نگاه به زندگی در ارتفاع !

سلام :82:

تا به حال شده از ارتفاع ، از بالای کوه ، دشت ؛ و .... به شهر خودتون نگاه کنید.

این حس رو جمعه لمس کردم ، چشیدم .

از اون بالا همه چیز معلوم بود . کل شهر معلوم بود .........

http://www.fpm.ir/archive/no_186/images/2b.jpg

برج ها ، آسمان خراش ها ، خانه ها و .... از دور نگاه به خانه ها می کردم .

http://www.anobanini.ir/pic/travel/t...b/PIC_0039.jpg

این فکر رو داشتم که آیا تمام این انسان ها خوشبختند ؟

این همه آدم که توی خیابان ها می بینید همه میرند تو این سرپناه ها !

آیا همشوند در کنار هم آرامش دارند ؟

**********************************************
سوال ) وقتی توی ارتفاع قرار میگیرید چی میبینید ؟ به چی فکر میکنید ؟

**********************************************

http://www.iran-goftogoo.com/forums/...1138100811.jpg

شاید نخست به کوچک بودن خودمان!! البته این انبوه ساختمان های زشت و برجهای بلند و فشردگی بافت شهری گونه ای سرسام را در درون خودش نشان می دهد . . .
از آن بالا در لایه رویی ماجرا صدایی نیامده و آرامش برقرار است و چون به متن و لایه های ژرف تر می رویم، با دوزخی گسترده روبروییم . . .دوزخی که آزاردهندگانش خود ماییم و . . .
در دل می ترسم که چه جنایتها در شرف تکوین هستند در این توده در هم تنیده،براستی شهر از آن بالا بالاها زیبایی دهشتناکی دارد . . .

من وقتی از بالا ی یه بلندی به پایین نگاه می کنم به یاد عظمت ِ این هستی می افتم،
به یاد این می افتم که گاهی دنیا رو به کوچیکی اتاق خودم می بینم و همه ی مشکلات این عالم رو در مقابل مشکلات خودم هیچ ....
اما وقتی از اون بالا به پایین نگاه می کنم خودم رو مثل یه غبار توی فضا ی لا یتناهی می بینم.

به این فکر می کنم که توی هر کدوم از این خونه ها ی چه خبره...توی این خیابونها داره چه اتفاقیاتی می افته...ادمها بهم چی می گن،

کلا خیلی کنجکاوم و به این فکر می کنم که این همه آدم که من هرروز بی تفاوت از کنارشون رد میشم و الان از این بالا دارم بهشون نگاه می کنم ،دارن به چی نگاه می کنن...به چی می خوان برسن...چند نفرشون واقعا دارن زندگی می کنن و چند نفرشون فکر می کنن که دارن زندگی می کنن ، چه قدر توی روز مره گی ها گم شدن و چند درصد امروز و فرداشون یکی نیست....
به خیلی چیزها ی دیگه هم فکر می کنم...که بماند!

یه روزی یک ریش سفید :305: به من گفت : دوست داری پرنده باشی ؟
گفتم : مگه انسان بودن خوب نیست ؟
گفت : نه ولش کن !
حالا میفهمم که پرنده مجازی رو می گفت .
وقتی با روحت روی بام های این خانه پرواز می کنی ، اوج میگیری ............... واقعا نگاه به این بالا . پایین ها .........
مشکلات ، حرف ؟؟؟؟؟ داستان ؟ گله شکایت !!! :203:
همه این ها تا وقتی خورشید تو آسمونه !!!!
وقتی شب اومد همه فقط یه رختخواب میخواند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :160:

http://i1.tinypic.com/rshteh.jpg

*******************
تــــو گـــــوش مـــــن قــــصـــه نـــگـــو گـــوش مــــن از ایـــن حـــرف هـــا پـــره ! ! ! !
*******************

نمی خوابند حامد جان!! نمی خوابند . . .یقین داشته باش؛
برخی تازه آماده درگیریهای خانوادگی پس از یک روز کاری می شوند،
پاره ای آلام خود را در رابطه جنسی می خواهند از یاد ببرند،
گروهی در فکر جنایات آینده اند و نیز برنامه ریزی برای پول درآوردن بیشتر و بیشتر،
و بسیارانی که بیشترین هستند اشکی بر بالین و در تنهایی می ریزند و اندیشه های دردناک روانشان را می خورد،چناکه نیایش شبانه برخی که البته اندکند نیز گرهی از این کلاف سردرگم نمی گشاید . . . .

گرد آفرید عزیز
خیلی خوبه که گاهی وقتها عینک بدبینی رو از روی چشمامون برداریم و به اطرافم با دید بهتری نگاه کنیم. :shy:
اینکه وقتی از اون بالا به پایین نگاه می کنیم با خودمون بگیم خدای من چقدر خوبه اینجا هستند کسانی که نفس می کشند، زندگی می کنند، و حالا هم بعد از یه روز سخت و پرکار، آروم و راحت خوابیدن به امید فردای بهتر. :227:
چرا باید به چیزهای بد فکر کنیم که مثلا گروهی دنبال پول بیشتر، گروهی دنبال جنایت ،گروهی به دنبال............
اما این حرفت رو هم قبول دارم که هستند خیلی هایی که شبها با چشمی پر از اشک سر به بالین می گذارند ولی مطمئنم نیایش شبانه همون اندکی که گفتی گره گشای خیلی از دردها و غمهای جامعه و این افراد می تونه باشه. :72:

نادیا خانم گُل؛سخن شما در پاسخ بنده چنین است:
*اینکه وقتی از اون بالا به پایین نگاه می کنیم با خودمون بگیم خدای من چقدر خوبه اینجا هستند کسانی که نفس می کشند، زندگی می کنند، و حالا هم بعد از یه روز سخت و پرکار، آروم و راحت خوابیدن به امید فردای بهتر.*
این حرفها یعنی چه؟؟چه سودی دارند؟آیا واقعیت همینی است که شما می گویید؟آیا صرف نفس کشیدن زندگی کرمها و سگها از بسیاری بهتر نیست؟زندگی خزه و سوسک چی؟روز سخت چرا باید سخت باشد؟چرا نباید آرام،منطقی و دلخواهانه برای اکثریت نباشد؟آیا اصلاً فردای بهتری با این شرایط هست؟
درباره بدبینی هم بگویم طرز تفکر طیبعی و نظر ما به جهان خارج،پیروِ آنچه در بیرون می گذرد بوده و داده های محیط پیرامون لاجرم نتیجه ای مانند همان داده ها را خواهند داد و بس؛البته خود را گول زدن مقوله ای کاملاً جداست.

ولی من با حرف شما موافق نیستم
من فکر می کنم این دیدگاه ماست که منشأ هر نوع تفکریست ، حالا چه مثبت چه منفی .

حال و روز که ما که همه چیزو میبینیم اینه ! :82:

شاید باید ببندیم چشمو گیریم این میشه ! :160:

**************************************

http://www.asianews.ir/photo/p3170.jpg

***************************************

چشم من خیلی چیزهارو گرفت و ول نکرد ! ! ! ! ! ! ! :33:

***************************************

اشتباه به سمع شما رسیده است این معنا؛چرا کسانی که این باور را رواج داده اند،می خواهند از اعتراض،اندیشه و دیدگاه باز دیگرانی که برایشان مانند یک ابزار بیشتر نیستند،جلوگیری کنند؟
زبانم مو که سهل است،پشم درآورد که بالام جان!اگر در بیابانی باشید نمی توانید به خود سیراب بودن را بقبولانید،در حالیکه از تشنگی در حال مرگ هستید.
بر همین منوال،اگر شرایط و محیط بیرون زیبا،دلخواه و راحت نباشد،شما احساس بدی دارید و به جان مادرم این بدبینی نیست و با خیال بافی و حلوا حلوا کردن،دهانتان و حس شما شیرین نخواهد شد.

دوستان اما به عقيده من :
خداوند رحمن خوبي را آفريد تا بديها نمايان گردد ، و بدي را خلق كرد تا عظمت خوبي پديدار گردد .

http://www.persianscholarship.org/damavand.jpg

در تصوير بالا هاله اي از دود و مه گرفتگي مي بينيد كه بر فراز اين شهر گسترده شده كه مي تونه نمادي از بديها باشه اما چشمهايمان را اگر خوب باز كنيم سبزه ها و طبيعت زيباي خداوندي و كوه استوار رو هم كه نماد خوبي است خواهيم ديد .

این مال وقتی است که بیرون تهرون در طبیعت هستیم و داریم از آرامش بخشی آن لذت می بریم،تازه اگر کنار رودخانه پر از آشغالهای مردم نباشد،هوا خیلی سرد و گرم نباشد،اگر خانمی یا دختری کنار تو جوان گناهکار،پست،لات و همیشه دنبال ناموس مردم نباشد که بیایند و بگیرندت،آلودگی صوتی نوارهای مزخرف خوانندگان پاپ اینوری و اونوری نباشد.
این تصویری واقعی از شهر نیست،از اجتماع انسانها نیست.

... دیشب تک و تنها زیر نور ماه به مسیرم ادامه میدادم هر از چند گاهی ماه پشت ابر میرفت و من در دل تاریکی قدم میگذاشتم و بعد میدیدم که از شاهراه فاصله گرفته ام و باید دوباره برگردم چندبار این تجربه ی تلخ برایم تکرار شد تا اینکه نتیجه گرفتم در نبود ماه فقط باید ایستاد مگر اینکه بدانیم راهی که میریم درست است وگرنه باید ایستاد.

چیزهای جدیدی جدیدا دارم میبینم ! ! :303:

... از خرابه های زیادی دارم عبور میکنم عده ای میبینم کلنگ بدست دارند دنبال چیزی میگردند و انقدر بکارشان مشغولند که منو نمیبینند. از کنارشان عبور میکنم حدس میزنم شاید دنبال گنج باشند....................

اصلا نمیشه باهاشون کنار اومد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:160:

http://www.alamohop.com/prayer1.jpg

خدایا کمک کن ! :203:

ای آرامــش کـــجـــایی ؟

http://p.webshots.com/ProThumbs/23/3...llpaper400.jpg

سلام
من فردا دارم میرم به یکی از ییلاقات اطراف اینجا(شمال)
تا حالا هیچ ییلاق و کوهی نرفتم و خیلی هیجان دارم
از همین الان هوای خنک و تمیزشو توی ریه هام حس می کنم...

نگاه ما از اون بالا چقدر میتونه نافذ باشه تا تمام جاهایی که مورچگان در آن دانه جمع می کنند ببیند ؟