دوستم دارد ولی قصد ازدواج ندارد
[size=medium]سلام دوستان
هلیا هستم متولد 65
به مدت یه ساله با یه پسری اشنا شدم
اولا احساسی بهش نداشتم . تا یه مدت که گذشت حس کردم که دوسش دارم اما بروزش ندادم تا اینکه ازم خواستگاری کرد ولی اولش گفت ممکنه خونوادم قبول نکنن چون من 6 ماه ازش بزرگترم
همین اتفاق هم افتاد
با خونوادش حرف زد ولی بی فایده بود
یه مدت فقط جرو بحث داشت ( ولی نه در حد خیلی زیاد که بشه راضی کنه خونوادشو )
ناگفته نمونه مامانش اومد منو پسندید
کارمندم
ارشد میخونم
و مهندسم
یعنی دوتامون مثل همیم ایشون هم کارمنده و ارشد میخونه و مهندسه
حالا بعد از یه مدت میگه رسیدن ما به هم محاله
ولی من این اعتقادو دارم
که اگه یکی یکیو بخواد زمین و زمانو به هم میدوزه که به هم برسن
میدونم بهونه خودشه
نمیدونم چرا پشیمون شده
میگه با هم باشیم تا وقتی ازدواج کنی بعد جدا میشیم از هم
میدونم واقعا دوسم داره
شاید واسه سرگرمی باشه
یا تنهایی
یا اینکه بهش محبت کردم نیازمنده این محبته
حالا میگه که ما تفاهم نداریم ( البته به دوستم گفته بود )
ولی اون همیشه به من میگفت ما 99 درصد با هم تفاهم داریم
من چیکار کنم ؟
جدایی ازش واقعا واسم سخته
دختر عاقل و بالغیم اما متاسفانه حرف حق رو تو این مورد دارم انکار میکنم ( یعنی مجبورم چون واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم )
اگه امکانش هست بگید که چیکار باید بکنم
ممنونم دوستان [/size]:72:
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
نقل قول:
میگه با هم باشیم تا وقتی ازدواج کنی بعد جدا میشیم از هم
شما چه نظری دارید؟ آیا این کار عاقلانه است؟
چنین رابطه ای یعنی سوء استفاده از دختر. و راستی اگر وارد این رابطه شوید، چطور می خواهید اون رو به همسر آینده تون توضیح بدهید؟
البته که مشخص است شما فقط به این امید که بالاخره با او ازدواج کنید، شاید به این رابطه ادامه بدهید.
ولی چه تضمینی برای این ازدواج هست؟ به خصوص که او از همین اول هم گفته که قصد ازدواج ندارد!
به نظرم به او بگویید که اگر شما رو می خواهد، به خواستگاری شما بیاید تا ازدواج کنید.
وگرنه رابطه رو قطع کنید.
راستی به یک مسئله ی دیگر هم فکر کنید. به جز علاقه ای که به او دارید، این آقا چند درصد معیارهای شما رو دارد؟
با خودتون صادق باشید. معیارها رو طوری انتخاب نکنید که این آقا نمره ی خوب بیاورد. بلکه ببینید واقعاً به جز علاقه، چرا او رو می خواهید.
موفق باشید.
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
دوست خوبم هلیا عزیز سلام
به همدردی خوش اومدی
دوستان راهنمایی خوبی کردن...فقط قبل اینکه نظرم رو بگم به عنوان یک همدرد باید ببینی
برای چی اومدی اینجا؟؟ ... دنبال راه حلی یا فقط همدردی میخوای و تایید؟ اگه دنبال راه حل
واسه حل مسئلت هستی حتما به راهنمایی دوستان گوش بده جواب می گیری... من که
نتیجه گرفتم البته نه اون چیزی که دلخواهمه!!!اون چیزی که به صلاحم بود!!!
در خصوص این آقا چنتا نکته هست...ایشون گویا به شدت تحت تاثیر خانوادش هست و انگار
اهل هیچ تلاشی واسه به دست آوردن شما نیست مثل نامزد سابق من و هزاران پسر دیگه
که هنوز استقلال شخصیت ندارن و به شدت وابسته ان پس به درد زندگی با ما تو شرایط
سخت نمیخورن چون از همین الان کم آوردن وای به روزای سخت!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط l0yal
[size=medium]
حالا میگه که ما تفاهم نداریم ( البته به دوستم گفته بود )
ولی اون همیشه به من میگفت ما 99 درصد با هم تفاهم داریم
من چیکار کنم ؟
[/size]:72:
خودش گفته که باهات تفاهم نداره و بهانه تراشی کرده و رسما گفته که واسه ازدواج
نمی خوادت...میدونم سخته و داری خودتو فریب میدی که بالاخره نظرش عوض میشه اما اگه
نشد چی؟؟؟ بهش فکر کردی؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط l0yal
[size=medium]
دختر عاقل و بالغیم اما متاسفانه حرف حق رو تو این مورد دارم انکار میکنم ( یعنی مجبورم چون واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم ) [/size]:72:
میدونم که دوستش داری اما چون عاقلب بهت میگم...چقدر خودتو دوست داری؟ اگه بشکنی
و احساست ضربه ببینه بیش از این می تونی تاب بیاری؟؟؟
عزیزم ارتباطت باهاش رو قطع کن و بگو اگه شما رو میخواد یا باید بیاد خواستگاری یا تمام!!!
اگه شجاعت گفتن و عمل کردن به این حرفو داشته باشی لطف بزرگی به خودت کردی
بهتره یه سر به این تاپیک بزنی
و یک سر هم به این تاپیک
اون اگه بخوادت واسه بدست آوردنت تلاش میکنه و اگه نه تو برد کردی
خیلی کمکت می کنن
امیدوارم موفق باشی
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
نقل قول:
میگه با هم باشیم تا وقتی ازدواج کنی بعد جدا میشیم از هم
شما چه نظری دارید؟ آیا این کار عاقلانه است؟
چنین رابطه ای یعنی سوء استفاده از دختر. و راستی اگر وارد این رابطه شوید، چطور می خواهید اون رو به همسر آینده تون توضیح بدهید؟
البته که مشخص است شما فقط به این امید که بالاخره با او ازدواج کنید، شاید به این رابطه ادامه بدهید.
ولی چه تضمینی برای این ازدواج هست؟ به خصوص که او از همین اول هم گفته که قصد ازدواج ندارد!
به نظرم به او بگویید که اگر شما رو می خواهد، به خواستگاری شما بیاید تا ازدواج کنید.
وگرنه رابطه رو قطع کنید.
راستی به یک مسئله ی دیگر هم فکر کنید. به جز علاقه ای که به او دارید، این آقا چند درصد معیارهای شما رو دارد؟
با خودتون صادق باشید. معیارها رو طوری انتخاب نکنید که این آقا نمره ی خوب بیاورد. بلکه ببینید واقعاً به جز علاقه، چرا او رو می خواهید.
موفق باشید.
مرسی حامد خان
درست میفرمایید منم عرض کردم یه قسمت که میدونم اشتباهه و یه نوع سو استفادس
ولی اینو عرض کنم حامد خان تمام معیار ها رو داره
واسه همینه که دل بهش بستم
چه تحصیلات
چه کار
چه خانواده
و چه اخلاق که از همه واسه من مهمتره ( واقعا مهربونه و عصبی نیست از همه مهمتر )
من به این امید ننشستم که ازدواج کنیم
دروغ نباید گفت به این امید هستم اما 30 درصد 80 درصد باقیش واقعا دوس ندارم از دستش بدم چون دوسش دارم
خواستگاری اومد حامد خان ولی مامانش به دلیل اختلاق سنمون ( 6 ماه بنده از ایشون بزرگترم ) اجازه ندادن وگرنه منو پسند کردن گفت که همه مشکل سر سنه
متاسفانه پسره هم به حرف مامانش تو این مورد خیلی گوش داد
واقعا خودم میدونم باید تموم کنم ولی دلم راضی نمیشه
دوسش دارم
نمیخوام تنها بشم
البته نگید تو رو خودا من اونو واسه تنهاییم میخوام
نه من فقط اونو صادقانه دوس دارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.ghamgin
دوست خوبم هلیا عزیز سلام
به همدردی خوش اومدی
دوستان راهنمایی خوبی کردن...فقط قبل اینکه نظرم رو بگم به عنوان یک همدرد باید ببینی
برای چی اومدی اینجا؟؟ ... دنبال راه حلی یا فقط همدردی میخوای و تایید؟ اگه دنبال راه حل
واسه حل مسئلت هستی حتما به راهنمایی دوستان گوش بده جواب می گیری... من که
نتیجه گرفتم البته نه اون چیزی که دلخواهمه!!!اون چیزی که به صلاحم بود!!!
در خصوص این آقا چنتا نکته هست...ایشون گویا به شدت تحت تاثیر خانوادش هست و انگار
اهل هیچ تلاشی واسه به دست آوردن شما نیست مثل نامزد سابق من و هزاران پسر دیگه
که هنوز استقلال شخصیت ندارن و به شدت وابسته ان پس به درد زندگی با ما تو شرایط
سخت نمیخورن چون از همین الان کم آوردن وای به روزای سخت!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط l0yal
[size=medium]
حالا میگه که ما تفاهم نداریم ( البته به دوستم گفته بود )
ولی اون همیشه به من میگفت ما 99 درصد با هم تفاهم داریم
من چیکار کنم ؟
[/size]:72:
خودش گفته که باهات تفاهم نداره و بهانه تراشی کرده و رسما گفته که واسه ازدواج
نمی خوادت...میدونم سخته و داری خودتو فریب میدی که بالاخره نظرش عوض میشه اما اگه
نشد چی؟؟؟ بهش فکر کردی؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط l0yal
[size=medium]
دختر عاقل و بالغیم اما متاسفانه حرف حق رو تو این مورد دارم انکار میکنم ( یعنی مجبورم چون واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم ) [/size]:72:
میدونم که دوستش داری اما چون عاقلب بهت میگم...چقدر خودتو دوست داری؟ اگه بشکنی
و احساست ضربه ببینه بیش از این می تونی تاب بیاری؟؟؟
عزیزم ارتباطت باهاش رو قطع کن و بگو اگه شما رو میخواد یا باید بیاد خواستگاری یا تمام!!!
اگه شجاعت گفتن و عمل کردن به این حرفو داشته باشی لطف بزرگی به خودت کردی
بهتره یه سر به این
تاپیک بزنی
و یک سر هم به این
تاپیک
اون اگه بخوادت واسه بدست آوردنت تلاش میکنه و اگه نه تو برد کردی
خیلی کمکت می کنن
امیدوارم موفق باشی
سلام بهار جون
مرسی
حرفات همش به دیده منت
قبول
اما مشکل من اینه که نمیتونم جدا شم
دوسش دارم واقعا دوسش دارم
بهار من هیچ کمی ندارم
از خودم تعریف نباشه من همه چی دارم
یه خونواده سر شناس که بخوام فامیلیمو بگم نصف شهر میشناسنش
خودم ارشد خوندم
مهندسم
از نظر زیبایی هم زیبا هستم و خوش تیپ
واقعا هیچ کمی ندارم
میدونمم از این بهتر بوده واسم ولی نمیدونم چرا دل به این بستم
مشکل من اینه نمیتونم جدا شم
بهش گفتم یا خواستگاری میایی یا به هم میزنیم
میگفت نمیخوام به هم بزنم ولی ما نمیتونیم با هم ازدواج کنیم
بهار جون مشکل اینه خودش نمیخواد دیگه
چرا پشمون شد رو هم نمیدونم
چون 7 ماه اول چنان دست و پایی واسه ازدواجم میشکوند که تعجب کردم
راستی بهار جون اینم یادم رفت عرض کنم
اون دو تا تاپیک رو قبل اینکه پست بزنم رو خوندم
حرفاش منطقی
ولی به قول معروف
عاشقی ادم رو کور میکنه
الان سر من بیچاره افتاده
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
به هر حال شما باید بین احساساتتون و چیزی که عقل و منطق حکم می کنه، تصمیم بگیرید.
آقا قصد ازدواج با شما ندارد.
می ماند این احساساتی که این وسط هست.
البته که شما می توانید این رابطه رو ادامه بدهید.
ولی قبل از اینکه این کار رو بکنید، به عاقبتش فکر کنید. منظورم این هست که شما الآن 25 سال سن داری. با ادامه دادن این رابطه شما فرصت های خوب ازدواج رو از دست می دهی.
تا کی می خواهی این رابطه رو ادامه بدهی؟
تا موقعی که بالاخره یک روز دعوا کنید و از هم متنفر بشوید؟
یا تا موقعی که دختر دیگری رو پسند کند و شما رو تنها بگذارد؟
یا نکند شما می خواهی با وجود علاقه به پسری و داشتن رابطه با او، اجازه بدهی برایت خواستگار بیاید؟
وقتی خواستی ازدواج کنی و خواستگارت راجع به رابطه قبل از ازدواج از شما سوال پرسید، چه جوابی می دهی؟ می گویی 2-3 سال با یک پسری بودم، چون هم دیگر رو دوست داشتیم؟!
و فکر کردی که با وجود این احساسات شما به هم، ممکن است که بعضی از مرزها رو هم رد کنید...؟
به هر حال شما هر تصمیمی بخواهی می توانی برای زندگیت بگیری. ولی قبلش به عواقبش هم فکر کن.
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
با سلام
عنوان تاپیک شما کلی بوده و نامفهوم،چنین تاپیکهای طبق قوانین تالار حذف میشوند
لطفا" در ارسال بعدی خود عنوان جدید را ذکر کنید تا نسبت به تغییر اقدام شود
در غیر اینصورت تاپیک حذف خواهد شد
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
درود دوست عزیز.....
متاسفانه از این قبیل مسائل الان بین نسل جوان خیلی اتفاق میفته.....
و پسرها بدون در نظر گرفتن تمامی مسائل و شرایط با دخترها وارد رابطه میشن... و چه بسا اونا رو به خودشون علاقه مند میکنن ولی بعد از مدتی متوجه میشن که نمیتونن ادامه بدن... حالا به هر علتی.....
نقل قول:
اما مشکل من اینه که نمیتونم جدا شم
دوسش دارم واقعا دوسش دارم
واقعاا درکتون میکنم.... ولی ارزش شما خیلی بیشتر از ایناست.... به ایندتون فکر کنین.... اگه همین الان رابطه رو باهاشون تموم کنین خیلی بهتره که بعد از یه مدتی بخواین کات کنین......
شاد و موفق باشید....:72:
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
هلیا جان این مخالفت الان شما کاملا طبیعیه
همه کسانی که اولش میان همدردی و مشکلشونو می نویسن اولش شدیدا مخالفت می کنن و
رو خواستشون اصرار دارن و فکر می کنن با بقیه فرق دارن اما یه مدت که می گذره میفهمن که نه
انگار قصه اونها و شرایط اونها هم بی شباهت به بقیه نیست!!!!!
عزیزم دوستان به خوبی راهنماییت کردن به خصوص دوستان خوبمون hamed65 و نها 65 عزیز!
کاری که شما می کنی میدونی مثل چیه؟...مثل اینه که دندونهات شدیدا درد بکنن اما بخاطر
ترس از دندان پزشک نری واسه معالجه و هی مسکن بخوری...مادامی که مسکن می خوری
موقتا درد قطع میشه و تو آرومی اما مسکن ها بالاخره 1روز اثرشون از بین میره و تو باید
معالجشون کنی چون درد پا برجاست و چه بسا اوضاع دندون هات وخیم تر از قبل هم شده
باشه!!!....این مثال مثل زندگی شما می مونه...به امید ازدواج هی ادامه میدی و ادامه میدی
اما بالاخره به قول خودت اون باید ازدواج کنه و بره و احتمالا چند سال دیگه شدت وابستگی و
علاقت بیشتره و اونروز مسلما بیشتر از الان میشکنی خانم..
ببین عزیز دلم تنها شما نبودی که عاشق شدی...میدونم عشق کوره اما حرف اثر داره....
من نامزدم رو که عاشقش بودم از دست دادم پس می فهمم عشق یعنی چی...خیلی سخت
بود اما بهرحال تن دادم به رضای الهی و دوستای گل همدردی خیلی کمکم کردن
1 ایراد بزرگی که این آقا داره (البته جسارتا اینو می گم) اینه که خودخواهه و مثل تو عاشق
نیست و لحظه تای به این فکر نمیکنه که اگه بره چه بلایی سرت میاد!!!!
تو الان 25 سالته و ممکنه تمام موقعیت های خوبتو از دست بدی...منم هم سن تو و مهندس و
از یه خانواده سر شناسم اما علاقه و عاشقی ربطی به این چیزا نداره!!!!!!!
مهم اینکه آدم عاقلانه رفتار کنه
شاید 7 ماه اول دست و پا میزد چون تو انفدر عاشق نبودی ولی حالا که دیده وابسته شدی
و راحت به دستت آورده دیگه تلاشی نمیکنه
ما ته ماجرا رو بهت گفتیم
تصمیم گیری با خودته که ان شا الله 1 تصمیم درست بگیری
موفق باشی
:72:
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
یا نکند شما می خواهی با وجود علاقه به پسری و داشتن رابطه با او، اجازه بدهی برایت خواستگار بیاید؟
ایرادی داره ؟ مگه پسرا این کارو نمیکنن با یه دختر میمونن تا وقتی که کیس مورد نظرشون رو واسه زندگی تعیین کنن برن با اون ؟ همین پسر مگه همین کارو نمیکنه ؟
من زندگیمو نمیخوام واسه این پسر از دست بدم
اره
من اگر کیس خوبی واسم اومد حتما میرم ازدواج میکنم
[/quote]وقتی خواستی ازدواج کنی و خواستگارت راجع به رابطه قبل از ازدواج از شما سوال پرسید، چه جوابی می دهی؟ می گویی 2-3 سال با یک پسری بودم، چون هم دیگر رو دوست داشتیم؟!
و فکر کردی که با وجود این احساسات شما به هم، ممکن است که بعضی از مرزها رو هم رد کنید...؟[/quote]
بنده هنوز به یک سال رابطه ام کشیده نشده
ثانیا طوری میفرمایید که از رابطه شما سوال کرد انگار که او قبل از ازدواجش با هیچ دختری رابطه نداشته
حامد خان من مطمئنم همه ادمایه این دوره زمونه قبل از ازدواجشون با یکی رابطه دارن
حالا میخواد از من بپرسه اگه منکر شد منم منکر میشم
هر کی باهات صادقه باش صادق باش
در پستم عرض کردم ما جز دوس داشتن هیچ رابطه ای غیر شرعی با هم نداشته ایم ( مسائل جنسی ) چون بنده به خیلی از شرعیات خدا پایبندم [/quote]
بهار جان فرمایشات شما متین
ولی من یه سوال واسم پیش اومده
جسارت نباشه
واقعا واسم یه سواله
یعنی کسایی که اینجا هستن
با هیشکی دوست نیستن ؟
یا هر کی دوست باشه حتما به ازدواج فکر کرده ؟
جامعه ما الان به طرفی سوق داده شده که همه میگن تنها نباشیم
یا به دلیل سرگرمی
خوش بودن با هم
روابط جنسی
روابط عاطفی و هر چیز دیگه ممکنه باشه
من منتظر ایشون نمیمونم
ابدا
همونطور که ایشون منتظر من نمیونن
من اگه موقعیت خوب واسم میاد مطمئنا میگم که میخوام برم
شاید اونم واقعا راضی باشه که مطمئنم هست
ولی اینو عرض میکنم
فقط جدایی نباشه
من اینجوری نیستم که اینو ول کنم برم با یکی دیگه دوس بشم
من بعد از 24 سال با یه پسر دوست شدم
شاید اشتباهمم همینه که واسه اولین باره و از این احساس به دور بودم الان دارم شکست میخورم نمیتونم قبولش کنم
من عرضم اینه
من اگه اینو رو ول کنم قرار نیست برم با یکی دیگه
چون اکثرا یکیو ول میکنن میرن با یکی دیگه واسه همین خیلی راحت دارن میگن ول کن برو زندگیتو بچسب
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
خانم هلیا عزیز
بالاخره ما نفهمیدیم شما شدیدا به این آقا علاقه مندید یا می خواهید تنها نباشید تا وقت ازدواج
؟... دوست و عضو خوب تالار hamed65 فقط قصد راهنمایی شما را دارند چون فکر می کردن
شما راهنمایی می خواین اما شما گویا بد تعبیر کردین راهنمایی خالصانه وبی منظور ایشون رو!
دوست عزیز فرمودین که :
یعنی کسایی که اینجا هستن با هیشکی دوست نیستن ؟
من نمیدونم افراد اینجا تو زندگی چطور هستن و این به خودشون مربوطه اما طبق قوانین تالار ما
اجازه نداریم به کسانی که دوست هستن با کسی ، کارشون رو تایید کنیم و همگی سعی داریم
اگه به کسی راهنمایی میدیم خودمون اولین عمل کننده باشیم و همه دوستان همراه تالار
میدونن عاقبت خوبی تو این دوستیها نیست و سعی دارن همینو بگن اما اگه شما دنبال 1
تایید هستین ما معذوریم چون طبق قوانین دین اسلام دوستی دختر
و پسر درست نیست و شما که میگید پایبندید اینو باید بپذیرید!!! اینم بخونید که چرا ما اینجور
دوستیها رو منع می کنیم کلا ... این تاپیک رو بخونید.
ضمنا فرمودین همه جامعه اینجورین...یعنی اگه همه 1 کار اشتباهی رو انجام بدن اون کار
مورد تاییده؟؟؟ و آیای همه این کاره هستن؟
من پسرای زیادی رو دیدم که تا وقت ازدواج با کسی دوست نبودن مثل برادر خودم و غیره..
فرمودین :
ایرادی داره ؟ مگه پسرا این کارو نمیکنن با یه دختر میمونن تا وقتی که کیس مورد نظرشون رو واسه زندگی تعیین کنن برن با اون ؟ همین پسر مگه همین کارو نمیکنه ؟
اگه 1 آقا پسر اشتباه کرد باید ما هم مثل اون رفتار کنیم؟؟؟؟
اگه عقیدتون اینه که این کار درسته خودتون میدونید.
در آخر فرمودین که :
من عرضم اینه
من اگه اینو رو ول کنم قرار نیست برم با یکی دیگه
چون اکثرا یکیو ول میکنن میرن با یکی دیگه واسه همین خیلی راحت دارن میگن ول کن برو زندگیتو بچسب
دوستان اگه میگن رابطتون رو با این آقا قطع کنید منظورشون کلا اینه که اصلا دوستی با جنس
مخالف مورد تایید نیست!!! و کلا اگه با کسی تا زمان ازدواج نباشید بهتره...اینجور هم نیست
که خودشون با یکی دیگه برن بعد راحت بگن اینو ول کن و زندگیتو بچسب!...همه ما تنهایی رو
به خوشی های کوتاه مدت دوستی با جنس مخالف ترجیح میدیم چون برای احساس و عزت
نفس و پاکی روحمون ارزش قائلیم و میدونیم که این کار بسیار سخته و اصلا راحت نیست!!!
موفق باشی
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
خانم هلیا،
اگر باعث ناراحتی شما شدم، از شما عذر می خواهم.
قصدم کمک بود.
شما در اولین پست از ما پرسیدی که در این موقعیت چی کار کنی.
من هم گفتم وقتی ایشون قصد ازدواج ندارد، پس ترکش کنید.
شما گفتی که:
نقل قول:
واقعا خودم میدونم باید تموم کنم ولی دلم راضی نمیشه
دوسش دارم
نمیخوام تنها بشم
من هم گفتم انتخاب با شماست. می توانید با او بمانید. ولی حتماً قبلش به او مسائلی که مطرح کردم هم فکر کنید.
و حالا که پست آخرتون رو خواندم، از خودم پرسیدم که شما دقیقاً از ما در چه مورد راهنمایی می خواهید؟
اگر دنبال تایید برای ادامه ی رابطه ی دوستی هستید، بارها گفته شده که تالار همدردی در خصوص روابط دوستی پسر و دختر مشاوره نمی دهد.
به خصوص این رابطه ی شما که آخرش فقط ضرر برای شماست.
ببینید برای اینکه حاضر نیستید که او رو ترک کنید، چه بهایی رو باید بپردازید.
و ببینید که اون روز که او شما رو ترک کرد، چه احساسی خواهید داشت.
به نظر من ارزش شما خیلی بیشتر از این حرفهاست...
برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم.
RE: نمیدونم چیکار کنم ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط l0yal
ایرادی داره ؟ مگه پسرا این کارو نمیکنن با یه دختر میمونن تا وقتی که کیس مورد نظرشون رو واسه زندگی تعیین کنن برن با اون ؟ همین پسر مگه همین کارو نمیکنه ؟
من زندگیمو نمیخوام واسه این پسر از دست بدم
اره
من اگر کیس خوبی واسم اومد حتما میرم ازدواج میکنم
پسرها معمولا کمتر از نظر عاطفی درگیر رابطه می شن. به سادگی عاشق نمی شن. کما اینکه الان کسی که گرفتاره شمایید. ایشون ریلکس می گه حالا دوست باشیم ببینیم چی می شه و شما با این که می دونی داره با احساست و روح و روانت بازی می شه، نمی تونی بکشی کنار.
همینه فرق تو و یک پسر.
تویی که ضربه این ماجرا را خواهی خورد. ایشون که تکلیفش را هم با خودش و هم با شما مشخص کرده. شمایی که الان نمی تونی دل بکنی، فکر می کنی وقتی زمان بگذره و بیشتر عادت کنی و وابسته بشی، می تونی راحت بکشی کنار و به قول خودت ازدواج کنی.
در ضمن کیس خوب زمانی پیش می آد که شما تنها باشید. به هر حال کسی که بخواد خواستگاری یا ارتباطی جدی را باشما شروع کنه حتما کمی در موردتون تحقیق می کنه و وقتی بدونه شما دوست پسر دارید جلو نمی آد. مگر اینکه پسری شبیه همین آقا که بخواد جهت خوش گذرونی و موقت باشه!
در ضمن همه پسرها این کاری که شما گفتید را نمی کنند.
هر چی زمان بگذره جداییتون سخت تر می شه و ضربه ای که از این ماجرا می خوری بدتر.
ضمن اینکه این دوستی در همین حد نمی تونه بمونه. کم کم به رابطه فیزیکی کشیده می شه و عواقبش بدتر می شه.
RE: دوستم دارد ولی قصد ازدواج ندارد
loya ی عزیز،سلام. یادش بخیر. میدونی وقتی مطلبتو خوندم یاد چی افتادم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی 25 سالم بود. دقیقا اشتباه تو رو انجام دادم. اون زمان برام مشکلی پیش اومده بود و مثل شما احساس تنهایی میکردم. هنوز یادم هست که چطور باعث شدم یه تصمیم اشتباه مسیر زندگیمو عوض کنه و برسم به جایی که الان هستم.
برات مختصر مینویسم. با پسری اشنا شدم که مطمئن بودم (میگم مطمئن بودم ، چون احتمال 1% هم نمیدادم چنین اتفاقی بیفته) که عاشقش بشم و با خودم میگفتم من مثل دخترای دیگه نیستم که تا یکی بهم بگه عاشقمه بهش علاقمند بشم. دقیقا برای اینکه بهش اعتماد کنم و باهاش ارتباط برقرار کنم،مدت یک سال امتحانش کردم. و اون هم در نهایت صبوری تحمل کرد. هنوزم تعجب میکنم که چرا این کارو کرد. خلاصه این شد که شد برادرم که من از تنهایی در بیام و هم صحبت داشته باشم و اینکه اگر خواستار مناسبی برام اومد ازدواج کنم(یعنی دقیقا تفکر الان تو) . اون هم قبول کرد. یه مدت که گذشت برام خواستگار که میومد میشستم گریه میکردم تو اتاقم. چون عاشق شده بودم. (فکر نکنم تو میتونی جلوی خودتو بگیری، چون تو هم نهایتش قوی باشی میشی مثل 1000 تا دختر پسری که اینجان و منم یکیشونم). فکر میکنی بعدش چی شد؟ وقتی فهمید دوسش دارم و بهش گفتم چی کار کرد؟ کلی ذوق کرد. خوشحال شد. ولـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــی........ .
نمیدونم والا. واقعا نمیدونم . یه مشکل ما اینه که وقتی تو خانواده هستیم ،همش به ما میگن محدوده رو رعایت کن. بعد که میریم تو جامعه ،دانشگاه،محل کار و ............ یاد نمیدن که رفتار درست چیه. و این خیلی بدتر میشه وقتی مشکل تو محیط خونه و خانواده و با دوست و اشنا و غیره داشته باشیم. و پسری سر راهمون قرار بگیره که ادعا میکنه عاشقه،اما حاضر نیست به خاطر علاقه اش به ما کاری برامون بکنه. حاضر نیست حتی پای احساسش به ما وایسه. پای دوست داشتن خودش. پای چیزی که خودش ادعا کرده.
پیشنهاد میکنم البته دوستانه که فکر نکنی متفاوتی از بقیه. این مسیر آخرش به جایی میرسه که الان من هستم. تو مرز 29 سالگی مجبورم به آخر آینده زندگیم ،به خاطر اینکه دلم میخواد خانواده ای از خودم داشته باشم ، به خاطر اینکه ناراحتم از فرصتهای از دست رفته ام ، از کسی که با تمام وجودم دوسش دارم دوری کنم.
نمیتونی درک کنی که احساسی که تو الان داری و من 4 سال پیش داشتم،تحملش راحت تر از احساسی که من 29 ساله دارم. هم مجبورم احساسم رو کتمان کنم. هم جواب خانواده ام رو بدم. هم با کسی که ادعا میکنه دوسم داره و واقعا دوسش دارم بایستم و ........ میدونی چقدر این چیزا زجر دهنده است و دردناک.
البته زندگی آدما به خودشون مربوطه . همونطور که من میگفتم زندگی من به خودم مربوطه. پیشنهاد میکنم بیشتر و بیشتر فکر کنی. اگه یه سرچ بزنی میتونی تاپیک منو ببینی. اکثر بچه هایی که برات پیام گذاشتن،تاپیک زدن، اینکه و گفتی یعنی کسی اینجا دوست پسر نداشته، بگرد و ببین که بچه ها تجربه خودشونو بهت گفتن. باز هم بیشتر و بیشتر وب یشتر فکر کن. آرزو میکنم که حداقل از من عاقلتر باشی:72: