیمان بشوید.
به نظر من اگر از شرایط خودتون در ایران راضی هستید، شاید مهاجرت فقط شما رو چند سال عقب بیاندازد تا بعد از کلی زحمت بتوانید دوباره به همان شرایط برسید.
باید ببینید که اصلاً با مهاجرت چه چیزهایی به دست می آورید که برایتان مهم است و اونها رو در ایران ندارید.
و بعد ببینید برای به دست آوردن این چیزها، چه چیزهایی رو باید از دست بدهید!
من خودم از اینکه اینجا هستم راضی هستم. ولی یک دلیلش این هست که بیشتر سختی های مهاجرت رو پدر مادرم به دوش کشیدند و نه من! و اونها در این راه چیزهایی رو از دست دادند. من بچه بودم...
به هر حال خوب تحقیق بکنید.
موفق باشید.
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام م تشكر از كليه دوستان با تجربه
ببينيد من احساس مي كنم چون شوهرم كارمند بخش دولتي است و يكسري اسراف كاري و بي برنامگي رو هر روز ميبينه از اينجا اين طور دلسرد شده و دليل دومش هم رفتن تعدادي از دوستان و فاميلاي دورشون به كشورها ديگه است و توي ايران مهندسين نرم افزار كلاٌ كمبودهاي بيشتري دارند تا ديگر مشاغل و به تازگي هم بعلت دزديده شدن ماشينمون خيلي بيخودي سر ترخيصش اذيتمون كردند بعد كه پيدا شده بود.كلا يكسري عوامل محيطي باعث اين دلزدگي شده توي ايشون.البته هنوز هيچ اقدامي نكرده فقط داره كلاس Pre-IELts ميره اونم 2 جلسشو رفته و اميدوارم بتونم نظرشو عوض كنم كه اصلا نريم.
آقاي حامد ما 5 سال پيش كه ازدواج كرديم كلا از اولي ترين چيزاش تا الان با يك بچه هيچ كمكي از كسي منظورم خانوادهامونه قبول نكرديم و همزمان با ازدواجمون خونه هم خريديم كه خورد به اون دو سه برابر شدن قيمت خونه توي ايران توي نيمه دوم سال 85 و حسابي بهمون فشار اومد و بعد 2 سال كه قرض هامون تموم شد بابت خونه بچه دار شديم اصلا فرصت نكرديم به خودمون برسيم و شوهرم هميشه به من غر ميزنه كه تو بلند پرواز و خودخواهي نمي زاري من يه نفس بكشم .الان هم دوباره تونستيم خونمونو با يه خونه نوساز كه يكمي بزرگتر بود با يه مبلغ بيشتر عوض كنيم. تازه ماشينمون رو هم چند روزي هست كه عوض كرديم.يعني منظورم اينه كه اصلا خيلي احساس آرامش نكرديم.شايد اگه يكم دغدغه هامون كمتر بشه و شوهرم بتونه به علايقش برسه مثلا يه شركت دوست داره ثبت كنه و براي خودش كار كنه شايد اوضاع روحيش بهتر بشه و دست برداره.
به هر حال منتظر راهنمايي دوستان خوب و با تجربه اي مثل شما هستم.ممنون از اينكه وقت ميزارين و نظرميدين.:72:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام خواهر خوبم
به نظر من مشکل شما به موضوع مهاجرت مربوط نمی شه و باید موضوع رو در مهارتهای ارتباطی شما و همسرتون بررسی کنیم
به نظرم شما و همسرتون اختلاف نظرهای دیگه ای هم دارید...
و باز هم به نظر می رسه از روشهای ناسازگارانه و بیشار هیجان مدار برای حل مسائل استفاده می کنید..که اصلا به شما توصیه نمی شه
بی اعتبار سازی و انکار احساسات شوهرتون همزمان با سرزنش و عدم توجه به تجربیات، احساسات و نظرات ایشون موجب می شه ایشون موضع گیری خوبی نسبت به شما نداشته باشه...
دوست دارم بیشتر از روابطتون صحبت کنید.. از سنتون بگید.. روابط زناشوییتون... نحوه اشناییتون و اینده ای که از قبل از بچه دار شدن تصور می کردید داشته باشید...
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام خدمت شما
منتظر بودم نظر بديد ولي توي تاپيك هاي قبليم چون ديديم نيومديد گفتم حتما نظر خاصي ندارين.البته نظرات كارشناسانتونو خوندم به ديگران و از اين حس نوعدوستيتون ممنونم.
اگر بخواهيد از من بيشتر بدونيد به تاپيك ذير مراجعه كنيد:
http://www.hamdardi.net/thread-17063.html
با تشكر منتظر جوابتون هستم.
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
خوندم... بسیار خوب!
- فکر می کنید مشکل اصلی شما چه چیزی می تونه باشه، چه موانعی بر سر راه سعادت شماست؟
- فکر می کنم با روشهای هیجان مدارانه تا حدی انس گرفتید که روشهای مساله مدار رو فراموش کردید... فکر نمی کنید باید روشهای حل مساله ها رو تغییر بدید؟
- به نظرم می تونید با علاقه ای که به هم دارید زندگی خوبی داشته باشید...
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام
جناب ساينتيست من و همسرم خيلي زود سر هر چيز كوچيك و بي ارزشي صداي جفتمون ميره بالا البته اكثرا اون شروع ميكنه و بسيار زود از كوره در ميريم البته توي اون تاپيك كه ديگه خيلي اوج گرفته بود بلافاصله يه وقت مشاوره حضوري گرفتم و رفتم مشاوره چون اوضاع داشت خيلي خراب ميشد.مشاور ميگفت سعي كن توي عصبانيتاش نقشي نداشته باشي يا اگه داشتي چيزي نگي و بزاري اون هرچي مي خواد بگه ولي تو كاملا ساكت باش بعدش سر يه فرصتي كه آروم شد باهاش صحبت كن.
بعدهر دعوا يا جر و بحثي 1-2 روز كاملا غذا اينا نمي خوره بايد برم التماسش كنم كه بيا بخور داري از حال ميري خلاصه يه هفته اي طول ميكشه تا حالش خوب بشه بعد ياد من بيفته بعدش كه مياد دلجويي كنه ميگم تو چرا اون حرف ها رو زدي خلاصه يه عذرخواهي ساده ميكنه و تموم ميشه و اين سيكل بسيار براي من طاقت فرسا و خسته كننده شده.
بعدش مشكل اخير من اينه كه اين نقطه ضعفو كه نبايد مسايلي كه سرش دعوامون ميشه كسي بفهمه رو دادم بهش كه اگه دعوايي داشته باشيم جلوي ديگران (خانواده هامون)شروع به داد و بيداد و تحقير من ميكنه كه واقعا برام غيرقابل تحمله و توي بعضي از مواردش بعدا مجبورش مي كنم ازم عذرخواهي كنه جلوي اون طرف يا تلفني.نمي دونم تا چه حد اين كارم درسته ولي حداقل آروم ميشم.
خلاصه نمي دونم تا كجا برسيم و به چي ختم بشه اين رابطمون ولي ديگه جدا خسته ايم هر جفتمون.خوشحال ميشم از كمكتون براي بازسازي اين رابطه چون خيلي انرژي گذاشتيم براش تا حالا.ممنون
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام
آقاي ساينتيست هيچ نظري ندارين ؟
يعني راهي كه ميرم درسته با توضيحاتي كه دادم ؟ اگه نه نحوه برخورد و مواجهه و حل مشكلاتمون چيه ؟
ميشه بيشتر راهنماييم كنيد؟
با سلام
آقاي ساينتيست هيچ نظري ندارين ؟
يعني راهي كه ميرم درسته با توضيحاتي كه دادم ؟ اگه نه نحوه برخورد و مواجهه و حل مشكلاتمون چيه ؟
ميشه بيشتر راهنماييم كنيد؟
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام خواهرم،
مطلب شما رو در پست 10 خوندم... مشاور به شما درست گفته و ذكر سه نكته كه بهتون مي گم:
1. همانطور كه مشاور به شما گفته اصلا لزومي نداره كه تا اتفاقي مي افته كه شما نمي پسنديد يا مطابقت با روحيات شما نداره و يا ناراحت مي شيد... فورا به ايشون گوشزد كنيد! لازمه كه زمان بگذره... عصبانيت فروكش كنه و بعد با همدلي و رعايت آداب گفتگو صحبت كنيد.. در اين مواقع تمرين تنفس كنيد و سعي كنيد اون لحظه به قول مشاورتون نقشي در بيشتر شدن عصبانيت ايشون نداشته باشيد
2. آداب گفتگو رو مطالعه كنيد و تمرين كنيد.. در تاپيكهاي مختلف نوشتم... اگر پيدا نكرديد بگيد تا دوباره بنويسم
3. معمولا سه نوع شيوه رفتاري داريم... يكي منفعلانه ! كه شما سكوت كنيد... هيچ چيزي نگيد... كوتاه بيايد كه صدايي بلند نشه.. اين شيوه هرگز موجب صميميت بين هيچ كسي نمي شه... و همه از اين وضعيت خسته مي شن!
دومي پرخاشگرانه... كه برعكس اولي شما هر چي كه به ذهنتون مي رسه در جا مي گيد... به ظاهر آروم مي شيد اما قطعا منتقد دروني شما دست از سر شما بر نمي داره و شما رو چنان متهم مي كنه كه شما احساس بدي خواهيد داشت... اين شيوه هم موجب صميميت نمي شه!
و سوم جرات مندانه: وقتي گفتگوي شما مطابق با آداب گفتگو باشه/ به نظرات، پيشنهادات، احساسات، عواطف و تجربيات طرف مقابل احترام بگذاريد و نظرات خودتون رو هم ابراز كنيد...اين تنها شيوه اي است كه همه شما رو دوست خواهند داشت و صميميت فوران خواهد كرد!
پس شيوه جرات مندانه رو انتخاب كنيد و آداب گفتگو رو بخونيد...
من بعد از اين، اگر قهر كردند و چيزي نخوردند هيچي نگيد...
كمي بي رحمانه تر به ايشون تكيه كنيد...
با هم هر شب 10 دقيقه مطابق آداب گفتگو، حرف بزنيد...
چند سوال:
همسر شما ولخرجه؟ گاها ولخرجي مي كنه و حساب و كتاب از دستش خارج مي شه؟
شده گاهي در لاك افسردگي و غمگيني فرو بره؟
شده گاهي سرخوش و شوخ طبع باشه؟ و لحظات بعد تو خودش باشه؟ بخصوص شبها؟
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام و قدرداني از برادر خوبم جناب Sci
در رابطه با سوالتتون بايد بگم ايشون اصولا اهل ولخرجي نيست و اكثر اوقات بدليل مشغله كاريشون كه تا 4 عصر سركار هستند بعدش هم به كار دومشون مي رسن در منزل با چند تا شركت خصوصي كار ميكنند اصلا خيلي فرصت حساب و كتاب كردن رو ندارند و من برنامه ريزي مي كنم كه چي بگيريم و چه قسطهايي مانده و هزينه و درآمد ها بايد چطور انجام شوند و بسيار هم تبحر من رو ديدند توي حسابداري ، ديگه يه جورايي خيلي نظر من براشون مهمه حتي براي خريد گوشي و يا لوازم كارشون خيلي از من نظرخواهي مي كنندو البته عمل هم مي كنند.
لطفا آداب گفتگو رو هم برام بزارين بخونم ممنونم:)
در جواب سوال دومتون هم بگم كه بله گاهي اوقات ميره توي لاك خودش عصر و شبها ولي گاهي اوقات هم چنان سربه سر من ميزاره و شوخ طبع ميشه (كه به قول خودش داره شوخي ميكنه ولي من جنبه ندارم )كه مجبورم يه چيزي بهش بگم كه ناراحت و ساكت بشه و يكمي آرامش داشته باشم.
خانواده خودم ميگن (البته اينو خودش هم ميگه تو خودخواه و بلندپروازي و به من فرصت نفس تازه كردن نميدي)تو هيچ وقت بهش فرصت ندادي يه بخشي از زمانش براي خودش باشه همش از 5سال پيش كه ازدواج كردين هي مجبور بوده كار كنه تا قسط هاي شروع زندگي جديد خريد خونه و ماشين اول و بعد حضور بچه و بعد خونه دوم و ماشين جديد تا حالا كه تا آخر سال هم ادامه داره اين وضع.
منتظر راهنمايي كاربردي شما هستم.با آرزوي توفيق و سلامتي برايتان
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام و احترام
كليك كنيد:
آداب گفتگوي همسران
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام دوست عزیز در خصوص مهاجرت به استرالیا من خودم در اوایل سال به آن جا رفتم به نظرم بهشت بود البته تنها نکته ای است کار پیدا کردن است اگر آدم آنجا کار داشته باشداز نظر زندگی ایده آل است مردم خوب و مهربانی دارد اگر انسان کمی تلاش کند به خیلی از آرزو هاش می رسد اگراینجا زندگی کارمندی دارید پس استرالیا برای زندگی کردن بهتر است- من حتی یکی از دوستهام به همراه خانواده اش آنجا هستند که مادرش خیلی راضی است و حتی آن جا کار می کند - اکثر ایرانی ها که کن دیدمخیلی راضی بودند به جز کسانی که درایران اهل کار نبودند یا در ایران بیزینس خودشانداشتند- توصیه می کنم اگر می توانید حتما برید یک سفر دیدتان خیلی عوض میشود.:310:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
استرالیا دارای مدرسه های خوبی برای بچه ها است و اگر اقامت داشته باشید رایگان است خیلی سیستم آموزشی خوبی دارد وخیلی راحت بچه ها آنجا بزرگ می شوند راستش تا آن جا که من می دانم در ایران محیطهای مدرسه اصلا خوب نیست مخصوصا در مقطع دبیرستان- چون خیلی دوست معلم و مدیردارم می گویم – آن جا به بچه ها دربارههمه چی آموزش می دهند که این خوب است دیگر اگر مخیط خانواده خوب باشد بچه ها به انحراف کشیدهنمی شوند یا مثل من از موجود مرد وحشتن دارند بلکه به صورت طبیعی بزرگ می شوند- باور کنید تمام دوستهای من که آن جا زندگی می کنند آدمهای موفقی هستند و از راه راست هم خارج نشدند- بایدحتما بروید ببینید و از ایرانی های آن جا مشورت بگیرید و بعد تصمیم بگیرید- حتی شوهرتان می تواند این جا مرخصی بگیرند و بازار کار آن جا را ببرسی کنید و وقتی شغل پیدا کردید آن وقت بروید- استرالیا تنها کشوری است که با تحصیلات ایران و سابقه کار ایران می شود آن جا کار در زمینه رشته خود پیدا کنید- فقط تنها مشکلش دوری از والدین اسن و حصرت برای خودمان- من همش می گفتم چرا ما نباید زندگی خوب داشته باشیم و این کشور ما هم خیلی قشنگ است ولی هوای آلوده داریم گرانی و بیکاری داریم :310:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
با سلام حضور شما دوست عزيز
مشكل من اينه كه دوست دارم بچم با تربيت اينجا و فرهنگ خودمون بزرگ بشه تا بتونيم زبون همو بفهميم .و از جامعه غربي بدم مياد به خطر نوع فرهنگشون و آزادي روابط زن و مرد و خيلي چيزاي ديگه.بعدشم به قول آقاي حامد65 وقتي آدم ميتونه اينجا بهمون چيزايي كه مي خواد تا حدي برسه چرا بره چند سال توي يه كشور ديگه دوري و غربت و سختي بكشه تا بعد چند سال تازه برسه به همين شرايط داخل ايران.ميشه تو همين ايران خوب پول دربياري بري اونجا سفر خرج كني.بچه هم وقتي خوب بار بياد براي دانشگاه رفتن ميفرستيش بره اونجا
بعدشم شرايط خانواده ها با هم فرق ميكنه ما نمي تونيم خانوادمونو تنها بزاريم بريم.
نمي دونم شايد من اشتباه ميكنم ولي نظر شخصيم اينه
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
چه خبر؟ ستاره سهیل شدید... چی شد؟
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
سلام
خوبين شما؟
شما يا من ؟
من كه هروز آنلاينم از ساعت 9 صبح تا ظهر
و گاهي هم عصرا
هيچي دوباره يه تاپيك ايجاد كردم تا شايد نتيجه بگيرم
من دنبال يه راهكارم
هنوز كه موفق نشدم
ممنون از توجهتون:72:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
هرکس نظر خودش رادارد البته دوری از خانواده خیلی سخت است ولی در خصوص آزادیزن و مردها باید بگم آن چه در آن حا رعایت می شود شاید در ایران رعایت نشود در مخیط کار فقط کار است و ارتباطات هم خیلی محترمانه و در چهارچوب است - خوب است آدم بچه اش برای تحصیلات عالیه آن جا بفرستد ولی این طوری دیگر انسان بالای سر بچه اش نیست - کلا نمی خواهم شمارا قانع کنم ولی اگر امکانش را دارید حتما در حد سفر بروید می تواند کلی به شما دید دهدو امیدئارم هر چه برای شما صلاح است همان بشود :310:
RE: مشكل من با همسرم درخصوص مهاجرت به استراليا و نارضايتي من
مشكل من اينه كه دوست دارم بچم با تربيت اينجا و فرهنگ خودمون بزرگ بشه تا بتونيم زبون همو بفهميم .و از جامعه غربي بدم مياد به خطر نوع فرهنگشون و آزادي روابط زن و مرد و خيلي چيزاي ديگه.بعدشم به قول آقاي حامد65 وقتي آدم ميتونه اينجا بهمون چيزايي كه مي خواد تا حدي برسه چرا بره چند سال توي يه كشور ديگه دوري و غربت و سختي بكشه تا بعد چند سال تازه برسه به همين شرايط داخل ايران.ميشه تو همين ايران خوب پول دربياري بري اونجا سفر خرج كني.بچه هم وقتي خوب بار بياد براي دانشگاه رفتن ميفرستيش بره اونجا
بعدشم شرايط خانواده ها با هم فرق ميكنه ما نمي تونيم خانوادمونو تنها بزاريم بريم.
نمي دونم شايد من اشتباه ميكنم ولي نظر شخصيم اينه
سلام
عزیزم من الان نزدیک به 9 یا ده ساله از ایران اومدم بیرون .پسرم اینجا مدرسه رفت.از کلاس اولش اینجا بود .نمی دونم چرا اینقدر روی این منطق خودت اصرار داری ..پسر من فارسی بلد نیست ..براش معلم خصوصی گرفتم که فقط بتونه بخونه و بنویسه که فارسی یادش نره ..با عرض معذرت از همه اعضا ولی واقعا از صمیم قلب خوشحالم که بچم توی محیط ایران بزرگ نشده ..بذار بت بگم بعضی چیزها رو ....پسر من هنوز بلد نیست دروغ بگه ..اینجا خبری از دروغ گویی و شارلاتان بازی نیست ..تنها چیزی که بچه ها از زمانی که خودشونو می شناسن یاد میگیرن اینه که درست زندگی کنن ..یه زندگی آروم به دور از تنش و فشار..چیزی که حق همه بچه هاست ..اینا توی دوران مدرسه فقط کودکیشونو می کنن و توی همین دوران استعدادهاشون شکوفا میشه و بعدها که بزرگ میشن پر از عقده های سرکوب شده کودکی و نوجوانی و بلوغ نیستن ...اینجا خبری از اعتیاد نیست ..از بچه دزدی از ترس های بچه های ایران ..از اضطراب امتحان و کنکور ..هیچی .سیستم آموزشی اینجا طوری هست که مدارس فقط مراکز استعداد یابی هستن .خیلی روی این موضوع بصورت اساسی کار کردن ..اینجا بچه ها درگیر جنگ و سیاست نیستن .خیلی شادن و آروم ..چیزیکه توی ایران نایاب شده الان ..
هزاران خانواده اینجا دارن مثل من زندگی می کنن ..خانواده های ایرانی که هنوز هم هر هفته نماز جمعه میرن و زناشون هنوز حجاب کامل دارن ...پر هم هست از آدم هایی که دیگه یادشون رفته مسلمونن! درخت کریسمسشون تا ماهها بعد از ژانویه وسط خونشونه! اینا همه به اصالت خودتون بستگی داره که چقدر اصول و عقایدتون براتون مهمه ..با کمال شرمندگی به عینه می بینم که بچه هایی که اینجا بزرگ میشن نسبت به بچه های ایران خیلی انسان تر بار اومدن .البته بازم بگم این به نوع مدرسه ای که میرن و محلشون هم بستگی داره ..
خیلی متاسفم که این حرفا رو زدم ولی اینا رو تا از ایران بیرون نیای خودت لمس نمی کنی .نمی دونم کجای کارمون غلط بود که ایرانمون به اینجا رسید.حیف از اونهمه استعداد ...
امیدوارم بتونی تصمیمی بگیری که در اینده خود بچه هات سرزنشت نکنن..:72: