شوهرم 3سال بهم خیانت کرده

سلام .تو رو خدا کمکم کنید .تو زندگیم خیلی غمگینم طوری که هرروز صبح بلند میشم ویه دل سیر گریه می کنم .خسته شدم از این همه شکاک بودن .گفته بودم که شوهرم بهم خیانت کرده و الان 6 ماه می گذره .اوایل درکش واسم راحت بود شاید دلیلش این بود که باور نمی کردم که این اتفاق واسم افتاده.الان دارم دیونه میشم چون احساس می کنم بازم باهاش رابطه داره .اگه بیرون بره یکم دیر کنه دیونه میشم وفکر می کنم که بااون بوده.وکلی غصه می خورم وبه روش نمیارم.دلم میخواد از شر این فکرهای بد خلاص شم وبهش اعتماد کنم ولی نمی دونم چه جوری /چون با این شکاکی خودمو دارم نابود می کنم.دلم می خواد پرینت موبایلش بگیرم و واسه یه بار از همه این دودلی ها راحت شم.نمی دونم پرینت سیم کارتش که ایرانسل میشه گرفت یا نه.کمکم کنید:323:

چی ازش دیدی که فکر می کنی خیانت کرده یا میکنه؟ صحبت کردی باهاش؟ چه توضیحی میده؟ در حال حاضر اصلا فکرت رو مسموم نکن چون شک کردن فقط اعصابت رو داغون میکنه و هیچ نتیجه مثبتی نداره. سعی کن به خودت بیشتر مسلط باشی و دورادور کنترلش کنی. توضیح بده که چی دیدی؟

دوست عزیز وقتی که زنی نسبت به خیانت همسرش مشکوک می شود اولین اشتباهی که مرتکب میشود این است که به دنبال اثبات این شک میرود.جاسوسی میکند-با دوستانش در این مورد صحبت میکند-به سراغ موبایل همسرش میرود یا او را سوال پیچ میکندو...همه این موارد راه هایی است که برای اثبات شک و گمانتان به سراغ آن میروید.ولی چیزی که باید بدانی این است که در رابطه شما چیزی وجود دارد که درست کار نمی کند.عصبانی شدن و سعی در اثبات این قضیه داشتن هیچ کدام آرامشی که به دنبالش هستی به همراه ندارد.
عزیزم بپذیر که خیانت همسر یک امر پیچیده و البته دو طرفه است.باید بدانی که شما هم در این اشتباه نقش داشتید.نقش خود را بررسی کنید ممکن است این امر ناشی از بی توجهی عاطفی یا عدم ارضای جنسی و مشکلات در روابط بین فردی ست عزیزم انتظار نداشته باش که حس آشفتگی و بی اعتمادی و عصبانیت شما نسبت به همسرتان به راحتی از بین برود شما نیازمند زمان و ظرفیت روانی بالا هستید.از افکار منفی و شک های بی مورد دوری کن تا بیش از این به روح و روان خودت آسیب نزنی .هر زمان که نسبت به همسرت دچار شک و تردید شدی برگه ای بردار و افکارت را بنویس و چندین بار آنها را بخوان و خوب بهشون فکر کن ببین آیا منطقی هستند یا نه چون زمانی که ما گرفتار این نوع افکار می شوییم ممکن است عملی را انجام دهیم که بیشتر به رابطمون لطمه وارد کنیم.
برایت آرزوی روزهایی توام با آرامش و خوشبختی آرزو میکنم.

ممنون .که راهنماییم می کنید ولی مچش گرفتم ودی ماه پارسال با اس ام اس که واسش اومده بود فهمیده ام وبا دختره صحبت کرده ام وهردوشون بهم گفتن که 2ماه باهم رابطه داشتن ومن بخشیدمش تا اینکه عید امسال متوجه شدم که باهم رابطه دارن وتصمیم گرفتم جدا شم که کلی خواهش وتمنا کرد وگفت :(طلاقت نمی دم ومجبور بودم که باهاش رابطه داشته باشم چون تهدیدم کرده بود که اگه بامن نباشی به زنت کلی دروغ میگم)منم بخاطر ابروم مجبور شدم باهاش زندگی کنم.البته از اولین سال زندگیم فهمیده بودم که یکی تو زندگیم هست چون هروقت خونه بود یا داشت اس ام اس بازی می کرد یا گوشیش زیر تخت وتوی کشو قائم می کرد ومن مدرکی نداشتم تا اینکه فهمیدم 3سال با این خانوم رابطه داشته .مشکلی که داره عین خوره منو می خوره اینکه مردی که 3سال بایکی دیگه بوده ومی دونسته من می دونم کاری نکرد که باهاش بهم بزنه وبعد اینکه بامدرک واسش ثابت کردم و2باربهم قول داد وزیر قولش زد امکانش خیلی زیاده که بازم باهاش باشه.من از کجا بفهمم که بازم باهاش هست یانه؟کمکم کنید

سلام
به عنوان یه مجرد هیجی ندارم که بگم. فقط خواستم در مورد نگرانیتون در باره حذف تاپیکتون بگم
لازم نیست کار خاصی بکنید فقط باید یه عنوانی که به صورت مختصرو مفید مشکل شمارو توضیح بده رو تو پست بعدی بنویسید تا مدیران تالار اونو جایگزین عنوان فعلی بکنند

خواهشا کمکم کنید چطور بفهمم که بازم با اون دختره رابطه داره.ایا می تونم پرینت سیم کارتش که ایرانسل بگیرم؟چون دلم می خواد مطمئن شم واز دودلی در بیام /اگه بازم باهاش باشه ازش جدا میشم دلم نمی خواد با یه مرد خیانت کار زندگی کنم.دوست دارم هرچه سریعترتکلیفم روشن بشه ولی نمی دونم چطوری مطمئنم از خودش بپرسم بهم دروغ میگه چون 3سال همین کار کرده.هنوز باورم نمیشه چرا این کار رو کرده .منی که همش بهش وفادار بودم .همش به خودم می گفتم چطور یه مردی میمیره زنش شوهر می کنه قبول این موضوع واسم سخت بود بعد شوهرم بعد یکسال زندگی به همین راختی با یکی دیگه باشه.منی که قبل ازدواج 2سال باشوهرم دوست بودم وبعد2ماه دوستی شوهرم رفت سربازی اون موقع بهم گفت( بیا بهم بزنیم نمی خوام اذیت بشی وانتظار بکشی)ولی من قبول نکردم ومنتظرش موندم توی این 2سال اجازه ندادم کسی وارد زندگیم بشه.بعد اون این کار روباهام بکنه .دارم دیونه میشم

سلام
ببین خانمی شما خودت بهترین کسی هستی که میتونی توزندگی برای خودت تصمیم بگیری .
به نظر من تو شرایط امروز با وجود هزاران هزار فیلم و ماهواره و چیزهای دیگر که میتونه مردا رو به خاصه جنسیشون نزدیک کنه . ( اگه دلیلشون برای این جور روابط مشکلات جنسی باشه ) .پس اگر مردی بازم داره خیانت میکنه یه مشکلی داره یعنی دوست داره که این کار رو انجام میده . پس خیلی مواظب خودت باش چون بعضی آدما اصلا لیاقت ندارن . خدایا نکرده نمیگم همسر شما اینطوره . راجع به اینکه چه جوری بفهمی نمیتونم بهت کمک کنم ولی تا مطمئن نشدی چیزی نگو ولی اگه مطمئن شدی یه تصمیم قطعی برای زندگیت بگیر .با یه مشاور هم صحبت کن و امیدت به خدا باشه .
موفق باشی.

ممنون سمانه عزیزم مشکلات جنسی نداره .چون فکر می کنم تا حالا بهش نه نگفتم .ولی یه ادم بی اراده وساده ست اگه یکی بهش یه کم عشق بورزه فورا قبول می کنه ونمی بینه که اون طرف چه قصدی داره.شوهرم کارمند بانک ومن مطمئنم اون خانوم می خواسته ازش سوء استفاده کنه.من خیلی دوستش داشتم خودش خوب میدونست ولی نمی دونم چرا این کار رو کرد .ازش پرسیدم من چی واست کم گذاشتم گفت تو مقصر نیستی اشتباه کردم.یه بارم گفت زیاد ازادم گذاشتی ومنم زدم زیر گریه بهش گفتم:حق داری زیاد ازادت گذاشتم دلیلش هم فقط اعتمای زیادی بود که بهت داشتم وفکر می کردم اگه زیاد تو رو زیر زره بین قرار بدم یه روز این کار رو می کنی وبهم میگی من رنگ ازادی ندیدم.والا نمی دونم با این مردها چطور باید رفتار کرد.الان اگه بهش گیر بدم کجا میره میاد عصبانی میشه داد وفریاد می کنه خیلی عصبانی بشه دست بلندمیکنه.این همه بلای که سرم اورد مستحق کتک هستم

به نظر من حالا با گفتن این مسایل یعنی کتک و دعوا و...باید اساسی فکر کنی .
کسی که خودش انقدر واضح اشتباهشو بیان کنه و اظهار پشیمونی نکنه یا بازم به کارش ادامه بده قابل بخشش نیست چون همانطور که خودت میگی چند بارم بهش فرصت دادی .
در مورد اون موضوع که گفتی تا یکی بش بگه دوست دارم و خوبی و خوشگلی و.... اکثر مردا اینطوری اند . فکر میکنن خبریه ولی نمی دونن کسی که این حرفا رو میزا قصد سوء استفاده داره .
به نظر من بشین خوب فکر کن ببین میتونی با خیانتاش بازم باش زندگی کنی یا نه ؟
آیا اگر طلاق بگیری خانواده ای داری که ازت حمایت کنن ؟
چند سالته ؟آیا باز میتونی با یه مورد بهتر که حتماً لایق تو باشه ازدواج کنی ؟
به خداتوکل کن به درستی که او گشاینده ی تمام قفل ها ست .

سمانه عزیزم ممنون تا پیکم دنبال می کنی .من از طلاق می ترسم چون من شوهرم 3سال باهم دوست بودیم مامانم راضی نبود میگفت زوده ازدواج کنی درست خوبه ادامه بده ودانشگاه برو وشوهرم مخالف بود می گفت بری دانشگاه مامانت دیگه تو رو بهم نمی ده.منم ادامه ندادم وباکلی صبربلاخره مامانم که شاهد داغون شدنم بود راضی شد وما ازدواج کردیم الان جواب فک وفامیلم چی بدم اونا شاهد ماجرل بودن چقد تلاش کردیم بهم برسیم.مامانم اینا وضعیت مالی خوبی ندارن نمی خوام سربارشون بشم.24سالمه.واگه طلاق بگیرم هرگز ازدواج نمیکنم.باید خیانت شوهرم تحمل کنم

سلام.من نظر خاصی در این مورد نمیتونم بدم فقط خواستم بگم تحمل خیانت همسرتون کار درستی نیست جدایی هم کار درستی نیست همیشه یک راه سومی وجود داره.کاش یک گشتی توی موضوعات تالار بزنین موارد زیادی راجع به خیانت هست که نتایج متفاوتی هم داشته این جوری موضوع برای خودتونم بازتر میشه.
امیدوارم مشکلتون هر چه زودتر حل بشه:323:

خواهشا کمکم کنید جوابهای که بهم میدید به ایمیلم هم میاد.نمی دونم چیکار کنیم شوهرم ایمیلم رو چک می کنه .نمی خوام دیگه به ایمیلم بیاد می خوام خودم هروز به تالار سر بزنم ونتایج ببینم :323:[php][code][u][i][b][color=#FF0000]

واییییییییی خدا سر درد می گیرم وقتی می شنوم ی مردی خیانت کرده و همه می گن بهش بیشتر محیت کن! عزیز من علت خیانت کمبود محبت نیستتتتتتتتت.....تنوع طلبی ئ هرزگی و بی ارادگی هستتتتتت...شما بچت کار بد کنه ماچش می کتی یا می زنی رو دسنش؟؟!!! کار زشت تنبیه داره نه تشویق و محبت و شما هم تا جایی که شوهرتو به سادگی ببخشی و خودتو بندازی وسط رابطه ی شوهرت و خانومای دیگه و التماس که همدیگرو ول کنید تا آخر عمرت و به تعداد موهای سرت خیانت خواهی دید...مگه خیانت ی تنه زدن سادس که با ی ببخشید و خواهش می کنم تموم شه؟ شما باید قاطع برخورد کنی و به شوهرت بگی انتخابت بین هرزگی و زندگی کدومه؟ اگه زندگیتو نمی خوای از دست بدی خیانت همین جا stop، شما هم سر شوهرت با خانومای دیگه بکش بکش نکن چون اینجوری غرورت زیر سوال می ره عزیزم ... و یادت باشه:
نیکی چو از حد بگذرد نادان گمان بد برد

سلام نه عزیزانم اگه یه باردیگه اشتباه کنه .ازش جدا میشم .چرا باید با خفت زندگی کنم .الان که می دونه چقد دوران سختی می گذرونم سعی نمی کنه بیشتر وقتش با من باشه دوست داره بیشتر بیرون باشه فوتبال بره باشگاه بره حتی جمعه ها که روز دلگیریه واسم .میره فوتبال ومن تنها می مونم.اخلاقش تنده وزود از کوره در میره منم زیاد بهش گیر نمیدم می ترسم عصبانی بشه بهم چرت وپرت بگه وازش متنفرتربشم/چون خیلی سعی میکنم که ازش متنفر نشم بعد واسه خودم سخته که بخوام بامردی زندگی کنم که هیچ علاقه ای بهش ندارم .الان ازتمام اخلاقهای بدش حالم بهم می خوره .دلیلش اینه قبلا خیلی دوستش داشتم زیاد واسم مهم نبود ولی الان خیلی حساس شدم کوچکترین حرکتش عذابم میده حرص میخورم.تازه ازم انتظار داره که بعد این ماجرا باهاش خیلی خوب رفتار کنم بهش گیر بدم بگم اونجا نره بهش بر می خوره میگه:فکر میکنی با این گیر دادنت داری کار خوبی می کنی.منم بهش گفتم تو هم منو درک کن وقتی میدونی هنوز بهت شک دارم زود بیا بعد یه مدت همه چیز درست میشه.ولی گوش نمیکنه.خدایش کی منو درک کنه بعضی اوقات به خودم میگم کاش هرزه بودم وازش انتقام می گرفتم.با خیانت شاید حالش جا میومد حیف که اهل این کارها نیستم

سلام s.p عزیز شرایطمون تقربیا شبیه همه. مطالب زیر رو ستاره عزیز برای من نوشتن فکر کردم شاید کمکت کنه.

یه دسته خانما هستند که توانایش رو دارن و خودشون عمدا رو معذرت می خوام می زن به ببویی وقضایا خود به خود می گذره و زندگیشون هم به خطر نمی افته .یه فیلمی تو تلویزیون نشون می داد .تو یه ماشین یه مار بود و سرنشینان از همه جا بی خبر بودند و خوش و خندون می رفتن اتفاقا به مقصد هم رسیدند و از خوش شانسیشون بود یا هرچی بود مار بهشون هیچ کاری نداشت . قضیه یه خانم دیگه برای اینا مثل همون مار می مونه می گن ما نفهمیم هرکه هرکار می خوادبکنه!

یه دسته هستن که یه سرنخ پیدا می کنن وهی به این ور می رن و می بافن و می شکافن که آخر کت و کول خودشون رو می بندند وگاهی با همون نخا خودشون رو خفه می کنن..نمی دونم شما هم این کلیپ رو دیدید یانه ؟یه بنده خدایی یه دم مار پیدا می کنه تجسس و جست و جو و کنجکاوی باعث میشه رد مار رو بگیره و درهمین حین هم سند برداری و فیلم که یه دفعه توسط افعی بلعید میشه و فقط دوربین و سند باقی می مونه (امان از این تجسس های ناشیانه302 )
یه دسته از خانما هم همون اول می شینن و مواضع و حدو مرزها و خطوط قرمز رو مشخص می کنن . اعتماد رو بنا به صددرصدی می ذارن و می گن من تجسس و جست و جو نمی کنم و به تو اعتماد کامل می کنم و در عوض شما هم به این اعتماد من احترام بگذار و وفا دار بمون و هیچ وقت خیانت نکن . در غیر این صورت یک روز و حتی لحظه در این زندگی نمی مونم . و چون صراتحت و قاطعیت دارند کفایت می کنه .
خانمی یه بار بشین و سنگا تو با خودت وا بچین .ببین جز کدوم شخصیتا هستی . ببین با این قضیه تو چه جور برخورد و واکنش داری؟توانایی هات در چه حده؟
چون نه دراین زندگی بلکه در هیچ زندگیی تضمینی که صددرصد خطا و لغزش وجود نداشته باشه نیست و احتمال خطا همیشه هست
روزی آقای جناب سرهنگی آمار می دادند که بر حسب تجربه ای که به دست آوردم فهمیدم 50%آقایون دنبال خلاف هستند 40%دنبال این موارددر قالب شرعی هستند و فقط10% هستند که فقط برای خانواده هستند و به فقط خانوادتمرکز و توجه دارند .
گفتم :واقعااااا!
و جالب این که وقتی این آمار رو خدمت یه روانشناس ارائه دادم فرمودند :خیالت رو راحت کنم که هیچ تضمینی برای هممون 10%هم نیست و احتمال خطای آنها هم هست .
گاهی سایه یه ترس زندگی روی زندگی ما می افته .اینکه یه عمر با این ترس زندگی کنیم و در حالت آماده باش باشیم که مبادا یه خانم زندگی من رو خراب کنه آسیبش خیلی بیشتر از اون هستش که این زندگی به یکباره و امروز خراب بشه .احتمال لغزش و خطا برا آقایونی که قبل از ازدواج با خانمی ارتباط نداشتن هم هست .چه برسه به اینکه یه خانمی با این پیش فرض که این آقا با یه خانم در ارتباط هست و هر لحظه این خانم دنبال مدرک و سند برای اثبات اون باشه .
مثالی بزنم :
4 نفر در زندان بودند که روزی ماموران آمدند و گفتند شما 4نفر فردا اعدام خواهید شد .اولی همون موقع 4چرخش هوا رفت و فاتحه . دومی داد و فریاد و این درو اون در . این قدر خودش رو به میله ها زد و زخمی کرد که از حال رفت . سومی اضطراب و دعا و ثنا و...چهارمی رفت وگرفت خوابید .بهش گفتند تو چرا این قدر راحتی ؟گفت :اگر بنا باشه بمیرم خب فردا می میرم برای چی امروز خودم رو هلاک کنم ؟
به هر حال ترس, تجسس و جست و جو هیچ زندگی رو نجات نداده .مهم مواضع و اقدامات و تصمیم گیری هایی هست که به وقت و به موقع برای یکبار و همیشه گرفته می شه

امیدوارم با صبر و درایت مشکلت حل بشه.

عزیزم من آدم رکی هستم الهی قربونت برم...اگه شوهر شما رفت یا همه ی زتای این شهر خوابید شما هم می خوای خدای ناکرده بری عین همون کارو بکنی؟ مطمئن باش اگه اینکارو بکنی از خودت انتقام گرفتی نه اون...اون که اگه غیرت و ناموس هالیش بود وضعش این نبود...اون کارو هم کنی هیچیش نمی شه...بهترین درس عبرت به این ادما اینه که باهاشون نمونی...اینجوری نمی تونه ی زندگی و زن و اعتبار داشته باشه و پشت این اعتبار هرکاری بکنه...شما اصلاااااااا به اون و کاراش فکر نکن فقططططط به خودت فکر کن که چی به نفعته...موضع منفعل نداشته باش که خیالش از خونه و شما راحت باشه.فعالیت اجتماعیتو اونقدر زیاد کن که اصلا وقت نداشته باشی فکر کنی که اون الان کجاست و با کی...از چی می ترسی؟ ایشون دیگه دستمالی شده رفته...حالا چه با یکی جه 100 تا...آدم تا ی نفر براش پاک و دست نخورده و عزیز هست نگرانشه...ایشون دیگه از دست رفته...شما دیگه گیر هم بهش نده...فقط ببین چه راهکارایی واسه تو هست که دفن نشی تو این زندگی... تو به عنوان ی فرد باید موفق و خوشحال باشی نه اینکه خوشحالیت در گرو شوهرت و رفتاراش باشه...استخون رو نباید لای زخم نگه داشت...یا اینوری یا اونوری ...اگه می بینی تلاشت دست و پا زدن بیهودس بندازش دور از زندگیت...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

عزیز دلم اگه صلاح خودتو در ادامه ی این زندگی می دونی و پشتوانه ی خوبی نداری لاقل بهتره تو خیلی چیزا تجسس نکنی...از نظد من ی زنی که خودشو می زنه به اون در که نمی فهمه خیلی با غرور بیشتری زندگی می کنه تا اینکه هر روز ی دعوا و قشنگ بفهمونی که می دونی خبانت می بینی و باز هم ادامه می دی باهاش ...تهدید و جر و بحثم فایده نداره...اشون اگه از شما حساب می برد اصلا این راهو نمی رفت...سعی کن مغرور و محکم یاشی و بی خیال...طوری که اصلا شک کنه که چت شده...انگار که دیگه واست مهم نیست...گاهی بد نیست که ادم کمی مرموز و غیر قابل پیش بینی یاشه...بهش نچسب ...اونقدر آزادی بده و رهاش کن که بی خیالی و سردی تو آزارش بده و خودش تلاش کنه که لاقل ی بار اصلا ببینیش چه برسه بهش گیر بدی...

واقعا ممنون تاپیکم دنبال می کنید .یعنی شما می گید ازادش بزارم اگه دوباره اشتباه کرد بازم بهم بگه زیاد ازادم گذاشتی حوصله پدر مادرش ندارم بعد منو مقصر میدونن که زیاد پسرشو ازاد گذاشتم چون اولین باری که فهمیده بودم پدر و مادرشو در جریان گذاشتم وچند روزی اونجا موندم وبعد پدرش واسطه شد رفتم سر خونه وزندگیم.بار دوم فهمیده ام تصمیم جدایی گرفتم ورفتم خونه مامانم.پدر شوهر ومادر شوهرم به جای اینکه بیان ارومم کنن بامن دعوا داشتن چرا قهر کردی رفتی خونه مادرت میومدی خونه ما حلش میکردیم وبهم گفتن تو زیاد قضیه رو کش میدی به جهنم طلاق می گیری ماهم واسه پسرمون میریم خواستگاری.روزهای خیلی سختی پشت سر گذاشتم وباتموم این حرفها خونشون رفت وامد می کنم وتا حالا بهشون نگفتم چرا این حرفهارو زدن وبیشتر پسرشون تشویق میکردن.هرگز فکر نمی کردم بدبخت بشم چون شوهرم رو خیلی دوست داشتم فکر می کردم اونم خیلی دوستم داره

سلام عزیرم
اگه فکر میکنی که دوست داره قبلا هم بت گفتم دنبال علتش برو .ببین برا چی اینکارو میکنه . یه روز که حوصله داره و اعصابش راحته بش بگو میخوام بات حرف بزنم . و بشین و باش صحبت کن .ببین چرا اینکارو رو کرده و میکنه ؟ شاید یه علت خاصی داره و اون بیچاره هم مقصر نیست ؟ ( مشکلات روحی و... ) به هر حال یه مرد به هیچ دلیلی نمیتونه این کارو رو انجام بده .
اگه میتونی با یه مشاور صحبت کن . اصلاً با هم برید پیش یه مشاور تا مشکلاتتو حل کنه ( البته اگر تصمیم به ادامه زندگی داری .)
موفق باشی .

نه عزیز دلم الهی قربونت برم...ایشون شما رو دوست نداره...شمایی که ایشون رو دوست داری...می دونی چرا؟
چون شما تنها گزینه ی روبروت شوهرته و جز اون کسیو نداری اما اون داره...و احتمالا می دونه شما راه برگشت و طلاق نداری پس ی کم دست و پا می زنی و بعد مجبوری کنار بیای...
عزیز دلم شما از خانواده ی شوهرت چه انتظاری داری؟ که بزنن تو سر پسرشون بگن بشین سالم زندگیتو بکن؟ نه عزیز دل...اونا می خوان تو سر دختر مردم بزنن...چرا تو سر پسرشون؟ اگه فکر می کنی اونا حمایتت می کنن خیلی ساده ای ...اون پسرشونه تازه از خداشونم هست پسرشون همه جوره حالشو بکنه ...هم زن هم دوست دختر...چرا که نه؟
عزیزم لحظه ای که کسی بفهمه جز اون کسیو نداری...یا در مقابلش قدرت نداری همه چی تمومه...حالا یا باید زرنگی زنونه داشته باشی و بکشیش طرف خودت و سبک رفاقت باهاش بزاری که اونم بعید می دونم از لذت تنوع طلبیش بگذزه یا طلاق که شما شرایطشو نداری...یا بزنی به طبل بی عاری و نقش هویج رو بازی کنی که سخته چون آدم حساسی هستی و نمی تونی ...پس بهترین کار اینه حواست جمع باشه بچه دار نشی به هیچ عنوان...کار پیدا کن و شروع کن به پس انداز کردن...اگه استقلال مالی داشته باشی دیگه از موضع ضعف حرف نمی زنی...عزیزم خیلی ها مشکل شمارو دارن و شما باید دنبال ی راه باشی که فقط خودت می دونی چیه چون شوهر تو ی انسان منحصر به فرد هست...با شوهر من و دیگران فرق داره و شاید اون راهی که ما پیشنهاد بدیم به درد شما نخوره...در اکثر موارد اگه خیانت رو بخشیدی باز هم تکرار می شه ...شاید 99 درصد!

سلام عزیزانم خیلی خیلی ازتون ممنونم.باورکنیدهروقت میام توسایت میبینم همراهیم می کنیدخیلی خوشحال میشم .الان که دارم می نویسم یه دل سیر گریه کردم شوهرم رفته فوتبال که یک ساعت با خونمون فاصله داره وساعت 6رفته وهنوز برنگشته ومن هزار جور فکر اومد تو ذهنم به خودم گفتم حتما باهم بیرون هستن وواسه خر بودنم دارن می خندن واین شروع این بود که همه چیز رو بیاد بیارم وبزنم زیر گریه .اشتباه بزرگم این بود که با دختره صحبت کردم والان حرفاش یادم میاد داغون میشم خواهشا کمکم کنید چطور میتونم کاری کنم یه ذره این قضیه رو فراموش کنم ؟چون هرروز تموم قضیه یادم میاد وباعث داغون شدنم میشه.خیلی احساس تنهایی میکنم خیلی...

عزیزم چرا شما تو خونه نشستی و بیکاری که مدام فقط یا گریه کتی یا فکر کنی اون کجاست؟ شما تحصیلاتت چیه؟ نمی تونی بری سر کار؟ شوهرت نظرش راجع به فعالیت اجتماعی شما چیه؟

سلام
عزیزم همانطور که مریم جون گفت سعی کن از خونه بیای بیرون . بری سراغ کارهایی که دوست داری تا شاید روحیت عوض بشه .
ولی بازم میگم باید یه تصمیم قطعی بگیری این نمیشه که هر وقت اون رفت بیرون تو بشینی گریه کنی و فکرای مختلف اذیتت کنه .
فکر کن و تصمیم قطعی بگیر و با یه مشاور مشورت کن .

سلام عزیزانم دیشب 11 شب اومد خونه باهاش حرف نزدم وخوابیدم خوب می دونه واسه چی ناراحتم ولی به رو خودش نمیاره .من دیپلم گرفتم ادامه ندادم چون بهم می گفت :من دیپلم دارم اگه بری دانشگاه مامانت تو رو بهم نمی ده منم ادامه ندادم .موقعی که اومد خواستکاری بیکار بود ولی بعد چند روز تو مصاحبه بانک قبول شد بهش گفتم دیدی پاقدمم چقد واست سبک بود.بعد یکسال گفت میرم دانشگاه ادامه بدم اینجوری حقوقم زیاد میشه وخلاصه رفت منم که از همون اولین سال فهمیده بودم که یکی تورندگیم وارد شده ولی نمیتونستم ثابت کنم یه روز بدجور دلم گرفته بود به خودم گفتم چرا دارم خودم رو داغون می کنم اولا که شاید اشتباه میکنم ثانیا اگه چیزی باشه خلاصه میفهمم.جرا اون درس بخونه من نخونم اون هیچی واسه ازدست دادن نداره کار خوب وادامه تحصیل وخونه ویکی رو داره ولی من چی تو این زندگی هیچی ندارم .خلاصه گیر دادم باید برم دانشگاه ورفتم الان ترم 3هستم معدلم هم 19ولی احساس می کنم دیگه نمی تونم ادامه بدم چند روز پیش به اصرار دوستم ایروبیک ثبت نام کردم ولی حوصله رفتن ندارم.شما می گید چیکار کنم نزارم فوتبال بره چون هفته ای 3بار می ره یا اینکه بی تفاوت باشم بزارم هرکاری میخواد کنه.اگه باهاش سرد رفتار کنم بهتر میشه ولی اون دختره اینقد زبون داره که نگو منم اگه پسر بودم عاشقش می شدم ولی دورو بودبهم خیلی چیزها رو می گفت ولی ازم می خواست به شوهرم نگم میگفت به شوهرت بگو خودت فهمیدی ومن به شوهرم می گفتم شوهرم می گفت اینا رو از خودت دراوردی .دختر خیلی زرنگی بود هرگز نمی بخشمش با اینکه می دونست شوهرم زن داره باهاش رابطه برقرار کرد چطور دلشون میادزندگی دیگران خراب کنن.من که تاحالا ازارم به یه مورچه نرسیده طلاقم بگیرم هرگز زندگی مردم بهم نمی ریزم

سلام:72:
نه عزیزم هیچ وقت اشتباه زندگیتو تکرار نکن . به هیچ عنوان درستو رها نکن . باید درستو بخونی اگه اونم رها کنی باز یه چیزی از دست دادی . که این وقتتو آزاد و فرصت فکر کردن به این چیزا رو برات فراهم میکنه .
به نظر من اصلا درستو رها نکن و با همون جدیت قبلیت ادامه بده شاید بعدها به مدرکش احتیاج داشتی .
یعنی موضوع اون دختر رو بهش نگفتی ؟ یعنی نگفتی که باش حرف زدی و اون بهت گفته ؟ :324:
تمایل جنسی بهت داره یعنی ازت تقاضای سکس داره ؟
کلاس ایروبیک هم برو اولش سخته ولی کم کم عادت میکنی و دوست داری که بری .
به سوالام جواب بده ممنون
موفق باشی .

عزیز دلم الهیییییی من قربونت بشم... او اگه مشکل هر کدوم از ماهارو بخونی می بینی که وضع ما هم بهتر از تو نیست...آدم ضعیف جذابیتشو از دست می ده...آفرینننننننن معدل 19 عالیهههههه ...روزی رو ببین که تو ارشد و دکترا می گیری و شوهرت اونوقت باید بدوه تا بهت برسه شاید...اصلا نباید با اون خانوم حرف می زدی و خودتو بازیچه می کردی ...اینجوری تازه بهش حس رقابت می دی...و براش انگیزه ایجاد می کنی...اگر مطمئنی که شوهرت هنوز باهاش رابطه داره یکبار محکم و بدون گریه زاری بهش بگو تو می تونی فوتبال بری واز آزادی هات لذت ببری ولی اگه از این ازادی سو استقاده کردی بدون دیگه نباید روی من حساب کنی و دیگه از من هم انتظاری نداشته باش...سعی کن بهش نچسبی...سرد و بی تفاوت باشی و مرموز...اگه همه ی زوایای شخصیت ما آشکار باشه جذابیتمونو از دست می دیم...دوست گلم به اون و کاراش فکر نکن...بزار خودش بیاد طرفت...اصلا بهش گیر نده ...هرچی دوستاتو فعالیتاتو زیاد کنی و شادتر باشی و بیشتر به خودت برسی جذاب تر می شی ...تاپیک منو هم بخون اگه دوست داشتی...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

عزیز دلم الهیییییی من قربونت بشم... نو اگه مشکل هر کدوم از ماهارو بخونی می بینی که وضع ما هم بهتر از تو نیست...آدم ضعیف جذابیتشو از دست می ده...آفرینننننننن معدل 19 عالیهههههه ...روزی رو ببین که تو ارشد و دکترا می گیری و شوهرت اونوقت باید بدوه تا بهت برسه شاید...اصلا نباید با اون خانوم حرف می زدی و خودتو بازیچه می کردی ...اینجوری تازه بهش حس رقابت می دی...و براش انگیزه ایجاد می کنی...اگر مطمئنی که شوهرت هنوز باهاش رابطه داره یکبار محکم و بدون گریه زاری بهش بگو تو می تونی فوتبال بری واز آزادی هات لذت ببری ولی اگه از این ازادی سو استقاده کردی بدون دیگه نباید روی من حساب کنی و دیگه از من هم انتظاری نداشته باش...سعی کن بهش نچسبی...سرد و بی تفاوت باشی و مرموز...اگه همه ی زوایای شخصیت ما آشکار باشه جذابیتمونو از دست می دیم...دوست گلم به اون و کاراش فکر نکن...بزار خودش بیاد طرفت...اصلا بهش گیر نده ...هرچی دوستاتو فعالیتاتو زیاد کنی و شادتر باشی و بیشتر به خودت برسی جذاب تر می شی ...تاپیک منو هم بخون اگه دوست داشتی...

عزیزم واقعا تحملش سخته. امیدوارم مشکلت زودتر حل بشه. تا اونجا که من میدونم نمیشه پرینت ایرانسل و خطوط اعتباری را گرفت. فقط خطوط دایمی را میشه پرینت گرفت. اونم تازه به کسی میدن که صاحب خط باشه. بهتره اول اطمینان پیدا کنی که هنوز با هم هستن یا نه؟ و بعد مدرک جمع کنی تا بتونی بهش نشون بدی که هنوزم باهاش رابطه داره.وقتی میره بیرون یا فوتبال خودت یا کس دیگری را بفرست دنبالش ببینه کجا میره. اگه با دختره هست ازش فیلم یا عکس بگیره.خواهرم به فکر آینده خودت باش. چقدر میخای بشینی گریه کنی و خودت را عذاب بدی. افسرده میشی و از زندگیت چیزی نمیفهمی. اگر هنوزم بهت خیانت میکنه مدرک جمع کن. اگه دوسش داری به یکی که ازش حساب میبره بگو تا باهاش صحبت کنه. اگر بازم ادامه داد بهتره با تهدید کردن اینکه مهریه اتو اجرا میذاری تهدیدش کن. اگرم نشد ازش جدا شو و با تحصیلات عالی برای خودت آینده روشن بساز. مهریه اتم بگیر.
چرا زنی به این خوبی به پای یک مرد خیانتکار بسوزه. ؟؟؟؟ سر خودتو گرم کن و به کلاسای هنری برو. موزیک شاد گوش بده و به خدا توکل کن. و اینم بدون تا خودش نخاد نمیتونه از دختره جدا بشه. انشالله خدا بهت کمک کنه.:323:

شما توکل به خدا چرا نمی کنید؟ توکل به معنای کار خود را به خدا واگذار کردن نیست، کار خدا را به خدا واگذار کردن است. شما کارتون رو پیش ببرید و مابقیش با خداست. اگر به خدا ایمان دارید، اونکاری رو که فکر می کنید درسته با قدرت هر چه تمامتر انجام بدید. شما کار درست رو انجام بدید خدا پشت و پناه شماست(مطمئن باشید). یقیق داشته باشید که هر لحظه به همه ما نگاه می کنه و مواظب ماست. اینکه کار درست چی هست، به درون خودتون رجوع کنید مطمئنا جواب رو خواهید یافت. دوستان هم که دارن راهنماییتون می کنند.
عجب امتحان سختیست.....خدا انشالله کمکتون کنه که یقین دارم همین طور خواهد بود.

باتشکر ازهمه شما بخصوص سمانه ومریم عزیزم .مریم جون خیلی دنبال تاپیکت گشتم ولی پیداش نکردم واسه سمانه هم پیدا نکردم می خوام بیشتر توضیح بدم دوران عقدمون یکسال طول کشید توی این دوران چندتا اتفاق افتاد یه روز با شوهرم عروسی یکی از دوستاش رفته بودیم متوجه شدم بلوتوث گوشیش روشنه.خیلی عصبانی شدم وبهش گفتم خجالت بکش مجرد نیستی وزن داری وگفت اشتباه کردم منظوری نداشتم.وبخشیدمش .اتفاق دیگه این بود که یه روز بهم گفت یه مزاحمی دارم بیچاره اشتباه میگیره وپیش خودم باهاش صحبت کردوگفت خانوم اشتباه می گیری من زن دارم .من فکر کردم قضیه تموم شد تا اینکه فهمیده ام شوهرم رفته ببینتش داشتم دیونه میشدم که واسم توضیح دادکه دختره دست ار سرم بر نمی داشته منم یکی از دوستام رو باهاش دوست کردم ورفتیم که ببینتش .منم کوتاه اومدم.بعد دیگه چیزی ازش ندیدم وبا هم ازدواج کردیم .2ماه اول شوهرم یه دوست داشت که ازش متنفر بودم وهمه اش با اون میگشت 5ماه بعد دیدم یکم مرموز شده همش سرش تو گو شیش بود حتی مهمونم داشتیم باگوشیش ور می رفت فهمیده ام که یه چیزیش هست یه شب مونده بود به اولین سالگرد ازدواجمون که داشتم باهاش صحبت می کردم که فردا بریم اتلیه عکس بگیریم دیدم توجهی به حرفم نداره وداره اس ام اس بازی می کنه که اعصابم خوردشد گوشیش گرفیتم گفتم ازغروب می گی می خوام برم حموم ولی مدام داری با گوشیت ور میری .دیدم رفت حموم گوشیش رمز داشت ولی بلد بودم باز کردم دیدم توی پیش نویس نوشته بود:0سلام سانازی فردا سالگرد ازدواجمه می خوای بهت سور بدم)چون از دستش گرفته بودم فرصت نکرده بود ارسال کنه .وقتی خوندم تموم جونم یخ شد فکر نمی کردم اولین سالگرد ازدواجم همچنین کادویی بهم بده .وقتی ازحموم اومد گفتم این چی ؟فردا سالگرد ازدواجه منه بعد به یکی دیگه می خوای سور بدی.دیدم گفت اشتباه می کنی گوشیم دست دوستام بوده حتما اونا به دوست دختر شون اس دادن گفتم دروغ نگو .شماره برداشتم بادختره صحبت کردم کلی گریه کردم دیدم دختره میگفت اشتباه میکنی وادرس یه پسره رو میداد که با اون دوست بود که دیدم یکی از دوستای شوهرم بود.من خرم بی خیال شدم که بعد یکسال بازم بهش شک کردم .بقیه رو بعدا تعریف میکنم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

داشتم می گفتم بعد یکسال دوباره یهش شک کردم .تازه خونه خریده بودیم قرار بود بریم تهران واسه خونمون پرده بگیریم ما شهرستانی هستیم دیدم بهونه می گیره میگه بهم مرخصی نمیدن تو با بابا ومامانت برو من عصبانی شدم گفتم منم نمی رم همینحا میگیریم گفت نه عزیزم تهران تنوعش بیشتره .خلاصه راضی شدم برم قرار بود دوشنبه برم وپنج شنبه بیام دیدم به بابام گفت پنج شنبه وجمعه خیابونها شلوغن نیاین شنبه بیاین فهمیده ام یه غلطی داره میکنه هروقت ازتهران زنگ می زدم می دیدم تلفن2ساعت اشغاله وهمش خونه است در صورتی که من خونه بودم هرگز خونه نمی موند وقتی اومدم چیزی بهش نگفتم بع د یه هفته من دانشگاه بودم واسش زنگ زدم گفت تازه افوتبالم تموم شد اومدم خونه بعد یکساعت کلای پیچوندم اومدم دیدم داره تلفنی صخبت میکنه منو دید قطع کرد دیدم فورا تلفن زنگ خورد من برداشتم دیدم یه دخترست تا صدامو شنید قطع کردگفتم این کیه یک ساعته اومدی هنوز لباست عوض نکردی دوش نگرفتی یک ساعت ار دانشگاه دارم زنگ می زنم تلفن اشغاله قضیه تهرانم واسش گفتم گقت بازم داری اشتباه می کنی /دیگه مطمئن شدم که یه چیزی هست تا اینکه چند ماه بعدش که شب یلدا پارسال بود متوجه شدم که 2گوشی داره چون قبلا حموم می رفت گوشیش یازیر تخت بود یا توی کشو قائم می کرد ولی یه مدت گوشیش ازاد وبدون رمز گذاشته بود فهمیدام که یه گوشی دیگه داره.یه شب مونده بود به شب یلدا وقتی حموم رفت .رفتم سراغ لباسش وگوشی 2پیدا کردم وروشن کرده بودم دردم همون لحظه اس ام اس در مورد شب یلدا اومده.منم شماره برداشتم فرداش رفتم مخابرات.تا چندیا بوق خورد دیدم بله گفت وقبل از اینکه چیری بگم اسم شوهرمو صدا کرد تموم جونم شل شد منم گفتم فلانی نیستم حانوم فلانی هستم که قطع کرد زنگ زدم همه ماجرا رو واسه شوهرم گفتم بازم داشت زیرش میزد گفتم دیگه دروغ بسه من الو نگفتم اسم تو رو صدا کرد اینم دروغه نمی دونید چقد سخت بود می شنیدم دختره باعشوه اسم شوهرم صدا زده دلم می خواست همون لحظه بمیرم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

داشتم می گفتم بعد یکسال دوباره یهش شک کردم .تازه خونه خریده بودیم قرار بود بریم تهران واسه خونمون پرده بگیریم ما شهرستانی هستیم دیدم بهونه می گیره میگه بهم مرخصی نمیدن تو با بابا ومامانت برو من عصبانی شدم گفتم منم نمی رم همینحا میگیریم گفت نه عزیزم تهران تنوعش بیشتره .خلاصه راضی شدم برم قرار بود دوشنبه برم وپنج شنبه بیام دیدم به بابام گفت پنج شنبه وجمعه خیابونها شلوغن نیاین شنبه بیاین فهمیده ام یه غلطی داره میکنه هروقت ازتهران زنگ می زدم می دیدم تلفن2ساعت اشغاله وهمش خونه است در صورتی که من خونه بودم هرگز خونه نمی موند وقتی اومدم چیزی بهش نگفتم بع د یه هفته من دانشگاه بودم واسش زنگ زدم گفت تازه افوتبالم تموم شد اومدم خونه بعد یکساعت کلای پیچوندم اومدم دیدم داره تلفنی صخبت میکنه منو دید قطع کرد دیدم فورا تلفن زنگ خورد من برداشتم دیدم یه دخترست تا صدامو شنید قطع کردگفتم این کیه یک ساعته اومدی هنوز لباست عوض نکردی دوش نگرفتی یک ساعت ار دانشگاه دارم زنگ می زنم تلفن اشغاله قضیه تهرانم واسش گفتم گقت بازم داری اشتباه می کنی /دیگه مطمئن شدم که یه چیزی هست تا اینکه چند ماه بعدش که شب یلدا پارسال بود متوجه شدم که 2گوشی داره چون قبلا حموم می رفت گوشیش یازیر تخت بود یا توی کشو قائم می کرد ولی یه مدت گوشیش ازاد وبدون رمز گذاشته بود فهمیدام که یه گوشی دیگه داره.یه شب مونده بود به شب یلدا وقتی حموم رفت .رفتم سراغ لباسش وگوشی 2پیدا کردم وروشن کرده بودم دردم همون لحظه اس ام اس در مورد شب یلدا اومده.منم شماره برداشتم فرداش رفتم مخابرات.تا چندیا بوق خورد دیدم بله گفت وقبل از اینکه چیری بگم اسم شوهرمو صدا کرد تموم جونم شل شد منم گفتم فلانی نیستم حانوم فلانی هستم که قطع کرد زنگ زدم همه ماجرا رو واسه شوهرم گفتم بازم داشت زیرش میزد گفتم دیگه دروغ بسه من الو نگفتم اسم تو رو صدا کرد اینم دروغه نمی دونید چقد سخت بود می شنیدم دختره باعشوه اسم شوهرم صدا زده دلم می خواست همون لحظه بمیرم.

اومدم خونه زنگ زدم به دختره اعتراف کرد فقط در حد تلفن باهم رابطه داشتن و2ماه بوده شوهرم اومد گفت اشتباه می کنی گفتم همین الان بهش زنگ بزن وروی ایفون بزار زنگ زد وگفت خانوم اشتباه می کنید من کی با هاتون صحبت کردم دختره هم گفت زنگ نمی زدی حرف نمی زدیم الان جلوی زنت شیر شدی که چی همه رو کتمان میکنی شوهرم تلفن قطع کرد وبه پام افتاد که اشتباه کردم و2ماه باهم ارتباط داریم منم که نمی تونستم تخمل کنم کلی ارام بخش خوردم وفردا غروب بیدار شدم وکلی گیج میزدم ومیافتادم که منو برد بیمارستان معد ه ام رو شستشو دادن.خلاصه بخشیدمش عید امسال چند روز اول منو برد خونه مامانم که هرگز تعطیلات واسه خواب منو اونجانمی برد همش ارزو یه شب خونه مامانم موندن تو دلم بود چون تو 3سال شاید 2 بارخواب اونجا موندیم .قکر کردم حتما داره جبران میکنه منوبرده اونجا وقراره چند روز اونجا بمونیم چند روز بعد به دختره اس دادم که هنوز باهم رابطه دارید گفت اره گفنم می دونی الان کجاست گفت الان ازش می پرسم بهت میگم بعد چند دقیقه بهم گفت که شوهرت با ماشین فلان جاست دیدم دقیقا راست میگفت.گفت من همون سانازم که 2سال پیش باهاش صحبت کردی حتی خونت اومدم وتموم دکور خونم وحتی روتختیم چه رنگیه واسم توضیح داد منم زنگ زدم به شوهرم گفتم واسه همیشه دارم میرم دختره همه چیز واسم گفته ورفتم خونه مامانم واومد اونجا گفت مجبور بوده ام باهاش حرف بزنم وگرنه تهدیدم کرده بود به دروغ به زنت خیلی چیزها میگم.مامانم بهم گفت یه بار دیگه بهش فرصت بده اگه تکرار کرد خودم باهات دادگاه میام وطلاقت می گیرم منم بخاطرمامانم اومدم الان دارم زندگی میکنم

اسم تاپیک من: آزموده را آزمودن خطاست...
عزیز من اگه چیزیو یک بار بخشیدی بازم تکرار میشه...این درد شوهر شما و شوهر من و... نیست...درد جامعه ی الانمونه...عزیزم واسه همینه من تصمیم گرفتم دیگه ازدواج نکنم ...چون تو اون 8 ماهی که متاهل بودم فهمیدم که منی که نمی تونم زیر باز حرف زور برم و زود همه سوتی ها رو متوجه می شم و خیانتو نمی تونم ببخشم بهتره ی مجرد موفق باشم...چون واقعا حوصله ی اینکه جوونیمو بزارم ی مرد 30 سالرو بپام نداشتم...گفتم من که تحصیلاتمو دارم جوونیمو زیباییمو دارم و یکی یدونه دخترم هستم جدا می شم می رم بی همه ی این استرس ها زندگیمو می کنم ...شوهرم هزرگی کنه من زندگی؟! من واقعا ی مرد هزره و بی مسئولیت و زورگو رو نمی خواستم به عنوان پدر بچه ی آیندم...فکر اون روزیو کردم که بچم بهم بگه یعنی مامان تو جرات نداشتی از بابا جدا بشی ؟ پس فرق تو تحصیل کرده با بقیه چیه؟... اگه کسی دوستت داشته باشه بهت خیانت نمی کنه...بد رفتاری نمی کنه...اصلا دلش نمی اد...دست و پا زدن بیهوده چه فایده ...دختر بازی و خوشی مال اونا حرص خوردناشو خونه داری و وفاداری مال ما... گفنم سر این داستانو واسه همیشه قیچی می کنم...

سلام :72:
واقعا موندم چی بگم و نمیدونم چرا این مسئله اینقدر زیاد شده ؟
بهش گفتی که فقط به خواست مادرت اومدی و در صورت تکرار دیگر برنمیگردی ؟
اگه نگفتی حتما بش بگو ! تحمل خیانت خیلی سخته . :302:
به نظر من اگه مطمئنی که داره به این کار ادامه میده حتما ازش جدا شو .
خدا همه ی مردای خیانت کار را به جزای عملشون برسونه که اینجوری دل زنای مهربونشون رو خون میکنن .:323:
ازش بپرس چرا باش رابطه داره ؟ بگو مگه من کم کاری کردم؟ ببین چه پاسخی داره .
همه حرفاتو و رک و صریح بش بگو .:72:

چرا بهش گفتم بخاطر مامانم موندم اوایل رفتارش خوب بود الان اگه گیر بدم میگه ناراحتی برو خونه مامانت.بهش میگم به همین راحتی میگی اون موقع واسه موندنم داشتی خودت می کشتی در جواب میگه اون موقیع دلیل داشتم منم گفتم میدونم دلیلت چی بود اگه طلاق می گرفتم مدرک داشتم الان بخوام جدا بشم میری می گی یه اشتباهی قبلا کردم وبه الان ربطی نداره.در کل ادمی که زود عصبانی میشه زودم پشیمون میشه ولی دلی که شکست دیگه شکست منم خیلی زود رنجم جز گریه کردنم کاری بلد نیستم.نمیزاره از گذشته سوال کنم میگه یه اشتباه کردم .ول کن /شایدم می ترسه چون یه بار با ارامش ازش پرسیدم که باهاش جای رفتی گفت چند بار با هم بیرون رفتیم که سر زمین نشستم وگریه کردم.بچه ها خیلی پوست کلفتم این همه بلا سرم اومده همونجوری دارم باهاش زندگی می کنم مگه نه؟مجرد بودم بابام بهم می گفت ار این جا پاشو برو اونجا بشین زود می زدم زیر گریه می بینید الان روزگار چه بلای سرم اورده که در برابر حرف بابام هیچه؟نمیشه منطقی باهاش حرف زد چندوقت پیش بحثمون شد گفت اصلا دوست دارم 10 زن بگیرم بیارم اینجا می خوای چیکار کنی منم لباسم پوشیدم که نزاشت از خونه بیرون بیام گفت طلاقت نمیدم کجا میری.دیروزخیلی باهاش سرد رفتار کردم که اومد تو اشپزخونه منو بوسید وگفت چرا اینقد سرد باهام رفتار می کنی که خیلی خونسرد گفتم نه کی گفته من چیزیم نیست امروزم اومد فقط جواب سلامش دادم وبعد رفت بیرون .اگه باهاش حرف نزنم از خداشه چون سوال جوابش نمیکنم که کجا میره ومیاد.شما میگید اینجوری سرد رفتار کنم بهتره؟

عزیز دلم این خودتی که باید بفهمی شوهرت دوستت داره یا نه ...ما که زیر اون سقف نیستیم که بفهمیم چی می گذزه اونجا.... ی چیزیو بهت بگم که شاید همه بهم اعتراض کنند...ولی زندگی من از وقتی مشاور اومد توش به گند کشیده شد! یعنی هر مشاوریم به درد نمی خوره بعضی آدما اون هوش لازم رو ندارن که به کسی راهکار ارائه بدن...یعنی از لحظه ای که رفتیم مشاوره زندگیم رفت تو هوا...و مشاورم همون چیزیو گفت که خودم می دونستم:
که شوهرت دوستت نداره بهتره جدا بشی...

و آخر این خودتی که باید بدونی می خوای چکار کنی ...مدرک داشته باش همیشه ازش و تا لحظه ای که دادخواست طلاق ندادی اسم طلاقو اصلا نیار چون کاملا عادی می شه و قضیه لوث...
ایشون هم خیانت رو به هدف کسب لذت بیشتر انجام می ده نه به خاطر رفتار یا کاستی های شما...و هرکسی جز شما هم یود اینکارو می کرد....حتی زیباترین خانوم ها هم برای شوهران هوس باز زود تکراری می شن...شما اگه به نفعته به روت نیاری و فقط اسم ایشونو به یدک بکشی در کنارش بمون اما وقتی اینقدر حساسی آخه نمی تونی...چی بگم؟ دخترای امروزی دیگه زیر بار هر شرایطی نمی رن حالا چه با پدر پولدار چه غبر پولدار...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

آخه اگه سرد رفتار کنی هم بعد از یک مدت عادی می شه... ایشون هم بدش نمی آد شما تو دست و پاش نباشی ...شما هرجور رفتار کنی ایشون اون شیطنت هاشو کنار نمی زاره اما خودتی که باید نفع خودتو در نظر بگیری...آره من اگه پشتوانه مالی نداشتم خودمو می زدم به در بی عاری تا اینکه ی فرصت مناسب طلاق بگیرم...اما بچه دار اصلااااااا نشو ....

:72:سلام
با نکته ای خانم مریم گفت اصلا موافق نیستم . ما مشاور های خوب زیاد داریم . و یه مشاور خوب هیچ وقت برای مراجعش تصمیمی نمیگیره بلکه بش کمک میکنه تا خودش بهترین تصمیم رو بگیره .:324:
دقیقا متوجه حرفات هستم . و ناراحتیت رو درک میکنم . یه مدت بی تفاوت باش ببین چی میشه ( مثلا دو هفته ) ببین چه نتیجه ای میده شاید باز به سمتت برگرده .
یه بار دیگه ام این سوال رو پرسیدم رابطه جنسی باش داری یا نه ؟
از گذشته ام برا چی میخوای بدونی شاید برای اینکه بیشتر ناراحت نشی اطلاعاتی راجع گذشته بت نمی ده .
همین که اومده و شما رو بوسیده یه ذره جای خوشحالی داره یعنی دوست داره و تغییر رفتارتو حس کرده .
موفق باشی . :72:

سلام دوباره ممنونم. اره رابطه جنسی بین مون هیچ تغییری نکرده مثل قبله یعنی هفته 3 یار حتما هست.رفتارش تو خونه خوبه ولی نباید گیر بدم خیلی هم زبون باز هست مثلا اگه با دوستامون بیرون بریم شوهرم نسبت به بقیه بیشتر نازم میکشه طوری که چندتا از دوستانمون فهمیده بودن باورشون نمیشد که همچین کاری کرده .واسه درس خوندنم خیلی تشویفم میکنه میگه سعی کن کارشناسی بگیری خودم واست کار پیدا می کنم.نمی دونم واسم جای سواله که چرا طلاقم نمیداد.من خیلی منتش کردم شاید بخاطراین بود که می ترسید ابروش بره یا شایدم از مهریه می ترسید چون خونه خریدیم دستش خیلی خالیه بودوهست.شاید به این دلایل بوده.خیلی میترسم وضعش خوب بشه ولم کنه چون اونجوری واسم سختره وخودم شاید ازش جدا بشم هضمش واسم راحتر باشه .همش می گه خانوم عید ماشین می گیرم راحت میشیم وکلی مسافرت می ریم وچند روز از هفته ماشین در اختیارت میذارم با دوستات باشی.دروغ نمی گه ما 2سال اول ماشبن داشتیم خیلی مسافرت می رفتیم وازنظر مادی هم هرچی بخوام تا حالا واسم فراهم کرده.ولی ایکاش تو زندگی هیچی نداشتم وتو خونه هم بد اخلاق بومدوحتی معتاد بود ولی اینکار رو باهم نمی کرد

سلام :72:
تو رابطه جنسی که باش داری دقت کن متوجه میشی که قبل از شما هم با کس دیگه ای بوده یا نه ؟ این میتونی بت اعتماد بده .
این خصوصیاتی که میگی خوبه پس چرا بازم داره به کارش ادامه میده ؟ یعنی تنوع طلبه ؟
گفتی با مشاور صحبت کردید ؟ طی جلسه ای با هم برید مشاوره هم تو حرفاتو بزن هم اون حرفاشو میزنه . احتمالا کمک کننده است . به طلاق زیاد فکر نکن به فکر اصلاح باش .
فکر کن تو فرشته ای هستی از جانب خدا که وظیفه اصلاح این بندشو به تو داده . پس تلاشتو برای نجات زندگیت بکن تا بعد پشیمون نشی . برای دوباره به دست گرفتن زندگیت بجنگ . موفق میشی . جواب سوالام رو بدم شاید بتونم کمک کنم .
موفق باشی :72:

سلام عزیزم من که مطمئن نیستم بازم با هاش رابطه داره دوست دارم به این اطمینان برسم واز بلاتکلیفی در بیام.تو رابطه جنسی چطور بفهمم رفتارش همون طور که قبلا بود هست تغییر نکرده.فقط زیاد بیرون می ره اعصابم خورد میشه.هزار جور فکر به ذهنم می رسه بعضی اوقات خودم رو گول می زنم میگم شاید می خواداین قضیه رو فراموش کنه خودش سرگرم میکنه واینقد فوتبال میره

سلام عزیزم. همه اینا رو فراموش کن. شوهرتو قبول داشته باش . ببین چه جوری عشق به سمتت میاد

[/color][/size]عزیزم:
1-با ایدئولوژی کلی سمانه جون موافقم.
2-اصلا اصلا و اصلا به گذشته ,نظر فامیل آشنا ,فکر نکن به عقیده من عقربه ثانیه شمار ساعت که جلو بره هررررررررررگز برنخواهد گشت پس به فکر جوونی خودت باش!!
3-پرینت ایرانسل هم باید شاکی خصوصی داشته باشه (حکم دادسرا لازمه)اگه تهران باشی زود ولی شهرستان 15روزی ممکنه طول بکشه.لیست مکالمات ورودی و خروجی و زمان و مدت در یک سی دی , با برنامه اکسل و قفل شده تحویلت میدن اما یه نسخش کلانتری بایگانی میشه.
4-کلا بهتره آقایون ندونن خانوما کنترلشون میکنن یا حتی شک دارن.چون گاها سواستفاده میکنن,بیشتر حساس میشن...[size=x-large][color=#0000CD]
------------------------------------------------
متن فوق صرفا نظرات شخصی میباشند.لطفا حتما به یک مشاور متخصص مراجعه نمایید.

ولی من از این شکاک بودن خسته شدم از الان واسه شب یلدا امسال غمم گرفته چون پارسال همون شب بود که فهمیده ام.یاورم نمیشه یکسال گذشت .دوست دارم برم دادگاه بگم یکماه شمارش کنترل کنن نمی دونم انجام ابن کار راحته با نه؟ولی از بلا تکلیفی راحت میشم نمی خوام با یه مرد خیانتکار زندگی کنم دارم ازش متنفر میشم ای کاش همون موقع ازش جدا میشدم چون میدونم زندگیمون دوام نمیاره چون نمبتونم بهش اعتماد کنم